20 6
34 24
56 46
90 70
110 96
چاپ: اجرایی: همکاران این شماره: صاحب امتیاز:
چاپ مطبوعاتي ايران مهندس سیده زهرا موسوی انديشکده علم ساجدلله -دکتر حسینعلی اتحادی موسسه آوا
حجه الاسلام ابراهیم نصر الهی -مهندس فائزه علوی -دکتر پیام مهدوی مدیرمسئول:
آدرس: صفحهآرایی: استاد محمد باقر کريمیان -سیده زهرا موسوی -دکتر حافظ صفری علیحسینخانی
تهران ،خیابان کريمخان سحر لطفی دکتر الهام رضازاده -دکتر فريدخانی -مهندس مرتضی زاد مهدیقلی
خیابان سنايی ،کوچه سوم نفیسه زارعی -سیدعلیرضا حسینی -مهندس اوژن پرهیزکاری سردبیر:
ویراستار: مهندس هاله مهدوی -دکتر حسن دستوم -حجه الاسلام حسن فراهانی بنیامینسربندی
پلاک 7 مسیحاشامانی
شماره تماس: دکتر جواد جمالی مدیر هنری:
88347781 پشتیبانی: محسنمنوچهری
مهندس حسین قاسمی
کارهای خوب ،کارهای
بزرگ ،فقط با انگیزههای ممتاز
و از اعماق دل برآمده انجام میگیرد.
کارهای بزرگ را بهصورت دستوری و
تشریفاتی و اداری و اینها نمیشود
انجام داد.
مقام معظم رهبری
به نام صاحب آتش
خوش آن دمی که به فتوای چشمهای کسی
در آتش تو بسوزيم و باز برخیزيم
آب ،بـاد ،خـاک و آتـش در باورهای اسـاطیری عناصر اصلی تشـکیل
دهنـده جهان هسـتند و هر يـک از اين عناصـر اربعه را خواصی اسـت
و در هـر کـداوم تفاوتـی .آينـده در شـمارههای قبل برای آنکه نسـبت
خـود را بـا جهان هسـتی بیابـد به بررسـی احـوالات آب و بـاد و خاک
پرداخـت و در ايـن شـماره میکوشـد بـا تاملـی در شـعلههای آتش به
رازهـای مگـوی اين عنصـر چهارم دسـت يابد.
آنچـه آتـش را از دير بـاز مورد توجه بیشـتر انسـان قـرار داده عدم
سـهولت در کنترل آن اسـت .بشـر از دير باز رابطه خوبی بـا خاک و آب
و هـوا برقـرار کرده امـا آتش همواره سـرکش بـوده و مهـار آن زحمات
بسـیاری بر بشـر تحمیـل کرده .از سـويی آسـیبپذيری بشـر در برابر
ايـن عنصـر بیـش از ديگـر عناصـر بـوده و همین امـر نیز باعث شـده
انسـان احتیـاط بیشـتری در ارتبـاط با ايـن عنصر بـه خرج بدهـد .اما
آتـش تاثیـرات شـگرفی را در فرهنـگ و تاريـخ اقـوام مختلـف برجـا
نهـاده و به نوعی سرنوشـت بشـر را تغییر داده اسـت .شـايد اگر بشـر
نمیتوانسـت کنتـرل ايـن عنصـر را بدسـت بگیرد هیـچ کـدام از فن
آوری هايـی کـه امـروز به آسـانی در اختیـار داريم را نداشـتیم.
قرآن کريم منشـاء خلقت برخـی از موجودات عالـم را از آتش میداند
و پیچیدگیهـای ارتباط بشـر با اين بخش از مخلوقات آتشـین منشـاء
يکـی ديگر از موارد اهمیت شـناخت آتش و کنترل آن اسـت.
آتـش شـايد در نـگاه اول سـوزاننده و مخـرب به نظـر بیايیـد اما در
فرهنگهای مختلف بشـری منشـاء طهارت و پاکیسـت و اسـطورههای
بسـیاری در محضـر آتـش بـه ثبـت و دوام رسـیده انـد و در آخر آتش
مظهـر نوزايـی و تحـرک اسـت و ققنوس خیـال هیچ کس پا بـه عرصه
حیـات نمیگـذارد ،مگر آنکه بـال و پری در آتش سـوزانده باشـد و اين
رسـالت آتش است.
آينـده بـار ديگـر تاکیـد میکنـد آنچـه در ايـن شـماره میخوانید
حاصـل ذوق و کاوشهـای به حد بضاعت اسـت ،در احـوالات اين عنصر.
باشـد که چراغی شـود در راه کشـف بیشـتر و جرقهای در اذهان خلاق.
انشاء الله
RESEARCH مقاله
ARTICLE پژوهشی
اهمیت علوم و فناوریهای خلأ
پیش به سوی انقلاب صنعتی جدید
بحـث در فناوریهـای فضایـی و نجومـی و فیزیـک بنیادی ،که از زیرسـاختهای اساسـی در اگر بخواهیم فصلنامه
فناوریهـای نـو بسـیار حائـز اهمیـت اسـت ،فیزیک خلأ میباشـد .حرکـت ذرات اتمـی در خلأ فرستندههای
تحـت نفـوذ امـواج الکترومغناطیـس ،موتـور حرکت مولدهـای مایکروویـو و تقویـت کنندههای مایکروویو ،لیزر، شماره 7
نیـروی الکترومغناطیـس اسـت! مـا در اهمیـت ایـن نیـرو بحثهایـی کردیـم؛ اگـر بخواهیـم فناوریهای پاییز
فرسـتندههای مایکروویـو ،لیـزر ،فناوریهای لیتوگرافی ،تولید ذرات نانو ،پلاسـما و غیره داشـته لیتوگرافی، 1397
باشـیم ،بایـد بـر فنـاوری خلا مسـلط شـویم؛ اگر بخواهیم درسـت بشناسـیم ،باید فنـاوری خلا تولید ذرات نانو،
را بشناسـیم .موضـوع خـلأ در فناوریهـای نـو و درک علمـی صحیـح از آن به قدری مهم اسـت پلاسما و غیره 6
کـه بـه عقیـدهء نویسـنده ،هرکس بـا این فنـاوری برخورد سـطحی کند بایـد قطعاً بـه درک او داشته باشیم،
از اهمیـت فیزیـک و الکترونیـک مدرن شـک نمود! بررسـی فناوریهـا و موضوعات نـو در رابطه باید بر فناوری
بـا خـلأ و اینکـه در قـرآن چـه بحثهای بنیـادی و نوی دربـارهء خلا یافت میشـود را بـه آینده خلا مسلط
موکـول مینماییـم .در دنیـای کوانتـوم موضوع خـلا اهمیتی چنـد برابر پیدا میکنـد و هرکس شویم؛ اگر
بخواهـد در عرصـهء نویـن فناوریهای آینده دسـتی داشـته باشـد و حـرف اول را بزنـد ،باید اول بخواهیم درست
نوسـانات امـواج کوانتـوم را در خـلا بررسـی دقیق کند و موضوع تولیـد انـرژی را در رابطه با خلأ بشناسیم ،باید
بهتـر از رقیـب تشـریح نمایـد .صـرف اینکـه چنـد پمپ خـلا سـاده از خـارج وارد کنیم ،سـاده فناوری خلا را
اندیشـی اسـت؛ بلکه ناشـی از عقب ماندگـی جـدی از فناوریهای نوین اسـت .یک نهضت ملی
و بیـداری اساسـی در کشـور ،نسـبت بـه فیزیک و الکترونیـک خلا و تحقیقات علمـی و اقدامات بشناسیم
فناورانـه و صنعتـی لازم اسـت .ورود بـه ایـن عرصههاسـت کـه زیرسـاختها را میسـازد و بـا
آمـاده سـازی زیرساختهاسـت کـه آینده از آن نسـل جوان ما میشـود .همانند سـاختمانی که
پیریـزی و زیرسـاخت و سـتونهای قویتـر داشـته باشـد ،طبقـات بیشـتری میشـود روی آن
سـاخت ،علـم و صنعـت نیز هرچـه زیرسـاختهای علمیتر و اصولیتر داشـته باشـند ،نـوآوری
بیشـتر مـوج میزنـد و معضـلات اقتصـادی آسـانتر و سـریعتر حل میشـوند.
گذری در تاريخ علم همراه با قرآن
اگـر در چنـد جملـهء کوتـاه ،تاریخ علـم را از قرن پانزدهـم ،از زمان گالیله تاکنون به سـرعت
ورق بزنیـم ،بیانگـر ایـن اسـت کـه همـه چیـز با نجـوم آغاز شـد؛ چیـزی که قـرآن کریـم کرارا
از آن یـاد میکنـد؛ سـپس جبـر و مثلثـات بـرای یافتـن فاصلـهء سـتارگان و اسـتفاده از آنهـا
بـرای سـنجش موقعیتهـای جغرافیایـی در دریاهـا ،اقیانوسهـا و صحراهـا و تدویـن تقویمهـا
و نقشـههای جغرافیایـی بـرای اکتشـاف قارههـای جدیـد بوجـود آمـد .همچنین هر آشـنایی با
فصلنامه
شماره 7
پاییز
1397
7
REPORT پرونده ماه
OF THE MONTH
قـرآن کریـم ،میدانـد کـه قـرآن سـتارگان را محکمتریـن آیـات و نشـانههای ناوبـری و هدایت خداوند پرسشی فصلنامه
مینامـد و بارهـا گـذر ایـام و پیدایش شـب و روز و زمـان را با سـتارگان ارتبـاط میدهد و حتی جدی از انسان را
سـورهء «النجـم» را بـه آن اختصاص داده اسـت .در سـورهء «یونس» آیـه 5میفرماید« :هوالذی مطرح میکند، شماره 7
جعـل الشـمس ضیـاء و القمر نـوراً و قدره منازل لتعلموا عدد السـنین والحسـاب» یعنی اوسـت توأم با حالتی از پاییز
کـه قـرار داد بـرای خورشـید ،درخشـندگی و برای مـاه ،پرتـوی و معین کرد برایـش منزلهایی بهت و تعجب 1397
تـا بدانید شـمارش سـالها را و حسـاب آنها را؛ سـپس در همان سـوره ،آیه بعـد ادامه میدهد:
«ان فـی الاختـلاف الیـل والنهـار و ما خلـق الله فی السـماوات و الارض و آیات لقـوم یتقون» این که آخر پس 8
بـار بـه اختـلاف روز و شـب اشـاره میکنـد در ادامه حسـاب مـاه و سـال .در جاهـای دیگر قرآن چرا؟ معطل چی
16بـار بـه الشـمس و القمـر و حسـابهایی کـه بین آن دو برقرار اسـت ،اشـاره میکنـد .بازتاب هستی ،آهای
ایـن آدرسهـای قـرآن ،علـت بوجـود آمدن تقویم بر اسـاس خورشـید و مـاه بود؛ لکـن خداوند بنده من ،حواست
آنقـدر کـه در قـرآن پیرامون نجوم اشـاره میکند ،دسـتور اکید به مشـاهده دقیـق فضا میدهد. کجاست؟ ارتباط
در سـوره «الصافـات» آیـهء 88میفرمایـد« :فنظـر نظره فی النجـوم» یعنی؛ پس مشـاهده کرد درونی خود با
سـتارگان را مشـاهدهکردنی! اول اینکـه فعـل گذشـته بـه کار میبـرد که نوعی حالـت یقینی و آسمان بالای
تجربـه بدسـت آیـد کـه اینکار شـدنی اسـت و ترس پیـش از عمـل را از بین ببـرد .ثانیـاً تأکید سرت را جستجو
برنـوع مشـاهدهء دقیـق دارد .قـرآن در جلـب توجه انسـان بـه فضا و نجـوم به طور همزمـان ،از کن! حتی به اوج
یک طرف میگوید؛ سـتارگان در نشـان دادن راهها در صحراها و بیابانها بسـیار دقیق هسـتند
و هرگـز باعـث گمراهی شـما نمیشـوند و از طرفـی دیگر به انسـان تنبه میدهد کـه حالا اینها آسمانها برو
بـت بـرای تـو نشـود و فکـر کنید حـالا که اینقـدر جالـب و دقیق هسـتند ،ناگهان به پرسـتش و این سیارات
آنهـا گرفتـار شـوید؛ لـذا در جای دیگـر میفرماید «و من اللیل فسـبحه و ادبـار النجوم» یعنی؛ و ستارگان را
بخشـی از شـب را بـه تسـبیح او بپـرداز و پشـت کـردن سـتارگان را ببیـن .کلمـهء «ادبـار» را تسخیر کن!
بـکار میبـرد تـا بگویـد اگـر سـتاره میپرسـتی ،ایـن چـه خدایـی اسـت که بـه تو پشـت کرد؟
در ضمـن اشـاره بـه مدارهـای آنهـا دارد .در سـورهء «واقعـه» قسـم یـاد میکنـد بـه موقعیـت
سـتارگان (لا اقسـم بمواقـع النجـوم) و آنهـا را بـا درختان همسـجده میخواند که بسـیار جای
تحقیـق دارد (والنجـم و الشـجر یسـجدان) .در اسـتدلال حضـرت ابراهیـم بـا کفار و مشـرکین
زمـان خـود ،حضـرت بـا حرکت سـتارگان بحث را آغـاز کرده و توجـه به وجود لایتغیـر را محور
خداشناسـی قـرار میدهد .سـپس کپرنیـک ،تیکوبراهـه ،گالیلـه ،دکارت و کپلر بـه ترتیب قبل
از نیوتـون ،قوانیـن حرکـت سـیارات و نیز وجود مـدارات را طـرح کرده بودند و سـپس نیوتون و
لیبنیتـز بـا طـرح فرمول جاذبـه و ریاضیات مشـتق و انتگرال ،علـم حرکت و دینامیک سـیارات
را تکمیـل میکننـد؛ از سـویی دیگـر کپرنیـک نظریـهء مرکزیت زمیـن را در عالـم رد میکند و
درگیـری گالیلـه با کلیسـا بر سـر کروی بـودن زمیـن ،تبدیل به ماجرایی سـوزناک میشـود به
گونـهای که قریب ششـصد سـال بعد موجب عذرخواهی کلیسـا از جهانیان میگـردد .همهء این
اکتشـافات در حالـی صـورت میگیـرد که قـرآن کریم بـه صراحت صحبـت از حرکت سـیارات
بـه دور خورشـید میکنـد .قرآن حرکت خورشـید به سـمت سـتارهای دیگر را با بیانـی زیبا ،که
اوج ادبیـات و هنـر قـرآن را در بیـان مطالـب علمـی در چندین لایه نشـان میدهـد ،میفرماید:
«و الشـمس تجری لمسـتقرا لها» یعنی خورشـید به سـوی قرارگاه خود در حرکت اسـت .زمانی
قـرآن ایـن آیـه را ذکـر میکنـد که هنـوز کپرنیک اصـلا به دنیـا هم نیامـده بود! ایـن آیه بیش
قرآن ستارگان را از هشـت قـرن قبـل از اینکـه غرب حتـی مداری و حرکتی برای سـیارات قائل باشـد نازل شـده
محکمترین آیات اسـت .و امـا یـک نکته بسـیار زیبای دیگـر در توجـه دادن قرآن به فضـا و نجوم ،آیهء 21سـوره
«ذاریات» اسـت «و فی انفسـکم افلا تبصرون» و بلافاصله بعد از آن در آیهء 22و 23میفرماید:
و نشانههای «و فـی السـماء رزقکـم و مـا توعدون»! نکته بسـیار جدی در ایـن دو آیه نهفتـه و آن اینکه ،اول
ناوبری و هدایت توجـه بـه درون انسـان میدهـد و دعـوت بـه بصیـرت میکنـد؛ یعنی نگاهـی توأم بـا تحقیق و
مینامد و بارها تفکر و تعقل و بعد بلافاصله به آسـمان و اینکه با کلمه «افلا» خداوند پرسشـی جدی از انسـان
را مطـرح میکنـد ،تـوأم بـا حالتـی از بهـت و تعجـب کـه آخـر پس چـرا؟ معطل چی هسـتی،
گذر ایام و آهای بنده من ،حواسـت کجاسـت؟ ارتباط درونی خود با آسـمان بالای سـرت را جسـتجو کن!
پیدایش شب و حتی به اوج آسـمانها برو و این سـیارات و سـتارگان را تسـخیر کن! در آیهء 54سـوره «اعراف»
روز و زمان را با میفرماید« :و الشـمس و القمر و النجوم مسـخرات بامره» یعنی خورشـید و ماه جزء مسـخرات
ستارگان ارتباط شـما بـه امـر خـدا خواهنـد بود و بـاز هم در سـورهء «نحـل» آیـهء 12میفرماید« :و سـخر لکم
الیـل و النهـار و الشـمس و القمـر و النجـوم مسـخرات بامـره ان فی ذلـک لایات لقـوم یعقلون»
میدهد ایـن بـار تسـخیر نجـوم را هم بـه طور عام اضافـه میکند و تازه تسـخیر روز و شـب را هم از قلم
نیانداختـه .تسـخیر روز و شـب در کنار تسـخیر سـتاره و خورشـید و ماه چه منظـوری میتواند
فصلنامه
شماره 7
پاییز
1397
9
RESEARCH مقاله
ARTICLE پژوهشی
فصلنامه
شماره 7
پاییز
1397
10
داشـته باشـد؟ خیلـی هم اصـرار دارد که خوب تعقل کنیـد در این باره و سـطحی از آن نگذرید!
بـه قـول محقق قرآن آقـای «داوود فتحـی» قرآن میفرماید :ما پوسـت شـب را می َکنیم! «فالق
الاصباح» .توگویی اهمیت ماده تاریک جهان و مقاومت آن در برابر اشـعهء خورشـید را میگوید
کـه چگونـه مکانیزمـی را بـرای کندن پوسـت شـب تدبیـر کردهایـم؛ زیرا بـرای به وجـود آمدن
روز ،بایـد نـور عرصـهء تـازهای از مـاده تاریـک را بشـکافد :لذا تعبیر آیه این اسـت که ما پوسـت
شـب را میکنیـم؛ یعنی مقاومت سرسـختی برای عبور نـور در ظلمت وجـود دارد .اینجا متوجه
میشـوید؛ چـرا فیزیـک مـدرن اصـرار دارد که بگویـد جهان برای حیات و مشـاهده شـدن خلق
شـده و بـه گونـهای اسـتثنایی هر خاصیتی برای حیـات از جمله گردش یکنواخت نـور و عبور از
ظلمت شـب ،باید همواره یک محرک ذی شـعور این کار سـخت را ،برخلاف مقاومت سرسـختی
کـه مـاده و انـرژی تاریک دارد ،انجـام دهد.
کامـلا روشـن اسـت کـه قرآن در بیـان هر مطلبی پایهء علمی و سـطح آگاهـی مخاطب خود
را منطبـق بـا درک او تنظیـم میکنـد .برای مثال وقتی میگوید« :و النجم و الشـجر یسـجدان»
تـو گویـی طعنـهای بسـیار ظریـف و در عین حـال عاشـقانه و عارفانه به تمـام انسـانها میزند
کـه از دورتریـن نقـاط آسـمان تا روی زمین همه سـجده میکنند؛ پسای انسـان تورا چه شـده
اسـت کـه تکبـر مـیورزی و سـجده نمیکنـی؟! حـالا مگر تـو چه هسـتی و کی هسـتی آخر؟!
مشـابه همیـن مطلـب را در آیـه دیگـری در سـوره «حـج» آیـه 18میفرمایـد« :یسـجد له من
فـی السـماوات و مـن فی الارض و الشـمس و القمـر و النجوم و الجبال و الشـجر و الدواب و کثیر
مـن النـاس» در ایـن آیه یک اشـاره جامـع و در عین حـال مختصری میکند به کسـانی (کلمه
« َمـن» بـه کار بـرده) کـه در آسـمانها و زمیـن بـه همراه خورشـید و مـاه و حتـی چهارپایان و
بسـیاری از مـردم ،همـه او را سـجده میکننـد! دقـت کنید آیـه میفرماید «کسـانی» ،یعنی در
آسـمانها موجـودات زنـدهای هسـتند که سـجده میکننـد و بلافاصله این سـجده را با سـجده
برای به وجود مـاه و خورشـید و حیوانـات تـوأم بیان میکند و همه را شـامل میشـود؛ اما در زمیـن میگوید،
اکثـر مـردم سـجده میکننـد؛ به عبـارت دیگر در تمـام کائنات سـجده میکنند و فقـط عدهای
آمدن روز ،باید در روی زمیـن او را سـجده نمیکننـد .بـه قـول عارفی «شـیطان سـجده بر خدا و انسـان بر خدا
نور عرصهء تازهای نکرد»؛ از طرفی دیگر برای اهل علم جای سـوال اسـت که منظور آیه از ارتباط سـجدهء سـتاره
از ماده تاریک را و درخـت چیسـت و سـجده خورشـید و مـاه و چهارپایـان به چه صورت اسـت؟! قـرآن در اولین
بشکافد :لذا تعبیر آیـه در سـورهء «الرحمـن» یـک دفعه نهیب میزند به انسـان و با یک تیر و دو نشـان میفرماید:
آیه این است «الرحمـن علـم القرآن خلق الانسـان علمه البیـان»؛ «الرحمن» رحمت عام خدا را میرسـاند که
که ما پوست شـامل همه آسـمانها و زمین و همهء موجودات میشـود در تمامی جهانها؛ چرا اول میگوید
شب را میکنیم؛
یعنی مقاومت قـرآن را آموختیـم ،بعـد خلقت انسـان را میگوید؟ محقق قـرآن آقای «کریمیـان» میفرمایند؛
احتمـالاً آیـه اشـاره دارد بـه اینکـه ،آهای انسـان فکر کـن موجـودات دیگری در عالم هسـتند و
فصلنامه سرسختی برای
قبـل از تـو هـم بودهانـد .بسـیار موجـودات و حتی خـود قرآن هـم از قبـل از تو بـوده و مختص
عبور نور در تـو نیسـت .خطابهـای قـرآن اصل ًا فقط به انسـان مسـلمان هم نیسـت؛ به آدم اسـت ،به بشـر
شماره 7 ظلمت وجود اسـت ،بـه «النـاس» یا همـه مردم جهان اسـت؛ اصل ًا بـه آدم کـه بابا بزرگ همه ماسـت خطاب
پاییز میکنـد .قـرآن بـا این آیـه دارد میگوید در این کتاب فقط برنامه انسـان نیسـت ،موضوع خیلی
1397 از ایـن حرفهـا جدیتـر اسـت .یعنی برنامـهء حیوانـات و چهارپایـان و اجنه و موجـودات دیگر دارد
11
RESEARCH مقاله
ARTICLE پژوهشی
جهـان ،در دورتریـن کـرات عالـم و در جهانهـای دیگـر قبـل و بعد از تو نیـز ای انسـان ،در این قرآن میخواهد فصلنامه
کتـاب اسـت و بعد تو اینقدر سـطحی و بدون تفکـر و تعقل از کنار آن میگـذری؟! افلا یعقلون؟! بگوید ،جهان
بعـد میفرمایـد؛ مـا تـو را از گل یعنـی از آب و خـاک آفریدیم؛ یعنـی آب بود که بـه تو حیات و درون تو با جهان شماره 7
شـعور و تمرکـز انـرژی داد؛ چـرا میخواهیـد اهمیـت آب را منکر شـوید که در همه جـای قرآن بیرون یک پیوند پاییز
میفرمایـد؛ آن را از آسـمان نـازل کـردم تـو را در زمین بسـازم! بعـد خلقت همـهء ادوار جهان را و اتصال بسیار 1397
کـه در 6روز یـا دوره بیـان میکنـد ،میفرماید؛ سـپس بر عرش اسـتوار کردم ،بعـد عرش هم بر تنگاتنگی دارد.
آب اسـت؛ یعنـی ایـن آب ،که راحـت از کنارش میگذریـم ،باید مهمترین فناوریهای تو باشـد. اساساً مهمترین 12
انسـان چـون تـو بـا آن از صلصـال به کالفخـار ترفیع یافتی ،پـس ببین این چیسـت؟ اگر تنبلی دستاورد فیزیک
کنـی نـزول بـاران ،کـه مهمترین عامل حیات یعنـی آب اسـت و از طرفی مهمترین فنـاوری روز مدرن کوانتومی
در رابطه با
جهان و اساسیترین ماده آفرینش است ،قطع میشود! آگاهی انسان،
اصـل ًا قـرآن اینجـا توجیـه اقتصـادی هم برای فضـا مـیآورد ،وقتـی میگوید« :و فی السـماء همین نکته است
رزقکـم و مـا توعـدن» و یا اینکـه در جای دیگر میگویـد « :یرزقکم من السـماء» میگوید؛ اصل ًا
مـا در ایـن آسـمان رزق و روزی تـو را وعـده دادهایـم ،دیگـر معطل چه هسـتی؟ افـلا تبصرون؟!
قـرآن یـک نکتـه اساسـی دیگری هـم در خلال ایـن آیات نجـوم دارد؛ قـرآن میخواهـد بگوید،
جهـان درون تـو بـا جهـان بیـرون یـک پیوند و اتصـال بسـیار تنگاتنگـی دارد .اساسـاً مهمترین
دسـتاورد فیزیـک مـدرن کوانتومـی در رابطـه با آگاهی انسـان ،همین نکته اسـت کـه آگاهی و
انـرژی یـک پدیـده واحـد هسـتند و آب ایـن دو را بـه هـم میرسـاند؛ یعنی شـعور و انـرژی آن
هـم انـواع انرژیهـای جهـان را! چقـدر قـرآن اینهـا را زیبـا و آراسـته و یکی یکی بـه هم متصل
میسـازد و ارتباطها را هنرمندانه و با لحنی مادرانه شـرح میدهد .انسـان آگاه از این همه لطف
قرآن به بشـر شـرمنده میشـود و از گران سـنگی و تکبر در مقابل چنین خدای عالم ،دانا ،قوی
هماهنگی در و در عیـن حـال مهربانتـر از مـادر خجالـت میکشـد .خـوش به حال دانشـمندانی کـه مصداق
امواج در همهء ایـن آیه میشـوند کـه «انما یخشـی الله من عبـاده العلما».
ابعاد و در همهء جايگاه آگاهی ،اراده و قدرت تخیل انسان در فیزيک مدرن
جهانهای موازی در فیزیک نیوتون ،آگاهی شـما ،مشـاهدات شـما و روش اندازهگیری و تعاملات شـما با جهان
یک ضرورت در بیرونی شـما مسـتقل از یکدیگر هسـتند؛ ولـی از 1967بـا طرح امواج کوانتومی توسـط یوجین
فیزیک مدرن ویگنـر ( )Eugene Wignerو اینکـه ذهن بشـر قادر به دریافت و ارسـال این امـواج بوده و اینکه
به شمار میآید ایـن امـواج سـریعتر از سـرعت نـور حرکت میکنند و در سیسـتم مشـاهده و اندازهگیری شـما
و درون انسان، اثرگذار هسـتند ،برندهء جایزه نوبل شـد .ده سـال بعد ،این مطلب در دایرهالمعارف ناشـناختهها،
که خود به تعبیر تحـت عنـوان ارتبـاط میـان میکروفیزیـک و کیهانشناسـی (Relationships Between Mi-
حضرت امیر(ع) )crophysics and Cosmologyبـه چـاپ رسـید .هماهنگـی در امـواج در همـهء ابعـاد و در
همـهء جهانهـای مـوازی یـک ضـرورت در فیزیـک مدرن به شـمار میآیـد و درون انسـان ،که
فصلنامه جهانی است
خـود بـه تعبیـر حضـرت امیـر(ع) جهانی اسـت درهم پیچیـده ،از این قاعده مسـتثنی نیسـت؛
درهم پیچیده،
شماره 7 پـس تفکـرات انسـان نیز امواجی اسـت و ارتعاشـات تکتک سـلولهای انسـان نیز فرسـتنده و
از این قاعده
پاییز گیرنـده و آنتنهایـی هسـتند که هرگاه همآهنگ شـوند اثراتی جدی و عمیـق در جهان بیرونی
1397 مستثنی نیست و بلکـه همـه جهانهـای بیرونـی میگذارنـد؛ نه فقـط در جهانی کـه در آن محبوس هسـتیم و
13
RESEARCH مقاله
ARTICLE پژوهشی
نکتـهء جالبتـر اینکـه در دنیای کوانتوم بـرون و درون مفهـوم دیگری دارنـد و دور و نزدیک نیز معنی کاربردی فصلنامه
همینطـور .اندیشـهء انسـان آگاه و همچنیـن زمـان خاصی کـه میاندیشـد ،در ارتباط بـا فضا و اخلاص در عمل،
امـواج سـتارگان دوردسـت ،یـک پیوند بسـیار تنگاتنگـی دارد .در اینجا نیت و اخـلاص در عمل هماهنگی ،قوای شماره 7
انسـان بـه نوعـی همان تمرکـز قوای ذهنـی ،عقلی و احساسـی اسـت .معنی کاربـردی اخلاص فکری در همه پاییز
در عمـل ،هماهنگـی ،قـوای فکـری در همـه ابعاد انسـان اسـت؛ یعنی حتی تکتک سـلولهای 1397
شـما در ایـن هماهنگـی ،به نام اخلاص در عمل نقش دارند .پس ارتباط عاشـقانه و قلبی انسـان ابعاد انسان
نسـبت بـه هـر کاری که بـه آن ورود پیدا میکند نیز از این قاعده مسـتثنی نیسـت؛ زیرا عشـق است؛ یعنی 14
اتفاقاً محرک اصلی بسـیاری از سـیر افکار انسـان اسـت .اخلاص یعنی شـعور واحد همهء اعضاء حتی تکتک
سلولهای
و جـوارح انسـان در کاری که در دسـتور کار خود دارد! شما در این
خیلـی جالـب اسـت که قـرآن وقتی میخواهـد بگوید چرا تعقـل نمیکنیـد ،میفرماید؛ مگر هماهنگی ،به نام
بـر قلـب هایتـان قفلی اسـت؟ (افـلا یعقلـون ام علی قلـوب اقفالهـا) .مهم هماهنگی در مسـیر اخلاص در عمل
تفکـر انسـان و بـه ویـژه همسـویی و همدوسـی بـا تعـادل امـواج در لایههـای مختلـف جهـان نقش دارند
هسـتی اسـت .هـر حالتی از انسـان ،در یک لایـهای از جهان واقعیتـی دارد و انسـان ،با تمرکز یا
بـه اصطـلاح اهـل دیـن و معرفت ،بـا دعا میتوانـد توازنـی جدید بین تمامـی این لایههـا برقرار
کـرده اسـت و واقعیـت نوینـی را بـرای خـود یـا دیگـران ،رقـم بزنـد و در نتیجه آرامـش خاصی
در آدمهـای خالـص احسـاس میکنیـد؛ چـون همـهء امـواج وجـودی آنهـا با لایههـای خلقت
همـدوس و همآهنـگ اسـت و هـر آدم منصـف و عادی ،فـردی را که کاری با نیـت خالص انجام
میدهـد میسـتاید؛ چـون در درون همـه انسـانها این ارتباط بـا عوالم و لایههـای خلقت وجود
دارد؛ پـس در اینجـا عشـق بـه همـراه آگاهی ،عظمت انسـان هدایت شـده و آگاه را میرسـاند و
خشـوع انسـان از نظـر قـرآن ،یعنی قبـول کردن این عظمـت در دو بعـد اندیشـه و دل (قلب) و
اینکـه عبودیـت پس از خشـوع ،نتیجه منطقی اسـت .حـالا افرادی کـه کارهـای روزمره خویش
را بـر اسـاس ایـن قاعـده ،یعنی اخـلاص و صداقت انجام میدهنـد ،اگر علت محرک آن خشـوع
و خضـوع در مقابـل عظمـت آفریننـده باشـد ،یعنی با این شـعور ذاتی و مسـلط در آسـمانها و
زمیـن همآهنـگ شـدهاند؛ یعنـی شـعور واحـد در همـهء هسـتی را حـس میکنند؛ بـه عبارت
قـرآن «انمـا یخشـی الله من عباده العلماء» .یعنی کسـی که حقیقتـاً این وحـدت اعجابانگیز و
همآهنگـی واحـد را در ایـن همه کثـرت ،در بین هزاران جهـان و میلیاردها امکان متوجه شـود،
حتـی بـه قـدر اندکـی ،نوعـی هارمونـی و آرامـش عمیق به او دسـت میدهـد و عشـق مرموز و
ریشـهداری به جسـتجوی بیشـتر در او شـعلهور میشود ،سر به سـجده میگذارد و در مقابل این
همـه عظمـت ،مبهوت میشـود .در سـورهء «ملـک» در آیـهء 3،4میفرماید« :الذی خلق سـبع
السـماوات طبقـا مـا تـری فی خلـق الرحمن مـن تفاوت فارجـع البصر هـل تری من فطـور ()3
ثـم ارجـع البصـر کرتین ینقلـب الیک البصر خاسـئأ و هو حسـیر»؛ یعنی آنکه هفت آسـمان را
طبقـهای بـر روی طبقـهای آفرید و در آفرینش او کم و کسـری نمیبینی؛ پـس بگردان (ینقلب)
بـه سـوی آن دیـدهء بصیـرت را بـار دیگر ،بلکـه بارها و بارها (کرتین) تا چشـمانت هـم به حال
خضـوع بـه پاییـن افکنـده شـوند از بس کـه مبهـوت شـوی و در آیهء بعـدی ادامـه میدهد که
«و لقـد زیـن السـماء الدنیـا بمصابیح» یعنی ما فقط آسـمان این دنیا را به سـتارگان آراسـتهایم.
بنابرایـن اولاً قـرآن در زمانـی کـه هنوز نظریـهای پیرامون جهانها و آسـمانهای دیگـری درکار
نبـود دائمـاً هـم بـه آسـمانهای دیگـر اشـاره میکنـد و هم خیلی شـفاف ،بـرای اینکه کسـی
نگویـد شـاید منظـور قـرآن از سـماوات مثـل ًا آسـمان زمین یا آسـمان یک سـیاره دیگر اسـت!
قـرآن خیلـی دقیـق ،روشـن و مشـخص میکنـد که منظورش از آسـمان و آسـمانها چیسـت.
هـم وجـود ابعـاد و جهانهـای دیگـر را مطـرح میکند هـم دعوت جـدی میکند به سـفرهای
اکتشـافی ،هـم تسـخیر و فتـح آنهـا و هم اشـاره بـه موجوداتی کـه در جهانهای دیگـر خدا را
پرسـتش میکننـد و هـم اینکه میگوید من رب السـماوات و الارض هسـتم انسـان نه فقط رب
تـو .حـالا خـودت را بـرای مـن خدا نگیر؛ بیا سـر کلاس درس بنشـین مثـل بقیه موجـودات؛ از
طرفـی دیگـر هـم میخواهـد بگویـد اصـل ًا انسـان در توجه بـه آسـمانها و فضا کلـی روزی هم
دانشمندان در این سـفرها و مشـاهدات نصیبت میشـود این نیسـت که فقـط هزینه کنی .کلمـهء رزق را با
فیزیک مدرن سـماوات بارهـا تکـرار میکنـد؛ پـس خدا بـه زبان امـروزی نیز میگویـد ،فضا خیلی هـم نانآور
به این نتیجه بـوده و توجیـه اقتصـادی دارد ،گول دشـمن را نخور .اجازه من خدا و دسـتور من خدا کافیسـت،
رسیدهاند که
اجـازه کـس دیگری هم لازم نیسـت!
انسـان دانشـمند شـاید خودش نداند که ریشـهء اصلی این کنجکاوی مرموز ،که دوسـت دارد
جهان خلق شده مثـل یـک بچـه فضول سـر از کار قوانین این عالم درآورد چیسـت؟ اصـل ًا تا به حال فکـر کردهاید،
است تا مشاهده چـرا انسـان بایـد دنبـال اینکـه آغاز جهـان کی بـوده و سـرانجام آن جهان چـه خواهد شـد ،برود
شود و برای آن هـم تـوی ایـن آشـفته بـازار جهـان امـروز؟! اینشـتین میگوید« :تنهـا چیزی کـه نمیفهمم
نهایی کردن ایـن اسـت کـه چـرا من میفهمـم»! قبل ًا ذکر شـد کـه دانشـمندان فیزیک مـدرن به ایـن نتیجه
مقدار دقیق رسـیدهاند که جهان خلق شـده اسـت تا مشـاهده شـود و بـرای نهایی کـردن مقدار دقیـق و قابل
فصلنامه و قابل درک درک ثابتهـای کیهانـی ،همـواره دنبال مقادیری هسـتند کـه منجر به حیات میشـود؛ به عبارت
ثابتهای کیهانی،
دیگـر علـم بـه نقطهء جدیدی رسـیده اسـت که مقصودی بـرای عالم بوده که خلق شـده اسـت و
همواره دنبال
دو فاکتـور مهـم در ایـن مقصد اصلی ذکر میکند -1 :اینکه مشـاهده شـود! -2اینکه حیات در آن
مقادیری هستند شـکل بگیرد! این نظریه نسـبتاً جدیـد « »Anthropic Cosmological Principleنام دارد .بدون
شماره 7 که منجر به این دو قید فوق تئوری ریسـمانها ( )String Theoryکه از سـال 1968طرح گردید تا پلی بین
پاییز نیـروی گرانـش و فیزیک کوانتوم بوجود آورد ،به یک بنبسـتی میرسـد؛ یعنی تعـداد جوابهای
1397 حیات میشود معـادلات آنقـدر زیـاد میشـود کـه اسـاس تئـوری را زیر سـوأل میبرد .شـما در حل هـر معادلهء
15
RESEARCH مقاله
ARTICLE پژوهشی
فصلنامه
شماره 7
پاییز
1397
16
ریاضـی همـواره جوابهایـی بدسـت میآوریـد که بـا ضریبهـا و اعـداد ثابتی همراه هسـتند که
بایـد قیـودی اعمـال شـوند کـه در اصطـلاح علمی گاهـی آنهـا را شـرایط مـرزی (Boundary
)Conditionsمینامیـم .بـا اعمـال این قیود ،ثابتها بدسـت میآیند و پاسـخ معادلـه از بینهایت
جـواب ،بـه یک تعدادی جواب مشـخص محدود میشـود و به تئوری جدید ،مفهـوم واقعی ،عملی
یـا کاربـردی میدهد .منتقدان نظریهء ریسـمانها نظیـر نابغه فیزیک معاصر «ریچـارد فاینمن» و
«میچیـو کاکـو» و دیگـران این بود که جوابهای معـادلات تئوری ریسـمانها ()String Theory
آنقـدر زیـاد اسـت کـه عمل ًا انگار این نظریه مشـکلی از فیزیـک را حل نکرده؛ پس اگر این شـرایط
مـرزی و قیـود اعمـال نشـوند و تعداد جوابها بـه اندازه قابل اسـتفاده یا حداقل قابل دفـاع ،از نظر
علمی محدود نشـوند ،دیگر کسـی بـه آن معادله یا تئوری اهمیتی نخواهـد داد؛ زیرا خواهند گفت
بـه جـای پیـدا کردن پاسـخ و همگرایـی ،بدتـر راه حلها واگرا شـده و گیجتر شـدیم؛ بنابراین قید
حیـات و اینکـه جهـان تا مشـاهده نشـود ،واقعیت معنی نـدارد ،خیلی مهم میشـود .اتـم و ذرات
عالـم تـا کسـی آنها را مشـاهده نکند ،اصـل ًا انگار وجـود ندارند؛ ماننـد نتهایی آماده نـوازش روی
سـیمهای یـک گیتار اسـت که تا کسـی ننـوازد ،صدایـی و نتی وجـود ندارد!
قـرآن میفرمایـد مـا جهـان را باطل نیافریدیـم« :ما خلقت هـذا باطل ًا سـبحانک» و در جای
دیگـر میفرمایـد« :مـا خلقت الجـن و الانـس الا لیعبدون»؛ یعنی مـا جن و انسـان را فقط برای
عبـادت آفریدیـم .معلـوم میشـود خـود اصـل عبـادت و بندگی ،پاسـخ اساسـی علـت آفرینش
اسـت؛ پـس اگـر دانشـمند بـرای یافتن رمـوز آفرینش ،تـلاش میکند تـا خالق خویـش را بهتر
بشناسـد ،ایـن عیـن عبـادت و بندگی اسـت .حـالا خداوند در بیـان احکام و شـریعت ،خطاب به
انسـان میفرمایـد؛ اگـر راسـت میگویـی انسـان که عبـد و بنـده من میشـوی ،آنطـور که من
خـدا میگویـم ،مـرا عبـادت کن نه اینکه مثل شـیطان که گفت مـن تو را عبـادت میکنم؛ ولی
وقتـی خـدا فرمـود خـوب گفتـی عبادت! حالا بیا به انسـان سـجده کـن ،گفت نمیکنـم! یعنی
علت اینکه با هـر طـور دلم خواسـت عبـادت میکنم به سـلیقهء خـودم؛ اگر انسـان ادعای بندگـی کنی ،بعد
دوبـاره راه خـودت را بـروی و شـریعت را مقدمـهء طریقـت ندانی و خودت یک شـریعت از پیش
فیزیک جدید خـودت درسـت کنـی و گمـان کنی خـدا باید خـودش را با تو هماهنـگ کند نه تو خـودت را با
دانشمندان جهان هسـتی ،ایـن در قامـوس خلقـت پذیرفته نیسـت؛ چون علم انسـان محـدود اسـت و همهء اصل
به وجود خداوند عبـادت و بندگـی لـوث میگـردد .همـه پیـام قرآن همین اسـت به انسـان ،کـه بیا خـودت را از
نزدیکتر شدهاند جمیـع موجـودات جـدا نکـن ،جداییطلـب ،پـررو ،خودسـر و متکبـر نبـاش ،همـه همآهنگ با
و لحن اکثریت عالـم هسـتند ،قبـل از تـو هـم قـرآن بـوده حالا که بـه تو رسـیده اسـت ،میزنی زیـر همه نظم
قریب به اتفاق عالـم ،خـوب انسـان بدان کـه داری حوصلهء همه موجودات در سـماوات و الارض را سـر میبری
آنها تغییر کرده و همیـن روزهـا خـودم نظـم جهـان را برمیگردانم ،یا خودت را فدای جمع کن و تسـلیم شـو یا
جمـع جهـان تـو را سـر جایت مینشـاند به صـورت بلاهای طبیعت ،یا انسـان کامـل که باطن
است ،همین
جهـان اسـت ،نظم و تعـادل (عدالـت) را برمیگرداند.
فصلنامه اتصال قوانین
علـت اینکـه بـا فیزیک جدید دانشـمندان جهان بـه وجود خداونـد نزدیکتر شـدهاند و لحن
فیزیک خلقت با
شماره 7 اکثریـت قریـب بـه اتفاق آنها تغییر کرده اسـت ،همیـن اتصال قوانین فیزیک خلقـت با آگاهی
آگاهی و ارادهء
پاییز و ارادهء انسـان اسـت .خداوند به انسـان اختیارات زیادی داده اسـت ،مسـئولیت و توبیخ آن هم
1397 انسان است بـه همـان اندازه از موجودات دیگر سـنگینتر اسـت .قرآن در سـوره؛ «حشـر» میفرمایـد« :و اذا
17
RESEARCH مقاله
ARTICLE پژوهشی
الوحـوش حشـرت» یعنـی حیوانـات وحشـی هـم حشـر دارند چه رسـد به تـو انسـان که عقل مشاهدهء علمی فصلنامه
و علـم تمـام بـه تـو دادم .در همیـن سـوره میفرمایـد « :لـو انزلنا هذا القـرآن علی جبـل لرایته انسان از جهان،
خاشـعاً متصدعـا مـن خشـیه الله» یعنـی اگـر ایـن قـرآن را بر کوه نـازل کـرده بودیـم تکه تکه عین بندگی و شماره 7
میشـد! پسای انسـان قلب تو وقتی سـنگ میشـود ،چقدر غیر قابل نفوذ در برابر سـخن حق عبودیت حقیقی پاییز
میشـود؛ از طرفـی وجـه دیگـر آیه میرسـاند که وقتی انسـان به کـوه قرآن بخواند بـا اخلاص و است .اینجاست 1397
آگاهـی و حضـور قلـب ،کوههـا را هم جابجا میکند ،چه رسـد دشـمنان اسـلام را بـا دو تا طیاره
که برای 18
و نـاوگان! پـس از کـی و چـی میترسـی انسـان وقتی مـن خدا با تو باشـم؟! مسلمان شدن،
بنابـر ایـن کلام امیرالمونیـن(ع) کـه میفرمایـد انسـان دانشـمند وقتـی بـه ایـن مرحلـه از فقط کافیست
آگاهـی برسـد ،خـواب او هـم عبـادت اسـت و نفس کشـیدنش و هر سـاعت فکـر کردنش عین شهادتین بگوییم؛
بندگـی اسـت و بهتـر از هفتاد سـال ،یعنی همهء عمر عبادت ظاهری اسـت؛ همچنیـن در کلام یعنی شهادت
معصومیـن(ع) داریـم کـه خداوند میفرماید من گنج پنهانی بـودم ،جهان و این موجـودات زنده بدهیم که دست
را آفریدم تا این گنج پنهان را آشـکار کنم؛ یعنی مشـاهدهء علمی انسـان از جهان ،عین بندگی کبریایی و توانای
و عبودیت حقیقی اسـت .اینجاسـت که برای مسـلمان شـدن ،فقط کافیست شـهادتین بگوییم؛ الله را در این
یعنی شـهادت بدهیم که دسـت کبریایی و توانای الله را در این خلقت با عظمت دیدیم و تسـلیم خلقت با عظمت
شـدیم .خـب اگـر نفهمیـدی ،اصل ًا تـوی این فیلـم از عالم بـه این بزرگـی چه دیـدی؟ یعنیای دیدیم و تسلیم
انسـان،ای جامعـه ،اگـر علم نداری ،فنـاوری نداری ،مشـاهدهای نـداری از عالم ،شـهادت به چی
شدیم
دادی؟ کـدام اسـلام؟ کـدام الله؟ فقـط میخواهـی از سـر وا کنی یـا واقعاً خـدا را دیدی؟!
امـروز فلاسـفه میگوینـد جهـان تجلـی صفـات خدا اسـت .بنـا بر آیـه «انما یخشـی الله من
عباده العلما» عبودیت دانشـمندان ناشـی از خشـوعی اسـت که در اثر یافتن حقیقت و عظمت
آیات خلقت باعث میشـود بیاختیار سـر تسـلیم بیاورند و سـجده بر آسـتان او کنند و حقا که
قـرآن دانشـمندی که این عظمت را میبیند و عبد او نمیشـود ،مسـتکبر مینامـد و آتش دوزخ
را تنهـا سـوزش و حسـرت از ایـن کملطفـی و جسـارت در قصهء عشـق بنده میداند .اینشـتین
در پاسـخ بـه این سـوال به کلیسـا که آیا بهشـت و دوزخ را قبـول داری یا نه میگویـد « :خدایی
که من میشناسـم خیلی زیباتر و بزرگتر اسـت از اینکه ،بندگانی را خلق کند ،سـپس آتشـی
بیافریند و آنها را در آن بسـوزاند؛ اینشـتین میافزاید :او خدایی اسـت که چنان قوانین دقیقی
آفریـده اسـت کـه مـا در تخطی از ایـن قوانیـن و ندانمکاری ،خودمـان برای خود جهنم درسـت
میکنیـم! امـام صـادق (ع) تعبیـری از ایـن هـم زیباتـر دارنـد و آن اینکـه ،آتـش جهنـم آتـش
سـوزش آگاهی انسـان برای فرصتهای از دسـت رفته در حیات اسـت؛ یعنی قیامت روزی است
کـه پـرده از رخ زیبـای یـار یعنی خالقی که عاشـق بنـدهاش بود ،کنـار میرود و انسـان میبیند
و آگاه میشـود کـه کملطفـی و بیاعتنایـی بـه چه کسـی کـرده بـود و در واقع ظلـم به خودش
بـود؛ بـه بیـان امیرالمومنیـن در دعای «کمیـل» «ظلمت نفسـی و تجرأت به جهلـی» و جهنم
صرفاً جنساش حسـرت دل اسـت از ظلمی که به خود کردهایم .در قرآن و روایات اولاً سـخنان
بسـیاری نقـل میشـود از قول انسـان کـه از سـر شـرمندگی در آن روز میزند؛ ماننـد «یقول یا
لیتنـی قدمـت لحیاتـی» یعنـیای وای بر مـن و ای کاش از پیش برای امروز فرسـتاده بـودم؛ در
جـای دیگـر میگویـد ای کاش خـاک بـودم و مـرا اینجـا بـا ایـن شـرمندگی نمیآوردنـد .قرآن
اسـامی قیامت را «یوم الحسـره» یا «یوم تبلی السـرایر» میخواند؛ یعنی روز حسـرت و روزی که
پردههـا بـه کنـار میروند و انسـان متوجه زیان خود در از دسـت دادن معبود و معشـوقی بسـیار
زیبـا و محق پرسـتش ،میشـود و آتش جهنـم برای او همان بهایی اسـت که انسـان در معاملهء
عشـق میپردازد.ای جوانانی که طعم عاشـقی را چشـیدهاید و میدانید دل معشـوق را سـوزاندن
بـه خـودت برمیگردد ،خودت میسـوزی کسـی آتـش به جانت نمیانـدازد؛ خودت پـس از آگاه
شـدن میسـوزی از ظلمـی کـه به خـودت کردی .یـک بازیگر فوتبـال وقتی به راحتـی و با یک
بیدقتـی فرصـت گل زدن بـه حریـف را از دسـت میدهد ،دل خودش بیشـتر از همه میسـوزد
که چه فرصتی را از کف دادم! این بهای عشـق در دنیا هم سـخت اسـت؛ ولی هنوز در مقایسـه
با آن روز حسـرت در قیامت این بها بسـیار اندک اسـت .تجارتی که انسـان میتوانسـت در دنیا
داشـته باشـد بـا نـرخ بهتر .خداونـد در قـرآن پیرامون تجـارت دنیا و آخـرت میفرمایـد« :انا الله
اشـتری مـن المومنین انفسـهم بـان لهم جنـه» یعنـی خداوند مشـتری و خریدار نفس انسـان
اسـت و بهـای آن را بهشـت میدهـد .از نـگاه علمـی یعنی انسـان میبیند در قیامت مشـاهدات
او از عالـم درسـت بـوده اسـت مثـل دانشـجویی که اسـتاد پاسـخ سـوالات امتحـان را میدهد و
خداوند در قرآن میبینـد جوابهایـش درسـت بـوده! حـالا در قیامـت بهای سـنگین بایـد پرداخت کنـد؛ چون
پیرامون تجارت آگاهـی در قیامـت ،مطلق اسـت؛ آتش سـوزش درون یعنی «نار التی تطلع علی الافئده» بیشـتر
دنیا و آخرت اسـت ،خیلـی هـم بیشـتر! خداوند در سـوره «یونـس» آیـهء 106میفرماید« :و لاتـدع من الله
میفرماید« :انا مـا لاینفعـک» یعنـی دعـوت نکن به سـوی خـود از غیر خـدا چیزی که نفعـی در آخـرت برای
الله اشتری من تـو نـدارد .درجایـی دیگر در سـوره «النسـاء» آیـه 29میفرمایـد « :یا ایهـا الذین آمنـوا لاتأکلوا
المومنین انفسهم اموالکـم بینکـم بالباطل ان تکـون تجاره عن تراض منکـم» یعنیای اهل ایمان امـوال یکدیگر را
فصلنامه بان لهم جنه» بین خود بر باطل نخورید ،مگر اینکه دادوسـتدی باشـد بین شـما بر اسـاس رضایت طرفین در
یعنی خداوند معاملـه ،که شـرط صحت آن اسـت .در جای دیگـر میفرماید اگر حالا بعد از اینکه در آسـمانها
مشتری و خریدار و زمیـن ،آیـات قـدرت مـا را دیـدی و بـا آگاهـی و علـم بنـده شـدید ،حـالا وارد تجارتـی با خدا
شـوید کـه تباهـی نـدارد؛ بـه عبارت قـرآن «تجاره لـن تبـور» .امام صـادق میفرمایـد :این خود
نفس انسان است
شماره 7 انسـان اسـت کـه در آن روز بـا آگاهـی و خواسـت خود ،آمـادهء پرداخت این بهای عشـق به خدا
و بهای آن را
پاییز میشـود و نهایتـاً به بیان شـهید مطهـری ،از این دوزخی که خـود باعثاش بود آزاد شـود؛ البته
1397 بهشت میدهد بـه اسـتثناء برخـی مثل دشـمنان اهل بیت کـه بحث جدایـی میطلبد.
19
SHORT داستانک
STORY
سیاووش خوب شعور داره فصلنامه
این لاکردار که
بنیامین سربندی حرمت نبی خدا شماره 7
رو نگه میداره. پاییز
تـا بـوده و بـوده رسـم همین بـوده .هر کـی بخواد از شـرافتش دفـاع کنه و تهمـت ناروا شعور نداشت 1397
رو بـه دامـن اونکـه زده برگردونـه بایـد رد بشـه از ایـن دالـون که میگـن دالـون طهارته و سرد و سلامت
اگـه پـاک باشـه پـاک بیرون میـاد .اینـا رو با فریـاد میگفت یه جـوری که وسـط اون همه میشد؟ چیزی 20
سـرو صـدای انفجـار بـا تمـام وجـودم میشـنیدم .اسـی نمیدونم پاکم یـا ناپـاک ولی اگر از ابراهیم باقی
رد بشـم از ایـن دالـون و پـاک باشـم خاطـرم َجمـه و اگـر رد نشـم و بسـوزم لااقل پـاک از میموند که قصه
ایـن دنیـا رفتم .مگه نشـنیدی قصـه ابراهیم نبی رو کـه وقتی منجنیق نمرود وسـط آتیش اش بشه حجت
انداختـش ،شـعله از طهـارت نبـی خـدا شـرم کرد و شـد گلسـتان؟ خـوب شـعور داره این دل به دریا زدن
لاکـردار کـه حرمـت نبـی خـدا رو نگـه میداره .شـعور نداشـت سـرد و سـلامت میشـد؟ من مادر مرده
چیـزی از ابراهیـم باقـی میمونـد که قصه اش بشـه حجت دل بـه دریا زدن من مـادر مرده وسط این کولاک
وسـط ایـن کـولاک سـرب و آتیـش؟ مگه نشـنیدی قصه سـیاوش رو کـه وقتـی زن باباش سرب و آتیش؟
بهـش تهمـت زد واسـه اینکـه از شـرفش دفاع کنـه دل زد بـه آتیـش و از اون ورش سـالم
بیـرون اومـد؟ خوب شـرف داره این شـعله که رو طبع خودش پا میذاره تا شـرف سـیاوش
حفظ بشـه .شـرف نداشـت حرمت شرف سیاوشـو نگه میداشت؟ میسـوزوندش یه جوری
کـه تهمـت زنانـه نسـوزونده بود .مگـه ندیدی....نذاشـتم ادامه بـده .گفتم خوب بسـه دیگه.
این سـاعتهای آخر اینقدر عربده نکش گلوت خشـک میشـه نمیتونی اشـهدتو بگی وقت
قبـض روح شـدن .حـالا تا قیام قیامت واسـه من قصه سـرهم کـن که آخرش بشـه اون که
نبایـد بشـه .دو دیقـه خفـه کار کـن ببینم چه خاکـی باید به سـر کنیم؟
گفـت اگـه ناحـق میگـم بگو ناحق میگـی .گفتم نا حـق نمیگـی داری زر میزنی .تو
قصـه ابراهیم پشـتیبانی مسـتقیم با خود خدا بود نـه با این مرتیکه جاسـوس که آرپی جی
رو فرسـتاده خوزسـتان گلوله هاش سـر از کرمانشـاه در آورده .خدا لجسـتیک میکرد من
تـو تـک و تنهـا تـو ایـن کانال بین ایـن همه تانـک و نفربر با یـه آرپی جی بـدون گلوله چه
غلطـی میکردیـم؟ سـرتو بیاری بـالا یه سـوراخ تو مغزت وا میشـه قاعده پنجـره کوچیکه
حمـوم خونـه خانجون .شـک داری یه کلاه کاسـکت بزار نوک سـر نیزه یه وجـب بده بالای
کانـال ببیـن چی میشـه؟ بـا چشـمهای وق زده بهم نـگاه میکرد .دهن جفتمون خشـک
و خاکـی بـود از حـرم گرمـا و عربـده کشـی تانکهـا .نذاشـتم چیزی بگـه و ادامـه دادم که
سـیاوش هـم حتمـن عزیـز کـرده خدا بـوده یا خـدا بـا اون زن بابا چـپ بوده خواسـته الی
الابد حالشـو بگیره که سیاوشـش راسـت راسـت از این ور آتیش رفته و از اون ورش سـالم
در اومـده .تـو نـه ابراهیمـی که مامور مسـتقیم خدا باشـی ،نه سـیاوش که اونقـدر بیارزی
فصلنامه
شماره 7
پاییز
1397
21
SHORT داستانک
STORY
خـدا واسـت معجـزه کنـه .اینجـا هـم اولین اشـتباه آخریـن اشـتباهه .پس زر نزن بشـین فصلنامه
سـرجات چـون منـم صبـر ایوب نـدارم تا ابـد سـرکوفتهای مـادرو تحمل کنم کـه چطور
شماره 7
تو برگشـتی و اون برنگشت. پاییز
خندیـد .از روزی کـه سـه دیقـه بعـد مـن به دنیـا اومـد همین مدلی بـود .خندیـده بود 1397
تـو جاهایـی کـه مـن گریـه میکـردم .یه ذره با گوشـه چفیـه خـون و عرق به هم ماسـیده
روی پیشـونی شـو پـاک کـرد و گفـت روانـی اینجا خونـه آخره .نه تـو بر میگـردی نه من. 22
نـه راه برگشـتی هسـت .فقـط بایـد رفـت رو بـه جلو و سـر ایـن دو راهـی انتخـاب کن که
سـرتو میگیـری بـالا و از کانـال آتیـش رد میشـی و میرسـی پشـت خاکریـز و تانکهـا
یـا سـینه خیـز میری تـا کانال قبلـی و اونجا نفسهـای آخرتو میکشـی؟ عزت یـا ذلت ؟
گفتـم شـعار نـده ،زر بی خـود هم نزن .سـینه خیز بریم زنـده میمونیم .عزتـم بچه زرنگیه
بلـده تـو ایـن هیری ویـری از خـودش مراقبت کنـه ،منتظرمـون میمونه باز برمـی گردیم
بـرش میداریـم .بـاز خندید .گفت حرفای سـید ابوالحسـن رو قرقر نکن اسـی .عاقبت نداره
.گفتـم لعنـت بـه سـرتا پـات که اینقـدر زبـون داری .آتیش مـارو نسـوزونه این زبـون تو تا
اسـتخون آدمـو میسـوزونه .بـاز خندید .گفـت آتیش خوبـه .موندگارمـون میکنه.
دوتایـی بـه دو طرفمـون نگاه کردیم .گفتم سـینه خیز .زنـده بمونیم بـاز برگردیم .گفت
سـربالا هیـچ تضمینـی نیسـت که زنـده برسـیم .اول و آخـرش مردنـه .اما مردن تـو کدوم
کانـال مهمـه .گفتـم داداش سـمت راسـتی مردنـه سـمت چپـی زنـده مونـدن .چـپ امنه
ایشـالله .گفتـم چـپ امنـه .گفت شـیر مادرت وسـط ایـن ماجرا دعـوای چپ و راسـت نکن
بـا مـن .اون ور کـه تـو بهـش میگی راسـت واسـه من مسـتقیمه .من سـینه خیـز نمیرم.
یـه عمـری سـربالا رفتـم حـالا هم سـربالا میرم .خیـال کـن اون تانکهـا هر کـدوم یه بت.
هـر کـدوم یـه زن بابا .اون که واسـه ابراهیم گلسـتان میشـه واسـه یه بت شـکن دیگه هم
میتونه گلسـتان بشـه .نشـه یه جـای کار خدا ایراد پیـدا میکنه.دلم بدجوری لرزیـد از باور
اینکه این حرفا حرفای آخره .از گوشـه چشـمم افتاد یه اشـکی که نیم سـاعتی بود داشـت
دنبـال بهانـه میگشـت واسـه ریختـن .همدیگـرو محکم بغـل کردیم عیـن روزایـی که تو
بطـن مـادر جفت بودیم با هم .برگشـت سـمت کانال آتیش ،سـربالا و سـینه جلـو یه تیکه
پارچـه دور صورتـش پیچیـد و دل زد بـه دالـون .اون رفـت و مـن مونـدم .نمیدونم آتیش
باهـاش مهربـون بـود یـا نـه؟ نمیدونم خـدا واسـه اش معجزه کرد یـا نه؟ چـون دیگه هیچ فصلنامه
وقـت داداش کوچیکـو ندیـدم کـه ازش بپرسـم .اما اونی که سـی سـاله داره میسـوزه منم شماره 7
چـون وقتـی چنـد سـال بعد برگشـتم تو کانال نـه اثری از سـیاوش دیـدم نه از عـزت نه از پاییز
1397
چیزایـی کـه اون روز تو کانال جا گذاشـتم.
23
پژوهش RESEARCH
فصلنامه
شماره 7
پاییز
1397
24
بررسیآتشوخصوصیاتآن
درقرآنکریم
آتـش در قـرآن کريـم بـا معادل عربـی «نـار» آمده اسـت و بهخاطـر اهمیت
آن 145بـار در آيـات مختلف تکرار شـده اسـت .راغب اصفهانی ،نـار را بهمعنی
شـعلهای قابل رويت ،معرفی کرده و ريشـۀ آن را با کلمۀ نور يکی دانسـته اسـت
و نار را به توشـۀ دنیايی و نور را به توشـۀ آخرتی تشـبیه نموده اسـت .در قرآن
کريـم عـلاوه بـر نـار از مترادفهـای آن نیز نـام برده اسـت؛ نظیـر «حريق» به
معنای سـوزاننده و «سـعیر» بهمعنـای شـعلهور و «جحیم» بهمعنـای خرمنی از
آتـش و «صلی» بهمعنی سـوزاننده و «سـجر و ايقاء» بهمعنـی برافروختن آتش.
خداونـد متعال بـه آفرينش آتش در سـورۀ واقعه اشـاره فرمـوده و خلقت آن را
بـه خود نسـبت داده اسـت .آنجا کـه میفرماينـد «افرايتـم النار التـی تورون»
آيـا آن آتشـی را کـه برمیافروزيـد ،ملاحظه کردهايد؟ «ءانتم انشـاتم شـجرتها
ام نحـن المنشـئون» آيا شـما منشـا تولیـد آن را پديـدار کردهايد ،يـا ما پديد
آوردهايم؟
بـا عنايـت به مقدمـه فـوق در ادامه به بحـث در مـورد ابعاد مختلـف موضوع
میپردازيـم.
فصلنامه
شماره 7
پاییز
1397
25
پژوهش RESEARCH
بـه منظـور تاکیـد بـر اهمیت خلقـت آتـش ،خداوند در سـورۀ مبارکـۀ واقعه ،ایـن مخلوق به منظور تاکید فصلنامه
را وسـیلهای بـرای تذکـر و یـادآوری عظمـت الهی ذکـر و آتـش را به عنوان یـک نعمت برای بر اهمیت خلقت
مـردم معرفـی نموده اسـت« .نحن جعلناهـا تذکره و متاعـا للمقوین» آتش را وسـیلهای برای آتش ،خداوند شماره 7
تذکـر و نعمتـی بـرای مسـافران قـرار دادیـم( .)2و بـرای تاکیـد اهمیـت آن نعمـت از سـوی در سورۀ مبارکۀ پاییز
خداونـد متعـال ،بلافاصلـه بنـدگان را به تسـبیح سـاحت مقدس خـود امر میکند« :فسـبح واقعه ،این مخلوق 1397
باسـم ربـک العظیـم» پس بهنـام پروردگار بزرگت تسـبیح گـوی( .)3پروردگار رحیـم آتش را را وسیلهای برای
قبـل از خلقـت انسـان بهوجـود آورد؛ همچنانکـه در سـورۀ حجـر میفرماینـد «ولقد خلقنا تذکر و یادآوری 26
الانسـان مـن صلصـل مـن حمـاء مسـنون و الجـان خلقنـه من قبـل من نـار السـموم» و در
حقیقت انسـان را از گلی خشـک ،سـیاه و بدبو آفریدیم و پیش از آن جن را از آتشـی سـوزان عظمت الهی
و بـیدود خلـق کردیـم( .)4انصـاری قرطبـی در تفسـیر خـود ،آتـش را بهعنـوان یک خلقت ذکر و آتش را
برتـر معرفـی نموده اسـت( .)5ایشـان آتـش را از عالم علـوی ،لطیف و گرمابخـش میدانند و به عنوان یک
در طـب سـنتی نیـز آتش منشـا خلـط صفرا معرفی شـده کـه ماهیتی گـرم و خشـک دارد. نعمت برای مردم
آتش در نورافکنی ،جانشـین اجرام فلکی مثل خورشـید در روی زمین اسـت .آتش نور تولید معرفی نموده
میکنـد و هماننـد روح یا نفس ،بخاری سـبک و بالارونده اسـت .نخسـتین بـرج فلک نیز برج
حمـل اسـت کـه بر طبیعـت آتش قرار دارد .اشـرف اجسـام در نزدیک زمین خورشـید اسـت است
کـه نورانیـت دارد و آن هـم ،بهواسـطۀ وجـود واکنشهـای آتشزا در بسـتر خورشـید اسـت.
اگـر نـور خورشـید نبـود ،امکان حیات بشـر در زمیـن وجود نداشـت .آتش به خاطـر گرمایی
کـه ایجـاد میکنـد ،بـه اجسـام ،حالت نُضـج و پختگـی میدهد .قـرآن این خاصیـت آتش را
در سـورۀ کهـف اینچنیـن بیـان میکنـد« :فاوقـد لـی یهمن علـی الطین فاجعل لـی صرحا
لعلـی اطلـع الـی الـه موسـی و انی لاظنه مـن الکذبیـن» فرعون بـه وزیرش هامـان میگوید؛
برایـم بـر ِگل آتـش بیفروز و برجی بلند برایم بسـاز شـاید بهحال خدای موسـی اطـلاع یابم و
مـن ِجـداً او را از دروغ گویـان میپنـدارم( .)6و همچنین در سـورۀ کهف به دیگـر فوائد مادی
نـار اشـاره مینمایـد« :آتونـی زبـر الحدید حتی اذا سـاوی بیـن الصدفین قال انفخـوا حتی اذا
جعلـه نـارا قـال آتونـی افرغ علیه قطـرا» برای من قطعـات آهن بیاوریـد تا آنگاه کـه میان دو
کـوه برابـر شـد ،گفت :بدمیـد تا وقتیکـه آن قطعـات را آتـش گردانید؛ گفت :مـس گداخته
بیاوریـد تـا روی آن بریزم(.)7
خداونـد آتـش را وسـیلهای بـرای عذاب کافران در آخـرت ،معرفی کرده اسـت و کافران نیز در
دنیـا از آتـش بـرای تعذیب پیامبـران و دینداران اسـتفاده نمودهاند؛ چنانچه قـوم نمرود ،حضرت
ابراهیـم (ع) را بـه جرم شکسـتن بت هایشـان با آتش کیفـر داد «قالو حرقوه وانصـروا آلهتکم ان
کنتـم فاعلیـن» اگر کاری میکنید ،او را بسـوزانید و خدایانتان را یاری کنیـد( .)8اصحاب اخدود
نیـز مومنـان را در گودالـی از آتـش انداختند و درحالیکه خـود نظاره میکردند آنـان را در آتش
سـوزاندند( .)9حضـرت موسـی (ع) نیـز بـرای نابـود کـردن ریشـۀ بتپرسـتی ،در مقابل چشـم
بنیاسـرائیل ،گوسـالۀ سـامری را در آتـش سـوزاند و به دریا افکنـد( .)10بنابرایـن آتش میتواند
در رفـع فتنه نیز موثر باشـد.
از کاربردهـای دیگـر قرآنـی آتش ،دفع شـیطان از اسـتراق اخبار آسـمانی اسـت که در سـورۀ
حجـر بـدان اشـاره شـده اسـت« :و لقد جعلنـا فی السـماء بروجـا .....و حفظنها من کل شـیطن
فصلنامه
شماره 7
پاییز
1397
27
پژوهش RESEARCH
رجیـم الا مـن اسـترق السـمع فاتبعه شـهاب مبین» و به یقیـن ما در آسـمانها برجهایـی قرار نکتۀ قابل توجه فصلنامه
دادیـم و آن را از هـر شـیطان رانـده شـدهای حفـظ کردیـم ،مگر آنکس کـه دزدیده گـوش فرا آن است که
دهـد که شـهابی روشـن او را دنبـال میکنـد( .)11در این آیه بهنظر برخی از مفسـرین ،شـهاب آتشی که در شماره 7
آخرت برای پاییز
همـان شـعله آتـش اسـت و از آن به آتش لطیف تعبیر شـده اسـت(.)12 گنهکاران ُمحیا 1397
در قـرآن ،آتـش ابعاد مختلفی دارد؛ مثلا در سـورۀ نسـاء خداوند حکیم خـوردن به ناحق مال شده ،از درون
یتیـم را بـه فروبـردن آتـش در شـکم تعبیر نموده اسـت؛ یعنی چهـرۀ باطنی گناه خـوردن مال بدن آنان شعله 28
یتیـم ،آتـش اسـت( .)13در این باب آتش وسـیلۀ عذاب و تجلی غضب و انتقـام الهی نیز معرفی ور میشود؛
شـده اسـت« .و مـن یضلـل فلن تجد لهـم اولیاء من دونه و نحشـرهم یوم القیامـه علی وجوههم چنانچه در
عمیـا و بکمـا و صمـا ماوئهـم جهنم کلما خبت زدناهم سـعیرا» و هر کـه را گمراه سـازد در برابر سورۀ مبارکۀ
او ،بـرای آنـان هرگـز دوسـتی نیابـی و روز قیامـت آنهـا را کـور و لال و کر به روی چهرهشـان در همزه آمده« :نار
افتاده ،برخواهیم انگیخت .جایگاهشـان دوزخ اسـت .هربار که آتش آن فرونشـیند ،شـرارهای تازه الله الموقده،
برایشـان میافزاییـم( .)14نکتـۀ قابـل توجه آن اسـت که آتشـی کـه در آخرت بـرای گنهکاران التی تطلع علی
ُمحیـا شـده ،از درون بـدن آنـان شـعله ور میشـود؛ چنانچـه در سـورۀ مبارکۀ همزه آمـده« :نار الافئده» آتش
الله الموقـده ،التـی تطلـع علـی الافئـده» آتـش افروختـهای اسـت کـه به دلهـا میرسـد(.)15 افروختهای است
بیـان مهـم قرآنـی دربـارۀ وجـه دیگـر آتـش این اسـت کـه این نـار سـوزاننده و خردکننـده که که به دلها
از فرسـنگها فاصلـه همـه چیـز را نابـود میکنـد ،هیچـگاه به انسـان مومن گزندی نمیرسـاند
و او را نمیسـوزاند؛ چنانچـه در سـورۀ مریـم خداونـد متعال میفرماینـد« :و ان منکـم الا واردها میرسد
کان علـی ربـک حتمـا مقضیـا» و هیچ کس از شـما نیسـت ،مگر اینکـه در جهنم وارد میشـود
و ایـن امـر همـواره بر پـروردگارت حکمی قطعی اسـت( .)16و در سـورۀ انبیا این آیـه «ان الذین
سـبقت لهـم منا الحسـنا اولئـک عنها ُمبعـدون» بیگمان کسـانی که قبـلا از جانب ما بـه آنان
وعـدۀ نیکـو داده شـد ،از آتـش دور نگهداشـته میشـوند( ،)17نشـان میدهـد کـه آتش جهنم
بـر مومـن و افـراد برگزیـدۀ خداوند اثری نـدارد .بنا به حدیث شـریف نبوی کـه فرمودند« :تقول
النـار لمومـن یـوم القیامـهُ :جـز یا مومن فقـد اطفا نـورک لهبی» آتش جهنـم به صـدا درآمده و
میگویـد:ای مومـن عبور کن که نورت شـعله مـرا خاموش کـرد()18؛ بنابراین از آیـات و روایات
چنیـن نتیجـه میگیریم کـه نور مومن چنان قداسـت و قـدرت دارد که میتوانـد آتش عظیم و
سـهمگین جهنم را خامـوش نماید.
خداوند متعال از نتیجهگیری
آتش به عنوان کلمـۀ آتـش در قـرآن کریـم به دفعـات مکرر به صورت مسـتقیم با معـادل عربی نـار و الفاظ
آیه یاد کرده متـرادف نظیـر حریـق ،سـعیر ،جحیـم ،صلـی ،سـجر و ایقـاء در آیـات وارد شـده اسـت و بنا به
است .آتش یکی اهمیـت آن ،خداونـد متعـال از آتـش به عنوان آیه یاد کرده اسـت .آتش یکـی از عوامل اصلی در
از عوامل اصلی پیشـرفت تمدن بشـری بـوده و به فوائـد مادی و کاربـرد آن در قرآن کریم اشـارات زیادی شـده
در پیشرفت اسـت .از تاثیـرات مـادی آتش میتوان ایجاد فعل و انفعالات شـیمیایی ،تولید نور ،حـرارت و ...را
نـام بـرد .از آتـش جهت دفع شـیاطینی که برای اسـتراق سـمع به آسـمانها میروند ،اسـتفاده
تمدن بشری
میشـود .نکتـۀ جالـب ایـن اسـت کـه شـیطان از جنس جـن بـوده و از آتش خلق شـده اسـت
بوده و به فوائد در نتیجـه میتـوان چنیـن برداشـت کـرد که آتـش نیـز دارای اجـزاء مختلفی اسـت و میتوان
مادی و کاربرد از قسـمتهای مختلـف آن ،کاربردهـای متفاوتـی را بـه دسـت آورد .آتـش دارای اثـرات معنوی
آن در قرآن نیـز هسـت و خداونـد حکیـم از آن برای مجـازات گنهکاران و خالـص کردن روح آنها اسـتفاده
کریم اشارات میکنـد تـا آنهـا قابلیـت ورود بـه بهشـت را بهدسـت آورنـد .نکتـۀ مهـم دیگـری کـه از آیات
زیادی شده مربوطه برداشـت میشـود ،نور مومن اسـت که به واسـطۀ داشـتن ایمانی راسـخ و انجام فرائض
است .از تاثیرات و اعمـال صالـح ،بهوجـود میآیـد و میتواند بر اثر سـوزانندگی آتش غلبه نمـوده و آن را خاموش
مادی آتش کنـد .ایـن مهم به قـدرت بیبدیل انسـان مومن اشـاره میکند کـه میتواند منشـا عملکردهای
میتوان ایجاد
فوقالعـاده در دنیـا و آخرت باشـد.
فصلنامه فعل و انفعالات منابع:
شیمیایی ،تولید -1سـورۀ واقعه ،آیه -2 | 72سـورۀ واقعه ،آیه -3 | 73سـورۀ واقعه ،آیه -4 | 74سـورۀ حجر آیه -5 | 26تفسـیر کبیر قرطبی،
شماره 7 نور ،حرارت و ... ج ،14ص -6 | 33-32سـورۀ قصـص ،آیـه -7 | 38سـورۀ کهـف ،آیـه -8 | 96سـورۀ انبیـا ،آیـه -9 | 68سـورۀ بـروج ،آیـه | 7-4
پاییز -10سـورۀ طـه ،آیـه -11 | 97سـورۀ حجـر ،آیـه -12 |18-16تفسـیر الکشـاف زمخشـری ،ج ،12ص -13 | 85سـورۀ نسـاء ،آیه
1397 را نام برد -14 | 10سـورۀ اسـراء ،آیه -15 | 97سـورۀ همزه ،آیه -16 | 7-6سـورۀ مریم ،آیه -17 | 71سـورۀ انبیا ،آیه -18 | 101تفسـیر
29 نمونـه ،ج ،13ص .119
ARTICLE مقاله
باکتری در راديو
DNAمیتواند به عنوانآنتن عمل کند
بـرای فرکانسهـای پاییـن تـر موثـر اسـت .در باکتریهای بـا توجـه بـه نتیجـه گیری یـک مطالعـه جدید ،سـازهها فصلنامه
E.coliسـیگنالهای الکترومغناطیسـی از طریـق انتقـال اساسـا ماننـد آنتـن عمـل میکننـد کـه الکترونهـا را قادر
الکتریکـی بیـن سـطوح انـرژی کـه الکترونهـا را در اطراف میسـازند تـا از طریـق انـواع مـدار ژنـی سـفر کننـد؛ امـا شماره 7
حلقههـای DNAحرکـت میدهنـد ،میتوانند تولید شـوند. بـه شـیوهای بسـیار خـاص .ایـن تنهـا یکـی از نظریههـای پاییز
سـیگنال الکترومغناطیسـی بیـن باکتریهـای مختلـف در پیشـنهاد شـده بـرای توضیـح نحـوه تولیـد سـیگنالهای 1397
یـک جامعـه ،یـک نسـخه wirelessارتباطات بین سـلولی
اسـت که در جوامـع باکتری متصل به «نانوسـیم ها» وجود الکترومغناطیسـی توسـط باکتریهـا اسـت. 30
دارد .بـه علـت پراکندگی شـار مغناطیسـی در طیـف انرژی بـرای توضیـح اینکـه چگونـه باکتری هـا ،سـیگنالهای
الکتـرون در حـرکات مـداری بیضـوی باکتریایـی در اصـل الکترومغناطیسـی را منتقـل میکننـد ،فیزیکدانـان نظـری
برنامههـای wirelessمیتوانـد از نـوع AMو FMباشـد. پیشـنهاداتی را ارائـه میدهند :کروموزومهـا میتوانند مانند
بیوشـیمی اغلـب از لحـاظ تداخـلات بازنگـری مولکولی آنتنهـا عمل کننـد .الکترون ها ،مدارهـای ژن را برای تولید
محـدود اسـت .بـا ایـن حـال ،واضـح اسـت کـه اقدامـات
بیوشـیمیایی photo induciedنیـز وجـود دارد .فتوسـنتز طـول موجهـای خـاص اختصـاص میدهند.
نمونـهای از اهمیـت بیولوژیکـی حیاتـی اسـت .فوتـون واکنشهـای شـیمیایی ،در فاصلـهای ناشـی از انتشـار
هایـی کـه ایـن واکنشهـای شـیمیایی را ایجـاد میکننـد، سـیگنال الکترومغناطیسـی در طـی مراحـل شـیمایی
میتواننـد از منابـع بسـیار دور (مانند خورشـید) باشـند .به میتوانـد القـا شـود؛ اگرچـه ایـن موضـوع در فرکانسهـای
نـوری بـه خوبـی شـناخته شـده اسـت؛ بـه عنـوان مثـال
واکنشهـای فتوسـنتزی ،سـیگنالهای الکترومغناطیسـی
همیـن ترتیـب واکنشهـای شـیمیایی میتوانـد ،بـه علت کـه از یـک باکتـری بـه باکتریهـای همسـایه فرسـتاده
انتشـار سـیگنالهای الکترومغناطیسـی در طـی مراحـل میشـوند ،میتوانـد به دلیـل انتقال الکترونهای سـطح بالا
واکنـش ،در فاصلـهای ایجاد شـود .به نظر منطقی اسـت که در داخـل DNAباشـد.
احتمالهای بیوشـیمیایی سـیگنالهای الکترومغناطیسـی دربـاره اینکـه چگونـه باکتـری هـا ،سـیگنالهای
را در فرکانسهـای آهسـته در مقیـاس سـیگنالهای نـور الکترومغناطیسـی را منتقـل میکنند ،اینگونـه توضیح داده
شـده اسـت کـه ،کروموزومهـا میتواننـد ماننـد آنتنهـا بررسـی کنیم.
در دو آزمایـش اخیـر و مهـم نشـان داده شـده اسـت که عمـل کننـد و الکترونهـا با اسـتفاده از مدارهـای ژن ،طول
DNAباکتریایـی ،سـیگنالهای الکترومغناطیسـی را کـه موجهـای خاصـی تولیـد میکننـد
در مقالـه ای ،ویـددام و دیگـر فیزیکدانـان محاسـبه توسـط ولتاژ درون یک سـیم پیچ تحریک شـده اند ،ردیابی
میکننـد DNA .باکتریایـی داخل آب در یـک لوله آزمایش میکننـد کـه الکترونهـا از طریـق حلقههـای DNAدر
قـرار گرفتـه سـیم پیچ در اطراف لوله سـاخته شـده اسـت E. coli .و ،Mycoplasma pirumگونههـای آزمایـش
در مـورد منابـع بیوفیزیکـی ایـن سـیگنالهای شـده توسـط مونتانیـه ،آنهـا بایـد طـول موجهـای تولیـد
الکترومغناطیسـی بطـور نظـری گفتـه شـده،که بـه علـت شـده مشـابه آنچـه ثبت شـده اسـت را تولید کننـد .ویددام
انتقـال الکترونیک بین سـطوح انـرژی الکترونهـا در اطراف در ایـن مقالـه گـزارش میکنـد« :گونههـای مختلـف دارای
طولهـای مختلـف DNAدر کروموزومهـای خـود هسـتند حلقههـای DNAباکتریایـی اسـت.
در جوامـع باکتریایـی ،یـک باکتـری بـا اسـتفاده از و ایـن طولهـا احتمـالا فرکانـس را تعییـن میکننـد .ایـن
نانوسـیمهای باریـک ،بـه باکتریهـای همسـایه متصـل میتوانـد یـک نسـخه wirelessباشـد».
میشـود .در واقـع ،بر ایـن باورند که هدف نانوسـیمها اجازه فصلنامه
شماره 7 L Montagnier, J Aissa, E Del Giudice, C Lavallee, A Tedes- ارتباطات الکترونیکی بین سـلولی است .به صورت پیشرفته
chi and G Vitiello. DNA تـر و در مقیـاس تکاملـی ،جوامـع باکتری جدیدتـری وجود
پاییز دارند که wirelessهسـتند .سیگنالهای الکترومغناطیسی
waves and water. Journal of Physics: Conference Series
1397 306 (2011) 012007.
31
SHORT داستانک
STORY
فصلنامه
شماره 7
پاییز
1397
32
ر یزتر و ر یزتر
سید علیرضا حسنی
همـه امیدشـان بـه او بـود و او امیدش به آتش .سـربازان
منتظـر بودنـد و خسـته .همـه چیـز را حسـاب کـرده بود.
از اول تـا آخـر .مطمئـن بـود و امیـدوار .ایـن مرتبـه نتیجه
خواهد داد .دشـمن در حال نزدیک شـدن بود و فرصت کم.
سـلاحی بـرای دفـاع باقـی نمانـده بـود .تنها سـلاح ،همان
آتـش بـود و اندک مهماتـی که کفاف چند سـاعت معطلی
دشـمن را میداد .دسـتگاهش را روشـن کـرد و اطلاعات را
وارد سیسـتم کـرد .سیسـتمی پیچیـده بـا مدلـی متفاوت.
سیسـتم بـه دسـتگاهی متصل بـود .درون دسـتگاه آتشـی
شـعله ور و سـوزان خـود را بـه دیـوار شیشـهای محفظـه
میکوبیـد .آتـش را تجزیـه کـرد .جز بـه جز .آتـش ذره ذره
شـد .آتـش هم چنـان درون محفظه بود ولی با چشـم قابل
دیـدن نبـود .باز هم ریزتـرش کرد .دیگر باید میکروسـکوپ
بررسـی میشـد .بـه ایـن مرحلـه کـه رسـید ،آتـش تمـام
شـد و ناپدیـد .ناامیـد شـد .به یـاد طفل تـازه به دنیـا آمده
اش افتـاد .عـرق صورتـش را پـاک کـرد و از نو شـروع کرد.
حسـاب کـرد .از اول تـا آخـر .بـاز هم حسـاب کـرد .از آخر
بـه اول .مشـکل را پیـدا کـرد .سـاده بـود ولی به چشـمش
نیامـده بود .خندید .خوشـحال شـد .ادامه داد .دکمـه را زد.
آتـش جدیـدی ایجـاد شـد .تجزیـه اش کـرد .عیـن همان
مراحـل را تکـرار کـرد .آتش ریزتر و ریزتر شـد .ناپدید شـد.
بازهـم ناامید شـد .با دسـتگاه حرارتی آتش را بررسـی کرد.
درسـت بوده سنسـور حرارتی دسـتگاه ،خبر از حضور آتش
درون محفظـه مـیداد .آتـش آن قـدر ریـز شـده بـود که با
میکروسـکوپ هـم قابـل رویت نبود .خوشـحال شـد و خبر
موفقـت آمیـز بـودن آزمایـش را اعـلام کرد .دشـمن حمله
کـرد و او نیـز بـا آتـش پاسـخش را داد .بدون آن که آتشـی فصلنامه
باشـد ،دشـمن را بـه آتـش کشـیده بود .دشـمن تـار و مار شماره 7
شـد .او بـه آتـش مختصـات نیروهـای دشـمن را داده بـود .پاییز
1397
دشـمن مانـده و درمانـده عقب نشـینی کرد.
33
پژوهش RESEARCH
خداگونگی؛رمزخ ّلقیتبشری
راز خ ّلاقیت در انسان
در سنت اسلامی و برخی اديان ابراهیمی آمده است که
«خداوند انسان را به صورت خود آفريده است» .در منابع
اصیل شیعی مانند اصول کافی ،عیون اخبارالرضا (ع)
و التوحید شیخ صدوق نیز سخنی با همین مضمون از
پیامبر اسلام روايت شده است.
فصلنامه
شماره 7
پاییز
1397
34
فصلنامه
شماره 7
پاییز
1397
35
پژوهش RESEARCH
در مـواردی از متـون دینـی یهودیـت ،از جملـه عهـد عتیـق و تلمـود ،به مسـئله خلقت موضوع خیال در فصلنامه
انسـان بـه صورت خداوند اشـاره شـده اسـت و عبـارت ذیل در عهـد عتیق به ایـن موضوع، انسان و انحصاري
صراحـت دارد« :و خـدا گفـت آدم را بـه صـورت خـود و موافـق و شـبیه خـود بسـازیم تا بر بودن آن براي شماره 7
ماهیـان دریـا و پرنـدگان آسـمان و بهایـم و بـر تمامی زمین و همه حشـراتی کـه بر زمین پاییز
میخزنـد ،حکومـت نمایـد .پـس خـدا آدم را بـه صـورت خـود آفریـد؛ او را به صـورت خدا وي ،به قدرت 1397
ابداع انسان
آفریـد؛ ایشـان را نـر و مـاده آفرید و خدا ایشـان را برکـت داد» . در عالم خود 36
«انسـان محبـوب اسـت؛ زیرا که شـبیه خـدا آفریده شـده اسـت .مح ّب ِت بیشـتر این بود محدود نميشود؛
بلکه در انسان
کـه ،بـه خـود او اطلاع داده شـد که شـبیه خدا آفریده شـده اسـت» . نیرویي هست
در مسـیحیت اعتقاد به الوهیت مسـیح ،که توسـط پولس ترویج میشـد ،مقدمهای شـد که ميتواند
تا سـاختار تثلیثی الوهی شـکل بگیرد .در کتاب مقدس ،این سـاختار تثلیثی را بیشـتر در مخلوقات ذهني
نامههـای پولـس میتـوان یافـت کـه در آن از پـدر ،پسـر و روحالقـدس یاد میشـود .تعبیر و خیالی خود را
صریـح «تثلیـث» در نامههـای پولـس ذکـر نشـده؛ ولـی عباراتی وجـود دارند کـه حاکی از در جهان خارج
اعتقـاد او بـه خدایـان چندگانهانـد .او به وضوح اعلام میدارد که الوهیت در مسـیح تجسـم عینیت بخشد
یافتـه اسـت «:او بـا اینکه الوهیت داشـت ،نخواسـت با خدا برابر باشـد؛ به صـورت یک بنده و به آن وجود
خارجي دهد
درآمـد و ظاهر انسـان به خـود گرفت» .
قـرآن موضوع جانشـینی خداوند را در ضمن داسـتان آفرینش حضـرت آدم ،بیان نموده ؛
آنجـا کـه آمده اسـت :خداوند به ملائکه فرمود کـه میخواهد مخلوقی بیافریند تا جانشـین
او باشـد و بـه فرشـتگان امـر کـرد کـه به انسـان سـجده کننـد و جز شـیطان ،همـه به وی
سـجده کردند و خلافت و جانشـینی انسـان را به رسـمیت شناختند.
انسـانی که جانشـین خداسـت و به صورت خدا آفریده شـده« ،خداگونه» اسـت و قدرت
بـر آفرینـش دارد .مؤیـد ایـن نظـر در حدیـث قدسـی آمـده اسـت کـه خداوند خطـاب به
جانشـین بشـری خـود میگویـد « :أقـول لل ّشـیء کـن فیکـون و قـد جعلتـک تقـول کن
فیکـون» مـن (هرچـه بخواهـم بیافرینم) میگویم بشـو ( ُکن) پـس موجود میشـود و تو را
آنگونـه سـاختم کـه بگویی بشـو ( ُکـن) و آن چیز موجود شـود» .
«خلاقیـت» در معنـاي فلسـفي آن ،نقطـۀ مشـترک بیـن خدا و انسـان اسـت و رمز آن،
همان منصب جانشـیني خداسـت که در هیچ موجودي جز انسـان یافت نميشـود .منطق
اقتضـا میکنـد که جانشـین خداوند بـراي انجام وظایف جانشـیني خـود ،داراي این ویژگي
و توانایـي باشـد« .خلافت» انسـان ،کلیـد راز پنهان وجود «خلاقیت» در انسـان و اختصاص
آن بـه او ،در میـان دیگـر موجودات اسـت و اگر موضـوع خلافت الهي در بین نباشـد ،وجود
خلاقیت در انسـان توجیه فلسـفي نخواهد داشـت.
خلاقیـت ،کرامـت خـاص پـروردگار و ویژگـی منحصـر به فـرد نوع انسـان اسـت و هیچ
آفریـدۀ دیگـری از آن برخـوردار نیسـت .فقط انسـان اسـت که میتوانـد با نـوآوری زندگی
خود را متحول سـازد و بهبود بخشـد .یکی از مصادیق خلاقیت در انسـان ،تخیل اوسـت که
در هنـر ،علـم و زندگـی او نقـش ارزندهای دارد .همه انسـانها دارای قوۀ خیال هسـتند و کم
و بیـش انـواع تصـورات و موجـودات ذهنـی را میآفریننـد؛ اعـم از آنکه موجود یـا پدیدهای
در خـارج از وجـود انسـان اسـت یا صرفاً مخلوق نفس انسـان باشـد .عارف بزرگ مسـلمان،
محیيالدیـن عربـی معتقـد اسـت که خیـال در انسـان ،قلمرو خلاقیـت مطلقـه و بيحد و
مـرز اوسـت؛ در واقـع اگر جهـان عیني و خارجي ،قلمـرو قدرت و خلاقیت خداسـت ،جهان
«خلاقیت» در ذهنـي و خیـال نیـز قلمرو بيحد و مرز انسـان اسـت .موضوع خیـال در انسـان و انحصاري
معناي فلسفي بـودن آن بـراي وي ،بـه قـدرت ابداع انسـان در عالم خود محدود نميشـود؛ بلکه در انسـان
آن ،نقطۀ نیرویـي هسـت کـه ميتوانـد مخلوقـات ذهنـي و خیالـی خـود را در جهـان خـارج عینیت
مشترک بین خدا بخشـد و بـه آن وجـود خارجـي دهد .هر اثر هنـری ،صنعتی و امثال آن و حتی خود سـخن
و انسان است و گفتـن و تکلـم و خلـق کلمات ،نمونههایی از خلاقیت انسـانی اسـت و اوج ایـن خلاقیت در
رمز آن ،همان معجـزات پیامبـران الهی تبلـور مییابد تا آنجا کـه در بیان قرآن کریم ،حضرت عیسـی (ع)
منصب جانشیني مجسـمهای شـبیه به کبوتر از گل میسـازد و سـپس با دمیدن ،به آن جان میبخشـد که
فصلنامه خداست که در بسـیار شـبیه به آفرینش انسـان توسـط خداوند است.
هیچ موجودي پروفسـور شـیمل در فصـل چهـارم کتـاب ابعـاد عرفانـي اسـلام میگویـد کـه موضـوع
شماره 7 عینیتبخشـی بـه مخلوقـات خیالـی در عالـم مـادی ،در عرفـان اسـلامي و تمـام مذاهـب
پاییز جز انسان یافت ابراهیمـي و نیـز در تجربـۀ تاریخـي اغلب مذاهب و فلسـفههاي شـرقي ،مورد قبـول و انکار
1397 نميشود ناپذیـر اسـت و حتـي در غرب نیـز برخـي آن را پذیرفتهاند .بر این اسـاس اعجـاز پیامبران،
37
پژوهش RESEARCH
فصلنامه
شماره 7
پاییز
1397
38
نوعـي از بـروز همیـن قـدرت الهي در بشـر بوده و علاوه بـر پیامبران ،حتي قدیسـین واقعي
نیـز همـواره توانایـي اینگونه ابداع و ایجادهـاي غیرعادي را ،که مظهر کامل خلاقیت اسـت،
داشـتهاند کـه در اصطلاح اسـلامي بـه آن «تصـرف» و «کرامت» ميگوینـد .ادبیات عرفاني
فارسـي ،پـر اسـت از اینگونـه کارهـاي خارقالعـاده ،کـه حتـي پس از مـرگ پـاکان و اولیاء
الهـی نیـز بـا زیـارت آرامـگاه آنان و درخواسـت کمک از آنها سـرزده اسـت.
خلاقیت و عالم خلقت
بـرای تبییـن بهتر موضوع «خلاقیت در انسـان» لازم اسـت به طور گذرا بـه بیان مراتب
عالَـم خلقـت بپردازیـم؛ پایینترین و ضعیف ترین مرتبۀ خلقت ،عالم ماده اسـت که انسـان
از طریـق حـواس ظاهـری پنجگانۀ خـود بـه ادراک آن نائل میشـود و بنابراین ضعیفترین
ادراک انسـانی ،ادراک حسی است.
مرتبـه بعـد ،عالـم مثـال اسـت کـه از جهاتـی بـه عالـم حـس و مـاده شـباهت دارد؛ ا ّما
موجـودات آن مـادی نبـوده و حقایقـی دارای صـورت و شـکلاند .ایـن مرتبـه از وجـود ،به
سـبب ظرافـت و لطافتـش ،به وسـیلۀ حـواس پنجگانـه و تجربۀ مـادی قابل درک نیسـت.
عالـم مثـال جایـگاه ظهور حقایـق مجرد و لطیف بـا آثار و عـوارض مادی (شـکل و صورت)
اسـت .رویاهـای صادقانه و مشـاهدات باطنی انسـانها متعلـق به این عالم اسـت .عالم مثال
محیـط بـر عالـم ماده بـوده و جهان مادی در آن مسـتغرق اسـت .قوۀ خیال انسـان را خیال
متصـل و عالـم مثـال را خیال منفصـل گویند.
ساز و کار مرتبـه بالاتـر و لطیفتـر از عالـم مثـال ،عالم عقل نـام دارد .در ایـن عالم نهتنهـا از ماده،
خلاقیت ،بر بلکـه از آثـار و عـوارض مـادی (صورت و شـکل) نیز خبری نیسـت و این عالـم محیط بر هر
دو جهـا ِن مثـال و ماده اسـت .موجـودات آن مجردات (مانند ملائکه) و حقایقی هسـتند که
اساس تطابق
بـدون ماده و صورتانـد؛ مانند مفهـوم آزادی و عدالت.
درجات نفس سـاز و کار خلاقیـت ،بـر اسـاس تطابـق درجات نفس انسـانی بـا مراتب وجـودي در عالَم
انسانی با مراتب اسـت؛ بـه عبـارت دیگـر رمـز خلاقیـت ،ارتبـاط خیـال انسـاني بـا عالم مثـال یـا ملکوت و
وجودي در ارتقـاء عقـل آدمی ،بـرای دریافت حقایق جبروتی خلقت اسـت؛ بنابراین خلاقیت در انسـان
عالَم است؛ به مسـتلزم هماهنگـي وجـودی او با مراتب هسـتی و رابطۀ متقابل آن دو میباشـد؛ همچنین
عبارت دیگر رمز نفـس انسـانی بـا قوایی کـه دارد -حس ،خیـال و عقل -در صـورت رفع موانـع ادراکی ،قادر
خلاقیت ،ارتباط
خیال انساني اسـت تمامـی موجـودات عال ِم وجود (مـادی ،مثالی و عقلی) را درک کنـد و بر تمام جهانها
تسلط یابد.
با عالم مثال یا
آنچـه کـه از آن بـه «حـس ششـم» تعبیـر میکننـد و الهامـات و حدسهایـی کـه مثل
ملکوت و ارتقاء جرقـهای بـه دفعـات ،موجب القـاء حقیقتی در ذهن دانشـمندان میشـود ،ناشـی از ارتقاء
فصلنامه عقل آدمی ،برای خیـال و عقـل آدمی اسـت؛ بنابراین اگر انسـان ارتقاء وجودی یابد و به کشـف صور ملکوتی
و حقایـق جبروتـی خلقـت نایـل شـود ،نفـس او مظهـر خلاقیـت و ابداعات شـگرف علمی
دریافت حقایق شماره 7 خواهد شـد.
پاییز جبروتی خلقت جالـب اسـت کـه در ادبیـات غـرب نیز این سـه عالـم مورد اشـاره قـرار گرفتهاند :شـاعر،
1397 یـک حقیقـت معنایـی بدون صورت را ادراک میکند سـپس با اسـتفاده از قـوه خیا ِل خود است
39
پژوهش RESEARCH
بـه آن صـورت میدهـد و در نهایـت آن را در قالـب لفـظ در میآورد ،که این سـه به ترتیب از قدیميترین فصلنامه
بـه عوالم جبروت ،ملکـوت و ماده اشـاره دارند. دستوراتی که
توسط انبیاء شماره 7
خودشناسی ،ا ّولین گام در مسیر خلاقیت عظام و حکمای پاییز
در جهـان خلقـت ،انسـان تنهـا موجـودي اسـت که اشـرف مخلوقـات و خلیفـهالله لقب بزرگ جهان 1397
گرفتـه اسـت .او بـه لطـف الهـی ،داراي اراده و اختیـار اسـت و ميتواند در مسـیري حرکت به انسان ابلاغ
کنـد کـه به کمال خاص وجودياش ،که قرب الهی اسـت ،نائل شـود یا در مسـیري مخالف شده و همواره 40
آن قـدم بـردارد و از همـۀ موجـودات پسـتتر شـود .فطرت آدمی عکسـی از جمـال الهی و ارزش و اعتبار
نفحـۀ روحانـی خداسـت و به تعبیری ،نقشـۀ راه دسـتیابی بـه کمال انسـانی و خلیفهاللهی خود را حفظ
در آن ترسـیم شـده اسـت؛ بنابراین کوتاهترین مسـیر دسـتیابی به خلاقیت ،خودشناسـی نموده است،
اسـت .خودشناسـی یـا به تعبیـری معرفت نفـس ،انسـان را خداگونه میکنـد و خداگونگی خودشناسی است
رمـز خلاقیـت بشـری اسـت؛ بنابرایـن از قدیميترین دسـتوراتی که توسـط انبیـاء عظام و
حکمـای بـزرگ جهـان به انسـان ابلاغ شـده و همـواره ارزش و اعتبـار خـود را حفظ نموده
اسـت ،خودشناسـی اسـت .رها شدن از سرگشـتگي و سـرگرداني ،که محصول دنیای مدرن
امروز برای انسـان عصر ماسـت ،فقط از راه ترسـیم تصویري درسـت و کامل از وجود انسـان
میسـر ميشـود کـه نتیجـۀ آن بهرهمنـدي از عوالم خلقـت به شایسـتهترین نحو در سـایۀ
قـدرت خلاقیت بشـری اسـت و همۀ این موارد ،مسـتلزم آن اسـت که انسـان بدانـد «براي
چـه آفریـده شـده؟»« ،در ایـن جهان چـه رسـالتی بـر دوش دارد؟» و «چگونه به سـعادت
ابدی نائل شـود؟».
تأکیـد فـراوان ادیـان توحیـدی و مکتبهایـی ماننـد بودایـي ،برهمایـي و ...بـر تـرک
لذتجویـي و پرداختـن بـه تزکیـه و تهذیـب نفس-صرف نظـر از اختلاف روشهـا و برخي
افراطهـا ـ گـواه این واقعیت اسـت که بـدون پرداختن به نفس و درک دنیـاي درون ،الهامی
کـه همچـون برقـی در وجـود انسـان بدرخشـد و حقیقت را بـه او بنمایـد ،در جـان او روی
نخواهد داد.
فرآيند خلاقیت نفس
آدمی در اثر احسـاس فقر و نیاز به کمال ،همواره در جسـتجوی مطلوب و محبوبی روان
اسـت .حقیقت نیازمندی ،نخسـتین حقیقتی اسـت که انسان با آن آشنا میشـود و در جان
خویـش بـه موجودی کـه برآورندۀ همۀ نیازهاسـت ،اعتقـاد مییابد .اغلب انسـانهای امروز
در روزمرگیهـا و دنیـای مـاده گرفتارنـد و آرزوهـای آنها در سـطح ارضا نیازهـای مادی و
معیشـت دنیایی تنزل یافته و سرگشـتگی و ناآرامی انسـان امروز را به دنبال داشـته اسـت.
معدودنـد انسـانهایی کـه فطـرت الهی خویـش را بـا تعلقات مـادی و اکتفاء نمـودن به
لـذت حـواس ظاهـری نیالودهاند و تشـنۀ کمـال و حقیقتانـد و چون این تشـنگی و طلب،
بـر وجـود آدمی مسـتولی شـود ،عشـق و اشـتیاق به کمـال در انسـان پدیدار میشـود .این
تشـنگی و اشـتیاق ،همـۀ مراتـب نفـس انسـانی -حـس و خیـال و عقـل -را در سـایۀ حب
مطلـوب و در راسـتای دسـتیابی بـه آن ،متمرکـز و یـک سـو مینمایـد .حـواس ظاهـری
انسـان از پراکندگـی و هرزهگـردی خـارج شـده ،خیـال او در پـی صورتهایـی اسـت کـه
نشـانی از مطلوب داشـته باشـد و عقل او به دنبال مسـیرهای کوتاه و دسترسـی آسـان به
محبـوب تـلاش میکنـد و جانـش در طلـب نوری اسـت کـه راه را بـه او بنماید .ایـن اتحاد
و یکپارچگـی وجـودی در انسـان ،کـه حاصل ارادهای قـوی در طلب محبوب و رها شـدن از
پراکندگیهاسـت ،بسترسـاز الهام (اشـراق) و کسـب آگاهی برتری اسـت که منشأ خلاقیت
در آدمی اسـت.
بـرای مثـال میتـوان نفـس آدمـی را بـه مـاده فرومغناطیسـی تشـبیه کـرد کـه دارای
حوزههای مختلف مغناطیسـی اسـت و برایند دوقطبیهای مغناطیسـی هر حوزه ،در جهت
اتحاد و مشـخصی قـرار دارد و بـا یکدیگـر همسـو نیسـتند (مانند شـکل) .مـا ّدهای با این شـرایط،
یکپارچگی خاصیـت جـذب مغناطیسـی پایینـی دارد؛ زیـرا برآیند کلـی دوقطبیهای مغناطیسـی در
وجودی در یـک جهـت نیسـت و نمیتوانـد نقـش یـک آهنربا(مگنـت) را بازی کنـد .در ایـن مثال هر
انسان ،که حاصل حـوزه مغناطیسـی نمـاد مرتبـهای از نفـس انسـانی اسـت(حواس ظاهـری ،خیـال و عقل)
انسـانی کـه در کثـرات دنیای مـادی گرفتار اسـت و هر لحظـه پراکندگی وجـودیاش او را
ارادهای قوی در بـه سـویی میبرد؛
طلب محبوب چـون انسـان از ظلمـت کثـرات مـادی بـدر آمـد و در سـایۀ طلب و اشـتیاق کمـال ،به
و رها شدن از اتحـاد و یکپارچگـی وجـودی دسـت یافـت؛ مانند ماده فرومغناطیسـی که برآینـد دوقطبی
پراکندگیهاست، مغناطیسـی تمامـی حوزههـای آن در یـک جهـت قـرار گرفتهانـد و تبدیـل بـه آهنربایی با
بسترساز الهام جاذبـۀ مغناطیسـی قـوی شـده اسـت ،حقایـق را به صـورت الهام (اشـراق) به سـمت نفس
(اشراق) و کسب خویـش جـذب کـرده و چـون غبـاری میربایـد؛ در واقـع آنچـه بسترسـاز الهـام و خلاقیت
فصلنامه آگاهی برتری اسـت ،یکسـویی قـوای نفـس انسـان و اتحاد وجـودی او بـا عالم خلقت اسـت.
است که منشأ این انقطاع از اسـباب و علل مادی را ،حتی کسـی که ظاهرا خداباور نیسـت ،در مقاطعی
شماره 7 خلاقیت در آدمی از زندگی خود (مانند تمثیل قرآنی غرقه شـدن کشـتی) تجربه کرده اسـت؛ زیرا انسـان در
پاییز لحظههـای خطـر و زمانـی کـه از همه اسـباب و علل نجاتبخش ناامید میشـود ،به سـوی
1397 است قدرتـی برتـر ،کـه ناتوانی و غفلت در او راه نـدارد ،روی مـیآورد و از او یاری میجوید؛ وجود
41
پژوهش RESEARCH
فصلنامه
شماره 7
پاییز
1397
42
چنیـن قدرتـی را فطرت انسـان بـه روشـنی درک میکند؛
اگرچـه در اثـر سـرگرمی بسـیار به اسـباب و امـور ظاهری
از آن غافـل اسـت! ولـی بـه هنـگام رویارویـی با خطـرات و
شـداید زندگـی ،پـرده غفلـت کنـار رفتـه و فطـرت ،نقـش
هدایـت گری خـود را نشـان میدهد.
فراتر از حس و تجربه
آنچـه امـروزه رشـد سرسـامآور و بیمهـار تکنولـوژی را
رقـم زده اسـت ،اعتباربخشـی تـام بـه علـم تجربی بـر پایه
حـس گرایـی اسـت؛ کـه گرچـه در مقـام عمل موفـق بوده
و توانسـته اسـت طبیعـت را مسـ ّخر خواسـتههای خویـش
نمایـد ،از لحـاظ نظـري بـا بعضي سـوالهای جـدي مواجه
اسـت که پاسـخ قطعـي به آنهـا فقط بـا تکیه بر علـم روز
امکان ندارد .براسـاس محاسـبا ِت نسـبیت عام ،بشر قادر به
مشـاهده و آزمایـش در محدوده کمتـر از 5درصد از جهان
میباشـد و 95درصـ ِد باقیمانـده را ،بـا نـام انـرژی تاریک و
مـادۀ تاریـک ،نام گـذاری کـرده اسـت .این نشـان میدهد
کـه در نظریههـاي بنیـادي علمـی همچنـان سـوالات حل
نشـدۀ بسـیاري وجود دارد و ادراک حسی و ارتباط با دنیای
مـادی بـرای فهم حقایـق علمی کافی نیسـت.
انسـانها یک سـری معلومات عادی دارند که از راه چشم
و گـوش و سـایر حواس ظاهـری حاصل میشـود و گاه این
آگاهیهـا به وسـیله قوای فکـری و عقلی ،تجزیـه و تحلیل
میشـود و بخشـی از علـوم شـکل میگیـرد .همۀ انسـانها
کـم و بیـش از ایـن نوع آگاهـی بهرهمند هسـتند .گاه برای
بعضـی انسـانها ادراکات دیگـری هـم حاصـل میشـود و
مطالبـی بـه ذهن شـان میآید که جنبـه اسـتثنایی دارد و
از اسـباب ظاهری پیدا نشـده اسـت .برخی فلاسفه از جمله
افلاطـون ،ذوق و خلاقیـت را بهعنوان یک ادراک فراحسـی
تعبیـر میکننـد و ایـن مفهـوم ،از قدیمیتریـن مفاهیمـی
اسـت که پیوسـته مـورد تأمل اهـل نظر بوده اسـت.
همانگونـه کـه در شـرح فرآینـد خلاقیـت عنـوان شـد،
انقطـاع از مـاده ،بسترسـاز حضـور نفـس ،در مراتـب بالاتـ ِر
وجـود و کسـب معرفت شـهودی(الهام ،حـدس ،القاء معانی فصلنامه
و مکاشـفه حقیقـت) اسـت .هرچـه تشـنگی و اشـتیاق بـه شماره 7
کمـال در آدمی شـدت گیرد ،توسـل و تضـرع وجودی قوی پاییز
1397
تـر ،موجـب صفـای باطنی انسـان و اتصال بیشـتر بـه عالم
43
پژوهش RESEARCH
ملکـوت و مجـردات خواهـد بود و در نتیجه ،نفس او بسـتر مناسـب بروز خلاقیت شـده و با خداي تعالي فصلنامه
جاذبـهای قـوی ،حقایـق ملکوتـی را بـه سـمت خویـش میرباید. مؤمني را که
عمل صالح انجام شماره 7
هـدف ادیـان هـم چیـزی جـز این نیسـت کـه ادراک انسـان را به سـطحی فراتـر از امور دهد ،به حیات پاییز
مادی برسـاند .در واقع هدف شـریعت ،جلوگیری از اسـتغراق آدمی در ماده و دنیای مادون جدیدي ،غیر از 1397
اسـت و احـکام آن ،بسترسـاز رهایـی آدمـی از دنیـای مـادی و ورود بـه عوالـم بالاتر اسـت. آنچه به دیگران
قـرآن و ائمـه علیهمال ّسـلام ،کـه مفسـرین آن هسـتند ،حبلالمتیـن انسـان در این سـیر و داده شده ،زنده 44
سـلوکاند و اگـر آدمـی به پایینتریـن مرتبۀ قرآن ،که الفـاظ و ظاهر آن اسـت ،اکتفا نماید ميکند؛ پس او
و از ایـن ریسـمان بـرای تطهیـر نفـس و عـروج بـه عالم ملکـوت بهـره نبرد ،جز خسـران و علم و ادراکي
دارد که دیگران
ندامـت نتیجـهای حاصل نکرده اسـت. ندارند و این علم
به بیان حضرت مولانا : و قدرت تازه،
مؤمن را آماده
زانکه از قـرآن بسـی گمـره شدند ميسازد تا اشیاء
زان رسن قومی درون َچه شدند را همانگونه که
هستند ،ببیند
مر رسن را نیست جرمیای عنود
چون تو را سـودای سـر بالا نبود
بشـر برای دسـتیابی به علم حقیقی که فراتر از سـطح تجربه بوده و دربردارندۀ حقیقت
کل نظـام هسـتی اسـت ،نیازمند تمسـک به علـم وحیانی و اتصـال به عقل الهی اسـت .در
دیدگاه اسـلامی و ادبیات قرآنی ،انسـان را به سـیر انفسـی ،در کنار سـیر آفاقی فراخواندهاند
تـا انسـان در کنـار بندگی خداونـد خلیفه اللهی و توانمندی تسـ ّلط بر طبیعـت را قرار دهد
و علـم او در پرتـو اتصـال بـه مبـدأ آفرینش تبدیـل به حکمت شـود .و این امر مسـتلزم آن
اسـت که انسـان باور کند ،اداراک حسـی به تنهایی قادر به کشـف حقایق جهان نیسـت و
دسـتیابی به حقیقت ،نیازمند ادراک فراحسـی است.
انسـانی که به زندگی حیوانی بسـنده نکرده و در اثر طلب و عشـقی که حاصل پارسـایی
و تقواسـت از اسـارت خواسـتههای مادی و مادون رها شـده اسـت ،با خلاقیت خود و الهام
گرفتـن از نظـام احسـن جهانی ،میتوانـد مأموریت خلیفه اللهـی خود را ،کـه درک حقایق
پنهـان خلقـت و آبادگـری عالَم اسـت ،انجـام دهد؛ گرچه متأسـفانه این اسـتعداد نهفته در
انسـان ،غالبـاً پـرورش نیافته و بشـریت به سـمت ویرانگری و تخریب ،گام برداشـته اسـت.
وقتی سـیر آفاقی(مطالعه و تحقیق در طبیعت ،بررسـی تاریخ گذشـتگان و )...در کنار سـیر
انفسی(رشـد و ارتقـاء نفـس انسـان در اثر تقـوا و طهارت) قرار گیـرد ،روزنههای نـور از عالم
ملکوت به سـمت انسـان سـرازیر شـده و حقایق اشـیاء بر او تجلی مییابد .آیه زیر به سـیر
آفاقی و انفسـی انسـان در کسب معرفت اشـاره دارد:
أَنَّ ُه«َعلَسـیُن ُرکی ِِّهل ْم َشآ ْـیاتِين ٍءـا َشفِــهیي اٌدْل»فا(ف ِقصَولفت/ي أَ3نْ ُفِ )5سـ ِه ْم َح َّتـی یَ َت َب َّی َن لَ ُه ْم أَنَّـ ُه الْ َح ُّق أَ َو لَـ ْم یَ ْک ِف بِ َربِّ َک
مـا آیـات خـود را در آفـاق {جهـان} و نفوس شـان بـه آنها مینمایانیم تا آشـکار شـود
برایشـان کـه آن حـق اسـت .آیا اینکـه پـروردگارت بر همهچیـز حاضر و گواه اسـت کفایت
نمیکنـد؟ .
خداونـد متعـال در قـرآن کریم به انسـانهاي مؤمني که عمـل صالح انجـام دهند ،وعده
َذ َک ٍر ِمـ ْن صالِ ًحا َع ِمـ َل « َم ْن بخشـد: ميدهـد کـه آنهـا را بـا حیات طیـب و پاکیزه ،زندگي
أ ْو أُنْثـي َو ُهـ َو ُم ْؤ ِم ٌن َفلَ ُن ْح ِی َی ّن ُه َحیـا ًۀ َط ِّی َبۀ ً» (نحل)97/
حیـات در عبـارت « َفلَ ُن ْح ِیی َّنـ ُه َحیـا ًۀ ط ّیبـ ًۀ» ،بـه معناي جـان بخشـیدن و افاضۀ حیات
اسـت ،پـس ایـن جمله بـه صراحـت دلالت ميکنـد که خـداي تعالـي مؤمنـي را که عمل
هدف شریعت، صالـح انجـام دهـد ،بـه حیات جدیـدي ،غیـر از آنچه به دیگـران داده شـده ،زنـده ميکند؛
جلوگیری از پـس او علـم و ادراکـي دارد کـه دیگـران ندارنـد و ایـن علـم و قـدرت تـازه ،مؤمـن را آماده
استغراق آدمی ميسـازد تـا اشـیاء را همانگونـه کـه هسـتند ،ببینـد؛ چنانکـه پیامبـر اکـرم در دعاهایـش
در ماده و دنیای میفرمـود« :اللهـ ّم أرنـی الأشـیاء کمـا هی»
مادون است و در فـراز والایـی از مناجات شـعبانیه ،کـه از امیرالمؤمنین و ائمه اطهار علیهمالسـلام به
و احکام آن، دسـت ما رسـیده ،آمده است:
بسترساز رهایی أَبْ َص«ـإِالَ ُرِهاـلْ ُق ُليـ َهوـ ِبْب ُلحِـ َجـي ََکب َمالا ُّن َلوا ِرلِاَفنْ َتِق َِصطـَال ِإعِلَإِلَیْی َم َ ْعکـ َو ِدأَنِِنْرالْأَبَْع َ َصظـ َما َرِۀ ُق َوُل تَوبِ َِنصایبَِر ِضأَ َْریاَواِء ُنَح َنَظا ِر ُم َه َعـلَّا َقإِلًَۀ ْیبِ ِعَ ِّکز
فصلنامه َح َّتی تَ ْخ ِر َق
ُق ْد ِسـک»
آدمی از دنیای
شماره 7 خدایـا! کمـال انقطـاع و جدایی (از غیـر خود) را به مـن ارزانی کن و دیـدگان دلهایمان
پاییز مادی و ورود به را بـه پرتـو نگاه به سـوی خویش روشـن کن ،تـا دیـدگان دل حجابهای نـور را درنوردیده
1397 عوالم بالاتر است بـه سرچشـمه عظمت دسـت یابـد و جانهایمان آویخته به شـکوه قداسـت گردد.
45
پژوهش RESEARCH
آتش
در فرهنگ
و ادبیات دینی
آتـش از منظـر حکمـا و علمـا یکـی از مهمتریـن عناصـر فصلنامه
تشـکیل دهنـده جهـان اسـت و در واقـع آتـش حیـات و اث
بخشـی سـه عنصـر دیگـر را تحـت شـعاع قـرار داده اسـت. شماره 7
قـرآن کریـم منشـاء خلقـت اجانین را از شـعله آتـش بدون پاییز
دود مـی دانـد و آنجـا کـه آتـش خلقـت لطیفـی دارد و هر آن 1397
بـه شـکل و حالـی نـو در می آیـد ،خلقـت اجانین نیز سراسـر
لطافت اسـت و در طبع ایشـان مسـتتر اسـت که به هر شـکل 46
و صورتـی درآینـد .همیـن امر باعث قوی تر شـدن عنصر آتش
در میـان عناصـر دیگر اسـت و بر اسـاس همین مدعا شـیطان
در برابـر دسـتور خداوند که فرمود به آدم سـجده کنید اطاعت
نکـرد و اسـتدلال نمـود خلقـت مـن از آتش اسـت و بر خلقت
آدم کـه از خـاک اسـت برتـری دارد و لـذا مـن بـر او سـجده
نخواهـم کرد.
عنصـر بعدی هواسـت .بیـن این دو نسـبت عموم خصوص
مـن وجـه دارند .آتـش و هـوا در گرما اجمـاع دارنـد و در تری
و خشـکی افتـراق دارنـد .بیـن آتـش و آب تضـاد ،و بین آتش
و خـاک عمـوم و خصـوص من وجه اسـت .و بینشـان از جهت
خشـکی موافـق و از جهت حـرارت مخالفاند.
همیـن وجـوه تفـارق و تفـاوت بیـن خـواص آتش بـا دیگر
عناصـر موجـب ایجاد ظرفیتهـای درمانی فراوان شـده و حکما
فصلنامه
شماره 7
پاییز
1397
47
پژوهش RESEARCH
و اطبـاء از آتـش و خـواص آن در بـه تعـادل رسـانی طبایع منحرف شـده اسـتفاده هـای فراوان انبیاء و اولیاء فصلنامه
مـی کنند. معتقدند که آتش
موجب قوام عالم شماره 7
در عصرحاضـر متاسـفانه حداکثـر اسـتفاده هـای عمومـی از آتـش بیشـتر در ایجـاد گرمـا و هستی است و پاییز
اسـتفاده از انـرژی گرمایشـی آن محـدود شـده ،اما در گذشـته آتش قداسـت و جایـگاه خاصی تطهیر کننده در 1397
داشـت و بـرای پاکسـازی و طهـارت از آن اسـتفاده مـی شـد و همیـن جایگاه موجب شـده بود دنیا و آخرت .از
کـه در برخـی اقوام سـلف آتش پرسـتی رواج داشـته باشـید ودر برخی مذاهب دیگـر از آتش به این جهت ارتباط 48
عنـوان نمـاد پاکـی و نـور در آتشـکده ها تقدیس به عمـل آید .در گذشـته آتش به قـدری حائز
اهمیت بود که پرسـتیده می شـد .با تولد پیامبر (ص) آتشـکدۀ فارس خاموش شـد و برخی بر با آتش نیز از
ایـن باورنـد که خاموشـی این آتشـکده به خاطـر تولد آخرین فرسـتاده خداسـت و چون حجت اهمیت بالایی
بـر اهـل عالـم تمـام می شـود دیگر نیـازی بـه تقدیس آتش نیسـت .همچنـان اقوامـی در دنیا برخوردارد است.
هسـتند کـه آتـش را می پرسـتند و امـوات خود را بـه آتش میسـپارند و خسـارتهای آتش را لذا اولیا ،منطق
النار داشتند؛ ولی
از خشـم خدایـان میدانند. ما نداریم؛ مانند
امـروزه نیـز هنـوز اقوامـی در اطـراف ما هسـتند کـه آتش را می پرسـتند و هنـوز در فرهنگ داستان حضرت
عامـه مـردم جهان آداب و رسـومی کـه در خصوص تقدیس و احترام به آتش اسـت وجـود دارد. ابراهیم؛ پس
بـه طـور مثـال در برخی مذاهب برای پاکسـازی روح متوفی جنازه او را در آتش می سـوزانند. آتش دارای شعور
قـرآن کریـم نیز گنهـکاران را وعده آتـش داده و ذات اقدس کبریا برای عذاب گنهـکاران آتش را
است
انتخاب کرده و وعده داده اسـت.
قطـع یقیـن اگـر قـرار باشـد عذابـی به کسـی نازل شـود ایـن عـذاب می توانـد با هریـک از
عناصـر دیگـر نیـز بـه وجـود آیـد .مثل غـرق شـدن در آب کـه بـرای فرعـون انتخاب شـد و یا
مدفـون شـدن در خـاک و طوفـان که برای اقـوام دیگر انتخاب شـده بود .اما وعده عذاب توسـط
آتـش بـرای عموم گنهـکاران دلیل و حکمتی دیگر دارد و نشـان اهمیت این عنصـر در به تعادل
رسـانی بی تعادلی هاسـت.
انبیـاء و اولیـاء معتقدنـد کـه آتـش موجب قوام عالم هسـتی اسـت و تطهیر کننـده در دنیا و
آخـرت .از ایـن جهـت ارتبـاط بـا آتـش نیز از اهمیـت بالایی برخـوردارد اسـت .لـذا اولیا ،منطق
النـار داشـتند؛ ولـی مـا نداریـم؛ مانند داسـتان حضـرت ابراهیم؛ پس آتش دارای شـعور اسـت و
بـرای همیـن شـعور اسـت که خـدا و انبیاء به آن دسـتور می دهنـد و قابلیت بهره بـرداری دارد.
روایـات و داسـتانهای فراوانـی در خصـوص ارتبـاط با آتش وجـود دارد .مثلا داسـتان ملاقات
مـرد خراسـانی و امـام صـادق (ع) و هشـام یکی از یاران امام اسـت که به دسـتور امـام وارد تنور
شـد اما هیچ علایمسـوختگی در وی نبود .و یا شـیعیان هندی در محرم ،وارد درهای پر از آتش
می شـوند و با ذکر «یاحسـین» فاصله ای طولانی را در آتش راه میروند و نمیسـوزند( .فلسـفۀ
امـام حسـین در خلقت تافته ای جدا بافته اسـت).
بنابـر ایـن میتـوان برای آتش نیز طـی النار را فرض دانسـت؛ مانند طی الطریق .چـون دارای
شعور است.
در پایایـن بایـد اضافـه کنیم کـه از آتش میتوان اسـتفاده های معیشـتی ،نـوری ،تولید مواد
غذایی ،تزئینات ،تخریبات ،پزشـکی ،دارویی ،بهداشـتی ،زراعی داشـت .خاکستر بهترین شوینده
اسـت .میتوان از آن اسـتفاده-های متافیزیکی کرد.
فصلنامه
شماره 7
پاییز
1397
49
گزارش REPORT
تم ّدننویناسلمیدرراهاست...
فصلنامه
شماره 7
پاییز
1397
50