محمدعلی میرزایی 1
آبانشبیهشعربلندیشروعشد،تااز کنارقافیۀاصفهان گذشت
درنبضشعریشریا نهایمندوید ،همراهرودازتننص فجهان گذشت
آبانشبیهشعربلندینشستودر،زیباییشکستۀمیداننگاه کرد
ازاشکمثلبارانباریدوسیلشد ،بازندهرودازبغلاصفهان گذشت
| زینب چغادی |
شمار ٔهبیستوسوم2
آذر مـاه 1397
بایدهاونبایدهادرتربیتکودک/سخنرانیمصطفیملکیاندرنشستعلمیموسس ٔهتوتم؛انسیهعرفان یادها و آذر ماه /1397شمــار ٔه بیست و سوم
جاییکهخطرباشدگوهرنجا تبخشنیزسربرم یآورد/یادبوددرگذشتمحمدعلیمرادی،فیلسوف رویدادها
اصفهانیکفخیابان؛دکترحمیدرضاعریضی
انسان عقیدتی در مواجهه با متن /جعفر مذهبی
حاشی هنشینیوهوی تهایحاشی های/معضلهوی تهایفرهنگیامروزدرکلا نشهرهایایران؛مهردادفاضلی
زندگیبزرگانحاشیۀزایند هرودبهروایتتاریخمؤنث/دکترحمیدرضاعریضی
شناختحجابوبررسیسوی ههایپنهانحجاباختیاری/سارویهمذهبی
25 تاریخ
کبوتر ،کبوترباز و کبوترخانه
بر جهایکبوتر،ازریشهتاهمیشه/الههباقری
ارضموعودکبوتران/نگاهیبهیکپدید ٔەفرهنگی؛کبوترخان ههادرایران؛پروینکارگر
بر جهایکبوتراصفهان؛زیباترینوکام لترینبر جهایکبوتردنیا/گف توگویخواندنیدربار ٔەبر جهایکبوتربامنصورقاسمی؛الههباقری
شب کبوتر و کبوتربازی در ایران /حدیث خسروی
کبوتر و کبوتربازی از دیروز تا امروز /علی آخرتی
عاشقانکبوتر /گپیباقهرمانانکفترباز؛ الههباقری
کبوتربازیوقتل/عبدالمهدیرجایی
45 جامعه
ما و مسئولیت اجتماعی
چرااززیربارمسئولیتشانهخالیم یکنیم؟/مهردادفاضلی
مشارکت؛پی ششرطتوسعۀاجتماعی/سم نهایشهرازدیروزتاامروزدرگف توگوباحشم تاللهانتخابی؛سیدمرتضیرضوانی
ازتخیلتاواقعیت؛اجتماعهمیاریاباهمستانچگونهشکلم یگیرد؟/مشارکتمردمی،سرمایۀاجتماعیوتوسعه؛شهرزادذوفن
کودکطلبکار مطالب هگر ومسئولی تپذیرنخواهدبود /کودک و مسئولی تپذیری اجتماعی در گف توگو با دکتر الهام فخرایی؛
سید مرتضی رضوانی
3
شناسنامـه جامعۀمسئو لپرور،مسئلۀکودکیومسئولی تهایاجتماعی/سمیهیخچالی
راهکارهایعلمحقوقبرایداشتنشهروندانیمسئولی تپذیر/علیرضاعزیزخانی
صاح بامتیاز ومدیرمسئول:حسـنقانونی شهرداری ،تنها متولی شهروندی نیست /مسئولی تپذیری و مفهوم شهروندی در گف توگو با احسان کاظمی؛
سردبیر :سید مرتضی رضوانی
سید مرتضی رضوانی
تاریخ :الهه باقری (دبیر) ،پروین کارگر گسترش فرهنگ گف توگو ،مسئولیت اجتماعی امروز رسان ههاست /رسان هها و مسئولیت اجتماعی در گف توگو با
جامعه :سید مرتضی رضوانی
رو حالله صفری؛ سید مرتضی رضوانی
ادبیات :سیاوش گلشیری (دبیر)، شهروندایدئالبهآرما نهایشهرشمتعهداست/مسئولیتاجتماعیوحا لوروزجامعهدرگف توگوبادکترکوروشمحمدی؛
مهدی وحید دستجردی ،گودرز ایزدی
هنر :امیر رجایی (دبیر) ،مینا حسنزاده ،عرفان گروهجامعه
رجایی ،محمدعلی میرزایی (عکس) ازسوار یگیریتاران تخواری؛ازمسئولی تگریزیتامسئولی تستیزی/دکترحسینقانونی
مدیر هنری :زهرا حسنی 79 ادبیات
دبیرعکس :محمدعلیمیرزایی
روایت شهر
ویراستار :انسیه عرفان
همکاران این شماره:دکتر حمیدرضا عریضی، کاتبانشیرازی/عرفانهبکرانی
جعفر مذهبی ،مهرداد فاضلی ،سارویه مذهبی، نقطۀبحران/گف توگوبامحمدکشاورز،داستا ننویسشیرازی؛لیلاساکزاد،مهدیوحیددستجردی
اولینبارق ههایآخرینهاویه/بررسینشان ههایپسامدرنیسمدرآثارابتداییابوترابخسروی؛مهردادعسکری
حدیث خسروی ،علی آخرتی ،شهرزاد ذوفن،
دکتر عبدالمهدی رجایی ،سمیه یخچالی، دگردیسینهادقدرت /یادداشتیبررما نهایابوترابخسروی؛امیرحسینخورشیدفر
علیرضا عزیزخانی ،دکتر حسین قانونی، بهتاریکیبازگرد/نگاهیبهمؤلف ههایداستانیمجموعهداستان«روباهشنی»،اثرمحمدکشاورز؛پریسااختیاری
عرفانهبکرانی،لیلا ساکزاد ،مهرداد عسکری، شوکرانزنداندرقص ههایگلستان /گودرزایزدی
حسیناسدیجوزانی،پریسااختیاری،الههامینی، تقدیرهبوط/نگاهیبهجهانداستانشهریارمندن یپوردر«آبیماورایبحار»؛مهدیوحیددستجردی
مسعود میرزایی قصۀقومپریشان/نگاهیبه«طلسم»اثرشهلاپروینروح؛الههامینی
با تشکر از :محمد ناظمی هرندی،
محمدرضا رهبری ،موسسه توتم ،ایمان حجتی، عکاسی 100ازپاریستاخیابانقوا مالسلطنه/نگاهیبهنمایشآثارموزۀلوورپاریسدرموزهملیایران؛محمدعلیمیرزایی
موسیقی 108سازتراشیهنریاصنعت؟/گف توگوباسعیدمحمدیوعلیرضابلوکی؛مسعودمیرزایی
نفیسه قانیان و علیرضا امیری
توسعهوتبلیغات:مرضیهزارع،فاطمهاسدی
روابطعمومی:یاسمین دادخواه
امور هماهنگی:مرضیهحسینی
طراحی وصفح هآرائی:
مؤسسۀفرهنگ یهنرینگارآفرینفردایشرقآریا
امور انفورماتیک:حسا مالدینایمانی
امور سمعی و بصری :سید رضا موسوی
امور فنی و چاپ :محمد دلیلی
چاپ و لیتوگرافی :طاها
توزیع :کاظمماهان
نشانی :اصفهان ،بلوار میرزا کوچک خان،
حدفاصل پل وحید و میدان سهروردی،
مجتمع اداری زایندهرود ،طبقه سوم
تلفن031 37779463 :
نمابر031 37869257 :
کانال تلگرام@barayefardaa :
www.baraye-farda.ir
[email protected]
شمار ٔهبیستوسوم4
آذر مـاه 1397
بایدهاونبایدها
در تربیت کودک
برگرفتهاز سخنرانیاستادمصطفیملکیاندر نخستین
نشستعلمیمؤسسۀمرد منهادتوتمخانواده
تنظیم:انسیهعرفان
تکیهبرحافظهنهمحفوظات کـردن را از اخلاقـی زندگـی کـردن پـدر و مـادر م یآموزنـد عملاخلاقیب هجایتوصیهبهعمل
نـه از زندگـی کـردن فـار غ از اخالق و در بره ههایـی از اخلاقی
یکـیاز بزر گتریـننق صهـاینهـادآموز شوپـرورش،البتـه شـبان هروز بـر منبـر موعظـه رفتـن پـدر و مـادر .از قـول
ن هتنهـاوزارتآموز شوپـرورش،بلکـهوزارتعلـوموآمـوزش پیامبـر اسالم نقـل شـده اسـت کـه « ...بخیـر السـنتکم اولیـننکتـ هدر بهبـودوضـعنوباوگانهرخانـوادهوطبع ًا
عالی،وزارتفرهنگوارشـاداسالمی،رسـان ههایجمعی، کیـف اعمالکـم» .ایـن سـخن حتـی ا گـر از پیامبـر اسالم بهبـودجامعـ های کهآناندر آیندهخواهندسـاختاین
رادیو،تلویزیون،مطبوعات،سخنرانان،خطبا،ائمۀجمعه هـم نباشـد پذیرفتنـی اسـت .بـه تعبیـر یکـی از مبلغـان اسـت کـه در خانـواده آنچـه پـدر و مـادر م یکننـد مؤثـر
وجماعتوهمۀ کسانی کهآ گاهانهیاناآ گاهانه،خواسته مسـیحی در قـرن بیسـتم ،مـا نبایـد عیسـی بـودن را اسـت ،نه آنچه م یگویند .این نکته بسـیار مهم اسـت.
یاناخواسـتهتأثیرتعلیمیوتربیتیبرمخاطبانخودشـان موعظه کنیم ،باید عیسـی باشـیم .فرق بسیاری است هیـچ کودکـی بـه آنچـه پدر و مـادر بـه او توصیه م یکنند
م یگذارنـد ایـن اسـت کـه در ایـن نهادهـا بـه فهـم توجـه میـان موعظـه کـردن بـه عیسـی بـودن و عیسـی بـودن؛ عمـل نم یکنـد؛ بلکـه آنچـه را از پـدر و مـادر دیـده اسـت
نم یکنیـموب هجـایآنبـهحافظـهمتکـیهسـتیم .گمـان بنابرایـن نکتـۀ اول ایـن اسـت :عمـل اخلاقـی ب هجـای بـا دخـل و تصرفاتـی بعدهـا بازتولیـد م یکنـد .پـدران و
م یکنیمآنچهشـخصیتومنشمخاطبانمارام یسـازد توصیـه بـه عمـل اخلاقـی؛ زیسـت اخلاقـی ب هجـای مـادران بایـد ب هجـای اینکـه توصیـه بـه اخلاقی زیسـتن
افـزودهشـدنیـکسلسـلهفقـراتعقیدتـییـامعرفتـیبـه بکننـد ،اخلاقـی زندگـی کننـد .فرزنـدان اخلاقـی زندگـی
دعـوت بـه زیسـت اخلاقـی.
5
مجموعـۀ معـارف و عقاید قبلی فرد اسـت .مـا در واقع ذهن
شخصراازعقایدومعارفجدیدبر فانبارم یکنیم .گمان
م یکنیـمآنچـهمخاطـبمـانـداردمـواردیاسـت کـهفقـط
ازطریـقانتقـالآ نهـابـهحافظـۀاوم یتوانیـمآ نهـارابـهاو
بیاموزیـم؛امـاآنچـهمهـماسـتفهماسـت.ا گر کسـیامری
رافهـموهضـم کـردوآنامـرجـذبوجـوداوشـد،هـرنـوع
فدا کاریوازخودگذشتگیبرایمحقق کردنآنخواهد کرد.
ماتاچیزیرابا گوشتوپوستواستخوانمانفهمنکنیم،
بـرایمحقـق کـردنآنهیچنوعسـرمای هگذارینم یکنیم؛
یعنـینـهوقـتوعمـر،نـهنیـروواسـتعدادهایدرونـیونـه
فرص تهایبیرونی،هی چکدامراصرفنم یکنیم،مگراینکه
باتماموجودضرورتآنرافهم کنیم.مثال:زنان کشورما
ایننکتهرافهم کرد هاند کهبایددرپوشـشخودشـانآزاد
باشـندوچونفهم کرد هاندبااینکه39سـالاسـتباانواع
واقسـامفشـارهامواج هانـد،هنـوز مقاومـتم یکننـدونـه
فقـطعق بنشـینینکرد هانـد؛بلکـهبـه گمانمـنچندین
قدمنسـب تبهسـا لهای60و61پیشرفت هاند.اماهمین
زنـانومـامردهـاآزادیمطبوعـاترافهـمنکردیـم؛بنابراین
وقتیبیهیچحسابو کتابیمطبوعاتمارابستند،هیچ
مقاومتی نشان ندادیم؛ چون آزادی مطبوعات در حافظۀ
مارک ِنچهارمیکحکومتدموکراتیکبودوهنوزدروجود
قان عکنندهبود،التزامنظریوعملیبهآنپیدام یکنی ا گرآمادگی کاملبراییکسیراستدلالینداریم،نباید مـاهضـموجـذبنشـدهبـودوا گرشـدهبـود،هما نقدر که
وا گـردلیـلقان عکننـدهنبـود ،گویـیسـخنینگفت هایـمو کنیم.اینالقاچون دلیلندارد رابه کودکالقا بـسه ُخکننـهی ضـرورتآزادیپوشـشراادرا کم یکردیـم،ضـرورتآزادی
تـوهمچنـانبـهراهخـودتم یرو.هرگزبچ های کـهپدر و کرد.عالوهبراین،از همانابتدا او نفوذ نخواهد مطبوعـاترانیـزادرا کم یکردیـموبـههمـاندرجـهحاضـر
مـادرشبـهایـنروشعمـل کردهباشـند،بیـروناز خانه بـهبچـهیادم یدهد کهقدرت،حقمـ یآورد.قدرتپدر بودیـمبـرایآنازخودگذشـتگیوفـدا کاری کنیم.
حرفزور کسیرانم یپذیرد،ب هصرفاینکهاوقدرتمند حـق «الـف» «ب» اسـت مـ یآورد .کـودک نبایـد هیـ چگاه دائمـ ًا پـدرانومـادرانومربیـانومعلمـانب هجـایاینکـه
است.در غیراینصورت،در آیندهقدرتپدر راباقدرت بـرای قـدرت حـق قائـل شـود ،بـرای اینکه شـخص چون نکاتجدیدبهذهن کودکالقا کنندبایداز کمیتمطالب
رئیسـشمعاوضـهم یکنـدوم یگویـدچـونبایـدسـخن قـدرت پـدری و قـدرت مـادری و قـدرت معلمـی و قـدرت بکاهنـدوبـر کیفیـتهضـموجـذبمطالـبدر مخاطـب
پدرمراب هدلیلقدرتمندبودنم یپذیرفتم،بایدسخن مربـی بـودن و قـدرت رئی سجمهـوری دارد ،پـس حـق پـابفشـارند.ا گـرب هجـایآموختـندهنکتـه،یکنکتهبـهاو
سـخن گفتندارد.حقسـخن گفتنفقطاز آن کسـانی بیاموزیم،چنا نکهباتما ِموجودآنراتصدیق کند ،گمان
رئیسـمراهـمب هدلیـلقدرتمندبـودنبپذیرم. اسـت کـه بـرای سـخن خـود اقامـۀ دلیـل م یکننـد .ا گـر م یکنمبهآنمطلبهمیشهالتزامخواهدداشت.امااین
کسیسخنیم یگویدوازمخاطبپذیرشنم یخواهد، کاررانم یکنیم.فقطبهبچهم یگوییماین کارراباید کردو
ذهن مقدم بر رفتار ا گردلیلهمنداشـتهباشـدبلااشکالاسـت.منخواب این کاررانباید کردوبرایهی چکدامازاینبایدهاونبایدها
دیشبمرابرایشمانقلم یکنموهیچپذیرشیاز شما دلیلنم یآوریمونم یگوییمچه کسانیاینرا گفت هاندوچه
نکتـۀبعـدیایناسـت کهدر تربیتفرزندهمیشـهباید نم یخواهـم،اماب همحضاینکهمطالبۀپذیـرش کردم، کسـانیباآ نهامخالفت کرد هانـدوچرا.
بهایننکتهتوجه کنیم کهاولبایدذهندگرگونشـود شـما بایـد از مـن اثبـات بخواهیـد .ن هتنهـا حـق اخلاقـی
و بعـد رفتـار ،نـه اینکـه اول رفتـار را دگرگـون کنیـم و بعـد مـا ،بلکـه وظیفـۀ اخلاقـی مـا ایـن اسـت کـه ا گـر کسـی از استدلال ،نه تقلید
ذهـن را .وقتـی م یخواهیـم بـه فرزندمـان روش زندگـی مـامطالبـۀقبـول کـرد،مـااز اومطالبۀدلیـل کنیم.همۀ
کـردن را یـاد بدهیـم یک سلسـله اعمـال جوارحـی را به او کسـانی که گمانم یکنندب هسـبباینکهسمتخاصی نکتـۀدیگرایناسـت کهمابایـدنوبـاوگان،دان شآموزان
اکلـقهابـما ا یعکنضـیام.یابـعدمانلصجوورارتحمیبیگهیـگرفدت.ۀمقثاد ًلمامیعیگنوییایعممباالیید دارند،حقدارنداظهارنظر کنندواز دیگرانهممطالبۀ ودانشـجویانرااهلاسـتدلالبار بیاوریمنهاهلتقلید
راسـت گفـت،اینجـابایدسـکوت کـرد،اینجابایدلبخند قبـولم یکننـد،م یخواهنـدسـخنرارد کننـدومعتقـد وتعقـد.ایـنهـمخطـربزرگـیاسـت کـهنوبـاوگانمـارااز
زد و . ...همـۀ آنچـه مـا بـه فرزندمـان م یآموزیـم رفتـار شـوندقـدرت گوینـدۀسـخنجـایدلیـلصـدقسـخن مسـیردرسـتدورم یکنـد.فرزنـدمـنبایدببینـد کهپدر
اسـت و رفتـار یعنـی مجموعـۀ گفتـار و کـردار کـه هـر دو رام یگیـرد؛یعنـیقـدرت گویندۀسـخنم یتواند کمبود ومـادر اوفقـطوقتـیسـخنیم یگوینـد،در برابـرمطالبـۀ
مربـوطبـهظاهـروبیـرو ِنماسـت.بنابرایـنبچـهبـهاین دلیـل را جبـران کنـد .مـا ایـن رفتـار را در سـنین کـم بـه دلیـلنیـزحرفـیبـرای گفتـندارنـد.اینکهپـدر ومـادر به
اوسمـتعنیابراهاطمی یخراسـصدیکـباهاشگدر،رافنتـسارابینبرونـینِقیاوصطیبخقوامهلادب کوهدا. کـودکآموخت هایـم.بـهاو گفت هایمبایدقبول کنی«الف» یفـارزنمــاددرچانیـیـننراالمقا یکگنونیـدمک،ـهدرایواقنـ کعارا راسـباکسنن،وچعــوینازمالِقنـپادیر
ایـن یعنـی آنچـه در فرزنـد مـن مهـم اسـت رفتـار بیرونـی «ب» اسـت ،چـون پـدر م یگویـد .بعدهـا هـم م یگوینـد اندیشـه اسـت کـه از آن بـه «تعقـد» یـاد م یکنیـم .تعقـد
اوسـت ،نـه آنچـه در ذهـن و درون اوسـت .ایـن تلقـی بایـدقبـول کنـی«الف»«ب»اسـت،چـونوزیرم یگوید. یعنی«الف»«ب»است،چونفلانشخصاینرا گفته
نادرسـت نوعـی ظاهرگرایـی در همـۀ مـا ایجـاد م یکنـد؛ راهبازتولیـداسـتبداداز وقتـیبـاز م یشـود کـهمـناولیـن است.اینشخصیاپدر مناستیامادر،معلم،مربی
پـسوقتـیم یخواهیـمدربـارۀخـوببـودنیـابـدبـودن سخنبلادلیلرابهفرزندمبگویم؛زیراقدرتپدر ومادر و استاد من ،یا رئیس دین ،مکتب یا مشرب من یا . ...
کونیدـرمسـ،متعبمـوودل ًانبیاهدچرنسـدرفتنتـباروبدیرنونشـیاخواصسـیتنخاادمص یکدانویرم؛ی قابلتعویضباقدرترئیسادارهووزیرورئی سجمهور بایدهمیشـهآمادهباشـیم کها گرفرزندمان پرسـیدچرا
اماباورفرزانگان،عارفان،بسـیاریاز بنیا نگذارانادیان وقدرترهبر کشوراست.بایدروزاولبهفرزندمبگویماز «الـف» «ب» اسـت ،بتوانیـم بگوییـم «الف» «ج» اسـت و
ومذاهـب،بسـیاریاز فیلسـوفاناخالقدر طـولتاریخ من و مادرت هم هیچ سخنی را بلادلیل قبول نکن .من «ج» «ب» اسـت؛ پـس «الـف» «ب» اسـت .پـس ا گـر دو
و الآن جمـع کثیـری از روان شناسـان تعلیـم و تربیـت ومادرتیاسکوتم یکنیمیاا گرسخنی گفتیم،توحق گـزارۀ «الـف» «ج» اسـت و «ج» «ب» اسـت را در اختیـار
بلکـهوظیفـهداریاز مـامطالبـۀدلیل کنـی.ا گردلیلما نداریـم،نبایـدبـهبچ همـانبگوییـم«الـف»«ب»اسـت.
شمار ٔهبیستوسوم6
آذر مـاه 1397
رابعدهاجامعههماز اوم یخواهد.م یخواهد کهبدن شـامل گفتـار و کـردار م یشـود.مـااز زمـان کانـتبـهایـن درسـتبرخالفایناسـت.البتهاینامـردر طولتاریخ
اوتسلیمباشد؛درونشهرچقدر کهعاصیوناسازگاربود کماسـمیواگـًلمذمریعدلدـ.انوییـعلنآمـ کـنیهگچآنیفـتزـچـاریهاودسرـکـردوتدارکـسـماهـحدنر کتسـابمیهارًلوسنــامعیحلـموتیلگـدرذوسـرهند دربـارۀتمـامفرزانـگانوعارفـان،بدوناسـتثنا،ودر باب
اهمیتیندارد؛مهمایناست کهرفتار بیرونیبیعیب مسسااجححموعتت ًاددبررهووننرفییتارمار تمنعاجبیسمرومعتًا.بیکدهنرنرذودهاونانزوشاینداونسسجایهاحمرتوتزمبایییرگوننوینسیراهد بنیا نگـذاران ادیـان و مذاهـب و فیلسـوفان بـا درصـد
وایرادباشد.ماتسلیمبدنیم یخواهیمواینکه گفتارو روا نشناسـی علـم ذهـن و رفتـار اسـت .از سـه سـاحت کمتریصادقبودهاسـت.در روا نشناسـیامروزیباید
کرداراوهمانباشد کهمام یخواهیم؛اماخبرنداریم که درونـی نیـز سـاحت سـوم ،یعنـی سـاحت ارادی ،معلـول به کودکالقا کنیدآنچهمهماسـتدرونتوسـتوباید
تادرونشایستهوبایست هاینباشد،بیرونهمشایست ه سـاحت عقیدتی معرفتی و سـاحت احساسـی هیجانی باورهایصادق،احساساتوعواطفوهیجاناتب هجا
عاطفیاست؛بنابراینا گرقراراست گفتارو کرداردرست وخواست ههایمعقولداشتهباشی.تودرعالمدرونت،
وبایستهنخواهدبود. داشتهباشیمبایدخواست ههایمعقولداشتهباشیمو بـهتعبیـرامـروزیدر ذهنـت،سـهسـاحتداری کـهبایـد
خالـی از لطـف نیسـت کـه در اینجـا بـرای ملمو ستـر و ا گربناسـتخواسـت هایمعقولداشتهباشـیم،بایداول قبلاز هرچیزآ نهارااصلاحومرمت کنی:یکیساحت
محسـو ستر شـدن سـخنانم در زمینـۀ درون و بیـرون باورهای صادق و دوم احساسات و عواطف و هیجانات عقیدتـی معرفتـی ،دیگـری سـاحت احساسـی عاطفـی
انسـا نها مثالـی بزنـم .دو راهـب بودایـی بـا هـم قـدم ب هجـاداشـتهباشـیم.مـادر واقـعاز فرزندانمـانمطالبـۀ هیجانـی و سـوم سـاحت ارادی .البتـه مرمـت کـردن و
م یزدنـد.بـهلـبنهـرآبـیرسـیدند.دیدنـددختـرجـوان معلـول م یکنیـم ،بـدون اینکـه از او مطالبـۀ علـت کـرده اصالح باورهـا بـه طریقـی اسـت؛ مرمت و اصالح عواطف
بسـیار زیبایـی لـب نهـر ایسـتاده و نم یتوانـد از آن عبـور باشیم.یعنیازفرزندانمانم یخواهیمرفتاربیرون یاش و احساسـات و هیجانـات بـه طریقـی دیگـر و مرمـت و
کنـد .یکـی از دو راهـب دختـر را روی دوشـش گذاشـت و بـر وفـق سلسـله معیارهایـی باشـد ،بـدون اینکـه توجـه اصلاحخواست ههانیزبهطریقیدیگر.دربارۀباورهافقط
اورابـهآنطـرفنهـررسـاند.سـهروز بعـد،آنراهبدیگر بکنیماینرفتارهایبیرونیاز آنجهتبروفقمعیارها صدقاهمیتداردونهچیزدیگری.دربارۀاحساساتو
بـهاوم یگویـدهرچـهایـنسـهروز تأمـلم یکنمم یبینم وموازیـننیسـتند کـهباورهـایصاحـبآ نهـا کاذ باند هیجانات،ب هجابودناهمیتداردودربارۀخواسـت هها
کار بسـیار بـدی کـردی کـه آن دختـر جـوان زیبـا را بـر یـا احساسـات و هیجانـات و عواطـف او نابجاینـد یـا بایدبهمعقولبودنونامعقولبودنخواست ههاتوجه
دوشـتحمـل کـردی.راهـباولم یگویـدمـنبهانـدازۀ خواست ههایاونامعقولاست کهچنین گفتارو کرداری کنـم.چـرا؟لااقـلاز زمـانتتنـسو کانـت 1بـهایـنسـومـا
طـولمـدت گـذر از عـرضنهـراوراحمـل کـردموتـوالآن از اوسـرم یزنـد.ایـنبـهزبـانفلسـفییعنیبازگشـتنبه ایـن را م یدانیـم کـه شـخصیت و منـش هرکـدام از مـا
سـهروز اسـت کـهآندختـرراحمـلم یکنـی .کـدامیـک نظریـۀ فضیلـت؛ بازگشـتن بـه اینکـه اول بایـد بـه سـراغ دارای پنـچ سـاحت اسـت .ایـن پنچ سـاحت شـامل سـه
ازایـندوبـهلحـاظدینـیومذهبی گناهکارترنـد؟ا گربه درونرفت.اولبایدبهفرزندانمانبیاموزیم کهرا ههای سـاحتدرون یانـدودوسـاحتبیرونـی.بهسـهسـاحت
رفتار بیرونیتوجه کنیم،آن کس کهبدندختررالمس تشـخیص بـاور صـادق از کاذب ،را ههـای تشـخیص درونـی اشـاره کردیـم .سـاحت عقیدتـی معرفتـی یعنـی
کـرد؛امـاچـه کسـیدر درونخـودسـهروز اسـت کهبـاآن احساساتوهیجاناتوعواطفب هجااز نابجاورا ههای سـاحت آنچـه م یدانیـم یـا نم یدانیـم ،آنچـه بـاور داریـم
دختـر کلنجـار مـ یرود؟منبایدبـهفرزندمبگویـمراهب تشخیصخواست ههایمعقولاز نامعقولچیست.آن یـا نداریـم ،آنچـه بـه آن یقیـن یـا شـک و ظن داریـم ،آنچه
دوم کار درسـتینکـردهبـودو کار اولـیدرسـتبود،چون وقـت فرزنـد مـا ب هانـدازۀ توانـش م یکوشـد احساسـات و بـراسـاسآناسـتدلالم یکنیـم،آنچهبـرآوردم یکنیمو
اeشvـiتctغاjeلeobتـivوc.tاeمjـاubمsعتـمووبلـًاهدارمـایور نمگوهـنهم اموسـاردتبنـهفه ارزنشـ تدمغاانل عواطـفب هجاوخواسـت ههایمعقـولوباورهایصادق تخمیـن م یزنیـم و بسـیاری از چیزهـای دیگـر .سـاحت
القـام یکنیـم کـهرفتار بیرونیمه متراسـتوراهبی کهبا داشتهباشد.دراینصورت ،گفتارو کردارب هطورخودکار احساسـیعاطفـیهیجانـیشـاملعشـ قهاونفر تها،
درسـت خواهـد داشـت .امـا مـا ب هجـای ایـن کار ،نوعـی دوسـت یها و دشـمن یها ،آرامـش و تشـویش ،شـادی و
دختـرتمـاسبدنـیداشـت گنا هکارتـراسـت. ظاهرگراییبهفرزندمانالقام یکنیم؛همینظاهرگرایی انـدوه ،خوشـنودی و ناخوشـنودی ،امیـد و ناامیـدی و
مجموعـ های نزدیـک بـه صـد احسـاس و عاطفـۀ دیگـر
شناختسلسل همراتبمنابع اسـت کـه مـا آدمیـان داریـم .سـاحت ارادی سـاحت
هنجارگذار اجتماعی خواست ههاسـت ،یعنـی آرزوهـا ،آرما نهـا ،اهـداف،
انگیز ههـا و خواسـت ههای مـا .دو سـاحت بیرونـی مـا
نکتـۀمهـمبعدیایناسـت کهنوبـاوگاناهمیتمنابع
هنجارگـذار اجتماعـی را بداننـد و بداننـد ا گـر ایـن منابـع
بـاهـمهماهنـگنبودند ،کـدامیـکبایدفـدایدیگری
شـود.مـااز اولنبایـدب هگونـ هایبـابچ ههارفتار کنیم که
گویـیهمـۀبایدهـاونبایدهـایزندگـیاز یکسـن خاندو
در یـک رتب هانـد .وقتـی کـه مـن بـه عملـی ارادی دسـت
م یزنـم،ولـوی کمیلیـاردمثانیـهپیـشاز آن،نطفـۀیـک
بایـد در ذهـن مـن منعقـد م یشـود .ایـن بایـد از کجـا
م یآید؟اینبایدممکناستاز ششجانشئتبگیرد:
یـکسلسـلهاز بایدهـا کـهدر ذهـنمـنمنعقـدم یشـود
ومـرابـهرفتـار خاصـیسـوقم یدهـدبایدهـایاخلاقـی
اسـت،مثـلبایـدراسـت گفـتیـانبایـدمتکبـربـود.پس
اهخنالجارقگـیکذـار ایازجتمنماابـعـعیهندوجمارقگـانـذاور انجوتمحاقـعـویقااسـسـتت.؛ممنثبا ًعل
بایددر جادهاز منتهاالیهسمتراستحرکت کرد.این
بایـ ِداخلاقـینیسـت،بایـ ِدحقوقـیوقانونـیاسـت؛ کمـا
اینکـهدر کشـورهایدیگـربایـداز منتهاالیـهسـمتچپ
جـاده حرکـت کـرد .بایدهـای سـوم بایدهـای مناسـکی
شعائردینیهستند؛بایدنماز خواندوروزه گرفتوحج
اچجهتـامرامعباییاندده؛ـامثیل ًانباایشـدی اسـزرآداسـفبروۀ گـزارد .بایدهـای قسـم
رسـوم و عرف و عادات
هف تسـین نشسـت ،در چهارشنب هسـوری بایـد از روی
1 .1تتنسفیلسوفوروا نشناسمعروفآلمانی کهچهاردهسالاز کانتجوا نتربودولیدراندیشۀ کانتیبسیارمؤثرافتاد.ماامروزهتقریب ًاتتنسرانم یشناسیم؛ازآنجهت کهآنچهتتنس گفتهازطریق کانتبهمارسیدهاست.
7
شـخصیتی منشـی کـه در فرزنـد خودتـان یافتیـد آمـنواهرـادنبـمر ایپسـراسـیسمموکـفهقیاـصتا ًلبـارسـنمخیآمونریـشـمیوشهـیـخچگصایته ازی آتشپرید،روز سـیزدهفروردینرابایددر دامنطبیعت
بپروریـد. تـو براسـاس موفقیـت اسـت یـا بـر اسـاس رضایـت. بـه سـر بـرد .ای نهـا حکـم اخالق و قانـون نیسـت ،بلکـه
بسـیاری از آنهـا در سـی سـالگی یـا حتـی بعـد از حکـم عـادات و رسـوم اجتماعـی اسـت کـه مختـص مـا
اکفینریزـننمهدـ.امـانمعکنا،تمــمولی ًاخبـصگوودمـاصکــًانهتاملاهزیفکمنایـتسـسمـاالیتـگدنیر ،بسـدـنوهریآانننهنکایـتوازودکـبـجههی آن نزدیـک پنجـاه سـالگی تـازه میفهمنـد کـه اهـل ایران یهاست.قسمپنجمبایدهایزیبای یشناخت یاند،
برنام هریـزی نـدارد؛ امـا ای نهـا بایـد تا هف تسـالگی به رضایـت بودهانـد و عمـری در راه موفقیـت کوشـش منبای ِداخلاقیدارمتابدنمولباسـمراهمیشـهپا کیزه
آنهـا القـا شـده باشـد .هرگونه بیتوجهی بـه این امور کردهاند ،چه این موفقیت من به دسـت آمده باشـد نگـه دارم .ایـن بایـ ِد اخلاقـی اسـت ،چـون ا گـر بدنـم یـا
یـا تغافـل از ایـن امـور کـودک مـا را بهصـورت خاصـی لباسـمتمیزنباشـد،بهشـماآزار م یرسـد؛امااتوداشـتن
کـوک م یکنـد و بعدهـا مـا هـر چقـدر تالش کنیـم ،او و چـه بـه دسـت نیامـده باشـد. لبـاس و شـانه کـردن موهـا دیگـر بایـ ِد اخلاقـی نیسـت و
دیگـر از کوکـش بازنمیگـردد و همـان روشـی را در پـی بای ِدزیبای یشـناختیاسـت.ششـمینمنبعهنجارگذار
فرزندان جبرا نکنندۀ کاست یهای اجتماعـیهـمبایدهایمصلح تاندیشـان هاند.بـهازای
میگیـرد کـه در ایـن هفـت سـال داشـته اسـت. والدیننیستند هـرهدفـی کـهفـردانتخـابم یکنـد،برسـرهمۀوسـائط
بگارییزدناهـپاذیـیررمسـصیلدحنبـتانهآدینشهـاندهفبهایـسـدتمن دیآ.یدم.ثایا ًلنباهـیددهفا
تربیتمبتنیبراستدلا لگرایییاتعبد؟ آخریـن نکتـۀ مهمـی کـه لازم اسـت گفتـه شـود قبولـیدر دکتـریزبـانوادبیـانفارسـیاسـت؛پسباید
ایـن اسـت کـه فرزنـدان مـا نیامد هانـد کـه جبـران کلیل هودمنـه ،گلسـتان و بوسـتان سـعدی ،شـاهنامه
ممکـن اسـت گفتـه شـود توقـف همۀ امـور بر اسـتدلال کاسـتیهای مـا را بکننـد .ا گـر مـا بـه موفقیتـی فردوسیو...رابخوانی.ب همحضصر فنظر کردنازاین
ممکـن و مطلـوب نیسـت .مطلـوب نیسـت ،چـون نرسـیدهایم ،قـرار نیسـت فرزندمـان آن را جبـران کند. هدفوانتخابهدفدیگر،تمامآنبایدهافروم یریزد
اسـتدلا لگرایی بـا توقـف هـر کنـش ارادی بـر اسـتدلال آنچـه در تربیـت فرزنـدان مـا مهـم اسـت ایـن اسـت که
متفاوت است و ممکن نیست چون استدلال مقدمه فرزندان باید از منظر آنچه خودشـان به آن نیاز دارند وبـرسـرسلسـله گزار ههـایدیگـریبایـددرم یآیـد.
و صورتـی دارد و شـاید بـا اشـکال «زنجیـرۀ ب یپایـان» و از منظـر آنچـه خـود میخواهنـد تربیـت شـوند ،نـه از یکیاز بزر گتریناشتباهاتماایناست کهبایدیرابه
روبـ هرو شـود .از ایـن گذشـته ،کـودک چنـدان قـوای منظـر آنچـه مـا بـه آن نیـاز داریـم و مـا میخواهیـم .مـا تکعویدیـکنالنقمامیکینکیـنیم.ما،یولنایسمـنتشـأکوهبخاچ هسـهتاگباعـهادًیاننمباییددانهناراد
شـناخت یای نـدارد کـه تمـام جنب ههـای اسـتدلال را راهـی را در زندگـی در پیـش م یگیریـم و تـا جایـی کـه در تعارضبایدهایحقوقیوقانونیوبایدهایاخلاقی
دریابـد .حـال جایـگاه «تعبد» کجاسـت؟ یکی از معانی بتوانیـم پیـش م یرویـم؛ امـا نبایـد گمـان م یکنیـم از بایـدجانـب کـدامبایـدرابگیرنـد .کـدامبایـدفـدایبایـ ِد
تعبـد ایـن اسـت کـه ا گـر در فضـای خانوادگـی ،عـادات، جایـی کـه خودمـان واماندیـم ،فرزندمـان بایـد شـروع دیگـرشـودو کـدامبایـدنبایدفـدایبای ِددیگربشـود.ا گر
هنجارهـا و مناسـکی وجـود دارد کـودک هـم از ای نهـا کنـد و بقیـ هاش را او بـرود .مـا در واقـع فرزندان را ادامۀ مـابـه کـودکاننشـانم یدادیمبایدهـایاخلاقـیراباید
تأثیـر بگیـرد و بـرای او درونـی شـود .چـرا این فـرض را در ا گزیستانسـیال خـود م یدانیـم و ایـن خطـای بزرگـی در رأسهمـۀبایدهـادر نظـربگیـریوبایدهـایاخلاقـی
نظر نم یگیریم که ممکن است کودکی هم در آینده به اسـت .فرزنـد ب همحـض اینکـه نطفـ هاش منعقـد شـد در برابـر تمـام بایدهـای دیگـر حـق وتـو دارنـد ،بچ ههـای
پـدرش بگویـد تـو کـه خود بـه این نتیجه رسـیده بودی اسـتقلال پیـدا م یکند و اسـتقلال یعنی بایـد به نیازها مـابـهاینجانم یرسـیدند.بهخاطـردارمدر روزهـایاول
کـه فالن سـبک زندگـی ،یـا مناسـک یـا شـعائر انسـان را و خواسـتههای خـودش ترتیـب اثـر بدهـد نـه نیازهـا و بعـد از پیـروزی انقالب ،یکـی از شـکنج هگرهای سـاوا ک
بهتـر بـه رضایـت و موفقیـت م یرسـاند ،چـرا آن را از من مخویاگوسـیـتدهفهرازنیدامنـتـِاننوالرـا بدـ.راتعیبیزـمرـامنشـخهووردتـاینه نسپـروتریـکـده، را کـه بـه بدتریـن نـوع شـکنجه معـروف بـوده محا کمـه
بلکـه بـرای فـردا بپروریـد .مـن م یخواهـم فراتـر بـروم م یکردند.اوبهقاضیم یگفتبهمنپولم یدادند که
بیشـتر بـه معنـای تکلیـف نخواسـتی؟ و بگویـم فرزندتـان را طبـق انگارههـای شـخصیتی اعتـرافبگیـرم.آیاپولمنحلالبود،ا گراعترا فنگرفته
در برابـر چنیـن دیدگاهـی م یتـوان یـک جـواب نقضی و منشـی خودتـان نپروریـد ،بلکـه طبـق انگار ههـای حقوقم یگرفتم؟حقوقمنوقتیحلالبود کهاعتراف
دو جـواب حلـی آورد .جـواب نقضـی این اسـت :ا گر پدر م یگرفتم،حتیباشکنجه.اینشخصنفهمیدهاست
و مـادری نـازی بودنـد و فرزندشـان را از ابتـدا ضـد یهود بای ِداخلاقیفوقبایدهایدیگراسـت.اینرابهبچ هها
و یهودسـتیز بـار آوردنـد یـا در اسـرائیل فرزنـدان را ضـد نم یآموزیـم و بچ ههـا وقتـی وارد یـک زندگـی اجتماعـی
م یشـوند ،در نوعـی سرگشـتگی ارزشـی قـرار م یگیرنـد و
نم یداننـدسلسـل همراتبخاصـیدر اینمیانهسـت.
از ایـننکتـههـمنبایـدغافـلشـد کههیچبایـدیبدون
استدلالراهبهجایینم یبرد،حتیبایدهایاخلاقی.
البتهاسـتدلالبرای کودکهف تسـالهمتفاوتاستبا
اسـتدلالبـراینوجـوانهفد هسـاله.امـا،هما نطور که
پیشاز این گفتهشد،بچ ههابایدبیاموزندهیچچیزرا
بـدوناسـتدلالنپذیرند،حتیاز پـدر ومادر.
زندگی بر اساس رضایت یا موفقیت؟
نکتـۀ دیگـر ،تفهیـم زندگـی بـر اسـاس موفقیـت و
زندگـی بـر اسـاس رضایـت بـه کـودکان اسـت .بچههـا
از اول بایـد بداننـد جویـای موفقیتانـد یـا جویـای
رضایـت و بتواننـد ایـن دو را از هـم تفکیـک کننـد.
بسـیارند افـرادی کـه بعـد از 26یـا 27سـالگی تـازه
بـه ایـن تفکیـک آ گاه میشـوند ،وقتـی بخـش
مهمـی از زندگـی مفیدشـان را از دسـت دادهانـد.
متأسـفانه مـا فرزندانمـان را بهصـورت اعـم در اغلـب
شمار ٔهبیستوسوم8
آذر مـاه 1397
پـدر و مـادر و هـر انسـانی وظیفـۀ اخلاقـی احتـرام دارم؛ کند .دوم اینکه ا گر شـما از راه اسـتدلال عدول کردید، عـرب ،ضـد فلسـطینی و ضـد مسـلمان و در فلسـطین
امـا نسـبت بـه هیچ انسـانی وظیفۀ اطاعت نـدارم ،مگر راه بدیلتـان چیسـت؟ ا گـر از اسـتدلال رو یگـردان فرزنـدان را ضـد یهـود بـار آوردنـد ،چگونـه بایـد جلـوی
انسـانی کـه بـرای مدعـای خـود اسـتدلالی قان عکننـده شـدید دو راه بیشـتر ندارید :یا خشـونت یا فری بکاری. ایـن بارآوردگ یهـا را کـه بـه شـهود مـا نادرسـت اسـت
آن دسـته از رژی مهای سیاسـ ی که برای مدعیات خود گرفـت؟ آن پـدر و مـادر ممکـن اسـت بگوینـد تعبـد کـه
داشـته باشـد. دلیـل ندارنـد از چـه راهـی مـردم را بـا خودشـان همـراه جایـز اسـت؛ مـن م یخواهم فرزندم را ضـد یهود یا ضد
حـال سـؤال ایـن اسـت :ا گـر کودکـی در خانـواد های بـر م یکننـد؟ عوا مالنـاس را از راه فریـ بکاری و خـواص را فمظلایسهـدرًاهطییـچادنر؟بهـاارظیبایـهجـازرًوااریامیـ؛نبننچدـارجۀـیوداخـکوبهدبنمقگاوضیســییدتاب!هسـاچـیهت؛نجیجوعاهبنــیتی
اسـاس ایـن نـوع نـگاه اخلاقـی و بـر پایۀ اسـتدلا لگرایی قـدرت تفکـری دارنـد و آمعنمـجولهًـا فتریـکـهبعنلـممیوختورجنـربـد،ه از
تربیت شـد ،م یتواند تضادها و تعار ضهای اجتماعی راه خشـونت .بدیـل از و
و شـخصیتی را کـه بیـرون از ایـن خانـواده بـا آن روبـ هرو اسـتدلال ،فریـب یـا خشـونت اسـت و مـا بـه ایـن دلیـل م یگوییـم نبایـد بچـ هات را بـه ایـن صـورت بـار بیـاوری
م یشـود ،حـل و هضـم کنـد و ایـن تضادهـا و تعار ضها بـه اسـتدلال م یگراییـم کـه دسـ تکم از ایـن دو بدیـل کـه دلیلـی نـداری تـا ثابـت کنـی ایـن صـور ِت بـارآوری،
بهتـر اسـت .ا گـر بدیـل سـومی وجـود داشـته باشـد کـه صـور ِت بـارآور ِی درسـتی اسـت .م یدانیـم ایدئولوژیـک
او را دچـار آشـفتگی روحـی و روانـی نم یکنـد؟ خشـونت و فریب نباشـد و رجحان بر اسـتدلال داشـته شـدن کـودکانبعدهـاچـهآثار ونتایـجویرا نگـریبرای
در پاسـخ لازم اسـت بـه یـک نکتـه توجـه کنیـم و آن باشـد ،بایـد آن را قبـول کنیـم؛ البتـه آن را هـم بایـد بـا خودشـانوجامعـ های کـهشـهروندآنهسـتندخواهد
اینکـه خانـواده بایـد بـه فرزنـدش بیامـوزد که هیـچ طرز اسـتدلال بپذیریـم. داشت .پس م یگوییم اجازه نداری به صر ِف پدر بودن
زندگـ ی بـدون هزینـه نیسـت .سـبک زندگـی اخلاقـی نکتـ های کـه گفتـن آن در اینجـا لازم اسـت ایـن اسـت یـامـادر بـودن کـودکرابـهاینصورتتربیت کنـی؛زیرا
هـم هزینـه دارد .ا گـر سـبک زندگـی اخلاقـی را انتخـاب بـه سـنت و بزر گترهاسـت و نکـباهیـتدعبتـدصـوغریـرشـازو اد کحـتـهرار ّمد ایـن صـورت تربیتـی مسـتدل بـه هیـچ دلیلی نیسـت.
کـرد های ،آمـاده بـاش کـه هزینـ هاش را بپـردازی .یکی از تعبـد بـه معنـای ب یاحترامـی یـجاـنوباـوبدحنلـیی نک ایـزسـبتایـدلدادالد؛صاروف ًالبارینخکـواهسـقاتنهعاکزننخودده امـا دو
هزین ههایـی کـه بایـد بپـردازی ایـن اسـت کـه آرا و انظـار اسـت .بنابرایـن بایـد احتـرام را از اطاعـت تفکیـک کرد. بـودن
تـو ،بلکـه رفتار بیرونـی تو عجی بوغریب جلوه م یکند و اطاعـت و احتـرام ب هلحـاظ مفهومی بسـیار متفاو تاند اسـتدلال نیسـت ،بلکه به کسـی که اسـتدلال برای او
وقتـی رفتـار تو عجی بوغریب و خلاف عادات و رسـوم و و حکـم اخلاقـی بسـیار متفاوتـی هـم دارنـد .احتـرام ااقسامـتهبرشاـدیهمنیـخزامطرببـوی قاطنا عسـکننت.دیـه باکشدلدیـو ِبلراوایحمدخمامطکبین
عرف جلوهکند ،یک سلسـله کمبودها و کاسـت یهایی هـر انسـان دیگـری اسـت، در برابـر وچـظهیافـرۀشـا ِدخلمـاقـنِیومـچـنه
را باید بپذیری .کدام طرز زندگی است که بدون هزینه مـن ،چـه بالادسـ ِت مـن و مـادو ِن دیگـر نباشـد .بنابرایـن ا گـر فـرض کنیـم کـودک مـن از
باشـد؟ زندگـی مؤمنانـه و متدینانـه ،زندگـی عارفانـه، چه زیردسـ ِت من .اما فقط در برابر یک انسـان وظیفۀ دانـش کافـی برخـوردار نیسـت ،دلیلـی کـه مـن اقامـه
زندگـی فیلسـوفانه ،زندگـی لذ تجویانۀ صـرف و زندگی اخلاقی اطاعت دارم و آن انسانی است که برای سخن م یکنـم زودتـر او را قانـع خواهـد کـرد .او کـه مثـل یـک
اخلاقـی ،هیـچ کـدام بدون هزینه نیسـتند .ا گر هرکدام خـود دلیـل داشـته باشـد .ممکـن اسـت مـن از پـدرم فیلسـوف بـرای مقدمـات بعـدی از مـن مطالبـۀ دلیـل
از ایـن طـرز زندگ یهـا را انتخـاب کـرد های ،هزین ههایش اطاعـت نکنـم ،امـا احتـرام او را نگـه مـ یدارم .یکـی از نخواهـد کـرد و بـاز بـرای مقدمـات آن دلیـل مطالبـۀ
بدآموز یهـای روحانیـون مـا در جامعـ ه ایـن اسـت کـه دلیـل دیگـر .جایـی کـه بـ ه وضـوح رسـید ،م یپذیـرد.
را هـم باید بپـردازی. آنچـه را کـه در قـرآن بـا عنـوان «احتـرام بـه پـدر و مـادر» چـه بسـا همیـن اسـتدلال را ده سـال بعـد نخواهـد
از پدر و مادر». آممطدلهق ًااسـدر قترتآبندگیفتل کهرندشهاندهدابز پهد«ارطوامعادتر پذیرفـت؛ چـون معلومـات جدیـد دارد .بنابرایـن ایـن
استدلا لگرایی و خردجمعی اطاعت کنید. ِسـیر تـا ب ینهایـت ادامـه پیـدا نخواهـد کرد .کـودک من
حتـی ا گـر گفتـه شـده بـود هـم بنـده قبـول نم یکـردم؛ ا گـر معلومـات کـم ،تجربـۀ کـم ،قـدرت تفکر کـم و عمق
ا گـر مبنـای اسـتدلا لگرایی را خردجمعـی و آموز ههایی چـون فقـط بایـد از کسـی اطاعـت کـرد که یقین داشـته فهـم کـم داشـته باشـد ،زودتـر قانـع خواهـد شـد و ایـن
کـه در محیـط پیرامـون ماسـت بدانیم ،بایـد به مفهوم باشـم خطـا در او راه نـدارد و هی چکـس را یقیـن نـدارم اسـتدلا لخواهی و اسـتدلا لآوری بـه یقیـن خواهـد
خـرد جمعـی نگاهـی عمی قتـر بیندازیـم .مـن خـرد کـه خطـا در او راه نداشـته باشـد .بنابرایـن مـن در برابـر رسـید و نبایـد ترسـید کـه ایـن تـا ب ینهایـت ادامـه پیـدا
جمعـی را تفسـیر م یکنـم بـه عـرف اهـل علـوم مختلف.
یعنـی عـرف فیزیکدانـان جزء خرد جمعی اسـت و عرف
اقتصاددانـان و عـرف ادیبـان و عرف فیلسـوفان و عرف
روا نشناسـان .مـن خـرد جمعـی را حاصـل جمع عرف
اهـل علـوم مختلـف م یدانـم؛ بنابرایـن هر چیـزی را که
شـیوع و شـیاع در جامعـه دارد بـه خـرد جمعـی تعبیـر
نم یکنم .هیچ سخنی ب هصر ِف اینکه تعداد گویندگان
آن هشـتاد درصـد افـراد جامعـه هسـتند ،جـزء خـرد
جمعـی نیسـت.
نبایـد تصـور کـرد کـه بـه هـر حـال آموز ههایـی از محیـط
پیرامـون ،ماننـد محیـط خانـواده ،محیـط آموزشـی
و محیـط اجتماعـی ،بـه کـودک م یرسـد و او متأثـر
از ایـن آموز ههـا و بـر اسـاس آ نهـا اسـتدلال م یکنـد.
همـواره بایـد بـه خاطـر داشـت کـه هرگـز تعـداد قائالن
بـه یـک قـول ،صـدق و صحـت و حقانیتـی بـرای آن
قـول نخواهـد آورد ،هرگـز! همیشـه احتمـال اینکـه ا کثر
انسا نها بر خطا باشند هست .باید ببینیم عرف اهل
آن علـم ،بسـته بـه اینکـه آن مدعـا در حـوزۀ کدا میک از
علوم بشـری قرار م یگیرد ،چیسـت و آیا اجماعی بر سـر
آن قـول وجـود دارد یـا خیـر .ا گـر اجماعـی بر سـر آن قول
دارنـد ،مـن آن را جـزء خـرد جمعی به حسـاب م یآورم.
به زبان ساده ،خرد جمعی حاصل خرد صاح بنظران
علـوم و معـارف مختلـف بشـری اسـت نـه چیـز دیگـری.
مجموع عرف منط قدانان و ریاض یدانان و فیلسوفان
9
فرزندهممابایداز همینروشبهرهبگیریم؛یعنیآ نها تجربۀ معنویت و فیزی کدانـان و اخلا قدانـان و اقتصاددانـان و سـایر
رمابثل ًهامحایگلویخیودماریهاننمطرزیلکبنایم،ساپمواشدلیالدنتابیهننختیاریمجیمکثنبیم؛ت علـوم بشـری ،خـرد جمعـی اسـت .امـا قولـی را کـه نـود
راداردواینآثار منفیرا.هرکسدلسـوز دیگریباشـد،او ممکـن اسـت ایـن سـؤال طـرح شـود کـه ا گـر مبنـای درصد مردم یک کشور قبول دارند نم یتوان جزء خرد
رابـهحـالخـودرهانم یکند؛امابهحـالخودرهانکردن تربیـت فرزنـد اسـتدلا لگرایی اسـت و نـه تعبـد ،تجربـۀ جمعـی بـه شـمار آورد.
بـه معنـای امـر بـهمعـروف و نهـی از منکر نیسـت .به حال معنویـت را چگونـه م یتـوان بـه فرزنـدان القـا کـرد و از ایـن نکتـه را نیـز نبایـد از نظـر دور داشـت کـه در فراینـد
خودرهانکردنیعنیمند لسوختۀاوباشم،نهاینکهاز کدام سـاح تها م یتوان در این زمینه بهره گرفت؟ در اسـتدلال فـرق اسـت میـان گـذر منطقـی و گـذر روانـی.
موضعبالا بهاوتحکم کنم.دلالتبرخیریعنیتجاربم اپاول ًاسـاخجـبـراه اییـمنناسســؤاکل ندیبناـیـید امزانانیــدنننمکاتزـوهرغوازفـه کلـهشاـمدروکـزهه انسـا نها بـه لحـاظ جسـمانی و ذهنـی روانـی چنـان
و اندیشـ هام را در اختیـار او م یگـذارم و او خـود تصمیـم در جامعـه ک مرنـگ شـده اسـت جـدا از تجربـۀ معنویت سـاخته شـد هاند کـه در بسـیاری از بزنگا ههـای
اسـت .آنچـه از آن بـا عنـوان بایدهای مناسـک و شـعائر زندگـی دسـت بـه گـذر روا نشـناختی م یزننـد .گـذر
م یگیـردچه کند. دینـی یـاد کردیـم نیـز ب یتردید باید بر اسـاس اسـتدلال روا نشـناختیبـااینکـهعمومیـتفـراواندارد،ازلحـاظ
نکتـۀ بعـدی اینکـه درخصـوص دیـن و مذهـب عقیـدۀ باشـد؛ بنابرایـن اول بایـد عقلانیـت مناسـک و شـعائر فلسفی پذیرفتنی نیست .هر دلیلی جواب هر مدعایی
بنده،البتهباتکیهبرنظر کارشناسانروا نشناسیتعلیم دینـی و مذهبـی را نشـان داد و بعـد از مخاطـب انتظـار نیسـت .در پاسـخ بـه ایـن سـؤال کـه چـرا مجمـوع
وتربیـت،ایـناسـت کـهمـابایدبهبچ ههایمـاندوچیزرا داشـت سـخن مـا را بپذیـرد .دربـارۀ تجربـۀ معنـوی هم زوایـای مثلـث 180درجـه اسـت ،ا گـر مـن کار بسـیار
بیاموزیـم :یکـی ارز شهـای اخلاقـی و دیگـری عقلانیـت بایـد بگویـم چنین تجربـ های را فقط بـا الگوهای عملی خار قالعـاد های بکنـم ،بـاز هـم بـه ایـن پرسـش پاسـخ
عملـی .ارز شهـای اخلاقـی همـان منبـع ارز شگـذار اول م یشود القا کرد و هیچ راه دیگری نیست؛ یعنی وقتی نـداد هام؛ امـا بیشـتر شـما پیـش خودتـان م یگوییـد
است کهپیشازاینبهآناشاره کردیم.عقلانیتعملی مـن زندگـی مـادر تـرزا یـا آلبـرت شـوایتزر را م یخوانـم در م یگوید مجموع ادیرنج کهاارسرـا بکت،ندح،تامگ ًار کسی که م یتواند
نیـزهمـانمنبـعهنجارگـذارآخـراسـت کـهازآنبـاعنوان من نوعی شـعل هوری روحانی و معنوی ایجاد م یشـود درسـت م یگوید. زوایای مثلث180
مصلح تاندیشـینـامبردیـم.از نظـرمـن،بقیـۀارز شهـا ایدـرنزنگـدگـذریروادائنمـشـًاناوختدری اموسـقعیت و تگـهـذار مین گطونقـا گـی نوینسـگـتذ.ر
یعنـیارز شهایـی کـهاز چهـار منبـعهنجارگـذار دیگـربـه و آرزو م یکنـم کـه تشـابهی بـا او پیـدا کنـم. روا نشناختیم یکنیم؛امابههرحالب هلحاظفلسفی
دسـتم یآینـد،آموزشـشبـه کـودکمجـوزنـدارد؛چون گـذر روا نشـناختیقابـلدفـاعنیسـتوفقـط گذرهای
کودکدوویژگیدارد کهباعثم یشودپدرومادربتوانند آموزش آموز ههای دینی و اعتقادی منطقـیقابـلدفا عاند.یکیاز بح ثهایمندر اثبات
اورابـههـرراهخلافیبکشـانند:یکیاینکهقـدرتنقادی نبوتانبیاهمیناست کهمعجزات گذر روا نشناختی
بسـیار اندکـیدارد؛بنابرایـنضعـفوقـوتسـخنپـدر و درخصـوصآموز ههـایدینـیدونکتـهوجـوددارد:نکتـۀ فراهـمم یآورنـد،نه گذر منطقـی.توم یگوییخداباتو
مادررادرنم ییابد؛دیگراینکهبهپدرومادراعتمادفراوان اولهمـانتعبیـریاسـت کـهعارفـاندربرابـرفقهـابه کار سـخن گفتـهاسـت؛دلیلـتچیسـت؟م یگویـیمـنبه
داردوسخنآ نهابرایشوحیمنزلاست.چونقدرت م یبردنـد.عارفـانم یگفتنـدمـاامـربـهمعـروفونهـیاز کـوهاشـارهم یکنـم ،کـوهاز هـمم یپاشـد.درسـتاسـت
نقادیبسیار کمواعتمادبسیارزیاداست،ا گربخواهیم منکـرفقهـاراقبـولنداریـم.امـربـ همعـروفونهـیازمنکر کـوه را پـودر کـردی ،کاری کـه هی چکـس تا کنـون انجـام
از چهـار منبـع هنجارگـذار اجتماعـی دیگـر هـم القائاتـی از موضـعبالاسـت؛مـنامـرم یکنـمبـهتـوونهـیم یکنـم نـداده؛ امـا هنـوز اثبات نکـرد های خدا با تو سـخن گفته
ابـمـهوبر مچنهفـهـای کداردشـهتایهمب.ابشنـیدهم،شبـچخ هص ًهاـامرعاتمقـسـدتمعمادفیاقدگطیـبرایدی تـورا.آ نهـام یگوینـدمـاب هجـایامـربـهمعـروفونهـیاز اسـت .دلیـل بایـد متناسـب بـا مدعـا باشـد ،نـه اینکـه
عقلانیـت عملـی و ارز شهـای اخلاقـی را در فرزندانمـان منکردلالتبرخیرم یکنیم.حافظم یگوید:دلا،دلالت مدعـای مـن یـک چیـز باشـد و دلیلـم چیـز دیگـر .تصـور
تقویـت کنیـم .در بقیـۀ مـوارد ،وقتـی خودشـان بـه سـن زخهـیـردهـت کمنـمفـمربـوه راش.هُلـنجـباانتدی/ش/ـمۀکـدلانلـبـهتفخیســراقیـمبنابـهـواد کـت وه مـنایـناسـت کـهبسـیاریاز کسـانی کـه کی شگردانـی
داوریونقادیرسیدندوتوانستنداعتمادشانبه افراد ا گر کسیازشمامشورتیخواست،شماباتوجهبهعلمو کرد هاند با گذر روا نشناختی دینشان را عوض کرد هاند
را با ویژگ یهای آن شـخص متناسـب کنند ،م یتوانند تجربهیاقدرتتفکروعمقفهمبیشتری کهنسب تبهاو و نـه گـذر منطقـی.
داری،تمامیآثار ونتایجمثبتومنفیرابرایاوروشن
موضـع شـخصی اتخـاذ کننـد. کنـیتـابـابصیـرتوبهاختیارخـودهرراهـیرام یخواهد
انتخاب کندوبهاینم یگفتنددلالتبرخیر.در تربیت
شمار ٔهبیستوسوم10
آذر مـاه 1397
جــایی که خطــر باشــد،
گݡوهرنجا تبخشنیز
سربرم یآورد1
ب همناسبتدرگݡذشتمحمدعلیمرادی
فیلسوفاصفهانی کفخیابان
تنهایـ یاشمسـئل هایشـخصی کهخـودانتخـاب کرده کـهعیـنب ینیـازیاسـتوبانـوبـودناوبـهمؤنـثبـودن دکتر حمیدرضا عریضی
بود .کسانی کهخشونتخودعلیهمحمدعلیمرادیرا کلمۀفقردر زبانایتالیاییاشارهم یکند. ظـرف تقریبـ ًا چهـل روز ،در دانشـکدۀ علـوم اجتماعـی
بابیان جملاتمنفیتامرگشادامه دادند باید بدانند تهـران ،دو نفـر تشـییع شـدند :محمدامیـن قانعـ یراد
اودر عینفقر،خوشبودوسرخوشانهوپیروزمندمرگ حامدزارعدرروزنامۀسازندگیبابهرخ کشیدنتنهایی و محمدعلـی مـرادی ،اولـی جامع هشـناس و دومـی
را پذیـرا شـد تـا نقطـۀ پایانـی بـر خشـونت پیرامـون خـود مرادی(نداشتنهمسر،فرزندوثروت)در هنگاممرگ، فیلسـوف .آنـان همیـن اواخر دربـارۀ اهمیت مطالعـۀ آثار
اورانـا کامخوانـدهومباحـثعمیقفلسـفیاورا«جیغ» فیلسوفانبزرگ(ازقبیل کانت،هایدگر،هگلوهوسرل)
باشـد؛هما نطور کههولدرین گفتهاسـت: نامیـده بـود؛ امـا بایـد بدانـد فقـر سـربلندی مـرادی بـود و برایجامع هشناسانبحثجنجالیداشتند.قانع یراد
آن را ب یاهمیـت م یدانسـت و مـرادی برعکـس ،بسـیار
مهـم .در اینجـا م یکوشـم ابتـدا از محمدعلـی مـرادی
سـخن بگویـم و بعـد بـه شـرح ایـن بحـث بپـردازم.
ُمـرادی در زمـان حیـات ،تنهـا بـود و بـه هنـگام مـرگ نیـز
تشـییعجناز هایمتناسـبباهمانتنهاییداشـت.اما
اندکـیبعـدوضعیـتتغییـر کـردوشـا گردانی کـهپـرورش
داده بـود عاشـقانه دربـار هاش نوشـتند .محمدجـواد
اسـماعیلی یکـی از آنـان بـود و فروتنانـه از یـازده سـال
آشنایی با مرادی نوشت .با این حال ،تعریف شخصیت
و اید ههـا و افـکار مـرادی نیازمنـد تدویـن بیوگراف یهـای
علمـیدر تـراز بیوگراف یهایـیاسـت کـهویلهلـمدیلتـای،
فیلسـوف مشـهور آلمانـی ،از شالیرماخر نوشـته اسـت.
ویژگیمنحصرب هفرداو که گماننم یکنم کسانیبتواند
در ایـنزمینـهاز اوپیشـیبگیـرد،اهمیتنـدادنبهپول
بود.درآمداوبهح قالتدریس کلا سهایخصوص یاش
منحصـر م یشـد کـه بسـیار ناچیـز بـود .در برخـی مـوارد،
ا گـردانشـجوییراعلاق همنـدم ییافـت،حتـیآنراهـماز
ااوونبـمودی.گرافوـ کات.مبا ًزلراز گترسـیـلطنۀمزپیــوتلاوخبـوهددیراگآرازادن،کفـرقردهم بـطلود.ق
دانشـجویش ،محمدجـواد اسـماعیلی نوشـته اسـت :در
بسیاریاز مواردحقجلسهنم یگرفتوم یگفتمادور
هـمبودیـمو کارینکردیـمتـابخواهیـمپولیبگیریم.
اومرابهیادبانوییم یاندازد کهدانتهبهلحنیاستعاری
از او(در بخش«بهشـت» کمدیالهی)سـخنم یگوید.
در هنگامۀجن ِگژولیوسسـزار وپمپئیدر حاشـیۀرود
روبیکونـه،اودر میـاندولشـگردشـمناسـتوتیـریبـه
سمتاونم یرود.اینبانوایمناستو گزندیاز جنگ
بهاونم یرسد.اینبانوتجسموتجسدفقراست،فقری
1 .1عنوانمقالهشعریازهولدرلیناست کهمحمدعلیمرادیبهآنبسیارعلاقهداشتوبسیاریاز کلا سهایخودرابااینشعرشروعم یکرد.اصلعنوانشعرچنیناست:
Wo aber Gefahr ist, wächst-Das Rettende auch
11
Aussprach der Herr und die letzte liebe
امری کهبرایهمگیخوباستودربارۀمرگش
Den nie genung
بسیاریچیزهام یتوان گفت،مرگی که
Hatťer von Güte zu sagen
بالاخرههمراهانشدیدندچقدرسرخوشانه
Der worte, damals, und zu erheitern, da
.Ers sahe das zürnen der welt
وپیروزمنددرمقابلآنقرار گرفت
Denn alles ist gut. Drauf starb er vieles
1 ware
محبوبیـت روزافـزون او نشـان داد کـه شـا گردانش بـه او
بیشازآننیازمندند کهتنهایش گذارند .کمااینکهیکی
ازآ نها ،کبوترارشدی،مقال هایدرمجلۀایرانفردابرای
اونوشـت کهدر آنسـعی کردتجربۀزیسـتۀ« 2فیلسـوف
کـف خیابـان »3را بازتاب دهد .رضا نسـاجی نیز مجموعه
جستاری به نام «تفکر در تنگنا» را در آستانۀ چاپ دارد4.
مـن در هیئـت تحریریـۀ مجلـۀ رفـاه اجتماعـی بـا
محمدامینقانع یرادآشـناییچندسـال هایداشـتم؛اما
سـابقۀآشـنای یامبامرادیبهبیشاز چهلسـالپیش
م یرسـید.پـساز گذرانـدنمقطـعدبسـتاندر مدرسـۀ
سـتارۀ صبـح کـه زیـر نظـر انجمـن ایـران و فرانسـه اداره
م یشـد(،)1344بـهدبیرسـتانسـعدیرفتـم( )1350که
در خیاباناسـتانداریقرار داشـت.همانزماناز طریق
محسنصفوی کهبعدازانقلابمعاوندانشگاهصنعتی
اصفهانشد،بهجلساتمدرسۀآقای گلبیدیمعرفی
برشـگـزدارممکـ یهشـصبد .احیـهـان اینججممـعـنهکزایـمرا ًنلظـسریاعلسـ یایکوبـتـراپـرحـوردیش
ابوسـدریامریـعالانقدهرمنـسدهـبـاوید ودبمیرعمســتوال ًانکبـتاهریباهـضایـای رتوو فیشزهیــایک خواندیم .سـال سـوم دبیرسـتان ،مرحوم پرورش ما را به مخفیبودوبعداز کنار هگیریپرورشازانجمنحجتیه،
جبر شـهریاری ،رو شهای فیزیک بازرگان و رو شهای مشـشـدیه ًدادتبـرکدا.ندرداراده.اموشکـهمودن،یمسـحستـشـنبداهگبـفوتدنوحچـقویقنتبـایممران اعسمضـا تویانسوجمـیمنببارعـزهدباازانحقکاولمبتدرشاجههـناشتاهکامیل ًگارمفتخهتبلفود.ی
مثلثـات فیروزنیـا را کـه کتا بهـای قطـوری هـم بودنـد بیـشاز بقیـهارتبـاطداشـت،موضـوعرابـامـندر میـان بـهفعالی تهـایخـودادامـهدادنـد.مصطفـیموهبـت،
زیـر بغـل داشـت .در سـال آخـر دبیرسـتان هـم کتـاب گذاشتهبود.دراینزمان کلا سهایدبیرستانسعدیاز حسـین شهشـهانی ،احمـد زمانـی ،حسـین سـحری،
فیزیـک رادمنـش را مطالعـه م یکـرد 5.بـه یـاد دارم کـه سالچهارممتوسطهبهدبیرستانادبانتقالیافتهبود محمد فحیرسوـزهنوکلجبلااسل ایف،شمارحازسآـنن تججمالوزه بوی ،دنعلد ویببعرکتدًایهنم،
بـرای سـردرآوردن از کتـاب هـگل اسـتیس ،نخسـت ومـادان شآمـوزدبیرسـتانادببودیـم کـهآنزماننیزدر افرادی
منطـق را از کتـاب خوانسـاری خوانـد .محسـن زبـان خیابانهش تبهشت(درهمینمکانفعلی)بود.رابطۀ از قبیـل سـعید مدنـی ،احمـد شـیرزاد و مجیـد مـؤذن
آلمانـی م یخوانـد و تصمیـم داشـت در آلمـان شـرقی مـن و محسـن بـا وجـود داشـتن دو ایدئولـوژی مختلـف صفایـی بـه آن جمـع افـزوده شـدند.
فلسـفه بخوانـد؛ زیرا تنها جایی بـود که مارکس مبنای ادامه یافت .او از من خواسته بود این راز را مکشوف نکنم در ایـنمقالـه،ابتـداقصـددارماز یکـیاز اعضـایانجمـن
آمـوزش فلسـفه بـود .جالـب اینکـه خـود مارکـس بـا ومنبهخواستاویک یدوسالموضوعرااز همهپنهان بـهنـاممحسـنتجـاوزیسـخنبگویـمتـاب هواسـطۀاوبه
کـردم؛امـاسـعیم یکـردماورابا گف توگووبح ثهایی که محمدعلـیمـرادیبپردازم.محسـنتجاوزیتنهـافرزند
فلسـفه مخالـف بـود. بسـیاریاوقـاتچالشـیم یشـدبـهراهدیـنبازگردانم.با یـک شـیرین یفروش و بسـیار بااسـتعداد بـود .او دوسـت
بـاری ،مـن در دانشـگاه اصفهـان رشـتۀ ریاضـی قبـول وجـودایـن،مطالعـۀمتـونفرانسـویراادامـهم یدادیـم. نزدیـک محمدعلـی مـرادی بـه شـمار م یآمـد و آشـنایی
شـدم و رابطـۀ مـن بـا آ نهـا بـه دلیـل تأ کیـد بـر مذهبـی مـن همیشـه (حتـی تـا امـروز) آلبرکامـو را بـه سـارتر ترجیـح مـنبـامـرادیازطریقاوبود .تجاوزیدرانجمنمرحوم
مـ یدادم ،عقایـد او ب هخصـوص مخالفتـش بـا مجـازات پـرورش حضـور داشـت .شـاید همـان زما نهـا بـود کـه
مانـدن ب هتدریـج سـرد و بعـد قطـع شـد. اعـداموانتقـاداز اعـداملوئـیشـانزدهمبـرایمـنبسـیار ب هتدریـج تحـتتأثیـرفضابه کمونیسـم گرایشیافـت.از
تجـاوزی دو سـالی بـود ارتبـاط خـود بـا مرحـوم پـرورش کاجاملل ًاابزابوسدت.المیحنسحـمنایساترتمررایکبریدشـواتزرایدوننسظرتددرامشقابت.ل کساارمترو همـانسـالاولدبیرسـتان،بـااو کـهاطلاعیافتهبودمن
را قطـع کـرده بـود و مـن مارکسسـیت شـدن تجـاوزی وحتیدوستصمیمیخودمرلوپونتیقرارم یگرفت.ما کزباـاما ًنلآفراننراسـفروامـیوم یشدکاـنـردمه(االمب)ت،ـهجالکنســاوتنیببعرـادایزخچواهنـلدسنـآاثارل
را ب هتدریـج بـه برخـی از بچ ههـای انجمـن پـرورش، ودبرآعـن ًداسکا ملکـهامبـ«هسقخووانـط»دون«آثـطااربعروخـن»ایزازکاشـماوعرارامن یفراخنوانسـدویمی ادبـی فرانسـه ب هخصـوص «گوشـ هگیران آلتونـا» (سـارتر)،
ب هخصـوص احمـد زمانـی ،محسـن صفـوی و مصطفی ب هخصوصبودلر،رمبووس نژو نپرسنیز گرایشیافتیم. «بیگانـه»(کامـو)و«وضعیـتبشـری»(مالـرو) گذاشـتیم.
موهبـت گفتـه بـودم .پـرورش هنگامـی کـه فهمیـد درهمانزما نهابود کهمحسندوستخودمحمدعلی بیشتراینآثارترجمهنشدهبودند؛بنابراینآ نهاراازمتن
محسـن مارکسیسـت شـده اسـت ب ینهایـت ناراحـت مـرادیرابـهمـنمعرفـی کـرد.مندر کلاسCدبیرسـتان اصلـیوبـادشـواریم یخواندیـم.هـردو گرایـشمذهبی
شـد .بـا توجـه به تغییـر ایدئولـوژی سـازمان مجاهدین ادب بـودم ،محسـن در کلاس Aو مـرادی در کلاس.D داشـتیمویک یدوسـالبعد،آثار بازرگانوشـریعتیراهم
خلق گمان م یکرد قضیه مربوط به آن است .هنگامی
کـه فهمیـد موضـوع مربـوط بـه حـزب تـوده اسـت ، روزمرۀآناندرتعاملاست. 1 .1محتوای کلیشعرباترجمۀفارسیهماهنگاست؛اماتطابقبیتبه
بیشـتر ناراحـت شـد .پـرورش آن موقـع در دبیرسـتان 4 .4برایتصحیحخطای گرافیستمجلۀایرانفردالازماستخاطرنشان بیتوجودندارد.
حکیـم سـنایی (خیابان اسـتانداری) تدریـس م یکرد و کنممؤلف کتاب«محیط كسبو كار(نظری ههاشاخ صهاوتكنی كها)» که
زین تبخشمقالۀارشدیاست،محمدعلیمرادی،دانشیاراقتصاددانشگاه 2 .2دیلتایازواژۀآلمانیErlebinsبرایاینمفهوماستفاده کردهاست.
تهراناستوایناشتباهازتشابهاسمیپدیدآمدهاست.او(کهعمرشدرازباد) 3 .3مرادیاینتعبیررابهمعنایفیلسوفیبه کارم یبرد کهبامردموزندگی
بافیلسوفدرگذشتۀاصفهانیماتفاوتدارد.
5 .5دونفرمؤلفاناین کتا بها،یعنیشهریاریورادمنش،ازسرانحزب
تودهبودند.مرادینیزازهمانزمانتود هایبود.
شمار ٔهبیستوسوم12
آذر مـاه 1397
درقم کانتوهایدگروهوسرلوهگلتدریسم یکند.او
تلویزیونهمدعوت بمهبیشسیدارودیرابزبرنراناممه ههاهیاییکفلهسمفعمیولد ًرا
ب هطور زندهاز شبکۀ
چهارپخشم یشد،باتسلط کاملمباحثمطر حشده
راشـرحم یداد.
مـرادی تمـام وقـت خـود را صـرف تنظیـم در سگفتـار
م یکـرد و همـواره تأ کیـد داشـت بـه آن بـه آلمانـی
« »Verlesungگفتـهشـود و ایـن واژه را تحلیـل زبانـی
م یکرد.اوهموارهبهاستادانایرانینیزخردهم یگرفت
کـه نم یتواننـد در سگفتـار ارائـه دهنـد .منظـور او از
«در سگفتار» متنی بود که اسـتاد آن را درس م یدهد و
در گف توگو با دانشـجویان ،آن را حکو اصلاح م یکند
و بهبـود م یبخشـد تـا چـاپ شـود.
امـسرـادت.یتچنصـانورچـمهیبکـعـرد ًداعخصـورارهـوایم گتفـکلات،نمـشـرنیبـعاتایـی گنذتشـصـتوهر
مخالـف بـودم .شـریعتی در بخشـی شـگف تانگیز از
سـخنانش،عق بماندگیماایرانیانرا گرایشبهفلسـفۀ
یونـان م یدانـد و رنسـانس را بـه کنـار گذاشـتن فلسـفۀ
یونـاننسـبتم یدهـد 2.مـرادیدرمقالـ های کـهدرایـن
زمینهنوشتهاستم یگویدشریعتیدارایدوپی شفرض م یکنـد .گذشـتسـا لهاخاطـراتراتیـرهوتـار کـردهبـود جلسـات خـود را بـا مـا ادامـه مـ یداد1 .
در بررسی جامعه است :اول اینکه جامۀ ما در پایان قرون و سـبب شـده بـود محمدعلـی مـرادی را بـا کسـی دیگـر اواخـرسـال56تجـاوزیومـرادیبهمنزلماآمدند کهدر
وسـطی اسـت و دوم ،سـبک بررسـی شـریعتی در «آری به ملاقـات نداشـتم ،اما ابعـشـتدًابپاهذبیرگفیـتـرمم..نمخحـسـلتجتلمسـایلهـدیر خیابان کمالاسماعیلبود.هردوآلمانیم یخواندند.
این چنین بود برادر» ،جبرانی است؛ بدین ترتیب نشان هتل کوثـر(کـورش)بود. آن زمـان مـن واحـد درسـی منطـق ریاضـی داشـتم کـه
م یدهـد کـه ایـن دو پی شفـرض تناقـض منطقـی دارنـد ب همحـضورودبـههتـلشـناختمش.طالبـیوجهانـدار مرحـوم ناهیـد آن را از کتـاب هربـرت اندرتـون ()1972
(لـویبـرولهـمویژگیجوامعبـدویراپذیـرشه مزمان گفتهبودندپایا ننامۀدکتریاودربارۀفیشتهاست؛پس تدریـسم یکـرد؛بـههمیـندلیـلمـرادیازمنخواسـت
دو نقیـض م یدانـد) .البتـه مـرادی قـدرت ایجـاد شـور را فرصتراغنیمتشمردمودربارۀخودآ گاهیفیشتهدر جزواتمرابهاوبدهم.اوآ نهاراخواندواشکالاتشراازمن
در تفکـر هیبریـدی شـریعتی در دورۀ قبـل از انقالب مفید کتابمبانیحقوقطبیعیبرحسب Wissensehaftاز او پرسید.دانشتجاوزیومرادیدرزمین ههایدیگربسیار
م یدانـد ،امـا از تفکیـک نشـدن نظـم اجتماعـی و نظـم پسرـسـخیندگمف3.تیاـومم .کشـاغماو ًلتلغگیفیر تکـوگرودهشبــود.دن،ایممامیاانزنردوزگراذباشـهتمه فراترازمنبودومندانستم کهدرآنسا لهاوقتخودرا
طبیعیدرباورهایاوانتقادم یکند.مرادیباشریعتیدر توعلالفالوفانهبطکـررومدانهرکبراوهدـنس کمد.هعبهمرهیآدثقـواًارفالموسکیافخمهل ًورااانبمادنـسجلدد.یاطنبقوتادملن یدب،خآکثـوااهرنپهدینـگردولزو
انتقادازپروژۀانسان کاملوعرفاننظریهمسواست.او ب ینهایـتفروتنومتواضعبود.از گذشـتۀتـود هایخود
نوشـتهاسـت:پروژۀانسـان کاملیکتوهماسـت.وقتی انتقـادم یکـرد،اماپشـیماننبـودوآنرادرسـیارزشـمند
مـندانسـتم کامـلنیسـتمآغازتفکـروحرکتمناسـت. در زندگـی خـود م یدانسـت .از هـر موضوعـی سـخن بـه شد،تجاوزیبرایادامۀتحصیلفلسفهبهآلمانشرقی
رهاوردفلسـفۀغربوانسـانغربیبرایماایناسـت که میانم یآمد:از مهندسیباغایرانیواتمسفرزایند هرود رفت،امامرادیدر ایرانماند.تجاوزیدر سال 1362به
بدانیمانسانموجودکرانمندیاست،یعن یضع فهایی بـوایهنقـکـوهلا هصافیهداگنــری«بـدومددنسـبـتهیچ»ـ کهـمهعمنــرایداسـی عتم،یمقـفًااهدیربـمارۀی ایرانبازگشتوهمانزمانهردودستگیرشدند.مرادی
دارد و انسـان کرانمنـد ب هدلیـل آ گاهـی بـر ضع فهایـش بسـیار مقـاوم و پرامید و پرانـرژی بود و تجاوزی نازپـرورده؛
فروتن اسـت. آ نهااندیشـیدهبود.ذر هایاز علاقۀاوبهمنطق کاسـته همینتفاوتدر سرنوشـتآ نهانیزآشـکار شـد.یکروز
من با این دیدگاه محمدعلی مرادی بسیار موافقم .پروژۀ نشـده بـود .کتـاب اندرتـون را کـه ب هتازگـی ترجمـه شـده زمستانی،برحسبتصادف،مرادیرا کهبالاخرهاززندان
هخـومددشـریرفواتیـگ ِتی خود با انسـان کامل،همدر روای ِتهمراه (وبـیرهاهسـتمـار تیغلضایمـراءضـماوخحـسدر)ومشـاجـهدیدًاوخمواحنـمـدهدبـروجدبـ .ایز بـود آزادشدهبود،در خیاباندیدم.برفم یآمدوخیابا نها
عربـی، (هرچنـد جذا بتـر) محی یالدیـن و بـا یخبستهبود.ازسرنوشتتجاوزیپرسیدم.اوخودکشی
قاب لقبو لترعزیزالدیننسفی،با کرانمندیذاتیانسان اهمیت دانش ریاضی در مطالعۀ پدیدارشناسی هوسرل کردهبود.بهیادقطعهشعریاز بودلرافتادم کهباهمآن
درتضاداست؛بنابراینطرفداراناینعرفاندریکتوهم م یگفـت و مـن کـه در گـروه روا نشناسـی یـک هفتـه راحفـظ کردهبودیم:
شـناختی خطایـی را کـه در روح و جـان مـا ایرانیـان لانـه کارگاهپدیدارشناسـیهوسـرلارائـه کـردهبـودم،از دانـش کهمرگرادر هوایی کهی خبندانوطوفانیاسـتوبرف
گزیـدهاسـتنم یپذیرند.همـهخـودراب یکرانهوب یخطا او شـگف تزده شـده بـودم و تسـلط او بـر ایـن مفاهیـم را م یبیند2. اممایبماراردد ،ریوآشننچِنی لارزنانپریشدوررافوقس ترارشیار ازک
م یداننـد و همـۀ شکسـ تهای مـا از همی نجـا ناشـی م یسـتودمومطالـبجدیـدهـمیـادم یگرفتـم. که بود حسزندگی
م یشـود.یکیاز آسـی بهایمهمدر جامعۀدانشـگاهی آنروز کـهدرهتـل کوثرمشـغول گف توگوبودیـم،بادریغ مـراشـگف تزدهم یکـرد.اینـک کـهاززنـدانآزادشـدهبـود
دریکیازمقالاتمرادیباعنوان«نقدمناسباتاندیشه گفت:ا گرمحسـنزندهبود،اندیشـمندیبرجسـتهبرای کتا بهایمتعددیرادردستور کارمطالعه گذاشتهبود
در ایران»بازتابیافتهاسـت.مقالهبانقلقولشـیرینی کشـورمان م یشـد .گفتـم :حـزب تـوده بـود کـه عمـر او را وجهـانتـاز هایراپیـشرویخـودم یدید.
ازدهخـداآغـازم یشـود،بااینمضمون کهمریدی گفته ضایـع کـردواوادامـهداد:وعمـرماراهم.مرادیم یگفت زمان گذشـتومندیگراوراندیدمتاسـیسـالبعد که
بـودمـرادمـنخـطرابهتـراز میرعمـادم ینویسـدووقتـی تجاوزی تحت تأثیر فشار زندان به پارانویای مهلکی دچار دونفـرازشـا گردان ُمـرادی،رضـاطالبیوبهارکجهاندار،
مـراد ایـن خلعـت دروغیـن را نپذیرفتـه بـود ،مریـد گفتـه شـدهبوده.نخسـتتصور کردهبودندتمارضم یکند؛ و در اصفهـانبـهسـراغمآمدنـدو گفتنـدمـرادیدر کلاس
بـود آقـا شکست هنفسـی م یکنـد! غلـط م یکنـد! از ایـن سرانجاموقتیباور کردهبودند،آزادش کردهبودند؛بااین دربارۀمنسخن گفتهاست.آنزمانمناستاددانشگاه
نمون ههـادرجامعـۀدانشـگاهیماب هوفورهسـت .کسـی حال،یکهفتهبعدخودکشـی کـردهبود. شـدهبـودمومـرادیرابـهیـادنمـ یآوردم.تصـور م یکـردم
کـهدانشـجویانشبـرایاو کتـابترجمـهم یکننـدخـودرا از مرادیدربارۀخودشپرسـیدم.م یگفتبهروحانیون یکـی از دانشـجویانم ،دکتـری فلسـفه گرفتـه و تدریـس
آزادی است که این تأثیر را ممکن م یکند. خوانده بود و در سخنران یهای خود ب هتناسب به این آثار ارجاع م یداد. روشنفکری داشت و با 1س.خن1ربانحیهثاهای بیعپدراوزرانقلشادرب ادبویکراسملتًاامنتفحاالوتت
4 .4البته این باور نادرست است؛ زیرا در روم چند صد سال پیش از A travesr la tempête, et la neige, et legivre Ç est la claret 2 .2 بود .یادم م یآید که به
رنسانس ،فسلفۀ یونان قدغن شده بود و با پیدا شدن یک مجسمۀ یونانی vibrante à notre norizon noir بورنتهول جالتببلراشغه اتزوارمجاصعاطفتیهرمحییمشگی بی اسویابروادس.تپنراودرم یشکبرا ادینو الکبهتهشقدریآدًانبا
3 .3در این کتاب ،بر نهادۀ سوژه ،وجود جهانی مستقل از تجربۀ این مارکسیسم مخالف بود ،برای تأثیرگذاری بر جوانان آثار برتولت برش ِت
در مدیترانه در رنسانس گرایش به فلسفه آغاز شده بود. جهان و فعالی تهای آ گاهی است که ویژگی آن تأثیر بر سوژه است تا
عاملیت آزاد خود را درک کند و نکتۀ مهم اینکه در مقابل ،سوژۀ فاعل
مارکسیست ،ازجمله «ننه دلاور»« ،ابرای سه پولی»« ،آدم آدم است» و ...را
13
سـالجـاریدر مجلـۀسـازندگی)ومفهو مسـازیتوسـعه محمدعلیمرادیدربارۀ کاربردیبودنفلسفهم یگوید پدر رشت هایم یخواند کهسا لهاقبلاز اووجودداشته
در فلسفه،تصور م یکنمبرخینقدهایتندمحمدعلی درجهـانتوسـع هیافته،فلسـفهبـرایزندگیاسـت.برای اسـت.مـرادیتأ کیـدم یکـرد کهتشـریحوتوصیف کـهدر
مـرادیبـهرضـاداوریازجملـهای نکـهرضـاداوریانقالب بهترشدنزندگی،مابایدآنرابهقولمحمدعلیمرادی پایا ننام ههـای ایـران وجـه غالـب را دارنـد ،تنهـا دو وجـه
ایـرانرانفلسـفیدهاسـتوتقلیـلآثـار گسـتردۀاوبهچند بچفـلراسبفهیجـما.میراهدفتیـفموکنوگراففتـیله بسـوودفممثرتا ًبلۀدهوفمت) مم(نینمامییـداندمو نوشـتاریوشـاید ک مارز شتریـنآ نهـاباشـند.اوازادورنو
زندگـ یاش تـا حـدی بـه او شـبیه بـود .بوردیـو م یگویـد وهورکهایمرمثالم یآورد که«دیالکتیکروشنگری»1را
مقالهتاحدیب یانصافیباشد. همانهنگامی کهبالاخرهبهفوکوشغلثابتدانشگاهی در فرمپار هنویسی)Fragment( 2نوشت هاندواینانتخاب
بـه نظـر مـن ،میـراث فکـری محمدعلـی مـرادی ایـن بـود در آمریـکا پیشـنهاد کردنـد ،او مهمانـدار یـک فیلسـوف دلیلـیبـرمقاومـتآ نهـادر برابـرنوشـتنبـهفـرمتشـریح
کـه سـعی کـرد دانشـجویان هـم فلسـفه بداننـد و هـم آمریکایـی بـود کـه تصـور م یکـرد فوکـو ،دریـدا و بـارت در است؛زیراتشریحدر بسترفکرسیستماتیکمعنیپیدا
جامع هشناسـیوروا نشناسـیوفیزیـک.امـامه متریـن بـرجعاجـیزندگیم یکنند کـهدولتبرایآ نهاسـاخته م یکنـدونسـبتسـوژهوسیسـتماز جنبـۀنظـریواجـد
آمـوزۀاوایـنبـود کـهانسـا نهادرپرتوفلسـفهبهترزندگی است3.فوکوهمفرصتآنرانیافت(ب هدلیلدچارشدن پیچیدگـی خاصـی اسـت کـه ادورنـو و هورکهایمـر بـه آن
کننـد.تعبیـری کـهدر مـوردخـوددوسـتداشـت،یعنـی بهبیماریایدز) کهموقعیتعالیاجتماعیوشغلثابت نقـدواردم یکننـد.مرادیازاسـتادانخوددیترهنریش،
«فیلسـوف کـفخیابـان»،تـاحـدیبـهتعبیر«فیلسـوف دانشگاهی(ب هجزدرایناواخردر کولژدوفرانس کهدرس میشائیلتوبنیسنوهرماناشمیتزیادم یکردوافسوس
آ گورا»(میدانبحثدریونانقدیم)شبیهبود کهسقراط م یخـورد کـهچـرادرایـرانچنیـناسـتادانینداریم.
آن را دربـارۀ خـود بـه کار م یبـرد .او فلسـفه را «ارزشـمند گفتارهای آن هم چاپ شـده اسـت) داشـته باشـد. در آغاز مقالهبهموضوعاختلافنظرمرادیوقانع یرادو
کردنزندگی»تعریفم یکرد.حیاتارزیاب ینشده،ارزش مـرادی پـس از بریـدن از مارکسیسـم ،کمتـر بـه مبـارزات نگرانیقانع یرادازتأثیرمرادیدردعوتجامع هشناسان
زیسـتن نـدارد .او مـروج بـزرگ فلسـفه بـود کـه رابطـ های طبقاتیم یاندیشـیدوبهمسـائلمحی طزیستبیشاز بهآثارفلاسفۀمهماشاره کردم.قانع یرادمدعیاستقلال
تعاملیبادانشجویانخودبرقرار کردهبود.دانشجویانش هرچیزاهمیتم یداد.بااینحالاودرآثار کانت،هگل دو اقنـوم اندیشـۀ جامع هشناسـی از گفتمـان فلسـفی و
درهرسـاعتیازروزبهاودسترسـیداشـتندو گاهیحتی وفیشـتههمچنـانفیلسـوفیسـوژ هگرابود،هرچنـداین همی نطـور گفتمـانفلسـفیاز گفتمانعلمـیاسـت؛در
آ نهارادرخانهخودم یپذیرفت.خشونتمریدانبرخی اواخرهستیوزمانهایدگررا کهدر آنسوژهحذفشده حالی کهازنظرمحمدعلیمرادیدانشجامع هشناسی
ازفیلسوفانسببشد کهتعبیرفیلسوف کفخیابانرا اسـتنیزتحسـینم یکرد.بنابراینطبیعیاسـت کهبه ابییـجـنادگفمت یمکـناـند.فالگـسرـافیـینودگوفمتّدمـعـااقنابعل لبمـحـی فثبضـااشـی تدـ،اتز هاصویر
به«فیلسـوفدور هگرد»تبدیلوبهاوب یاحترامی کنند. فوکو(بهدنبال کانگیموباشلار) کهفرداصلیدرمخالفت نم یکنـمایـننکتـۀقانعـ یرادقاب لپذیـرشباشـد کـها گـر
ایـندیـدگاهمریدپـروران کـههمهبایـدمثلمافکر کنند، بافلسفۀسوژهاست،چنداناهمیتیدادهنشود.اشارۀ قرار استپارسونز(نظری هپرداز آمریکایی)نقدشودبایدبا
آدمیرابهیاداستبداددرخدایقدیمییونانپروکراست همـواره او بـه کانـت و جامعـۀ آلمانـی در عیـن حـال بـه توجـهبـهنظریهورو ششناسـیاوایننقدصـورت گیردو
م یانـدازد.مهـدیغنیازتوهمیخوشسـخنم یگوید موقعیـتبرتـرفلسـفهدر آنجوامـعهـممربـوطبـود،امـا حتینم یتوانبانظریۀهابرماس(فیلسوفونظری هپرداز
کـه پـس از پیـروزی انقالب 57آشـکار شـد؛ همـه شـعار ایـنموقعیـتبرتـرب هدلیـلتالش کانـت(ب هخصـوصدر اجتماعیمعاصرآلمان)بهنقدنظریۀپارسونزپرداخت.و
دادنـد «دیـو بیـرون رفـت» و مـا خـوش بودیـم کـه دیـو اثرمشهور اوبهنامتعارضدانشکد هها)همبود.در واقع بالاخرهباجمل های کهشنیدنآناززبانمارکسیس تها
اسـتبدادبهزنجیر کشـیدهشـدهاسـت؛امااسـتبداددیو کانتتوانسـتاز اینطریقمقامفلسـفهرادر جایگاهی بیشـتر محتمـل اسـت ،قانعـ یراد م یگویـد ایـن حـرف
نبـود،خونـیبـود کـهدرر گهایهمۀماجریانداشـتو بفرلترسازفعهلبورامفیوبقاخنشی(یپاززشفلکاسیفوۀحمقهومق)جقارامرعدههماد.همموقتعقیریب ًات اشـرا فگرایانۀ افلاطـون را کـه «کسـانی کـه اندیشـه دارنـد
یکیاز تجل یهایآنایناسـت کهبگوییم(وبنویسـیم) همیـن گونـ های اسـت کـه بوردیـو ترسـیم کـرده اسـت. بایـدحکومـت کننـد»نم یتـوانپذیرفـت(بـرایمـناین
محمدعلیمرادیدکترایفلسفهنداشت(ب هدروغ)واو آرامـش دوسـتدار ،سـید جـواد طباطبائـی و محمدعلـی سـؤال وجـود دارد کـه چـرا حـرف افلاطـون اشـرا فگرایانه
فیلسـوفیدور هگـرداسـت .کدا میـکازایـنهمـهدکتـرای مرادیهی چکدامموقعیتثابتدانشـگاهینداشـتندیا اسـت و چـرا کسـانی کـه اندیشـه دارنـد نبایـد حکومـت
فلسـفه،دانـشاوراداشـتند،بـهفلسـفهخدمـت کردنـد آنرااز دسـتدادنـد.هـردولتـیبـرایاعتالیخـودبایـد کننـد).فرویـدمدعـیشـدهبـود کسـانی کـهم یخواهنـد
و فلسـفه را آمـوزش دادنـد .خـون اسـتبداد را از ر گهـای ماننـد دوگل بیندیشـد و بـرای فلاسـفه موقعیتـی بـرای روانـکاوشـوند،نخسـتبایـدروانـکاویشـوند.ایـنآئیـن
خـودبیـرونبرانیـموبزرگانخودراارجنهیم.محمدعلی انمدینباشـبۀخآزاشدفیارازهپـیم کشنبیدن .یهایمرادیهممخالفم؛مثل ًا پا گشـایی ب هگونـ های در سـخن قانعـ یراد دیـده م یشـود
مرادیومرادفرهادپور ازجملهمه متریناساتیدفلسفۀ تصورم یکنمهرچندتفسیریازشریعتی(کهبهدورۀابوذر کسـیقصدنقدنظری هایجامع هشناسـانهرادارد، کحهتا گمـ ًرا
ایـرانهسـتند کـهبـاذهنـیخالقودردوجهـتمخالف مشهوراست)زوالیافته،امابازاندیش یهایشریعتی(از بایـددر دروننظریـهورو ششناسـیآننقـد کنـد
(اولی،درجهتمدرنیسمودومیپسامدرنیسموفلسفۀ قبیل کارهایهاشمآقاجری)اورابهصحنۀتفکرایرانباز و مـرادی ب هدرسـتی پاسـخ داد کـه منطـق را نم یتـوان از
انتقـادی) فلسـف ههای جدیـد را آمـوزش دادنـد و ترویـج خواهد گرداند.منبافلسفیدنمسائلمربوطبهانقلاب رو ششناسـیجـدا کـرد.اوبـهقانعـ یرادیـادآوریم یکنـد
کردنـدوشـا گردانبسـیارینیـزپـرورشدادند.ایـرانباید در آثـار رضـا داوری (ازجملـه مقالـۀ او در سـالگرد مشـروطۀ کـهدرنخسـتینجملـۀ کتـاب«اخالقپروتسـتانیوروح
بـرایداشـتنچنینفرزندانـیبهخودببالد.محمدعلی سـرمای هداری»،وبـرازعبـورازجنـسقریـبوفصـلقریـب
مرادیدر همۀزمین ههایی کهدر آ نها کوشـشم یکرد، ببهسرییارشۀیاکزاپرایهاا ننیامشلهگهالایشفالرهسنفکریبدا،یامدابامایننبافردیمندگگااهراو کشامشل ًوادم.اولابفتقهما.وهی چگاه سخنم یگویدوم یپرسدبرایاینعبور،نبایدنخست
3 .3درواقعاینتصوراززماندوگلواهمیتی کهبهسارترم یداددرذهنآن بدانیـم آ نهـا چیسـتند؟ قانعـ یراد مدعـی م یشـود نیـاز
کامـروا بـود و هرگـز نـا کام از جهـان نرفت. نیستبرایفهمجامع هشناسی،پدیدارشناسیهوسرل
رابخوانیم،بلکهبایدشوتس(جامع هشناسپدیدارگرا)را
فیلسوفآمریکاییایجادشدهبود.هنگامی کهژنرا لهایدوگلازاوخواستند هوسرل ،شوتس را درک مگرم یتوانبدون بعخمیوانقـ ًیامد؛رامکا
سارترراب هدلیلهمنواییبامبارزانالجزایری(ازمعدودمواضعدرستسارتر) کرد.
محمدامینقانع یراد،جوادمیریوهادیخانیکیهرسه
دستگیر کند،دوگل گفتهبودمنهرگزولترفرانسهرازنداننم یکنم. ازدوستانمرادیبودندونفراولوسومرؤسایپژوهشگاه
علومانسانیبودندواوراعضوافتخاری کردهبودند؛امامن
بادیدگاهقانع یرادمخالفمواینراقبلازمرگنابهنگامش
بهاو گفتهبودم.دانشجویانی کهدرسوگمرادیعاشقانه
نوشـتند و بسـیاری از آ نهـا دانشـجویان جامع هشـناس
بودندنیزمرادیرادرفراخوانبهفلسفهتأییدم یکردند.
1 .1مرادفرهادپوروامیدمهرگاناین کتابرابهفارسیبرگرداند هاند.
2 .2فرمپار هنویسیدرفلسفۀآلمانیوتحتتأثیرشلگلمعرفیشد.
محمدعلیمرادی کهدرآلمانازاینشکلنوشتاریآ گاهشدهبودتصورم یکرد
شمار ٔهبیستوسوم14
آذر مـاه 1397
آیـا جملـۀ یادشـده گذشـته از هـر مـرام و رویکـردی، انسانعقیدتی
روشنفکرانهبهنظرنم یرسد؟اینکهبهزناناجازۀرهبری درمواجههبامتن
ایجانماعمهکاداندوهجشـووددن(دادرردح)ا،لپیی کشـهرفدرتجمامحعسۀوکنبونن ِمیمیاشهوندو؟ز
حالا گربدانیماینجملهازاحکامفرقۀسیاسی کلامی پبمهمسشکـاراحنیاتطسمایل ًتاکبازگهنزوبیقادنلظعاشلـهدًریا(نهااع)دسـنرقستلمتاشـیتسدواهنتا،داسبـملایااتق.شیفنکًراادحلدبیکاگمشرتد؛یی «زن هماننـد کـژدم اسـت( ،بـا
خوارجاستچطور؟فرق هایقشری کهمعتقدبودسورۀ درآننهفته کهبرماپوشـیدهاسـت.فرددیگریم یتواند ایـنتفـاوت) کـه گزیدنششـیرین
یوسـفاز جعلیاتقراناسـت،زیراداسـتانیعاشـقانهرا بگویـددرسـتاسـت؛زیـرااشـارهبـهسرشـتمتضـادزنانـه اسـت1».
ردورایاینتجـمانییکـنزعد.ینـ ًاهمـانحال تهـارخم یدهـد.ممکـن دارد؛ پـس سـخن علـی(ع) اسـت و بالاخـره فـردی ممکـن بـا شـنیدن جملـۀ بـالا چـه
اسـت کسـی بگویـد کلام درسـتی اسـت؛ پـس نم یتوانـد اسـتبگویدتشـخیصدرستییانادرسـتیاینسخندر احساسی داریم و بی آنکه بدانیم
ابزگزبوـیـادنظخـاوهاـررًاجکبلارآممـددرهسبـاتشـیاد.سـکتسـ؛امیـادبیایگــردمبـمهکـموقن اعیسـتـتی قدرتمانیست،همچنانکهتشخیصاعتباراینروایت؛ راو ِی آن کیسـت ،چه تفسـیری از
نگریست کهاین کلامدر آننقلشدهونیاتی کهراویان امابهراسـتیا گرسـخنعلی(ع)باشـد،همی نکهاززباناو آن خواهیـم داشـت؟ جعفرمذهبی
آندارند.شـایدفرددیگریبگوید کلامنادرسـتیاسـت؛
یچقـیونـ ًانزمنـناسـنبوـهبهبـیهچخـوواجرهجشاایسـسـتتوۀبرالهابرخـریهنمیمسـکـتنندا؛پسـتس گفتهشـده،پسدرسـتاست. حـال ا گـر بدانیـم ایـن جملـه در دکترای فلسفه
کصسلـایحبیـگویتمداتنیشـسـخیت،صهشمایچنسـات نگک ِهیتزنـشاـنخبیـراصیارعهتببــرار اییدرن ا کنـون بـه ایـن جملـه بیندیشـیم« :زن نیـز ماننـد مـرد
روایت؛اماهمی نکهخوارجاینسـخنرام یگویند،پس نهجالبلاغـهآمدهاسـتچطـور؟
م یتوانـد عهـد هدار خلافـت شـود2». ممکناست کسیبگویداین کلامینادرستاست،پس
معلـومم یشـود کـهسـخننادرسـتیاسـت. نم یتواندازعلی(ع)نقلشـدهباشـد.فردیدیگرممکن
تافماسـکیدرا مییمعکتازبترافاسـسـیترویاچدراشـ؟ادسهادرسـ ًاهمریاباکاچزهایمعنیادروهمایورید اسـتبگویداین کلامف ینفسـهنادرسـتاست،امابسته
متـنپیـشرویخویـشراتفسـیرم یکنیـم؟متـنیعنی
هـر آنچـه پیـش روی ماسـت؛ هـر پدیـد های کـه نیازمنـد
مشـارک ِتمـابـرایفهمیـدهشـدناسـت:نوشـتار ،گفتار،
انسـان یا تمامیـت زندگی.
شایدبسیاریچونمندرزندگیروزمرۀخویشباافرادی
روب هروشـدهباشـند کهمصرانهم یکوشـندبههرقیمتی
کهشدهازنظامعقیدتیخوددفاع کنندوآنراتفسیری
دقیقومنطبقباواقعی تهایمتنیبشمارند کهدربرابر
آ نهاوجوددارد.م یتوانیمچنینافرادیراانسـا نهای
عخقوییدتشیربفنتاارمییمن.اامنوسسا نیهداارنیدعوقآیندرتایچبنااالنگبواهماتینبذیهرنو ِین
ازخویشمنطبقم یدانند کهتغییرواقعی تهایبیرونی
ب هعنوانشواهدیناقضهیچتأثیریبرحمایتآ نهااز
االلگگـووییذخهونیـ ِیپشذعیلرافوتههبرشتفدهسنـیداررخد.یآر هنهسـاربانراۀویاتقوعیجی ِتهبهاهتیر
بیرونیم یکوشندتاجایی کهممکناستالگویذهنی
خویـشرااز ارتبـاطبـاواقعی تهـایبیرونـیمصـوننـگاه
دارندو گاهیحتیارتباطآنرابابیرون کاملاقطع کنند.
ایـن افـراد گویـا نخسـت تصمیـم م یگیرنـد از عقیـد های
دفـاع کننـدوسـپسب هصـورت گزینشـیباورهـاوشـواه ِد
بدییرگونر ِگیلگچونیا گنومنیرکاندنردح.مداقییق ًتاازهایمادنۀندخومرددونفی کیاهیندخههسایت
زنـیراازمیـاندیگـرزنـانانتخـابم یکندوپـسازآن،به
ویبرچسـبنامـوسم یزنـد؛سـپسزمیـنوزمـانرابـه
هـممـ یدوزدتـاشـواهدیبـرایاثبـاتقداسـتنامـوس
خویش و برتری آن بر زنان دیگر بیابد .همچنین همواره
م یکوشـد او را در اندرونـی خویـش نـگاه دارد تـا مبـادا آن
بقـادبایـسـروتنخخیالدـشـی هکـداهربـراشـویدو .انیسـسـاا نخهتاه ایسـعقیت،دتـدر ایرتبـصارفـ ًطا
انسـا نهایدینینیسـتندوایناشـتباهبزرگیاسـت که
آ نهارامعادلهمفرض کنیم.دینشایدفقطعرص های
بما شیددهکنهدا.یا نساهاسـ ًاسارصشطلتاخحاونیسـاشرانعدرقآیندتبییبپیردشهتتررانزآنشاکنه
1 .1نهجالبلاغه(،)1395ترجمۀمصطفیزمانی،قم:نبوی،چاپششم.سخنان کوتاه،سخنشمارۀ،59ص.869
2 .2حلبی،عل یاصغر(،)1376تاریخعلم کلامدرایرانوجهاناسلام.تهران:اساطیر.چاپدوم.ص.103
15
مفهومـی دینـی ،فلسـفی یـا اجتماعـی باشـد ،مفهومـی
روا نشناختیاست.بههمیندلیل،اینافرادهنگامی
کـهبـاالگوهـایرفتاریخویـشواردعرص ههایمختلفی
چـوندیـن،هنـر،فلسـفه،سیاسـتوجـزآنم یشـوند،
در وهلـۀ نخسـت تبیینـی روا نشـناختی لازم دارنـد و در
مرحلۀبعدیشایدتبیینیمتناسبباحوز های کهدرآن
مدعیفعالی تاند.برایمثالفردیرادر نظربگیریم که
بـهوجودآد مهایفضاییمعتقداسـتوم یپنـدارداین
موجـوداتبیگانـهقوانیـن کـرۀزمیـنراپیشـاپیشوضع
م یکننـد؛پـسهـربلایـیناشـیازتوطئـۀآ نهاسـتوهـر
موهبتـیناشـیازتدبیـرآ نهـا.چنیـنفـردیا گـربـاد هها
مـور ِد ابطا لکننـدۀ نظریـۀ خویـش برخـورد کنـد ،یعنـی
بـاد ههـاواقعیتـی کـهبـرنقـشفعـالآد مهـای کـرۀزمیـن
گواهـیم یدهـد،بـاز هـمتوجیهـیبـرایرویکـردخویـش
م یتراشـد.ایـنفـردبـرایاینکههرآنچـهرادرزمیناتفاق
م یافتـدبـهحضـوربیگانـهنسـبتدهـدتنها کافیاسـت
یـک نشـانه از حضـور اجنبـی و درنتیجـه یـک دلیـل در
حمایتازدیدگاهخودبیابد.دراینجابحث کردنباوی
دربـارۀوجـودداشـتنیـانداشـتنعناصربیگانه کهشـاید
تفسیرآزادنیستیم؛بهاصطلاحتکث ِرتفسیرهیچمعنایی محـلسـؤالم یشـود.آ نهادرمقابلتغییـراتبیرونیو مبحثـی کیها نشـناختیاسـتبیهـودهاسـتوبایـدبـه
ندارد.اینتفسیررام یتوانتفسیریواق عگرایانهنامیدو تعارضـاتخویشمقاومتیعجیبنشـانم یدهند،به ویب هصورتموردیروا نشـناختینگریست کهتبیین
درمقابـلآنایـناشـکالراآورد:ا گـرمتـنبهوضوحتمام طوری کهخودراشهی ِدمتنپیشرویخودم یپندارند ومطالعـ هایروا نشناسـانهم یطلبد.
حقیقـتخویـشبرایمفسـرخویشبازگـوم یکند،پس و بـرای دفـاع از آن تـا لحظـۀ فروپاشـی و نابـودی مطلـق کـخهتویـقریبـش ًا رهایـبـچا انسـا نهای عقیدتـی چنـان ارتبـاط
حچارالمتدفعسییرهآنیستمی.امسکاهس ًماتتفنسیبییررموتننازی کماهححقضیوقرداترآدنوکمااملدًرا پیـش م یرونـد .آ نهـا بـرای حمایـت از الگوهـای ذهنـی واقعی تهـایبیـروناز دسـتم یدهنـد
روشـناسـتودر آنهیچابهامینیسـتمعناییندارد. خویشتفاسیریعجیبوغریبازواقعی تهایبیرونی واقعیـتنم یتواند تکفوشسـیشـر آیانزهبـایـرراوتغنییـیـارهیدهـچتدغ.یمیـعرمـیول ًدار
بمراعدکرـتفِسسریویرکمـتردنواکقامعلگًاراآیزاانـدیه،م؛مزیمراکـهنیاچسـمتتن کیاسـزیحبقیگقویـتد ارائـهم یدهنـد کـهبههیچرویسـازگاریمنطقینـدارد؛ گفتـه م یشـود کـه
خویـشبـهصراحـتسـخننم یگویدواینمفسـراسـت اوموااقجعالیبتاهسایتبکروهت نعاذرهنضییآک نهبهیابنهالوگجووهادمی یدآریود نمذعهمنول ًای دلیـلایـنامـرتـاحـدودیبـهسـاختارذهـنو کارکردمغز
اکگچـهرگتحونفـقیهسـقمی ِریتکتآـاومانارًالنآامززاعدیحانـنضـۀیمور یمککتنمنـتد.یانبمیامـرعموناسینئالزیهاخدیاونیشـجتاشهسباسـشتـخکده،ن تظوااناهیرًایشمبتیوهقانفساکر ندنهاشـای قن ردارنتمدانردد.وانبااسیـاماننهیا هیسعتقنیددتکهی برم یگـردد.ذهـنانسـانخواهـانثبـاتوپایداریاسـت
گفـتومدعـیتفسـیرآنمتـنشـد.ا گـربـاورداریـممتنی م یکوشـندبـاردفـاعازارز شهـایجاویـدانانسـانیرا که وبـهراحتـیبـایـکالگـویذهنیمشـخصخـوم یگیرد.
آبیـنرموتنانزتمااانسـداز هتا،بیایـگدسبـپترذۀیتریـفمسـکیـرهموااقراعمیح تدهـوادمیبییکرنوندِوی گویـینیازمنـدشـهاد تطلبیاسـتب هتنهایـیبـردوش در چنیـن حالتـی مغـز م یتوانـد بـا صـرف انـرژی کمتـر
ا گرمعتقدیم کهمتنبیرونیبههیچروی گسترۀتفسیر کشـند.از اینجاسـت کـهرفتـار عجیـبوبیمارگونـۀآ نهـا امـوربیرونـیراتحلیـل کنـدودریـکوضعیـتقرارمندی
تمـفارساـیمرحـمتدنودینبیمرویکننـازد،خنویم یتشواهنیـسـمتبیگمو.ییدـر امینکـجهادمرعحمـاول ًال رنـگوبـویمفاهیـماخلاقـیم یگیـردودچـاردگردیسـی احسـاسآرامـش کند.ذهنتغییـراتبیرونیرام یبیند؛
گدفرتـجهایمـ یی بشـیـودنکتـفهآسزـایدر ِکیاتمفا ًلسـویارق حعـگردایانیـهدارودتفومـسـایدررکوااقمـا ًعل م یشود.ای نهاآرامآرامبا کمکمفاهیمیانتزاعیچون امـاتغییـرالگوهـایدرو نذهنـیبـرایویدشـوار اسـت؛
آزادانهقرار داریم.اماپرسـشاصلیایناسـت کهآنحد التزام،ایمان،مقاومت،آزادگی،شهامت،ایثارومفاهیمی زیـراایـن کارصـرفانـرژیوتحمـلیـکدورۀناخوشـاین ِد
از ایـن دسـت بـه افـرادی بـدل م یشـوند کـه خواسـته یـا گـذاربـهحالـتقرارمنـد ِیجدیدرام یطلبـد.پستلاش
کجاسـتوچـه کسـیآنراتعییـنم یکند. ناخواسـتهخـودراشایسـتۀسـتایشوتقدیـرم یداننـدو م یکنـد در مقابـل تغییـرات بیرونـی موضـع بگیـرد .در
واقعیـت ایـن اسـت کـه مـا همـواره بـا واژۀ آزادی بـازی عدـیاگـدراینجراامسـعـزاهوانریـنزککوههـمعشموول ًکارنـشـیفشتدرۀابراسـبترعخلاویـو گریشـ.زاافرناادز وضعیـتموض عگیـری،یـاواقعیـتبیرونـیرامتناسـببا
م یکنیـم.بـهمعنـایدقی قتـر،مـاهمـوارهاز ایـنمسـئله اعتدا لاند،فضارابرایبارورشدناینتوهمبازم یکنند الگویپیشینیخودتوجیهم یکندیاآنراانکارم یکند؛
کـه هرگـز نم یتـوان حـدود آزادی تفسـیر را تعییـن کـرد ودرنهایـتاتفاقـی کـهم یافتـدایناسـت کـهمردانی که ادمـراوقاقاععدمتـ ًایکهنوگشـامـدتای کـضرهوترتغیییـنراباتشـبیدر،وبنـهتیغزییـایردتمنینشـدوهددو.
سوءاسـتفاده م یکنیـم .هنگامـی کـه در مسـند قـدرت بـا الگوهـای ذهنی خویـش رفتاری ناموسـی دارنـد و آن را ذهناز پستوجیهیاانکار آ نهابرنم یآید،بهمرحل های
م ینشـینیم ،از تفسـیری بیشـتر واق عگرایانـه حمایـت بهمتنبیرونیتحمیلم یکنند،دردیدعمومبهافرادی از تعارضدرونوبیرونم یرسد کهدیگرنم یتواندفشار
م یکنیم؛یعنیبرآنیم کهمتن،تفسـیریسرراسـتدارد شجاعوشایستۀستایشبدلم یشوند.اماآیابهراستی آنراتحمـل کنـد؛پـسدریچـۀذهـنخویـشرابهسـوی
وآنهـمتفسـیریاسـت کـهمـام یگوییـم؛زیـرام یدانیم تغییراتبیرونیم یگشاید.بهطور کلیطبیعیاست که
ا گـرتفسـیریواحـدوی کدسـتاز متـنارائـهدهیـم،بـه چنیـنافرادیشـجاعوشایسـتۀسـتای شاند؟ ذهنیکانسانسالمدر وهلۀنخستدر برابرتغییرات
اتکایداشتنابزارقدرتم یتوانیمهمگانرابهپذیرش بازگردیـم بـه ابتـدای متـن .در آنجـا پرسـیدیم کـه مـا در بیرونیمقاومتکندوتازمانی کهشدتاینتغییرات کم
تفسـی ِرخودمـانوادار کنیـم.امـاهنگامـی کـهدر مسـند تفسـیریـکمتـنچـهم یکنیـم.فـرضم یکنیممتـنما، باشـد به ترمیم ،تعدیل یا تغییر الگوهای ذهنی خویش
منتقدم ینشینیم،ازتفسیرآزادان هترحمایتم یکنیمتا هما نطوری کهدر بالا عنوانشـد،متنمعتبریاسـت دسـتنزنـد؛زیـراتغییـرمـداو ِمالگوهـایذهنی-رفتـاری
امیطنال،بمااهتیخچوویقشتراازبتهفعرسیصر کۀاقمدل ًراآزاتتدانحهمیای کالمکلنًایوامق.بعاگورایجانوده کـهدرآنمـابـا کلامیارز شمندمواجهم یشـویم.سـؤال نواآقـرارامروندااشخـتوشنایدنر یـداسکتح.الاـماتهنذهگانـمِییژلکاتهینشـدی،توتغضیعییرتاـیت
ایـن اسـت :مـا چقـدر در تفسـیر ایـن متـن آزادانـه عمـل بیرونـی زیـاد م یشـود و رونـد ایـن تغییـرات ،الگوهـای
م یکنیم؟ممکناست کسیبگویدآزادیمعناییندارد، درو نذهنـیراواداربـهتغییـرم یکند،ذهنانسـانسـالم
زیراماهموارهدر قیدمحدودی تهاییهسـتیم کهمتن بـرایجلوگیـریاز فروپاشـی،سیسـتمرفتـاریخویـشرا
پیـ شروبـرایمـاتعییـنم یکنـد.در واقـعمتـن کدهـای تغییرم یدهدوخودراباتغییراتمحیطیجدیدسازگار
تفسیریخویشرابرماتحمیلم یکندومادرچگونگی م یکنـد .اینجاسـت کـه عملکـرد انسـا نهای عقیدتـی
شمار ٔهبیستوسوم16
آذر مـاه 1397
آنچیسـت.چـهفایـدهایدارداز حقیقتـیدمزدن کـه هخموودارشـهادرنراحتافلتسـفیرسمیر یکخنوینـد شوانصدر؛فبـ ًپابـذریارنیددکفـهاآعانزهعاقیصردف ًاۀ نتکیحفهممسساییـیرتکد،اتانبنلمدل ًمکتافوهایبکقسنهیعیاـگیرراکمیان.اآنمندللًهاکیـوحاهلقمدکارعیگهمرتایتفسانـننسمهیادرزیقکـمنیتدترد،منناتممه ًنمباوطهایانققیًاشعـمنگیرمدانلیکیانداهنلز
حتیوقتیپیشرویمامیایستد،اورانم یشناسیم؟ دخیـویوـار کشواتـاسـهمتت کـنبهاآلاسـممایکنشوـرنید؛سـزیمراامنمیت ریباسـفننـدد.صآرینهحـًاابااز
«ا گرچهجهانرااوآفریدهبود،امازمانی کهبهاینجهان حقیقـتخویـشروب هروشـوند. امهـسوراقمعسـتیًـانـمـتایزبوـمهاینـراصـیتردضرفعپـیـمتـیففنهمـبـ یومکدونـتنفد.متساـویهریضتـمیًـاتنـحصباییمبــشرـتمترااییآسـنییکــته.م
آمد کسیاورانشناخت 1».ا گرخدایحقیقتهمچون واقعیـتایـناسـت کـهمـادررویاروییباهرمتنـیروایت
مسـیح در قالـب انسـان روبـ هروی مـا بایسـتد ،او را انـکار تفسـیر را مخویکدنمـیـامن.رااینمکـیهشـنظوایهـمرًاودردرمننهاایـسـبات ختوفدکـمـرانی
م یکنیـم؛زیـرام یپنداریـمخـدایمحسـوسوملمـوس عملـی و کـه از پیـش فـرض کنیـم آن متـن بـه دلیـل یـا دلایلـی از
نم یتوانـد خـدا باشـد .مـا در واقـع خدایـی نامحسـوس خویـش بـه حضـور بیرونـی متـن اسـتناد م یکنیـم و نیـات خویـش بـه صراحـت سـخن نم یگویـد و از ایـن رو
م یخواهیـمتـاهـرزمـان کـهلازمشـدبـاایـنتوجیـه کـه مدعـیهسـتیم کـهمتـنراتفسـیرم یکنیمبـهایندلیل نمیایزنمنشـدیتنفداسزیترفوسـمیفرتسرماام ًساواتق.پعگرایساآننهکهحدمرایمستننمدقیکدنردت،
شناخ ِتام ِرنامحسوسممکننیست،آنراانکار کنیم. اسـت کـهازروبـ هروشـدنبـاخـودوصراحتباخویشـتن
مامتنیم یخواهیم کهحقیقتآننامعلومودِرتفسیر م یهراسـیم .مـا همـواره بـه دنبـال تفسـیر خودمانیـم و زیـرا در ایـن صـورت جایـی بـرای وی و احـکام صـادره از
آنهموارهباز باشد،نهبهایندلیل کهشیفتۀحقیقت تصمیـمنهایـیراخودمـانم یگیریـم؛امابهمتـنآویزان اموسدـرندد انسـتتقـگااده تیف نسیــیزرمییننمشـیینمادنـازد.تفدرسـمیقراتبـمالم،ـ ًآانآزکـادهانـدهر
آنمتنیم،بلکهم یخواهیمهرزمان کهفرصتیدسـت م یشـویمتامسـئولیتتصمی مهایخویشرانپذیریم.
داد تفسـیر دیگـری را انـکار و تفسـیر خویـش را تحمیـل نـه آن فـردی کـه از متـن تفاسـیر عجیـب و غریـب ارائـه کاحمماالیـآزاتداننـمه میکننـطدقـً،انـناهمبـمهاکـیننادلسـیلت،کبلهکمـهیپبـنهداایـردتنفدلیســیرل
کنیـم .در واقـع از یـک سـو م یخواهیـم حقیق تمـان م یدهـد انسـان آزاد های اسـت کـه بـه تضـارب آراء تـن
نامحسوسباشدوازسویدیگرم یگوییم کهشناختن م یدهـد ،نـه آن فـردی کـه از متـن تفسـیری ت کبعـدی کـهم یدانـدروزیا گـربخواهـدبـرمسـندقـدرتبنشـیند
کحوقدیکاقـننتابناالمغحیسهـوستیسمد کشـهوارصارفسًـابهتا.نمـهاجدوریظیامهـریکنشـنبیدوه م یدهدانسانحقیق تجویی کهخودرابرایحقیقت مجبـورخواهـدبـودبـهتفسـیرواق عگرایانـهپنـاهبـرد.آنکه
بـااشـارهبـهحقیقـتجاودانی کهنم یدانندچیسـتهر فدام یکند.هردودسـتهانسـا نهایهراسـانیهسـتند بـا نظر به تفسـیر آزادانـه ،متن مقـدس را رؤیای پیامبرانه
آنچهپی شکششانم یکننددورم یاندازند؛امادرباطن کهپسپشتمتنپنهانم یشوندتاباخویشتنخویش تفسـیرم یکندشـبیهجوانکیاسـت کهازمتونمقدس
کـودکان لـوس ،خودخـواه و زیاد هخواهـی هسـتیم کـه از ب یپردهروب هرونشوند.هردوم یدانند کهاستنادبهمتن عباراتیدرحمایتازرقصوسازوآوازاستنباطم یکند،
ترفندحقیقتنامعلوماستفادهم یکنندتادرموعدمقرر سنگرمحکمیاست کهآنانراازروب هروشدنباواقعیت یادانشمندنمایی کهازمتونمقدسعباراتیدرحمایت
خواستۀخودرابهجایحقیقتبهوالدینناآ گاهشان خویـش م یرهانـد. از محیطزیستوفیزیک کوانتماستخراجم یکند.این
وقتـی علـی(ع) در صفیـن م یگفـت قـران ناطـق منـم و تفاسـیرعجیبوغریبو گاهمدروز تنهاوا کنشـیاسـت
تحمیل کنند. آنچهروینیز ههاستپوستیب یارزشاست،شایداین نابخردانـهبـهتفاسـیرواق عگرایانۀجبهۀمقابل کهچنان
انسـا نهای عقیدتـی ،انسـا نهایی کـه همـواره لاف پیـامرامـ یداد کـهدربنیـانهـرتفسـیریانسـانیحضـور متـنمقـدسرام یخوانـد کـه گویـاهرتفسـیریبهغیـراز
حقیقـت جـاودان م یزننـد و بـر آ نانـد کـه تفسـیر آ نهـا دارد کهم یتواندحدتفسـیرراتانفیموقتمتناسـتعلا تدفرسـصیورراوت،شـمراهکیمت ًاطلشبقیاهسـه متان.هد؛رزیدرواگهریوهچبکادواجمبوهدترفویاوکرتد
کـحهقایفـقـرادتمیتـقدنررابتازطگـلوبنمـدی.ک انـسدا،نـسـ ًاهقفقدرطاتفـطرالبدـیی وهراخسـشاـنم دهـد.انسـانی کهم یتوانـدادعا کندخودآنمتـن،راوی
آنسویسکۀترسوهراساست.آنانفرص تطلبانی برحقـشوحتـیفراتـرازآناسـت.اوم یگفتمنصدای ایـضدنمپنرطسـقیشتپفاسسـیرخنخموییدشهننـمد یکانهادیساشنسـ ًادب.اهیچـهچمکعدیاامربهی
هسـتند کـهبـرطبلحقیقتمتـنم یکوبندتـادرموعد ایـن متـن صامتـم و مـا در برابـرش به همـان متن صامت
مقـرربگوینـدمـاآنحقیقتـیهسـتیم کههمهبـهدنبال استناد کردیمتابهحکمیتوادارش کنیم.چرا؟چونما معتبـر م یداننـد .تفاوتشـان از متـن را تفصرفسـًایارینخاویـسـتش
آ ناندوبااینترفندمارابهپیرویاز خویشوادار کنند. نهبهدنبالحقیقتبودیم،نهروایتیدرستازحقیقت. مسـند قدرت نشسـته اسـت که آنکه در
آنانافرادمسئولی تناپذیریهستند.دستاز سرمتن مـا در واقـع بـه دنبـال تحمیـل خویش بودیم و اسـتناد به تفسـیرخویـشراآشـکار م یکنـدولافوحـدتم یزنـدو
برنم یدارنـد ،چـون م یداننـد بـالا رفتـن از دیـوار کوتـاه کتـاب مقـدس تنهـا بـه ایـن دلیـل بـود کـه خودخواهـی آنکـهدر مسـندمنتقـدم ینشـیندآنراپنهـانم یکنـدو
و صامـت متـن آنـان را از ایسـتادن بـر پاهـای خودشـان خویـش را پنهـان کنیـم و مسـئولیت عمـل خویـش را لاف کثـرتسـرم یدهـد.هـردو گـروهبـاموجودیـتمتن
ب ینیـاز م یکنـد .آنـان همـواره متـن مقـدس را پیـش نپذیریـم .مـا م یخواسـتیم و هنـوز هـم م یخواهیـم کـه ومفهومتفسیربازیم یکنندوهرگزبهایننم یاندیشند
مسـنیکگرشنمدس،ـتچحوکنممییاداسنـندتپبـنراهایننپشذدیرنفپتـنسآپنچشـهتمصترفـ ًنا کلاممقـدسحضـور داشـتهباشـدودِر تفسـیرهمچنـان کـهیـکبـاربـرایهمیشـهبـهحرمـتمتـنهـم کـهشـده
باز باشد،تاهیچ کسغیراز مانتواندبگوید کهحقیقت دستازبازیخویشبردارندوبپذیرند کههردویآ نها
نم یخواهنـد بپذیرنـد.
1 .1انجیلیوحنا،باب1آیۀ10
17
حاشی هنشینیوهوی تهایحاشی های
معضلهوی تهایفرهنگیامروز در کلا نشهرهایایران؛
وقتـیاز ایـنافـرادسـؤالم یشـود کـهچـرابـهزادگاهخود واجتماعـیشـد هاند؟چـراعمدتـ ًانبودمنابـعاقتصادی افزایـش ب یرویۀ حاشی هنشـینی در
برنم یگردید،از پاسخشـانچنینبرم یآید کهاینافراد را دلیـل ایـن ناب هسـامانی تلقـی م یکنیـم ،درحال یکـه کلا نشهرهایکیاز نمودهایرشد
در بسـیاری مـوارد ،احسـاس تعلقـی بـه زادگاه خـود نیـز بسـسـبیارک زینازدگآـ نیهـکاافمقا ًیلـرمنأنیوسـتسنانـددوا؟ گـرهـمباشـند،بـاایـن سـریع شهرنشـینی در کشـورمان
ندارنـدوشـعرمعـروف«نـهدر غربـتدلـمشـاداسـت،نـه در پاسـخبـهایـنپرسـ شهابایـد گفـتبیشـتروپی شتـر اسـت .ایـن امـر بـدون شـک از
رویـیدر وطـندارم»رادر ذهـنتداعـیم یکنند.اماچه از هرگونـه علـت اقتصـادی ،معضالت اجتماعـی در پیامدهـای صنعتـی شـدن و میـل
اتفاقـیبـرایاینافـرادافتاده کهحاضرندوضعیتیبدتر «فراینـدهوی تپذیـری»ریشـهدارد.در ایـنمقالهبرآنیم مهردادفاضلی بـهزندگـیمـدرنبـهشـمار م یآیـد.
از زادگاهخویشرادر حاشیۀ کلا نشهرهاتحمل کنند؟ تـااز دیـدگاهروانی-اجتماعـیبـهمسـئلۀهویـتونحـوۀ کارشناسی ارشد شـاید بیشـتر مـا از دیـدن تصاویـر و
جانبرریپسازنی مقرنمطالعۀمهاجراندر کشورهای شـک لگیری آن در ایـن گـروه از افـراد جامعـه بپردازیـم. خوانـدن اخبـار رویدادهـای نا گـوار روا نشناسی
مختلـف ،تعریـف خـود را از ایـن افـراد ،ذیل نظریۀ خود با امیداسـتسـهماندکیدر معرفیاینمعضلوبررسـی در حاشـیۀ کلا نشـهرها متأثـر و اجتماعی
عنـوان «راهبردهـای چهارگانـۀ فرهن گپذیـری» ارائـه
داد .وی معتقـد اسـت در طـی فراینـد مهاجـرت نوعـی ریشـ ههای فرهنگـی آن داشـته باشـیم. متأسفشدهباشیمومقصراصلی
دگرگونیهویتیدر افراداتفاقم یافتد کهاز آنباعنوان شـایا نذکر اسـت کـه در ایـن مقالـه ،تنهـا بـه معضـل ایـن پدیـده را ،کـه رشـدی سـریع و قار چگونـه در اطـراف
«هوی تپذیـری فرهنگـی» یـاد م یشـود .در تعریـف وی، حاشی هنشـینان مهاجـر از قبیـل مهاجـران روسـتایی، شهرهادارد،خوداینافرادیاخانواد ههایآ نهاپنداشته
ایـننـوعمهاجـران،هـمفرهنـگخـود(فرهنگـی کـهدر افغـانو...م یپردازیـموبـهسـهمانـد ِکجمعیـتبومی و عللـی نظیـر تحصیالت نا کافـی ،وضعیـت اقتصـادی و
آنزادهشـد هاند)وهـمفرهنـگمیزبـان(فرهنگـی کـهبـا اجتماعـی نامناسـب ،مهاجرت بـدون برنامـه و ...را علل
آنمهاجـرت کرد هانـد)رااز دسـتم یدهنـد؛یـادر اصـل منطقـه توجهـی نداریـم. اینپدیدهدانستهباشیم.اماشایدفراموش کردهباشیم
دچـار ب یفرهنگـییـاب یهویـتفرهنگـیم یشـوند.اوبـا کـهایـنمـواردم یتواندعللمهاجرتاینافرادباشـد،نه
مطالعات گونا گوندرطولسا لهانشاندادپیامداین هویتحاشی های،هویتحاشی هنشی نها وضعیـتاسـفناکزندگـیآ نهـادر حاشـیۀشـهرها.
ب یفرهنگـی،رشـدب یرویـۀاختاللاتروانـیومعضالت ب هراسـتی علـل رفتارهـای ضداجتماعـی ،معضالت و
اجتماعیاست.منظورازب یفرهنگی،بروزنوعیرفتاردر امـروزه ،بـازار داغ مهاجـرت باعـث شـده تـا حـدودی اختاللاتروانـیدر حاشـیۀشـهرهاچیسـت؟همـۀاین
سـبکزندگی،مذهبو...اسـت کهنهدر جامعۀقدی ِم احسـاسروزهـایاولمهاجرانـیرا کـهامـروزدر حاشـیۀ افـرادبـهعلـل گونا گـونوبـهامیـدزندگـیبهتربهشـهرها
اینافرادمشـاهدهم یشـودونهجامعۀجدید.بهبیان کلا نشـهرهای زندگـی م یکننـد درک کنیـم .مهاجرانـی مهاجـرت م یکننـد ،امـا چـرا دچـار فقـر و فسـاد بیشـتر
بهتـر،نوعیازه مگسـیختگیهویتـی،فـردرابهمخالفت کـه بـه امیـد زندگـی بهتـر دل از خانـه و خانـواده و زادگاه م یشـوند؟چراوقتیاینافراددر زیرسـایۀسـنگینفقر
بـا فرهنـگ خـود و جامعـۀ میزبـان ترغیـب م یکنـد کـه خـود کند هانـد و بـا هـزار آمـال و آرزو بـه شـهرهای بـزرگ در شـهر یـا روسـتای خـود زندگـی م یکننـد پـا بـه حیطـۀ
حا کـیاز ناسـازگاریروانی-اجتماعـیوشـروعاختلالات آمد هاند،امان هتنهابهزندگیبهتری کهدرذهنداشتند بزهـکاری یـا رفتارهـای ضداجتماعـی نم یگذارنـد ،امـا
هویتـیاسـت.بـهعبـارتدیگـر،حاشی هنشـینانمهاجـر دسـتنیافت هانـد،بلکـهمعضالتفرهنگـیواجتماعـی وقتـیمهاجـرتم یکننـد،حتـیا گـربـهحاشـیۀشـهرها
درطیمهاجرت،ب هعلتازدستدادنهویتفرهنگی بسـیاری بـر مشکلاتشـان افـزوده شـده اسـت .گویـا در رانـدهنشـوند،بیشـتررفتـار ضداجتماعـیاز خـودنشـان
قدیـمخـود(شـاملآدا بورسـوم،مذهـب،طرز پوشـش فراینـد مهاجـرت ،ن هتنهـا خودشـان را پیـدا نکرد هانـد، م یدهنـد؟آیـابرخـیاز ایـنافـراد،همـانروستانشـینان
و )...و ناسـازگاری بـا هویـت فرهنگـی جدیـد ،در فراینـد بلکهسرمای ههایفرهنگیومعنویخودرانیزاز دست فقیرینیستند کهبدونخشونتدر زادگاهخودزندگی
داد هانـد و درگیـر بزهـکاری ،اعتیـاد ،فقـر و ...در حاشـیۀ م یکردندوامروزدر جامعۀمیزباندرگیرمعضلاتروانی
کلا نشـهرها شـد هاند.
شمار ٔهبیستوسوم18
آذر مـاه 1397
علتسوم:استر سهایفرهن گپذیری
مهاجـرت یکـی از عوامـل اسـتر سزا و ایجـاد پریشـانی و
در افـراد اسـت .مواجهـه بـا ناجاسـماعزـگاۀرجیدریـواندیی-اکـجهتاماصـعـول ًای
افـراد غریبـه را بـه رسـمیت
نم یشناسـدوزبان،لهجه،نوعلباسپوشـیدنوچهرۀ
افرادراعق بماندهتلقیم یکند،باعثبروزاستر سهای
فرهن گپذیـریماننـداحسـاستنفـراز خویـش،غربتو
د لتنگی،شوکفرهنگیواحساس گناهو...م یشود که
مخـواوددامزخعلـد ِرلوباـلرکوزالوخنتاداللاشتتنراواعنـتمیا،ردبو هنیفآوردسونعبزهمتنصفرفس
بـهشـمارم یآیـد.درایـنحالـتفـردخـودرامسـتحقهر
کاری م یدانـد؛ پـس در حالـت خو شبینانـه بـه کارهـای
ارزانودر حالـتبدبینانـهبـهبزهـکاریرومـ یآورد.
بنابـر آنچـه گفتـه شـد ،از یـک طـرف جامعـۀ میزبـان بـا
سیاسـ تها و سـن تهای تبعی ضآمیـز ،مهاجـران را بـه فرصتدستبهمهاجرتم یزنند؛زیرانهتعل قهویتی فرهن گپذیری،بهاختلالاتومعضلاتروانیاجتماعی
حاشـیه م یرانـد و از طـرف دیگـر اسـتر سهای درونـی، ونـهتعلـ قمالـیبهسـرزمینمیزبـانندارند. از قبیـلاعتیاد،بزهکاری،بیمار یهـایروانیو...مبتلا
حـسب یتعلقـیرادر ایـنافـرادرشـدخواهـددادوهمـۀ
ای نهـا ب هناچـار خـود را بـه شـکل زندگـی حاشی هنشـینی علتدوم:فرهنگجامعۀمیزبان میشوند.
نمایـان خواهـد سـاخت. از عوامـل تأثیرگـذار در پیدایـش هویـت حاشـی های، امچــاراعالیــلنافشــراکد لکگیهرعمیاویـم ًابنـنااومعیهدبویهزنتفدگرهینبگهتیرمچیهاسـجرتت؟
فرهنـ ِگ جامعـۀ میزبـان مهاجـران اسـت .فرهنـگ م یکننـددچـار چنیـنسـرخوردگ یهایروانیاجتماعی
علتچهارم:وضعیتاقتصادیاجتماعی تبعیـض علیـه اقلی تهـا و مهاجـران از جملـه
آن رشـد عحواامشـیلهنرشـشـیندیهودیرـ کتلاحناششـهیر ههااسیـ وت.ب اهتصبــ ِولعًا میشوند؟
غالبـ ًا کـه حاشی هنشـی نها م یکنیـم نامناسب تبعیـض
بـه دو صـورت تبعیـض سـازمانی و تبعیـض رفتـاری علتاول:قوانینحاکمبرجامعۀمیزبان
بسـیاریاز مـاتصـور
مهاجران داخلی و خارجی هسـتند ،وضعیت اجتماعی وقتیصحبتازحاشی هنشینیبهمیانم یآید،درابتدا
مناسـبی ندارنـد ،چـون وضعیـت اقتصـادی آ نهـا بـد در جامعـه بـروز م یکنـد .تبعیـض سـازمانی ب همعنـای معنایـیب هجـزدوربـودناز مرکزبـهذهنتداعینخواهد
سلسـل هقوانینی اسـت کـه بـه برخـی افـراد اجـازۀ ورود شـد.دوربـودناز مرکـزب همعنـیدسترسـی کـمبـهمنابـع
اسـت.شـایدهی چگاهبهاینموضوعنیندیشیدهباشیم بـه سـازما نها و صنایـع را نم یدهـد و خودب هخـود اصلـیونداشـتنقدرتسیاسـی-اجتماعی کافـیبرای
کـه وجـود تبعیـض و نابرابـری اجتماعـی و سـازمانی و بـه احقـاقحقـوقشـهروندیوابراز خـوددر جامعۀمیزبان
رسمیتنشناختناین گرو ههاازطرففرهنگوجامعۀ کار غیرقانونـی را مجـاز م یکنـد؛ امـا تبعیـض رفتـاری اسـت؛ در یـک کلام زندگـی عـاری از حـس ارزشـمندی.
میزبان،آ نهارابهسـمتوضعیتاقتصادیبدترسـوق ابـاجتدمیاگـعـرایناطکاالما ًقل از رفتارهـای فرهنگـی بـه آن دسـته زندگـی در حاشـیه یعنـی زندگـی در محرومیـت سیاسـی
م یدهد،شکافمیاناینافرادوبومیانراهرروز بیشتر فـرد آن را در برخـورد م یشـود کـه اجتماعـی و نادیـده گرفتـه شـدن .هویـت حاشـی های
م یکندوآ نهارابهسمتاحساسب یتعلقیبهجامعۀ احسـاس و مشـاهده م یکنـد؛ رفتارهـای ناشـی از نیـز همیـن مفهـوم را دربـر خواهـد داشـت .در ایـن نـوع
میزبـان م یکشـاند .بنابرایـن ،سـهم جامعـۀ میزبـان در هویت،فرددچار احساسب یتعلقیبهجامعۀمیزبانو
ب یثباتیزندگیاینافراد کمتراز خودمهاجراننیسـت. شـکاف بین غنی و فقیر ،روسـتایی و شـهری ،اقلیت و نداشتنقدرت کافیبرایابرازنیازهایخویشم یشود
ا کثریت و مهاجران و بومیان ازجمله نمون ههای رفتار وعلتآنب یتوجهیجامعۀمیزبانبهنیازهایاوست.
تبعی ضآمیـز در جامعـه اسـت .در ای نگونـه فرهن گهـا یکـی از بارزتریـن نمون ههـای محرومیـت سیاسـی
سخنآخر سـنت و آدا بورسـوم طـوری برنام هریـزی شـده کـه اجتماعـیدر احقـاقحقـوقشـهروندیدر میـانطیـف
غیربومیـان اجـازۀ ورود بـه آن را ندارنـد. وسـیع مهاجـران ،در کـودکان کار دیـده م یشـود.
ناگفتـهنمانـد کـههمیـنحاشی هنشـی نها،منبـعایجـاد شـکاف میـان طبقـات اجتماعـی یعنـی عـد های خـود را بیشـتر ایـن کـودکان متعلـق بـه خانواد ههـای مهاجـران
فرهنـگ ،خلاقیـت و نـوآوری در جوامـع و کشـورهای جدا از دیگران و منتسب و متعلق به وضعیت اجتماعی محایزشنین هدنوشطیب نع ًاانددرکبهسبیراارییدرمآوماردد،یمکورمددسسوءاتبستهفهاردکهارقراری
مهاجرپذیـریهمچـونآمریـکا،اسـترالیاو کانـاداشـناخته خاصی بدانند و دوس تدار ایجاد و حفظ رابطه با افراد م یگیرنـد.بـانگاهـیبه گـزارشصـدایمهاجر،1بیـشاز
م یشـوند؛ چراکـه در ایـن کشـورها آزادی فـردی ،ایجـاد ه مطبقـۀ خـود باشـند .در چنیـن وضعیتـی نابرابـری، سـ هچهارم کـودکان کار ،فرزنـدان خانواد ههـای مهاجـر
فرص تهایشغلیونبودتبعیضسازمانی،بهافراداجازۀ ب یعدالتـی و در یـک کلام تبعیـض گسـترش م ییابـد خارجـی و ی کچهـارم دیگـر نیـز فرزنـدان خانواد ههـای
ابـرازوجـود،مطالبـۀحقـوقوبـهرسـمیتشـناختهشـدن و داشـتن احسـاس تعلـق بـه جامعـۀ میزبـان را بـرای مهاجـر داخلـی هسـتند و 90درصـد از آ نهـا در معـرض
م یدهدوحستعلقبهسرزمینمیزبانرادرآنانبهوجود افـرادی کـه رنـگ پوسـت ،شـکل ظاهـری ،نحـوۀ لباس تجـاوزجنسـیقـرار گرفت هانـد.ایـنصـدا،صدایـیاسـت
م یآورد کهمنشـأشـک لگیریسیاس تهایچندفرهنگی پوشـیدن و ب هطـور کلـی سـبک زندگـی متفـاوت دارنـد کـه ب هنـدرت مسـئولان ذ یربـط آن را م یشـنوند و بـرای
اسـت.حاصلچنینسیاسـ تهاییبروزفرهنگخلاقو ب هشـدتدشـوار م یکنـدوبدیـنترتیبمنجربـهایجاد
درعی نحالیکپارچگیهویتفرهنگیاست.جاییکهفرد هویـت حاشـی های و حاشی هنشـینی م یشـود و حـس اقدامـی کارآمـد بـه آن توجـه م یکننـد.
م یتوانـدبـدوننگرانـیازتمسـخردیگرانبهفرهنـگخود بیگانگی از خود و دیگری را در این افراد رشـد م یدهد. در جامعـ های کـه دسـتیابی بـه حقـوق مسـلم انسـانی
ببالدوآدا بورسومخودراب هجایآوردوباهماناشتیاقدر در چنیـن جامعـ های ،افـراد ،چـه مهاجـر و چـه بومـی، بـرای اقلی تهـا و مهاجـران سـخت باشـد و افـراد قـدر ِت
مراسمسنتیجامعۀمیزبانومهاجراندیگرمشارکتکند. نم یتواننـد یـک هویـت شـهری ،اجتماعـی و فرهنگـی ابـرا ِز هویـت سیاسـی اجتماعـی نداشـته باشـند ،هویـت
متأسـفانهدر جامعـۀپـراز تعـارضامـروزایـران کـه گاهی یکپارچه ایجاد کنند و هی چیک از این دو قشر از زندگی حاشـی هایرشـدم یکنـد کـهمعضالتاجتماعـیروانـی
افرادجامعۀمیزباننیزنم یتوانندبهحقوقشهروندی در چنیـن جامعـ های رضایت ندارند .بنابراین ،تبعیض خاصخودرادر پیدارد.در چنینجامع هایاقلی تها
خوددستیابند،انتظاراحقاقحقوقحاشی هنشینان و ناتوانی از ایجاد هویت یکپارچۀ فرهنگی ،مهاجران را وحاشی هنشی نهایی کهزندگیسال متریدارنددراولین
تاحدیب یمعناستومعضلحاشی هنشینیمهاجران به حاشـیه م یراند و محلات ترک ،لر و افغان نشـین در
بـدون توقـف ادمـه م ییابـد و هـر روز معضلـی بـر سـایر حاشـیۀشـهرهاایجادم یشـود.
معضالت افزوده خواهد شـد.
11. https://www.vorefugee.com/?p=3396
19
زندگیبزرگانحاشیۀزایند هرود
به روایت تاریخ مؤنث1
م یشـود کـهدرمتـن کتـاب کمتـربـهآنتوجـهشـدهوآن بـزرگانحاشـیۀزاینـد هرودراروایـتم یکنیـمودر مقابـل رودخان ههـای بـزرگ همـواره
معرفـی تفصیلـی افـرادی اسـت کـه بـه کارهـای آ نهـا در تاریـخ مذکـر (اصطلاحـی از رضـا براهنـی) ،ایـن تاریـخ را تمد نهـای بـزرگ را سـاخت هاند.
شجر هنامهاشارهنشدهاست.ازآنجا کهنگارندهبسیاری مه متریـن آ نهـا نیـل اسـت کـه
از ایـن اطلاعـات را در اختیـار نداشـت ،نا گزیـر از طریـق «مؤنـث» م ینامیم. هرچنـد دو سرچشـمۀ دو شـعبه
مصاحبـه بـا افـراد مسـن فامیـل سـعی در زنـده سـاختن در آغـاز ،دو نـوع شـجر هنامۀ مؤنـث و مذکـر را بـا دو کتـاب معـروف آن ،یعنـی نیـل آبـی و نیـل
رادااعشـتتباهریواباـزیطرکـیـردقه امسـصاتح؛بمهثهاـ ًال هیمـمتۀعاـیـدند خاطـرات ایـن مقایسـه م یکنیـم کـه اولـی از رضـا صناعـی ،نویسـندۀ سـفید،دردو کشـوِردورازمصـرقـرار
اطلاعـات ایـن دارد ،امـا آبرف تهـای آن کشـاورزی دکترحمیدرضا
افرادمسنعبدالمجیددریمدیروپای هگذار مدرسهباغ شـجر هنامۀ موضـوع ایـن مقالـه اسـت. وتمدنغنیهف تهزار سالپیش عریضی
صناعـیروزیدر میـانجمعـیقـرار م یگیـرد کهبـهدیدار
بهادرانرا کهباترک ههایچوباناردان شآموزانراتأدیب یکیازبزرگان که نسالی کهمحلاتصالخانواد ههاست، راپدیـدآورد کـهامـروزهجها نگردان
م یفرمودواشرفساداترا کهمعلمیمهربانبودواورا رفتـهبودنـد.درآنجـادرم ییابدبسـیاریازافـرادحاضردر راازسراسـرجهـانفرام یخوانـدتـامعماریپرشـکوهآنرا
تالیحضرتفاطمهم یدانستند،بهیادم یآورند.هفت جمـع را نم یشناسـد؛ ایـن موضـوع او را کـه بازنشسـتۀ سـتایش کننـد.بـرایرودخان ههـادر زبا نهـایمختلـف
شـهری کهبهآ نهااشـارهم یشـوددر نواحیمختلفدر ارتـش بـوده ،وامـ یدارد تـا چنـد سـالی را بـرای یافتـن کلمـاتمعـرفمؤنـثبـه کار م یبرنـدونیـلراهـم«مـادر
کنـار یـا نزدیـک زاینـد هرود هسـتند و در هـر شـهر یـک زن نحگلارقن هدهۀامقیاالرتهباشـطخیبصیًاانواریاننمخیانشواناد هسـهاد،واقماتهصمرتفباکلنادی. نیـل» نامید هانـد.
نقطـۀ گرهشـجر هنامهاسـت. اوراستایشم یکندواینکهاوبدوندریافتدیناریاین رودخانـهدر ادبیـاتملـلهمـوارهنقـشپررنگـیداشـته
پـروژهراتـابـهآخـرپیشبردهاسـت .گفتهم یشـودپساز اسـت.مـارکتوایـن()1910-1835پرشـورترینستایشـگر
::::لنجان تکمیـلایـنشـجر هنامهآنرابـههزینـۀخـوددردونوبت رودخانـۀ موطـن خـود (روسـتای فلوریـدای میسـوری)
در سـال 1114ش ( 1735م) موسـی سرسلسـلۀ ایـن (1382و)1390چـاپوب هرایـگانبـههمـۀ کسـانی کهنام یعنیم یس یس یپیبود کهشاهکارخود«زندگیبرروی
خانـواده در لنجـان بـه دنیا آمد .اهمیت او بیشـتر مربوط آ نهادر کتابآمدهاستاهدا کردهوهدفاو،چنا نکه م یس یسـ یپی»()1883رادربارۀآننوشـت.ماجراهای
بهنوۀاوعلیرضا(فرزندعل یا کبرفرزندارشدموسی)است خـوددرمقدمـهم یگویـد،افزایـشپیوندهـایاجتماعی هاکلبر یفیـن ( )1884نیـز در حاشـیۀ ایـن رودخانـه
که در سال 1184ش ( 1805م) متولد شد .در ایران اوضاع بیناینخانواد ههابودهاست.چندسالیپیشازچاپ م یگذرد.تامدیگرقهرمانمارکتوایننیزتحتهدایت
خوبیحا کمنبود.جن گهایایرانوروساز سالقبل اول ایـن کتـاب ،در تبریـز کتـاب دیگـری ( )1376چـاپ یـکزن(عمـۀخود)بزرگشـد ،گوییرودخانههموارهبا
از آن آغـاز شـده و فتحعل یشـاه بـرای بسـیج مـردم علیـه شـد کهنس بنامۀشـاخ هایازطباطبای یهایتبریز(به یـکزنپیونـدیافتهاسـت.
روسـیهبـهعلمـایدینـیرویآوردهبـود2 . قلـم سـید جمـال ترابی طباطبایـی) اسـت و از آن جمله، دراینمقالهشجر هنامۀخانواد ههاییرابررسیم یکنیم
علیرضـابـهمدرسـۀعلـومدینـیاصفهـانرفـتودر آنجـا عارفجلی لالقدرحاجمیرزاعلیقاضیطباطبایی(فرزند کـه از فرزنـدان حـاج ملا علیرضا (حاج آخوند ،متولد سـال
تحصیـلعلومدینی کـرد.پدرشبعدازپایانتحصیلات میرزاحسینازنسلمیرزامحمدتقیقاضی)است.نکتۀ 1184ش) بـه شـمار م یآینـد و در میـان آنـان چهر ههـای
بـرایاودختـرمالحسـنواعـظراخواسـتگاری کـرد.مال جالـب توجـه در مقایسـۀ ایـن دو نسـ بنامه ایـن اسـت برجسـت های پدیـد آمدنـد کـه تاریـخ اصفهـان بـه آ نهـا
حسـنواعظپی شنماز سـدهبودودوهمسـرداشـت که کـهشـجر هنامۀحـاجمالعلیرضـابیشـتراز ناحیـۀنسـوان م یبالـد.ایـنشـجر هنامهمربوطبـهخانواد ههاییاسـت
وهقمتـسـیبرـباالاغبمه ایگدیـرانر ِدیکاـوهباوودد.رموخقدعمیـتتیوکـطالیازع این دختر از (زنان) ترسـیم شـده و در آن نام بسـیاری از زنان برجسـته کـه در شـهرهای کوچـک حاشـیۀ رودخانـۀ زاینـد هرود
مال علیرضـا آمـده اسـت؛ درحال یکـه در نسـ بنامۀ طباطبایـی تبریـز زندگـی م یکردنـد.
اخلافصفویهیعنیعباسقلیمیرزایصفوی(ه معصر همـۀ اسـامی متعلـق بـه مـردان اسـت .ایـن امـر در واقـع بـر و اسـت پدرسـالارانه معمـول ًا شـجر هنام هها در ایـران
فتحعل یشـاه) درم یآیـد و هـم معلـم فرزنـدان او و هـم بـههـدفنویسـندۀشـجر هنامۀحـاجمالعلیرضـا(حـاج آم نحـهـوارناافـدریاـددمه گذکرـفرتـخهانمواید هشـهواندشـ.کمثلا ًلمآیـیگیتارلدلهودشـاخهتآـبراادنید،ر
مباشراملا کفراواناوم یشود.همسرعلیرضاملقببه آخونـد) هـم مربـوط م یشـود .او هـدف خـود را آشـنایی
حـاجب یبـی(متولـد1186ش)هـمنقش کلیـدیدراین بیشترباوابستگاننسبیوسببیاعلام کردهاست؛یعنی عارفبرجستهواستادامامخمینی،هفدهفرزندداشته
خانوادهدارد.دراینزمان،ظ لالسلطانحا کماصفهان در جس توجویافزایشسرمایۀاجتماعیوپیوندهای است؛اماامروزتنهااز نسلوخانوادۀپسریاومطلعیم.
کهاز دوستانعباسقلیمیرزاست،از علیرضام یخواهد اجتماعـیاسـت کـهدر گفتمـانجنسـیتی،زنـانحامـل چ هبسادرخانوادۀدختریاونیزافرادبرجست هایباشند
معلمـ ِی فرزنـدان او یعنـی صار مالدولـه و معتمدالدولـه را ایـن نقـش هسـتند .در ادامـه ،ابتـدا بـه کاری پرداختـه کـهنامـیازآ نهـادرمیـاننیسـت.درایننوشـته،زندگی
1 .1اینمقالهرابهدومعماربرجستۀشهراصفهانمهندسمهدیملاباشیومهندسرضاملاباشیتقدیمم یکنم کههموارهدرجهتهماهن گسازیمعماریاصفهانبافضایزیستیحاکمبرآنتلاش کرد هاند.
2 .2مدرسۀدینیاصفهانب هخصوصوضعیتممتازیداشتونامۀفتحعل یشاهبهمیرزاعلینوریمج ِد ِدفلسفۀصدراییمشهوراست.درنهایتمیرزاعلینورینپذیرفتبهتهرانبرودوعبداللهزنوزیپدرحکیممؤسسعلیمدرس(زنوزی)رابهاین
منظورمعرفی کردواوبهتهرانرفت.
شمار ٔهبیستوسوم20
آذر مـاه 1397
در میانهمۀافراداینخانوادهپدر نگارندۀاینسطور، خاطـراتعبدالجـواداخـوت کهتحتعنـوان«تجارتتا بـرعهـدهبگیـرد.صار مالدولـهعل یرغـمپـدر بدنـامخـود،
جوادعریضیتنهافردغیرشیخیاست.اودر آغاز دوران طبابـت»چـاپشـده،تصویـریزنـدهاز اصفهـانحدود بـاتأسـیسدبیرسـتانصارمیـهنـامنیکـیدر بیـنمـردم
دبیری ،در مدرسۀ دخترانۀ شهناز اصفهان در طوقچی، یـک قـرن پیـش ارائـه م یدهـد .بـرادر او احمـد نفیسـی اصفهـاندارد.مرکـزحکومـتاوبـاغنواسـت.ملاعلیرضا
بـه تدریـس فیزیـک اشـتغال داشـت .همسـر او زینـت شـهردار تهـرانبـودودر زمانـی کـهدر دورۀپهلـویدوم، بـه بـاغ نـو راه م ییابـد .دلیـل شـهرت او بـه حـاج آخونـد
اخوتدر همانمدرسـه،هنرتدریسم یکردوآشـنایی اسـتاداندانشـگاهدر برابـرتغییـرریاسـتدانشـگاه(دکتر و همسـرش حـاج ب یبـی سـفر آ نهـا بـه مکـه اسـت .مال
آ نهـا منجـر بـه ازدواج شـد .ایـن سن تشـکنی ب هدلیـل حکمی) کهدر واقعایجادکنندۀدانشـگاهاصفهانبود، علیرضا عمری طولانی یافت و در 96سالگی ،پس از مرگ
موضـع گرفتـهوتصمیـمبـهتـرکخدمـت گرفتـهبودنـد، همسراول،زوجۀجدیداختیار کردودر کربلامقیمشد.
اهمیـتشـغلدبیـریدر آنسـا لهابـود3 . پیشـنهاد کـرد بـرادرش ابوتـراب نفیسـی بـه ایـن سـمت اوازایـنهمسـردوم،دختـریبـهنـامربـابپیدام یکند.
گمـارده شـود .مدیریـت او مـورد پذیـرش همـۀ اسـتادان نویسـندۀ ایـن سـطور در نوجوانـی ایـن دختـر را کـه پـس
«corpes نـام بـه خـود به کرمان کپرُابـرین درس ::::از بـودودر دورۀفعالیـتاودانشـگاهعلـومپزشـکیبـهاوج از ازدواجـی ناموفـق دیگـر ازدواج نکـرده بـود ،در منـزل
خودرسیدوساختما نهایفعلیپزشکیوداروسازی مادربـزرگ خـود (کوچـۀ شهشـهان) دیـده بـود .مهنـدس
کتـاب زیبـای هانـری وزیس تشناسـیوعلـوموزبـانسـاختهشـد.اوپزشـک عل یا کبراخوت،فار غالتحصیلدانشگاه کارلزروهۀآلمان
»spiritual et terre celesteکـه بـا عنـوان «ارض ملکـوت» حاذقـیبـودومطبـیدر ابتـدای کوچۀ کلینیـکقائدی کهمتأسفانهدر21بهمن1396فوت کرد،ربابمؤمنیرا
به همت ضیاءالدین دهشیری (ترجمه اول) و انشاءالله داشـت.منـزلاودر جـوار همیـنمطـببـودوبعدهـابـه طبـقوصیـتآنمرحـومبهخواجـهربیعانتقـالدادودر
رحمتـی (ترجمـه دوم) بـه فارسـی درآمـده و در سـال کوچـۀبـاغجنـتدر ابتـدایخیابـانشـم سآبادینقـل
1396بهتریـن کتـاب در حیطـۀ الهیـات شـناخته شـده مـکان کـرد.از فرزنـداناومجیدنفیسـیدوسـتنزدیک آنجـادفـن کرد.
اسـت،بـهبزرگانایران،یعنیشـها بالدینسـهروردی، هوشـنگ گلشـیری رما ننویـس و ادیـب بـزرگ اسـت.
محی یالدیـنعربـی،عبدالکریـمجبلـی،داوودقیصری، گلشـیریدر میـاندوسـتانخـودبیـشاز همهبـهبهرام
شـم سالدین محمـد لاهیجـی ،صدرالدیـن شـیرازی، صادقـی و مجیـد نفیسـی اشـاره م یکنـد و آثـار داسـتانی :ش:ـ::جراهزنامچ هالهاشمتعرمـبولهًاا داصرافیهانقـناوطکگررمهـایندر نمـودار
محسـنفیـض کاشـانی،احمـداحسـائی،شـیخمحمـد اولی و شـعرهای دومی را م یسـتاید .حمید نفیسـی که
کریـم خـان کرمانـی و شـیخ ابوالقاسـم خـان کرمانـی اسـتادتاریـخسـینمادر دانشـگاههـاروارداسـتو کتـاب گرافیکـیخـودهسـتند.نقـاط گرهیشـجر هنامۀحاضر،
م یپـردازد.نفـراولپای هگـذار فلسـفۀنور ایرانـیدر مقابل «تاریخ اجتماعی سینمای ایران» او در این اواخر ترجمه برخلافشـجر هنام ههایدیگرمربوطبهمرداننیست.
فلسـفۀوجودونفردومعارفمشـهور ونویسـندۀ کتاب شـده ،فرزند دیگر ابوتراب نفیسـی است .حمید نفیسی یکـیاز ایـننقاط گرهیفاطمهسـلطانفرزنـداولحاج
فصـوص اسـت .سـه اثـر معـروف انسـان کامـل مربـوط در مقدمـۀ کتـابفوقشـرحم یدهد کههمسـایۀآ نها آخونـد اسـت .ایـن دختـر همسـر محمدحسـن فرزنـد
بـه مح یالدیـن عربـی ،عبدالکریـم جبلـی و عزیزالدیـن حشم تاللهدهشپسازبازگشتازآلمان،یکدوربین دوسـت نزدیـک حـاج آخونـد یعنی ملا مؤمن چالشـتری
نسقیاست کهمقایسهآ نهامقالۀمجزاییم یطلبد. آ گفای 35میل یمتریبرایاوآورد کهعشقبهسینمارا است کهدرسفرمکهباهمملزمرکابودوستبود هاند؛
سـومیوچهارمیبیشـترباشـرحدواثرعرفانی گلشنراز در اوبـارور کـرد.مهـدینفیسـیفرزنـددیگراوهماسـتاد امـااز ایـنپسـرمه متـر،دودخترملامؤمنیعنیحمیده
شبسـتریوفصو صالحکماب نعربیشناختهشد هاند. جامع هشناسیدردانشگاههایدلبرگاست.آذرنفیسی خاتونوخدیجهسـلطانهسـتند کهب هترتیبباسـید
دوشـخصیتبرجسـتهفیاضلاهیجیوفیض کاشانی دختـر احمـد نفیسـی هـم اسـتاد ادبیـات در دانشـگاه حسـن و میـرزا رضـا ،فرزنـدان سـید ابراهیـم سرسلسـلۀ
شـارح ارتدکـس (راس تاندیشـانه) ملاصـدرا هسـتند و جـان هاپکینـز آمریکاسـت و کتـاب «نابوکو فخوانـی در خانـدان اخـوت ازدواج م یکننـد .خدیجـه سـلطان
احمداحسـائ یدر دو کتابخود«،مشـاعر»و«عرشـیه» تهـران» او مشـهور اسـت .بـرادر دکتـر ابوتـراب نفیسـی، نمفایدربســزری اگصوااللـتـ ًداۀاهـدکتـلرکابرموـتـاران ببوندفنـیدسـویجـا ّسدـاعتا.لخیانآـوناهدـاه
دواثرملاصدراراشرحم یکند.هانری کربنشیفتۀعالم عبدالحسیننفیسیازرجالمشهوردرآموز شوپرورش
مثالیبود کهاز آنباعبارتلاتینیmundusimaginalis ایرانوتدوی نکنندۀسندتحولآموز شوپرورشاست1. برها نالدیننفیسیبوده کهبهاصفهانم یآیدومزارع
آتعنبایرحمم دیکارحد.سااوئعایلمممیثدایلدیوراآدنررما ککاتمل ًابمشعیادخیله«وهپاویرقهلگیذاار» برادر دیگراوحسـننفیسـیدر زمانپهلویدومرئیس و املا کـی در پـودۀ اصفهـان خریـداری م یکنـد .فرزنـد
دانشـگاه آزاد 2بـود .همسـر ابوتـراب بتـول اخـوت اسـت. حا کـم کرمـان ظهیرالدولـه شـیخی بـود و برها نالدیـن
م یخوانـد کـه اصطالح معـروف شـیخ احمـد احسـائی همسـر حسـن و عبدالحسـن نیـز مهیـن اخـوت و مریـم نفیسب هدلیلفضای کرمانبهشیخیه گرایشداشت.
اسـت .او بـه دعـوت شـیخ ابوالقاسـم خـان کرمانـی، اخـوتهسـتند.در ایـندوخانـوادهازدوا جهایفامیلی ابوتـراب نفیسـی کـه سـا لها ریاسـت دانشـگاه اصفهـان
پنجمینجانشیناحمداحسائی،بهایرانآمدوشیفتۀ هسـمایـلن3پـ9و12ده بشهمدنسـیایآم(ـسدـ.ااولبآعغـادًزا را بـر عهـده داشـت در
آنانشد؛ب هگون های کهنیمبیشتر کتابخودرابهارض بسـیار زیاداسـت. جنـگ جهانـی اول) در
عرفانیهورقلیااختصاصداد.دکترابوترابنفیسی،پدر بـا بتـول اخـوت (فرزنـد عبدالجـواد اخـوت) ازدواج کـرد.
انقلابدیدهم یشد؛مثل ًاافرادبرایشرکتدرآزمون اهدافدانشگاهآزا ِدقبلاز کرد،درشکلاولیۀآنهنوز کار 1اینسنداخیرًاموردنقدفراوانقرار گرفته کهمشهورترینآ نهانقدمقصودفراستخواهاست. .1
2دانشگاهآزاددرآندورهبرایتحصیلاتغیررسمی برنام هریزیشدهبود.هرچندبعدازانقلابایندانشگاهبارویکردهایجدیدیآغازبه .2
دکتریایندانشگاهنیازبهمدارکرسمینداشتند.البتهب هتدریجدانشگاهآزادنیزهمانساختاردانشگاهدولتیرابهخود گرفت.
3 .3برخیازدبیرانبزرگدبیرستان،ازجملهمهندسخویی،فار غالتحصیلدانشکدۀفنیبودند.درآنسا لها،رشتۀمهندسیدرعرصۀاشتغالچندانمتقاضینداشتوب هناچارفار غالتحصیلانآنبرایتدریسجذبآموز ش وپرورشم یشدند.
21
وتمامبرادرانشنمایندۀمکتبشـیخی کرمانبودند.
شـیخیۀ کرمـان و تبریـز هـردو در مقابـل فتنـه بـاب قـرار
گرفتندوملاباشی کهبابرامحا کمه کرد(اینمحا کمه
بـه اعـدام بـاب در 1850منجـر شـد) ،بـه روایـ ِت عبـاس
امانـت(تاری خنـگار برجسـتۀایـران)،بـهشـیخیه گرایـش
داشـت .سـتارخان هم خود شـیخیۀ تبریز بود .ابوتراب
نفیسینمایندۀادامۀشیخیۀ کرمانازملاباقرهمدانی
اسـت کـهبـهفرقۀباقریـهمعرو فاند.حاجمشـیرالملک
نائینـی کـه در دورۀ ناصرالدی نشـاه ،در 1301ق،
پـساز ازدواجبـهشـهراصفهـانآمد،بهشـیخیه گرایش
یافت و پیوندهای سببی بین خانوادۀ مشیر (فاطمی)
و نفیسـیص از اینجـا افزایـش یافـت .فرزنـدان حـاج
مشـیرالملک عضـو دارالشـوری کبـری ناصـری بودنـد
حسـن خـان سپهسـالار آن را پایـه گذاشـت، بمیعــردزًاا کـه
منحـل شـد و زمینـۀ مجلـس شـورا در دورۀ امـا
مشـروطیت شـد.
دان شآمـوزاناومصاحبـه کـردهاسـت.آ نهـااوراسـخت ::::مدیسهوباغبهادران ::::اصفهان
دوسـت م یداشـتند و همگـی در مراسـم تدفیـن او در
آخریـنروز خـردادسـال 1388شـرکت کردنـد.بسـیاریاز آقاسیدمحمدبعدازازدواجبادختر کدخداحاجمحمد حاج سـید عل یمحمد نوۀ سـید ابراهیم ،بزر ِگ خانوادۀ
آ نهارو شهایآموزشـیاورادردبیرسـتانبهشـ تآیین، صفـی صاحـب دو دختـر و سـه پسـر بـه نا مهـای سـید اخـوت اصفهـان اسـت .در بخـش قبلـی اشـاره شـد کـه
ملهمازمونت هسوریم یدانستند.اوخود گاهیدر کلاس مرتضـی ،سـید مصطفـی و سـید مجتبـی شـد .آیـ تالله دختـران مال مؤمـن بـا فرزندان سـید ابراهیم جـد اعلای
دربـارۀ مونت هسـوری سـخن گفتـه بـود و حتـی از مبـارزۀ مدیس هایمرجعتقلیدبزرگشیعیان کها کنونخیابان خانـوادۀاخـوتازدواجم یکنند.حاجسـیدعل یمحمد
او بـا دیکتاتـوری موسـیلینی یـاد کـرده و از دان شآمـوزان سـیدابوالحسـناصفهانـیبـهنـاماوسـتباسـیدمرتضی بازرگانـی مشـهور در اصفهـان بـود و چـون بـا حـاج
خواستهبودتنبهاستبدادندهند؛موضوعی کهبیانش پسرعمو بودند و با یکدیگر برای درس خواندن در مدرسه مشـیرالملک و فرزنـدان او پیونـدی نزدیـک داشـت ،از
در زمانپهلویدومشـجاعتم یخواسـت.خواهردیگر نیـ مآورداصفهانطلبهشـدند.سـیدمرتضیپـسازطی خانـ های شـاهانه و بـزرگ در محلـۀ شهشـهان برخـوردار
چهراز یهـا(طیـار)سـلطا نآغا(متولـد)1286اسـت کـهبا مسـرنحتلـیۀرامنـقزددمـحاـاتج،مدیررزابساقطرلبحگـکیی مرابااداشـمـیهفنـرادگاردفـوپزتوشـبعک ًدای بـود کـه بعدهـا میـراث فرهنگـی اصفهـان آن را ،کـه در
محمدحسـندانشـور(متولد)1274ازدواج کردوحاصل در باغ بهادران به طبابت پرداخت .او با خدیجه سلطان حدفاصـل کوچـۀنصیبوخیابـانمدرسقرار داشـت،
اینازدواجسهپسرب هنا مهایاصغر،ا کبروداریوشبود. دختـرحـاجآخونـد(بـاخدیجـهسـلطاندختـرمالمؤمن ثبتملی کرد.اوسـهپسـرداشـت:عبدالحسـن(،1295
دکتـرحسـینحکیمیفرزنـدینداشـت؛بههمیندلیل چالشتریاشتباهنشود)ازدواج کرد.هشتفرزندحاصل تاجـر) ،ابوالحسـن ( ،1300تاجـر) و عل یا کبـر اخـوت
داریوشراهمسراو،فرنگیسجلالیبزرگ کرد.ا کبرا کنون ایـنازدواجبـود کـهاز میـانآ نهـادکتـرابراهیـمچهـرازی ( ،1313مهنـدس فار غالتحصیـل از آلمـان) .آخریـن
پزشـکاصلـیشـهربـاغبهـادراناسـت.فرنگیـسجلالی کـهاوراپـدرروا نپزشـکینویـنایـرانم یداننـد،مشـهورتر پسـر او یـک سـال پیـش در 83سـالگی از دنیـا رفـت.
دخترحاجیخانجلالیاست.درتاریخمشهوراست که اسـت .او در آمریـکا درجـۀ اسـتاد تمامـی گرفـت و در 102 مـادر آ نهـا رقیـه عبـد ،دختـر فاطمـه سـلطان فرزنـد
اوعاملترورمحمدعل یشاهبودهوشرط کردهبودهاست سـالگی()1389در آمریـکا فـوت کـردودر بـاغبهـادرانبـه ارشـد حـاج آخونـد بـود .حـاج سـید محمـد سـه دختـر
کها گردراینامرموفقنشود،همسرخود(ربابه)راطلاق خا ک سپرده شد .برادرش دکتر حسین حکیمی (متولد داشـت :ملو کالسـادات ( ،)1307فخرالسـادات (،)1316
م یدهـدوهمیـن کار رام یکنـد.طاهـرهیزدانـیدر تمـام )1285و همسـرش فرنگیـس جلالـی هسـتند .حسـین زین تالسـادات ( .)1318خوشـبختانه هـر سـۀ اینـان در
دوران کاریخودمعاوندبیرستانبهش تآییناصفهان حکیمیدر 73سـالگیدرسـوئیسفوت کردوهما نجا قیدحیا تاند.رحیماخوتنویسـندۀبرجسـتۀمعاصر
بـود .خواهـر دیگـر چهراز یهـا اشر فالسـادات چهـرازی بـه خا ک سـپرده شـد .دکتر سـید حسـن چهـرازی (متولد کـه رما نهـای مشـهور «تعلیـق» و «نا مهـا و سـای هها» را
است کهباابوالقاسمچهرازیعکاسمعروفاصفهان که )1303بـاطاهـرهیزدانی(متولـد)1306ازدواج کرد.طاهره نوشتهو کتابدوماوجوایزیلدا،مهرگانوپکارا گرفت،
بیشترعکاسانقدیمیشا گرداوبود هاندپیوندزناشویی یزدانـی اولیـن زن لیسانسـیۀ ایرانـی اسـت کـه در تهـران فرزنـد ارشـد ملو کالسـادات اسـت .دکتـر احمـد اخـوت
م یبندد.نگارندهبابسیاریاز دان شآموزاناودر مدرسۀ تحصیـل کـرد و معلـم دبیرسـتا نهای اصفهـان بـود .او متخصـصمشـهور گـوش،حلـقوبینـیاصفهـانفرزند
بـاغبهـادرانمصاحبـه کـردهاسـت.همگـیآ نهاپـرورش زنـیسـختمتدیـنومهربـانبـود.نگارنـدهبابسـیاریاز ارشـد ابوالحسـن اسـت .همسر فخرالسـادات ،مهندس
کما لالدیـن دری ( )1393 -1309طـراح پالایشـگاه
بندرعبـاس و از بالاتریـن مهندسـین نفـت کشـور بـود.
همسـر زین تالسـادات ،جـواد عریضـی ()1376- 1306
فـوق لیسـانس فیزیـک و اولیـن رئیس دبیرسـتان هراتی
بعـد از انقالب بـود .فرزنـد بـرادر محسـن کما لالدیـن
دری،دکتـربهـروزدریاسـت کـهپـساز انقالبسـا لها
معـاون مالـی و اداری دانشـگاه شـهید بهشـتی بـود.
عـروس مهنـدس دری بـه نـام فاطمـه شـیرازی از
برجسـت هتریندانشـمندانآمریـکادر زمینـهتصفیـۀآب
است کهدر مقابلدوروشفیزیکیوشیمیاییتصفیۀ
آب ،پای هگـذار روش زیسـتی اسـت کـه در آن ،نیتـرات
یـا آمونیـا ک آب را ب هوسـیلۀ با کتر یهایـی کـه آ نهـا را
مصـرف م یکننـد ،تصفیـه م یشـود.
شمار ٔهبیستوسوم22
آذر مـاه 1397
همینسـفراسـت کهفرزنداولملاعلیرضایعنیفاطمه کهدرسـال1277شمسـیمتولدم یشـود.اودبیرسـتان دکتر ابوتراب نفیسی
دسـرلمطیاآورننرادبـواهی عنقـرابدطمهتحااممدروحزنسیـزنشفدریزنـ ًدادهاومگلرامسال مت.ؤممـثل ًنا ادب (آن زمـان کالـج ادب) را بـه پایـان م یبـرد و از طریـق
رحیـم اخـوت فرزنـد ملـوک اخـوت و سـید محمـد اخـوت معلمخوددکتر کار(پای هگذارمدرسۀ کاراصفهان)مترجم خـودرامدیـوناوم یدانسـتندوحتـیاورابـااولیـایخود
اسـت کـهپسـرداییودخترعمـههسـتند.تشـابهفامیـل ژنـرالسـایکسسیاسـتمدار معروفانگلیسـیم یشـود. مقایسـهم یکردنـد.فرزنـدانپسـراوایـرج،بیـژن،بهـروزو
آ نهـا بـه ایـن دلیـل اسـت کـه در نسـ لهای قبلـی آ نهـا نوقانگلشیـمهسم(ابوعبـهدًاارتPبBا) مطربـشیوخط اخسـزعتل.بااو ازشرکطریـت نقفامیت اریقلرـاین بهـزاد هسـتند .بیـژن در زمـان پهلـوی دوم ،شـخصیت
آنیـنزاچزنداوانجشدردیودنافسامیتلـکیهومثجل ًاودخدوااهشـرتملهاوسـک،فت.اخیرالنسهانداجاتر امینیخاطراتخودرادر روزنامۀاصفهانوقبلاز آندر سیاسـیبسـیارمشـهوروازاعضـای کنفدراسـیونبـود.او
کهدوپسـراوازدواجدرونفامیلی کرد هاند،سـعیم یکند عملجلیـا کۀبـخرااطخـرواتتاوسـحیـتدکچهاقبلپًاکـمرعدر.فدیختشـرادو.بتول،همسـر سـا لهای زیـادی را ب ههمـراه همسـر خـود شـکوه اعظـم
از ازدواجپسـردومشبافردیخارجاز خانوادهجلوگیری هما نطـور کـه اشـاره شـد ،دختـران شـجر هنامۀ حـاج هماییدرزندان گذراند.لط فاللهمیثمیبااوهمکلاس
کند.طبقشجر هنام های کهاینمقالهروایتگرآناست، آخوندباشهرهایحاشیهزایند هرودپیونددارند.بامرگ
ایـنه مگرایـیدر نسـلاول 92درصـد،در نسـلدوم87 زند هرودخانواد ههایمشـهورحاشـیۀآننیزبهاصفهان بـودودر کتا بهایـشبـهنیکـیازاویـادم یکنـد.
درصـد ،در نسـل سـوم 93درصـد ،در نسـل چهـارم 86 مهاجرت کردندوآنتاریختبدیلبهرؤیایینوستالژیک
درصدودرنسـلپنجم85درصداسـت.اینشـجر هنامه شـد .رضا براهنی از تاریخ مذکر شـواهدی آورده اسـت؛ اما ::::نوگورون
یـک روایـت خانوادگـی اسـت ،مشـابه آنچـه تومـاس مـان شجر هنامۀحاجآخوندبدونتردیدمثالنقضیبرنظریۀ
در رمـان «بودنبرو کهـا» (ترجمـه عل یاصغـر حـداد ،نشـر تاریـخمذکـراسـتواعضـایایـنخانـوادهبـاچهر ههـای محمدعلـی تدیـن همسـر حمیـده دختـر حـاج آخونـد
ماهـی)1383،نوشـتهاسـت.بـاایـنتفـاوت کـهآنرمـان فرهنگیاصفهانارتباطعمیقیداشتند.ب هعنوا نمثال، اسـت .او پنـج فرزنـد داشـت .سـه فرزنـد او بـه نا مهـای
شـرحزوالیـکخانـوادهاسـت،امـاایـنخانـوادهدر طـی بـه مصاحبـۀ کیـوان قدرخـواه (سـرایندۀ شـعر ب ینظیـر محمدباقـر ( ،)1343 1272عبدالمجیـد ( )1347 1285و
زمانب هلحاظفرهنگیقدرتمندترم یشود.اینخانواده «سـای ههای نیاصـرم») بـا کانـال چهـار تلویزیـون دربـارۀ نیـره()13651283دوران کودکـیراپشـتسـر گذاشـتند
درشـهرهایحاشـیۀزاینـد هرود(کـهدرزمـانآ نهاروسـتا نقاشـ یهای نوشـین نفیسـی (کوچ کتریـن فرزنـد دکتـر و دو فرزنـد دیگـر او در کودکـی فـوت کردنـد .نوگـورون
بـودهاسـت)مدارسـیایجـادم یکننـد کـهسـببافزایـش نفیسی)در گالری کلاسیکیامصاحبۀناهیددای یجواد، منطق هایزیبادرحاشیۀرودخانه،نزدیکپل کلهوقبل
میزانباسوادیدرمیاناینخانواد ههاست؛ب هنحو یکه پساز مرگقدرخواه،دربارۀرحیماخوتوتکمیلرمان از مدیسه است .آنان نسلی عجیب از معلمان بسیار مؤثر
اولیـنمـردواولیـنزنـی کـهدرایـرانموفقبهاخـذمدرک اصفهـانراتشـکیلم یدهند.محمدباقـروعبدالمجید
لیسانسشدندرضااخوتوطاهرهیزدانیازاینخانواده نیم هتمـامقدرخـواهبـامجلۀبرایفـردااشـار هم یکنم. مدرسۀباغبهادرانراپای هگذاری کردند.نیرهمادرطاهره
بود هاند.دومدیرمهمدردودبیرستانپسرانهودخترانه یزدانیناظممحبوبوپرقدرتدبیرستانبهش تآیین
اصفهانیعنیهراتیوبهشـ تآیین(یعنیجوادعریضی ::::رازشگف تآورتاریخمؤنث اصفهان است .عبدالمجید دری مدیری بسیار پرقدرت
وطاهرهیزدانی)متعلقبهاینخانواد هاند.ریشـۀاصلی بـود؛ امـا ایـن قـدرت بیشـتر بـه جدیـت متمایـل بـود تـا
ایـن خانواد ههـا خـود بـه حـاج مال علیرضـا حـاج آخونـد خوانند ههـای ایـن مقالـه رابط ههـای تودرتـوی خشـونت.دان شآموزانمدرسـۀباغبهادراننظماورابه
بازم یگـردد کـه در مدرسـۀ علـوم دینـی اصفهـان در دورۀ خانواد ههاینفیسی،اخوت،دری،فاطمیوهماهیرا خاطـرداشـتندوخاطـراتخـودرابـراینگارنـدهبازگویـی
فتحعل یشـاهآمـوزشدیـدودر پیـریمعلـمصار مالدولـه تکشقهرکرییبـلًشاگههرفهمتاگـهایآیسبـناازتخددارنویـراوۀفافتدتهۀاانحخعدـل.ومیثتل ًشاازبارهداودادرراجکحنرامدشتهیاعنـۀدزدا.دینانفگـدیرهاریسودین کردنـد .عبدالمجیـد بـا عالـم خانـم (متولـد )1300دختـر
پای هگذاردبیرستانپسرانۀصارمیهشد.بعدازدبیرستان ازدوا جهـای درو نفامیلـی نبـود ،هرگـز ایـن تاریـخ مؤنـث
ادب کهبهدسـتانگلیسـ یهادر اصفهانسـاختهشـد، شـکلنم یگرفتوا گر گر ههایپیونددهندۀشـجر هنامه غلامرضـانوگورانـیازدواج کـرد.
دبیرسـتانصارمیهاولیندبیرسـتانیاسـت کهبهدست بامرداننوشتهم یشدنیزهمینرابط ههادیدهم یشد.
یکایرانیدر اصفهانساختهشد.دکترابوترابنفیسی بـا ایـن حـال نویسـندۀ شـجر هنامه ترجیـح داده اسـت ::::سده
نیز کهبههمینخانوادهمتعلقاستدریکدورۀطولانی از زنـان ایـن خانـواده روایـت کنـد .نویسـندۀ ایـن مقالـه
رئیـسدانشـگاهاصفهـانبـود.روایـتشـجر هنامهنشـان دریافتـهاسـت کـههـردوفـردسرسلسـلۀایـنپیوندهـای حاجحیدر معتمدیهمسـرطوبیعبداسـت.اوهفت
م یدهد کهزنانبا گزینشهمسریازهمینخاندان،در فامیلـی،یعنـیمالمؤمـنچالشـتریوملاعلیرضـا(حاج فرزنـد داشـت کـه دو نفـر از فرزنـدان او ،یعنـی اسـفندیار
حاشـیۀزایند هرودبهشـهرهاینزدیکهجرت کرد هاند. آخونـد) خـود ثمـرۀ خانواد ههایـی هسـتند کـه پیـش از معتمـدیمؤلـف کتا بهـایدبیرسـتانیفیزیـکودکتـر
چهر ههـای سرشـناس آنـان چهـار زن هسـتند ،یعنـی آون،شهجیرـ هنچاپمیهونـشـادندروشـ ندفیامًدایلـوا گیرادرسـآ نت.هـناقدیـطـدۀهآنغـامز اییشـجـوادد محمـود معتمـدی شـهرت بیشـتری دارنـد .اسـفندیار
خدیجـهسـلطاندختـرمالمؤمـنچالشـتری،رقیهعبد همگرایـی،سـفرمکـۀمالمؤمـنوحـاجآخونـداسـت.در معتمدیدرعی نحالتاریخمدارسایرانوتاریخفیزیک
فرزنـدفاطمـهسـلطاندخترارشـدحـاجآخونـد،حمیده درایرانرادر کتا بهایمتعددتحریر کردهاست.بیشتر
دختـر حـاج آخونـد و طوبـی عبـد فرزنـد فاطمـه سـلطان کتا بهـایاوراانتشـاراتفاطمیچـاپ کردهوآثـارشدر
فرزنـدارشـدحـاجآخونـد.بـااینچهـارزن،شـجر هنامهدر
شهرهای اصفهان ،نوگرون ،سده ،باغ بهادران و مدیسه تاری خنـگاریآمـوزشب یتردیـدمؤثراسـت.
گسـترش م ییابد. ::::همام
ا گـرمالمؤمـنوحـاجآخوندم یدانسـتند کهپیوندهای
فامیلـی بـا عق بماندگـی رابطـه دارد ،شـاید هرگـز چنیـن فاضـل همامـی (مال محمـد همامـی) کـه شـاعر و دبیـر
توصی هاینم یکردند.امادرواقعاینپیوندهابادوناحیۀ دبیرستا نهایاصفهانبود،فرزندمحمدحسن(فرزند
کرانـ هایدرهـوشرابطـهدارد کـهیـاسـببعق بافتادگـی ملامؤمن)اسـت.او کهدر سـال 1319شمسـی()1940در
م یشودیاهوشبسیارزیاد.خوشبختانهدراینخاندان عصررضاشاهفوت کرده،فرزندپسریبهنامعلیداشته
همیـن مـورد اخیـر اتفـاق افتـاده و هرگـز عق بماندگـی در
پخیانوـنواددهـۀاآنـیاخنانمواشـدگاـهیدگهرانیـشـشدآهنـااسـنبـته.شـدلییـخیلهدایسگــ ِر اتیـکنه
ایـن تاریـخ مؤنـث را معنـادار سـاخته اسـت.
23
شناختحجاب
وبررسیسوی ههایپنهان
حجاباختیاری
انسـانی،اندا مهـایجنسـیمحسـوبم یشـود.هـد ِف در بح ثهـایمربـوطبـهحجـاب
ایـججننـنسـکاسریکمـمرخداحلــپدووفاشـدانسنـدشـتونتـندا.قرـاوایاـبـطنطشهـدهموـواجننتانچگسیـیبززهبـایمدایـاسنـِالزتصدیکـرـف ًداه فـراوان م یشـنویم کـه نگرشـی
در جهـت ارز شگـذاری حجـاب
ب هعنـوان انتخابـی خودخواسـته
مدافعانفقهیحجاببهآن«حفظعورت»م یگویند. مطـرح م یشـود .ایـن نگـرش
که گذشتهاز اختلافات ایجزئنـنقیاغالطبـ ًاشهدروتمتـاانگمیفزرهدرنزناگهنـ،ا سارویهمذهبی حجـاب را مصـداق حـق انتخـاب
مشـترک اسـت ،شـامل دکترای اندیش ٔه آزادانـۀ زن در پوشـش م یدانـد.
شرمگاه،سین هها،لمبرهاونقاطنزدیکبهآ نهاست. در اینجـا م یکوشـم بـا وا کاوی سیاسی
بهنظرم یرسـد کارکردپوشـشب هعنوانحجابشـامل دلایلروا نشـناختینشاندهم
هی چکـدام از دو کارکـرد اول و دوم نم یشـود .حجـاب نـه کـهحجـابچگونـهشـکلم یگیـردو کارکردآنچیسـت.
برایحفظبدناز آسـیباسـتونهپوششـینمادین. پساز آن،سـوی ههایپنهانحجاباختیاریراارزیابی
بـرایمثـال،ا گـراسـتفادهاز کلاهـی گـرمبیشـتراز مقنعـه م یکنـم و نشـان م یدهـم کـه حجـاب انتخابـی آزادانـه
یـاروسـریدر زمسـتانزنرااز سـرمامحفـوظنگـهدارد، ناشـیاز اجبار بیرونیاسـتودر نیجایســیتک،ـبلهکظاه پهـرذًایارجشـبـایر
حجـا ِب عرفـی ایـن پوشـش را مناسـب نم یدانـد و بیرونـی وجـود نـدارد ،همچنـان
پوشـیدن مقنعـه یـا روسـری بـدون کارکـرد محافظتـی بگزهینطوشـر کیلازیسمـ ِرایتجوابارندسرـوهن کیاروکرهدرابراِسنیهپاودیشـن هششبردهشـامسردتو.
را ضـروری تلقـی م یکنـد .در نفـی کارکـرد نمادیـن هـم
م یتوان گفت کههی چکدامازپوش شهایی کهب هعنوان سـپسبررسـی کـرد کـهحجـابب هعنـواننوعیخـاصاز
نحمجـیاکنبد.مهطـمرچحنیمنینمشـویتدوباـهنمزثیلبًااتـگرف شـتدحنجازبنن کمامـدیک پوشـشدر کـدامدسـت هبندیجـایم یگیرد.
اولین کارکردپوشش ،کارکر ِدطبیعیاست کههدفآن
اسـتبرایمتمایز کردنزنمسـلماناز زننامسلمان، حفـظبـدندر مقابـلعوامـلآسـی بزایطبیعـیمانند
زویـجرـاوکدارکـدارشدـتحه اجـاسـبتپیوـ ریششـازهبهاسـیطپفیردهاینــگشاآسناغلاملبـ ًیانبـیـهز سـرماو گرمااسـت.در واقعدر اینجاپوشـشابزاریبرای
در امـان مانـدن بـدن از آسـیب طبیعـت اسـت .دومیـن
پدظیـاسـهـترًشاهبازبناایـدسدایلگممفـبیازشتـمو یدحگ؛ـرزجـیـداردا.بحدجـرا کابرکمـعردمـولسًـاودمر کارکـر ِد پوشـش را م یتـوان کارکـرد نمادیـن نامیـد کـه در
پوشـش آن نوعـی خـاص از پوشـش بـرای نشـان دادن جایـگاه
گفتمـان اجتماعییاب همنزلۀنمادیزیباشناختیبه کارم یرود.
فحقهدـا ِکیثـرمتیعـتارمـافمانیقـناگوطنـبـهدتعنریـبـرافیمجیلشوـگویـدر :پیوازشـایانجـداند پسـووشمانیدننکقارکـسرمد ،تکاهراکـیردیازجبندسـن ِکی پهبورشـمبناش ایاسـصتو.لیععنقـیل
شهوتدر مردانودرنتیجهمصونماندنزناز آسی ِب سـلیم از جانـب انسـا نهای فرهیختـه در تمـام جوامـع
شمار ٔهبیستوسوم24
آذر مـاه 1397
شرطتحققآنرهاییازدگرآیینیورسیدنبهخودآیینی ازجانبپدریامرداندیگرسرکوبم یشود.اینسرکوب تجـاو ِز ناشـی از شـهوت .هرچنـد حجـاب طبـق تعریـف
است.دراینجاسوژۀانتخا بگرفارغازاجبارهرمرجعیغی ِر بـا عنـوان حفاظـت از حریـ ِم مالکانـۀ ناموسـانه صـورت م یخواهـد بـا پوشـاندن نقـاط شـهو تانگیز از آسـیب
خودانتخابم یکند.اینمرجعغی ِرخودم یتواندترس، م یگیـرد.فرافکنـیاینجـارخم یدهـد.پسـرنم یتوانـدبه رسـیدنبـهروابـطزنومـردجلوگیـری کنـد،امـامسـئلۀ
امیال،خواه شها،لذاتوهرگونهنیروییباشد کهبتواند نزنقاانهطرابجبنینسـد(یمدوسهـا،پتای،ابددس،امتاومبایزتوو،انگردادننداوِمتغمیارمنجقناسطـ ِیی اصلیایناست کهنقاطی کهحجابحکمبهپوشاندن
اسـتقلالخـردرادرتصمی مگیـریتحـتتأثیـرقـراردهـد.از که جنسـی نیسـتند ،اما زنانه یا زیبایند) .در اینجا پسـر در آ(ننقامطـ یکینـکـدهبـفقهـمطعنـناقـایوطاقعجنیسوـ ِطیبیشعـهیوعوترانگتیهز نسـیتنسـد)ت،
ایچنوجانمدلییتولاونجدوریدافیآتنکتهرحساجزاتبجاانوتزاخاسبـیتآ.زااداصنوهل ًنایاخستیتا،ر مواجهـهبـاسـرکو ِبمیـلجنسـیبـهتخیلپنـاهم یبـرد. بلکـه محـدود های بسـیار گسـترد هتر را دربرم یگیـرد،
وانتخابجاییمعنام ییابد کهبسترشرایطانتخا ِبآزاد تخیـل وی کارکـردی دفاعـی اسـت بـرای در امـان نـگاه ب هطوری کهدرآنتمامبدنزنتبدیلبهعورتم یشود
فراهمباشد.درجایی کهب یحجابیمعادلبابیمازتجاوز داشت ِنمیلجنسیازسرکوبمطلق.پسرازطریقلذت وایـنحکـم کـه«المـرأةعـورة»مصـداقم ییابـد.درواقـع
و نـگاه شـهو تران اسـت نم یتـوان از انتخـا ِب آزادانـه بصریازاندا مهایغیرجنسیدرتخیلبهلذتجنسی اتفاقـی کـهرخم یدهـدایـناسـت کهنقا ِطشـهو تانگیز
پسشــودشخـیاندًنادگارفنواتیتـج.زایـک تی احزریبـدککنننکـدههانـصردف،ـ ًامدثـر فلرمهـنویگهـاسـر،ی م یرسد.اواندا مهایغیرجنسیراجلو هایاز اندا مهای بـه کلبـدنزنتسـریم ییابـدودیگـرمحـدودبـهنقـا ِط
معنایـی جـز مصونیـت از نـگاه بـشاـزودی،دًگـارجدننسـویسـمـاردقبـپـاه جنسـی م یبینـد .بـه بیانـی دیگـر انـدام غیرجنسـی را شهو تزایطبیعینم یشود .ا کنونپرسشایناست:
زننـدارد.زنـی کـهایـناندا مهـا جنسـیم یپنـدارد.ای نگونـهاسـت کـهنقـاطجنسـیبـه ایـنتسـرینقـاطجنسـیبـه کلبـدنزن(از فـرقسـرتـا
را م یپوشـاند ایـن نـگاه نرینـه را م یشناسـد و خـودآ گاه نقاطغیرجنسـیتسـریم ییابنـد.امـاپدر(مـرد)متوجه نوکپا)چگونهرخدادهاست؟چرانقاطجنسیبهنقاط
یـا ناخـودآ گاه از آن واهمـه دارد .بنابرایـن پوششـی بـه آنم یشـود؛زیـراخـودنیـزایـندورانمحرومیتوتخیل جنسـیمحـدودنماندنـد؟چـهاتفاقـیم یافتـد کهبـازو،
نـامحجـاب کهمحصو ِلترساسـتنم یتواندانتخاب راپشـتسـر گذاشـتهاسـت.مردیاپدر برایحفظ کامل زانـو،پاهـااززانـوبهپایین،حتـیمچپا ،گلو،وب هخصوص
آزادانـۀ هیـچ زنـی باشـد .حتـی ا گـر ایـن زن در محیطـی حری ِمناموسان هاش،حتیازدسترستخیلشهو تآلود، مویزنهمجزونقاطتحتپوششقرار م یگیرند؟چرا
باشـد کـه تـا حـدود زیـادی خالـی از نگا ههـای جنسـی حکمبهپوشاندنتما ِماندا ِمزنانهم یدهد.ازاینجاست بهایننقاطهمشهو تزا گفتهم یشودوپوشاندنآ نها
مردانهاست،بازهمنم یتوانداز انتخابآزادانۀحجاب
سـخن بگویـد؛ چرا کـه ذهـن ناخـودآ گاه وی کمـا کان کـهحجـابحدا کثـریبهوجـودم یآید. لازم دانسـته م یشـود؟
میرا ثدارآننگا ههایجنسیوتر سهاینهادین هشده تـااینجـانشـاندادهشـد کـهحجـابب همعنـایمتعـارف بـهنظـرم یرسـدتسـر ِیمناقشـ هبرانگی ِزیادشـدهنتیجـۀ
است.اینچیزیاست کهماسوی ههایپنهانحجاب خـودچگونـهبهوجودم یآیـدوچـه کارکـردیدارد.ا کنون ننقواعطیفیارازفبکدن ِنیفرراوافکننشنیامخیتکنیادسکهاتسکاهسوًایژچگنییجننویسژگی ریاابهی
اختیـاریم ینامیـم؛چرا کهایـنزندر خانـۀذه ِنخود بـانظـربـهتوضیحـاتدادهشـدهم یتوانیـمایـنموضـوع نمـدراردنددر.دلجیا ِملعـایۀنمفررادفسـکانلاریببرهمذهیگنـیر ِددت کجـنهسد ِریآمرسیحلـ بهادییدازۀ
هنـوز درگیـر نگا ههـای جنسـی مردانـه اسـت و هنگامـی راداارریـزیامبـیـایخکینریـ.مم کدـافهعآیـاانمفحهجوامـبیابـخهتنـیاارمیحمجعـام ِوبل ًااختحیـجااریب رش ِدجنسیخویش،ب هناچار شهو تانگیزیراب هعنوان
انتخابـی گمـانم یکنـدایـن آکـزاهدانـحهجـااسـب راتب،رممع یگمـزیولن ًـادازو رادرقالـبهنجـاریبـرایحفظارزشـیبـهنامپا کدامنی بکـاردکـرندزنی نجبسـربانـتیمدر یمدقاهـبـد.لسجـارکموعـهببوهنخاقنـاواطدغۀیمررجدنسـساـل ِایر
انتخـا ِب سـوی ههای پنهـان بـهرسـمیتم یشناسـند.ب همعنـایدقی قتـر،باانتخـا ِب ویژگ یهایجنسـیخاصخودرادارد.مه مترینویژگی
خویـش آ گاه نیسـت .همچنیـن حجـاب نم یتوانـد حجـاب ،زن بـه مصونیتـی دسـت م ییابـد کـه در سـایۀ آنتسـلطمـردبـرروابـطجنسـیوحدوحـدودآناسـت.
کرامـتانسـانیزنراحفـظ کنـدزیـرابـردوگانۀحجاب/ آنپا کدامنـیامکا نپذیـرم یشـود.مصونیـتمفهومـی زن یـا زنـان جزئـی از مایملـک مـرد بـه حسـاب م یآینـد.
اتسجــاوتز(.کمراحمجبتـانهبسـواندنییااسماوسر ًادتدرجـاجاویزقریارک گهرتفرتنس)ازمتبتجناوزی است کهباتقاب لدوتاییمعنام ییابد:مصونیت/تجاوز. زن در خانـوادۀ مردسـالار سـوژ های اسـت متصـرف کـه
وجـودداشـتهباشـدتحقـقنم ییابـد .کرامـتزنزمانی مصونیـتدر جایـیمعنـام ییابـد کـهپیـشاز آنتـرساز ابـوراراددرنهایتتیعینیجیـهدارنضدنـر.ووزرِت ًعانراادیبرتطنۀصخراجننوفانسادـمهیوویـساجاناقموۀاعنمیهر ِد«ننیااحمماورکـدامسبن»رزانتنسـدگیتش
حفـظم یشـود کهمحیـطزندگ یاشآ کنـدهاز امنیتو متجـاوزوجـودداشـتهباشـد.امـامصونیـ ِتزنمحجبـهاز م یکندومکلفبهرعایتتکالیفناموسـیاسـت .کوتاه
خالیاز امکانتجاوزباشد،محیطیتاحدامکانخالی چه کسی؟مردمتجاوز.واقعیتایناست کهزنازهرا ِس کلام ،حقـوق و تکالیـف زن بـر مبنـای رابطـۀ مملوکانـه و
از نگا ههـای شـهو تانگیزی کـه م یتواننـد از اندا مهـای تجـاوزوبـاهـد ِفمصـونمانـدنبهحجـابپناهم یبـردتا ناموسـان هاشتعریـفم یشـود.پسـرایـنخانـوادهپـساز
غیرجنسـی نیـز بهـرۀ جنسـی ببرند. پاکدامن یاشحفظشود.پرسشایناست:آیادرچنین رسیدنبهبلوغجنسیدردنیایاطرافخودباابژ ههایی
فضاییپذیرشحجابانتخابیآزادانهاست؟برایپاسخ جنسیمواجهم یشود کهیادرمحدودۀتصرفیپدرقرار
بهاینسؤالبایدشروطتحققانتخابآزادرابررسی کرد. دارند،یاناموسمرداندیگر یاند.بنابراینتما ِمابژ ههای
آزادیانتخاببراساسعقلخودبنیادصورتم یگیرد که تجصنرسـفیمردردادننیـدایگیرپدرسآـمرپدیهانشـداپ.یمثل ًاشبهرهزعننـیوادرننوااقمـعویتسابـمره
همسر،مادر،دختر،خواهرودرمراتبیدورترعمه،خالهیا
نامـوسمـرددیگریاسـت؛واینسلسـل همراتبتاجایی
ادامـهم ییابـد کـههیـچزنغیـ ِرناموسـیباقـینمانـد.در
چنینشرایطیپس ِرجامعۀمردسالارامکانیبرایارضای
میـلجنسـینـدارد،مگـراینکـهصبوریپیشـه کندتـادر
موعد مقرر نقش مردانۀ خود را مانند پدر و مردان دیگر به
عهده گیرد؛بهبیانساد هتر،روزیراانتظاربکشد کهپسر
پدرشود.درچنینشرایطی کهتمامزنا ِنموجودناموس
مردا ِندیگریهستندودسترسیبهآنانب همنزلۀتجاوز
بهمالکی ِتدیگریمحسوبم یشود،طبیعیاست که
پسـربابحرانجنسـیومحرومیتمواجهشـود.تازمانی
کهپسربتواندب هجایپدر بنشیند،خواستجنس یاش
{ تـارىـ25ـ ݔݬـخ }
کبوتر ،کبوترباز و کبوترخانه
بـا گݡفتـار و نوشـتارهایی از:
منصورقاسمی
علیآخرتی
الههباقری
پروین کارگر
حدیثخسروی
دکترعبدالمهدیرجائی
شمار ٔهبیستوسوم26
آذر مـاه 1397
بر جهای کبوتر،از ریشهتاهمیشه
باقـی ماند هانـد؛ چـون دیگـر سـاخته نم یشـوند .اینهـا شـهر اصفهـان را دارای بیشـترین تعـداد کبوترخانـه در ب یشـک بر جهـای کبوتـر ازجملـه
آرایشـیبودنـدبـرایصحـراومـزارع کـهب هخصـوصپـس کشـور معرفـی کـرد.روسـتای گـورتاز مناطقـیاسـت که بناهـای ناشـناخته و در حـال
از برچیـدنحاصـلمنظرۀیکنواختیدارند(».هولتسـر، در آنجـا کبوترخان ههایـیزیبـام ییابیـم.بر جهـای کبوتر فراموشی در استان اصفهان است.
)۸۲ :۱۳۵۶ گـورت ازجملـه مه متریـن و از نمون ههـای منحصرب هفـرد ایـنبر جهااز بناهایشـگف تانگیز
آ نهـا در مـا و معمار یانـد کاما ًل پدیـد های کبوترخان ههـا بر جهای کبوتراسـت کهبهعلتقرارگیریدر دشـتباز، سـاختۀ بشـر اسـت کـه آ نهـا را
فقطباسـاز های کهآشـیانۀتعدادیپرندهاسـتمواجه ایـن اسـتعداد را دارد کـه مناظـر بدیـع و درخـور توجهـی الههباقری «بر جکبوتـر» یـا «کبوترخانـه» نیـز
نیسـتیم .گفتنـی اسـت ایـن سـاز ههای شـگف تانگیز بـرایافزایـشظرفی تهـای گردشـگریبـهوجـودآورد. دبیر بخش تاریخ م ینامنـد.دربـارۀپیشـینۀتاریخـی
نشانم یدهندانسانپیشاز مدرنیتهب هدنبالهمراه در دورۀ صفـوی ایـن بر جهـا در حـد کمـال و رواج خـود نخستین کبوترخان هها،از لاب هلای
شـدن بـا طبیعـت مطابق بـا اقلیم بوده اسـت. ببـوردجهانـکبدوتوـرهـری مصا یحـسـابخزتمیهنـاسیـبـرات .اییاـملنابرکتجهـصارفـیِیکبخوتوـرد متونادبیوتاریخیبهنشان ههایی
در خصـوص مالکیـت کبوترخان ههـا م یتـوان از ازاهمیت کبوترو کبوترخانهدرزندگی کشاورزیایرانیان
کبوترخان ههایدولتی،سلطنتی،وقفیوکبوترخان ههای توجه بیشتر سیاحان اروپایی را به خود جلب کرد هاند؛ پیم یبریم .کبوترخان ههااز نظر گسستگیوپیوستگی
واقعدراملا کخصوصیواربابینامبرد.بهنظرم یرسد بـه گونـ های کـهبیشـترسفرنام هنویسـانوسـیاحانی که بهمحلسکونتصاحبانشانوهمچنیناز نظرسبک
ممنوعیتـی بـرای دهقانـان در سـاخت و بهر هبـرداری از از اصفهانونج فآبادوقمشـه(شـهرضا) گذشـت هاندبه وانـدازهبـهدودسـتهتقسـیمم یشـوند :کبوترخا نهـای
نکبسـوتبرت ًاخانسـهنهـگایونجـوسدانخدتامشـات نهاسـاسـزیت؛اکمبـاوتبرهخعلاـن هتهـماخوـانریـزج ایـنبناهـاتوجـه کرد هاند.
انگلبـرت کمپفـرآلمانـیدر زمـانشـاهسـلیمانصفـوی، دشـتی و کبوترخا نهـای خانگـی.
کمبـود زمی نهایـی کـه در مالکیـت خرد همالـکان قـرار کبوترخان ههـایاصفهـانرابـهایـنترتیـبشـرحم یدهد: کبوترخا نهـای دشـتی را در اطـراف آبـادی و بیشـتر در
داشـت ،کبوترخان ههـا بیشـتر در اختیـار مالـکان عمـده «کبوترخان ههـا را بـه شـکل بـرج قلعـه و از خشـت خـام میـان ِکشـتزارها م یسـاختند .آ نهـا از آغـاز بـه همیـن
بـوده اسـت .ایـن کبوترخان هها در روسـتاهایی سـاخته سـاخت هاند .سـقف آن دارای سـورا خهای متعـدد بـرای منظـور سـاخته شـد هاند و در مجمـوع ،شـیوۀ معمـاری
م یشدند کهقدرتمحلدر دستمالکوارباببود؛ کبوترهاسـتو کنگر هاینیزبرایآنسـاخت هاند.درداخل
بـه همیـن علـت در روسـتاهایی کـه دارای خرد همالـک آ نهـاهزارهـالانـهردیـفهمدیدهم یشـود که کبوتـراندر مشـخص و مخصـوص بـه خـود دارنـد.
بودنـد ،ب هنـدرت کبوترخانـ های سـاخته شـده اسـت و آ نهاقرارم یگیرند(».محمودیانوچی تساز)۳۹:۱۳۷۹، کبوترخا نهـای خانگـی بیشـتر از دسـ تکار یهای
بیشـتر بـه صـورت شـرا کت چنــد خرد همالـک یـا زار ع از درسـاختاینبناهامادۀاصلیخشـتخامبود کهروی بر جهـاوسـاختما نهایقدیمـیبـهوجـودآمـدهیـاروی
مالکان خریداری م یشدند .ادارۀ کبوترخان ههایی کـه آنراانـدود کاهـگلم یکشـیدند.فراهـمآوردنبیشـترین سـاختما نهایی کطبقـۀطویل ههـاسـاختهشـد هاندو
در اراضـی مالـکان بـوده از نظـر دان هریـزی ،بر فروبـی، تعدادلان ههایکبوترباکمترینمقدارمصالحساختمانی، بیشتردرمجاورتخان ههایمسکونیدرداخلروستاها
تعمیـرات و ســایر کارهـای مربــوط بــه کبوترخانـه بـر ابتکار درخور توجه در سـاخت این بناهاسـت. قـراردارنـد؛بـههمیندلیلاشـکالمختلـفوانداز ههای
عهـدۀ رعیـت بـوده اسـت .او در قبـال وظایـف محولـه، م ینویسـد« :ایـن بردر جدهـوارۀمقاخجـصاروصهــ ًامبـاررناسـی پـتروهرولتشسـور
از مالـک بـه صـورت جنسـی یـا نقـدی مـزد م یگرفتـه و نگهـداری تعـداد گونا گونـی دارنـد (صف ینـژاد ۳۵۱ :۱۳۸۲ ،و .)۳۵۲
مالـک تنهـا بـر دخ لوخـرج کبوترخانه نظـارت م یکرده حت یالامـکانزیـادی کبوتـرسـاختهشـدهتـااز فضـولات بر جهای کبوترب هطور پرا کندهدر برخی کشورهایدیگر
کـه بـا هـدف تولیـد اکـسوـدت.دردرزممیقابنـ ِهـلا کبیوترشـخخانصههیایـیــای آ نهاب هجای کوت[کود]مزارعب هخصوصخیاروخربزه نیـزوجـوددارنـد.بـامطالعـۀ کبوترخان ههادر کشـورهای
سـلطنتی سـاخته اسـتفادهشـود.بیس تسـالپیشتعـدادزیـادیاز آ نها اروپایـی،ب هویـژهانگلسـتان،برخـیپژوهشـگراندر ایـن
عممیوشمــ ًادانشدـ،خکابوتصرخخ ّاینرهبــهاانیی وتقهفـایو انسـگایخزتهههاشـیدمهتانفادوکهت آکرندنهــاددمر اثخـرصاوهمصــ ًااپـلکارسازی وجـود داشـتند؛ امـا بسـیاری از زمینـه معتقدنـد مه متریـن کارکـرد کبوترخانـه ،از عهـد
وشقـخفصم ییک،رتدمنادمـ .ایییـن ککب کوتبروتخرانخهانـهاه یمـاعمچونـل ًادبدهانـمجگتآهندراو درهـم ریختنـد؛ بعـد خرابشـان باسـتان تا کنـون ،بیشـتر تولیـد گوشـت ب هخصـوص در
قحطـی سـال ۱۸۶۹٫۱۸۷۵کـه عـدۀ زیـادی از کبوترهـا ما ههـای سـرد بـوده اسـت؛ امـا در ایـران بـه عل تهـای
کشـتهیـاپرا کندهشـدند.بلاشـکحـکاموخدمتگـزاران فرهنگـی و مذهبـی ،صیـد کبوتـر رواج نداشـته و از کـود
روحانی ده یــا شـخص مـعتمــد دیگری سپرده م یشد آ نهابیشاز دیگرانمزاحم کبوترهاشدندودهقانانو اینپرندهاستفادهم یشدهاست.در بلوکاتهراتسه
تا درآمد حاصل از آن را به مصرف کارهای عا مالمنفعه رماابلگکییرنـنبدر .جسـهاباق ًدایتگیرراقنـاددارزنبیوبـدنهدکبجولتـوراینتیدررانایـدازنیحآوالنـهای مموحـجولبدـاانـسـامتک(بوحتارفخاظابنروو،چ۹هـ۴ا۳ر۱ک:ب۶وت۸ر).خااحنتبـامناـل ًاامد«رورسـداهی»ر
برســاند .در برخـی مواقـع هـم مـردم ده بـرای شـرکت نقـاط افغانسـتان و پـار های از کشـورهای همجـوار نیـز
در ایـن امـر خیـر ،امـور مربـوط بـه کبوترخانـه را برعهـده طبـق قانـون قدغـن بـود .ب هعالوه تفن گهـای قدیمـی
م یگرفتنـد (حیـدری بابا کمـال ۷۵ :۱۳۹۴ ،و .)۷۶ هـمب هانـدازۀتفن گهایی کهاز اروپاواردم یکنندصدمه چنیـناسـماءامکنـ هایوجـودداشـتهباشـد.
در سـندهای تاریخـی کبوترخان ههـا ،قبال ههـای نم یرسـاند.حیـف کـها کنونفقطچندتـااز ایـنبر جها اسـتاناصفهـاناز مناطقـیاسـت کـهدر زمینـۀسـاخت
کبوترخانـهدر تاریـخبومـیایـراننقشب هسـزاییداشـته
است.بیشت ِراینبر جهادراطرافزایند هرودبناشد هاند
وم یتوانمناطقلنجان،فلاورجان ،گورت،اژیهوغرب
27
کتابنامه میاناینهفتنفر،چاکررامظنوننموده،مدع یالعموم خریدوفـروش ،اجار هنامچ ههـا ،سـیاهۀ خـرج سـاخت یـا
اسناد منتشرنشده: اعزایدـلیـنهههفـمـتدانفـنآرمکــرددهبهـامنراایجعـبالتح ککرودمنــهد.مدحرلایـیتنحمـقدیقاتتُنیه تعمیر،یاشکایتیبرسرآ نهایاوق فنامۀ کبوترخان ههای
1 .1سند خریدوفروش املاک شامل مـاه،آقـا کریـمنـام کـهسـمت کدخـدایقریـهجوشـقانرا وقفـی ،کبوترخان ههـای امامـزاده و ...موجـود اسـت.
مزرعه ،مرتع ،برجکبوتر و ...در روستای دداولشتــیتامشـحترباکه ًاگعلشـتیاهل،ااتولصیـاالیتاظصلـغرممکـررحدوه،مبچهاتکـمرارامددوچاـیارر براسـاس مفـاد سـند ۹۷٫۲۸۰٫۲۶۳موجـود در سـازمان
قهی ،۹۷٫۲۸۰٫۲۶۳ ،مرکز اسناد اصفهان. هزارگونـه خسـارات نمـوده ،در ارض [عـرض] ایـن مـدت اسـنادملـیاصفهان کهموضـوعآنخریدوفـروشاملا ک
2 .2درگذشت فردی کبوترباز ب هدلیل قریـبدویسـتتومـاننقـدیبـهمنصدمـهوارد گشـته، شـامل مزرعـه ،مرتـع ،بـرج کبوتـر و ...در روسـتای قهـی
سقوط در چاه ،۲۹۸٫۸۹۱۷۵ ،سازمان هنـوزهـم گرفتـارصدمـات،بکلـیازرعیتـیمانـده،رشـته اسـت ،بـه معاملـۀ بخشـی از یـک روسـتا شـامل قلعـه و
زندگانیوامورات گسـیختهباهفتنفراهلعیالصغیر اندرون یهـاوبیرون یهـایآنوهمچنیـنمـزارعوباغاتو
اسناد ملی. و کبیردراینموقع گرفتارپریشانیومضطرشده،لاعلاج نیزصحرایمتعلقبهآن ...که کبوترخانهنیزبخشیازآن
کتابها و مقالات: بـدان آسـتان مقـدس ملتجـی شـده ،اظهـار مظلومیـت محسـوبم یشـوداشـارهشـدهاسـت...«:القدیملا الان
1 .1صفینژاد ،جواد .)۱۳۸۲( .مبانی خـودرانمـوده،عاجزانـهاسـتدعام ینمایـمدرصورتی که بدوناستثناجزییاز آ نهاوبانضمامدهحبهازهفتادو
جغرافیای انسانی ،چاپ هفتم ،تهران: نورعدالتتمامایرانراروشن کرده،شرطانصافنیست دوحبهاز کبوترخانهدایرودوحبهاز کبوترخانهواقعیندر
بیـک نفـر بیچـاره ایـن همـه تعـدی و خسـارت وارد آمـده
دانشگاه تهران. باشد.بهوسیلهاداراتمربوطهآسایشورفاهیتفدوی صحـرای قلعـه مرقومـه و.». ...
2 .2محمودیان ،محمد ،چیتساز، را امـر و مقـرر فرماینـد در صـورت ب یتقصیـر بـودن چاکـر، دردورانپسازاسلامدرایرانودیگرممالک،تربیت کبوتر
علی .)۱۳۷۹( .برجهای کبوتر اصفهان، و کبوتربـازیمعمـولبـود.دوسـتعل یخانمعیرالممالـک
خسـارات وارده را مسـترد ،آسـوده بـوده باشـیم. کـه خـود از عشـقبازان معـروف اسـت ،در خاطـرات خویش
اصفهان :گلها. فدویعلیا کبرقلی چخانیمقیمقریهجوشقان» بـه اسـامی برخـی از عشـقبازان معـروف تهـران در اواخـر
3 .3معیرالممالک ،دوستعلی.)۱۳۶۱( . در ایـن مجـال و ایـن شـماره ،گـروه تاریـخ ماهنامـۀ عهـدقاجـار واوایـلعصـرپهلـویاشـارهم یکنـدوچنیـن
بـرای فـردا بـر آن اسـت پرونـدۀ کبوترخانـه در اصفهـان و م ینویسد«:منازد هسالگیبه کبوتررغبتبههمرساندم
رجال عصر ناصری (بخش کبوتر و کبوتربازیدر ایرانراپی گیرد.در اینهنگامشـ بهای واولینباربهدستوردای یامشاهزادۀجهانگیرمیرزادرباغ
کبوتربازی) ،تهران :نشر تاریخ ایران. بخـارانیـزبرنام ههایـیمرتبـطبـااینموضـوعبرگـزار کرد. فـردوسبرایـملانـۀ کوچکـیسـاختندوده کبوتـراز پـدرم
4 .4هولتسر ،ارنست .)1356( .ایران یکیاز اینشـ بهاشـ ب کبوترو کبوتربازیدر ایرانبود گرفتمودرآنانداختمازآنپسمننیزدرحلقۀعشقبازان
در یکصدوسیزده سال پیش ،بخش کـه در تهـران ،سـالن خانـۀ اندیشـمندان علـوم انسـانی، درآمـدم و پیوسـته بی شوکـم کبوترانـی داشـتم؛ ولـی در
نخست :اصفهان ،ترجمۀ محمد عاصمی، تالارفردوسیبرگزار شد.برایناساس گزارشیهماز این بحبوحـۀ آن ،بیـن سـا لهای 1303الـی 1315شمسـی
بیجا :مرکز مردمشناسی ایران وزارت نشسـتدر پرونـدهآمـدهاسـت کهدر صفحـاتبعد،آن بـود کـهمتجـاوزازدوهـزار کبوتـرداشـتم.درایـنسـا لهااز
را با عنوان «شب کبوتر و کبوتربازی در ایران» از حدیث کبوتربـازانمعـروفوطـراز اولشـاهزادۀمرآ تالسـلطان،
فرهنگ و هنر. خسروی م یخوانید .گفتنی است پای ش بهای بخارا مل کالشعرای بهار ،نظا مالدوله خواج هنوری ،شاهزادۀ
5 .5حیدری باباکمال ،یدالله. بـه اصفهـان هـم رسـیده و جلسـاتی نیـز تا بـه حـال برگزار عبدالصمـد میـرزا جهانبانـی ،شـاهزادگان مقب لالدولـه
(«.)۱۳۹۴کبوترخانههای گلپایگان و شـدهاسـت.یکـیاز شـ بهایبخـارایاصفهـان«شـب ومفاخرالسـلطنه،نو ههـایشـاهزادۀتیمورمیـرزاسـردار
خوانسار :نگرشی بر اهمیت تاریخی و بر جهـای کبوتـر و اصفهـان بـود» کـه در سـالن عمـارت عضـد و نصیـر همایـون پسـر میـرزا زینـل را م یتـوان نـام
فرهنگی آنها در دورۀ قاجار» ،مطالعات سـعدیبرگزار شـد.سخنرانانایننشسـتدر اصفهان
تاریخ فرهنگی؛ پژوه شنامۀ انجمن ایرانی علـی دهباشـی و محمـد سـعید محصصـی بودنـد. بـرد( ».معیرالممالـک)۲۹۴ :1361 ،
تاریخ ،سال هفتم ،شمارۀ بیس توششم، در پایـان ایـن نشسـت ،فیلـم مسـتند کوتاهـی دربـارۀ درسندیازسازماناسنادبهشماره ۲۹۸٫۸۹۱۷۵فردی
بـهنـامعل یاکبرقلی چخانیمقیـمقریهجوشـقانهمدان
ص .۹۲ - ۶۱ «بر جهـای کبوتـر و اصفهـان» پخـش شـد1 . درتاریخ 12بهمن 1308درعریض هایخطاببهرضاشـاه
در ایـن نشسـت حـق مطلـب ب هصـورت کامـل ادا نشـد؛ پهلـوی ،ضمـن شـرح ماوقـع درگذشـت فـردی کبوتربـاز
سند درگذشت فردی کبوترباز بهدلیل سقوط در چاه ولیامیداستبابرگزاریچنیننشس تهاوهمای شها ب هدلیلسقوطدرچاهحین گرفتنشبانۀ کبوتردرحوالی
و سـخنران یهایی بـرای احیـای ایـن بناهـای عظیـم و ا«یحندقورید ُنه،هنمواشهـقتبهال،سهفت:تنفرازاهالیجوشقانب همنظور
سند خریدوفروش برجکبوتر در روستای قهی. شاهکارهایمعماریبکوشیموهمچنینبااحیایاین گرفتنشبانۀ کبوتربهچاهرفته،یکیاز آ نهابهناماصغر
بناهـا بـا همـکاری شـهرداری و میـراث فرهنگـی و وزارت پسـر حسـین نـام بـه چـاه افتـاده مرحـوم شـده اسـت .در
کشـاورزی،آ نهـارابهمحلیبـرایجذببازدیدکنندگان
و گردشـگرانداخلـیوخارجـیتبدیـل کنیـم.
کبوترخان ههـای ایـران ،ب هخصـوص اصفهـان ،باوجـود
اهمیـت تاریخـی ،اقتصـادی ،هنـری و فرهنگ یشـان،
متأسـفانهب هدلایل گونا گونب هسـرعتدر حالنابودی
و ویران یانـد .ایـن کبوترخان ههـا از جنب ههـای گونا گـون
تاریخـی ،تاریـخ علـم و اقتصـاد کشـاورزی ،فرهنگـی،
ب هویـژه هنـری و معمـاری ،اهمیـت فـراوان دارنـد؛ امـا
متأسفانهتا کنونهیچ کاریدرخورعظمتآ نهاانجام
نشـده اسـت و هـر روز کـه م یگـذرد ،در اثـر ب یتوجهـی
بـهآ نهـا،از بیـنرفتـنایـنمیـراثتاریخـیوفرهنگـیو
هنری را شـاهدیم .امید اسـت به این بر جهای تاریخی
وفرهنگی کهقدمتیدیرینهدارندتوجهویژ هایشـود.
1 .1برای خواندن گزارش این مراسم به روزنامۀ اصفهان زیبا ،شنبه ۲۴شهریورماه ،۱۳۹۷سال چهاردهم ،شمارۀ « ،۳۲۹۶فرامو شخانه کبوتران» ،سونیا
غلامی ،ص ۹مراجعه کنید.
شمار ٔهبیستوسوم28
آذر مـاه 1397
ارضموعود کبوتران
نگاهی به یک پدید ٔە فرهنگی؛ کبوترخان هها در ایران
گویـا اولیـن سفرنام هنویسـی کـه از کبوترخان ههـای ایـران اسـت کهاینمواداز اسـتحکامزیادیبرخوردار نیسـت؛ فرهنگمحصولزندگیاجتماعی
سـخنبهمیانآوردهاب نبطوطۀمرا کشـیاسـت.ویدر بنابرایـنمیـزاناسـتواریبر جهـای کبوترخانـهاز طریـق انسـا نها در ادوار تاریخـی و
حدودپنجقرنپیشدرسفرنامۀخوداین کبوترخان هها طرحوشکلویژۀمعمار ِیمحلیآ نهاافزایشم ییافته ناشـی از انباشـت تجرب ههاسـت.
رادر بینراهروستایفتیلانواصفهاندیدهاست.پس اسـت .کبوترخان ههـا کمابیـش ب هانـدازۀ بـرج بـزرگ یـک فرهن گهابااسـتفادهاز داد ههای
ازآنتـادورۀصفـوی کـهاوجرونـق کبوترخان ههـادرایـران قلعـه سـاخته م یشـد هاند .سـاختار معمـاری آ نهـا اولیـۀ طبیعـی ،چشـ ماندازهای
اسـت ،در منابـع اشـار ههای اندکـی بـه ایـن پدیـده شـده ب هگون هایاست کهپرندگانشکارچیمانندقوش،جغد پروینکارگر خـاص خـود را شـکل م یدهنـد.
است.دردورۀصفوی کمترسیاحوجهانگردیاست که و کلاغ و حیوانـات مـوذی ماننـد مـار را بـه درون بر جهـا دانشجوی دکتری چشـ ماندازهای فرهنگـی بیانگـر
کبوترخان ههایایران،ب هویژهاصفهان،توجهشراجلب راهینیست.قطرسورا خهایورودی کبوترانبهداخل انگیز ههـای گونا گـون انسـان تاریخ
نکـرده باشـد .در ایـن دوره اسـت کـه انگلبـرت کمپفـر در بر جهـاب هانداز هایسـاختهشـدهاسـت کهتنهـا کبوتران
سـفرنامۀخـودبااشـارهبـهبر جهای کبوتربـاغهزارجریب ب همنظور دخلوتصرفوتغییردر
م ینویسـد هـدف از سـاخت کبوترخان ههـا اسـتفاده از بتواننـد وارد آن شـوند. محیطوبنیان یترین کوش شهای
فضلـۀ آ نهـا بـرای کـود دادن بـه مـزارع صیفـ یکاری و انسـان ب همنظـور تأمیـن نیازهایـش اسـت.
تاکستا نهاسـت .گوبینـونیـزبـهاهمیـت کـودحاصـلاز سابقۀشک لگیری کبوترخانه
فضلۀ کبوترهابرایاسـتفادهدر سـبز یکاریاشـاره کرده کبوترخانهیکپدیدۀفرهنگیومعماری
اسـت .لیـدی شـل ب هدلیـل تعـدد بر جهـای کبوتـر در تاریخسـاختنخستین کبوترخان ههاب هعنوان کارخانه
اصفهـان آنجـا را «ارض موعـود کبوتـران» نامیـده اسـت. کودسـازی روشـن نیسـت .عـد های دانـش و تکنیـک یکـی از مه متریـن سـاز ههای بومـی ایـران در ارتبـاط بـا
دیولافـوآم یگویـدفضلـۀ کبوتـروقتـیبـاخا کروبـهترکیـب ساخت کبوترخان ههادر ایرانرابهتمدنبی نالنهرینو اقتصـاد کشـاورزیبناهـایموسـومبـه کبوترخانهاسـت
شودبرایپرورشخربزهوهندوانۀمعروفاصفهان کود ابداعفنون کشاورزیدراینمنطقهنسبتم یدهند.با کـهیکـیاز پدید ههـایشـگفتمعمـاریایـراندر قـرون
بسیارخوبیاست.شاردنتعداد کبوترخان ههایاطراف مراجعهبهمتونب هجا یماندهازادبیاتمنظومومنثور یگـاذبرشـتجههـباـهی کشـبمواتـررمبـنایرهاویـد.یکبکوهـترنخاهن هسـهـتان،دککفـتهرمخاعنمـهوهـل ًاا
اصفهـان را سـ ههزار عنـوان کـرده اسـت .بـه بـاور او ایـران فارسـی و وجـود نـام «ورده» و «بـرج» در اشـعار شـعرای ب هشـکل اسـتوان های سـاخته شـد هاند؛ نمون ههـای
کشـوریاسـت کـهبهتریـن کبوترخان ههـایجهـاندرآن متقـدم ماننـد خاقانـی ،نظامـی و دیگـران و همچنیـن مکعبـی ،چندقـل یـا صندوقـ های و صخـر های آن نیـز در
ضر بالمث لهـای عامیانـه ،وجـود واژگان «کبوترخـان»، نقـاط مختلـف ایـران وجـود دارد .شـاید مه متریـن الگـو
سـاختهم یشـود. «بـرج کفتـر» و «ورده» در فرهن گهـای فارسـی کهـن در سـاخت کبوترخان ههـا،الگـویآشیان هسـازی کبوتران
کبوترخان ههـا کـه گسـتردگیآ نهـادر کشـور پهنـاورایـران مانند«لغتفرس»،وجودمکا نهاوروستاهاییبهنام صخر هایبودهاست.ای نگونه کبوترانآشیا نهایخود
ب هخوبـی شـناخته نشـده اسـت ،از کنار ههـای شـرقی «ورده»« ،وردیـج»« ،وردان»« ،کبوترخـان»« ،کبوتـردان» رادر ارتفاعم یسـازند.مصالحاصلی کالبد کبوترخان هها
دریاچـۀ ارومیـه تـا کویـر یـزد و میبـد و برخـی روسـتاهای و«کبوتـرلان»وهمچنیـناشـارهبـه کبوترخانـهدر متـون خشـت نپختـه و آجـر لعـا بدار اسـت کـه بـا ظرافـت و
نطنـزو کاشـانوبـهروایتـیدر جنـوبخراسـانوطبـس تاریخی،متون کهن کشاورزیوسفرنام ههایخارجیان خلاقیـت در سـاختار بنـا بـه کار م یرفتـه اسـت .آشـکار
م یتـوانبـهسـابقۀطولانی کبوترخانـهدر ایـرانپیبرد.
محمدعلی میرزایی 29
کتابنامه
1 .1هاد یزادهکاخکی ،سعید.)1385( .
کبوترخانه در ایران ،تهران :دفتر
پژوهشهای فرهنگی.
2 .2فرهادی ،مرتضی .)1372( .نگاهی
به اهمیت و پیشینه کبوترخانههای
ایران ،تهران :جشنواره هنری ادبی روستا.
3 .3ستارنژاد ،سعید و دیگران( .اسفند
« .)1369پژوهشی در کبوترخانه
صخر هکند روستای تاز هکند قشلاق؛
شهرستان مراغه» ،مجلۀ هنر و معماری،
شمارۀ ،8ص 124تا .142
4 .4حیدریباباکمال ،یدالله( .زمستان
« .)1394گلپایگان و خوانسار :نگرشی بر
اهمیت تاریخی و فرهنگی آنها در دورۀ
قاجار» ،مجلۀ مطالعات تاریخ فرهنگی،
شمارۀ ،26ص 61تا .92
5 .5میرزایی ،سیدآی تالله( .پاییز
و زمستان « .)1382کاوشی دربارۀ
ویژگیهای فرهنگی و اقتصادی
کبوترخانههای استوانهای شکل (مطالعۀ
موردی شهر اصفهان و حومه)» ،مجلۀ
نامۀ انسانشناسی ،دورۀ اول ،شمارۀ
چهارم ،ص 115تا .129
دورۀرونقوافول کبوترخان هها اهمیت کبوترخان هها در گوشـهو کنار شـهرهاوآباد یهایایرانوجودداشـته
و در برخـی مناطـق همچنـان وجـود دارد ،هرچنـد مرکـز
دورۀ رونـق کبوترخان ههـای اصفهـان را بـدون شـک اهمیت کبوترخان ههاراباتوجهبه کارکردآ نها،م یتوان عمـدۀ کبوترخان ههـا و سـنت بهر هبـرداری از آ نهـا را در
بایـد همزمـان بـا انتقال پایتخـت از قزوین به اصفهان از ابعـاد مختلـف اقتصـادی ،کشـاورزی ،فرهنگـی و ایـران،اصفهـانونقـاطپیرامـونآنهمچون گلپایگان،
و سـلطنت شـا هعباس ( 1038-996ق) و دورۀ معمـاری بررسـی کـرد .کبوتـر در ایـران ب هعنـوان یکـی
آرامـش پـس از آن دانسـت؛ چرا کـه در سـایۀ امنیـت از پرنـدگان را مشـده بـرای تولیـد کـود و رفـع بخشـی از خوانسـار ،لنجـان ،خوراسـگان ،و ...دانسـت هاند.
ایجادشـده ،کشاورزی و یکجانشینی بهخصوص در نیازهـای کشـاورزی بـا بهر هگیـری از فنـون و تجربیـات بسـتراسـتقراری کبوترخان ههـاحا کـیاز ارتباطتنگاتنگ
حاشـیۀ زایندهرود رونق گرفت و جمعیت شهرنشـین فرهنگـی اسـتفاده م یشـد .ارزش کبوترخان ههـا در ومؤثـریاسـت کـهآ نهـابامحیطخوددارنـد.بهعبارت
متکی به زمین رو به افزایش گذاشت .طی دورههای اقتصـاد کشـاورزی ایـران چنـان بـود کـه غازا نخـان دیگـر،شـرایطودلایـلشـک لگیری کبوترخان ههـادر ایـن
بعـدی ،تحـت تأثیـر عوامـل متعـددی کبوترخانههـا از مغـول در کنـار سـایر اقداماتـش بـرای احیـای کشـاورزی بسـتگیمسـتقیمباعملکردموردنظروشـرایطمحیطی
رونـق افتـاد و بسـیاری از آنهـا متـروک یـا بهطـور کلـی ایـران،فرما نهایـیجهـتحفـظونگهـداری کبوتـرانو حاکمبرآنداشـتهاسـت .کبوترخان ههامتناسـببانیاز
تخریب شـد .حملات مهاجمان ،خش کسالی ،شکار کبوترخان ههـاصـادر کـرد.در زمی نهای ک مقـوت،ب هویژه کشـاورزان ،در الگوهـای متنـوع محیطی ،همچون بافت
کبوتـران ،نبـود امنیـت و آسـایش بـرای کشـاورزان، در جالیزهـا و با غهـای انگـور ،از کـود کبوتـر اسـتفاده روستاهاوشهرها،محدودۀ کشتزارها،با غها،زمی نهای
حـذف سـازوکارهای ناظـر بـر کارکـرد کبوترخان ههـا، م یشـد .در ایـن روش فضلـۀ کبوتـر ماننـد دانـه روی بایـروغیرقابـل کشـت،درامتـدادرودخان ههـا،نزدیکبه
تبدیـل کاربـری اراضـی کشـاورزی ،اصلاحـات ارضـی، زمینپاشیدهم یشد .کبوترخان ههایکیاز عواملرونق چا ههـاوقنا تهـایـابـربسـترصخـر هایشـکل گرفت هانـد
جایگزینـی کودهـای شـیمیایی ،رشـد شهرنشـینی و کشـاورزیاصفهـاندر عهـدصفویـهبـود کهدر کنار سـایر (ماننـد کبوترخان ههـای صخـر های دسـتکند در مراغـه)
قـرار گرفتـن در مناطـق مسـکونی ،مهاجـرت کبوتـران سیسـت مهای کشـاورزی سـنتی ایرانـی ،در زمـان خـود تـا کبوتـربـرایمصـرفآبودانـهمجبـوربـهطیمسـافت
بـه سـبب آلودگ یهـای صوتـی و آبوهـوا و ب یتوجهـی پیشـرفته محسـوب م یشـد .همچنیـن کبوترخان ههـا
صاحبـان کبوترخان ههـا بـه تعمیـر و نگهـداری آ نهـا، منبـعدرآمـدیمهمـیبرای کسـانیبـود که کـودآنرابه طولانی نباشـد.
رونـد تخریـب کبوترخان ههـا را سـرعت بخشـید .ا گرچه کشـاورزانم یفروختنـد.بـرایفـروشفضـولات کبوتران مالکیـت کبوترخانـهبـاتوجـهبـهانـواعمالکیـتزمیـندر
در دورۀ معاصـر کاربـری ابزارهـا و شـیو ههای نویـن لازمبـودآ نهـاراب هصورتقال بهاییدرآوردندوسـپس ایـرانمتغیـربـودهوم یتوان گفتمالکیت کبوترخان هها
جـای کارکـرد کبوتـر و کبوترخان ههـا را در کشـاورزی بـه باغـداران و کشـاورزان بفروشـند .همچنیـن از فضلـۀ بـا مالکیـت امال ک خاصـۀ سـلطنتی ،زمی نهـای وقفـی
گرفتـه اسـت؛ امـا میتـوان از ایـن پدیـدۀ فرهنگـی و کبوتـر در سـاخت بـاروت تفنـگ و صنعـت دباغـی نیـز ومالکیـتخصوصـی منطبـقبـودهاسـت.هیـچشـرط،
معمـاری بهعنـوان یکـی از جاذبههـای منحصربهفـرد اسـتفادهم یشـد.در کشـورهایاروپاییاز گوشت کبوتر امتیاز وانحصاریدر ساخت کبوترخانهوجودنداشتهو
گردشـگری بهـره بـرد؛ نظیـر آنچـه در کشـور همسـایه، نیـزدر ما ههـایسـردزمسـتاناسـتفادهم یکردنـد؛امادر هرکسیم یتوانستهدرملکخود کبوترخانهبسازد.فقط
ایرانبهدلایلفرهنگیاستفادهاز گوشت کبوترهمواره پرداخـتمالیـات کـودازالزاماتداشـتنآنبود.اسـنادو
ترکیـه انجـام میشـود. اجار هنام ههـایباقیمانـدهاز دورۀقاجـار نشـانم یدهـد
حرمـت داشـته اسـت.
اغلـب کبوترخان ههـابـهامال کاربابیتعلقداشـت هاند.
شمار ٔهبیستوسوم30
آذر مـاه 1397
بر جهای
کبوتراصفهان؛
زیباترینو
کام لترین
بر جهای
کبوتردنیا
گف توگویخواندنیدربارۀ
بر جهای کبوتربامنصور قاسمی
الههباقری
بـرای گف توگـو دربـارۀ
بر جهـای کبوتـر اصفهـان بـه سـراغ
منصـور قاسـمی ،اسـتاد و راهنمـای
گردشـگری،م یرویم؛او کتا بهایی
هـم دربـارۀ اصفهـان دارد« :اصفهـان
بهشـتی کوچـک ،امـا زمینـی»،
«اصفهـان ،ایـن همـه هسـت ،ایـن
همـه نیسـت» و «اصفهـان صـد راز
دارد در نهـان» .کتـاب اصفهـان،
ایـنهمـههسـت،ایـنهمـهنیسـت
بـه چندیـن زبـان مختلـف دنیـا
ترجمهشـدهاست.قاسمیدر کتاب
اصفهـان صـد راز دارد در نهـان ،یکـی
ازرازهـایاصفهـانرابر جهای کبوتر
م یدانـد کـه در محـدودۀ ایـن شـهر
واق عانـد.اومعتقـداسـتیکـیازایـن
بناهای رازآلود و جذاب و ناشـناخته،
بر جهـای کبوتـر اسـت .در دفتـر
ماهنامـهبااوبه گف توگونشسـتیم.
بـا علاقـۀ فـراوان دربـارۀ شـاهکار
معمـاریاینبر جهام یگویدو کامل
و جامـع برایمـان توضیـح م یدهـد.
محمدعلی میرزایی
31
بسـیار گسـترد هایبهسمتاصفهانصورتم یگیرد.از دارد کـهسـابقۀآنبـه۱۸میلیـونسـالم یرسـد؛علـتآن دربارۀسابقۀ کبوترخانهدرایرانبفرمایید.
اینششصدهزار نفر۵درصدشانواردصنعتوتجارت ایناست کهزایند هرودرودیفصلیاستوطغیا نهای تفکـرسـاختبر جهـای کبوتـردر ایـرانبـهدورانپیـشاز
شـدندومابقیبهحوزۀ کشـاورزیروآوردندواینباعث بسـیار محـدودی دارد .زمی نهـای آبرفتـی کـه در دوران اسالم برم یگـردد .در دوران پیـش از اسالم و در دوران
شـد در اصفهـان دورۀ صفویـه سـ ههزار بـرج کبوتـر در مختلف کناراینرودتشکیلشده،ب هسببویژگ یهای ساسـانی ،کشـاورزی جـزء مشـاغل بسـیار عالـی بـود و
محدودۀ شـهر سـاخته شود .شـاردن به این موضوع نیز زمی نشـناختی خـاص ایـن محـدودۀ جغرافیایـی ،جـزء کشـاورزانراازپرهیزکارانم یدانسـتند.دربخشیازاوستا
اشـاره کـردهاسـت.ایـنبر جهـااز عال یترینبناهـادر نوع حاصلخیزتریـنزمی نهاسـت.ب هخصـوصمنطقـۀبیـن گفتهم یشود«:چه کسانیبهبهشتم یروند؟»زرتشت
خوداست کهدر اصفهانوجوددارد.در میانبر جهای امتصأفسهــافاننهوالورآزننهکاحمال ًاصنلابخویدزتشرـیدهناخسـا تک.هـایایـرانراداردو پوازمسیـخمن ُمـیرددههردا:ز«نـکدسهانکنینبـهدبوهدرشآنتبـمذیرربوپنادشـکنهدش».اخهمبمزینـنتد
کبوتـری کـه در اصفهـان سـاخته شـد ،پیچید هتریـن در مسـیر زاینـد هرود ،از غـرب جلگـۀ فلاورجـان بـه کشاورزیباعثتوسعۀآنشدواینتوسعهعواملجانبی
سـاختار بـهدورۀصفویـهمربـوطاسـت.بر جهـای کبوتـر سـمت شـرق۸۰،درصـد بر جهـای کبوتـر ب هدلیـل وجـود مثـلقنا تهـاوبر جهـای کبوتـررام یطلبیـد.
پیـشاز دورۀصفویـهت کاسـتوان های(سـاد هتر)بـود؛امـا زمی نهـای حاصلخیـز شـکل گرفتـه اسـت .اسـتان در ایران ،کبوترجزءپرندگانیاست کهتاحدودیجنبۀ
در ایـندوره،چـونسـازندگانبـرج کبوتـرم یخواسـتند اصفهـانبزر گتریـنصادرکننـدۀ کـودبـوده؛یعنـیاز نظر تقـدسدارد؛ کبوترهـااغلـبدور گنبدهـاوهمچنیـندر
ایـن بر جهـا ظرفیـت بیشـتری داشـته باشـد ،از ترکیـب تجـاری ،کـودوفضلـۀ کبوتریکیاز محصـولاتعمد های محوطـۀ امامزاد ههـا و حر مهـای ائمـۀ معصـوم جمـع
چنداستوان هایاستفادهم یکردند کهمستحک متربودو بـوده کـهاز اصفهـانبهاسـتا نهایدیگرصادر م یشـده وممیحشتورنمدبووادز اهایندنل.دحرااروظپاهدمقییقشًابهردعرکمیاسانمسردتموبمهحکببووترب
است.اینترا کم کبوترخان ههادر حوزۀزایند هرودبسیار «مـو شپرنـده» گفتهم یشـود؛چونفضلۀ کبوتربسـیار
ایسـتاییبیشـتری داشت. چشـمگیراسـت۲۰.درصـددیگـردر حوض ههـاورودهـاو اسـیدیاسـت(در بیـنجانـورانوپرندگاناهلی،فضلۀ
شـاردن شـمار ایـن کبوترخان ههـا را سـ ههزار بـرج چشـم ههای دیگـر بـوده اسـت۱۰.درصـد نیـز در مناطـق کبوتـر بیشـترین میـزان اسـیدتیک را دارد) و وقتـی روی
بیـان کـردهاسـت؛امـاایـن کبوترخان ههـادر حـال گلپایگانوخوانسارشکل گرفتهاست.درنطنزو کاشان بناهـام ینشـیند،بنـارافرسـودهم یکنـدوباعثتخریب
فراموش یاندوب همرورزماناز بینم یروند.علت بر جهـای کبوتـر بسـیار محـدود اسـت .در شـهرضا نیـز آنم یشـود.در اروپـاومصـربـا کبوتـرمبـارزهم یشـود؛اما
ب هدلیـل وجـود زمی نهـای کشـاورزی ،بر جهـای کبوتـر بـرایمـاجنبـۀاعتقـادیداردواز دیرزمـانپرورش کبوتر
ایـنب یتوجهیچیسـت؟ رایـج بوده اسـت.
در دورۀصفویـهدر بر جهـای کبوتـرتخری بهـایعمـدی سـاخته شـده اسـت. حتـی دسـوار هخهـات بیرپیجهـاشتـریازکآبونتـبررمبـهیگـدرودردۀ.مسعامســاونل ًیااهنیـیـاچ
ایجـاد م یشـد و الآن هـم در مسـیرهایی کـه بـه سـمت وجـود بر جهـای کبوتـر در محـدودۀ زاینـد هرود بنایی
اصفهـانمنتهیم یشـودم یتوانتخری بهـایعمدی نشـا ندهندۀ ذهنیـت و تفکـر ماسـت کـه تنهـا مبتنـی بـدون پیشـینه و مطالعـه بـه وجـود نم یآیـد .در دورۀ
ایـن بر جهـا را دیـد .زمانـی کـه کشـاورزی از رونـق افتـاد و بـر کشـاورزیبـودهاسـت.شـاردن(جهانگـردفرانسـوی) ساسـانیان نیـز بـه علـت توسـعۀ کشـاورزی کـه بسـیار
ساخ توسـازهاییدر کنـار ایـنبر جهـاشـروعشـد،ایـن در سـفرنامۀخـود،بـهتجـارتفضلۀ کبوتـراز اصفهانبه بـه آن اهتمـام م یورزیدنـد ،بناهایـی ماننـد بر جهـای
بر جهـاراتخریـبم یکردنـدوآجـرآ نهـارابرم یداشـتند. مناطـقدیگـراشـاره کـردهاسـت.در سـفرنام ههایدیگـر کبوتـر سـاخته شـد .براسـاس شـواهد باستا نشناسـی،
همچنیـن بسـیاری از ایـن بر جهـای لانـۀ خوبـی بـرای مثـلتاورنیـهودالاوالهنیزبهبر جهای کبوتراشـار ههایی بر جهایـی بود هانـد (ب هخصـوص در اصفهـان) کـه بـه
اماحرتهـمـاامل یماشـرگدزیوادگیــینبـوراجـویدکداشـاشـورزات؛ بنناخبرطایرـنـان عکمبــودًادآ؛زنیرراا کرد هاند.اینبناهاآ نقدر برایسیاحاناروپاییجذاب ایلخانـان مغـول نسـبت داده م یشـدند.
تخریبم یکردند.در ۵۰سـالاخیرشـایدبیشاز پنجاه بـوده کـه در گراورهایـی کـه از آنـان ب هجـا مانـده اسـت چرابر جهای کبوتربیشتردر استاناصفهانودر
زاینـ کدنهارروزدایُپنربدرهکروتتدرقیـرارن رداورددا؟یـران بـود (متأسـفانه بایـد
کبوترخانـه تخریب شـده باشـد. تصاویـر مربـوط بـه بر جهـای کبوتـر دیـده م یشـود. از فعـلماضـیاسـتفاده کنیـم).شـایدنمونـۀزمی نهای
در دورۀصفویـه،بر جهـای کبوتـرتـاحـدودیاز معمـاری دربـارۀ پیشـینۀ کبوترخان ههـا در ایـران و حاصلخیز پیرامونزایند هرودرادرهیچنقط هایازایران
و بناهـای عالـی و فو قالعـاده تأثیـر گرفتنـد .اوج رونـق نتوانیمببینیم.زایند هرودقدیم یترینبستررودرادرایران
بدرر جدوهراۀقیاکجباورتررندرگدمورۀیباصزفد.وُیافهاتسشته.رروسنازدریوبدهررایشنددشورهره ب هخصـوص اصفهـان بفرماییـد.
باعثشـدمعماریبناهاسـادهشـود؛چرا کهسـازندگان ساختبر جهای کبوتراز دورۀساسانیانشروعشدودر
تـوان مالـی نداشـتند تـا بـرج مرکـب و چنداسـتوان های دورۀ ایلخانان مغول توسعه یافت .دورۀ ایلخانان مغول
بسـازند و بر جهـا ت کاسـتوان های م یشـود .ساد هسـازی بـرای کشـاورزی دورۀ بسـیار خوبـی بـود .ب هخصـوص
ساخ توسـازها در دورۀ قاجـار برم یگـردد بـه اقتصـاد و بر جهای کبوتربسـیاریدر حوزۀاصفهانسـاختهشـد.
جن گهـای متعـدد بـا رو سهـا ،شکسـ تهایی کـه بـه دردورۀسلجوقیانتجارترونق گرفتوب هسببتوسعۀ
ایـران تحمیـل شـد و قراردادهـای ننگیـن ترکمانچـای جاد ههایایران ،کشاورزیرنگباخت.تجارتباشرق
و گلسـتان کـهباعـثشـدرفت هرفتـه کشـاورزانمـافقیـرو و غـرب باعـث شـد کشـاورزی دیگـر چنـدان در کانـون
فقیرترشـوند.در دورۀپهلویاول(رضاشـاه)سـاد هترین توجـه نباشـد .در دورۀ آ لبویـه نیـز همیـن وضـع حا کـم
بر جهـای کبوتـر را داریـم ،یعنـی ت کاسـتوان های سـاده. بود.ناصرخسـرودر سـفرنامۀخودبهاینموضوعاشـاره
چـه عواملـی باعـث تخریـب ایـن کبوترخان ههـا م یکنـد .در دورۀ ایلخانـان مغـول ب هسـبب شـک لگیری
حکوم تهایمحلیودرگیر یهایمیانآ نها،امنیت
شـده اسـت؟ را ههاازبینرفتوتجارتازرونقافتادونگرشجدیدی
تخریببر جهای کبوتربهنوع کشاورزیهمبرم یگشت؛ در کشاورزیایجادشد.برایرونق کشاورزی،بر جهای
بـرای مثـال ،زمانـی کـه بـه فکـر برنـ جکاری در مـزارع کبوتـرنخسـتینابـزار لازمبـود.در دورۀصفویـه،ب هدنبال
اطـراف بر جهـای کبوتـر افتادنـد بـه آ نهـا آسـیب زدنـد؛ ثباتاقتصادیبسـیار چشـمگیروهمزمانباآن،ایجاد
چـون در برنـ جکاری همیشـه مزرعـه بایـد پـرآب باشـد. امنیتوتوسـعۀ کشـاورزیوهمچنینتأسیسرا ههای
آبیـاریسـیلابیورطوبـتهمیشـگیبـربر جهـای کبوتـر جدیـد و شهرسـازی نـو ،اقتصـاد و کشـاورزی رونـق پیـدا
تأثیـر مسـتقیم دارد؛ بنابرایـن عوامـل انسـانی و تغییـر کـردومهاجر تهایـیبـهاصفهانشـکل گرفت.بخشـی
نـوع کشـاورزی و محصـولات کشـاورزی عامـل مهمـی از ایـنمهاجـران کسـانیبودند کهدانشصنای عدسـتی
در تخریـب بر جهـا بـود .در دورۀ پهلـوی اول بسـیاری از داشـتند؛ عـد های دیگـر از ذهـن فعـال اقتصـادی و گـروه
بر جهـای کبوتـرتخریـبشـد.در واقـعبـاورودصنعتبه سـوماز دانـش کشـاورزیبسـیار خوبیبهر همنـدبودند.
ایـران ،کشـاورزیاز رونـقافتـادوبسـیاریاز کشـاورزاناز در اینزمانشـهراصفهان گسـترشم ییابدوجمعیت
شـغلخوددسـت کشـیدندوبهسـمتصنعترفتند. آن از پن جهـزار نفـر بـه ششـص دهزار نفـر م یرسـد .کـوچ
شمار ٔهبیستوسوم32
آذر مـاه 1397
مزاحـم مثـل کلاغ و حتـی کلا غجـارک کوچـک اسـت سیستا نوبلوچستاندر کناردریایعمانوخلی جفارس متأسـفانهورودصنعتباعثجایگزینی کودشـیمیایی
و نم یتواننـد وارد شـود .د ِر ورودی هـم در نظـر گرفتـه ایجادم یشد؛امامتأسفانهدر کنارمناطقنیم هخشک با کودطبیعیشد؛چون کودشیمیاییارزا نتر(ب هدلیل
م یشـد .بنابرایـن از بیـرون خزنـدگان و از بـالا پرنـدگان هزین هبـربـودنتغذیـۀ کبوترهـا)ودر واقـعدر دسـتر ستر
شـکاری نم یتوانسـتند وارد شـوند .ایـن تمهیـدات در ایـرانودر اسـتاناصفهـانایجـادشـد. بـود.بـا کـودشـیمیاییمحصـولات کشـاورزیدرشـ تتر
بدنـههـمبـود؛بـرایجوندگانـیمثـلمـوشدر بدنـهتله در دورۀ بعـد از انقالب ادعـا کردیـم واردات گنـدم تمـام وبازارپسـندان هتربـهدسـتم یآمـدوایـنباعـثم یشـد
م یگذاشتند کهواردنشود؛چونموشا گرواردم یشد، شـدهاسـتودهسـال پیشجشـنپایانواردات گندم سازندگانبر جهای کبوترو کشاورزانبه کودشیمیایی
راهرابرایمار همباز م یکرد.بسیار جالباست کهروی گرفتیم؛امامسئلۀمابعداز دورانانقلاب،توسعۀتولید روی آورند .متأسـفانه این عامل منفی باعث رها شـدن
بدنۀبر جهای کبوترتل ههاییبرایجوندگانهمایجاد کودهـای شـیمیایی بـود .پـس دوبـاره بر جهـای کبوتـر وتخریببیشـتربر جهای کبوترشـد.م یتوانیمبگوییم
م یشـد .بـا ایجـاد نـواری گچـی همـراه بـا مقرنـ سکاری، سـاخت آخریـن بر جهـای کبوتـر بـه دوران پهلـوی اول
تمهیداتـیهـمبرایقسـمتفوقانـیدر نظرم یگرفتند. مظلـومواقـعشـدندوبـهآنـانب یتوجهـیشـد.
مقرن سهـا بسـیار سـاده بـود و ا گـر خزنـده و درنـد های مهمتریـن عامـل تخریـب بر جهـای کبوتـر را چـه مربـوط اسـت.
کوچـک م یتوانسـت تـا اینجـا هـم صعـود کنـد در اینجـا در دورۀپهلـویدومنیـزتخری بهایـیصـورت گرفت.در
میدانیـد؟ ایندوره،تولیدمحصولات کشاورزیبه کمترینمیزان
متوقـف م یشـد. چـونجنـس کشـاورزیمـاتغییـر کـرد.بـاورود کودهای رسـیده بـود؛ زیـرا ایـران یکـی از بزر گتریـن واردکننـدگان
بـرج کبوتـرفو قالعادهزیبایی کهبـالایآنمقرن سکاری شـیمیایی،تالشبـرایپـرورش کبوتـر کمشـدودیگربه محصولات کشاورزیشدهبودوجوو گندموانواعمیوه
شـده نشـان م یدهـد سـازندگان بـه زیبایـی هـم توجـه فضلـۀ کبوتـر توجـه نکردنـد .جمـ عآوری فضلـه سـخت بـه کشـور واردم یشـد .ک مکـمتوجـهبـه کشـاورزیرنـگ
م یکردنـد؛ یعنـی کاربـردی بـودن بـا زیباشناسـی همـراه بود.بخشـیاز فضل ههادر کفبرجبودوبخشدیگردر باخـت و یکـی از عوامـل عمـده در ایـن زمینـه صنعت یتـر
شـده اسـت .در بر جهـای کبوتـر ،طا قبند یهـا هـم لان ههـا ،کـهبـرایجمـ عآوریآنبایـدبـهطبق ههـایبـالا شدنایرانبود.در همانزمانبود کهصنایععظیمی
کاربـردی اسـت و بـه اسـتحکام بنـا کمـک م یکنـد و هـم م یرفتندوپن جهزار لانهرایک ییکیتمیزم یکردندواین ماننـدذو بآهـنوفـولادبهاصفهانواردشـدوضرب های
نوعـی زیباشناسـی در خـود دارد .طا قهـا و راهروهـا و کار بسیار زما نبروهزین هبربودومحصولتولیدیبسیار
سـتو نهایی کـه ایجـاد شـده و همچنیـن طبق هبنـدی گـران م یشـد .فضلـۀ کبوتـر بسـیار گرا نتـر از پهـن گاو و بسـیار سنگینبه کشـاورزیزد.
و چیدمـان لان ههـای کبوتـر فو قالعـاده زیباسـت. پشگل گوسفندبود.بههمیندلیل کشاورزم یبایست بسـیاریاز ایـنصنایـع کـهبـهآبفراواننیاز داشـتنددر
بر جهای کبوترایراندر دنیاجزوعظی مترینوزیباترین بـرایافزایـش کیفیتمحصولهزینۀ گزافیبدهد؛پس فاصلۀن هچنداندوراز زایند هروداحداثشدند.جایی
و کام لتریـن بر جهاسـت؛ ولـی هی چکـس در ایـن زمینـه بـه سـمت تهیـۀ پهـن گاو و بعـد از آن پشـگل گوسـفند کهسـطحایسـتاییبسـیار بالا بودوباحفر کردنچاهی
سـرمای هگذاری نکـرده اسـت؛ درحال یکـه م یتوانیـم بـا کـمهیاترفـفاقـ ًتا.امزحهصمــوۀالیخنوهـااشرآزا بنتوررنکگـودیبهـاهآنیاشـنیمـمییایدادی.بود ک معمـق بـه آب م یرسـیدند .بدیـن ترتیـب زمی نهـا و
تبلیغـات،از قنـاتوبـرج کبوتـربـرایجـذب گردشـگران کبوترخان ههابیشتردراستاناصفهاناست.آیادر با غهـای بسـیاری از بیـن رفتنـد و بسـیاری از کشـاورزان
کشـاورزی اسـتفاده کنیـم و توسـعۀ اقتصـادی خوبـی خـوب جـذب صنعـت شـدند .صنعت یتـر شـدن ایـران
شهرهایدیگرایرانهم کبوترخانهوجوددارد؟ در زمـان پهلـوی دوم ادامـه یافـت و صنایـع سـیمان و
داشـته باشـیم. یکـیودونمونـههـمدر میبـدیـزدبـهتقلیـداز اصفهـان سـنگ نیـز ایجـاد شـد .هی چکـدام از ای نهـا بـا طبیعـت
معمـاری و فضـای داخلـی کبوترخان ههـا چـه ایجـاد شـد؛ امـا صادرکننـدۀ این محصـول اصفهـان بود. اصفهـان متناسـب نبـود .ایـن صنایـع م یبایسـت در
ایـنبناهاموقعیسـاختهم یشـد کهاصفهـانپایتخت
ویژگ یهایـی دارد؟ بـود؛ بنابرایـن از جاد ههـای کاروا نرو ایـن محصـول را بـا
بر جهـای کبوتـر بـرای سـازندگان آن بسـیار مهـم بـود. خودشـانم یبردنـدوخواسـتار ایـنمحصـولبودنـد.
در سـاختار ایـن بنـا نوعـی ایسـتایی وجـود دارد .ایـن کبوترخان ههـا از نظـر سـاخت چـه ویژگ یهایـی
بنـا را اسـتوان های مرکـب و چندطبقـه م یسـاختند و هـر
کبوترخانـه یـک اسـتوانۀ مرکـزی و اسـتوان ههای جانبـی داشـتند؟
داشـت .بیشـتر بر جهـای دورۀ صفویـه دوطبقـه بـود. سـازندگان بر جهـا بـرای دفـع آف تهـای طبیعـی چـون
بـرج کبوتـر روسـتایی چهاربـرج (شهرسـتان فلاورجـان) مـار ،شـاهین ،بـاز ،بـوف و مـوش تدابیـری اندیشـیده
سـ هطبقه اسـت کـه بزر گتریـن بـرج کبوتـر دورۀ صفویـه بودنـد کـهدر نـوعخـودجالـباسـت.بـرایجلوگیـریاز
بهشمار م یآید.طرحبرجنیزاز استوان هایبهستار های ورودمارهـابـهدرونبـرجاز کمربنـد گچـییـاشـال گچـی
رسـید و از ت کاسـتوان های ایلخانـان مغـول و پیـش از استفادهم یکردندوه ما کنوننیزاین کمربنددرتمامی
بر جهـادیدهم یشـود.این کمربندچنانبـود کها گرمار
صفویـه ب هصـورت مکعـب درآمـد. م یخواسـتاز آنعبور کند،بهعلتصافبودنسـطح
چهار برجخاروننج فآباد کهالآنارگنامیدهم یشـود گچم یلغزیدوبهپایینم یافتاد.ممکنبودمار سـوراخ
در دورۀپهلـویاولسـاختهشـدوسـاد هترینبر جهـای یـارخنـ هایدر پاییـن کمربنـدپیـدا کنـدوبـهدرونبـرج
ساخت هشـده در کشـور اسـت .هرچـه پی شتـر م یآییـم نفـوذ کنـد؛پـسبرایاز بینبردنآناز شـیروپودر آهک
استفادهم یکردند.همچنیندربرخیازبر جهای کبوتر
بر جهـای کبوتـرسـادهوسـاد هترم یشـود. تل ههایـیسـفالیتعبیـهم یکردند کـهامـکانورودجانور
بر جهـای کبوتـر از نظـر شـکل ظاهـری بـه بر جهـای بـهدرونآ نهـاآسـان،امـاخـروجاز آ نهـاغیرممکنبود.
استوان هایساده(متشکلازیکاستوانۀسادهوسقفی در بر جهـای کبوتـربـرایمقابلـهبـاپرنـدگانشـکاریهم
گنبد یشـکل) ،بر جهـای چنداسـتوان های (متشـکل از تدبیـری اندیشـیده بودنـد .در بـالای بـرج ،برج کهـای
چنـد اسـتوانۀ سـاده کـه در یـک یـا دو ردیـف و بـه شـمار کوچکـی وجـود دارد کـه محـل ورود کبوتـران اسـت و
مختلـف در کنـار هـم قـرار گرفت هانـد) و چنـد اسـتوانۀ انـدازۀ آن در حـد قـد و قامـت یـک کبوتـر اسـت؛ البتـه
پیشـرفته(دارایطبقـۀهمکـفوطبقـۀنخسـت کـهدر متأسـفانه در مرمـت بـرج کبوتـر مرداویـج بـه انـدازۀ ایـن
طبقۀنخستباایجادراهروهاییبرشمار لان ههاافزوده ورودی دقـت نشـد و یـک شـاهین م یتوانـد از آن وارد
شود.برج کبوتردانشگاهاصفهان ،گنجش کخانهدارد
شـده اسـت) طبق هبنـدی م یشـوند. وفو قالعـادهزیباسـت.ایـنبرجتنهابرج کبوتریاسـت
بـاشـنیدننامبـر ج کبوترهموارهبنایـیدواربهذهنمان که گنجش کخانهداردویکیاز پیشرفت هترینبر جهای
م یآید.در واقع۹۵درصدبر جهای کبوتردر دورۀصفویه کبوتراسـت کهبرج کهای گنجشـ گخانهو کبوترخانۀ
بناهـای اسـتوان های بـا نمـای بیرونـی مـدور بـوده اسـت؛ آنبـاهـمفرقم یکنـد.ورودیاینبر جهابرایپرندگان
امـا بر جهـای کبوتـر در منطقـۀ گلپایـگان و خوانسـار و
محـدود هایدر شـهرضاونج فآبـاد،ب هخصـوصاز دورۀ
33
اثر:حسن کریمی
شـمامشـاهداتمیدانـیبسـیاریدر ایـنزمینـه عقـبنـگاه کـرد.بایـدهمآبراسـالم کنیموهم کـودرا. قاجاریه،ب هجایاستوان های،مکعبیومکع بمستطیلی
داشت هاید.دربارۀ کبوترخان ههایمنحصرب هفردی غن یتریـن کـودطبیعـیفضلـۀ کبوتـراسـتوهما نطـور ساختهشد هاندوآنزیباییراندارند.درطرحدوارتعداد
کـه کشـاورزانم یگوینـدیـکقاشـق کوچـک کـود کبوتـر
کـهدید هایـدبرایمانبگویید. پنجبرابر کودحیواناتدیگرمؤثراستوبهغنایزمین لان ههـایبیشـترینیـزدربـرججام یگرفتهاسـت.
بـرج بـزرگ چهـار بـرج ،یکـی از شـگفت یهای معمـاری کمکم یکند.این کودبرایصیف یجاتبسیارمناسب دربـارۀ فضـای داخلـی بنـا نیـز بایـد گفـت زمانـی کـه مـار
شهرسـتان فلاورجـان بـه شـمار مـ یرود .در دهکـدۀ اسـت .دولت باید یارانه دهد و توجه ویژه داشـته باشـد. یـا جانـور شـکارچی دیگـری وارد بـرج کبوتـر م یشـد،
کلیسـان ،مجـاور روسـتای پلارتـگان ،بـرج کبوتـر توسعهوروندروب هپیشرفتاینقضیهباترغیب کردنو تمـام کبوتـرانه مزمـانبـاهـم پـرواز م یکردنـدتـااز بـرج
شـگف تانگیزدیگـریقـرار دارد کـهبـهچهلبرجشـهرت تبلیغاتوبیانمعایبمحصولاتتولیدیبا کودهای خـارج شـوند .صـدای بـال کبوتـر و نیرویـی کـه ایجـاد
یافتـهاسـت.اطـرافچهلبـرجرا کشـتزارهاییفرا گرفته شـیمیایی حاصـل م یشـود .جامعـۀ پزشـکی بایـد ایـن م یشـده باعـث تخریـب بنـا م یشـده و بـر ایـن اسـاس از
اسـت کـه گاه بـه شـکل شـالیزار نیـز اسـتفاده م یشـود. هشـدار رابـهمـردمبدهد. کلا فهـای چوبـی اسـتفاده م یشـده اسـت .چـوب در
وجـود آب فـراوان شـالیزار ممکـن اسـت بـه ایـن بنـای کشاورزیوطبع ًاپیشرفت کبوترخان ههادر نظام بدنـۀبنـاانعطا فپذیـریبسـیاریداردوایـنویژگـیبـه
باشکوهزیانوارد کند.درحالحاضر،تولیدبرنجلنجان جامعۀانسانیچهنقشیداشت هاند؟ ضرب هپذیریوایستاییآن کمکم یکندوبدینترتیب
کمـیمحـدودشـدهوهمیـنامـرباعثشـدهایـنبر جها طبیعـیاسـتوقتـی کشـاورزیومحصولاتآنتوسـعه
ومرغوبیـتپیدام یکند،خریدارهایبیشـتروصـادرات نیـروی صوتـی ایجادشـده خنثـی م یشـده اسـت.
سـال متر بماننـد. بیشـتری دارد .وقتـی ابـزار تغذیـۀ زمیـن مهیـا باشـد، کمبوسـتلرمخًااان گـهرهباخدروتاوهیـسعمۀگگررددشـشگگررخیارچجـهنیقراشبـایشدـارگنفدت؟ یای
آیاشمااز تعداد کبوترخان ههایفعال،نیم هفعال جنـسمحصـولبهتـرم یشـود.خربـزۀسـینو گـرگابو خـارج از حـد تصـورش مواجـه کنیـم بایـد او را بـه بازدیـد
ِبـه اصفهان زبانزد خاص و عـام بوده؛ چون برای پرورش بـرج کبوتـرببریـم؛امامتأسـفانهحتـی گردشـگرانایرانی
و مخروبه اطلاع دارید؟ آ نهـا از کـود غن یشـده اسـتفاده م یشـده؛ بنابرایـن هـم ایـن بناهـا را نم یشناسـند .کسـانی کـه بانیـان
در حـال حاضـر کبوترخانـۀ فعـال یـا نیم هفعـال نداریـم. شـهرت آنـان ب هنوعـی بـه بر جهـای کبوتـر وابسـته بـوده گردشـگر یاند و تـور وارد م یکننـد هـم نم یشناسـند.
تعـداد کبوترخان ههـا در دورۀ صفویـه سـ ههزار بـرج بـا اسـت .در سـفرنامۀ اب نبطوطـه آمـده اسـت :در هیـچ کسـانی هـم کـه در زمینـۀ گردشـگری خارجـی فعا لانـد
اسـتحکام و ایسـتایی بسـیار بـود و بعـد از دورۀ صفویـه، کجـایایـرانشـیری نتراز خربـزۀسـینندیـدم.بر جهای اطالعندارنـدوسـلیق ههارانم یدانند.امـاما گرو ههایی
یعنـیدر دورۀافشـاریهوزندیـهوقاجاریـهتـاپهلـویدوم کبوتـرراجاهایـیم یسـاختند کـه کبوترهـالطمـ هایبـه را کـهم یدانیـمبـهمعمـاریعلاقـهدارنـدبـهبازدیـدایـن
نیـز هـزار کبوترخانـه سـاخته شـد .امـا امـروز از مجمـوع محصـولات نزننـد ،در مـزارع شـرق و غـرب اصفهـان و بر جهـام یبریـم.وقتـیواردم یشـویمودر غرف ههـاقـدم
چهارهـزار بـرج کبوتـر ،تنهـا ۶۰۶کبوترخانـه باقـی مانـده بیشـتر داخـل باغـات. م یزنیمبایکشـاهکار معماریروب هروم یشـویم کهدر
اسـت؛یعنـی ۶۰تـا۷۰درصـدآ نهـاتخریـبشـدهاسـت. در کشـورهایدیگـرهـمایـن کبوترخان ههـاوجـود مکانـی محـدود و مـدور ایجـاد شـده اسـت ،یـک شـاهکار
تعریـف و احسـاس خودتـان را از بر جهـای کبوتـر دارنـد؟آیـا کارکردهـایآنانباهممتفاوتاسـت؟ معماریفو قالعاده!امامتأسفانهاینشاهکار حتیبه
در سـه کشـور بـرج کبوتـروجـوددارد.مصر(قـارۀآفریقا)و
چگونـه بیـان م یکنیـد؟ فرانسـه(قـارۀاروپـا)وایـران(قـارۀآسـیا).در اروپا،فرانسـه گردشـگران ایرانـی نیـز معرفـی نشـده اسـت.
هیـچ بنایـی مثـل بـرج کبوتـر مـن را جـذب نم یکنـد. مشـهور بـهداشـتنبر جهـای کبوتـراسـت.در این کشـور آیابرایجذب گردشگربهاینبناهاراهکارهایی
بناهایـی هسـت کـه شناخت هشـده و مشـهور اسـت و بر جهـای کبوتـر سـاز ههای اشـرافی اسـت کـه در ابعـاد
توقعـی از آن وجـود دارد؛ در ایـن حالـت از آن بنـا بازدیـد بسیار محدوداطراف کا خهایشاهیودو کهاساخته وجود دارد؟
م یکنیـم و لـذت م یبریـم؛ ولـی موقعـی کـه وارد بنایـی م یشـدهاسـت.در انگلسـتاننیزدر محدودۀ کا خهای بر جهـا هنـوز معرفـی نشـد هاند و بایـد شـهردار یها و
ناشناخته م یشویم که برای آن تبلیغاتی نشده است، شـاهیبرج کبوتربودهاسـت.در اروپااینبر جهارابرای رسـان هها و دانشـگا هها ایـن مـکان را معرفـی کننـد .در
بیشتر مجذوب م یشویم؛ بنایی متروکه ،بیرون از شهر پرورشونگ هداری کبوترهاینام هرسـانم یساخت هاند زمینـۀ کاخ و بـاغ بسـیاری از کشـورها مدع یانـد؛ امـا
و کنار مزارعدورافتاده.شـمااز بنایچهلسـتونتوقعی وبنـایآنمستطی لشـکلوبسـیار سـادهومحقـربـوده در بر جهـای کبوتـر فقـط سـه کشـور مدع یانـد :مصـر و
داریـدووقتـیاز آنبازدیـدم یکنیـد،توقـعشـمابـرآورده اسـت .اروپاییـان بر جهـای کبوتـر را ب هعنـوان عنصـری فرانسـه و ایـران .وجـود بـرج کبوتـر در دو کشـور مصـر و
م یشـود؛ولـیهیچبنایـیدر ایرانمثلبر جهای کبوتر معمـارینـگاهنم یکننـد؛ولـیمـام یتوانیـماینبناهـارا فرانسـه محـدوداسـتو کاربـریآ نهـا کشـاورزینبـوده
وقنا تهاوآسـیا بهایآبی کهدر قنا تهاسـتانسان شاهکاریمعماریومکانیبرایبازدیددر نظربگیریم. و آشـیانۀ کبوترهـای نام هرسـان بـوده اسـت؛ امـا وقتـی
موضـوع کشـاورزیمطـرحم یشـود،مـابـرج کلیسـانرا
را جـذب نم یکنـد. داریـم کـهبزر گتریـنبرج کبوتردنیاسـت؛اماناشـناخته
ا گـر حـرف نا گفتـ های دربـارۀ کبوترخان ههـا مانـده استوبایدباتبلیغتوجه گردشگراندنیارابهآنجلب
کـرد .بـه شـهرداری توصیـه م یکنـم بـرای معرفـی بر جهـا
اسـت بفرماییـد. بیلبوردهایـینصـب کنـد.شـهرداریچنـدبـرج کبوتـررا
ایـن بر جهـا بایـد ب هعنـوان جاذبـۀ گردشـگری بـه مـردم مرمـت کـرد کـهتقدیرکردنـیاسـت؛ولـیتبلیغـاتنکـرد.
معرفـیشـوندومـردمآ نهارابشناسـند.همچنینباید
توجهدانشـجویانوتحصی لکردگانرشتۀ کشـاورزیبه اهمیت کبوترخانهدراقتصادایرانراتوضیحبدهید؟
ایـن موضـوع جلـب شـود .بـرای دانشـجویان کشـاورزی بسیاریاز کشورهایدنیادر حالبازگشتبه کشاورزی
اشـتغا لزایی صـورت نگرفتـه اسـت .وجـود ایـن بر جهـا بیوهستند.ایننوع کشاورزی گراناست،امامحصولی
وابسـته بـه کشـاورزی سـالم و پایـدار اسـت و یکـی از تولیـدم یشـود کـههمۀعوامـلآنطبیعیاسـت.ماا گر
متصدیـان ایـن امـر وزارت کشـاورزی اسـت .فقـط بخواهیـم نظـر تحصی لکـردگان و دانشـجویان رشـتۀ
شـهرداری یـا میـراث فرهنگـی دخیـل نیسـتند؛ وزارت کشـاورزی را جلـب کنیـم و تبلیغـات کنیـم کـه مـردم
کشاورزیبایدهزینه کندتاایننوع کشاورزیرونقپیدا محصولات کشـاورزیسـالم(از نظرمواداولیهمانندآب
کنـد و اشـتغا لزایی ایجـادشـود .در شـناخت بر جهـای و کود)بخرند،بایدبهرو شهایتولید کودطبیعیروی
کبوترتبلیغاتبسیارمهماستوبخش کشاورزیبانیو آوریم.تمامدنیااز کودهایشیمیاییاستفادهم یکنند
متصدیاینامراسـت.شـهرداریتاحدودی کار کرده؛ و مبـدأ کودهـای شـیمیایی هـم از اروپـا بـوده اسـت؛ امـا
امـاتبلیغـاتنکـردهاسـت.رسـان هها،رادیوودانشـگا هها آ نهـا در حـال محـدود کـردن اسـتفاده از ایـن کودهـا
بایـد کار کننـدوهمۀای نها کوتاهـی کرد هاند.در معرفی هسـتند؛چرا کـهایـن کودهـاآ بهـایزیرزمینـیرانابـود
وشناختومرمتاینبر جها،میراثنیز کوتاهی کرده م یکند.در بعضیموقعی تهابازگشـتدرسـتبهعقب
اسـت .بایـد در ایـن خصـوص همایـش و نشسـت برگـزار راهمبایددر نظرداشـت.همیشـههمپیشـرفتونگاه
شـود .تشـکر م یکنـم از شـما کـه بـه ایـن مقولـه توجـه بـهجلـودرسـتنیسـت.در زمینۀ کشـاورزیهـمبایدبه
م یکنیـد و کار شـما شایسـتۀ تحسـین اسـت .برایتـان
آرزوی موفقیـت م یکنـم.
شمار ٔهبیستوسوم34
آذر مـاه 1397
شب کبوتر و
کبوتربازی در ایران
پژوهشـگرا ْن کبوتریا کفتراسـت؛لبخندم یزنمومتوجه ایـناسـت کـهبـهشـماایـنخبـررابدهـم کـهبـ هزودیدو شـایدشـماهممثـلمـنتاب هحال
خند ههـایازسـرتعجـبحضارم یشـوم. کبوترخانـه در اطـراف بهشـ تزهرا سـاخته م یشـود .کار بـهایـنموضـوعفکـرنکرد هایـد کـه
پژوهشیدقیقیدربارۀاینموضوعصورت گرفتهاست. کبوترهـا م یتواننـد موضـوع یـک
حالا کهرمباطرحسؤال«کبوتربازچهآدمیاست؟»توجه کبوترخانهبهلحاظاقتصادی،زیس تمحیطی،هنجاری، تحقیقاجتماعیوانسا نشناسانه
حضاررابهخوشجلب کردهاستوادامهم یدهد: اجتماعـی و تناسـب زیسـتی و احتـرام بـه طبیعـت بسـیار باشـند .همیشـه اسـم کبوتـر و
ارزشـمنداسـت.وقتـیبـه گذشـتهبرم یگردیـمم یبینـم یـا همـان کفتـر کـه م یآیـد قشـر
طبـقتحقیـقانجا مشـده،افـرادی کـهازبچگـیدرخانـه بسـیاریاز کارهااصول یتروانسـان یتربودهاسـت .کاراین پایی ندسـت اجتمـاع در مناطـق حدیثخسروی
حیـوان دارنـد ،مهربا نترنـد .ای نهـا بـا بچ ههـای خـود دو کبوترخانـهراشـروعم یکنیـمتـادرمسـیرآرامـشروحو
هـممهربا نترنـد.بـهچهـارراهمولـویرفتمتا کفتـربخرم. روانمردموآشتیآنانباحیواناتوهمچنینترویجنماد حاشـیۀ شـهر بـه ذهـن متبـادر
آنجامرام یشناسـند،انتخابش کردم،یکنرشایسـتهو صلحودوسـتی گامیبرداشـتهباشـیموا گرعملیشـود، م یشـود کـهموضـوعجالـبوبـابدندانیبـرایپژوهش
خو شتیپسینه کفتری،پاهایبلندوچش مهایآ گاه. بتوانیمبهمسئولانشهریپیشنهاددهیمتادرهرجایی بهنظرنم یرسد.شایدهمموضوعیباشدبرایسرزنش
فروشندهپاکتی کاغذیآوردتا کبوتررادرآنبگذارد.یک افـرادی کـه تصـور م یشـود مزاحـم همسـایگان و برهـم
نفـر کـهقف سهـاراتمیـزم یکـردوبـه کبوترهـاغـذامـ یداد ازشـهر کبوترخانهساختهشـود». زننـدۀنظـممحل هانـد ،کاروبـاریندارنـدوبـهپرند هبـازی
گفـت« :داداش! ذلیلـش نکـن ،دسـتت بگیر و در ماشـین سپساسماعیلکهرمباآنطنازیوانرژیباورنکردن یاش مشـغو لاند.درواقـعتـاپیـشازبرگزاریشـببخـارادربارۀ
رهـاش کـن ».مـن ایـن ماجـرا را بـرای حیوا ندوسـتان پشـتتریبـونم یآیـدوبـهاحتـرامعلـیدهباشـی کلاهاز کبوتـرو کبوتربـازی،هرگـزفکرنم یکردم کهم یتـوانتااین
انگلیسـی کـهم یگوینـدمیـزانتمـدنهـر کشـوریرابایـد سـربرمـ یداردوم یگویـد«:بـهعمـرمفکرنم یکـردمامکان حد به دنبال این پرنده در عمق ادبیات ،اسناد تاریخی و
بـارفتارشـانبـاحیوانـاتسـنجید،تعریـف کـردم.زمانـی داشـتهباشـددرچنیـنمحفلـیدربـارۀ کفتـرو کفتربـازی از طـرف دیگـر مناسـبات اجتماعـی جسـ توجو کـرد.
سعدیبزرگوار گفت:میازار موری کهدان هکشاست /که صحبـت شـود؛ ولـی ایـن نشـان م یدهـد کـه دهباشـی درسیصدوشصتوچهارمینشبازسلسلهش بهای
جـان دارد و جـان شـیرین خـوش اسـت //سـیا هاندرون دیدشتا کجاهاست.به کبوترو کبوتربازیب هعنواننماد بخـارا ،کبوتـرو کبوتربـازیجمعـیرا گـردهـمآوردهبـودتـا
باشـدوسـنگدل /کـهخواهـد کـهمـوریشـودتنـ گدل. ایرانیوباستانی کهپدرانماپایه گذاشت هاندنگاهم یکند هرکـس از زاویـ های بـه کبوتـر و کبوتربـازی بپـردازد .علـی
مگـر مـور تنـ گدل م یشـود؟ مورچ ههـا چشـم خوبـی وایـنارزشرابـهآنم یدهـد کـهدردسـتمـابمانـدوبـه دهباشـی،مدیرمجلۀبخارااز چگونگیوچراییبرگزاری
ندارند و هرکدام ترشـحی از اسـید فورمیک پشـت خود به اینشبم یگوید«:کبوتربازییکیازعناصرمهمفرهنگی
جـایم یگذارنـد.مورچـۀپش تسـریاسـیدفورمیکرابا نسـ لهایآیندهبرسـد». ماسـت کـه فرامـوش شـده اسـت .جـای پـای کبوتـر و
شـاخ کهاحـسم یکنـد.ا گـردسـتتانرارویزمینی که همی نطـور کـه کهـرم بـا آن ژسـت و اجـرای کبوتربـازیرام یتـواندربسـیاریاززمین ههایفرهنگیو
صفمورچ ههاازآنم یگذردبکشید،اسیدفورمیکپاک دوس تداشـتن یاشبـرایحضـار حـالاتیـک کبوتـرنـررا اجتماعیدرطولتاریخیافت.طبیعیاستآنچهامشب
م یشـودومورچـۀعقبـیم یایسـتد.رداسـیدفورمیکرا توضیـح م یدهـد و بـه پژوه شهـای دانشـگاه کمبریـج ارائـه م یشـود آغـازی اسـت بـر پژوه شهایـی کـه بایـد در
نم یبینـدوتنـ گدلم یشـود.پـسمورچههـمتن گدل م یپـردازد،بـهمهما نهـاوبرنام ههـافکـرم یکنـم:رئیـس ایـنزمینـهصـورت گیـرد.امیـدوارمشـ بهایبسـیاریبا
م یشـودوایـنراسـعدیم یفهمـد.شـا گردمغـازهبـرای بهشـ تزهرا ،علـی آخرتـی محقـق و انسا نشـناس، ایـنموضـوعبرگزارشـود.هما نطـور کهدراصفهـانبرای
کبوترشخصیتقائلبود.آ نهابرایراحتی کبوترهایشان اسـماعیل کهـرم،سـرودۀشـفیعی کدکنـی کـهقـرار اسـت برگزاریشب کبوترهایاصفهانهماهنگ کردندوازیزد
هزینـه م یکننـد .یـک نفـر سـ گهای تـازی را در زنجـان هنگامهقاضیانیهنرمندسینماوموسیقیآنرابخواند نیـزتمـاس گرفتنـد؛چرا کـهدرحاشـی ههای کویـرایـنامـر
مطالعهم یکرد.م یگفتآ نهادرخانهبخاریندارند؛ولی وشعرهایمل کالشعرابهار،تصنیفاستادشجریان.چه سـابق های طولانـی دارد».
بیرونخانهبرایسگدرلان هاشبخاری گذاشتهبودند. نسـبتیممکـناسـتمیانایـنآد مهـاوموضوعامشـب دهباشـی ب هرسـم شـ بهای بخـارا ،بـا توضیـح کوتاهـی
ای نهادر سهاییاستبرایافرادی کهبرحفاظتاسب مهمـانبعدیرامعرفیم یکند.دکترسـعیدخـال،مدیر
وحیوانـاتتعصـبدارند.خیلیچیزهاهسـت کهبایـداز باشـد؟ و اسـماعیل کهـرم ادامـه م یدهـد: سـازمانبهشـ تزهرا،شـایدحضور ای نچنینمدیریدر
«مـنبچـۀجنـوبشـهرتهرانـموازبچگـی کبوتـرداشـتم. شـب کبوتربازیعجیبباشـد؛امادکترخالپسازاینکه
کفتربازها بیاموزیم. وقتیدهباشی گفتدربارۀ کبوترصحبت کن ،گفتممن توضیحیمختصردربابشک لگیریقطعۀهنرمندانو
شـب کبوتـربخـارابـاصحب تهـایدقیـقونق لقو لهـای یک کفتربازاصیلوقدیمیتهرانهستموالآنهم کفتر نا مآورانواهمیتوجودایننوعبخ شهادربهش تزهرا
آمغـاسـزتمن یدشعـلـودی،آفخرضتـایـی کیـکهاالمبا ًتلـپهژبـواهشـشـعریبـواهدبخیــاودتمتایریگیـخـردی؛ م یدهـد ،م یگویـد« :دلیـل اینکـه امشـب اینجـا هسـتم
ازآنجای یکهدرصفحاتبعدیاینپروندهپژوهشاورااز دارم».
انگارپاسـخمرا گرفتم.چهجالب!دهباشـیواسـماعیل
کهـرمو کفتربـازی!ولابـدنسـبتبینهمۀاینشـاعرانو
35
در طو ِف با ِم خانه، آن َو ْجدها و قلـمخودشم یخوانید،ازنقـلآ نهاخودداریم یکنم؛
مهدرمیپطَّسریادیف ٔهیمز تنن،هاخییص ِمشهر زیبایی و آزرم، شورها و امافیلممستندی کهاوازیک«گرو»ساختهجال بتوجه
حالشان را بین! اسـت .گـرو مسـابقات سـالانۀ گروهـی از کبوتربازهاسـت
آنجا کنا ِر پنجره ،با خشم و آب غنبغشاومهاگ،ا ُدهامکن ،شنیغدم نةهقاوقو سرود نها کـهنوعـیمسـابقۀپـروازیاسـت.شـرک تکنندگاندرواقع
مه یم ُبغ ّاردچ.شم، در طش ِت آ ِب پش ِ تبام و بـر اسـاس مد تزمـان پـرواز کبوترهایشـان شـر طبندی
ودارنز َی ِدر آموکارهدیرزآنحیوارپانسیی شنفدرمصویرتا،بنراشاناش کهاودانه اتّمصانبُ ،شحستن و در آفتا ِب بامدادی پرگشود نها. م یکنند.مسـابقهسـازوکاردقیقوحسا بشـد هایدارد،
همسایة من مثـل یـک ماراتـن ،بـا داور ،محـل خـاص برگـزاری ،زمـان و
افشاندم سایه و برنامۀمنظموسالانهوالبتهاسپانسر!تماشا گراندرست
بدار پخووییه وشپمروایِزگ افیتنمِ :سچْحهرزآیفبریانیاین او آزسرمت!ی ِسرگینشان را مثلیکفیلمسینماییبابروزفیلمرادنبالم یکنند.
که روح را روز و شب م یدید شـ بهایبخـاراهمیشـهپـرازنـکاتجدیـدوموضوعات
خویش زلا ِل در جویبارا ِن م ی ُغ ّرید. وز پنجره ،هر لحظه، متفـاوت اسـت .ایـن شـب ب هدلیـل ویژگـی خـاص
م یشوید روزی موضوع یاشفضاییمتفاو تترداردوم یتوانساع تها
آسنراننگجا ِاهمِچر ْ ک ُمرده چیره شد، دربار هاش گف توگو کرد؛اماراستشرابخواهید،اینشب
یارب زبون باد و زیا نکار آن نگاهی کاو ُنباردچامربه شهری دورشان، کبوتـرو کبوتربـازی،شـعروشـاعریوموسـیقیهـمبسـیار
غیر از گناه و فضله داشت.حالا هنگامهقاضیانیبهدعوتاستاددهباشی
شـعریازشـفیعی کدکنیرام یخواندودوبارهحالهوارا
بـهشـعروشـاعریبرم یگرداند:
زی ِر آسمان ُوم آرنَدجمابرههادکسردتمو پای ،در آن لحظة بدرود همسایه من
چیزینم یجوید. سایه و
ِسرگینشان را
خلاصـه اینکـه حـال و هـوای ایـن شـب بـه زیبایـی و در بازگشتن، بر زمین م یدید
حیر تانگیـزی کبوتـروتأثیـرفرهنگـیویـژ هاشدر زندگـی آه! وز پنجره هر روز م یغ ّرید.
شـهریماایرانیانبود.اینحالوهواوقتیتکمیلشـد با روحم یبیر کوبانرنهکرمداازوبر ِسجر زه ِر ما ِر خود
کهیکیاز مهمانا ِنآقایدهباشی،یعنیمهندس گلزار، نم یدانیچ هها کردم؟
برایاسـتاد کدکنیهدیـ هایآوردهبود،بهقول کهـرم:دو وقتیشکسته صبح فیروز هفا ِم َبر ْنف َرگفر هد آینپرسوارزخشاراندرراف ّره تا
خسته و یا
کبوتـرطوقیمغرورسـین هکفتریسـفید. بگسستهاز هستی بشنود در پش ِت بام صبح
جمعیت مبهوت این هدیۀ زیبا و آرام ،به تماشای فیلم بازآمدم ،دیدم م یگفتم:
علـیآخرتـیدربـارۀفرهنـگ گروهـیاز کبوتربازهـابـهنـام بسیار دور از باو ِر من ،در همین نزدیک آن بالا،
گروبندهـا نشسـتند و همـه در سـکوت بـه ایـن موضـوع خیل کبوترهام، آببنیطنودق ّریآب ِکیربا ،یادبررطوا ِف صبح،
پیش از من
فرهنگـیواجتماعـیمسـکو تماندهنـگاهکردنـد. در آن غرو ِب روشن و تاریک در پرواز!
بحثباسخنانعلیآخرتیدربابفرهنگ کبوتربازهای جمعی نشسته روی پاساره آن سین هسرخان را ببین،
گروبندازمنظرانسا نشناسـیپایانیافت.بعدازمراسـم وجآمنعطیوبق َهیروکِ،ی آغ ِل دربست هشان ،خالی. بدالریآدن ِنسآمماال ِعشاسبنزر!ا
نیـزهمـهدر پـیپرسـیدنسـؤا لهاو گذاشـتنقرارهـای بر اوج بالشان را ،بین!
بعـدیبـاآخرتیودیگرمهمانانمراسـمبودنـدوبرخیبا
هیجانمطالبرابایکدیگربهبحثم یگذاشـتند.
شمار ٔهبیستوسوم36
آذر مـاه 1397
کبوتر و کبوتر بازی؛
از دیروز تا امروز
همچنیندراشعارمل کالشعرابهاروشفیعی کدکنی س ـ ـرآغاز علیآخرتی
و اخـوان ثالـث کـه خـود از علاق همنـدان بـه کبوتـر و
انـس تـو بـا کبوتـر اسـت همـه /ننگـری از هـوس بـه پژوهشگر و
کبوتربـازان شـاعر بودنـد ،سـراغ گرفـت. چا کـر خویـش انسا نشناس
آغـاز پژوه شهـایمـندر ایـنحـوزهبـهتیرمـاه1386
وآشـنای یامبـا گروهـیاز کبوتربازهـای گروبنـ ِد تهـران هـمبـهسـاعتبـرتـوبازآیـد/هـر کبوتـر کـهرانـیاز بر محمدعلی میرزایی
بازم یگردد.ا گرچهپیشاز آنهمافرادیرادر اطراف خویـش
خـودمم یشـناختم کـهب هصـورتمحـدود کبوترنگه
م یداشـتند یـا کبوتربـازی م یکردنـد ،امـا آنچـه در آن رفتـنوآمـدنبـهنـزدرهـی/چـوننیامـوزیاز کبوتر
دیـدار در تیرمـاه 1386توجهـمرابـهخـودجلـب کـرد، خویش
انسـجاموتشـک لیافتگیاین گروهبود؛ گروهی کهدر
مناسـکیسـالانهبـاعنـوان«گـرو» گـردهـمم یآمدنـد؛ ایـن سـرودۀ مسـعود سـعد سـلمان از اولیـن اشـعار
خرد هفرهنگـی پویـا کـه همچنـان در زیـر لای ههـای فارسـی اسـت کـه در آن بـه کبوتـر و کبوتربـازی اشـاره
پیچیدۀمناسـباتموجوددر شـهرهایمابهحیات شـده؛ موضوعـی کـه پرداختـن بـه آن در آثـار ادبـی تـا
دوران کنونـی ادامـه داشـته و نمون ههـای معاصـر آن
خـودادامـهم یدهـد. را م یتـوان در داسـتان «کفتربـاز» صـادق چوبـک و
37
نگهـداری از کبوتـر را تشـویق م یکنـد .نقـش کبوتـر در سـرخ پـای کبوتـر را ناشـی از سـرخی خـون امـام حسـین پیشینه
طوفـان نـوح و لان هسـازی ایـن پرنـده بـر در غـار حـرا و م یدانندوباوردارند کبوتردر ظهرعاشورابرپیکرایشان
حفاظـت از جـان پیامبـر سـبب ارتقـای جایـگاه کبوتـر کدبروتاریـبازنیمدجرـاایرلانسورگفراذزشوـفرتو تداهریاخـیاِریتباحطضـعلوراق کهبمنوتـدرا ون
در گفتمـان دینـی شـده اسـت .کبوتـران حـرم نیـز از فـرود آمـده و مویـه کـرده (بشـرا.)40-39:۱۳۸۶، ایـنپرنـدهبـاآنرامـرورم یکنیم.سرگذشـتی کهن هتنها
دیگـرمـواردیاسـت کـهدر آن،زمینـ هایدینـیموجـب البتـه کبوتربـازی در تمامـی ایـن دوران از گزنـد انـواع جالـب توجـه اسـت ،کـه در شـناخت موقعیـت کنونـی
حرمـتیافتـن کبوتـرشـده؛تـاجایـی کـهن هتنهـاشـکار و ان گهـا و تهم تهـا و نیـز محدودی تهـا و ممنوعی تهـا کبوتربـازیمفیـدخواهدبـود.از زماندقیقاهلی کردن
خوردن گوشت کبوتران حرم جایز نیست ،بلکه تغذیه هـم ب ینصیـب نبـوده؛ ان گهـا و محدودی تهایـی کـه کبوتـر اطلاعـی در دسـت نیسـت ،امـا دیـگار اسـتفاده از
و نگهداری از آ نها هم با نذورات مردم تأمین م َیشود؛ خـود گواهـیاسـتبـررواجوفرا گیریایـنفعالیت.این کبوتر قاصد در ایران و مصر را متعلق به هزارۀ اول پیش
تـا بدانجـا کـه در حوالـی سـال 575ق حسـام الدولـه، محدودی تهـا گاه بـا توسـل بـه احـکام دینـی و گاه در از میالد مسـیح م یدانـد (دیـگار .)۲۲۴ :۱۳۸۵ ،اشـارۀ
اسـپهبدطبرسـتان،عوایدیکدهو گرمابهوآسـیا ِیآن حـوزۀ حکمروایـی حا کمـان اعمـال م یشـده ،امـا در هـر اب ناثیـردر کتـابالکامـلفـیالتاریـخ،بهفرمـانعثمان
را وقـف کبوتـران مکـه کرد (ابـن اسـفندیار.)120:۱۳۲۰، صورتنم یتوانتأثیربدنامیناشیاز آنتهم تهارادر بـه بریـدن بـال کبوترهـای مدینـه در هشـتمین سـال
امـا در مقابـل و در تقبیـح کبوتربـازی نیـز م یتـوان در شـکل گرفتـناینمحدودی تهانادیده گرفـت.دزدی، خلافتـش یکـی از قدی متریـن منابعـی اسـت کـه بـه رواج
متـون دینـی دسـ تآویزهایی یافـت ،ازجملـه حدیثـی چشـ مچرانی و ایجـاد مزاحمـت بـرای همسـایگان از کبوتربـازیدر مدینهاشـارهم یکنـد(.)296/2پساز آن
در کتاب سـنن ابی داوود که «ان رسـول الله رأی رجل رای جترینان گهاییاست کهدر طولتاریخ کبوتربازها جاحظ( ۲۵۵-۱۵۰ق)در جلدسوم کتابالحیوان ،که
یتبـع الحمامـه فقـال شـیطان یتبـع شـیطانه» (.)۲۳۱ بـا آن مواجـه بود هانـد .امـام محمـد غزالـی در کیمیـای بـه کبوتـر اختصـاص دارد ،از ارزش بـالای کبوتـر در بـازار
ابـن قدامـه القدسـی هـم در المغنـی شـهادت کبوتربـاز سـعادت ،در کنـار نـرد و قمـار و شـطرنج از کبوتربـازی بغدادسخنم یگوید؛چندا نکه گاه کبوترباقیمت۵۰۰
را جایـز نم یدانـد (ابن قدامه القدسـی :ب یتـا.)172:9، ب هعنـوان عادتـی ناشایسـت نـام م یبـرد (غزالـی،۱۳۶۱ ، دینار از باز و شـاهین و قوش و عقاب و قرقاول و خروس
مقتدی عباسی یکی از حکمرانانی بوده که کبوتربازی .)۱۲:۲در کتـاببحرالفوائـدهـمدر بخـشآدابتربیـت وحتیشتروالاغوقاطر گرا نترخریدوفروشم یشده.
را ممنـوع کـرده و دسـتور تخریـب کبوترخان ههـا را فرزند و صحبت ،از هفت آفتی که باید فرزند را از آن دور همچنینجاحظبه گردآمدنجمعی تهایزیادبرای
داده اسـت (اب نکثیـر . )118 :12 ،۱۳۶۶ ،غـازان خـان، نگه داشت هفتمین مورد را «کبوتربازی و بر بام شدن» تماشایمسابقات کبوتراشارهم یکند(جاحظ،۱۳۴۷،
ایلخـان مغـول اواخـر قـرن هفتـم ( 703 – 670ق) نیـز م یدانـد ( .)۱۱۶بدی عالزمـان همدانـی جسـ توجوی
حکـم بـه ممنوعیت صید کبوتر به دسـت قوشـچیان و کبوتـر بـر بـام خان ههـا را پوششـی بـرای دزدی م یدانـد .)۲۱۲ :۳
ممنوعیـت دا مگـذاری اطراف کبوترخان هها داده اسـت (بدی عالزمـان همدانـی )۱۶۰ :۱۳۳۷ ،و عطـار هـم در بنابراسـنادموجود،در میانحا کمان،خلفایعباسـی
تذکر ةالاولیـا و در داسـتان ابوعلـی ثقفـی از همسـایۀ ( ،)109،vireخلفای فاطمیان (البهایی الغرولی:۱۲۶۲،
(فضـ لالله همدانـی.)348 :۱۳۱۹ ، کبوتربـاز شـیخ کـه سـن گپران یهایش موجـب آزردگـی ،)260المالکالمظفرحا کممصردر سدۀهشتمقمری
شـاه طهماسـب در ربیـ عالاول 941ق در کنـار منکراتـی ایشـانگانردا گنهاشـغیالبخًابـناودشهیماازجشراییـوۀیفنعقـالیل مت کیکبنـوتردب.ازهابوده (اب نتغـری بـردی ،)170-168 ،حسـن میـرزا پادشـاه
ماننـد شـرا بخانه ،بن گخانـه ،بوزخانـه ،قوا لخانـه، اسـت؛ب هعنـوانمثـالحضـور طولان یمـدت کبوتربـاز بـر تیموری(خواندمیـر)100:۱۳۶۲،وا کبرشـاه(1013-948
بی تاللطـف ،و قمارخانـه ،حکـم بـه ممنوعیـت پش تبامن هتنهابهاینباورم یانجامیده که کبوتربازی ق) سـومین پادشـاه گورکانیـان هنـد (علامـی:۱۲۷۲ ،
کبوتربـازی داده (متـن کتیبـه در نراقـی؛ )213-211و در انتهـاموجـبفقـروفلا کتخود کبوترباز خواهدشـد )1/155-154همـه از علاق همنـدان بـه کبوتـر بود هانـد.
شـاه سـلطان حسـین هـم در حکمـی دسـتور داده: (دمیری(،ب یتا)،)۲۳۶:۱،بلکهدرشرایطی کهمعماری در تاریـخ سیسـتان هـم در وصـف طاهرب نمحمـد،
«قدغـن شـد کـه جهـال ب یکمـال بـه کبوتـر پرانیـدن، سـنتیبسـیاریاز شـهرهایایـرانشـاملخان ههایـیبا فرمانـروای صفاریـان ،آمـده اسـت« :و اسـتران و کبوتـر
کـه عب ثتریـن شـغ لها و ب یفاید هتریـن کارهاسـت، پش تبا مهایب هه مپیوستهبوده،حرکت کبوترباز روی دوسـتداشـتی.همـهروز آنجمـع کـردیوبـهآننگاه
بـال نشـاط افشـانی مـرغ طبـع نجوینـد( ».موسـوی پشـ تبامهمسـای ههادر پـی کبوترهایـشاورادر مظـان کـردی ». ...ا گرچـه در انتهـای داسـتان او بـا نگاهـی
اتهـامچشـ مچرانیقـرار مـ یداده،آ نهـموقتـیبه گفتۀ ن هچنـدانمثبتم یگوید«:پادشـاهیبا کبوتربازیدیر
فندرسـکی)36 :۱۳۸۸ ، تاورنیـهمؤذنـانوروحانیونهمبـرایاذان گفتناجازۀ
در دوران قاجـار هـم بـا وجـود علاقـۀ شـاهان و نمانـد)۲۷۹-۲۷۵( ».
شاهزاد ههای این سلسله ،کری مخان منظ مالسلطنه، حضـور بربامنداشـتند(تاورنیه،ب یتـا.)376: در کتیبـ های بـه تاریـخ ششـم جماد یالثانـی 4( 1047
رئیـس نظمیـه مظفرالدیـن شـاه ،در اعلانـی در تاریـخ چنا نکـه گفتـهشـد،ایـنتهم تهـا گاهبـااحـکامدینـی آبـان )1016یکـی از درآمدهـای میرشکارباشـی مالیـات
25دی 1276بـرای اهالـی دارالخلافـه تهـران ،فرمـان حمایتم یشدندو گاهبهممنوعیتازجانبحا کمان کبوتربازهـای اسـترآباد عنـوان شـده اسـت (رابینـو،
بـه «منـع و سیاسـت و تنبیـه» کبوتربازهـا داده (فلـور، م یانجامیدنـد .البتـه در حـوزۀ دینـی احادیثـی نیـز در .)240 :۱۳۳۶در دوران اخیـر هـم روای تهـای بسـیاری
.)175-174 :۱۳۶۵ایـن محدودی تهـا تا کنـون هـم بـا دسـت اسـت کـه بـه جایـگاه ایـن پرنـده اشـاره دارد و (ازجملـه در خاطـرات و نوشـت ههای معیرالممالـک) در
خصـوصعلاقۀشـاهانوشـاهزاد ههایقاجـار به کبوتر
فـراز و نشـی بهایی ادامـه داشـته اسـت.
و کبوتربـازی در دسـت اسـت.
در باورهـای عامیانـۀ مـردم نقـاط مختلـف ایـران هـم
کبوتـرداری و کبوتـر جایـگاه ویـژه و گاه مقدسـی دارد،
ازجملـهبـاوربـهخو شیمنبـودنحضور کبوتـردر خانه
یـا لان هسـازی آن در پشـ تبا مها (اخـوان141 :۱۳۷۳ ،؛
ماسـه348:۱۳۵۵،؛ هدایت 109:۱۳۷۸،و112؛ فروتن،
315 :۱۳۹۰؛ عرفـان ،)104 :۱۳۷۹ ،بـاوری کـه خوانـدن
کبوتـر در صبـ حگاه را نیایـش م یدانـد (ماسـه ،)۳۳۶ ،یـا
ممنوعیتشکار کبوتردربسیاریمناطقایرانباوجود
حالل بـودن گوشـ ِت آن.
مـردملرسـتانوایالمنیـزمعتقدند کبوترسـفیدرانباید
کشـتچـونپریـان گاهـیدر پیکـر کبوتـرجلـوهم یکنند
(اسـدیان خر مآبـادی .)245 :۱۳۵۸ ،مـردم گیالن بـال
زدنوب غبغـوی کبوتـرراعامـلفـرار اجنـهاز خانـهورنـگ
شمار ٔهبیستوسوم38
آذر مـاه 1397
عبارتـی ،در جریـان گـرو ،ن هتنهـا کبوتربـاز اجـازه نـدارد بـا کبوتربازان گروبند؛جماعتیپویاومتشکل کبوتردرروزگار کنونی
هیـچ روشـی (ازجملـه سـوت زدن و تـکان دادن پارچـه گـرو مسـابقاتی اسـت کـه کبوتربازهـا در تیرمـاه ،کـه در کنـار همـۀ ایـن فـراز و نشـی بها گویـی هرگـز از اقبـال
و )...کبوترهایشرابهپرواز بیشـترتشـویق کند،بلکهبا خودشـان گاه آن را «عیـد تیرمـاه» م ینامنـد ،برگـزار مردمبهاینفعالیت کاستهنشدهاست،ا گرچهدیگراز
حضـور کبوترهـایزیرپایـی،آ نهـارابـهنشسـتنترغیـب م یکننـد.هـر کبوتربـاز در پشـ تبامخودشتعـدادی(بر کبوتر برای تأمین کود که در کبوترخان هها رواج داشـته
م یکنـد .در ایـن شـرایط کبوترهـا بایـد مقاومـت کننـد مبنـای توافقـی پیشـین) کبوتـر را بـه پـرواز درمـ یآورد و یـا ب هعنـوان قاصـد اسـتفاده نم یشـود و امـروزه کبوتـر
و بیشـتر بـه پـرواز ادامـه دهنـد .چنـد روز قبـل از گـرو، بـامحاسـبۀمیانگیـنزمـانپـرواز کبوترهـا،برنـده کسـی حیوانـی خانگـی ،یـا وسـیلۀ بـازی و سـرگرمی شـناخته
نمایند ههاییاز طرفهر کبوترباز در خانۀحریفحضور اسـت کـه کبوترهایشمد تزمانبیشـتریپـرواز کنند. م یشـود .در ایـن میـان ،افـرادی کـه از کبوتـر ب هعنـوان
پیدام یکنندوشبان هروزبرمراحلتغذیۀ کبوترهانظارت بـرای ایـن منظـور ،کبوتربازهـا مدتـی قبـل از تیرمـاه ابـزار بـازی یا سـرگرمی بهره م یبرند خود به دسـت ههای
کبوترها با مداریوکینانـمدوا.دهـانردژفیاززاایسـنت.کااری جنلافوگرایـدرراایازصتطغلاذیح ًۀا بـا یکدیگـر قـرار و مدارهایـی م یگذارنـد و بـر مبنـای بـاز» «نقـش کمبویتـشرـرواندص.رفـکًا بســاهنخیا کـطـهر مختلفـی تقسـیم
«پا دون و تواف قهـایصور تگرفتـهقـراردادیامضـام یکننـد.این نگـه زیبایـی نامیـده م یشـوند
آب»م یگویند کهخوداشـارهبهوظیفۀآ نهادر نظارت قـراردادجزئیـاتزیـادیدارد؛تعییـنتعـداد کبوتری که م یدارنـد .بـرای آنـان کبوتـر حکـم حیوانـی خانگـی را
بـرتغذیـۀ کبوترهـادارد. به پرواز درخواهند آورد و روزی که در آن مسـابقه انجام دارد کـه م یتـوان یـک جفـت آن را در قفسـی کنـار اتـاق
ُمهری کبوتربازها هرکـدام از گـرو، همچنیـن شـب قبـل از خواهد شد از اولین مسائلی است که بر سر آ نها توافق زییابتاویاـنیاجهش لـ تیذابت بیـ،ر کد.هایـصرنف ًکاببروتارسـهـاا نسه نگـه داشـت و از
رابـهخانـۀرقیبشـانم یفرسـتندوهمـۀ کبوترهایـی که م یشـود.دو کبوتربازی کهیکسـالبایکدیگرمسابقه ازنظر توان پرواز
فـردا قـرار اسـت بـه پـرواز درآینـد مهـر م یشـوند .ایـن کار مسـعامـلولبًاعـبادزن،ـ ردقۀبـاسـایلباقلبـقـولۀپیهـشـمنهمادح گـسـرووبی م یدهنـد، زیبایی ارز شگذاری م یشـوند .در کنار این گروه ،گروه
بـرای آن اسـت کـه در روز گـرو مهـر هـر کبوتـری را کـه بـر م یشـوند و دیگـری هسـت کـه بـه شـکل دیگـری از کبوتـر ب هعنـوان
پشـ تبامم ینشـیندبررسـی کنندتاا گر کبوتریغریبهو سالبعدرام یدهد.علتاینامررام یتوانعزمبازنده ابـزار بـازی و سـرگرمی اسـتفاده م یکنـد .درمیـان ایـن
زخماانرـجیابـزرامسیـآابنقهدردنرظمـیرناگنیکرنـبودتروهاصرفیـ ًناپـشسـساتزهتبأیریبـادمبموهرد،، برایجبرانشکستسال گذشتهدانست؛شکستی که گـروه مسـابقات مختلفـی برگـزار م یشـود .ازجملـه
بـراییـکسـالاعتبار کبوترباز راخدشـ هدار کردهاسـت. مسـابقات مسـافتی کـه در آن کبوتربازهـا کبوتـر خـود
زمانهر کبوتررایادداشت کنند.درنهایتباجم عکردن اهمیـت ایـن موضـوع تـا بدانجاسـت کـه گاه کبوتربـاز را در فاصلـ های مشـخص رهـا م یکننـد و برنـده کسـی
همۀزما نهاوتقسـیم کردنبرتعداد کل کبوترهایبه شکسـ تخورده در همـان سـال تالش م یکنـد رقیبـی اسـت کـه کبوتـرش زودتـر بـه خانـه بازگردد و مسـابقاتی
پرواز درآمده،میانگینزمانپرواز کبوترهایهر کبوترباز بـرایبرگـزاریمسـابق هایدیگـرپیـدا کندتاهرچـهزودتر بـرای گرفتـن کبوتـر دیگـر کبوتربازهـا .ایـن مـورد را آقای
مشخص م یشـود. از زیـربـار شکسـتدر گـروخلاصـییابـد. علاءالدین گوشـ هگیر در پژوهشـی در اسـتان خوزستان
بعـداز هـوا کـردن کبوترهـاخـود کبوترباز پشـ تبامراترک مد تزمانـی کـههـر کبوتربـاز فرصـتداردتـا کبوترهایـش ب هتفصیل بررسـی کرده اسـت .در نهایت کبوتربازهایی
م یکندوبهمیانمهمانانی کهدرخان هاش(درزیرزمین را بـه پـرواز دربیـاورد نیـز در قـرارداد ذکـر م یشـود .تعـداد را کـه موضـوع اصلـی پژوهـش مـن در سـا لهای اخیـر
خانه،یاپارکینگیاحیاطو)...حضور دارندم یرود.در «کبوتـرانزیرپایـی»از دیگـرمـواردیاسـت کـهدر قـرارداد بود هانـد و مـن آنـان را «کبوتربازهـای گروبند» م ینامم،
روز گرو،پذیراییاز مهمانان کهشاملصبحانه،ناهار و م یآیـد .کبوترهـای زیرپایـی ،کبوترهایـی هسـتند کـه م یتـوان بـه تعبیـر خودشـان و بـا تفکیکـی کـه خـود
میوهوشیرینیم یشودبهعهدۀ کبوترباز میزباناست. ب هصـورت ک تبسـته روی پشـ تبام رهـا م َیشـوند تـا آ نهـا میـان «عشـ قباز» و «کبوترباز» یا «کبوتـردار» قائل
پـس از بلنـد شـدن کبوترهـا پشـ تبام دیگـر در اختیـار کبوترهـایدر حـالپـرواز رابـهنشسـتنترغیـب کنند.به م یشـوند« ،عشـ قباز» نامیـد.
39
فضایداخلیبرج کبوترمرداویجاصفهان
کـه قـرار بـوده ۲۱کبوتـر را در یـک گـرو بـه پـرواز درآورد و در رقابـت کبوتربازهـای تهـران و کاشـان و قـم دیـده داورهاسـت.برایمحاسـبۀزمـانهر کـداماز طر فهای
تعداد زیادی از تهران و ری حاضر شـده بودند تا ببینند م یشـود.آ نهـا،بـهتعبیـر کلیفـورد گیرتـزدر مقالـ هاشبا مسـابقهسـهداورحضور دارند:یکنفراز جانبهرکدام
بهپرواز درآوردن ۲۱کبوترچگونهاست؛حالا اینتعداد عنـوانجنـگخرو سها،در اینمناسـکداسـتانخود از رقبـاویـکداوروسـطتاا گراختلا فنظریبیـندوداور
بـه دوهـزار وسـ ههزار کبوتـررسـیدهاسـت. رابرایخودشـانتعریفوبازتعریفم یکنند.بهعبارتی دیگـربـودمیانج یگری کند.یکیاز کارهایمهـمداورها
بـرای بـه پـرواز درآوردن ایـن تعـداد کبوتـر ،کبوتربـاز بایـد اهمیتمسابقهدر خودمسابقهوبردوباختحاصلاز کـهممکـناسـتبـهاختلا فنظـرمنجرشـود،تشـخیص
پنجتاششهزار کبوترداشتهباشدوتنهامخارجغذاو آننیسـت،بلکهدر فضاهاوارتباطاتیاسـت کهحولو کبوترهـای «هـرز» یـا «نپریـده» اسـت؛ یعنـی کبوترهایـی
رسیدگیبهاین کبوترهاماهیچنددهمیلیونخواهد حـوشآنشـکلم یگیـرد. کـهپـساز بـهپـرواز درآمدندر جاییخـارجاز دیدداورها
شـد.بـهبیانـی،در گذشـتهرقابـتبین کبوتربازهابرسـر شـاید بتـوان از رفتـار میهمانـان یـک گـرو نیـز چنیـن نشست هاندوبعدازساعاتیاستراحتدوبارهبرخواستهو
کسب سرمای ههای نمادین بود ،هرکس با همان اندک نتیجـ های گرفـت؛ مهمانانـی کـه ظهـر و پـس از ناهـار و بهخانهبرگشت هاند.داورهابایداز رویظاهر کبوتروطرز
تبعـشـدواددوکبچـوتـهربازخـنـوددهم ،یسـتروامنایسـۀنتماگـدریـو بنبنکـسدـد وب کچـنـهدب؛رنمـثدا ًله گاه حتـی خیلـی زودتـر از آن ،در حالـی کـه هنـوز نتیجـۀ نشستنوبالزدنوحرکاتآنتشخیصبدهند کهآیا
مسابقهمشخصنشده،خانۀ کبوترباز راترکم یکنند؛
بـه «سـفر هداری»« ،مهمـا نداری و در خانـه بـاز بـودن» مهمانانـی کـه در تمـام مـدت حضورشـان در خانـۀ کبوتـر «پریده» یا «نپریده» اسـت.
و «تمیـز و بـدون دوز و کلـک کبوتـر هـوا کـردن» شـهره کبوتربـاز،در پارکینـگیـازیرزمینمیزبانمشـغول گپو حالباتوجهبهاینشرحبسیار مختصراز مسابقۀ گرو،
جشـودیددو،ااعتسباـاسرًا گیرپویـه زدایاکدنـدی.اازمـکاباوکتنربوازنهادارزایمیندمانان رسـقباباتت گف توگو هسـتند و ب هندرت از این فضا خارج م یشـوند ایـن مسـابقه از منظـر مـن ب هعنـوان انسا نشـناس چـه
تـا کبوترهـایدر حـالپـرواز رامشـاهده کننـد.چنا نکـه
خـارجم یشـوند.بـهتعبیـریسـرمایۀنمادیـندر میان گفصتـحبمـ ،گتویمـشـیغهوملیاـنند ،آجمناهـعتـمیصکـحهبسـتاهعااتیـییدکـوره تهـقرمیبـبـ ًها اهمیتـی دارد؟
کبوتربازها جای خود را به سرمایۀ اقتصادی داده و این همینقوانیندقیقوسفتوسخت(کهجزئیاتیبسیار
بـهقیمـت کنار رفتـنتعدادزیـادیاز کبوتربازهـااز حوزۀ ماجراسـت و محـایلچپرـرخـواْزد،فـارصـع یـلا ب هتمامـی حـول کبوتـر بیشـتر از آنچـه گفتـه شـد دارد) نشـا ندهندۀ اهمیـت
رقابت و انحصار رقابت در دست تعدادی انگش تشمار دسـ تآویزی مسـابقۀ کبوترهـای در ایـن مسـابقه بـرای ایـن افـراد اسـت .مـن ایـن مسـابقه
اسـت کـهتـواننگهـداریاز هـزاران کبوتـررادارند. اسـت بـرای شـک لگیری ایـن فضـا. و گردهمای یهـای اطرافـش را ب همثابـۀ نوعـی مناسـک
به همین ترتیب ،در شـرایطی که گفتم بخش مهمی از در سـا لهای اخیـر تغییـر مهمـی در ایـن مسـابقات رخ بررسی کردمو کوشیدمازخلالآنهنجارهاوارز شهای
گروشکل گرفتنجماعتیمنسجمحولآنومناسبات داده و آن چیـزی اسـت کـه خـود کبوتربازهـا بـاعنـوان ایـنافـرادراجسـ توجو کنـموفضایـیرا کهاینافـراددر
و روابط شک لگرفته در میان این جماعت بود؛ اما امروز «ورودپـول»از آنیـادم یکننـد،بـاایـنتعبیـر کـه«امـروز آمچنننیافداننانـسسدم؛تمیکثکا ًهشلآنمندنبهظاـشانوراساآسسنًامه.ـکاابهاوزتماریینهکتوـاگکهررو«بدکرانسـراییکگبردووتهبربسساـتزاهانل
را منفـردی مدی یگـبریندیر گمرکوههبایـهتنیهبـاایتعـییدااندهزایـیات ًادبکهبوهتـرم،راافهراددو دیگـهایـن کار مالپولدارهاسـت».البتهاینبدانمعنا اسـت کفتـر هـوا نکـرده» ایـن اسـت کـه ده سـال اسـت
از یا سه نفر نیسـت کـهمبلـغ گرویعنـیمبلغشـرطبالا رفتهباشـد، گـرونبسـته.آ نهـادر ایـنفراینـدجامع هپذیـرم یشـوند،
کدبووتسرتبـاازنتمخاومـ ًدادرسـپرابرـهک،سیـاوبیایبآاسـنیماابان غداهرانـیداتـاطآران تفعـخادنادۀ بلکـهنقـشپـولاز طریـقافزایشتعـداد کبوترهاآشـکار ارز شهایشـانرابـهیکدیگـرانتقـالم یدهنـدومرزهـای
م یشـود.روزگاری گروهایـیبـاشـش،هفتیـاده کبوتر هویت یشـان را ترسـیم و تحکیـم م یکننـد؛ مرزهایـی کـه
کبوتـر را در آسـمان نـگاه کننـد ،ب یآنکـه از آن مناسـبات برگـزار م یشـد .آقـای عشـقیار (از عشـ قبازان قدیمـی گاهمحلیاستودر رقابتبین کبوتربازهاییکمحله
پیشـین خبری باشد. شـهرریوتهـران)در صحبـتبـامناز زمانـییادم یکرد بامحل هایدیگرآشـکار م یشـودو گاهشـهری،چنا نکه
محمدعلی میرزایی شمار ٔهبیستوسوم40
آذر مـاه 1397
عاشقـــان
کݡبوتــــــــــر
گپی با قهرمانان کݡفت ـ ـ ـربـاز
الههباقری
درعصریتابستانیبهسراغ کبوتربازانعاشق
و مقـا مدار م یرویـم و پـای حر فهایشـان م ینشـینیم.
ایـن کبوتربـازان کبوتـران خـود را بسـیار آمـوزش داده و
موفـقشـد هانددرمسـابقات کبوترهامقامبگیرنـدونزد
خانواد ههـا و رقی بهـای خـود سـربلند شـوند .یکـی از
ایـن افـراد دکتـر مصطفی نصر اصفهانی ،متولـد ۱۳۴۸و
متخصصبیهوشیاست.دکترنصرعاشق کبوترهای
نام هرسـان اسـت .او در ۲۵اسـفند ،۱۳۹۴در مسـابقات
یـزدمقـاماولرابـه کبوتـرخوداختصـاصداد.اومعتقد
اسـت«:مسـابقات کبوتراندر کویربسـیارسـختاسـت
و اگـر بـاد بیایـد و ماسـ هها بـه صـورت کبوتـر بخـورد،
جه تیابیرابرای کبوتردشـوارم یکند.».در۲۵اسـفند
۱۳۹۵هـممقـامدومرا کسـب کـرد؛همچنیـندر سـال
،۱۳۹۶اینمقامراحفظ کرد.دراستاناصفهانهفده
کلوپ کبوتراننام هرسانیامسافتیوجوددارد کهبادو
نفـرازمدیـرانایـن کلو پهـا گف توگـو کردیـم.همـراهبـا
مرتضـیعابـدیرنانـی،یکیدیگـرازمقـا مآوران کبوترو
عاشقاناینپرنده،بهدیداردکترنصررفتیم.دکترنصر
درمطبیدرخیابانهش تبهشت ،کهمرکزترکاعتیاد
اسـت ،پذیـرای ما شـد.
م یکنندنامهرابهپاهای کبوترم یبندیموم یگوییم«برو پیا مرسـانی م یکردنـد .بسـیاری اوقـات افـرادی را مأمـور دکتر،عشقو کبوتر
وایننامهراببرخانۀعموحسـین»؛اماای نطور نیسـت. م یکردنـدتـازمانی که کبوتـریدرمیدا نهایجنگرها
اونـهعموحسـینرام یشناسـدونـهچنیـنهنـریدارد م یشـود بـا تفنـگ آ ن را بزننـد تـا پـی ببرنـد محتـوای آن صحبتمانراباپیشـینۀ کفتربازیشـروعم یکنیم.دکتر
[لبخنـدی بـر روی ل بهایمـان نقـش م یبنـدد] .کبوتـر پیا مهـاچـهبـودهاسـت.پیا مرسـاندندوجنبهداشـت: مصطفینصراصفهانـیم یگوید:
راآشـنام یکننـدتـاهرجـارهایـش کردنـدبـههمـانخانـه نظامـیوسیاسـی.درهـرپـادگانمقریمخصوص کبوتر
برگردد.شیوۀ کبوترنام هرسانایناست کهآشنام یشود بـود.برجیدرسـتم یکردندهمـراهبااتا قهایمجللو «از زمـا ِن دقیـق کفتربـازی در ایـران اطلاعـی نـدارم؛ امـا
وچـون کبوتـربسـیار وفـاداریاسـتوجه تیابـیبسـیار سـ هچهارتاسـرباز کـهمسـئولاین کبوترهـابودنـدوآ نها م یدانـم کبوترهـایاهلـیازابتدادرزندگیبشـربود هاند.
خوبیدارد،م یتواندمسیرراپیدا کند.بااستفادهازاین را آمـوزش م یدادنـد و بعـد کبوترهـا را همیـن سـربازان کبوتـردرزندگـیمـردمسـهنـوعنقشایفـام یکردهاسـت:
پـرواز م یدادنـد .زمانـی کـه بـرای جنـگ م یرفتنـد، یکیاستفاد ههایابزاریبوده؛مثل کبوتراننام هرسان.
خصوصیـتم یتـواننامهیاپیـامردوبـدل کرد. سـربازانتعـدادیاز ایـن کبوترهـاراحمـلم یکردنـدودر درقدیـمبـرایردوبـدل کـردنپیـامنـهب یسـیمبـودونه
اسـسـفترفراوددۀ،دکیبگـورتـاریـرانبـباـوخـدوکـدهموقیُبتــریدفـورددرمنقـیاخطوامسـختلتـبـهف مسـاف تهایمختلـف،وقتـیم یخواسـتندپیامـیرابه تلگـراف و نـه تلفـن؛ البتـه چاپـار بـود ،ولـی از کبوترهـای
کـه اتـراق م یکـرد ،با کمک کبوتر به خانواد هاش از حال نام هرسـانهماسـتفادهم یشـد.در زمانجنگجهانی
فرمانـدهبرسـانند،آ نهـاراپـرواز م یدادنـد. اول و دوم در اروپـا ب یسـیم اختـراع شـده بـود؛ امـا چـون
خـود خبر مـ یداد. وقتیاز کبوترنام هرسـانحرفم یزنیم،بیشـترافرادفکر امنیتنداشتوم یتوانستندب یسی مهاراهکوشنود
کنند،برایاطمیناناز ِسریباقیماندنپیا مها،با کبوتر
41
مرا مرهم است که کبوتران کلماتم را برم یچینند و از خانه بیرون م یبرند
| احمدرضا احمدی |
دیده نم یشـوند.». م یشودایناست کهمتأسفانهصداوسیماتام یخواهد جنبۀدیگراستفادهاز کبوتربه کشاورزیمربوطم یشد.
نشـانۀ صلـح بـودن کبوتـر را ای نگونـه توضیـح م یدهـد: یکقاچاقچیرابهتصویربکشد،نشانم یدهد کهداخل در کوچ هبا غهاساختمانیشبیهبرجم یساختندب هنام
«کبوتـرنمـادصلـحاسـت.ماننـدشـیر کـهنشـانۀقـدرتو خان هاش کبوتراست؛هرآدمیرام یخواهندلاتولاابالی کبوترخانه .کبوترهایوحشـیبهاینبر جهام یرفتندو
طـاووس کـهمظهـرزیبایـیاسـت .کبوتـرهـمنمـادصلح یالمپنوب یکلاسنشانم یدهندیک کبوتربهدستش خانواد ههایـیهـم کـهاز فضـولاتاین کبوتراناسـتفاده
است.هرچند کبوترهاینام هرسانهمخبرخوبوهم م یکردنـد خرد هنانـی در میـان آن بـرج م یریختنـد تـا
خبربدرام یآورند.شایدهمدلیلشاینباشد که کبوتر م یدهند؛مانندفیلمطوقی. کبوترهاجذبآنجاشوند .کسیهم کاریبهاین کبوترها
سفید بسـیار زیباست». در اروپـا حتـی بـه کبوترهـا درجـۀ ژنرالـی هـم داد هانـد. نداشتوفقطفضولاتاین کبوترهاب هدلیلداشتناوره
دربـارۀ گل همند یهـای همسـای هها و خانـواده ،ب هویـژه کبوتـریبسـیار ماهرانـهاطلا عرسـانیم یکـردهووقتـیبـا بسیار،درحکم کودطبیعیبرایبهترشدنمحصولات
کهبموتسرـبرازمهـاعموـوکل ًباوترشبــاازک ییانمد؛یگبویـهخد:صـ«وخانـصواددهر همسـر ،از ایـن اطلا عرسـانی سرنوشـت دو یـا سـه جنـ گ را تعییـن کشـاورزی اسـتفاده م یشـد؛ بـرای نمونـه ،ا گـر محصـول
و ب هویـژه م یکند،ایندرجهرابهاوم یدهند.زمانیهم که کبوتر هویـجبـود،هویـجخو شرنگیبهدسـتم یآمد.
فصلمسـابقات که کبوتر کار زیادیدارد،بیشـترشـا کی درگذشـت ،دوهـزار نفـر نظامی ،مانند یـک ژنـرال ،آن را به جنبـۀدیگـراسـتفادهاز کبوتـرجنبـۀتفریحـیآنبـود کـه
م یشـوند .خان مهـا حسـا ساند و دوسـت دارنـد مرکـز خـاکسـپردندوسـنگقبـریبرایـش گذاشـتندوبـالای امروزههمهنوزرواجدارد.عد هایجمعم یشوندو کبوتر
توجهباشـندوتوجههمسرشـانبهجاییجزخودشـان سرششلیک کردند.اماهنوز در ایرانجانیفتادهاست هوام یکنندومسابقهم یدهند.یکیاز اینمسابقات،
نباشـد.زمانـی کـههمسـرممتوجـهم یشـودبـرایمثـال بـه نقـاط مختلـف مم سیـباربنـقدۀ،ممثساـ ًالفتهمـی اداسـن وت.کرکمبانوتـشرـاراه
ی کمیلیـون تومـان دانـه بـرای کبوترهایـم خریـد هام وجـابـرایرشـدمهیـانشـدهاسـت». و ...و آ نهـا را پـرواز
م یگویـد:حـالا مـن کـهبگویـمالنگوییبرایـمبخـر،زورت دکتـر نصـر دربـارۀ تفـاوت کبوتربـازی زما نهـای قدیـم بـا م یدهندتابدانند کبوترهایچه کسیسری عترمسافت
مم ینآیـهدم[پزصـشداکیاخسندت هومبـااایندنرقاتـضایقهپکیناچریآـمد]د.هالابستـهت.خقانبل ًما شـکل امـروزی آن م یگویـد« :کبوتربـازی هـم ماننـد هـر راطـیم یکننـدوزودتـرم یرسـند.اینمسـابقاتدراروپا
چیـز دیگـری نسـب تبه گذشـته پیشـرفت کـرده و نـژاد وآمریـکاوامـروزهدر ایـرانفرا گیـرشـدهاسـت.مسـابقاتی
همب هخاطرمسابقات کهبایدبهجادهم یرفتیمنگران کبوترهاهمبهترشـدهاسـت.در پا کسـتان کبوتریباآن همهسـت کهبا کبوترانبلندپرواز یا کبوترانی کهبیشـتر
بـود.الآنهـم کـهمسـابقاتمکانیزهشـدهو کبوترهـارابا مجثـسـاۀفکوتچهـاکیخطوولدان ۸ی۴تـرسـایع راتپطـریید.مک بیکونتنرـادن؛ناممثاهًرل ۰سـ۰ا۱۵ن م یپرنـد برگـزار م یشـود و در آن صاحبـان کبوترانـی کـه
ماشـینم یبرند؛امادربارۀهمسـای ههاشـکایتو گل های کیلومتـر هوایـی از مـرز بـازرگان تـا اصفهـان .کبوترهـا از مد تزمانبیشتریم یپرندبرند هاند.در کاشانوتهران
نبوده؛چونجایمناسبیراانتخاب کردم کهمزاحمتی لابـ هلایایـن کو ههـاخانهراپیدام یکننـدوم یآیند؛ولی وقمبیشتربه کبوترهایبلندپروازعلاقهنشانم یدهند.
بـرای دیگـران نداشـته باشـد». جاییهمپرند ههایشکاریمانندشاهین،عقابوباز الآنمسابقاتب هخوبیوخوشیبرگزار م یشود.بهپای
دربـارۀ ممنوعیـت ایـن تفریـح در ایـن سـا لها م یگویـد: کبوترهـاپلا کـیمتصلم یکنیموشـمارۀسـریالم یزنیم
«درزمـانپهلـویهمم یگفتندهرکسم یخواهد کبوتر شـکاریبـهآ نهـاحملـهم یکننـد». کهحکمشناسنامۀ کبوترانرادارد.در کلوپسه کمیته
داشتهباشدنبایدشا کیداشتهباشد.در دور هایاز اول داریـم :کمیتـۀفنـی ،کمیتـۀانضباطـیو کمیتـۀداوری.
انقالببرخیروحانیانصحب تهایـیدربارۀ کبوتربازی قصۀ کبوتر،زندگیوعشق ممسسـااببققااتتههـممجمرشاحنـمل یگخـیاریمص.مخـعومدول ًاشدررایدارکد.سپاـلسساهز
کـردهبودنـد.در حـالحاضرهمنبایدهمسـای هآزاری کرد
کهبستگیبهشأناجتماعیفرددارد.الآنهما گرشا کی دکترنصراصفهانیدربارۀاینکهچگونهبهسراغ کبوتربازی تـاچهارمسـابقهبرگزارم یشـود».
وجـود داشـته باشـد ،بایـد کبوترهـا را جمـع کـرد؛ وگرنـه رفتهاسـتم یگوید«:ازبچگیاین کاررادوسـتداشتم؛ دکترنصراصفهانیدرادامۀصحب تهایشدربارۀتفاوت
م یآینـد کبوترهـارایاسـرم یبرندیـام یبرند». انگار علاقهبه کبوتردر ژنمنبودهاست.از بچگیپدرم شـیوۀ برگـزاری مسـابقات کبوتربـازی ایـران و کشـورهای
در اشـاره بـه اینکـه هـر شـهر و اسـتانی کبوترهـای خـاص م یگفتند:ا گرخوبدرسبخوانیوشـا گرداولبشـوی، «دیمگـسـرابمق ایگوتی تد:قریبـ ًا یکـی اسـت؛ ولـی کشـورهای دیگـر
خـودراداردوایـندسـت هبند یهابـهنژاد کبوترهامربوط تابسـتانبرایـتیـکجفـت کبوترم یخـرمومنسـهماه
اسـت م یگویـد« :الآن نژادهـا مخلـوط شـده اسـت و در تیـمااب یفسسـررتواشـخانتـدنومر.اتـاوماکقبیُعـبـًواترـکرمبیدـاواتـبشرـفتدررومیـوشاوشـکالپسـناینویـیزمـتپـمندررکـهـمز بمم آچیگنهفـههــااتررا:ا پیشرفت هترعملم یکنند.آ نهاماشی نهایمخصوص
شهرهایمختلفهمۀنژادهاوجوددارند؛برایمثالدر م یگیـرد و درگیـر آن م یشـوند .از همـان ابتـدا پـدرم بـه حمـل کبوتـر دارنـد کـه در ایـران هنـوز هم هگیـر نشـده
خوزسـتانبیشـتربه کبوترهاینام هرسانوزینتیعلاقه مـن فهمانـد کـه هی چوقـت کارم را فـدای کبوتـر نکنـم. اسـت .در اروپـا قشـر متمـول و کسـانی کـه مزرعـه دارنـد
داشـت هاند.شـایددر گرمـایآنجـاایـننـوع کبوترهـابهتـر رفـاهخانـوادهدر اولویـتاسـتورفـاهآنـانرافـدای کبوتـر یـادر خان ههـایآ نچنانـیزندگـیم یکننـد کبوتـردارنـد.
دوامم یآورند.شایدهمافرادازبچگیباهماننژادبزرگ نم یکنم.زمانی کهتخصصبیهوش یامرا گرفتموجایی در کشـورهای آلمـان ،اسـپانیا ،هلنـد ،بلژیـک ،فرانسـه،
م یشـوندوبـهآننـوع کبوتـرتعل قخاطرپیـدام یکنند». مسـتقلبـرایخـودمپیـدا کـردم،ب هصـورتتخصص یتـر انگلسـتان و آمریـکا کبوتربـازی طرفـداران بسـیاری دارد؛
ا«وهدنربـوزاربۀهروشیوشۀهـقادیی نمگاهسدارت ویتقورپیربوًارچیشزکبیوتعروها مض ن یگشویدهد،: ایـن سـرگرمی را ادامـه دادم .از 1376تـا الآن بـه ایـن کار براینمونهدر کشوربلژیکپیشازاسب ،کبوتربیشترین
سرگرمهستم.ا کنون ۱۶۰کبوتردارم.نژاد کبوترنسب تبه طرفـدارراداردودرمسـابقاتخـودهجـدهتریلر کبوتررها
فقـطقف سهـامدر نتـرشـدهاسـت؛البته گفتهم یشـود حیوا نهـایدیگـرمتنو عتـراسـتوبیـشاز ۱۰۰نـوعنـژاد م یکنند؛انگار کهآسمانراابریاز کبوترم یپوشاند.آنان
درچیـنژنتیـک کبوترهارابررسـیم یکنندتاببیننـدژن معتقدند کبوترپرند هایاست کهبهانسانخدمت کرده
مربوطبهجه تیابی کجاواقعشدهتاآنراتقویت کنند؛ کبوتـر وجـود دارد». اسـتوحالانسـانموظفاسـتنسـلشراحفظ کندو
امـا سـاختار دفاعـی بـدن کبوتـران در تغییـر ژن مقـداری دربارۀرواج کبوتربازیدرمیانقشرهایمختلفجامعه حتی ارتقا بدهد و ارتقا دادن آن هم با همین مسـابقات
ضعیفم یشود؛چونا گرقرار باشدساختار ایمنیبدن م یگویـد« :متأسـفانه در قدیـم میـان قشـرهای پاییـن است.نژادهادرمقایسهبانژادهایی کهدرجنگجهانی
کبوتری کهدوهزاریاس ههزار کیلومترپروازم یکندضعیف جامعـه رواج داشـت؛ ولـی الآن در کلـوپ خودمـان دو اولودومبـه کار گرفتـهم یشـد،بسـیار عال یانـد».
باشـد،ب یفایدهاست». دکتر و چهار مهندس داریم .البته باز هم قشرهای پایین درادامـهدربـارۀتفاوت کبوتربازیدرایرانوسـایر کشـورها
دربـارۀ آینـدۀ ایـن سـرگرمی م یگویـد« :بـا آمـدن فضـای بیشترند؛ولیقشرهایبالا همعلاقهدارند.وجهۀبدی م یگوید«:درایرانوجهۀکبوتربازیخوبنبودهاستوفکر
مجـازی و باز یهـای آ نچنانـی کامپیوتـری ،علاقـۀ قشـر کـهدر گذشـت ههاداشـته،هنـوز هـمخـوبنشـدهاسـت. همنم یکنمخوبشود.این کاردرایرانجایپیشرفت
جـوانبـه کبوتـر کمترشـدهاسـت .گمـانم یکنـمدرصد خان مهاییهمهستند که کبوتربازند.منخودمجایی نداشـتهاسـت.خیانتـیهـم کـهبـهعاشـقانایـنپرنـده
دیدم کهخانمیبهپشـ تبامرفتو کبوترهایشراآبو
دانـهدادورهـا کـرد؛ولـیخودشـانرانشـاننم یدهنـدو
شمار ٔهبیستوسوم42
آذر مـاه 1397
محمدعلی میرزایی سـال آینـده دیگـر افـراد زیـادی بـه ایـن سـرگرمی راغـب
نباشندواز علاق همندانآن کمشود؛ولیبعیداست که
هـم ایجـاد م یشـود». دکترخاطر ههاییاز ایندسـتبسـیار داشـت.خاطرات
پـسازپایـانصحب تهـایدکترنصراصفهانی کهعشـق شـیرینی کـههنـوزهـمبـا گفتنشـانلبخنـدبـرل بهایش از بیـن رود».
وعلاقـ هاشبـه کبوترهـادرصحب تهایـشآشـکاربـودبـه م ینشسـتومعتقـدبـود«:همی نکـهبهبیابـانم یرویم تعریفواحساسخودرااز کبوترای نچنینبیانم یکند:
بـالای پشـ تبام رفتیـم و کبوترهـا را دیدیـم؛ دسـت های از «هرکسینوعیسرگرمیداردوبهآنسرگرمیعلاقهدارد،
آ نهادرآسمانشلوغشهربرایخودشانچرخم یزدند بدراکیتمـرانسنشـخا نطآپواریااسنـیت.خ»ودرادربار ٔه کبوتران بـهاسـب،مـرغ،خـروسو کوهنـوردیو....آنعلاقـهدر
واینشعراحمدرضااحمدیرابرایمتداعی کردند«:مرا ای نچنینم یگوید: زندگـی بسـیار مهـم اسـت؛ چرا کـه تن شهـای زندگـی را از
مرهـماسـت که کبوتران کلماتمرابرم یچیننـدواز خانه ب«یکفنترمبازیابرندا.فراسدراهفنسـ ِرگدارهامنیِ نییکبسـوتتنربادزو بیابنوشداکطهومشیگافدابت:ی
«کبوتـر صاحـب خـودش را م یشناسـد و هـوش بسـیار زندگیم یکنند».زمانی کهاسـترسدارمیامواقعی کهاز
بیـرونم یبرند». خوبـی دارد .امیـدوارم زمانـی کبوتربـازی هـم ماننـد بیمارسـتانم یآیـم،چـایومیـوهرابرمـ یدارموبهبالای
کبوترهـایدیگـرهـمدرقف سانـد.بـازهمبـاحوصلهتمام اس بسـواریواردرشـت ههایورزشـیشودووجهۀبدش پش تبامم یروموزمانی که کبوتررارهام یکنمخستگی
برایمانازغذاهایشانوزادوولدشانم یگوید.دکتردرپایان ازخـبویـدن بـشرراوددا،ردهرو ُبچعـنـدد امینـفـنیکاهرـ همـایمجقـاواندیـم ینکنددسـ.وقتتوـپایگیدرر
م یگویـد«:آقایعابدیدهبرابرمنبه کبوترعلاقـهدارد». چارچـو بومقـرراتخاصقرار بگیـرد،محدودی تهایی آنروزمازبیـنمـ یرود».
در مس ـیر ب ـا مرتض ـی عاب ـدی رنانــی در ایــن بــاره خاطـرات بسـیاری بـرای گفتـن دارد و از آ نهـا م یگویـد:
«زمانـی کـه کبوتـری را بـه دوسـتان هدیـه م یدهـم یـا
گپوگفـت میکنی ـم. م یفروشـموم یبینمپساز یکسـالیادوسـالدوباره
بههمینمکانآمدهاسـت،بسـیارخوشـحالم یشـوم.
تاکنـون شـش بـار کبوترهایـم را دزدید هانـد .زمانـی کـه
بالایپش تبامم یرفتموم یدیدمدر قف سهاباز است
و کبوترهاییرا کهبرایشـانزحمت کشـیدهونژادشـانرا
درسـت کردهبودمدزدید هاند،بسـیار ناراحتم یشـدم.
مسـابقۀدوسـالپیشدر شهرسـتانبیجار بود.در آنجا
پنـج کبوتـررارهـا کردیـم.متأسـفانهدرایـران گزار شهای
وضعیتآ بوهوادقیقنیستوزمانی که کبوترهارارها
کردیـمبـادشـدیدیم یوزیـد.ازآقایمرتضـیعابدی که
بنااهظرممنسشابسقتاهبتومدینبموودنمرتدب ًداعدواورتهکاربادمهباتومدامبهسآنمجیاگبریفاتیند.د
کـهبـادشـدیداسـتو کبوترهایتـاننم یآینـد؛ولـیآقـای
عابدیبهمن گفتند:دکتر! کبوترتاومد!بعد کبوتردو
تادورزدونشست.در کمالناباوری کبوترسفیدمانآمد
و نشسـت؛ بعـد هـم بـه خاطـر بـاد و مـه و ...سـرما خـورد.
شـیری نترین خاطـره ایـن اسـت کـه کبوترهایمـان را رهـا
م یکنیـموآ نهـافاصلـۀ ۵۰۰کیلومتـریراطـیم یکنندو
بهآشیانۀخودشانبرم یگردنندواینیعنیزحماتی که
کشـیدیم نتیجـه داده اسـت .هرچنـد خاطـرات تلـخ هـم
داریم؛مثلاینکه کبوترهارارها کنیموآ نهاخودشانرا
بهدک لهایبرقبزنندوسین ههاشانزخمیشدهباشد
یاشـاهینو...آ نهاراشـکار کردهباشـد.
خاطـرۀجالـبدیگـر کـهبـاآقـایعابـدیداریمایناسـت
کـه روزی م یخواسـتیم کبوترهـای نام هرسـان را در
مسـافتصـد کیلومتـریرهـا کنیـم.دربیـنراه،ماشـین
در دسـ تانداز افتـاد و در قفـس پرنـده بـاز شـد و یکـی از
کبوترهـابـرایاینکـهتعادلشراحفظ کندپـرشراباز کرد
وچـوندرقفـسهـمبازشـدهبود ،کتفـشلایدرماند.
زمانـی کـه کبوترهـا را رهـا کـردم آن کبوتـر را نگـه داشـتم.
رو بهـش کـردم و گفتـم :ا گـر م یخواهـی بـروی بـرو و ا گـر
نم یخواهیبروتویصندو قعقب.دوسـتداریبپری
بپرودوستنداریبروتویماشین .کبوترهمبرگشتو
بـهصندو قعقـبماشـینرفـت.
ی کبـار هـم کبوترهـا را بـه خمیـن بردیـم .بـرف زیـادی
آمـده بـود .کبوترهـا تـا حـالا بـرف ندیـده بودنـد؛ وقتـی
در قف سهایشـان را بـاز کردیـم و سـفیدی را دیدنـد ،بـا
تعجـب نـگاه م یکردنـد و آرا مآرام بـه سـمت بر فهـا پـا
میگذاشـتند».
43
محمدعلی میرزایی
دانـهپیـدا کـردهاسـت.خـداراشـکر کـردموای نهـاهمه تمامی ندارد؛ ولی بسـیاری از مسـائل و مشـکلات وقتی کݡبوتر خستـ ـه منم
قحدرر فتنهـاماکیــهیتمخادماومنـید اشـسوـد تتق.ر»یب ًا به منزلشـان نزدیک واردقفس کبوترهایمم یشوم،انگاربرایمحلم یشود.
م یشـویم ما را بالای پشـ تبام دعوت م یکند و زمانی انرژ یهایمنفیراباخودم یبردوانرژ یهایمثبتبه مرتضـی عابـدی رنانـی مدیـر کلـوپ رهنـان اسـت و در
که بالا م یرسـیم خورشـید غروب کرده اسـت .منظرۀ منم یدهد.هدفوانگیزۀمنیکیآرامشـیاسـت که مسـابقات سـال 1396در همـدان مقـام اول و سـال
جالبی را روب هروی خود م یبینم :باغی زیبا و سرسبز، ایـن کبوتـرانبـهمـنم یدهنـدودیگـریصلـحوصفـاو 1397در بیجـار مقـام دوم را بـه دسـت آورده اسـت .او
کـوه صفـه هـم پیداسـت .سـمت راسـتمان هـم کـوه دوسـتی کهبادوسـتان کلوپوهیئتدارم.درمجموع عاشـق کبوترهـای مسـافتی اسـت کـه بـه قـول خودش
آتشـگاه را میبینیـم .ای نچنیـن اسـت کـه کبوترهـا کبوتـرموجودپا کیاسـت». دانـه هـم زیـاد م یخورنـد .او ده سـال اسـت کبوتـر
وقتـی در هـوا رهـا میشـوند بـاز هـم دوسـت دارنـد بـه او اصطلا حهـا و شـعرهایی از کبوتـر برایمـان م یگویـد:
ایـن مـکان بیاینـد .چـه حالوهـوای خوبـی در ایـن «کبوتـر بـا کبوتـر ،بـاز بـاز»« ،کبوتـر خسـته منـم»« ،دلـم مسـافتی دارد.
منطقـه از شـهر حا کـم اسـت .زمانـی کـه بـه کبوترانـش خـوش اسـت کـه نامـم کبوتـر حـرم اسـت»« ،ای کبوتـر مرتضـی م یگویـد« :از زمانـی کـه بـه دنیـا آمـدم در
غـذا م یدهـد ،برایشـان سـوت میزنـد و آنهـا را بـا نگـران بـاش کـه شـاهین آمـد» و. ... خان همـان کبوتر بود .پدرم کبوتردوسـت بـود .پدربزرگ
نامهای قهرمان میخواند و آ نها از دسـت او دانهها عابدیخاطر ههاوحر فهایبسیاریبرای گفتندارد پـدرم از خوانیـن قدیـم رهنان بود و ما هم در خان همان
را م یخورنـد .تنهـا یـک عاشـق کبوتـر م یدانـد او چـه و خاطر هها را با آ بوتاب فراوان برایمان تعریف م یکند. کـه خانـۀ خانـی بـود انـواع و اقسـام حیوانـات اهلـی را
بایـدروزهـاوسـاع تهادر کنـارشبنشـینیدتابرایتـاناز داشـتیم .اوایـل بـه جمـع کبوتربـازان نم یرفتـم؛ چـون
روزهایـی بـا ایـن کبوترهـا دارد. خاطرات کبوتربازی و کبوتردوستی بگوید. اسمشـان بـد دررفتـه بـود؛ ولـی در خانـه کبوتر داشـتم.
*** او یکـی از خاطـرات شـیرین خـود را بـا هیجـان خاصـی الآن ده سـال اسـت کبوتـران نام هبـر (مسـافتی) دارم و
چنیـن تعریـف م یکنـد: دو سـال اسـت ب هصـورت قانونـی و حرفـ های فعالیـت
زمانـی کـهایـن گزارشراتنظیمم یکـردم کبوترهایی که «دربیجار کبوترهایرنگ یامرارها کردم.یکیاز کبوترها م یکنـم .الآن در کلو پهـای کبوتـران نام هبـر افـرادی از
سا لهاستدر بالکنمابچه گذاشت هاندخودشانرابه بچـه داشـت کـه آن را دانـه مـ یداد .بـه دوسـتانم گفتـم قشـر مرفـه جامعـه حضـور دارند و تعـداد ی از آنـان دکتر
پنجره م یزنند .انگار خبر دارند دربارۀ آ نها م ینویسم. نم یگـذارمبـهبچـ هاشدانـهبدهـدوفـرداعصـرم یآیـدو و مهند سانـد .ایـن کار بـه وقـت و هزینـۀ کافـی نیـاز
ایـن کبوترهـا وقتـی ارزن نداشـته باشـند هـم ایـن کار بهـشدانـهم یدهـد.همان کبوترعصرآمـدوابتدارفت دارد .بایـد مربـی خیلـی خوبـی هـم بـود .کبوتـر را بایـد
را م یکننـد .انـگار شـا ک یاند .کبوترهـا آرام و قـرار ندارنـد کگولرـفرتـوبـمهوبهچـمـهاانشکدبانـوتـهردامدقـ.اهممـداونممراوآقـورعدع.کواقسـعـ ًیا روی تربیـت کـرد .این پرنده هوش بسـیار خوبی دارد و یکی
و ب غبغویشـان نشـانۀ اعتـراض آ نهاسـت .چنـد وقتـی از آن از قدر تنمای یهایـی خداونـد را در ایـن پرنده م یتوان
م یشد کهاز کبوترهاخبرنداشتیمورفتهبودند.شاید خوشـحال شـدم و خـدا را شـکر کـردم». دیـد .خداونـد در ایـن پرنـده نوعـی ج یپـ یاس ایجـاد
ای نهـاهـمفهمیـدهبودنـدبایـداز اینشـهرخا کسـتری وخاطرۀتلخشراای نچنینتعریفم یکند: کـرده اسـت .مـن بایـد حـق خـودم را در قبـال کبوتـر ادا
هجـرت کننـدوبـهجایـیبرونـد کـهآسـمانآبـیداشـته «در رهاسـازی میمـه ،در جایـی بـه نـام قرقچـی، کنم و برای آن دانۀ مناسـب و پذیرایی مناسـب فراهم
باشـد .دل مـن هـم از ایـن شـهر بـ یآب گرفتـه اسـت و از کبوترهایمرارها کردموآمدیمخانه .کبوتریداشتم که
ایـن وضعیـت ناراضـ یام؛ امـا نم یدانـم...؛ کبوترهـا بـاز بسـیار دوسـتشداشتم.این کبوترنیامد.بیشتراز یک کنـم و ب هخصـوص بهداشـت را رعایـت کنـم».
تهیزبمبیرگنتشتخن مدهواتیخ کمبگوتذراهشاترانددز،دبیاادیونتخفوارود!تم کنهاآزقپا کشلا ِتغ ماهچشممبهآسمانبود.روزیمهمانداشتم کهدم اودربـارۀموافقـتخانوادهبااین کار م یگوید«:خانواده
پنجـره نظار هگـر بـودم؛ امـا موفـق نشـدم ب هموقـع کاری آبـمـودد؛ودپرایـحالشیکـشهکیسـتکهطـبـرودف.بددقنیقـ ًشا کبوتـرم َپغــررنودابشـدیـتدمو ابسـسـیاتر.دهورسـچنـتد اداولرنـویـد ْوتتفخراینــهح بوسـخیاناـرواسدـاهلومبعیـبـدراکبیوتـمـرنو
کنم .هیچ کاری از دستم برنیامد! کاش روزی نیاید که زخمـی کبوتربازی اسـت .اما آرامش و آسـایش خودم را در کبوتر
دیگرهیچ کاریاز دستمبرنیایدوفقطتماشا گرباشم. نم یدانسـتم در آن ۴۵روز چگونـه بـرای خـودش آب و یافتـ هام.بـرایدلـموعشـقخـودم کبوتربـازیم یکنـم.
کبوتـر بـه مـن احسـاس آرامـش م یدهـد .مشـکلات کـه
شمار ٔهبیستوسوم44
آذر مـاه 1397
کݡݡبوتربازیوقتـ ـل
آ نهـا م یکننـد .بعـد ورثـۀ مقتـول جنـازه را برداشـته بـه را م یگذارنـد و چنـد تیـر هوایـی خالـی م یکننـد .زن و اخبـاری کـه در منابـع دربـارۀ
نطگـاررنـفدهداردارل محنـکزوملـهحکرووامنتمبـویدشـمونوابد.دًاولـچنیی دنرمآأمنووریقـتتی بچـۀصاح بخانـهم یگوینـدایـنحـرکا ِتخال ِفقاعده کبوتربـازی یـا همـان کفتربـازی
شایستۀمأموریننظمیهنیست.ازخانهبیرونم یآیند. آمـدهحا کـیازآناسـت کـهاین
از طـرفحکومـتبـه کسـیدادهنشـدهبـود. در راه پلیـس دیگـری کـه علـی نـام داشـته ،بـا اینکـه کار دست کمدر زمانمشروطه
جنـازه را بـه منـزل حکومـت آورده ،بنـای تظلـم و مأموریتنداشـته،بهآ نهاملحقم یشـود.در ایناثنا کـه ادارۀ نظمیـه تشـکیل شـده
خو نخواهـیرا گذاردنـد.رئیسنظمیـهرااحضار کردند. شخص رعیتی عباس نام درب خانۀ خود ایستاده بوده عبدالمهدیرجائی بـود ،جـرم محسـوب م یشـده
م یگفتنداینپلیساز طرفنظمیهمأموریتنداشـته. اسـت .بـه آ نهـا اعتـراض م یکنـد کـه چـرا درصورت یکـه اسـت .بـه همیـن دلیـل پلیـس
عاقبتبهاصرارآقایمنتظ مالدولهووعدۀرئیسنظمیه صاح بخانـه پیـدا نیسـت ،شـما ایـن حـرکات را دكترایتاریخمحلی بـرای جلـب کفتربـاز اقـدام
بـه مجـازات قاتل ،ورثۀ مقتول سـا کت شـده ،جنـازه را به م ینماییـد؟پلیـسبهاوفحـشم یدهدوبدونجهت م یکنـد و همیـن مسـئله بـا
مسـجدشـاهبردندوبعداورادفن کردند.رئیسنظمیه اتزیرقلبـیب هشجمان یگـباذوراند.دابیختچـاهر،هکبـهربررودیسـزمتیـچن افپاتـواردهسـ،یفـدوهرً،ا حـوادثوحواشـیبعـدیمواجـهم یشـود.اینـکمتـن
درصددتجسسبرآمده،چندروزیقاتلپیدانم یشود.
تاروزغر هزنیخبرم یدهد کهقاتلدرخانهاست.رئیس میمیـرد. خبـر از روزنامـۀ زاینـد هرود:
نظمیهرفتهاورادستگیرومحبوسم یکند.ورثۀمقتول مـردم اجتمـاع نمـوده ،پلی سهـا را م یگیرنـد .در ایـن روز چهارشـنبهبـهنظمیـهراپـورتم یدهنـد کـهیکنفر
چندروز اسـت کهخا کبرسـرریزانبهنظمیهوانجمن] اثنـادونفـرم یرسـند کـهبـهمأمورینحکومتشـباهت کفتربـاز در محلـۀ خواجـو اسـت کـه شـغل او کفتربـازی
مراجعهم یکنند](روزنامۀزایند هرود،سالدوم،ش،25 داشـته،م یگوینـدمـاراحکومتفرسـتاده کهقاتـلرابه اسـت .از طـرف نظمیـه دو نفـر پلیـس م یفرسـتند کـه
دارالحکومـه ببریـم .آ نهـا هـم صادقانـه علـی را تسـلیم برونـداورابـهادارهبیاورنـد.پلی سهـام یرونددربخانۀ
5شـعبان).1328 او .صاح بخانـه در خانـه بـوده یـا نـه ،بنـای فحاشـی
کبوترخانۀاصفهانازدیدگاهسیاحان
{ جا 5م4ع ـه }
ماومسئولیتاجتماعی
بـا گݡفتـار و نوشـتارهایی از:
دکتر کوروشمحمدی
حشم تاللهانتخابی
دکتراحسان کاظمی
دکترحسینقانونی
دکترالهامفخرایی
رو حاللهصفری
مهردادفاضلی
شهرزادذوفن
سمیهیخچالی
علیرضاعزیزخانی
محمدعلی میرزایی
شمار ٔهبیستوسوم46
آذر مـاه 1397
چرااز زیربار مسئولیت
شانهخالیم یکنیم؟
یکیازمعضلاتجامعۀامروزایراننبودحسمسئولی تپذیریوب یاعتناییمدیرانارشدبهناکارآمدیعملکردهایسیاسیواقتصادی (مثا ًل
درجلوگیـریازصدهـااختالسوفسـاددولتـیواخلاقـی)اسـت .گویـاهی چکـسحاضـرنیسـتخطـایخـودرابپذیـرد؛وگرنـهدسـ تکمازمـردم
عذرخواهـیم یکردنـدودرپـیآن،تمهیداتـیبـرایرفـعایـنمعضالتم یاندیشـیدند.بـهنظـرم یرسـدمـردمنیزبهمسـائلاسـفناکی کهمعیشـتو
زندگـیاجتماعـیآ نهـاراتحـتتأثیـرقـرارداده،ب یاعتنـاشـد هاند.آ نهاخسـتهودرمانده،تنهابـهاوضاعم ینگرند.ب یاعتناییمردمومسـئولانبه
ایناتفاقاتتلخ،جامعهراب هسویازخودبیگانگیوفرارازهویتملیبرده کهمصداقآنرام یتواندرص فهایمیلیونیایرانیانبرایمهاجرت
بویخشـبتررهـآنااینتایکـرناارت ِفایقفـارارتمرانسـائشـولییازدیگرگاـیربـاشمهبالغـییشـکلاخنصازیبیمسـتائلوملـاانلمدیـیدد.انعنادل.وازهنبـرظاریمنر،دتمف،سمـیسرـئمـورلادمنافزاایـسـدننحدووافدقثطنابگـهوادنر،باخلوفدرنیـصزتنایگبرواارایسـپر کت؛رزدیران
جی بهـایخـودم یگردنـد.افـرادجامعـههمیـنتفسـیررابـاخـودبـهمحـل کارو گرو ههـایدوسـتیوخانوادگـیم یبرنـدوایـنروابـطرانیـزآلـودۀاین
ب یتوجه یهـام یکننـدوجامعـهوسـرمای ههایاجتماعـیآنهمچـوناعتماد،دوسـتیویکپارچگـیرابی شازپیشبهورطۀنابودیم یکشـانند.
اماچرابهمسائلورویدادهایاجتماعی ب یتوجهشد هایمواززیربارمسئولیتشهروند یمانشانهخالیم یکنیم؟آیاترسمردمازمجازا تهای
حکومتیاترسحکومتازمردمباعثشدهاستاینمسئولی تناپذیریوب یاعتناییدرمیاناقشارمردموحکومترشد کند؟آیاهمۀماشبیه
آنقورباغ هدرظرفآب گرمی کهآرا مآرام گر مترم یشـودتابهنقطۀجوشبرسـد،اسـیرموقعیتنشـد هایم؟
دراینمقاله،بهایننوعب یاعتناییاجتماعیومسئولی تناپذیریدرسطحفردینگاهیخواهیمافکندوسپسبهانواع کلان آن،یعنیب یقیدی
مسئولاندربرابرمشکلاتوفساداقتصادیخواهیمپرداخت.
رفتارمنفعلنظار هگراندرهنگامرویاروییباضرور تهای محـلنشـدهبود،بهضربـاتخودادامهدادومقتـولرااز چراافرادب یاعتنا
اجتماعـی بـرای دریافـت کمـک ،مفسـران اجتماعـی را پـایدرآورد .گـزارش38شـاهدی کـهقتـلرادیـدهبودند بهتماشایرنجدیگران
برانگیخـتتـادربـارۀمسـائلیهمچـونازخو دبیگانگـی، بررسـی شـد و سـؤالاتی ب یپاسـخ بـرای محققـان بـ ه جـا م ینشینند؟
ب یعاطفگی،ب یاعتناییومحر کهایپنها ِنلذتبردن گذاشـت:چـراهمـۀایـن 38نفـربـهاینموضـوعب یاعتنا مهرداد فاضلی
ازآزاردیگرانتحقیق کنند.بیشترماممکناستباخود بودنـد؟چـراهی چیـکاز آنـانحاضـرنشـدنددر ایـنبـاره داسـتان طـرح ایـن سـؤال تقریبـ ًا
فکـر کنیـم کمـکنکـردنهمسـایگانبـهمدیـررسـتوران بـه شـصت سـال پیـش در آمریـکا
دلیلیجزسـنگدلیهمسـایگاندر جوامعغربینداردو اقدامـی بکنند؟ بازم یگـردد .در 13مـارس ،1964
وقتیفرضم یکنیمدرچنینموقعیتیقرارداریم،خود آیاایناتفاقشـبیهازدسـترفتنسـرمای ههایانسـانی، مدیریکیازرستورا نهاینیویورک، کارشناسی ارشد
را اولیـن فـرد مسـئولی تپذیری م یدانیـم کـه دسـ تکم فرهنگـی،اقتصـادیواجتماعـیدر کشـور مانیسـت،در هنگامبازگشتبهخان هاش،باچاقو روا نشناسی
آپیلایهم ٔسهراهخمبرسادیارگامنیکمننفد.عاملاآیشابخ هرصایستـتیغیاییران نگسواننهیادساـرنتد؟؟ حالـی کـه80میلیـوننفرنظار هگرآ ناندو کسـیحاضربه اجتماعی
بیبلاتنهوجاندارلی 1ازجملهروا نشناسانیبودند که مداخلهنیسـت؟شـریا نهایاقتصادی کشـور از شـدت
گرای شهایشـخصیتماشـا گران(یاهمانهمسایگان) فسـاددر هـمپیچیـده؛امـاهمـهتنهـانظار هگرنـدوحتـی مـوردحملـهقـرار گرفـت.فریادهـای
آ نهـا را متقاعـد نکـرد .بـه همی ندلیـل ،آزمایـش مسـئولان رد هبـالای حکومـت نیـز از پیگیـری آن شـانه کم کخواهیاوتوجهبیشاز 38نفراز همسـایگانرابه
هوشمندان هایطراحی کردندتابهسازوکارروا نشناختی خالـیم یکننـد.آیـامـاومسـئولانحـسانسا ندوسـتی خـودجلـب کرد؛اماطبق گـزارشروزنامۀنیویور کتایمز،
افراددراینموقعی تهاپیببرندوبفهمندچطورعوامل خودراازدستداد هایم وبیآنکهریزعل یوار بکوشیمبه برخـی از آنـان تـا لـب پنجـره آمدنـد و نـگاه مختصـری بـه
بهبوداوضاع کمکی کنیم،ب یاعتنابهبرخوردقطار ملی صحنـۀدر خـونغلتیـدناوانداختنـد،امـا کسـیحاضـر
نشدحتی گزارشاینوضعیتراباتلفنبهپلیساعلام
بـه کوهمشـکلاتریختـهدرپـایمـردمم ینگریم؟ کند.ضاربباخیالراحتتازمانی کهپلیس گشتوارد
11. Bibb Latané and John Darley
47
دیگـرینیزصدارام یشـنوند،تنهـا31درصداتـاقراترک مسـئولانسـاختمانراازماجـراباخبـر کننـد.درمقابـل، موقعیتـی تمایـل بـه مداخلـ ٔه ضـروری آ نهـا را کاهـش
کردنـدتـابـهمسـئولانبـرای کمکبهفـر ِدآنسـویخ ِط افرادی کهدر گرو ههایسـ هنفریمشـغولبودند،بعداز م یدهد.تاسال،1980آ نهاآزمای شهاییترتیبدادند
ورود دود بـه اتـاق هیچ حرکتی انجـام ندادند .از میان24 کـه طـی آن ،میـزان کمـک بـه دیگـری در میـان ناظرانـی
گف توگـوخبردهند. نفری کهدر آزمایش گروهیشرکت کردند،فقطیکنفر کـه گمـانم یکردنددرموقعیتتنهاهسـتندبـاآ نها که
آیـا کسـانی کـه وا کنشـی نشـان ندادنـد آد مهـای ودراوددو بدقویـدبههتـاتااپایـقاراندآرزمچایـهارثشانکیـۀهاتوقرلیببـ ًهامشـسئوشلادقنیگقـزارهاشی تصـور م یکردنـددیگرانینیزدر آنموقعیتحضـور دارند
ب یمسـئولیتوب یاحساسیبودند؟زمانی کهمحققان طول کشید،نشستندوچش مهایشانرامالیدندوسرفه مقایسهم یشد.برایروشنشدنبهترموضوع،برخی
پایـان گف توگـو را اعالم کردنـد ،بسـیاری از افـرادی کـه کردند.ایندرحالیبود کهبعدازششدقیقه،دودتمام
گـزارشنـدادهبودنـد،ب هشـدتاظهـار نگرانـیم یکردنـد، فضایاتاقراپرکردهبودوجلویدیدآ نهارا گرفتهبود. از ایـنآزمای شهـاراشـرحم یدهیـم.
دس تهایشانم یلرزیدو کفدس تهایشانازاضطراب زمانـی کـه از شـرک تکنندگانی کـه در میـان دود نشسـته
عـرق کـرده بـود .آ نهـا بـاور داشـتند اتفاقـی افتـاده ،امـا و کار خـود را انجـام م یدادنـد دربـارۀ منبـع دود سـؤال
نم یتوانستندتصمیمبگیرنداقدامیانجامدهندیاخیر؛ شـد،جوابآ نهااحتمالنشـتی کولر،مشـکلدودکش
بنابرایناینافرادب یاحسـاسیاب یمسـئولیتنبودندو ساختمان،بخارلول ههایانشتی گازبود،اماهی چکدامبه
فقطباورشـانبهحضور افراددیگرباعثشـدهبوددر آن
احتمـالآت شسـوزیاشـارهنکردنـد.
موقعیـتمسـئولیتیبـرعهـدهنگیرند. حـالخودتـانرادراتاقـیپـرازدودب ههمـراهسـهنفردیگر
تصـور کنیـد.ازیـکسـونگرانیـدونم یخواهیـدخودتـان
آزمای شهایبعدی رابـا گیـجشـدن،شـرمندۀدیگـران کنیـدوازسـویدیگر،
نگاهمختصریبهدیگرانم یکنیدوآ نهاراآراموب یاعتنا
در گف توگوهایمجازی،زمانی کهشرک تکنندگان گمان م یبینیـد.پـسفـرضم یکنیـدهم هچیـزعـادیاسـت،
مح یمکلـرٔهدنقلدبتـنیهیاـاکسصــارنعیهشـسدـهتندردیاکفـهپتیاممفیکرندنـیدر،ااکحهتدمـاچارل دود را نادیـده م یگیریـد و بـه کارتـان ادامـه م یدهیـد.
پاسـخ بـه درخواسـت کمـک ب هطـور معنـاداری افزایـش سپس،یکیدیگرازافرادمتوجهدودم یشودواونیزشما
م ییافـت؛امـاا گـرتصـورم یکردندافـراددیگـریدراطراف راب یتوجهم یبیند؛پسوا کنشاونیزنادیده گرفتندود
قربانیحضوردارند،احتمال کمکبهقربانی کمم یشد. و ادامـه دادن بـه کار اسـت .بدیـن ترتیـب ب یاعتنایـی و
لاتنهوهمکارشدر آزمایشـیدیگردر طولسـال،1974 قمبووقعلینکتربدهتنفمسســیئروالیشـتتبامهحدیصگورلیتابسـدی ِتل.تفسـی ِراشـتباه
ب هطورتصادفیسکهیاخودکارخودراب هطورعمدی کف
آسانسـورم یانداختنـد.ا گـریـکنفـردرآسانسـوربـود،در صحن ٔهقتـلمواجه مـابـا آزمایش دوم
40درصـدمواقـعبـهآ نهابرایبرداشـتنسـکهیاخودکار
کمکم یکرد؛اماا گرششنفرسوار آسانسور بودند،این شـایدتعـدادانگش تشـماریاز
بود هایـم؛امـابیشـترمانب هدفعـاتبـهدرخواسـتفـردی
احتمـالبه کمتـراز20درصدم یرسـید. کهبه کمکنیازدارد،درحضوردیگران،باتأخیروا کنش آزمایش اول
نشـان داد هایـم .بـرای مثـال ،در یـک بزرگـراه شـلوغ ،در لاتنـه و دارلـی در سـال ۱۹۶۸عـد های از دانشـجویان
نتیج هگیری مقایسـهبـاجـاد هایروسـتایی ،کمتـراحتمـالداردبرای دانشـگاه کلمبیـا را دعـوت کردنـد تـا تنهـا یـا ب ههمـراه
کمک به ماشـینی درراه مانده بایسـتیم .برای فهم علت دو نفـر دیگـر در اتاقـی پرسـ شنام های را پـر کننـد .رفتـار
نتیجـ های کـهلاتنـهودارلـیازایـنآزمایش گرفتندشـاید منفعـل بـودن تماشـا گر درفوری تهـای واضـح ،دارلـی شـرک تکنندگاندر حیـنآزمایـشاز آنسـویشیشـ های
شبیهنتیج هایباشد کهبیشترماتاالآن گرفتهباشیم. و لاتنـه حادثـ های را کـه بـرای مدیـر رسـتوران ر خداده ی کطرفهمشاهدهم یشد.هنگامی کهشرک تکنندگان
تعـدادافـرا ِدنظار هگـر،بـرتفسـیرمـااز ضـرورتاقـدامدر آن بـود شبی هسـازی کردنـد .آ نهـا شـرک تکنندگان را بـه بـرپـر کـردنپرسـ شنامهتمرکز کـردهبودند،دودسـیاهی
موقعیـتتأثیـرم یگـذارد.فـرضلاتنـهودارلـیبرایـنبود اتا قهـای مجزایـی دعـوت کردنـد و از آ نهـا خواسـتند از دریچـۀ هوا کـش وارد اتـاق م یشـد کـه آزمایشـگران
کـه شـخصیت شـرک تکنندگان یـا گرای شهـای شـخصی دربارۀمشکلاتزندگیدانشجوییدر خوابگاهومحیط آن را ب هعنـوان بخشـی از آزمایـش از پیـش تـدارک دیـده
آ نهاربطیبهمسئولی تپذیرینداردوباافزایشتعداد دانشـگاه از طریـق سیسـتم مخابراتـی تعبی هشـده در بودنـدتـاشـرک تکنندگانب یخبـراز هم هجـاآنرانشـانۀ
ناظران،ب هاحتمال کمتریافرادبهحادثهتوجهم یکنند آزمایشگاهبامسئولمربوطصحبت کنند.محققانبه آیـحشسـاارریوکداثعقًاهعاتاـزًکاانتیناشـمرداقنگکانخ ادتنآکربتنونجدمیدـشگاسیدونشزچـهدهیممتملیوـقیدکنویرکدکدایرنـرانرگدازد؟اک.رارحگدتنرـشمـشمدًا؟میمادایجگدزوومیا؛ییاـمناد
وب هاحتمال کمترینیزآنرامشکلیبرای کمکضروری دانشجویان گفتندبرایتضمین گمنامماندندانشجو،
ارزیابـیم یکننـد.بـهایـنترتیـبب هاحتمـال کمتـرینیـز هی چکـس او را نم یبینـد و آزمایشـگران نیـز حر فهایـش
بـرایانجـاماقـدامفـوریاحسـاسمسـئولیتم یکننـد. را نم یشـنوند تـا بدیـن ترتیـب دانشـجو بتوانـد بـدون
بااینحال،تفسـیراشـتبا ِهموقعیتتنهادلیلینبود که نگرانی دربارۀ مشـکلاتش با مسـئول مربوط حرف بزند و دانشـجویانی کهب هتنهاییدر حالپر کردنپرسشـنامه
ناظرانبدونانجامهیچ کاریفقطنظار هگررنجدیگران معضالتخـودراشـفافبیـان کنـد. بپنرـرجسـثاینیـمهیکمرتدونـجـدهودموودضـمو یعشـرادفنـودرًا، از در کمتـر بودنـد،
بهایـشـنچ ادق؛تداقمـسـیینزمنمنـسدـ.ئ گولایهـتینفیـوزربیـا ْعـت اثمـمر ییشوـادضـدحساـسـتبـته. درایـنآزمایـش،زمانـی کـهشـرک تکنندهمیکروفـنخود را هوا کـش دریچـۀ
همسـای ههافریادهای کم کخواهیمدیررسـتورانرادر راروشـنم یکـردتـااز معضالتدانشـجوییخـودبگوید، اطلاعم یدادند؛اماحدودبیسـتثانیهطولم یکشـید
آنشبم یشنیدندوم یدیدند کهاوبه کمکنیازدارد؛ صـدای فریـاد فـردی را م یشـنید کـه دچـار حملـۀ صـرع تـا کسـانی کـه در کنـار چنـد نفـر دیگـر مشـغول پـر کـردن
امـاچرا غهـاوسـای ههایپشـتپنجر ههایدیگربـهآ نها شـدهبـود.اوبـاتشـددصـدا،لکنتوسـختیدرخواسـت پرسـ شنامه بودنـد متوجـه دود شـوند.
نشانم یداد کهدیگراننیزآنموقعیترام یبینند.این کمـکم یکـرد؛امـاوا کنـششـرک تکنندگانچـهبـود؟ درشرحآزمایشچنینآمد:افرادی کهب هتنهاییدرحال
موضوعاحساسمسئولیتبرایهرگونه کمکیرا کاهش نتایـجب هدسـ تآمدهبـانتایـجآزمایـشدودیکسـانبود. کاربودند،دودراسریعاتشخیصدادندوبعدازلحظ های
مـ یدادوباعـثم یشـدهـر کـسمسـئولیترابـهعهـدۀ از کسـانی کـه گمـانم یکردنـدهیچفرددیگـریبهحرف تردیـد ،از جـای خـود بلنـد شـدند و بـه سـمت هوا کـش
آ نهـا گـوشنم یکند85،درصدبـرای کمکبهفرداتاق رفتند؛سپسشروعبه کندوکاووبو کردندریچه کردند
دیگـریودیگـرینیـزآنرا بـهعهـدۀفرددیگربگـذارد. راترک کردند؛امااز میان کسانی کهتصور م یکردندافراد وبعـداز اطمینـاناز وجـودخطـر،از اتـاقبیـرونرفتنـدتـا
آنزکمتاـیۀ ِجشالـصرباعی،نلاتجانهسـودتارکلـهیبازعـشدـارزکآزمتاکیـنن ِدشگااتـانپقرپـسرـیدودنددو
آیاحضور دیگرانبراقدامآ نهاتأثیرداشتهاستیاخیر.
نتایـج آزمای شهـا نشـان داده بـود حضـور دیگـران تأثیـر
شمار ٔهبیستوسوم48
آذر مـاه 1397
برخـیدانشـگا ههابـهایـنمنظـور تشـکیلشـدهبـودبـه ادارات و سـازما نهای شـخصی و دولتـی شـده اسـت. آم نیهکارددناشدـوتمه،عامماوآل ًنااپانبس هخطموریقداطدنعد:ی ب هسـزاییبرعملکرد
دانشـجویان نشـان دادنـد چگونـه تماشـا گران منفعـل بسـیار دید هایـموشـنید هایم کـها گـرفـردیدر موقعیتـی چنینتأثیریراانکار
ممکن است با ایجاد تفسیر اشتباه از فوریت ،بر احساس قـرار گیـرد کهدر آنامکانسوءاسـتفاد هایفراهمباشـد، «مـن از حضـور دیگـران آ گاه بـودم؛ امـا ا گـر هـم حضـور
م یگویـد «حـال کـه همـه م یدزدنـد ،چـرا مـن نـدزدم؟» ننکداتـ ٔشهتآنشـدن،ارهاتمقیویـن کاترمرامیکنیکدر:دمـاما»غ.لاـیبنپاچرسایـخیدرکاسرتییراایکهن
مسـئولیتآ نهـاتأثیـرمنفـیبگذارنـد. بنابرایـن بـاور غلـ ِط مسـئولان و مـردم باعـث نپذیرفتـن اقنطجـعاـ ًاممـمانییـدزهبایـممع،نضلماتیدیانیشـبمیِ .هآنچـهشـرک تکنندگاندر
در سلسـله آزمای شهـای جدیـد ،دانشـجویانی شـرکت مسـئولیت م یشـود و همیـن امـر بـه دزدی ،اختالس و ایـندوآزمایـشبـاآنمواجـهشـدندروبـ هروشـد هایم.آیـا
کردنـد کـه برخـی از آ نهـا در هیـچ کلاسـی روا نشناسـی صدایجیغی کهازبیرونم یشنویم،فقطسروصدایی
اجتماعیشـرکتنکردهبودندوبرخیدرمورداثرنظار هگر مسـئولی تناپذیری بیشـتر خواهـد انجامیـد. ب یمعناسـتیـافریـاد کسـیاسـت کـهبـهاوحملـهشـده
آموزشدیدهبودند.آ نهادرآزمایشیمتفاوت،درحال یکه )3تعـدد مشـکلات و معضالت اجتماعـی و اقتصـادی اسـت؟آیـانـزاعپسـراندر خیابـانمشـاجر هایدوسـتانه
بـهسـمتمحـلآزمایـشم یرفتنـد،بـاشـخصیمواجـه و ارتبـاط آن بـا دسـتگا ههای اجرایـی متفـاوت و نبـود استیادعواییپرخشونت؟آیا کسی کهدرپیاد هروروی
م یشدند کهزمی نخوردهبود.ازمیان کسانی کهچیزی یکپارچگـی میـان ادارات کشـور موجـب شـده ب هصـورت زمیـنافتـادهب هسـببمصـرفمـوادمخـدر بـهایـنحـال
دربـارۀاثـرنظار هگرنشـنیدهبودنـد،ی کچهارمایسـتادندو جمعـی نظار هگـر وقایـع تلـخ بسـیاری در زمینـۀ فسـاد افتادهیامبتلابهیکبیماریجدیاستیادچار کمای
مسئولیتقبول کردندتابهفردی کهزمی نخورده کمک اخلاقـی و اقتصـادی در جامعـه باشـیم .گویـا همـۀ بیمـاریقنـدیشـدهاسـت؟ای نهـامـواردینیسـت کـه
کنند؛اماتعداد کسانی کهدربارۀاثرنظار هگرآ گاهیداشتند مسئولانمسئولیتاموررابه گردنیکدیگرم یاندازندو بتـوانب هسـادگیاز آ نها گذشـت.
از زیربار آنشانهخالیم یکنند؛چرا کهباخودم یگویند شـاید بتـوان از ایـن آزمای شهـا و نتایـج آ نهـا بـه نتیجـۀ
وخواسـتندبـهآنفـرد کمک کننـددوبرابـربود. وظیفـۀفالنارگانیـافلاننهاداسـت کهبهآنرسـیدگی کلا نتـری نیـز دسـت یافـت .آیـا مسـئولی تناپذیری
کونسدر.اینعجنایمتبعهندپدنذایرظفراتننمخوسدئبولهیخوتدبونهتهاقیت ًسابیهمتملسفئولشیدنت مسـئولان در عرص ههـای گونا گـون حاکمیـت نیـز
کلام آخر ریش ههاییمشابهباب یاعتناییوب یمسئولیتیدرسطح
سـرمای ههای اقتصـادی و اجتماعـی منجـر م یشـود. فـردینـدارد؟آیادر مقیاساجتماعی،مسـئولانهمان
ایـن مقالـه ممکـن اسـت باعـث تغییـر نگـرش شـما یـا )4وقتـی مسـئولان شـاهد ب یکفایت یهـای متعـدد و گروهینیستند کهباب یاعتنایی،فقطرنجمردمیرا کهاز
مسئولانشدهباشد.هنگام یکهافرادازعواملتأثیرگذار گسـتردهدر ادارۀامـور کشـورند،توجهشـانبـهمشـکلات فقـر و گرسـنگی م ینالنـد نظـاره م یکننـد؟
بـر وا کن شهایشـان آ گاه م یشـوند ،نگـرش و در پـی آن کاهـشم ییابـدوب هسـادگیاز کنار هرمشـکلی،هرچقدر
رفتارشـانتغییـرم یکنـد.بـرایمثـال،مدت کمیبعـداز هـم کـه اساسـی و نابودکننـده باشـد ،م یگذرنـد .امـا چرامسئولانمسئولی تپذیرنیستند؟
پوایگافـنایت انخمیـقرًاالبـها،میـرکدیایز مدانواشجـجهویشـادنهسکـابهقبمیبههوسراشغومسآـمدط ب یتوجهی،هما نطور کهبه کشتهشدنمدیررستوران
پیاد هروافتادهبودهاست.درابتدااو با گامبلندیازروی منجرشد،رفت هرفتهبهفروپاشی کشورخواهدانجامید. آزمای شهـایمتعـددلاتنـهودارلـیوهمکارانشـانبـهما
اوردم یشـود؛امـانا گهـانهمیـنمطلـبرا کـهدر کلاس بهعبارتدیگر،تعددناظرانبه کاهشتوجهورسیدگی بـرایپاسـخ گفتـنبـهسـؤالاتیادشـده کمـکم یکند:
روا نشناسیاجتماعیمطرحشدهبوده،بهیادم یآورد وعـادیشـدنفسـاددرجامعـهمنجـرم یشـود کـهخود )1تعـدد مسـئولان نظار هگـر باعـث شـده همـه از زیـر بـار
وپیـشخـودفکـرم یکنـد کـها گـرمـنازاوعبور کنـم،چه مسـئولیتشانهخالی کنند.بدونشـکهیچفردیدر
کسـیبهاو کمکخواهد کرد؟پسبرم یگرددوبایکیاز مسـئولی تناپذیریراتشـدیدم یکنـد. جامعـهنیسـت کهاز فسـاداقتصـادی گسـتردهب یاطلاع
فوری تهایپزشکیتماسم یگیردو کمکم یخواهد. باشـد؛ ولـی ازآنجا کـه تعـداد تماشـاچیان مسـئول زیـاد
سپسهمراهبادیگرانتارسیدناورژانسو کمکبهآن چهباید کرد؟ است ،کسیمسئولیترانم یپذیردوهی چکسمبارزهبا
فردصبـرم یکند. تلاشبرایپاسخدادنبهاینسؤال،سرآغازآزمای شهای آنرابـرعهـدهنم یگیـرد.
ا گردرپییافتنراهیباشیمتاهمۀافرادجامعه،ازمردم دیگریشد کههدفآ نیافتنراهیبرایرفعاینمعضل )2گرای شهـای شـخصی مسـئولان باعـث فسـادهای
عـادی تـا مسـئولان ،در موقعی تهـای گونا گـون ،اعـم از بـود .نتایـج آزمای شهـای روا نشناسـی ب هنـام بیمـن و متعـدد مالـی و اخلاقـی نیسـت ،بلکـه ماننـد آزمایـش
اجتماعی،اقتصادیوسیاسی،مسئولی تپذیرباشندو همکارانـش 1وپژوه شهـایمتعـدددیگـرنشـانداد کـه دود،تفسـیراشـتباهآ نهـااز موقعیـتونـگاهبـهعملکـرد
وا کنشدرسـتنشـاندهند،آنراهفقط«آ گاهیدادن ب همحـض اینکـه مـردم از تأثیـر حضـور دیگـران بـر میـزان دیگـر مسـئولان ،باعـث شـک لگیری فرهنـ ِگ فسـاد در
بـهمـردمومسـئولانبـرایاجتنـابازاثرنظار هگر»اسـت. مسـئولی تپذیری در برابـر ضرور تهـای اجتماعـی آ گاه
حالا گر کسـیپرسـید:آیادانشـی کهبهدسـتآوردیدبر م یشـوند،ب هاحتمـالبیشـتریدرموقعی تهـای گروهی
مسـئولیت م یپذیرنـد .محققـان در کلا سهایـی کـه در
رفتارتـاناثـردارد؟م یتوانیدبگویید:بله!
11. Arthur Beaman and his colleagues
49
مشارکتپی ششرط محمدعلی میرزایی
توسعۀاجتماعی
سمـــ نهایشهراز دیـــــروز تاامــــروز
در گݡف توگݡوباحشم تاللهانتخــــابی
سیدمرتضیرضوانی
حشـم تالله انتخابـی
پژوهشـگر علـوم اجتماعـی و فعـال
محی طزیسـتومیراثفرهنگیاست
ویکیازحوز ههایپژوهشیاوحوضۀ
«زایند هرود»است.پژوهشدربارۀاین
رودوعکاسـیازآن،قسـمتعمد های
ازفعالیتحرف هایاوستونتیج هاش
کتـاب ارزشـمند «پاب هپـای زاینـد هرود»
اسـت .او و دوسـتان و همراهانـش
جمعیـت دوسـتداران محی طزیسـت
یـا طبیع تیـاران را حـدود بیسـت
سـال پیـش در پاسـخ بـه نیازهـای
اجتماعـی شـکل داد هانـد .فعالیـت
ایـن جمعیـت بـر سـه محـور «حفاظـت
از محی طزیسـت»« ،حمایـت از صلـح
پایـدار» بـا تأ کیـد بـر خشـون تگریزی و
دگرپذیـری و «پاسـداری از ارز شهـای
فرهنگـی» تعریـف شـده اسـت .ایـن
پیـرجوانمـردرادریکـیازروزهـای گـرم
تابستاندردفتر کارشملاقات کردیم
وبهثمرۀی کعمرفعالیتاجتماعیو
محی طزیسـتیاو گوشسـپردیم.شما
را نیـز دعـوت م یکنیـم بـه میهمانـی
خـوان پـر از معرفـت او.