شمار ٔهبیستوسوم50
آذر مـاه 1397
ایرانهمنیروهایمردمی،یعنیسازما نهایی کهمردم شـمامدیریکیاز قدیم یترینسـم نهایمحیط
تشـکیلم یدهندنظیـرهیئ تهایمذهبـیوخیری هها زیستیاستانوشایدحتیایرانهستید.تعریف
مداثاشًـلتحهاریکـم،تاممـرادنممییتدـروپاشنـتگیفـبانتیآازندهـفااعسـهمشن بتوسـدالهانـهبد.ه شمااز سمنچیست؟
درتعریـفجهانـیNGO،یـاسـازمانمرد منهاد(سـمن)،
اپدسایشـمشـکتاشنآ هلاگهینمفمگخ،تتوی.للـقهبیلاف ًمیاددیاـشنیشهدـراهتوهمهایخمیومرشس،ــشومظیدا،ندهانرًمواـبباوهبعـدمدههاانغیهیلدرا.ندقهلواباللنتًحاممیسربیارزواشمـداههونومد سازمانیاست کهدردرجۀاولغیردولتیوغیرانتفاعیو
دردرجۀبعد،بشردوستانهوداوطلبانهباشد.غیرانتفاعی
بودنبهاینمعنانیستکهسمنفعالی تهایاقتصادی
نداشـتهباشـد،بلکهبدینمعناست کهمنافعشصر ِف
پیر ِوانجام کار نیک،ولیسمننبودهاست .گویاعادت اهدافششـود،نهاینکهبینصاحبانوهیئ تمدیرهیا
داریـمبـههـرسـازمانغیردولتـیبگوییـم سـمن.یکـیاز شرکایاصلییا کارکنانشتقسیمشود؛سمنهمچنین
مشکلاتمهممادراینمملکتایناست کهب هراحتی بایدغیرسیاسیباشد.البتهمااز غیرسیاسیهمتعریف
مفاهیـممختلـفراقلـبم یکنیـموبـههمدیگـرتبدیـل درستودقیقینداریم.غیرسیاسییعنیمطابقبنداول
م یکنیـموایـنبـهدرکمـااز مباحـثلطمـهم یزند. قدارنقوـدنارحتزانباب،شآـند.ساحـززمابنسدریاپسـی کیلسزومبـ ًاقندبرایـتدیناـاممشاحـرکزبت
شرایطاجتماعیباعثم یشودسازما نهایغیردولتی
شـکل بگیرنـد ،شـکوفا شـوند ،توسـعه پیـدا کننـد یـا از داشتهباشد؛ممکناستعنوانسازمان ،گروه ،کانون،
فعالیـت بـاز ماننـد .ایـن رونـد در بیسـت سـال گذشـته ممجثوالمًقاـعیعسـبارزاتم،ایجنمانممفعجعهاوهل..کدـ.یرددانانشنـقتلسـاهابزامبااشـسندا،هلاوملییی.غایلسربیاتدوهسلبتیسایـ،یسامرثلت ًی،ا
بسـهازخموباـ نیهما تشـشـخکیصلامسـ یتشـ.ودقهتـاسیـفتض.ـامفثراا ًلهـا گـمبرـتواردیه،خایـچـنۀ
روزنام هنگاریدرصدسالاخیررامطالعه کنیم،م یبینیم فسـعاالزیـماتنهسایایزسـیسیـکرتدمهانحـید؛طیعی،نـآینبهـهامراحمـتهـضمایبنهکـداهشـمتثا ًنل
در دهۀبیست،سا لهایقبلاز کودتای 28مرداد،چه
تعـداد نشـریه و ارگان سیاسـی داشـت هایم .البتـه بعضـی دربـارۀ بحـران زاینـد هرود صحبـتکرد هانـد ،گفتـه شـده
مواقععوارضیهمداشته،یعنیرشدقار چگون هایپیدا زاینـد هرود موضوعـی امنیتـی اسـت و شـما وارد فعالیـت
کرده؛اماازلاب هلایهمی نهانشریاتارزشمندهمبیرون سیاسـی شـد هاید .حتـی اتفـاق افتـاده کـه آ نهـا را مـورد
آمدهاست.سازما نهایغیردولتیهمهمی نطورند.در تعقیبوبازخواستقرارداد هاند.درهمانسازما نهای
اوضـاعواحـوالسـا لهای77ـ،76یعنـینیمـۀدومدهۀ انتفاعیهمهی چگاهدرکدرسـتیوجودنداشـته .گاهی
،70تعـداد بسـیار زیـادی سـازمان غیردولتـی پدیـد آمـد، برخیمدیرانمادوستداشت هاندتعدادزیادیسازمان
سـازما نهاییی کنفـره،دونفـرهیـا کمـیبیشـتر.رقابتـی ببههاثبسـتمبرسـسـمانننثبد.التآشـنتدعهدکادهازیاسادسـ ًیاسسـامزمانننیغسیتراننتد؛فامعثل ًیا
هـم در فرماندار یهـا ،اسـتاندار یها و ...در ایـن زمینـه
پدیـدآمـدهبـود.هرکـداماز ای نهابهخـودم یبالیدند که کانون کارشناسانفلان،انجمنفار غالتحصیلانبهمان
مـا فالن تعـداد سـمن داریـم .حتـی اسـ مهای مختلفـی یا کانونوکلایجوان کههمهسـازمانصنفیهسـتند.
هـم بـه آ نهـا داده بودنـد ،مثـل سـم نهای چمدانـی، ه مزمـان بـا شـروع کار دولـت اصلاحـات در سـال،1376 منخودمعضوانجمنصنفیروزنام هنگاراناصفهانم.
سـم نهای دولتـی ،سـم نهای کاغـذی ،سـم نهای موضـوع سـم نها یـا آنچنـان کـه در آن روزگار مشـهور اینانجمنراهمآنموقعبهنامسمنثبت کرد هاند،در
ی کنفـره و ...و روی انـواع ایـن آف تهـا اسـم گذاشـتند. بـودNGO ،هـا در جهـان مطـرح شـده و در ایـران هـم از حالی کهصنفیاستودر ادارۀ کار ثبتش کرد هاندوقرار
در دورۀدولـ تنهـمودهـمهـمنا گهـان گفتنـدسـم نها آدینگارسـتیقفبعااللیشـتمده بیـکورددن.قدبـکهلاعز آمدنتً،اتخشـیرکیهلبهوادنیدموردخمـو ِاهی استاز حقوقصنفیروزنام هنگاراندفاع کند.بسیاری
از خـارج پـول م یگیرنـد و ب هدنبـال انقالب نارنجـی ازایـنسـازما نهایصنفـی کهازمنافـعیکصنفدفاع
هسـتندوب هشـدتمحدودشـان کردند.متأسـفانهاین ناخـواه ازنظـر سـاختاری بـا سـم نها متفـاوت بودنـد .در م یکنندنامسـمنرایدکم یکشـند.
نـگاهامنیتـیبهسـم نهادر دورۀآقـایروحانی ک متر که خیری ههامعمولا هیئ تامناییهف تهشـ تنفرهشـکل درتعریـ فسـمنآمـدهاسـت کـههمـۀمـردمبایدبتوانند
نشـدهیـچ،بیشـترهـمشـد.بـهاسـا سنام هها کـهنـگاه م یگیـرد؛ کسـانیهـمب هشـکلمرتـبیـامتنـاوب کمـک داوطلبانهدر فعالی تهایبشردوستانهمشارکت کنند؛
م یکنیـد م یبینیـد بـا وجـود اینکـه فعالی تهـای سـمن م یکنندوفعالیتشانبرموضوعخاصیمتمرکزاست؛ که چرخـش نق شهـا و مدیریـت بایـد براسـاس انتخابـات
بایدنامحدودباشـد،مجوز فعالیتفقطدوسـالاعتبار بیشـتر کم کرسانیبهاقشـار خاصیاستولیسم نها باشـد؛چرخشقدرتیاحرکتدر آننیزبایدآزادباشـد؛
دارد؛در حالـی کـهسـمنتـاوقتـیباحکـمدادگاهمنحل هـمازلحـاظسـاختاریونحـوۀشـکل گرفتنوهـمازنظر همچنیـنمجمـععمومـیواسـا سنامۀمعینـیداشـته
بطهبدلییعـتـ ًال م یتوانـد فعالیـت کنـد .ایـن کار فقـط نشـده دوران شـک لگیری متفاو تانـد .در مملکـت مـا عادتـی باشـد .در حـال حاضـر تعـداد زیـادی تشـکل داریـم کـه
دیدگا ههـای کنترلـی تشـکیلات اسـت. وجـود وجـود دارد کـه هـر چیـز نویـی پدیـد م یآیـد م یخواهیـم هیئ تامناییداردوسا لهاسترئیسآنیکنفراست
سـم نهاوسـازما نهایغیردولتـی،نیروهـایفعالـ یدر بپیگوییشـدام کشـتههامیـاما؛یـمثنل ًرااواقزت00ی14حرسـافازل پحیـقوشقیبـاش0ر0م25یشسـواد،ل عنـوان وواقگرعـدانینچدگناینــن تش هشــکملافـیراوادقعـیًامسـشـمخن نصیهسـسـتت.نددر.
جامعهبهشمار م یروند.در هردستگاهوسازمانی،چه سـمن
دولتیوچهغیردولتی،چهسمنوچهخیریه،عد های م یگوییمما2500سالپیشمنشور کوروشداشت هایم، حتـیبیـشاز حـزبسیاسـیبایـدچرخـشآزادقـدرتو
کنترلی بههسـشـتنددتکـآهنمهـواتـراورمآهـناردمسـتیکگنـا هدانود؛دائوقمـت ًایبهشـرشاـیانط ولـیطـیایـن2500سـالسـاد هترینمواردحقوقبشـررا تصمی مگیریوجودداشتهباشد؛چونوقتیعد های کار
هشـدار رعایـت نکرد هایـم .نم یخواهـم دولـت را متهـم کنـم؛ مـا داوطلبانۀغیرانتفاعیم یکنند،بایدانگیز ههاشانمرتب
داده م یشـود ،ب همـرور محـدود و محدودتـر م یشـوند و در خانـواده،در محیـط کار،در جامعـهحقـوقبشـررازیـر ب هروزشودوشدتبیشتریهمپیدا کند؛اماوقتی کسی
انگیز ههایشـان کاهـش پیـدا م یکنـد .گمـان م یکنـم بـا کـهسـم نهامحصول پـجااممعـیگهذامریـدرم.نانوـاقدعویـعمتادیتــ ًاندارسـسـتی فکر کندفلانخانمیاآقاهموارهرئیسانجمنیاسازمان
وجـوداینکـهدول تهاهمیشـه گفت هانـداز سـازما نهای تاپنجاهسـالاخیـردر بـمو یدگهیـورفد،قـنهطایتهـ ًاممیـدتنـهییمئـ یآیتـادسـوبعت کدـمـههیرمویدپشــهیتکاصرمیـش.م
اغییرنادولسـتیت کحهمراایسـتمتنیگکنفنت هدانوبدهوآعنمهل ًاانایزامزدشاـرانرکد،تواقچعنیینت جاهایمختلف،ب هصور تهایمتفاوتوبرایپاسخبه
نیازهایاپر کردنشـکافمیاندول تهاومل تهاشـکل دربـارۀ فعالیـت سـم نها در ایـران و اصفهـان
نیرویـیبـرایتوسـعۀ کشـور اسـتفادهنشـدهاسـت. گرفتـهوعملکردهـاو کارکردهای گونا گونیداشـت هاند.در توضیـح دهیـد.
51
بنکیسشفــایایرنزیمیسیهتـدمیهـاودصجوا ًالنطموبرهیـعیمتاـنًایسمسوـت،ضقت.عگاطزیـعآ ًرابنیهطـامیر یکنفنـهخـبد؛مراآومـاناکنبنرهاـایشد در اینجـا دو سـؤال پیـش م یآیـد :یکـی اینکـه
معتقداست کارخودشرام یکندواینموضوعبه کسی دلیـل اصـرار مـردم بـه ثبـت فعالی تهایشـان
ربطـینـدارد.اینجاسـت کهمخالف تهاشـروعم یشـود. در قالـب سـمن چیسـت؟ بـه قـول شـما ،افـراد
همیشهوقتیازمنم یپرسند موضـوعمهـمایـناسـت کههمـۀآنجانـدارانزیبـاوآن حتـی فعالی تهـای صنفـی و حزبـی خـود را هـم
مه مترینمسئلۀسم نها کو ههایسربهفلک کشیدهمتعلقبههمۀمردماست، م یخواهندبانامسمنانجامدهند.سؤالدیگر
چیست،پاسخم یدهم امامنافعی کهازای نهابهدستم یآیدبهعد هایخاص اینکهچراحاکمیتبااینکهمایلبهثبتسم نها
اعستازممااد نسهازاییددوولطترفیوها.قع ًابه تکعهلـایقنپفیـرداصمتیکرانـبراد.اییـآنننعظـداهاماقیتفراصـهادممینیاککنارآدمکدهااتسـفاق ًات وافزایشآمار اسـت،از فعالیتسـم نهایواقعی
ممکناست ک مترینمالیاترابدهند،بیشترینتخریب اسـتقبال نم یکنـد؟
سم نهااعتمادندارند؛چون راایجـاد کننـد،بـهبیشـترینمیـزاندر طبیعـتدخـلو در پاسـخ بـه سـؤال اول بایـد گفـت سـم نها ب هدلیـل
سازما نهایدولتی گاهی فعالیتغیرانتفاعیمعافازمالیا تاند؛بنابراینممکن
تصـرف کننـدو ک مترینسـودرابهطبیعتبرسـانند. استیکتشکیلاتصنفیخودراسمنمعرفی کندتااز
خودشان را در نقش ژاندارم شـما وضعیـت فعلـی سـم نها و مشـارکت معافیتمالیاتیبهرهببرد.این کار وجهدیگرینیزدارد
رما«یببکینو َنوددو»ژ(ابنکداارودم)ب.ایعدممدًرادم وآناینکـهآنسـمندر وجهـۀعمومـی کار عا مالمنفعـه
«کوویدن»یعنی کاویدنرابه شـهروندان را چگونـه ارزیابـی م یکنیـد؟ و داوطلبانـه انجـام م یدهـد .ب هطـور مثـال فـرض کنیـد
کارم یبرم؛یعنیسازماندولتی بسـیار ضعیـف .توسـعه بـه مشـارکت عمومـی و حتـی کاچننویـننوککلاانونـیجی اواصنا ً(لایوجنـفوقد نطدامثشـاتلهاباسشـتدو)میـمکک تناشـسکلت
م یخواهدبدانداینسمن مشـارکت آحـاد مـردم نیـاز دارد و بـرای مشـارکت ،زمینـۀ صنفـیاسـتوازهـردومـوردیادشـدهسـودم یبـرد:یکی
چیست،متعلقبه کیستو اجتماعیلازماسـت.برایتوسـعۀهم هجانبهودرست، اینکهدروجهۀعمومیعنوانم یکند که کارعا مالمنفعه
آنشخصچ هکارهاستواز کهبهآنتوسعۀپایدارم یگویند،بهمشارکتهم هجانبه وداوطلبانهانجامم یدهدودیگراینکهاز مالیاتمعاف
کجاآمده؟انگار کهازآنطرف نیاز اسـت.بایدهمۀاقشـار جامعهدر اینتوسـعهنقش م یشـود.
مرز آمده و مجرم است ،مگر داشتهباشندوفکر کنندجایگاهیدارند.برایتحققاین رسم ًا گفتهی چگاهدولت سؤال دوم باید به برای پاسخ
اینکهخلافشثابتشود. مشارکت،سرمای ههایاجتماعیلازماست.متأسفانهدر اعالممخالفـتنکـردهاسـت،ولـیواقعیتایناسـت که
اینجااصلبربرائتنیست، ایـنسـا لهاسـرمایۀاجتماعـیب هشـدتتضعیـفشـده درد هپانـزدهسـالاخیـر،بعضیسـم نها،ب هخصـوصدر
برایناست کههمهمظنونو است .در جایی مثل استان اصفهان ،سرمایۀ اجتماعی حوزۀمحی طزیسـت،نتوانسـت هاندمجوز بگیرند.بعضی
مشکو کاندوهدفیدارند،مگر ن هتنهارشـدنکرده،بلکهسـرکوبشدهاسـت.آقایدکتر از آ نهاسا لهاسـتپیگیر گرفتنمجوزشـا ناند.سـمن
اینکهثابت کنندقصدوغرضی محسنرنانی کهدراینحوزهبیشترفعالیتدارد،معتقد کارمنـد و حقو قبگیـر نـدارد؛ بنابرایـن یـک نفـر داوطلـب
ندارند.چگونهم یشودعد های استبسیاریازاینسرمای ههایاجتماعیم یتوانندبه م یشـودو کارراپیگیـریم یکنـد،امـابعدازدوسـهسـال
ب یجیرهومواجب،بدوناینکه سـرمای ههاینمادینوسـرمای ههایملیتبدیلشـوند؛ خسـته و منصـرف م یشـود و م یگویـد ایـن کار کفـش
ریگیبه کفششانباشد،حاضر ولیما کدامسرمایۀنمادینملیرادر کدامحوزهحفظ آهنـی م یخواهـد کـه مـن نـدارم .مـا خودمـان ایـن را
باشندبیشترازبقیهسروصدا کردیم؟از کدا میکبهر هبرداریمناسب کردیم؟سرمایۀ تجربـه کرد هایـم .البتـه سـم نهای ب یبـو و ب یخاصیتـی
کنند ،کار کنند؟پسبهجایی اجتماعیماآندستهازنیروهایاجتماعیهستند کهبه همهستند کهممکناستظرفدویاسههفتهمجوز
وابست هاند.اینچنیناست کمرشـدسماهائایرملماویجاآزیتنـدمادسع؛تامیاشااهمعمنیمدـاودتل ًهامایبریام.دیهطآنب یندعوهـتکاًانموقشحتگردیاومجدیتحمدتااوعیدیجیباهتد گرفته باشـند.
کهبهمردماعتمادندارندواین ایجادم یشود،سازما نهایغیردولتی کهم یتوانندمؤثر بـرای روشـن شـدن مطلـب بهتـر اسـت مثالـی بزنیـم و
ب یاعتمادیناشیازحضور
و فشار نوعی نگاه امنیتی در واقعشـوندبهحاشـیهراندهم یشوند.
بـا یـک بـرآورد منطقـی بـه ایـن نتیجـه م یرسـیم
حوز ههایمختلفاست. کـه ا گـر قـرار باشـد توسـعۀ پایـداری ایجـاد شـود،
مشـارکت مـردم لازم اسـت و مشـارکت هـم از
طریقایجادموقعیتوفرصتبرایآ نهاوجلب مقایس هایبکنیم.درحرفۀروزنام هنگاریمحدودی تها
اعتمادشانبهدستم یآید.وقتیاینمحاسبه وخطرپذیـریبسـیاریهسـت؛امـاا گـرخبرنـگاریبـرای
ای نقـدر سـادهاسـت،چـراحاکمیتزیربـار ایجاد روزنام ههایزردبنویسد کهمدامدربارۀزندگیخصوصی
اعتمادوجلبمشارکتمردمنم یرودوحتیدر هنرپیشـ هها و فوتبالیسـ تها و ب هاصطالح سـلبریت یها
بره ههایـیجل وشـانرام یگیـرد.چـهدلیلـیدارد جنجـال بـه پـا م یکننـد ،هیـچ حکومتـی در هیـچ جـای
کهحا کمیتمشارکتشهروندانخودرادر مسیر دنیـا بـا او کاری نـدارد ،چـون سـر مـردم را گـرم م یکنـد؛
امـا در مـورد روزنام هنـگاری کـه بـه مسـائل اجتماعـی
توسـعه از دسـت م یدهـد؟ م یپـردازد،افشـا گریم یکنـدوپـردهاز فسـادبرمـ یدارد،
درسـؤالتانازواژۀبسـیارمهم«اعتماد»اسـتفاده کردید؛ چـه در آمریـکای لاتیـن باشـد ،چـه ایتالیـا و چـه اینجـا،
همـان چیـزی کـه متأسـفانه امـروز ب هشـدت تضعیـف حساسـی تهای زیـادی وجـود دارد .در حـوزۀ سـم نها
شـده اسـت .امـروز هـم بایـد بـه دولـت در ایـن باره هشـدار هـمهمی نطـور اسـت.سـمنی کـهم یخواهـدبـهبحـث
داد.همیشـهوقتـیاز مـنم یپرسـندمه متریـنمسـئلۀ محی طزیستواردم یشود،خودب هخودم یخواهدروی
سسـامزمناهناهچاییسدولت،تـپایسواقخعمـ ًا یبـدههسمـامعت نمهااداعساتزمـایددنودطاررنـفهد.؛ تخری بهاو ک مکار یهاوسو ءاسـتفادهوسـوءمدیری تها
ژاچنـودارنمسمـازیبماینننهداوژیانددولارتـمبیایگادهـمریدمخرواد«بشـکاوَوندرا»(دبر نکاقـود).ش انگشتبگذارد.البتهاینبدانمعنانیست کها گرنکتۀ
کمثمببتودیهـهاممهیگسویـتدبوهاآصنااًلبشاهروهنجمودیآکمندد؛هاتـمااآخنوکاهمنباوخدواهاهاراز
برطرف کند.فرض کنیمامروزاینخبراعلامشود کهفلان
تشکیلاتمجوزا کتشافوبهر هبرداریمعدنسنگیدر
موتـهرا گرفتـهاسـت .کسـی کهبهپناهـگاهحیا توحش
محویتاهعتلواقحـهمنشدکاشسـورتووبیکدـانیداازیبهنپتنرایه نگهاـهابدهرتترنـیونعپنکاّمـهگیاهو
شمار ٔهبیستوسوم52
آذر مـاه 1397
جحاومز هعههاگفراعیالییتافترمدگیرکانینیدقاراسرامس ًایگجیارنمعد.هگکراسهانسیتکنهد؛دیرعایننی عمـدًا «کوویـدن» یعنـی کاویـدن را بـه کار م یبـرم؛ یعنـی در دهۀاخیراتفاقیدر
منافعجمعیومنافعملیرابرمنافعشخصیخودشان سـازمان دولتـی م یخواهـد بدانـد ایـن سـمن چیسـت، سطحجهانو کشور
ترجیـح م یدهنـد .ایـن جامع هگرایـی شـک لهای بسـیار متعلـق بـه کیسـت و آن شـخص چـ هکاره اسـت و از کجـا ماافتادهوآ نسیطرۀ
متفاوتیدارد؛درعد هایدینی،درعد هایشناختیودر آمـده؟انـگار کـهازآنطـرفمـرزآمـدهومجـرماسـت،مگر فضای مجازی است
تعشدـ هکا لیهعاافطعفالییاتسمتی.کندرنهدارنگحایـزلههدامرنۀدک؛مساثنل ًاایفـکراهددراییکهن اینکـهخلافـشثابـتشـود.اینجـااصلبربرائتنیسـت، کهآد مهاراب هشدت
درخیری ههافعالیتم یکنند،انگیز ههایمتفاوتیدارند؛ بـر ایـن اسـت کـه همـه مظنـون و مشـکو کاند و هدفـی به سمت فردگرایی
عـد هایب هدنبـالثـوابآخـر توبهشـ تاند؛عـد هایهـم دارند،مگراینکهثابت کنندقصدوغرضیندارند.چگونه سوقم یدهد.نظام
م یخواهنـدبهشـتراهمی نجـافراهـم کننـد.در هـردو م یشـودعـد هایبـ یجیـرهومواجب،بـدوناینکهریگی سرمای هداریجهانی
به کفششانباشد،حاضرباشندبیشتراز بقیهسروصدا در واقع به دنبال این
گـروهنوعـیخیرخواهـیدرونـیوجـوددارد. کننـد ،کار کننـد؟پـسبـهجایـیوابسـت هاند.ایـنچنین است کهفردگرایی
دراینزمینهمنفقطم یتوانمدربارۀخودمحرفبزنم؛ اسـت کـه بـه مـردم اعتمـاد ندارنـد و ایـن ب یاعتمـادی را توسعه دهد .این
مـانا گزیریـم کـهامیـدوار باشـیم.مـنمملکتـمرادوسـت ناشـیازحضـوروفشـارنوعـینـگاهامنیتـیدرحوز ههـای فردگراییب هشدتواز
دارم و م یترسـم از روزی کـه آنچـه بـر سـر عـراق و سـوریه مختلـفاسـت.البتـهم یگوینـداعتمـادداریموهمیشـه را ههای گوناگون،مثل
و افغانسـتان و لیبـی آمـد ،سـر کشـور مـا بیایـد؛ ازایـ نرو دعـوت کرد هایـم؛ امـا چقـدر از سـازما نهای غیردولتـی فی سبوکوتلگرام،
هی چوقـت بـه خـودم اجـازه نم یدهـم امیـدم را از دسـت برایپیشبردبرنام ههااستفاده کرد هاند؟ای نهاهمهدر گسترشم ییابد.پنجیا
بدهموباوجودهمۀناملایماتفکرم یکنمبایدفعالیت حـرفممکـناسـت،ولـیدرعمـل کجـانشـانداد هانـد؟ دراهدرسانظلرپبیگی ِریشدج؛امچنعهد
بکنم.بهنظرمدروجودهمۀ کسانی کهدراینزمین هها در عمـل کجـا بخشـی از نظار تهـا را بـه ایـ ن سـم نها نفراز فضایمجازی
فعالیـتم یکننـدنوعـیانگیـزۀدرونـیوجـوددارد کـهبـه وا گذار کرد هاند؟سازماندولتیم یتواندازحضورنیروی استفادهم یکردندو
انوسطـبانیعیتـ ًاسـبازخماشـنیغایزربدوولدتجـیاه رساتدفراادخهتبیکانرشدـاوبنرنقاـمرارهبددهـهد.د الآن چند نفر استفاده
حرکـتوادارشـانم یکنـد. ب همـروربراثـرب یاعتمـادیدولـتبـهمـردم،مـردمهـمبـه م یکنند؟اینفضاتمام
نم یانشـگیوزدۀگمفشتتارنگکیازیه هناهکاامچلیًامسشتتر؟کیایکسـاناست. دولـتوفعالی تهایـشب یاعتمـادشـد هاندودیـوار ایـن قشر میانی جامعه را ،از
بـدون شـک متفـاوت اسـت؛ هما نطـور کـه تشـک لها ب یاعتمـادی روزبـ هروز بلندتـر شـده اسـت .امـا در ایـن زن و مرد و پیر و جوان،
متفاوتاست.آنچهمشترکاستداشتنانگیزۀدرونی وضعیـتبحرانـی کـهبایـدمیـاناقشـار مختلـفومیـان جذب کردهاست.این
بـرای فعالیـت اجتماعی اسـت .ممکن اسـت جایـی این دولتوملته مبستگیوجودداشتهباشد،نبایداجازه فردگراییب هشدتبه
ابنهگبـیـوزدهومیضـهعنادجوتسمـاتعییب.اقشـطدعـً،ابجایایـدمیطدیاـلعـنادارتجی ودجیاتیرـیی داداعتمادمردمفروبپاشد.متأسفانهوضعیتخطرنا کی روحیۀجامع هگرایی
لطمهم یزند.
دربـارۀ ایـن موضـوع صـورت بگیرد. اسـت،ولـیتوجـهجـدیهـمبـهآننم یشـود. یکیازاقداماتجمعیت
بیشـتر مـردم فکـر م یکننـد کسـانی کـه در تشـک لها یـا شـاید گاهـیایـراداز خـودتشـک لهاهمباشـد که مااینبود کهبعدازقطع
سـم نها فعا لانـد بـه اقشـار مرفـه جامعه تعلـق دارند و تلاشنم یکننـداعتمـادحاکمیـتراجلـب کننـد شدندرختیبهنام
بـرای جسـ توجوی معنـای زندگ یشـان دسـت به این تـامطمئـنباشـدفعالیـتایـنتشـک لهابـهنفـع ش شبرادر،درحیاط
کداررهـخایریم هیهزنانکدم.وبیشهمی نطوراست.معمول ًا بخشی مدرسهفرانسو یهای
ازاینفعالی تهمبهاعتقاداتدینیونگاهسنتیبه«امر حاکمیـت و مـردم و کشـور اسـت. جلفاواردعرصهشدیمو
خیر»مربوطم یشود.فردتعهدم یکندماهانهمبلغیبه بلـه ،درسـت اسـت .هـر دو طـرف بایـد تالش بکننـد .مـا گفتیموقتیدرختاسم
خیریـه بپـردازد و چـون فرصـت حضور ندارد ،قبضـی به او هـمبایـدنشـاندهیـمهدفمانایناسـت کـهخدمتی دارد؛یعنیشناسنامه
م یدهندتاآنراپرداخت کند؛امادراینجاا گرفردچیزی داردونم یشودبههمین
بـرای کمـک کـردننـدارد،م یتوانـدچنـدسـاعتازوقت انجـام دهیم. سادگیآنرابرید.بعد
یعنیا گرهماپوزیسیونهستیم،ایناپوزیسیون حرکتیبراینجاتحیاط
خودرادر ماهصرفای نگونهفعالی تها کند. مدرسۀفرانسو یها
بسـیاری از کسـانی کـه در تشـک لها فعا لانـد بـه اقشـار داخل نظام است؟ کردیم کهقراربودبه
متوسـط جامعـه تعلـق دارنـد .بسـیاری از آ نهـا مرفـه بلـه ،بـدون شـک .البتـه ضرورتـی هـم نـدارد همیشـه در بسازوبفروشوا گذار
نیسـتندودر وضـعاقتصادی-اجتماعـیسـختیزندگی موضعاپوزیسیونباشیم.منتقدبودنغیرازاپوزیسیون شود؛اماچنیننشد
م یکننـد و ب هشـدت بـرای تأمیـن معیشـت خـود در بودناست.وقتیشخصیمنتقدباشد،ممکناستاز والآنتبدیلشدهبه
مضیق هانـد.بـههمیـندلیـلاسـت کـهنیـرویجـوانمـا نزدی کترینهمکارانشهمانتقاد کند؛چونم یخواهد دانشگاههنراصفهان.
کمتـردرایـنحوز ههـاحضـوردارد.نیـرویجـوانماحتی نقایصرابرطرف کند؛البتهبایدجنب ههایمثبتراهم
در دانشـگا ههاهـمب هانـدازۀ گذشـتهفعـالنیسـت.الآن تقویـت کـرد.سـازما نهایینظیـرمحیطزیسـتومنابع
دیگـرجنبـشدانشـجوییدر دانشـگا هها،آ نطـور کـهدر دطابشیـتعـنید.کـبه یمـااعبـتامآـاندهـایهممعـمکـاورل ًایازم یجـکاردییـ دمیبگـهرمـوااعهتمـمااند
دهۀسی،چهل،پنجاهوشصتفعالبود،وجودندارد.
امروززندگیبسیاریازجواناندرمسابقۀب یپایانقبولی دیدگاهامنیتـیم یآید.
در کنکور،شا گرداولشدندر دانشگاهوموقعیت کاری سـم نهایی کـه در حـال حاضـر فعا لانـد ،مثـل
بهترپیدا کردنو...خلاصهم یشود.واقعیتایناست گروهی کهباشما کار م یکنندیا گرو ههایدیگری
کـهمـابخـشعظیمـیاز نیـرویجـوانونوجوانمـانرااز اکـزنهظمرتییشنپاشسـنیادسـبـیهچشـهخامیصـیتدییمفععاملیوـل ًاتچمگ یوکنننهاند؟د
عدمسـدتـ ًتامدایاد هانیـسـما.لادرنوسبـااززنماش نسـهتاگاینغیحردضـولوتـردیارنوـدسـومچ نوهان و بـا ایـن وضعیـت دشـوار چگونـه هنـوز فعالیـت
م یکننـدتـادیگـرشـهروندانهـمالگـوبگیرنـدوبـا
وجـودایـنفضـایب یاعتمـادیووضعیتدشـوار
بازهـممشـارکت کننـد؟
انسـا نها از نظـر شـخصیتی در بخشـی از طیـ ِف
53
ودخالـتنکنیـد.ا گـرهمبـرایزاینـد هرودهمایـشبرگزار کم کدرسیمنتشرم یکند ،کامل ًادرمسیربیراههاستو خان مهـا فرصـت بیشـتر و مسـئولیت کمتـری در قبـال
م یکردیـم،م یگفتنـدفلانـینبایـدسـخنرانی کنـد،نباید بزر گترینضربهرابهجامع هگراییم یزند.وقتیمحصل معیشـتخانوادهدارندحضورشـاندر تشـک لهابیشـتر
بیانیـهداشـتهباشـیدو....امـامـاناامیدنشـدیموبازهم دبیرسـتانبـودم،معلـمهندسـۀمـابـهبچ ههایی کـهدر است.اینرادر بیشترتشک لهایی کهباآ نهادر ارتباط
بـرای زاینـد هرود همایـش برگـزار کردیـم و کار خودمـان را یـک نیمکـت سـ هنفره م ینشسـتند تکلیـف م یکـرد کـه بـود هامدیـد هاموفکـرم یکنـمعمومیـتداشـتهباشـد.
انجامدادیمواطلا عرسـانی کردیموسـعی کردیمفضای کسـی کـهقو یتـراسـتآندونفـردیگـررابـهحـدخودش دروضعیتفعلی،برایافزایشمسئولی تپذیری
مسـمومیرا کـهدر رسـان ههایمجـازیایجـادشـدهبـود برسـاند .امـا امـروز بچـه 0/25نمـره را از بهترین دوسـتش ومشارکتاجتماعیمردمچهرا هحلیپیشنهاد
تعدیل کنیم.بعدهم کتابیبهنام«پاب هپایزایند هرود» دریـغم یکنـدتـامبـادا کسـیازاوجلـوبیفتد.چـهاتفاقی م یکنیـد؟ مسـلم اسـت کـه حاکمیـت بایـد
درایـنزمینـهچـاپ کـردم .کارمرادوسـتداشـتموآنرا دارد م یافتـد؟ جامع هگرایـی و توجـه بـه منافـع جمعـی رویکردشراعوض کند؛امادر جامعهونهادهای
ب هشـدت در حـال نابـودی اسـت و فردگرایـی افراطـی و کوچ کترحاکمیتیمثلشهردار یهاچهعاملی
باعلاقه پیش بـردم. م یتوانـد مـردم را برانگیـزد تـا مشـارکت کننـد و
ا گربخواهیدتجربۀبیستسال کار در سم نهارا منفع تطلبـیخودخواهانـهجایگزیـنآنم یشـود.
آمـوزش کـودکان درسـت اسـت ،بـه شـرطی کـه آن را از حقشـان را بخواهنـد؟
در چندجملهخلاصه کنید،چهم یگویید؟ قیودایننظامآموزشـیجدا کنیم.الآنمدارسـیبهنام در دهـۀاخیـراتفاقـیدر سـطحجهـانو کشـور مـاافتـاده
آنرادر یـک کلمـهخلاصـهم یکنـموآن«اعتمادسـازی» مدارسطبیعتبهراهافتاده کهآموزشرسمیو کلاسی وآ نسـیطرۀفضـایمجـازیاسـت کـهآد مهاراب هشـدت
اسـت.اعتمادسـازیامریچندسویهاسـتوآنرابایداز نـداردویادگیـریخودانگیختهراجایگزینآموزشقالبی بـهسـمتفردگرایـیسـوقم یدهـد.نظـامسـرمای هداری
درونتشـکلآغـاز کـردیاحتـیازدرونخانـواده.خانواده م یکننـدوبـرایـنپایـهاسـتواراسـت کـه کـودکانازطریق جهانیدرواقعبهدنبالایناست کهفردگراییراتوسعه
کوچ کتریـننهـاداجتماعـیاسـتوب یاعتمـادیمثـل بـازی در طبیعـت و تعامـل بـا طبیعـت و بـازی بـا همدیگر دهد.اینفردگراییب هشدتواز را ههای گونا گون،مثل
موریانـه آن را از درون پـوک م یکنـد .یکـی از مه متریـن بهترجامع هگرام یشوند.اینشایدیکیازرا هکارهاباشد. فی سبـوکوتلگـرام ،گسـترشم ییابـد.پنـجیـادهسـال
ارکان در هـر تشـکلی اعتمادسـازی اسـت و مقدمـ هاش اپیسـت ِفشادجهاممع یهکرراددنـر ندظورالبآگینریچندـ؛دچننفـدرنافسرـاتزففادضهامی یمکنجناـزد؟ی
صداقت است .باید با خودمان و دیگران صادق باشیم. خاطرۀخاصوجالبیازفعالی تهایتاندارید؟ ایـنفضـاتمـامقشـرمیانـیجامعـهرا،از زنومـردوپیـرو
ا گرخودمانرا گولبزنیم،دیگرنم یتوانیماز صداقتدر خاطر ههـای خـوب زیـادی دارم؛ چرا کـه کارهـای خـوب جـوان ،جـذب کـرده اسـت .ایـن فردگرایـی ب هشـدت بـه
سطح کلا نترحرفیبزنیم.بایدصداقت،اعتمادوامید زیادیانجامشده.واقعیتایناست کهاینسازما نها روحیـۀ جامع هگرایـی لطمـه م یزنـد .مـن خـودم را در
وجـودداشـتهباشـد.در تاریکـیبـهتاریکـیدشـنامدادن تأثیـرخودشـانرادر اصفهـان گذاشـت هاند.موض عگیـری حـدینم یبینـم کهبگویـمالآنبایـدچ هکار کنیمتاجلو
مشـکلیراحـلنم یکنـد؛بایدچراغیروشـن کنیـم.باید ایشـندتنشزاکینـلدههاردوردبروابرچیسزاهـخاتمیادینگجرهماسـنلنممًااب،م یتترأثو،یـرخنبشودکه اینبولدوزرتخریبتفکرجامع هگرا گرفتهشود.نم یگویم
واق عبینباشـیموقدرتوجایگاهخودمانرابشناسـیم اسـت.یکـیاز اقدامـاتجمعیـتمـاایـنبـود کـهبعـداز ناامیـدشـویم،ولـیایـنفضـاحتـی کـودکدوسـالهراهم
تادچار توهمنشـویم،از مردمودولتفاصلهنگیریموبا قطعشـدندرختیبهنامشـ شبرادر،در حیاطمدرسـه سـرگرم م یکنـد .ایـن بچـه وقتـی پن جسـاله شـد ،بایـد بـا
فرانسـو یهای جلفـا وارد عرصـه شـدیم و گفتیـم وقتـی بقیـهارتبـاطبگیـرد؛ولـیوقتـیبـاایـنوسـیلهارضاشـده
تکیـهبـروجهـ های کهداریمژسـتاپوزیسـیوننگیریم. درخـتاسـمدارد؛یعنـیشناسـنامهداردونم یشـودبـه باشـد،دیگـرنیـازینـداردبرودبیـرونوبا گروهه مسـالان
سخنپایانی؟ همین سادگی آن را برید .بعد حرکتی برای نجات حیاط بازی کندوباه مسـالانشتعامل کند.نظامآموزشـیما
مدرسـۀفرانسـو یها کردیـم کهقـراربودبهبسـازوبفروش بسیارب یراههرفتهاست،نظامی کهازپی شدبستانیبر
از شـما تشـکر م یکنـم ،البتـه نـه از آن دسـت تشـکرهای وا گـذار شـود؛ امـا چنیـن نشـد و الآن تبدیـل شـده بـه پایـۀ گزینـشبرنام هریـزیم یشـودوبرای کـودکان کتاب
کلیشـ های در پایـان گف توگوهـا .مـن از همـۀ دوسـتان دانشـگاه هنـر اصفهـان .بعـد بـه مدرسـه فرانسـو یها
روزنام هنـگاری کـهدر حوز ههـایاجتماعـیدلسـوزانه کار پرداختیموبعدبه کلیسای کاتولی کها.خوشبختانهبا
م یکننـدسپاسـگزارموم یدانـممسـئولی تپذیریمـادر روابطی کهایجادشـد ،کلیسـاومدرسـهمرمتشدواین
دیگـرانهمانگیـزهایجادم یکند.در شـرایطبحرا نهای برایمانیروبخشبود.همچنینتوانستیمدر آزادیدو
اجتماعیوزیس تمحیطیبیشترینهنرماایناست که محی طبـانمحکو مبـهاعـدامهممؤثـرواقعشـویم.برای
زن گهارابهصدادرآوریمتامردمهشیار شوند.وضعیت هرکـدامازآ نهـاوجهالمصالحۀسـنگینینزدیکبـه800
خطرناکیدر پیشداریم.متأسـفانهدر جهانب هشـدت میلیون تومان تعیین شده بود .ما پویشی راه انداختیم
وعالقیع ًاهمدمچلارکاشتتمبااتهبلشیغداهانتدم .گیسشتورد.دشرناادامیخدلهیازمعدولد هاتوی بهنام«پویشحیات» کهادامۀ کار«کمپینحیات»بود
ملتبحرانبسیاربزرگیایجادم یکندو کسانی کهبهاین وازحضورافرادبسـیارمؤثریاسـتفاده کردیموسـرانجام
امردامنم یزنندمتوجهنیستند کهماهمهسرنشینان اینمحی طبانانآزادشـدند.مندر جلسـۀآزاد یشاناز
یـکقایقیـموسـوراخ کردنشهمـۀماراغرقم یکنـد.در زندانحضور داشتم کهبسیار تأثیرگذار بود.جمعیتما
گـذار از وضعیـت فعلـی ،تلاش بـرای جلب توجه عموم به در معرفیوضعیتزایند هرودواتفاقی کهبرایآنافتاده
مشـارکتبـرایپایـداریسـرزمین کاریبـزرگوارزشـمند نیزبسیارمؤثربودهاست.اولینحرک تهایمامربوطبه
د هپانـزدهسـالپیشاسـت؛مـابرنام ههاوتورهایـیبرای
اسـتوبههمیندلیلازشـماتشـکرم یکنم. آشـناییبازایند هرودبرگزار م یکردیمتامسـئولانومردم
کلیدواژ هها: آ گاه شـوند؛ ولـی صـدای مـا بلنـد نبـود .آن روزهـا توجـه
عد هایبهاینموضوعجلبشد،امانهدر حدامروز که
زاینـد هرود:جریـانزاینـد هرودرادر تمـامر گهایـمحـس تپبیـدیـشالیـبـهن ُمهسـشـئیلارهاییب ههومجـگاونـدآیمشدـهدبـهوادس،ـامـتر.وازگزاریندـهد هسـراودل
م یکنـم و خـود را جزئـی از آن م یدانـم. ابیودنیـومض.عمیثا ًلتیران کدابـاشر مت.یالبختواهبسـاتمیوانم نعمبایسیشـارگایههعکمرسوـب هیرازو
وضعیـتزاینـد هروددر کنـارخـودزاینـد هرودبرگـزار کنیـم؛
سـم نها :ضـرورت اجتماعـی بـرای توسـعۀ مشـارکت امـادوروز پیـشاز برگـزاری،بسـاطمـارابـههـمزدنـدومـا
اجتماعـی. رااحضار کردندو گفتنداین کارهیچربطیبهشماندارد
جوانان:امیدآینده.
اصفهان:قلبایران.
ایران:مادری کهچشمامیدشبهفرزندانشاستونیاز
بهه مبستگیو کمکهمۀآناندارد.
زنان:نیمیازجامعه کهمغفولماند هاند.خیلیوق تها
اینرا گفتیم،ولیبازهمازآنانغافلماندیم.
مشارکت:پی ششرطتوسعۀاجتماعی.
شمار ٔهبیستوسوم54
آذر مـاه 1397
ایجـاد ،اداره و رهبـری م یشـود ،نقشـی حیاتـی و مهـم مسیر توسعه با مسئولی تپذیری از تخیلتا
م ییابـد.وظیفـۀآنـاناز یـکطرفشناسـاییوتجزیهو شـهروندان آغـاز م یشـود ،بـا واقعیت؛
تحلیل مسـائل و مشـکلات و از طرف دیگر شناسـایی و مشـارکتآنـانشـکلم یگیـردوبا اجتماع
اسـتفاده از فرص تها ،داشـت هها و سـرمای ههای انسـانی احسـاس تعلـق و مالکیت جمعی همیار یا
اجتمـاع همیـار اسـت کـه بازیگـران اصلـی ایـن فراینـد انسـجام و تـداوم م ییابـد .ا گـر باهمستان
بـه شـمار م یرونـد .در جریـان شـک لگیری و فعالیـت ازجملـه اهـداف توسـعۀ پایـدار، چگونهشکل
اامیـج یتینامنباهعدـاودیاهـماسکیایانمسـ ِدسـنـیازیمشـااهسـنرودنهتداکـی آنه آنگشـهااکهـمیلیمسوـتریگمجیـربریـدۀشـوعو ادمر.لتـقِـدرای فقرزدایـی و توسـعۀ اجتماعـی و شهرزادذوفن م یگیرد؟
فرهنگـی باشـد ،ایـن مهـم بایـد بـا تسهیلگر و فعال مشارکݡتمردمی،
حفظتوازنوتعادلبیناجتماع، اجتماعی1 سرمایۀاجتماعیو توسعه
ایـن فضـای گف توگـو و مشـارکت اسـت کـه شـهروندان اقتصـاد و محی طزیسـت همـراه 1 .1مؤسسسازمانمرد منهادمهرپویانسبزاندیشه
گحوـنالگمونـسِـیائافـل اکاجرتهمامعـیـاریاونحویاتـهمینزنوعـدگاین بـا دیدگا ههـا و شـود و مداخلـه و مشـارکت شـهروندان و سـازما نهای
خـوددر طـرحو مرد منهـاد (یـا ب هاختصـار سـمن) در کنـار بخ شهـای
آشـنا م یشـوند و گف توگـو ،مـدارا و مشـارکت را تمریـن دولتـی و خصوصـی ،ضـروری و اجتنا بناپذیـر بـه نظـر
م یکننـد .در ایـن سـفر اسـت کـه بـذر اعتمـاد کاشـته م یرسـد .در دنیـای کنونـی ،بهبـود ،ترویـج و پیشـبرد
م یشـود و رشـد و نمـو م ییابـد و شـبک های از ارتباطـات بهداشـت ،آمـوزش ،صلـح ،الگوهـای مسـئولانۀ تولیـد و
پدیـدم یآیـد کـهباعـثشـک لگیریسـرمایۀاجتماعیو مصـرف ،حفـظ محی طزیسـت و حتـی کاهـش نابرابـری
تقویـت آن م یشـود. و توزیـع عدالـت اجتماعـی بـدون همراهـی و مشـارکت
سـرمایۀ اجتماعـی نوعـی ظرفیـت و جوهـر اجتماعـی آ گاهانـه و مسـئولانۀ شـهروندان و نهادهـای جامعـۀ
اسـت کـه هماهنگـی و همـکاری را در جامعـه و گـروه مدنیامکا نپذیرنیست.در ایننوشتار تلاشم یکنیم
تسـهیل م یکنـد و موجـب ارتبـاط و مشـارکت بهینـۀ ب هاختصـار بـه نقـش اجتمـاع همیـار یـا باهمسـتان
اعضـایاجتمـاعم یشـود کـهدر نهایـتمنافـعمتقابـل ( )Communityدر مسـیر توسـعه بپردازیـم.
آنـان را تأمیـن خواهـد کـرد ( .)1995,Putnamامـروزه، یپـای باهشنمیـاسزـتواپنیاسـشفـرت .تِوض تسـوعسـۀعاهجتومـجـاوعدهامجیتـامرـابـعه تهالمیـارش
در میانمفاهیماصلیتوسـعه،سـرمایۀاجتماعییکی
ازاصل یترینعواملتوسعۀسیاسیواجتماعیقلمداد دجارامیـعـ ِیی(بمرـناادم هیریوزان یسـشـاندیه)بـاراطایل تقولمیـ ید اشنــووادعتـاسـظررمفاییـه وت
م یشـود.حالاهمیتونقشسـازما نهایمرد منهاد
در شـک لگیری و تقویـت ایـن مهـم بیشـتر روشـن شـهروندان را بـرای بهبـود کیفیـت زندگ یشـان افزایـش
م یشـود .سـم نها بسـتری فراهـم م یآورنـد کـه در آن دهـد ( .)9 :2011 ,Green & Hainesایـن نـگاه بـه
اوعتسمیاادسـ ،تیع،اپملیاونتد،هـماشـیاارکجتتمماعـدن ِییغفیررهرنسـگمییو،ابجختمشـاعشی توسـعه از پایین به بالا و مبتنی بر اجتماع همیار اسـت
( .)Community-basedایـن رویکـرد توسـع ها ِی
و روحیـۀ کار داوطلبانـه ،معاشـر تها و دوسـت یها و اجتما عمحـور بـه تغییـرات مثبـت در سـاختارهای
رعایـت عدالـت بیشـتر رشـد م یکنـد و تقویـت م یشـود. اجتماعی ،اقتصادی ،سازمانی و فیزیکی اجتماع اشاره
افراد به «دیگری» و زندگی فراتر از زندگی شخصی و نفع دارد کههمباعثبهزیستیاعضام یشودوهمتوانایی
شخصیتوجهم یکنندودر راهخیروبهزیستیعمومی آنانرادر بهدست گرفتنسرنوشتوآیند هشانتقویت
گامبرم یدارنـد.در مشـارکتبـاسم نهاسـت کهسـطح م یکنـد.ایـنفراینـدشـاملتلا شهای گونا گونیاسـت
آ گاهـیاجتماعـیوهمـکاریشـهروندانارتقـام ییابـد، کـه خـود شـهروندان/اعضا در درون اجتمـاع همیـار و
هویـت اجتماعـی آنـان بسـ طیافت هتر م یشـود ،اتحـاد و بـا مشـارکت در سـازما نهای مرد منهـاد آن را رهبـری و
همبستگی بیشتری میان آنان شکل م یگیرد و حرکت هدایـت م یکننـد .در ایـن راسـتا مشـکلات شناسـایی
از «مـن»بـه«مـا»تبلـور م ییابـد.در ایـنحیناحسـاس و تعریـف م یشـود ،را هح لهـا مطـرح و اصالح م یشـود
تبـعهلـی ِکق(دیgگـnرiوgبnهoسlـاeزمbاfنoواseجتnمeاSع)هخومردابهیـاشـنتاریمن یمشـسـویدر و توسـعه م ییابـد ،منابـع لازم بـرای رفـع مشـکلات
شناسـایی و جـذب م یشـود و فعالی تهـا و اقدامـات
و احسـاس مالکیـت جمعـی (شـورایی) شـکل م یگیـرد مناسـب برنام هریـزی و اجـرا م یگـردد.
و تقویـت م یشـود؛ ب هطـوری کـه دیگـر نم یتواننـد بـه ضـرورتشـک لگیریورشـدایـننـوعرویکردتوسـع ها ِی
سرنوشتخود،سازمانوجامعۀخودب یاعتناباشند. اجتما عمحـور در جوامـعامروزیدلایلمتعـددیدارد،
در واقع آنان ب هدلیل «تصویر مشـترکی» که برای خود و ازجملـهنابرابـریروزافـزون،خودکفانبـودنخانواد هها،
خودترسیم کرد هاندباهمه مپیمانم یشوند اوجبـتراما ِیع انسـجام و جغرافیایـی و نبـود پهرامکبنسدـگـتگییموحلنـهاییتـوًا
تحقـق آن مسـئولیت م یپذیرنـد و مشـارکت برنام ههـای ناتوانـی دول تهـا و
م یکننـدوبخـشدولتـیوخصوصـیرانیـزبـههمکاری ضعیـف آ نهـا بـرای کاهـش نابرابـری و فقـر در اجتمـاع
فرام یخواننـد. بـهدلایلـینظیـرنا کارآمـدی،ب یکفایتـی،فسـاد،ضعـف
حـالا گـربخواهیـمبهاینپرسـشپاسـخدهیـم کهچرا بنیۀ اقتصادی ،رویکردهای تبعی ضآمیز و رشـد سـریع
نقش شـهروندان و سـرمایۀ اجتماعی ،با وجود اهمیت خانواد ههـا و محل ههـای آسـی بپذیر در مناطـق کـم
زیـاد آن ،در رونـد تغییـر و توسـعه نادیـده انگاشـته و در درآمد شهری و در نتیجه ایجاد پدیدۀ حاشی هنشینی/
نتیجـه تضعیـف شـده اسـت ،م یتوانیـم بـه دلایـل زیـر زاغ هنشـینی .از ایـن روسـت کـه مـردم و سـازما نهای
اشـاره کنیم: مرد منهـاد کـهنماینـدۀآناناسـتوب هدسـتخـودآنان
55
شـغلی و اجتماعـی فعالی تهـای مردمـی و جریا نهـای مدنـی همـکاری و شکافو گسیختگیتعلقاتخانوادگی،محلیوملی
بنیـان توسـعۀه اجتما عمحـور بـر مـردم و سـازما نهای مشارکتداشتهباشند.یکیازموانعشک لگیریوتداوم وتضعیفاحساستعل قخاطر
مرد منهاداسـتوار م یشـودووجود«سرمایهاجتماعی»، سـم نها و فعالی تهـای مدنـی ،نبـود ایـن حمای تهـا و
«ظرفی تهـای مردمـی»« ،قابلی تهـای محلـی» و همچنیـنغفلـتنهادهـاو گرو ههـاینامبـردهاز آ نهـاو تحـرک جغرافیایـی بیشـتر و ب یریشـگی و احسـاس
«امکانـات ( »)Possibilitiesبـرای تغییـر و توسـعه در ب یاهمیـت و ناچیـز شـمردن آ نهاسـت .از ایـن رو ابتـدا بیهویتـی
جامعـه اهمیـت ب هسـزایی دارد .در ایـن مسـیر ،صـر ِف نیـاز اسـت کـهاز یـکسـونهادهـایدولتـیوخصوصیو
بـاور بـه تغییـر فـرد و موفقیـت فـردی ،اتـکا بـه نخبـگان و کانو نهـای روشـنفکران و نخبـگان نقـش شـهروندان و فردگرایی افراطی و خودمداری
قهرمانـان جامعـه و مشـارکت دادن قدرتمنـدان فاسـد سازما نهایمرد منهادرادرتوسعهوتغییراتاجتماعی تغییـر شـکل سـاختاری اوقـات فراغـت و سـرگرمی و
تـوان ایجـاد تغییـراتاساسـی،اصیـلوسـازندهرانـدارد. بهرسـمیتبشناسـندواز آنپشـتیبانی کنندواز طرف پیشـرفت تکنولـوژی و دنیـای مجـازی (در واقـع بیشـتر
شـهروندان ایـن اجتمـاع از کودکـی در خانـواده ،مدرسـه دیگـر خـود شـهروندان قـدرت و تـوان خـود بـرای تغییـر را فعالی تهـا ب هجـای دنیـای واقعـی ،در فضـای مجـازی
و دانشـگاه م یآموزنـد چگونـه بـه همسـالان ،مـردم و باور کنند.راهکارهایی کهم یتوانبرایتقویتمشارکت صورتم یگیرد.همچنینشکلو گذراناوقاتفراغتو
اجتمـاع خـود خدمـت و از آ نهـا مراقبـت ( ) Careکننـد. مردمـی و سـرمایۀ اجتماعـی در سـازما نها و نهادهـای فعالیتاجتماعیبیشترخصوصیوفردیشده،ب هجای
ودرهایـمبناسـجتتگمـیا ِمعیاـاحیناگـشـرهورونخواداهـناشنـتکغیلیـمر،ایگحیـرسـداوهـسترعکلـقس
تداومخودرادردیگریم یبیندوازاجتماعخودودیگری دولتـیوغیردولتـیبـه کار بسـتعبـارتاسـتاز: اینکـه جمعـی و عمومـی باشـد).
مراقبتم یکندونوعیاحساسشرا کتومالکیتجمعی اشـتغال تما موقـت زنـان و مـردان و درگیر یهـای
بـهآندارد؛از آنالهـامم یگیـردوبـافعالیـتدر آنوبـرای ایجـادفضـای گف توگـو،تعمـق،تأمـلومداقـهدرباره حرفـ های و شـغلی بـرای کسـب درآمـد ()1995 ,Putnam
آنبـهزندگـیخـودمعنـام یبخشـد.ای نچنیـناسـت کـه امـور اجتماعـی ()Deliberation از دیگـر دلایـل ضعـف مشـارکت مدنـی و سـرمایۀ اجتماعی
اجتماع همیار یا باهمستان از افسانه و تخیل به واقعیت
تقویـت تأمـل و تفکـر انتقـادی (Reflective & Critical م یتـوانبـهمـواردزیـراشـاره کرد:
تبدیـلم یشـود. )thought خودمحوری و رجحان منافع فردی
شکاف بین حوزۀ عمومی و حوزۀ خصوصی
منابع بسترسازیبرای کنشگریوعم لگرایی()Action
11. Block, Peter. (2009). ضـرورت ترویـج اصـول و هنجارهـای لازم جهـت نبود اعتماد
Community: The Structure ساختارعمودیوسلسل همراتبیدرخانواده،جامعهو
of Belonging. San Francisco: مشـارکت مدنـی ،همـکاری و رهبـری مدنـی
Berrett-Koehler Publishers. )(Participation, Cooperation and Leadership دستگاهقدرتونگاهبالا بهپایینشهروندان
22. Green, G., & Haines. A. نخب هگراییوقهرما نپرورینظاموشهروندان
& (2011). Asset Building آ گاه یبخشی()ConsciousnessRaising ناچیزشمردنتلا شهایفردیوجمعیمدنی
Community Development. سازما ندهیشهروندان()Organizing
London: Sage Publications, درگیر کردنومشارکتدادنهمۀذ ینفعان،ازجمله ترویجرویکردبرنده بازنده
Chapter 1, pp. 1-24. شـهروندان ،مدیـران ،نخبـگان ،رهبـران وCivic(... ضعفنگاهوروحیۀمشارکتو کارداوطلبانهدرمیان
33. Putnam, R. (1995).
Bowling Alone: America’s )Engagement شهروندان
Declining Social Capital. بهحرکتواداشتن/جریا نسازی()Mobilizing حضـور ک مرنـگسـم نهادرمیـدانعمـلودرنتیجـه
Journal of Democracy, ,65-78 (نضعشـ ِسـفتمتریج ِنممعیـشـارتک متهرمپدونـیـایمنردسـمبز اندیشـه در کارگاه
(6)1 ()2008 ,Block
توسـعه و سـرمایۀ اجتماعـی ،ذوفـن ،آبـان )1395
دراینراستا،آموز شهاوراهکارهاییهست کهم یتوان نگارندهب هعنوانعضویاز سـازمانمرد منهادجمعیت
آ نهارادرخانواده،مدرسـه،محلهوسـایرفضاهایسپهر مهرپویانسبزاندیشه ،کهدر حوزۀارتقایمهار تهای
عمومیتمرین کردوترویجداد: زندگـی ،خانـواده ،توانمندسـازی زنـان و توسـعۀ محلـی
تمرین مشارکت در امور خانواده ،مدرسه و محله و... اقشارمحروموحاشی هنشینشهریوروستاییفعالیت
آموزش شهروندی م یکنـد،بـاورداردهرگونـهتغییـریدر نـگاه،تفکـرورفتـار
تمریـن و تقویـت فرهنـگ گف توگـو و ارتبـاط مؤثـر و شـهروندان در هریـک از حیط ههـای فـوق ،گامـی مؤثـر
همدلانـه و بـه اشـتراک گذاشـتن آموخت ههـا و تجـارب در مسـیراصلاحوتغییراتسـازندۀاجتماعیمحسـوب
شـرکتفعـالدرسـم نهاوایجـاداتحـادوپیونـدمیان م یشـود.ا گـرنگاهـیواق عبینانـهبـهتاریـخ،بسـترو کمو
مدارسودانشگا ههاوسم نهاب همنظورهمیاریوتمرین کیـفآموز شهـایمدنـیوآ گاه یبخشـیسـازما نهای
ومشارکتمدنی کودکانوجواناندر سم نها مرد منهادوسایرنهادهایمدنیو گستردگیومشارکت
بازنگریدرسن تها،هنجارهاوفرهنگغیرمشارکتی آ نهـادر جامعـۀایـرانبیندازیـم،شـایدبتوانیـمتوقعات
وخودمدارانه ومطالبـاتخـودراواق عبینان هتـرتنظیـموتعدیل کنیم.
تکرارویـججمعرویحویلـ ٔذه بتخجشمـعیش، تمرین انواع ارلوبتـشنهفگکرمـاینهنمر یکینـرامک بهایـدردحآلقن ٔهدکسوـتچه اکزترفعیالازی اجتتهـمااعی
کار و همیـاری تقویـت و (نخبـگان)صـورت گرفتـهودر جـایخـودتأثیرگـذار بوده
داوطلبانـه اسـت ،از آنچـه گفتیـم جـدا کـرد .فعالیـ ِت اجتماعـی،
آموزش و ترویج نگرش سیسـتمی و رویکرد مشـارکتی آمـوزش ،مشـارکت مدنـی و آ گاه یبخشـی اجتماعـی
برای تغییر هم هجانبه در مسـیرتغییـراتوتوسـعۀاجتما عمحـور نـهخاسـتگاه
تأ کیدوبرنام هریزیجهتتقویتسـرمایۀاجتماعی دولتـی دارد ،نـه خصوصـی و نـه نخب هگرایانـه؛ چرا کـه از
در کنارسـرمایۀانسانی پاییـن بـه بـالا و بـه دسـت مـردم و نیروهـای اجتماعـی
تقویـت و تأ کیـد بـر مهار تهـای اجتماعـی و هـوش شـکل م یگیـرد و نهادهـای دولتـی و خصوصـی و قشـر
جمعـیب هجایاولویـتدادنبههوشفردیومهار تها نخبگانوروشنفکران م یتواننددر آننقشحمایتیو
و موفقی تهـای فـردی تسـهی لکنندهبازی کننـدودر سـازما نهایمرد منهاد،
پذیـرش انسـا نهای متفـاوت در ارتباطـات دوسـتی،
محمدعلی میرزایی شمار ٔهبیستوسوم56
آذر مـاه 1397
کودکطلبکار
مطالبـــ هگݡر و
مسئولی تپذیر
نخواهدبود
کݡودکو مسئولی تپذیریاجتماعیݡ
در گݡف توگݡو با دکݡتر الهام فخرایـــیݡ
گروهجامعه
اگرمسئولی تپذیریرامهارتدرنظربگیریم،بهترینزمانآموزش
آن،ماننـدبسـیاریازمهار تهـایدیگر ،کودکیاسـت.فردی کـهدر کودکی
گا مبـ هگامبـامهـارتنحـوۀارتبـاطبـاخـود،خانـواده،دوسـتانوجامعـهآشـنا
شـدهومسـئولی تهایمتقابـلهریـکراتمریـن کـردهاسـت،دربزر گسـالی
راح تتـرم یتوانـدبـابایدهـاونبایدهـایزندگـیمدنـیدرمقـامیکشـهروند
واقعـیبرخـورد کنـدورفتـاریمتناسـبباموقعیتبـروزدهد.
کـودک و مسـئولی تپذیری اجتماعـی را در گف توگـو بـا خانـم دکتـر الهـام
فخرایـی،یکـیاز کارشناسـانجـوانشـهر کـهدان شآموختـۀروا نشناسـیو
یکیازفعالاناجتماعیاسـت،بررسـی کرد هایم.امید کهماحصل گف توگو
ارتقـای سـطح مسـئولی تپذیری شـهروندان را در پـی داشـته باشـد.
57
الـکلدر کشـورهایاروپایـیممنـوعنیسـت،ولیوقتی لطف ًا در ابتدا تعریف مسئولی تپذیری اجتماعی
فردالکلمصرفم یکند،خودشراموظفم یداند که رابیـان کنیـد.آیـاایـنتعریـفدربـارۀ کـودکانهـم
درآموزش کودکنیزماهمیشه رانندگینکند.نکتۀمهمدر بابضرورتاجتماعیاین
از بهشت و جهنم حرف اسـت که فرد خودش را موظف به رعایت قانون بداند. صـدقم یکنـدیـامتفاوتاسـت؟
چـرا در مقایسـه بـا جوامـع توسـع هیافته مـا کمتـر مسـئولی تپذیری اجتماعـی را م یتـوان از زوایـای
م یزنیم؛درصورت یکهپاداش خـودراموظـفبـهرعایـتایـنمسـائلم یدانیـم؟ مختلفـی دیـد .در نـگاه اول ،ایـن کلمـه تداع یکننـدۀ
وتنبیهتاسنخاصیتأثیرگذار در جوامعـی مثـل مـا کـه درگیـر توسـع هیافتگی اسـت، مفهـوممشـارکتاسـت.در نـگاهتربیتـیب هجـایاینکـه
است.درحال یکهدرجامعۀما نم یشـود یـا در داده فقـاوازنایـجـنرا ُبـمردنـشیکبافـهخینوـبـدایر آد؛مـیوعزنـشی ارز شهـا بـه مسـئولی تپذیری اجتماعـی بینجامـد،
حتیبزر گسالانب هلحاظنظام گر قوانیـن مدنی مـن ا مسـئولی تپذیری بـه سـمت ارز شهـای اخلاقـی میـل
رارعایتنکنم،نهقانونیمنراتوبیخم یکندونهسایر م یکند؛یعنیمسئولی تپذیریدر قالبمهارتتمرین
اخلاقیدر کودک یماند هاند؛ دشینهریونماداامنرببههممعنرواو کنف و نشهنشیاازنممنکیرداهسـندت.؛یاکمایعازمالرًاکاآنن م یشـودوبعـدبـهرفتارهـایاخلاقـیم یانجامـد.مـادر
یعنیاگرپاداشباشد ،کاری رایـادنگرفت هایـموتمریـننکرد هایم.حتـیدر ارتباطات جامع همان سـعی م یکنیم افراد را از ارز شهای اخلاقی
رام یکنندواگرجریمهباشد، عـادی هـم از اینکـه بـه همدیگـر تذکـر دهیـم پرهیـز به مسئولی تپذیری اجتماعی سوق دهیم؛ درحال یکه
کاریرانم یکنند.حالچگونه م یکنیـموآنرابـهعهـدۀحکومـتوقانـونونهادهای در خارج از ایران برعکس است .شاید یک دلیلش این
م یتوانجامعهراازتصمی مهای حا کمیتـی م یگذاریـم .حکومـت هـم سا لهاسـت بـه باشـد کـه در نظـر مـا مسـئولی تپذیری همیشـه دربرابـر
اخلاقی کودکانهبهتصمی مهای مـوارد جزئـی محـدود شـده و هما نهـا را تکـرار م یکنـد؛ مچثیـا ًزلهیمیـیا کشـسهـدیرامسوـضتوعوـااز متـرِونافـنردشنایسـشـریومع یمگویینـشـدوتـدو.
درحال یکـه ایـن موضـوع بسـیار گسـترده اسـت. مدرثاب ًلراابیر بنگدنونـتهیـماآسئنگولونـی،هبدار بشـرابیر،مسلساـمئتولیتتمتسرئابول هیخووبا گری
اخلاقیبالغانهرساند؟ در آمـوزش کـودک نیـز مـا همیشـه از بهشـت و جهنـم انجـام داد های .حـال ا گـر ایـن شـعار را کمـی وسـی عتر
درسیاس تهای کلان،حاشیۀ حـرف م یزنیـم؛ درصورت یکـه پـاداش و تنبیـه تـا سـن کنیـم ،ایـن مفهـوم نیـز گسـترد هتر م یشـود؛ مـن دربرابـر
خاصـیتأثیرگـذار اسـت.درحال یکـهدر جامعـۀمـاحتـی خـودم ،دربرابـر دیگـران و حتـی دربرابـر جهـان و افـرادی
شهرهاچهجایگاهیدارد؟ بزر گسالانب هلحاظنظاماخلاقیدر کودک یماند هاند؛ که در آن زندگی م یکنند مسئولم .نکتۀ مهم این است
ا گر سواد شهروندی و عاطفی یعنـی ا گـر پـاداش باشـد ،کاری را م یکننـد و ا گـر جریمـه کـه نقطـۀ شـروع مسـئولی تپذیری اجتماعـی ب هلحـاظ
بچ های کهدرحاشیهزندگی باشد ،کاریرانم یکنند.حالچگونهم یتوانجامعهرا مفهومی کجاسـت .از این لحاظ ،به نظر م یرسـد ا گر از
م یکندرشدنیابد،بعدبهمرکز ابزداالترغداصنـومبهیرخمسـهشاانیدایز؟اآایخـلناقنقاطمیـعرًکاقبواردعکعادنهت ًاهدنبۀیـآهاتمز بوصزهمآیمـشوومپزهراورشیواتشخاملراسیقتین امخهلاارقـ تیهـاحروکـارزت کشنهیــام،یامجوفتمقاتـعـریخبـواههیـسـممبـوتادر.زمث شا ًلهااگـیر
م یآیدوبزهم یکند.ماتصور کـهغایـببـزرگبح ثهایآمـوزشمدنـی،مهار تهای بـه قوانیـن مدنـی ب هعنـوان ضـرورت اجتماعـی احتـرام
زندگـی،اخالقوسـوادشـهروندیدر جامعـۀماسـت. بگذاریـم ،حتـی ا گـر پلیسـی یـا دوربینـی نباشـد ،بازهـم
م یکنیماگرمرکزراآموزش مسـئولی تپذیریدوسـاحتفـردیواجتماعی قبـلاز خـطعابـرپیـادهتوقـفم یکنیـم.در گامبعدی،
دهیم کافیاست.دریکی دارد .نسـبت و رابطۀ مسـئولی تپذیری فردی با آنجـا کـهدیگـرقوانیـنمدنیوجودنـدارد کهمـراجریمه
از کشورهایخارجییک مسـئولی تپذیریاجتماعیچگونهاسـت؟ کنـد یـا بـه مـن پـاداش دهـد ،مـن خـودم را موظـف
برنامهتلویزیونیمخصوص در مباحث مربوط به انواع سـواد ،همواره دو نوع سـواد م یدانم،مثلآنچهدر سم نهایاجتماعیم یبینیم؛
بچ ههایحاشیۀشهرتهیه مطرح م یشـود :یکی سـواد شـخصیتی و دیگری سـواد آ نهـا بـرای خودشـان ارز شگـذاری اخلاقـی م یکننـد.
شدهبهنام«خیابانسوسمی» مدنـییـاشـهروندی کـهای نهاهـردوبایـدآمـوزشداده اینجاسـت کـه تمریـن مهـارت مسـئولیت اجتماعـی
که مطالعات آن در دانشگاه شـود .در سـواد شـخصیتی فـرد م یآمـوزد بـه خـودش بـه سـمت ارزش اخلاقـی متمایـل م یشـود .برعکـس
هارواردهفتسالبهطول احترامبگذاردوبهسلامتجسمیوعاطف یاشتوجه ایـنقضیـههـموجـوددارد؛یعنـیهمـانچیـزی کـهمـا
انجامیدهاست.اینبرنامه کنـد و در سـواد مدنـی یـاد م یگیـرد حقـوق دیگـران را در کشـورمان تجربـ ه کرد هایـم .از سـنین پاییـن سـعی
120جایزۀعلمیمعتبر گرفتهو رعایت کند .کودکان تا ش شسالگی خودمحورند یعنی م یکننـدارز شهـایاخلاقـیراآمـوزشدهنـد؛ولیانگار
دوازدهسالاستب هطورمرتب خودشـانرادوسـتدارنـد.در اینمرحلـهبایدبهآ نها اثـر اجتماعـی چنـدان زیادی نداشـته اسـت .سـؤال این
تولیدم یشودودرنزدیکبه آمـوزشداد کـهبـهخودشـاناحتـرامبگذارنـدوبهشـان اسـت کـه چـرا بـا ایـن همـه شـعار و آموز ههایـی کـه در
پنجاه کشورازآنالگوبرداری گفـت تـو خوبـی؛ ولـی در گا مهـای بعـدی بایـد بـه آ نهـا کتا بهـا آورد هایـم ،آثـار مسـئولی تپذیری اجتماعـی در
شدهاست.آیامابرایتولید آمـوزش داد تـا بـه دیگـران هـم احترام بگذارنـد و دیگران جامعـهدیـدهنم یشـود.توجهبهایـندونکتهاهمیت
چنینبرنام هایهفتسال هـمخو بانـد.آموز شهـایخانواد ههـابسـیاریاوقات دارد کـه بایـد از فـرد بـه سـمت جامعـه حرکـت کـرد و از
زمانصر ِفمطالعهم یکنیم؟ما بـه کـودکالقام یکند کهخوباسـت؛امـااز آ نطرفبه مهارتاجتماعیبهسمتارزشاخلاقی گامبرداشت.
برای کودکاندرمرکزهمبرنامه کـودکیـادم یدهنـددیگـرانبدندو کـودکفکرم یکند منظورتـان از مهار تهـای اجتماعـی همـان
نداریمچهبرسدبه کودکی که فقط خودش مهم است و فقط باید به خودش احترام
بگـذارد و ا گـر در همیـن مرحلـه بمانـد ،دیگـر بـه مرحلـۀ بایدهـا و نبایدهاسـت؟
در حاشیۀ شهر است. مسـئولی تپذیری اجتماعی نم یرسـد .البته ا گر همان ایـن بایدهـا و نبایدهـا همـان قانـون اسـت کـه ضـرورت
مرحلۀاولراهمبه کودکیاددهیم کار بزرگی کرد هایم؛ جامعـۀ مدنـی اسـت و افـراد جامعـه آن را آمـوزش
هچوم انحکتراسمین کمه یبگهذارخدو.دمعشماوحل ًاتراکمسنـمی کیگهذادرردببزره دگیسگـارلانی م یبیننـد .در جامعـۀ مدنـی مـن موظفـم دیگـران را در
مرتکـب بـزه م یشـود در کودکـی یـاد نگرفتـه خـودش را نمظسرئبوگلییرمتپ .مذیمرکنبان اشسم ،یتعمننیدمرثبلرًاابرسیسلگاارمبکت فشرمد ،ویل خیودرد
دوستداشتهباشدوبهخودشاحترامبگذارد .گاهی مـکان عمومـی ،بایـد رعایـت حـال دیگـران را بکنـم و در
اتـاقمخصـوصسـیگار،ایـن کار رابکنـم.حتـیممکـن
اسـت رشـدیافت هتر باشـم و دیگر سـیگار نکشـم .مصرف
شمار ٔهبیستوسوم58
آذر مـاه 1397
حاشـیهزندگـیم یکنـدرشـدنیابـد،بعـدبهمرکـزم یآید آموز شوپـرورش و قانو نگـذاران مدنـی و سیاسـ تهای اوقات در بررسـی یک جامعه م یبینیم طر حوار های که
و بزه م یکند .ما تصور م یکنیم ا گر مرکز را آموزش دهیم اآقمتوزصـا شدوپـیرورهسـشتنقدط.عـ ًا بایـد برنامـۀ مشـخصی داشـته ابیسشـتت؛ر امفـثلرًاادمبـا برا هعینخوـاوندشسـهارخونتدهانسدوارطـاتروبحووارۀسبم یایرزشوشـیمی
کافـی اسـت .در یکـی از کشـورهای خارجـی یـک برنامـه باشـد .در اروپـا ،از سـا لهای 1900بـه بعـد ،برنامـ های وچـمو یبنینخـیـودمراکآثیـنقـفدار اسـرزشتـ ،اممنـادکنمسـ ییداانعـتـدراکهضحنتمم ًایکسنــوادر؛
تلویزیونیمخصوصبچ ههایحاشیۀشهرتهیهشده بـا عنـوان «برنامـ های بـرای زندگـی» در آموز شوپـرورش
به نام «خیابان سوسمی» که مطالعات آن در دانشگاه مطـر ح شـد .آ نهـا دریافتـه بودنـد کـه کـودکان پـ س اتوبـوس تمیـز شـود و در قبـال هزینـ های کـه م یپـردازد
هاروارد هفت سال به طول انجامیده است .این برنامه از سـپری کـردن دوران مدرسـه و ورود بـه اجتمـاع بـا خدمـاتخوبـیبـهاوارائـهشـود.مـامطالبـهنم یکنیم؛
120جایـزۀ علمـی معتبـر گرفتـه و دوازده سـال اسـت مشـکلات زیـادی مواج هانـد؛ نـه سـواد عاطفـی دارنـد، چـون خودمـان را چنـان ارزشـمند نم یدانیـم کـه
ب هطور مرتبتولیدم یشودودر نزدیکبهپنجاه کشور نـه سـواد مدنـی و نـه سـواد زیسـ تمحیطی .سـرانجام مطالب هگر باشـیم.
از آن الگوبـرداری شـده اسـت .آیـا مـا بـرای تولیـد چنیـن بـا پژوهـ ش و مطالعـه بـه ایـن نتیجـه رسـیدند کـه کـود کآزاری مثا ًل مختلـف، ایـن نکتـ ه در موضوعـات
برنامـ های هفـت سـال زمـان صـر ِف مطالعـه م یکنیـم؟ محتوایـی کـه بچ ههـا در مدرسـه یـاد م یگیرنـد بـرای جنسـی،بسـیار مهماسـت.ا گر کودکیادنگرفتهباشد
مـابـرای کـودکاندر مرکزهمبرنامهنداریمچهبرسـدبه مسـائل زندگـی کاربـردی نیسـت؛ پـس بسـت های بـرای بـرای خـودش ارز ش قائـل باشـد ،مطالب هگـر باشـد و بـه
آموز شهـای مخصـوص بـه بچ ههـا طراحـی م یکننـد. دیگراننهبگوید،ب یشکدر معرضآسی بهایناشی
کودکی که در حاشـیۀ شـهر اسـت. ایـن بسـته عناویـن مختلفـی دارد ،مثـلPSH، SMCS از کـود کآزاریجنسـیقـرار م یگیـرد.مسـئولی تپذیری
مـا در کشـورمان هنـوز بـرای کـودکان عـادی برنامـۀ و در آن ،جـای خالـی آموز شهـای موردنیـاز کـودکان پـر در ظاهرمهارتاست،اماپایهومبنایآنعز تنفسو
آموزشـی مـدون و مشـخصی در زمین ههایـی ماننـد م یشـود .آموز شوپـرورش مـا متمرکـز بـر سـوادآموزی اعتمادب هنفس است .متأسفانه آ نطور که باید و شاید
موضوعـات جنسـی نداریـم؛ ولـی در خـارج از کشـور اسـت کـه تـازه آ ن هـم درسـت صـورت نم یگیـرد .بـرای به این مسـائل پرداخته نشـده اسـت.
حتـی بـرای کـودکان توا نخواه ذهنی و جسـمی برنامه آمـوزشمسـئولی تپذیریعالوهبـرسـواداجتماعی،به حدیثـی هـم از امـام هـادی (ع) هسـت کـه
دارنـد .در برنام ههـای PSHو SMCSحتـی یک کودک سـوادشـناختیوسوادعاطفیهیجانیهمنیاز است. م یفرماید« :کسی که به خودش اهانت م یکند،
هـم نبایـد نادیـده گرفتـه شـود .کـودکان توا نخـواه هم آیـاای نهـادر مدرسـهبـه کـودکآمـوزشدادهم یشـود؟ از شـرش در امـان نخواهـی بـود» .گمـان م یکنـم
بـه میـان کـودکان عـادی م یآینـد تـا مـ ِن عـادی یـاد ودردردتورعاامنـ مل بدـراسمـهدربیسـشهـتمرراتبـحًاسمـاقایسسـب ه یاورزحشتــیی مـا حتـی همیـن مضمـون را دربـردارد.
بگیـرم او هـم جزئـی از جامعـه اسـت و مـن بایـد بـا او م یکنیـم فـرض کنیـم شـما سیاسـ تگذارید و م یتوانیـد
تعامـل کنـم و بـه او احتـرام بگـذارم .در بعضـی مـدارس تحقیـر م یشـویم .بچـۀ مهدکودکـی م یگویـد مـن بچـۀ بـر فضـای آموز شوپـرورش ،فضـای مدیریـت
صندلـی چـر خدار م یآورنـد و هـرروز یکـی از بچ هها روی بـدی هسـتم؛ چـون مربـی دائـم بـه او م یگویـد بنشـین فرهنگیشهرو کانو نهایفرهنگیتأثیربگذارید
آن م ینشـیند تـا بفهمـد کسـی کـه روی ایـن صندلـی سـرجایت بچـۀ بـد؛ یـا م یگویـد مـن بچـه بـدی هسـتم؛ و برایشـان برنام هریـزی کنیـد .چـه کسـانی را
م ینشـیند بـرای آب خـوردن ،مطالعـه کـردن ،عبـور و چـون شـیطان مرتـب مـرا گـول م یزنـد .وقتـی بچـ های بازیگـران عرصـۀ مسـئولی تپذیری اجتماعـی و
مرور و ...در چه وضعیتی قرار م یگیرد و چه مشـکلاتی تصـور م یکنـدایـنشـیطاناسـت کـهاورا گـولم یزنـد، ارتقـایآنم یدانیـد؟وزنهرکـداماز آ نهـاچقدر
دارد تا شـرایط زیسـت یاش را درک کند و ب هجای ترحم مسـئولیت کارش را نم یپذیـرد .همیـن فـرد ا گـر در اسـت و بـرای هرکـدام چـه مأموریتـی قائلیـد؟
بزر گسـالی مرتکـب جرمـی شـود ،م یگویـد مـن گنـا هکار مسـئولی تپذیری ابتـدا در سـطح فـردی مطـرح
بـه او احتـرام بگـذارد. نیسـتم.حتیخودماوقتیمجرمرادسـتگیرم یکنیم، م یشـود .کوچ کتریـن واحـد اجتماعـی نیـز خانـواده
کدا میکمه متراست؟از کجابایدشروع کنیم؟ انگشـت تمـام اتهامـات را بـه طـرف او م یگیریـم و او را اسـت؛ یعنـی نقطـۀ شـروع ایـن کار خانـواده اسـت.
مـانم یتوانیـماز آموز شوپـرورششـروع کنیـموبچ ههـا موجودیب یارزشم یبینیم کهبایددورانداختهشود؛ ب هطور کلیآموز شوپرورشدر اینزمینهنقشاساسی
را آمـوزش دهیـم ،امـا خانـواده را رهـا کنیـم؛ نم یتوانیـم ولـی مسـئولی تهای خودمـان را در نظـر نم یگیریـم. دارد .اقتصـاد و قوانیـن مدنـی نیـز بازیگـران مهـم ایـن
آموز شوپـرورش و خانـواده را مدیریـت کنیـم ،امـا در سیاسـ تهای کلان ،حاشـیۀ شـهرها چـه جایگاهـی عرص هانـد .جغرافیـا هـم تـا حـدی بـر ایـن موضـوع تأثیـر
سیاسـ تگذار یهایفرهنگـیواقتصـادیرارهـا کنیم. دارد؟ ا گـر سـواد شـهروندی و عاطفـی بچـ های کـه در م یگـذارد .درمجمـوع بازیگـران ایـن عرصـه خانـواده،
ای نهـا بـا هـم یـک مجموعـ ه را تشـکیلم یدهـد .مهـم
ایناست کهسیستماتیکعمل کنیم.آموزشمثلثی
اسـت کـه خانـواده ،کـودک و آموز شوپـرورش رئـوس
آن هسـتند ،امـا در ایـران تعاملـی بیـن خانواد ههـا و
آموز شوپـرورش برقـرار نیسـت .همچنیـن ا گر بخواهیم
برنامـۀ آموزشـی جام عتـری داشـته باشـیم ،بایـد
سیاسـ تهای اقتصـادی و فرهنگـی هـم وارد شـوند و
نقـش خـود را ایفـا کننـد.
چـه کسـی بایـد ایـن نـگاه و عملکـرد
سیسـتماتیک را حا کـم کنـد؟ خانواد ههـا و
آموز شوپـرورش بـا سـم نها همراهـی نم یکننـد
و سیاسـ تگذار یهای اقتصـادی نیـز در راسـتای
حمایـت از آنـان نیسـت .آموز شوپـرورش
مشـکلات مالـی و آموزشـی خـودش را دارد.
خانواد ههـا هم با مشـکلات اقتصـادی درگیرند.
پـس متولـی ایـن امـر کیسـت؟ بـا ایـن همـه
آشـفتگی ،نقطـۀ شـروع بایـد کجـا باشـد؟
البتـه سـم نها مؤثرنـد؛ چـون بـا فضـای جامعـه و
خانواد ههـا سـروکار دارنـد .ا گـر در سیاسـ تهای کلان،
سـم نها بـا مسـئولان شـهری مرتبـط شـوند و ا گـر قـرار
اسـت بودجـ های بـه ایـن امـر اختصـاص یابـد هدفمنـد
باشـد ،نقـش بسـیار مؤثرتـری هـم ایفـا خواهنـد کـرد.
59
نبایـد ای نقـدر به کودک بگوییم شـیطان تـو را گول زد؛ نکتـۀ دیگـری کـه در مسـئولی تپذیری در خانـواده
بایـد خودتنظیمـی را بـه او یـاد دهیـم تا بدانـد م یتواند مهـم اسـت ایـن اسـت کـه پـدر و مادرهـا اجـازه دهنـد
نکتۀدیگری کهدرمسئولی تپذیری تصمیـم بگیـرد ،نـه بگویـد و را هحـل پیـدا کنـد .کسـی بچ ههـا بـا مشـکل مواجـه شـوند؛ مسـئل ه را بفهمنـد و
در خانواده مهم است این است بـه مـن ایـراد گرفـت کـه شـیطان در مفاهیـم دینـی مـا آن را حـل کننـد .در ابعـاد بزر گتـر هـم همیـن اسـت.
وجـود دارد و شـما بـه بهانـۀ خودتنظیمـی آن را نادیـده مسئولان شهری نیز باید اجازه دهند مشکلات جامعه
کهپدرومادرهااجازهدهندبچ هها م یگیریـد .نکتـه ایـن اسـت که ا گـر مـن خودتنظیمی را دیـدهشـود،فهمیـدهشـودوبرایـشرا هحـلپیـداشـود؛
بامشکلمواجهشوند؛مسئله یـاد گرفتـه باشـم و تمریـن کـرده باشـم ،مفاهیـم دینـی بایـد برنامـه داشـته باشـند و نظـارت کننـد برنام ههـا
رابفهمندوآنراحل کنند.در ابـزاری م یشـوند تـا خودتنظیمـی مـن قو یتر شـود ،نه ب هدرسـتیاجـراشـود.البتـهقـرار نیسـتخـودمبـهتمام
ابعادبزر گترهمهمیناست. کـود کآزاری ایجننکـسـه تیع ،اطیخـیـلرًاشکـوسـد.یدبـروهدمکـیـهنممبیاگفـحـتث قسـم تها وارد شـوم ،بخشـی را میتـوان بـه سـم نها
مسئولانشهرینیزبایداجازه شـیطان مـرا سـپرد ،بخشـی را بـه آموزشوپـرورش و بخشـی را
گـول زد .خیلـی عجیـب اسـت کـه یـک بزر گسـال بـرای بـه خانـواده .اهمیـت خانوادههـا بسـیار زیـاد اسـت.
دهندمشکلاتجامعهدیدهشود، توضیح اشـتباهش سـهمی برای خودش قائل نیسـت سـمنها هـم بهتـر اسـت ارتباطـات خـود را گسـتردهتر
فهمیدهشودوبرایشرا هحلپیدا و ایـن را بـه کـس دیگـری موکـول م یکنـد و او را مسـئول کننـد و بیشـتر در بطـن جامعـه فعـال باشـند .بایـد
کمو یدکـدانـی.د.ق اطیعـ ًانهـساـههممـآمهوزبرم شویگپــررودرد بـشهپرآرنـموزگ اشسـهـاتی. بـا هـم بـودن را تمریـن کنیـم و مشـارکت مدنـی را
شود؛بایدبرنامهداشتهباشندو بیاموزیـم .مه متریـن ویژگـی هـر جامعـه بـرای بررسـی
نظارت کنندبرنام ههاب هدرستیاجرا سـم نها و خانواد ههـا هـم نقـش دارنـد و تلا شهـا بایـد میـزان مسـئولی تپذیری افـرا ِد آن ،میـزان و کیفیـت
سیسـتماتیک و در رسـتای هـم باشـد. رفتارهـای مدنـی اسـت .در مسـئولی تپذیری و در
شود .البته قرار نیست خودم به یکـی از مشـکلات مـا ایـن اسـت کـه ب هدلیـل هـر مؤلفـۀ دیگـری کـه بهعنـوان ارزش روی آن دسـت
تمامقسم تهاواردشوم،بخشی فضـای سیاسـی موجـود تمـام متصدیـان در پـی میگذاریـم ،ا گـر از ضـرورت جامعـۀ مدنـی بـه سـمت
کارهاییهستند کهسریعابهنتیجهبرسد؛چون ارزش اخلاقـی حرکـت کنیـم بسـیار موف قتـر از زمانـی
رام یتوانبهسم نهاسپرد، اطمینانیبهفرداندارندوم یخواهند کاری کنند خواهیـم بـود کـه از ارزش اخلاقـی بـه سـمت جامعـۀ
بخشیرابهآموز شوپرورشو کـه بازخـوردش را جامعـه و مدیـران بالادسـت مدنـی برویـم .فـرق مـا بـا کشـورهای توسـعهیافته در
بخشیرابهخانواده.اهمیت ببینندتاارتقاپیدا کنند.حتیدر دانشگا ههاهم ایـن زمینـه همیـن اسـت کـه آنهـا از ضـرورت جامعـۀ
خانواد ههابسیارزیاداست.
سم نهاهمبهتراستارتباطات
خودرا گسترد هتر کنندوبیشتردر
بطنجامعهفعالباشند.بایدبا
همبودنراتمرین کنیمومشارکت
مدنیرابیاموزیم.
تحقیقـاتبلندمـدتصـورتنم یگیـرد.طر حهـا آبـنـاه انخواارلدقشرـوسـمی،دمندی.بیمنــ ِنم مدنـی شـروع کردنـد و بعـد
ب هسـرعت مطـرح م یشـوند و بعـد جایشـان در مسـلمان ا گـر بـه کشـورهای
اتفاقـقًاف دسرهبیهاشـستـرتمـ.وارد بهتـر اسـت ایـن نتایـج در آنهـا بیشـتر از مـا کـه در دینمـان توصیههـای اخلاقی
فـراوان اسـت ،آداب را رعایـت میکننـد.
قفسـهها بمانـد؛ چـون ا گـر اجـرا شـود معلـوم نیسـت چهشاخ صهاییبرایشناختمشارک تپذیری
م یآیـد .واقعیـت ایـن اسـت بـرساـریجفارامیعنــ ْهد چـه بلایـی و مسـئولی تپذیری در جامعـه ،ب هویـژه در میـان
ارز شگـذاری کنیـم و چنـدان کـه مـا بایـد کـودکان وجـود دارد؟
بـه دسـتاورد توجـه نکنیـم .در تربیـت کـودک هـم بـرایآمـوزشایـنامربه کـودکدوبالوجوددارد:یکی
تهومجیـهنمطـ یوکرنـامسـوتف؛رایینعـنـدیکامرـ ِراندورالـندظـبـر نه تمولییگـیـدر کم؛ومدکثـا ًمل ارز شگذاریشـخصیبر کودکودیگریانتظار داشـتن
از او.ا گروظیف هایبرای کودکمشخصم یکنیم،باید
نقاشـیاش را میبینـم و میگویـم چـرا از خـط بیـرون ازاوانتظارداشتهباشیمآنرامتناسبباتوانای یهایش
زدهای؛ امـا کاری را کـه انجـام داده نم یبینـم .وقتـی انجـام دهـد .در جامعـۀ فعلـی بـه نظـر م یرسـد والدیـن
نبایدای نقدربه کودکبگوییم میخواهیـم بـرای کـودک کـه سـرمایۀ اصلـی جامعـه ب هخاطـرسـخت یهایی کـهخودشـان کشـید هاند،همـۀ
شیطانتورا گولزد؛باید
خودتنظیمیرابهاویاددهیمتا اسـت کاری کنیـم ،بایـد ببینیـم سـرمایۀ ما چیسـت تا امکانـات را بـرای کـودک فراهـم م یکننـد ،کارهایـش را
تولیـدات مـن متناسـب بـا سـرمایۀ مـن باشـد. انجام م یدهند و هیچ انتظاری هم از او ندارند .کودک
بداندم یتواندتصمیمبگیرد،نه سخن پایانی. در ایـنحالـتطلـ بکار بـار م یآیـدونـهمطالب هگـر.بـرای
بگویدورا هحلپیدا کند .کسی
بهمنایراد گرفت کهشیطاندر موضوعـی کـه انتخـاب کردهایـد بسـیار مهـم اسـت. تعریـف شـاخص مسـئولی تپذیری بایـد انتظـارات و
مفاهیمدینیماوجودداردوشما خوب اسـت ا گر سیاسـتگذاریها به سـمت توجه به وظایفـیتعریـف کنیـمولـوازمآنرادر اختیار کـودکقرار
بهبهانۀخودتنظیمیآنرانادیده ایـن موضـوع متمایـل شـود. دهیـم.شـاخ صهایدیگرتعهـد،وفـاداری،همکاریو
م یگیرید.نکتهایناست کهاگر
منخودتنظیمیرایاد گرفتهباشم چنـد نکتـه وجـود دارد کـه بهتـر اسـت پـدر و مادرهـا صداقـت اسـت .ای نهـا شـاخ صهای رفتـار شـهروندی
و کسـانی کـه بـا بچ ههـا سـروکار دارنـد بداننـد .یکـی است .کودکدر کنار همسالانشدر مهدکودکمتوجه
وتمرین کردهباشم،مفاهیمدینی اینکـه لازم اسـت بـه بچ ههـا فضـا بدهنـد تا خـود آنها م یشـود کهاینفضاووسـایلآنمتعلقبههمهاسـت
ابزاریم یشوندتاخودتنظیمی
منقو یترشود،نهاینکهتعطیل مسـائل را تجربـه کننـد و برایشـان راهحـل پیـدا کننـد. و توزیـع منابـع را یـاد م یگیـرد .سا لهاسـت کـه گفتـه
نکنکنتــدۀ؛ یدیعنگــریایانگـکـر کهاارز زبیـاکرندنمـدسـ،ئبولگیوینـتپدذمیرانن کـهرادسـمت؛فماثدل ًها م یشـودآبمتعلـقبههمۀنس لهاسـت؛ولیهنـوز در
کود کآزاری جشنودس.یدر،اهخمییرًا کنمسبایحبوثد اصفهـان کـه مردمـش بهتـر از هرجایـی خش کسـالی را
کهم یگفت نگویند لیوان از دستم افتاد و شکست؛ بگویند لیوان درک کرد هاند،افرادیهستند کهموقعشستنماشین
شیطانمرا گولزد.خیلیعجیب
است کهیکبزر گسالبرای را شکستم .سومین نکته این است که عذرخواهی را شـیرآبرابـاز م یگذارنـدیـانیروهـایخدمـاتدر آفتاب
یاد بگیرند و آن را به کودکان هم آموزش دهند .نکتۀ ظهـر فضـای سـبز را آبیـاری م یکننـد .ایـن افـراد تفکـر
توضیحاشتباهشسهمیبرای آخـر هـم ایـن اسـت کـه بـرای مسـئولیتپذیری بایـد سیسـتماتیکندارنـدوبـهنظـرم یرسـدیاهنوز مسـئله
خودشقائلنیستواینرابه
کسدیگریموکولم یکندواورا بیشـتر بـر فرایندهـا تأ کیـد کننـد و بداننـد هـر فراینـدی رانفهمید هانـدیـاخودتنظیمیرایادنگرفت هانـدوبایداز
درازمـدت و زمانبـر اسـت. بیروندستورالعملیباشدتاواداربهانجام کاریشوند.
مسئولم یداند.
شمار ٔهبیستوسوم60
آذر مـاه 1397
ـــ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــــــــــــــــــــــــــ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـــــجـــــــ ــ ــ ــ ــ ــ ـا ـ ـمـــــــ ٔـهع ـمـ ـ ـسـئــ
ــ ـ ـ ـ ـولپ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــــرور ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
مسئلۀ کݡودکݡی و مسئولی تهای اجتمـــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـــاعی
معرفـیکننـد.اورژانـساجتماعـیهـمپـساز مداخالت مسـئولیتراب هطـور کامـلدرک کـردهاسـت؟ ایـن روزهـا کـه متأسـفانه هـر روز
معمول،والدینرابهقانونبسپارد.تصورم یکنیدقانون درک کامـلمسـئولیتدر گرونهادینـهشـدنآندروجود خبرهایـی از کـود کآزاری بـه
مچ یهکمنجدا؟زااتصیل ًباراگمیاجنرممغیکینریمدسپئیولبشاازرآایور دنهناکقاوندو نکگاعذامرابله آمدمیشیـاوسد؟تق؛اطماع ًاپچاهزسـمانخاییمنفاهسـومتیکدهرووقتجویداآزدزمماینن کهاوددیکنهی گـوش م یرسـد و تمـام مصادیـق
ایـنموضـوعووضـع کردنمجازاتیمتناسـببااینجرم ایجـادشـدهباشـد.محالاسـترفتـاریدر کودکیشـکل کـود کآزاری ،از جسـمی گرفتـه تـا
اگییرجـداودتوثتبثیبیـت ْتشبودی؛اشـماناکگمهها منتردیـر بزنرواگصسلال یتیرایزـبینمنربرحولـدۀ. جنسیوروانیوتحصیلی،درهمۀ
فکر کردهاست؟ شـک لگیریرفتـاراسـتوهـررفتاریبعدازتثبیـت،وقتی سمیهیخچالی سنینومکا نهایمختلفدیده
ا گردر حالحاضردر جامعهمسئولانیداریم کهمسئول مموسقـعئیـولیتبـتپروذزیآرنفیرادقهیمقـبًاارفشـتادر،بـیراوزسـخوتاکههدباکیـردد.در کودکی م یشـود ،م یخواهـم غیرمسـئول
نیستندوا گراقداماتناقصوچهبسااشتباهآ نهاباعث آموزشدادهشودوبا گوشتوپوستواستخوان کودک بـارآوردنوتربیـتنکـردن کـودکان فعال اجتماعی1
شـکا فهایعمیقدرجامعهشـدهوبهانواعفسـادهای بیامیزدتادرونیشودودرموقعی تهایمختلفبروز کند.
مالـی ،اداری و حتـی علمـی انجامیـده اسـت ،دلیلـش را بـا یـک جسـ توجوی سـاده در گـوگل یـا سـایر مرورگرهـا راهمنوعی کود کآزاریبهحساب
بایـددر همـاندوران کودکـیوب یمسـئولیتیوالدیـندر م یتـوانمطالـبزیـادیدربارۀمسـئولی تپذیریخواند. بیـاورم و از والدیـن خواهـش کنـم
ادمقایآنق ًاچباهکمودنمکآزیارخویاوهارتمبرااجطآعبنهبامدسورئاولنیبزرتپ گذیسرالییبپگیووینمد دسـت از آن بکشـند.
غیرمسـئولبـارآوردن کودکجسـت. محـ یآیقـبـدرتواربدایـنکـتریدکـناییـازنححقــوق،ققاسطاعـ ًساـنویعـکـویدکظالـنمبـونهادشیــمداهر
وقتی کودکزمینم یخوردوشمازمینرا کتکم یزنید دارد. گرفتن کودکورعایتنکردنحقوحقوقاووب یاحترامی
و بـه کودکتـان م یگوییـد تقصیـر زمیـن بـود ،یعنـی بـه او هیچم یدانیددر بعضیجوامع،ا گروالدین کودکشـانرا بهجایگاهشبهحسابم یآید .کودکب هلحاظشرایط
م یگوییـد دیگـران مسـئول مشـکلات و شکسـ تهای او کتک بزنند یا در معرض خطر و آسیبی قرار دهند ،ممکن سـنیمهجـور اسـتوبایـدب هطـور کامـلحمایـتشـود.
هسـتند.وقتی کودکتانبادوسـتشدعوام یکندوشـما اسـتب هسـرعتبهآ نهااعتراضشـودوازآ نهابخواهند طبیعیاستهرجاحقی کاملادانشود،نوعیآزارصورت
دخالتم یکنید،درواقعداریدبهاوم یگوییدلازمنیست دسـتازاین کاربکشـند.درحالتی کهافرادجامعه،آ گاه گرفتـه اسـت .بـر اسـاس ایـن منطـق م یتوانیـم کـ مکاری
کارشراخـودشتمـام کندومسـئولیت کارهایـشراخود ومطلـعباشـندحتـیممکـناسـتآ نهـارابـهپلیـسیـا بوالهدحیـسنا دبربتیرابویـریمت.فقرزطنع ًدا کشـوادکن ریا غیرعمـدی عمـدی یـا
اورژانـساجتماعـیمعرفی کنندوچهبسـامجازاتـیبرای کود کآزاری مصداقیاز
برعهـدهبگیرد. آفعنل ًهاـتادصرنمیظـمرنگردافرتـمهدربشـاروۀدکویکـفیودتکرراسایزآدگنهیـبابهگکیورندد.کآالزابرتهی کـهبـهتمـامابعـادتربیتـ یاشپرداختـهم یشـود ،کـودک
کودکیپایهواسـاسرفتارهایبزر گسـالیاسـت.پسا گر درجامع همـانوتفاوتـشباجوامعتوسـع هیافتهصحبت مسـئولی بـار خواهـد آمد.
مسـئولی در جامعـه کارش را درسـت و مسـئولانه انجـام حـالا دوران کودکـیانسـانبزر گسـالیراتصـور کنیـد کـه
نم یدهـد ،دلیلـش ایـن اسـت کـه در کودکـی درسـت و کنم. مسـئولیکـیاز بخ شهـایجامعـهاسـت.اودر بانکـی،
مسئولانهتربیتنشدهاست.ضمناینکهمسئولی تپذیر حالتصور کنیدافرادجامعهب هاندازۀ کافیازابعاد،اشکال ادارۀ بیمـ های ،وزارتـی ،ارگانـی ،حتـی مدرسـ های یـا
ازشفـدردن،یانسکـامنویجمناسگـئهاونلیبولسـاحزدظ.اهیاـیننفیرایسنـدتککامهل ًادربیطـکیآءون ومصادیق کود کآزاریآ گاهباشـندووالدین کودکیرا که و مسـئولیتی دارد .در کار اسـت ایمنؤجساتسـأ کهایدیممشنـغدقویلق ًابـبره
مرحلـ هایاسـت؛آرا مآرامدرجـان کـودکم ینشـیندواورا تحتآزارب یمسئولیتیقرار گرفت هاندبهاورژانساجتماعی کم ّیتمسئولبودن کیفیت و
تمـبادایـیرالنب یهیهـاکعانلاقســ ٔاهنزیمـاسـدئویلیدارتیپـذمیرکـمهیککنودد.کانمـان را وچگونگیپذیرشمسئولیتاوست،براینموضوع که
مسـئولی تپذیربـارنیاوریموهم هچیـزراحاضـروآمـادهدر افوقـچقط ندارمـمسـشئروا یـلادسـک مت؟یآکیااشـزمد یـسـائواولقیعـ ًاتموسمـئسوئلو السبـودتنو
اختیارشـان قـرار دهیـم.
1 .1مؤسسومدیرجمعیتحمایتازحقوق کودکانمهرزند هرود
61
جنـگ نابرابـر بـه غ مانگیزتریـن و ناعادلان هتریـن شـکل اول ًاناتـواناسـتوثانیـ ًا کسـیهسـت کـهب هجـایاو کار اینموقعیتراتصور کنید:
ممکن شکست م یدهیم .کودک با تمام توانش فریاد کنـد و کـ مکاری او را جبـران بکنـد. قـرار اسـت شـبی همـۀ افـراد خانـواده در کنـار هـم شـام
م یزنـد بـه مـن فرصت بدهید تا مسـئولیت زندگـ یام را راحسـارزنبـأارهیطـودریادگورفمپ:ییـممـداایدگمرربـدیکردان؛ـپید روفـسبـمعهسمـدزاسخـحر همتـترایوتمنکـ یوشـددیهـءکدم.دنممبـکثاا ًنلل بخورنـد .شـما ب هعنـوان مـادر خانـواده در حـال آمـاده
بـر عهـده بگیـرم .تلاش م یکند یاد بگیـرد و تجربه کند، کـردن بسـاط شـام هسـتید .ظر فهـا را آمـاده م یکنیـد،
اما ما این فرصت را از او م یگیریم و نتیج هاش م یشود کوههـره کمارسرتیالازنمهبامشپـرودرب هتشنیاهفاتیـٔهیمااندجرامی غـذارام یچشـید
مسئولی که چندان مسئول نیست و در کارش تعهد و یک قاشق یا چنگال را با خشونت و از سر ب یحوصلگی م یدهید.از آنجا
رما آیمکـناددٔه. عشق ندارد و فقط به منافع شخص یاش فکر بـه کـودکم یدهـدوم یگویـد«بیـااینـم کار!دیگـهچـی مثـل شماسـت ،نشسـته و لحظ هشـماری م یکنـد کـه
والدیـن بـا دادن مسـئولیت بـه کـودک ،او میخوای؟اینوببرسـرسـفره!»بعدهما گر کودکاز این هم هچیـزراآمـاده کنیـد.شـماهمبعـداز یکروز سـخ ِت
رویارویی با مشـکلات و دشـوار یهای زندگی م یکنند؛ رفتار ناراحتشودوقهر کند،مادر دوبارهجیغم یکشد کاری،تالشم یکنیـد کارتـانرابـهبهتریـننحـوممکـن
پـس صبـر نکنیـد کودکتـان بـزرگ شـود و سـپس ودر جایـگاهقربانـیبرسـر کـودکمنتم یگذارد کـه«:از انجـام دهیـد.
مسـئولی تپذیر شـود .بـرای آمـوزش مسـئولی تپذیری صبـحتـاشـبدارمبـرایتوتلاشم یکنـم؛حالا همقهر کودک پن جسـال هتان از شـما م یخواهد به او مسـئولیتی
بـه کـودکان هی چوقـت زود نیسـت .کـودک را دسـ تکم همم یکنی!»ا گرهم کودکبپذیردوبااندوهآنقاشق بدهیـد .شـما کـه حسـابی خسـته و کلاف هایـد ،ترجیـح
نگیریـد .او توانایـی مسـئولی تپذیر شـدن را دارد، یاچنگالرابگیردوبرود،مادر نفسراحتیم یکشد که: م یدهیـد کـودکبرودسـرسـفرهبنشـیندوخودتـان کار
آنکـه بحهاتـندیازؤقهتتـواینخیشلـبهیاکوومچـسئوکلایسـت بت،دفهقیـدطوبدهرشـعرینط «آهـان ...راحت شـدم!» ارایـبهنافتکمـارممبریکسناینیددک.هشاشـیمدادهر پمی ِسشـناهبخایوددآفـگادها کذارهنتیاکننیبده
حال در ایـن حالـت نیـز عز تنفـس و اعتمادب هنفـس کـودک
او را دسـ تکم نگیریـد و در زمـان و مـکان مناسـبی ایـن از بیـن مـ یرود و بـاور اینکـه م یتوانـد مفیـد باشـد در او وبهتریـنباشـیدوخـودرادر جایـگاهقربانـیم یبینیـد،
کار را انجـام دهیـد. ک مرنـگ و ک مرن گتـر م یشـود. درسـت مثـل مادرتـان و درسـت مثـل مـادر همسـرتان
یادتـان باشـد کـه در مسـئولی تپذیری اجبـاری در کار ببــرراودی اسیـنرکـسـهفبـرههوکـبنودشـیکنثادبـ ،قاتبلکنمــ ٔهد سـناریو سـوم :مـادر ودامشـثـت لهایا کدث؛ـپرـ زسنقهاطیـعـ ًایمکـ یهخدویاهدیهـایـدبدچو بهـاپـ آینکهـارا مـشرابورودهد
نیسـت .کـودک را مجبـور بـه کاری نکنیـد؛ بلکـه بـه او ناتـوان اسـت و بایـد
پیشـنهاد بدهیـد؛ کـودک نیـز مختـار اسـت پیشـنهاد غـذا را بـا خشـم بـه دسـت کـودک م یدهـد و در حالـی وخودتـانهمـۀ کارهـاراانجـامدهیـد.
شـما را قبـول کنـد یـا نکنـد. کـه هنـوز خـودش دسـت ههای قابلمـه را گرفتـه اسـت، بیشـترمواقـعدر چنیـنموقعیتـیباسـهسـناریوروب هرو
بـه کـودک مفهـوم وظیفـه ،رسـالت و دغدغـه را یـاد بـه کـودک نـگاه م یکنـد و م یگویـد «بیـا! اینـم کمـک. هستیم:
بدهیـد .کـود ِک مسـئولی تپذیر آمادگـی پذیـرش اینـو بگیـر! ببینم م یتونی بگیریش؟ انقد کمک کمک سـناریواول:مـادر بـاجیغـیبنفـش کودکراسـرجایش
رسـال تهای اجتماعـ ی را دارد .کـودک مسـئولی تپذیر م یکنـی! بیـا دیگـه! اینـو ببـر!» م ینشـاند.اوب هقـدریدر ناخودآ گاهـشموقعیتخود
فقـط بـه منافـع شـخص یاش فکـر نم یکنـد و در کارهـا در ایـن حالـت شـخصیت کـودک بسـیار بدتـر از دو رامتزلزلودر معرضخطرم یبیند کهاحساسم یکند
منافـع ملـی و منافـع انسـانی را نیـز در نظـر م یگیـرد. سناریو قبل م یشکند .چه کسی مانند مادر م یتواند ا گربه کودکمیدانبدهد،از نقش کاملبودنوناجی
کودک مسئولی تپذیر به مسئولی تهای اجتماع یاش ای نچنیـن کـودک را شکسـت دهـد؟ در ایـن جنـگ بودن فاصله م یگیرد.
اهمیـت م یدهـد؛ پـس ا گـر کـودک مسـئولی تپذیری ت نب هتـن ،کـودک تمـام تلاشـش را م یکنـد تا خـودش را پـسدلیـلاینکهمادر کم ِک کـودکراپسم یزندترس
تربیـت کنیـد ،فقـط یـک کـودک را خـوب تربیـت ثابـت کنـد؛ امـا مادر خشـمگی نتر از این حر فهاسـت. از تزلـزل و از دسـت دادن سـلطه و موقعیـت خـودش
نکرد هایـد ،بلکـه یـک سـرمایۀ اجتماعـی سـاخت هاید. مـا هـر روز در مواجهـه بـا کودکانمـان ،آ نهـا را در ایـن اسـت.در ذهـن کـودکهـمایـنبـاورشـکلم یگیـرد کـه
شمار ٔهبیستوسوم62
آذر مـاه 1397
راهکارهایعلمحقوق
برایداشتنشهروندانی
مسئولی تپذیر
علـم حقـوق ن هتنهـا بایـد راهـکار ارائـه دهـد ،بلکـه بـه آنچه مختص انسـان اسـت که از موضوع بحث خارج شـهروندانی داشـتن
دلایـل متعـدد بایـد درخصوص این راهکارها مسـئول اسـت) .مسـئولیت نیـز بهمعنـای پاسـ خگویی در برابـر مسـئولی تپذیر و پایبنـد بـه
دیگـر افـراد و کل جامعـه و پذیرفتـن عواقـب انجـام قانـون ،اصـول اجتماعـی و
و پاسـ خگو باشـد. اخالق و همچنیـن برنام ههـا و
دادن یـا نـدادن کاری اسـت. مد لهـای گونا گونـی کـه بـرای
حکومت قانون عامـۀ مـردم تصـور م یکننـد کار حقـوق از زمانـی آغـاز ایـن امـر ارائـه شـده از دیـدگاه
میشـود که اشـخاص مرتکب تخلف ،جرم و یا بهطور علـوم مختلـف قابـل بررسـی و علیرضاعزیزخانی
آنچـه مسـلم اسـت ایـن اسـت کـه نم یتـوان نقـش کلـی هنجارشـکنی شـوند؛ مرحلـۀ بعـد رسـیدگی بـه
اقیانـدئـوانلومحسـکئوولمـیتتپقانذـیور اننـرکااردرکـبـرهد؛وچجـراو کدـ آهمـادسانسـ ًاجایمکـعۀی اختلافات اسـت و در نهایت قضاوت صورت میگیرد، تأمـل اسـت و یکـی از ایـن علوم
از مه متریـن ویژگ یهـای شـهروند مسـئولی تپذیر ممجیـگـازراددت.تعهیریـچنـندم میطشـموئدنـ ًاویبـکاـ ایجـازرامهی آمتنریـعدنالـوظتایبـرپـفا علـم حقـوق اسـت.
پقااینـبونـْند ِحـی ادووبـدهمقساـنـئوولین اتسـوتح.قـوق افـراد را در مقابـل و کارکردهـای علـم حقـوق نیـز همیـن اسـت ،امـا اشخاص بررسی و تنظیم روابط به اساس ًا حقوق علم
حا کمیـت و همچنیـن انتظـارات جامعـه از شـهروند را تنهـا ایـن نیسـت؛ زیـرا حقـوق بـا ارائـۀ را ههایـی بـرای بـا اشـخاص دیگـر و حا کمیـت م یپردازد؛ازایـ نرو
مداسـشـئتولین جتاپمذعـیره،ا میسـمتترققل ًا ییـاوبـقااناوسـتنممددااردباازشـسـهاریورنعدلـانومی میتـوان گفـت دو رکـن «شـهروند» و «مسـئولیت» از
مشـخص م یکنـد. توانسـته در ایـن زمینـه موفقی تهـای شـگرفی بـه مهمتریـن و اساسـ یترین ارکان علـم حقـوق اسـت؛
قانـون موجـز و پویـا همـراه و همـگام بـا جامعـه و دسـت آورد و نظریاتـی ارائـه کنـد کـه بسـیار کارآمـد، منظـور از شـهروند تمامـی افـراد جامعـه ،اعـم از زن
پیشـرف تهای آن تغییـر میکنـد و بـهروز اسـت .تعـدد بـهروز و درعینحـال امتحانشـده هسـتند؛ بنابرایـن و مـرد و کوچـک و بـزرگ اسـت و شـامل اشـخاص
قوانیـن دسـتوپا گیر و غیرکاربـردی نهتنهـا کمکـی حقیقـی و حقوقـی میشـود (اشـخاص حقوقـی نیـز
بـه اعتالی جامعـه نم یکنـد ،بلکـه خـود مانعـی بـر دارای مسـئولی تها و حقوقـی هسـتند ،بهاسـتثنای
63
سـر راه پیشـرفت بـه شـمار م یآیـد و انگیـزهای بـرای
زمدسـنئ یوـلایهتمـنااپنذیقارنوی نششـهرکونندیاونبـاهستبـ ِتع. ب هاصطالح دور
آن عاملی برای
البتـه ایـن بـدان معنـا نیسـت کـه بـا حـذف قوانیـن
لازم ،جامعـه را دچـار خلأهـای قانونـی کنیـم و زمینـۀ
سوءاسـتفاده را برای شـهروندان مترصد سوءاسـتفاده
فراهـم آوریـم.
م یتـوان گفـت حکومـت قانـون و آ گاهی عمـوم جامعه
از قانون هم م یتواند تضمی نکنندۀ حقوق شهروندان
و هم تشـری حکنندۀ مسئولیت آ نها باشد.
ضمانت اجرا
یکـی دیگـر از راهکارهایـی کـه نم یتـوان از آن
چش مپوشـی کـرد ،اقدامـات تضمی نکننـدۀ اجـرای
قوانیـن اسـت کـه باعـث تنبیـه هنجارشـکنان و ایجـاد
ارعـاب بـرای پیشـگیری از ارتـکاب و تکـرار زیـر پـا
گذاشـتن مقررات اسـت .آنچه مسـلم اسـت این اسـت
کـه بـرای داشـتن جامعـ های قانو نمنـد بایـد قوانین از
ضمانـت اجراهـای متناسـب ،نویـن و پویـا برخـوردار
باشـد .قانـون بـدون تضمی نهـای لازم همچـون
کبریـت بـدون بـاروت اسـت.
امـا ضمانـت اجراهایـی مفیـد خواهـد بـود کـه در کنـار
ایجـاد رعـب و تنبیـه ،راههـای بازگشـت بـه جامعـۀ
متخلف یا مجرم را در نظر گرفته و در نهایت به ایشان
نگاهـی شـهروندمدارانه داشـته باشـد و حقوقشـان
را در نظـر بگیـرد ،وگرنـه ن هتنهـا مفیـد نیسـت ،بلکـه
مولـد شـهروندانی مسـئولیتگریز و بیاعتنا به جامعه
خواهـد بـود.
آ گاهیسازی
ممهسـ مئتورلیـینتپوذکیاررآازم ندتگرایـه عنلرموامرشوبـزرامطیمدئان ًاشـآتگانهشـیهسرـاونزدییو
آمـوزش عمومی جامعه اسـت.
ایـن روش از دو راهـکار پیشـین نوینتـر و ب هروزتـر اسـت
و شـمار بیشـتری از افـراد و هنجارهـای جامعـه را در
برمیگیـرد .رو شهـای پیشـین ،یعنـی حکومـت قانـون و
رشوـد،شاکاسرابرسـ ًدا در مقایسـه با ایـن بـه تبـع آن ضمانـت اجـرا،
تبعـات مخربـی دارد ،تنهـا نقـض یـک خرد ههنجار اسـت مختلـف کـه اتفاقـ ًا بـا امکانـات و سـطح دسترسـی وسـیع بـر دلایلی که بیان کمتـری دارنـد؛ زیـرا عالوه
و فقـط میتـوان بـا گوشـز ِد آثـار مخربـش ،جامعـه را بـه عمومـی مـردم بـه وسـایل ارتباطـی همچـون رسـانههای نمیتـوان بـرای ی کیـک هنجارشـکن یهای اجتماعـی
امسـجازت.یال،بتدیهدباعرضیًا،ایشـننیدداسرتریسـویحتگسیـتمرکدتهورا آب اسمیکباینبپراذییر ب هویـژه خردههنجارهایـی کـه زیـر پـا گذاشـته میشـود
صرف هجویـی ترغیـب و تشـویق کـرد. جامعـه م یداننـد ،امـا م یتـوان از آن اسـتفادۀ بهینه کرد قانونـی وضـع کـرد و در پـ ِی مجـازات آن بـود .ایـن امـر از
در نهایـت بایـد بـه ایـن نکتـه اشـاره کـرد کـه ای نهـا تنهـا و تهدیدهـا را بـه فرصـت تبدیـل نمـود تـا بـا بهکارگیـری تـوان قانو نگـذار و تحمـل جامعـه خـارج اسـت و چ هبسـا
راهکارهایـی نیسـتند کـه علـوم مختلـف ب هخصـوص علم ایـن ابزارهـا وظایـف و هنجارهـای اجتماعـی شـهروند در جامعـه را بـه اغتشـاش بکشـاند .قانـون سـطح مشـخص
حقـوق ارائـه م یدهنـد و چـه بسـا راهکارهـای متعـددی برابـر اجتمـاع بـرای او تشـریح و بیـان شـود و پیامدهـا و و خاصـی از افـراد جامعـه را کـه مرتکـب تخلـف یـا جـرم
را بتـوان از دل دریـای اطلاعـات ایـن علـم اسـتخراج کرد. مسـئولی تهای انجـام نـداد ِن آن نیـز کـه گریبـان جامعـه م یشـوند ه مپوشـانی م یکنـد و نـه عمـوم شـهروندانی
راهکارهـای یادشـده مـواردی اسـت کـه بـه نظـر نگارنـده و خـود شـخص را خواهـد گرفـت بـرای او بازگـو شـود تـا را کـه بعضـی از اصـول اجتماعـی خـرد را در بیشـتر مـوارد
مفیـد ،کارآمـد و منطبـق بـا شـرایط امـروز جامعـه اسـت و درنهایـت تلنگـری باشـد بـرای رعایـت هرچـه بیشـتر بـدون قصـد و اطالع از تبعات مخرب آن زیر پا م یگذارند
بـرای داشـتن شـهروندانی قانو نمـدار و مسـئولی تپذیر هنجارهـای اجتماعـی .ب هطـور مثـال ،قانونگـذار بـه و البتـه مجـازات کـردن ایـن افـراددور از انصـاف و عدالـت
راهگشاسـت .البتـه نا گفتـه نمانـد اجـرای راهکارهـای دلایـل متعـدد نـه م یتوانـد و نـه بایـد بـرای صرفهجویـی اسـت ؛ بنابرایـن میتـوان گفـت تـا شـخصی مرتکـب
ارائهشـده شـاید از خـود ایـن راهکارهـا مهمتـر باشـد و نکـردن مجازاتـی تعییـن کنـد؛ چرا کـه حتـی ا گـر مجازاتـی ببـاهشـمعدن،ـادویراواهقکعـاریپآینشـنیشـنوعد یمـلاًاقکاصـراید انی لجـازامم قانو نشـکنی
چـه بسـا اجـرای بـد و غیراصولـی ن هتنهـا مـا را بـه هـدف نیـز تعییـن کنـد ،آ نقـدر ناچیـز اسـت کـه تأثیـر چندانی بر آن را نداشـته
نمیرسـاند ،بلکه ممکن اسـت مخرب و آسی برسـان نیز افـراد جامعـه نـدارد .پـس تنهـا میتـوان از طریـق آمـوزش را نـدارد.
باشـد .همچنیـن باید دانسـت کـه این راهکارهـا بهنوعی اجتماعـی بـه هـدف رسـید؛ چرا کـه ایـن تخلـف ،هرچنـد بنابرایـن مسـئولی تپذیری راهـکاری نـدارد بـ ه غیـر از
مکمـل یکدیگرنـد و نم یتـوان انتظـار داشـت بـا اجـرای آ گاه یافزایـی ،آمـوزش و اطلاعرسـانی بـه مـردم از طـرق
یکـی از آنهـا بـه نتایـج مطلـوب دسـت یافـت.
شمار ٔهبیستوسوم64
آذر مـاه 1397
شهرداری،تنهامتولی
شهروندینیست
مسئولی تپذیری و مفهوم شهروندی در گف توگو با احسان کاظمی
گروهجامعه
نم یتـوان در حـوزۀ شـهروندی و موضوعـات
مرتبـط بـا آن ب هصـورت پرونـد های کارکـرد و سـراغ
احسـان کاظمـینرفـت .کسـی کـهبـه گفتـۀخـودش،
اولیـنباربهمفهومشـهروندیب هعنوانرویکـردیدر
مدیریـت شـهری پرداخـت ،اولیـن همایـش ملـی را در
ایـنزمینـهبرگـزارودر بـهایـنبـاره کتا بهایـیتألیف
وترجمـه کـرد .کتا بهـای«مهار تهـایشـهروندی»
و «شـهروندی از اصـول تـا عمـل» و چندیـن مقالـه و
یادداشـت دیگـر ازجملـه فعالی تهـای نظـری او در
ایـنزمینـهبهشـمارم یآیـد.دریکروز گرمتابسـتانی
بمیهزگبافنـ توشگبووندیشمسـدرتدفوتبردمواهننهایمـ هچ ُ.باوخنلیزیبثدمروۀنتسـعاارلهاف
فعالیتخوددراینحوزهرابامابهاشتراک گذاشت.
سـفرۀدلـش کهبـازم یشـد،ازجفاهایی
کـه بـر سـر مفهـوم شـهروندی رفته
گلایـهم یکـردولحن کلامش
از ِعـرقوغیـرتاوبـهایـن
مفهـومحکایتداشـت.
بخوانیـموبدانیـم کـه
شـهروند کیسـت و
مسـئو لیتپذ یر ی
چیسـت.
محمدعلی میرزایی
65
بـه نیـاز شـهروندان خـاص مثـل معلـولان یـا سـالمندان آیا شهروندان اصفهانی شهروندان
و توجـه بـه حیوانـات و محی طزیسـت مطـرح م یشـود. مسئولی تپذیریهستند؟
قوانیننقشتسهی لگریو ا گـرمسـئولی تپذیریرامهارتقلمداد کنیـم،پسباید مردممابیشـترمسـئولی تگریزند کهمسئل هایفرهنگی
نظارتیدرمسئولی تپذیری امـری تربیتی باشـد. رفتـاری اسـت .البتـه مـن ریشـ ههای آن را در فرهنـگ
شهرونداندارند.نکتۀمهم درسـت اسـت کـه مهـارت اسـت ،ولـی حـق هـم نم یدانم؛چونفرهنگملیوفرهنگدینیماسرشـار
هسـت؛ یعنـی حا کمیـت حـق دارد از مـا بخواهـد از آموز ههـایمرتبـطبـامسـئولی تپذیریاسـت.
ایناست کهشهروندی مسـئولی تهاییرابپذیریـمومـاهـمحـقداریـم پسریشۀمسئولی تگریزیمادر کجاست؟
هیچربطیبهجنسیت، کـه اختیاراتـی داشـته باشـیم و مقدماتـی برایمـان مـا در حـوزۀ شـهروندی مفاهیمـی بسـیار مهـم قبـل از
قومیتوموقعیتسازمانی آمـاده شـود. مسـئولی تپذیری داریـم کـه بایـد تبییـن شـود .یکـی
ندارد.شهروندیجایگاهی همۀمفاهیمازجملهمفاهیماجتماعیعناویناصلیو از آ نهـا احسـاس شـهروندی اسـت .احسـاس اینکـه
است کهچهبخواهیدو فرعیدارند.بهمسئولی تپذیریهمبایدبههمیندید بـه شـما ب هعنـوان شـهروند نـگاه م یشـود .وقتـی از
چهنخواهیدبایدآنرااحراز وب هعنـوانمهـارتنـگاه کنیـم؛چـونمـناولبایـدماهر کـمهسبئایوـلید انتپجـذایمردیهـحدرامفکمانایتـزنییمد،ریاعنختییـفاررددادرردبرکاـبرهکباعرـدًیا
کنید؛بنابرایننم یتوانگفت باشـمتـابتوانـموظیفـ هایراانجـامدهـموماهرباشـمتا
قانو نگذاربایدب هعنوان بتوانـمحقـمراطلـب کنـم.مسـئولی تپذیریب هعنـوان بخهوادلیســتلهوجمـویدشـهومدی؛ـنماثما ًلکانـدارت اسزـاطو تحعهـشـدهورم اسمـئکاولنـیاتت
یـک مهـارت ،امـری آموزشـی و تربیتـی اسـت .ابتـدا در
یکبازیگرباقوانینو خانـوادهبایدمسـئولی تپذیریرابـهبچ ههایادبدهند. زیرسـاختی و ایمنـی بـرای رانندگـی فراهـم شـده اسـت و
اصولوامکانات کاری بعـدنوبـتمدرسـهاسـتوبعدرسـانه.ا گـردر اینمیانه مسـئولیترانندگـیامـنبـرعهـدۀشماسـت.نم یتـوان
کندکهمسئولی تپذیری تناقضـیشـکلبگیرد،وضعیتیپدیـدم یآید کـهاز نبود بـدونفراهـم کـردنامکانـات،انتظـار مسـئولی تپذیری
درجامعۀمارشد کند، آموزشهمبدتراست.مسئولی تپذیریبهنو عدوستی داشـت .دربـارۀ بچ ههـا هـم همی نطـور اسـت .ا گـر
بلکهتربیتاثربخشاز واحقـاقحقـوقختـمم یشـودوپدیـدآمـدنتناقضدر امکانـات در اختیارشـان نگذاریـم ،نم یتوانیـم از آ نهـا
یکسووبازآفرینیمفهوم بسـیاریمـوارد کار رادشـوار م یکنـد.مـاهنـوز نم یدانیم مسـئولی تپذیریبخواهیـم.اماقبـلاز آن،بایدمعنای
مسئولی تپذیریاجتماعی ا گرباماشینبا کسیتصادف کنیمفرار کنیمیانکنیم؛ مسـئولی تپذیری را بدانیـم .ایـن یعنـی فـرد بـه نقـش و
شهروندان از سوی دیگر نم یدانیـما گـرچنینصحنـ هایرادیدیمپلا کماشـین جایـگاهخـودوتوانمند یهـاوامکاناتـشووظایفـی کـه
م یتوانددرتوسعۀمهارت رابرداریمیانه؟ای نهاهمهتناقضاسـت.مهمنیسـت برعهد هداردآ گاهیواشرافداشتهباشد،بهوظایفش
مسئولی تپذیریاجتماعی کهشمام یدانیدبایدشهروندمسئولی تپذیریباشید؛ عمـل کنـدودر برابرشپاسـ خگوباشـد.هیچمسـئولیتی
مؤثر واقع شود .ا گر شما مهـم ایـن اسـت کـه در لحظـۀ لازم مسـئولی تپذیری ددیرگحرایان نتیاسجتتم؛اعمثلی ًاانمعسلامن،مغیسرئمورتلباسط باتمکهسئخولویب تدهرایس
مسئولی تپذیربارآمده خـودکار در وجـودشـماشـکلبگیـرد.همـۀمـام یدانیـم
باشید،حتیاگرب هدلیل نبایددروغبگوییمولیچرام یگوییم؟چونتوجیهات بدهـد و دان شآمـوز مسـئو ل اسـت کـه سـؤال بپرسـد و
یکقانوناشتباهبهزندان فـراوان را بـه مـا یـاد داد هانـد .دلایـل را عقـل و منطـق خـوببیامـوزدوهی چکـدامی کطرفهمسـئولنیسـتند.
بیفتید،بازهممسئولی تپذیر م یسـازد و توجیهـات را عـادات .چقـدر سـازمان هـای چه کسانیبازیگرانحوزۀمسئولی تپذیر یاندو
آموزشـیوتربیتیمابه کودکانونوجوانانروشزندگی هرکدام چه وزنی دارند؟
خواهیدبود. مسـئولانهرایـادم یدهنـد؟ در زمینـۀ مسـئولیت اجتماعـی بازیگـران متفـاوت و
اولین کارایناست که نکتۀدیگرایناست کهبازیگراناصلیاینعرصه،یعنی زیـادیوجـوددارد؛امـایکـیاز مه متریـننق شهـاراخود
شهروندی را از مصادرۀ مربیـان جامعـه و خـود فـرد ،در موقعی تهـای مختلـف شهروندانبازیم یکنندوالبتهنقشآ نهادر کناردیگر
شهرداریدرم یآورم.چرا مسـئولی تپذیری را بـه نفـع خودشـان مصـادره نکننـد. بازیگراناینعرصهمعنام ییابد.شمااولبایداحساس
اینتصوروجوددارد که یکـیازبارزتریـنویژگ یهـایرفتاریماایرانیانتقدمنفع کنیـد شـهروند هسـتید .بعـد هویـت شـهروند یتان
مسئولیتشهروندسازی فـردییـا گروهـیبـرنفـعجمعیاسـت.حضـرتعلـی(ع) مشـخص شـود .ایـن هویـت بایـد بـه شـما تقدیـم شـود،
فقطبهعهدۀشهرداری م یفرمایند«:حقیقترابگو،حتیا گربهزیانتوباشـد؛ نـوبهعتـدًحاممیـفاله؛یـسـمپمرتبسـشـطبـمااایشــهنروهنویدـیترارامک یآسـموبزیـمدیوکآنیـنردا
سـر پیمـان خـود بـاش ،حتـی ا گـر بـه نفـع تـو نباشـد».
است؟شهروندیبه آبرندارابشـهنتفمـعنازخـمودسئموملیصـاتپدرذهیکرنـیمچ؟یمثسا ًلاتگورآیاجمنـایحخمواهنبرم متناسـبباشـهری کهدر آنزندگیم یکنیدومتناسب
همۀسازما نهاونهادها باشخصیتخودتانبروزم یدهید.بعدنوبتآموختن
سـر کار آمد،مسـئولی تپذیریایناسـت که کسانیرابر بـه همیـن ترحتقیــوبق،ممهاسرـتـئولییمثـتهلامووشـظااریکـتف اشـسـهرتون.دمث یا ًلو
مربوطاستوهم هجا سـر کار بیـاورم کـهایـنجنـاحرابـهقـدرترسـاندند؟ شـرکت در
بایدشهروندیراآموزش حوزۀ ابجستـیماارعـییمواعقـملع ًامبـسـهئاویـلین تدنلایپـذلیاربـسـودتنکـدره و عـد های وظیفـۀ خـود راامـعاـ ادیـهان ایسحاـسـقًا یـخـودک انتخابـات
دهند.دومین کارایناست دیگـر مهـارت اسـت و حـق و م یداننـد؛
بازیگـرانایـنعرصـهنقـشخـودراب هخوبـیایفـا وظیفـهنیسـت.ذهـنشـرقیماسـت کـهبـهدوقسـمت
کهمفهومشهروندیرا نکرد هانـد. وظیفـه در برابـر دیگـران و حـق در برابـر دیگـران تقسـیم
ترویج می دهم .در فرانسه ایـن یکـی از اشـتباهات ماسـت کـه مقصـر هـرضعفـی را شـدهاسـت؛ولیدر ذهنانسـانمدرن،پیشاز ای نها،
دیگرانم یدانیم.درصورتیکهبههرحالتاسنخاص مهار تهـای زندگـی مطـرح اسـت کـه مشـارکت کـردن و
فرهن گسراهااولینبار و جـای خاصـی ،دیگـران یـا والدیـن بـر فـرد تأثیرگذارنـد و مشارک تجوییوترغیببهمشارکتاز آنجملهاست.
برایترویجزندگیشهریو بکنعدد.ازمآثل ًناخشـودخاوصمی یکتوهاتنادپامنزفادههیسـمالذگهنی هیامواشرراهببازهآفهریمنرایه همینمشارک تطلبیفردرابهاحساستعلقبهجامعه
فرهنگشهروندیتأسیس م یرسـاندوایـنحـستعلقبهتعهـدوتعهدبه کیفیت
پـدرش بـه مسـجد م یرفتـه ،بعـد از مطالعـه و تحقیـق زندگـی شـهری م یانجامـد .بعـد از ایـن ،وارد حوز ههـای
شدند.همانالگوی بـه ایـن نتیجـه م یرسـد کـه یکـی از را ههـای ارتبـاط بـا اخلاقیم یشویم کهدر آنحفظاحترامدیگران،توجه
فرهن گسراهادرایرانپیاده
شد؛امادرآ نها کلا سهای
هنریو کامپیوتروفنی
حرف هایو...برگزارکردند.
شمار ٔهبیستوسوم66
آذر مـاه 1397
ایـصرفن هصجرفویـهجیوکیـنـیدن،باامـاشـمنمد.کوقناتـسـیمـتنخبوهدعنشـوااننعمامـسـ ِئلوبله اجتماعـی مسـئولی تپذیر نباشـد .بنابرایـن لازم اسـت خداونـد ،گر هگشـایی از کا ِر مـردم یـا در خدمـت جامعـه
مدیریـتشـهریتعریفـماز مسـئولی تپذیریایناسـت ارزشواهمیـتمسـئولی تپذیریدر قبـالجامعـهرادر بودناسـت.در چنینموقعیتیخودفردبرخودشاثر
کهفقطشهروندانبایداین کاررابکنند،مسئولی تپذیر شهروندانب هعنوانیکیازاولوی تهایرفتاریپررن گتر گذاشتهاست.مسئولی تپذیرییکیازنشان ههایبلوغ
نیسـتموایـنمفهـومرابـهنفعخـودممصـادره کـرد هام. عاطفی،اجتماعی،روانیوعقلیاسـتونشـا ندهندۀ
شـماایـنوضعیـتراچنـانسـادهتحلیـلم یکنیـد کـه کنیم. ایـناسـت کـهفردفقـطبهمنافعخودفکرنم یکندوبه
گوییبرایداشـتنشـهروندمسـئولی تپذیر کافیاست نقشقوانیندرافزایشمهارتمسئولی تپذیری اینباورومهارترسـیدهاسـت کهبایدمسـئولی تهای
بایسـت ههای مشـخصی را کنـار هـم جمـع کنیـم تـا بـه خـودرادر قبـالجامعـهب هخوبـیانجـامدهـد.حـالا بـه
هدفمانبرسـیم.پسچرااینرادر جامعهنم یبینیم؟ شهروندانچیست؟ ادبیـاتوفرهنـگمـانگاه کنید :کلاهخـودترابگیرباد
آیـاقانو نگـذار یـاشـهردارییـاشـورایشـهرمـاناآ گا هاند؟ قوانیننقشتسهی لگریونظارتیدر مسئولی تپذیری نبـرد؛ گلیـم خـودت را از آب بیـرون بکـش؛ کـس نخـارد
چـراای نقـدر خطاداریم؟چندینسـالاسـتدر کمیتۀ شـهرونداندارنـد.نکتـۀمهـمایـناسـت کـهشـهروندی پشـتمـنجـزناخـنانگشـتمـن؛دیگـی کـهبـرایمـن
فرهنـگ شـهروندی بایدهـا و نبایدهایـی م یآورنـد کـه هیـچ ربطـی بـه جنسـیت ،قومیـت و موقعیـت سـازمانی نجوشـد ،م یخواهـم سـر سـگ در آن بجوشـد .همـۀ
هدلییلـچکدشا امیـنشامقسـدمتاتکـهشوآامقاعـ ًداهنخیوسدشـتا.دنلیهلـم نشمچییدساننـت؟د ندارد.شـهروندیجایگاهیاسـت کهچهبخواهیدوچه ای نهـافردگرایـیراتبلیـغم یکنـد.حـالمیـاناینهمه
شـهروندی چیسـت .مـن سا لهاسـت تالش مـی کنـم نخواهیـدبایـدآنرااحـراز کنیـد؛بنابرایـننم یتـوان گفت تبلیـغ فردگرایـی ،مـن بایـد بـه خـودم بیایم و بگویـم این
بگویم شهروندی چیست؛ ولی متأسفانه هیچ اهمیتی قانو نگـذار بایـدب هعنـوانیـکبازیگـربـاقوانیـنواصـولو چـهزندگـ یایاسـت کـهمـنفقـطبایـدبـرایخـودم کار
دادهنم یشود.شایدتصور برخیاز مسئولاناینباشد امکانات کاری کند کهمسئولی تپذیریدرجامعۀمارشد کنـم؟بایـدجایـیبـرایدیگـرانهـم کاریانجـامدهـم.
که توسعۀ فرهنگ شهروندی وظیفۀ مدیریت شهری و کنـد ،بلکـه تربیـت اثربخـش از یـک سـو و بازآفرینی مفهوم ایـن اصطالح «کار کـردن روی خـود» یعنـی چـه؟ یعنـی
شهردار یهاسـت؛ولـیمـنمعتقدمهمۀسـازما نهای مسـئولی تپذیری اجتماعـی شـهروندان از سـوی دیگـر سـرانجام بنـد نا فهایـی را کـه بـه ذهـن مـا و عـادات و
آموزشـی ،فرهنگـی ،اجتماعی و خدماتی ،انتظامـی و... م یتوانـددرتوسـعۀمهـارتمسـئولی تپذیریاجتماعـی تربیـت و منـش مـا وصـل شـده ببریم و ببینیـم خودمان
بایـددر بسـطو گسـترشایـنفرهنـگمشـارکت کننـد. مؤثرواقعشـود.ا گرشـمامسـئولی تپذیربارآمدهباشـید،
ا گـر ایـن همگرایـی و همـکاری پدیـد بیایـد ،مقدمـات و حتیا گرب هدلیلیکقانوناشـتباهبهزندانبیفتید،باز چگونـه م یخواهیـم زندگـی کنیم.
امکانـات شهروندسـازی و شـهروندگرایی در شـهرهای هـممسـئولی تپذیرخواهیـدبـود.شـمادر هـرموقعیتـی فکرمـی کنیـد اینکـه روی خودمـان کار نم یکنیـم
مـافراهـمخواهـدشـد.البتـهلازماسـتدر ایـنزمینـهاز مسـئولی تپذیریدچـونآندوبازیگـر،یعنـیمربـ یای که عموبمیـینتهکمـه قۀطمـعا ًا نعدمارودم؛یـولتی بدایرشدت؟ر افراد دوست دارند
کسـانیدعـوتبـه کارشـود کـهتخصـصودغدغـۀلازمرا انسـانراتربیـتم یکنـدوانسـانی کـهمفاهیـمرادر خـود دیگران را تغییر دهند چون معتقدند تا دیگران درسـت
داشتهباشندومفهومشهروندیراازشعارهاومانورهای بازآفرینـیم یکنـد،خوبعمـل کرد هانـدوا گرخوبعمل نشـوند ،آ نهـا هـم درسـت نم یشـوند؛ در حالـی کـه
نمایشـیوفعالی تهایسـطحیوسـلیق هایدربیاورند. نکـرده باشـند ،قانو نگـذار هـم نم یتوانـد آ نقدرهـا در بهتریـنراهتغییـرداد ِندیگـرانتغییردادنخوداسـت.
حا کمیتوشـورایشـهر،چهراسـتوچهچپ، مسـئولی تپذیری شـهروندان اثرگـذار باشـد .قانو نگـذار نکتـۀ دیگـر ایـن اسـت کـه اولوی تهـای افـراد مختلـف
م یخواهندچهرۀخوبیاز خودبهجابگذارندتا هـم بـا هـم فـرق م یکنـد .ممکـن اسـت مفهومـی مثـل
م یتوانـدتسـهی لگرباشـد،ولـیبازیگـراصلینیسـت. مسـئولی تپذیری بـرای شـما اهمیـت داشـته باشـد؛
دورۀ بعـدی هم رأی بیاورند. حا کمیـت چـه نقشـی دارد؟ در کشـورهای پـس بـه دنبـال آن مـ یروی ،روی خـودت کار م یکنـی
حضـرت امـام سـا لها پیـش در سخنانشـان بـه نکتـۀ توسـع هیافته قانـون وضـع م یکننـد ،امـا قبلـش و م یفهمـی مسـئولی تپذیری چیسـت و چگونـه بایـد
خوبـی اشـاره کردنـد و گفتنـد« :کاری بکنیـد کـه آن کار تسـهیلاتوامکاناتـیآمـادهم یکننـدتاشـهروند ایجـاد شـود؛ امـا مفاهیـم دیگـر کمتـر برایـت اهمیـت
ماندگار شـود،نهاینکه کاریبکنید کهخودتانماندگار خـودش بـه سـمت رعایـت قانـون گام بـردارد. دارنـد ،چـون اولویـت و ضـرورت نبـوده؛ پـس بـه دنبـال
شـوید».حـرفبسـیار عمیقـیاسـت؛امـابعض یهـاهنوز ای نهـااقدامـاتحا کمیـتاسـت،چـهحا کمیت آن نرفتـ های .مـن م یگویـم دربـارۀ فلانـی بـه شـما دروغ
بعـداز چهـلسـالبـهایـننکتـهنرسـید هاندوم یگوینـد محلـی ،چـه حا کمیـت کلان .مربیـان جامعـه و گفتـم،چـونم یخواسـتمآبرویـشنـرود؛پـسآبـروداری
چـ هکار کنیـم کـهبـاز هـمبمانیـموبـاز هـمرأیبیاوریـمو نخـهاویتدـ ًا اشـگـهررتونسـدهیهلراچقـت ودرامهـکامنـادتسـفراتهـو پمـانببازننشــدد،، بـرای مـن ارزش اسـت؛ شـما م یگویـی بایـد راسـتش را
چگونـه هـر موقعیتـی را سـکوی پـرش خـود ،نـه ارتقـای م یگفتیتااواشتباهشرابپذیردومسئولیتعملشرا
مسـئولی تپذیری راه بـه جایـی نم یبـرد. بهعهدهبگیرد،چونمسئولی تپذیریاجتماعیبرای
جامعـهقـرار دهیـم. گمسسـتئرودلیۀشتپهرذوینردیییاکـسیتا.زحاحلکقم هیهـاتایس اتصلـک ِهیبامیفداههیـممۀ شـما مهـم اسـت .همـۀ ای نهـا ارز شانـد؛ امـا اولوی تهـا
حتـیا گر کسـیبخواهدبماندباید کارهـایخوب مفاهیـم را بـرای شـما تبییـن کنـد ،حـس شـهروندی و بـا هـم فـرق م یکنـد .بنابرایـن شـاید مسـئولی تپذیری
بمثکنل ًاد.دهکارسـاخلوابسـکرتد.انوهممیبمینستدنلزممیزتمواانندطدوهلانسایل، هویتشهروندیبهشمابدهدوفرایندمشارکتجمعی عممسـوئمویلـیتانسـداشتـ.تهشبـاایشـددهـومهـرواکقعـسًـایدرف زکـنردگکـنـیدفـشرـدخیصو
بمانـد؛پـستصمیـمم یگیـردیـک کار کوتا همـدت تبراکمبـنررکیاــزدیک.نـشـحادم.کااتلمبیـستــههتیانلآمل کنینتـهوادنمـتـیـادنشصـرکمفاـاًراابرارحممسـاسیـکئنونسلـیمد،سـتپمئثذولایًیلردتیر خانوادگـی مسـئول باشـد ،ولـی در حـوزۀ شـهروندی و
س هسـالهبکنـدتامردمببیننـدودورۀبعدهمبماند. بحث کمبودبرق،ازشهروندمسئولی تپذیرم یخواهند
اماصـدورل ًااینسـزلمییقن ههادیو امسـشکت.لدماریمکمـ:ینکایساـینتکهشـکامرافرعهانشـگقی
موسیقیباشیدووقتیمسئولفرهنگیشهرم یشوید،
حوزۀموسـیقیرشـد کندودیگراهالیفرهنگوهنردر
حاشیهقرار گیرند.نکتۀدیگراینکهمابرداشتناقصیاز
مسائلفرهنگیداریم.دراینجاهمهماناولویتداد ِن
نفعشـخصیبرنفعجمعیاسـت که کار دسـتمانداده
اسـت.متأسـفانهمدیریـتدر حـوزۀفرهنـگدر جامعـۀ
مـا در بسـیاری از سـازما نها و نهادهـای تصمی مگیـر و
برنام هریـز ،هـم مبتنـی بـر سـلیق هها و سـفار شها و هـم
براسـاس دیدگا ههـای ناقـص و سـطحی اسـت و هـم
67
مهدکود کهـایانگلیـسعمـدۀآموزشـی کـهبـهبچ ههـا مدرسـهودانشـگاهرابـهشـمایـاددهـم.اولاز همـهباید بمی یشـپتر ِرستـلیاد اشگـهـراابـیرا نقـیمدارنـدسـانداهسـاسـتنهتاثپـرگـذسار بـچـوراداننجکـاار.م
م یدهندمهارتارتباطاسـت.ا گرارتباطرایادبگیری، بـه تـو یـاد دهـم کـه در زندگـی شـخص یات ،تویـی کـه
م یتوانـیبـاهم هچیـزوهم هکـس،بانژادهـایمختلف، حـق تصمی مگیـری داری؛ بنابرایـن در زندگـی خـودت نم یشود؛پاسخایناست کهچونانسا نهاتاوقتیبه
اقلی تهـایمختلـف،حیوانـاتو...ارتبـاطبرقـرار کنی. مشارک تطلبباشومسئولیتخودرابهدوشدیگران ضـرورتنرسـند ،کاریانجـامنم یدهندوبرایرسـیدن
عمـدۀ مشـکلات مـا در جامع همـان بـه ارتبـاط مربـوط نینداز.وقتیتوانسـتی مشـارکتدر زندگی خودترایاد بـه ضـرور ِت تغییـر بایـد فهـم اجتماعـی را هـم در میـان
اسـت.آمـوزشدر ایـننـوع کشـورهابـرسـهاصـلاسـتوار بگیری،بیشترترغیبم یشویدرعرص ههایاجتماعی مسـئولان و هـم شـهروندان افزایـش داد.
اسـت :تفریـح ،آزمایـش و کنجـکاوی .هم هچیـز بـه ایـن مشارکت کنی؛چونم یگوییمندراینجامعهحقمرا کیوچگونهبهاینضرورتم یرسند؟
سـمتپیشم یرود کهشـمایکانسـانسـالمباشـید. گرفت هاموجایگاهدارموبهخاطراینجایگاهم یخواهم وقضترـوریبتبیهـنانـرادقرابها ًلدیپگـیریشبوینجــویدنمـدیاکرنـد.دان .پسـیاامنبـهروفشرـمـموندد:
ا گرهمۀعناصردر راستایرسیدنبهیکهدفدر کنار بـرایایـنجامعـه کاریبکنـم.ساد هسـازیاینمسـئله
همقرار نگیردوهرعنصریبخواهد کار خودشرابکند، کاچـرراسفکـخترمینییکنسنـدتن؛مول ییشـچورادن،مواقیعـ ًخاوماـهننهدـومننمم یگیدذاانـرنمد.و «عاقب تاندیشـی مایـۀ عاقب تب هخیـری اسـت ».انسـان
ضـ ِدهـدفاصلـیعمـلم یکنـد.مـابـرایتربیتانسـان هوشمندعاقب تاندیشاست.تازمانی کهدربارۀ کمبود
سـالم بـه تفکـر واحـد و همـت عالـی احتیـاج داریم. اینساد هسازیچگونهانجامم یشود؟ آبهشداردادهنشود،صرف هجویینم یکنیم.تازههمین
فرض کنیممسئولیتتربیتشهروندان،آ نطور ابزارهایـی بسـیاری هسـت کـه م یتوانـد در خدمـت همموقتاست.فرداا گربارانبیایدوآبپشتسدتأمین
کـه مدنظـر شماسـت ،بـه عهـدۀ شـما گذاشـته ساد هسـازیشـهروندیباشـد،از در ودیـوار شـهر گرفتـه شـود،دوبارهوضعهمیناسـت؛چونتربیتنشـد هایمو
شـود .شـما بـه چـه چیزهـای نیـاز داریـد و چقـدر تابرنام ههایتلویزیونی،از رسـان ههای مجازی گرفتهتا الدبرتـدرهوبعنضخویدهـمااانصـموفل ًاا نهیممیرابخاوزانهگنردیچوینزهایدیدنرهسنـکرتد شهـایودم.،
زمانم یخواهیدتااصفهانیباشهروندانسالم منبرهـایمسـاجد.حساسـی تهاوعلائـقمـردمرابایـد
قطعـ ًواتمصـسـوئرولچینیـ تپنذچییرزازیشـهممابتسحـیوایـر فلانبتگزیرییـاسمـ.ت؛ولی دانست.ا گرم یخواهیدشهروندیرابهمردمیاددهید، چـون در فضـای مبهـم کارهـای بسـیاری م یشـود کـرد،
با زبان حالشان با آنان حرف بزنید .مردم ما قابلیت این طوری که کسینفهمد.ا گرهم هچیزدرحوزۀشهروندی
ا گـر چنیـن فرضـی بکنیـم ،م یگویـم ابتـدا بـه مـن اجـازه را دارنـد کـه بهتـر زندگـی کننـد؛ امـا مـا نم یدانیـم از کجـا شـفافباشـد،دیگرمشـخصاسـت کهچه کسیجایش
دهیـدمفهـومشـهروندیرااز اولتـاآخـربـازبـانسـادهو بایـدشـروعبکنیـم.ا گـرمـنمسـئولبـودم،همـۀنیروها کجاهسـتو کجانیسـت.درروا نشناسـیروشـیهسـت
ب هصـورت کاربـردی بـرای اقشـار مختلـف بنویسـم .بعـد وامکانـاتشـهریرابسـیجم یکـردمتـامـردمیادبگیرند کهم یگویدوقتینم یتوانی کسیرامتقاعد کنی ،گیجش
بهآموز شوپرورش،صداوسیما،مساجد،سازما نهای شـهروندبـودن کار سـاد هایاسـت. کـن.وقتـینم یتوانـی کار فرهنگـیدرسـتانجـامدهـی،
دولتـی ،خانواد ههـا و ...برنام ههـا و اید ههایـی بـرای بعدازساد هسازیمفاهیم،چهاتفاقیم یافتد؟ شـلو غبازی دربیاور.
ممثـ یکلنـندخـویناهساـیتـ ًات رسـیدنبـهایـنهـدفم یدهـم.ایـن بعـد بـه مـردم آمـوزش م یدهیـم .البتـه آمـوزش کافـی شـما نسـخ های داریـد کـه در آن شـهر ب هجـای
کـه تمـام دان ههـای تسـبیح را جمـع نیسـت و بایـد تربیـت کنیـم .آمـوزش مقطعـی اسـت مـردم ،شـهروند دارد .فـرضکنیـم شـما شـهردار
فقـطبـهیـک گـرهنیـاز دارد.در جامعـۀمـاسـندُرمعقـل و تربیـت مسـتمر اسـت .شـخص وقتـی وارد دانشـگاه شـهرید یـا مسـئول همـان واحـدی کـه م یتوانـد
کل بـودن بیـداد م یکنـد و هرکـس فکـر م یکنـد خـودش م یشـودم یبینـدهمـانمفاهیمـی کـهدر کودکـیبـهاو شـهروند تربیـت کنـد .چـه م یکنیـد؟
هم هچیزرام یداندولازمنیسـتبادیگرانه مفکرییا آمـوزشدادهشـدهبـازبـاندیگـریبـهاو گفتـهم یشـود. اولین کارایناست کهشهروندیراازمصادرۀشهرداری
مشورتبکند؛اماا گرتفکرمشترکوجودداشتهباشد، وقتیواردجامعهم یشود،ازدواجم یکندیاحتیوقتی درمـ یآورم .چـرا ایـن تصـور وجـود دارد کـه مسـئولیت
شـهروندیحـلبسـیاریاز معضالتاجتماعـیخواهد مهاجـرتم یکنـدم یبیندشـهروندیمسـتتروجـاریو شهروندسـازی فقـط بـه عهـدۀ شـهرداری اسـت؟
بـود.زمـانخیلـیزیـادیهـمنم یخواهد،بیشـترعـزمو سـاریدر همـۀمفاهیـمزندگـیاسـت.ای نگونـهنیسـت شـهروندی بـه همـۀ سـازما نها و نهادهـا مربـوط اسـت
اراده م یخواهـد. که شخص سه ماه آموزش شهروندی ببیند و بعد تمام وهم هجـابایـدشـهروندیراآمـوزشدهنـد.دومیـن کار
اقتصادراچقدردراینزمینهتأثیرگذارم یدانید؟ شـود .تربیـت یعنـی همـۀ عناصـر فرهنگـی در خدمـت ایـن اسـت کـه مفهـوم شـهروندی را ترویـج مـی دهـم.
اقتصـادچنـدانمهـمنیسـت؛البتـهنـگاهبهاقتصـادمهم شـهروندی و توسـعۀ فرهنـگ شـهروندی باشـد. در فرانسـه فرهن گسـراها اولیـن بـار بـرای ترویـج زندگـی
اسـت .در هنـد م یبینیـم مـردم فقیـری کـه کفـش بـه پـا م یتوانیـد نمونـۀ موفقـی از ایـن فراینـد در شـهری و فرهنـگ شـهروندی تأسـیس شـدند .همـان
ندارند،در گرمایظهر،درصفسینماایستاد هاندیاپیرمرد کشـورهایتوسـع هیافتهمثـالبزنیـد؟بههـرحال الگـوی فرهن گسـراها در ایـران پیـاده شـد؛ امـا در آ نهـا
فقیری که کنارخیابانزندگیم یکندهرروزروزنام هاشرا آ نهـا هـم از جایـی شـروع کرد هانـد. کلا سهـایهنـریو کامپیوتـروفنـیحرفـ هایو...برگـزار
م یخرد.متأسفانهبرایبسیاریازبرنام هها،سمینارهاو بعـد مهدکود کهـا. خانـواده شـروع کرد هانـد و آمثنا ًهـلا ادزر کردند.شهروندیراسادهم یکنم؛یعنیهمۀمفاهیمی
جشنوار هها،هزین ههایزیادیصرفم یشود کهبرخیاز کـه قانـون اساسـی لنـدن کتابـی چـاپ شـده را کهشهرونداننیاز دارند،از ازدواجوطلاق،بچ هداری،
آ نهاچندانتأثیریهمدررشـدوبالندگیجامعهندارد؛ بریتانیـارابـاتصویـروزبـان کودکانـهبـرایبچ ههـاتوضیح خریـد ماشـین و ،...بـر اسـاس قوانیـن شـهروندی بـرای
ولیبرایتوسـعۀفرهنگشـهروندیآنطور کهشایسـته داده اسـت .ایـن یعنـی ساد هسـازی و قابـل فهـم کـردن مفاهیـم شـهروندی ساد هسـازی آچنیهـساـتبتیی؟ـ منثما ًلیکنمــمن.
استسـرمای هگذارینم یشود. مفاهیـمسـنگینیمثـلقانوناساسـیبـرایبچ ههـا.در مشـارک تجویی در م یخواهـم
شمار ٔهبیستوسوم68
آذر مـاه 1397
گݡݡستـــرش
فـــرهنــــــگ
گݡف توگݡو،
مسئـولیــت
اجتماعیامروز
رسان ههاست
رسان ههاو مسئولیتاجتماعی
در گݡف توگݡو با رو حاله صفری
گروهجامعه
رو حالـهصفـریازآندسـتمدیرانـی
اسـت کـه بـه معنـای تمـام کلمـه کارآفریـن
اسـت .مدیـر خالق و توانمنـدی کـه
محمدعلی میرزایی را هانـدازی «ایسـنا»ی اصفهـان و بسـیاری از
مرا کز آموزشـی و پژوهشـی جهاد دانشـگاهی
اصفهـان را در کارنامـۀ خـود دارد .سـنگ
بـرای فـردا بهنــام ایزقکالاـرهـباپریوانـودسـها ِتی.ممادهینـارمـیه
کـه رسـانه
و ارز شهـای آن را م یفهمـد و ه ماکنـون
نیـز از سیاسـ تگذاران خبرگـزاری ایسـنا و
شـرکت پیام اصفهان زیبا (روزنامۀ اصفهان
زیبـا) اسـت .موضـو ع مسـئولیت اجتماعی و
رسـان هها دلیلـی بـود بـرای گف توگـو بـا ایـن
مدیـر جـوان ،امـا قدیمـی اصفهـان.
69
وهـروظیفـۀدیگـری کـهبـرایرسـانهتعریـفشـده دستشم یگرفتهودرگوش هایازمیدانشهرم یایستاده تعریـفشـمااز مسـئولیتاجتماعـیب هطـور کلـی
مـناکاسـما ًلتبـعاتهـعرید هدفارشـمماسـئمووالفیقمتا.رجتسـامناهعـیکـیخیـازوبداازیسـگرات.ن واخبـارروزراجـارمـ یزدهاسـت؛یـازمانـیدیگـر،یـکلـوح و مسـئولیت اجتماعـی رسـان هها ب هطـور خـاص
اصلـی در اجتمـاع اسـت و بیشـترین و حسـا سترین سـادۀ سـنگی یـا کتیبـه یـا نوشـت های روی پوسـت کـه از
سـطحاز مسـئولیتاجتماعیرابرعهدهدارد.بههمین شـهری بـه شـهر دیگـر منتقـل م یشـده ،نقـش رسـانه را چیسـت؟
دلیـل معتقـدم نقدهایـی بـه رسـان ههای جدیـد ب هویـژه داشـته اسـت .بعدهـا ب همـرور زمـان تعریـف و نـوع رسـانه نظریۀمسئولیتاجتماعیبیشتربهبعدازجنگجهانی
شـبک ههای اجتماعـی وارد اسـت؛ چرا کـه ای نهـا رونـد تغییـر م یکنـد .رسـان ههای گروهـی نیـز بعـد از تحـول در دوم بازم یگـردد .مسـئولیت اجتماعـی یـک چارچـوب
تاریخیخودراطینکرد هاند.بههمانمیزان کهمحدود فناوریصداوتصویر،دگرگونم یشوند؛رادیووتلویزیون اتوخلصاقیــ ِهیا فیراتـدرارازد.قانمـوسـئن اولیسـتتاوجبتیمشاـعتـریجرنبســاۀن ههنهاجبـایرشـیترو
کـردنآزادیرسـان ههاخطرنـا کاسـت،غیرمنصفانـه کار وروزنام ههـام یآیـد.بـهخاطـردارمزمانـی کـهایسـنارادر در کنـار «آزادی رسـانه» مفهـوم م ییابـد .تـا اوایـل قـرن
کـردن و رعایـت نکـردن اصـول اخلاقـی و در نظـر نگرفتـن اصفهـان شـروع کردیـم کمتـر کسـی فکـر م یکـرد فضـای بیسـتم،درغـربدول تهـابـررسـان ههانظـارتم یکردنـد
مسـئولی تهای اجتماعـی در رسـانه نیـز ممکـن اسـت مجازیواینترنتای نگونهفضایرسـانهرادگرگون کند. وحتـیدر کارآ نهـادخالـتداشـتند.تاآنزمان،شـاهد
خبرگزار یهـاوسـای تهاآرا مآرامرشـد کردنـدوچهـار پنـج سـلطۀدول تهـابودیـم،امـا کمـیبعـد،قـدرتوسـلطۀ
خطرنـاک باشـد. سـالاسـت کـهازایـنمرحلههم گـذر کرد هایـموآمد هایم رسـان هها مطـرح م یشـود؛ یعنـی خـود رسـانه بـه قـدرت
ممکـن اسـت رسـان هها در انجـام مسـئولیت بهسمتشبک ههایاجتماعی کهنفوذ گسترد هایبین دیگـریتبدیـلم یشـودوبرتمامیشـئونمردمسـلطه
اجتماع یشـان اتفاقـات خـوب یـا بـدی را رقـم مردمپیدا کرد هاند.معتقدمروزنامه ،کتاب،رادیووحتی پیدام یکند.همینامرمنجربهطرحنظری ههاییمثل
بزننـد؛مثل کسـی کـهدر خطمقدمجبههاسـت؛ تلویزیوندررقابتباشبک ههایاجتماعیجاماند هاند.
ا گراشـتباه کندممکناسـتخیلیاز خا کریزها کارکردآ نهاب هشدتمتأثرازشبک ههایاجتماعیاست. مسـئولیتاجتماعـیرسـان ههام یشـود.
را از دسـت بدهـد و ا گـر حرکـت صحیحـی انجـام گرچـهروزنامـه،رادیووتلویزیونهی چگاهاز بیننم یروند بهنظرشمامعیارهایمسئولیتاجتماعیرسانه
دهـد م یتوانـد بـه پیـش رود .رسـانه در بسـیاری وب هعنوانرسـانهباقیم یمانند؛ولینقششـانومیزان
از موقعی تهـا م یتوانـد رو در روی مـردم بایسـتد چیست؟
یاپشـتمردمقرار بگیردواز آنانپشـتیبانی کند. تأثیرگذار یشـانماننـدقدیـمنخواهـدبود. معیارهایـی نظیـر صداقـت ،دقـت در اطلا عرسـانی،
رسـانهچگونـهم یتوانـدوظیفـ هاشرابهتـرانجـام یعنـی تغییـر و تحـولات رسـان هها در تعریـف و نـوع ب یطرفی،انعکاستمامیدیدگا ههاو گرای شها،پاس خگو
دهـد؟چـهشـاخ صهاییبایـدداشـتهباشـد کـه مسـئولیتاجتماعـیآ نهـاتغییـرایجـادم یکنـد؟ بـودن ،نقدپذیـر بـودن ،حمایـت از امنیـت اجتماعـی و
بتوانـد مسـئولیت اجتماعـی خـود را دقی قتـر و تعریـفمسـئولیتاجتماعـیمتفـاوتنیسـت؛امـا کـمو همچنینماندندر کنارمردمازجملۀاینمعیارهاست.
اکیـیـنفررسعـااینـ ههتاممتسـفئـاولویت اتهسـایتا.تـجاتمچانـعدیفسـعاـاللاپیـنهریشـاصکااًزل البتـهبـهنظـرمـننـوعرسـان ههادرچنـددهـۀاخیـرتغییر
مطمئ نتـر انجـام دهـد. ارمـساـانالآهانی بعـمهانًـلابمخـکاناشلزهـیـاادی تیل اگزراتمـأثییرگـوذجـارودینوداشحـتـت؛ی و تحـولات زیـادی داشـته اسـت و ا گـر بخواهیـم دربـارۀ
مسـئولیت و حقـوق دو روی یـک سـک هاند .آزادی در جریا نسـاز یها در همیـن کانا لهـا شـکل م یگیـرد. رمسـسـانئوهلریاتعترایـجتفمکانعیــیمروسدـقانیقهـ ًابصداحنبیــمتدکربنایـرۀمک ،بداایـمرد ابسـتـانداه
قبـال مسـئولیت معنـا پیـدا م یکنـد .طبیعـی اسـت کـه آبمعدضـهانـی ادزوفتعـعـالداادن اییـهـنمحـکاوزمها ًالزجهدمـیادنـن ردسوـبانهیههاکبـیارقهدویاـرمد صحبـتم یکنیـم.درتاریـخزمانـیبـوده کـه کسـیبوقی
رسـانه در قبـال منافـع و نیازهـای جامعـه بایـد مسـئول ایـنفضـاشـد هاند.معتقـدمدر دور هایاز تاریـخرسـانه،
و پاسـ خگو باشـد .هرجـا آزاد ی گسـترش یافـت ،تکالیـف روزنام هنگارانیحرف هایدراینعرصهفعالیتم یکردند؛
و مسـئولی تهای مقابـل آن نیـز بایـد مشـخص باشـد. کسانی کهتاحدزیادیبهمسئولی تهایاجتماعیخود
ب ههرحـال حقـوق فعـال رسـانه هـم مقولـ های اسـت کـه واقفبودندوحتیسانسـور ونظارتبی شازحددولت،
نوبایطبدیازعتکـ ًانامر آسـنئبولهیسـاتدهگایی گیذدارشـد.ت.درفاعیـارالرنسـخانبرهنـ،گاحراقون وق موجـبخودسانسـوریوحساسـیتبی شازحـدآنانبه
رسـان ههابی شازحـدمسـئولیتاجتماعـیدارنـدوچـون مسئولی تهایاجتماع یشانشدهبود.روزنام هنگارانی
درخطمقد ماند،درغیابتشک لها،احزابو گرو ههای کهدر طولسـا لهافعالیتحرف هایدریافتهبودندتنها
سیاسـیبـارزیـادیبـهدوشم یکشـند؛بـههمیـندلیل یـک قلـم زدن سـادۀ خالف حقیقـت و واقعیـت ممکـن
خبرنگارانیرام یبینید کههریکبهطریقیدچارآسیب اسـت چـه پیامدهـای خطیـری بـرای جامعـه داشـته
ومشـکلم یشـوندوپروند ههایقضاییپیدام یکنند. باشـد؛ممکناسـتموجیایجاد کندوجامعهراناامید
فعـالان رسـانه برخالف حجـم زیـاد مسـئولی تهای یـا امیـدوار سـازد؛ بـه همیـن دلیـل ک موبیـش بیشـتر بـه
اجتماعی،ازحقوق کمیبرخوردارند؛اماباوروداینترنت،
ابت هفـاخقصـمو یافصتـآغـداوزردسوـرااننهدشـسبـکتهعهـاد هیااجیتمم ایاعفـتـیدانکـفهجلـازروم ًیا مسـئولی تهای اجتماعـی خـود آ گاهـی داشـتند.
خبرنـگارنیسـتندوآموز شهـایلازمراندید هانـدوحتـی کار رسانهیعنیمسئولیتاجتماعی؛یعنیرسانه
بـا مسـئولی تهای اجتماعـی خـود در مقـام رسـانه هـم کاری نم یکنـد کـه فراتـر از مسـئولیت اجتماعـی
آقاشنـنواینگیذارچنیادانـصل ًیانبهدارکنـسـد.اییپنـااسـنبخگهوعنلـیستـتضنعـدوبفهدرهحمـیوزۀن باشد.زمانی کهتحلیلیم ینویسد،خبریمنتشر
دلیل،فضایشـاننسـب تبهرسـان ههایقدیمبسیاربازتر م یکنـد یـا از انتشـار خبـری جلوگیـری م یکنـد در
اسـت؛ یعنـی ب هراحتـی نقـد م یکننـد و بـدون سانسـور حـالانجـاممسـئولیتاجتماع یاشاسـت؛پس
اطلا عرسـانیم یکننـد.از طرفـی،در غیـابقانو نگـذار ِی عملا یکـی از بازیگـران اصلـی عرصـۀ مسـئولیت
درسـتممکـناسـتهـرخبـریرابـدوندر نظـر گرفتـن اجتماعـی در شـهر اسـت .بازیگـران مختلفـی
صداقـت،دقـت،ب یطرفـیوامنیـتاجتماعـیب هراحتی در ایـن عرصـه هسـتند ،مثـل آموز شوپـرورش،
امیـنتناشمـررکنصنرفدـ ًاوویجـاژمۀعایـهرراابنانپییاسمـدتهاویبیسـمیاوراجیاهزککننشـدو.رالهباتبـها مهدکود کهـا و دانشـگا هها .بـه نظـر مـن ،یکـی
اینپدیدهمواج هاند؛ب هگون های کهحتیمعتقدندآقای دیگـراز بازیگـراناصلـیایـنمقولـهسـازما نهای
ترامـپ،رئی سجمهـوریفعلـیآمریـکا،خروجـیهمیـن مرد منهادهستند .گاهیبهذهنای نگونهمتبادر
م یشـود کهرسانه NGOیاسازمانمرد منهادی
است کهدر حیطۀاطلا عرسانی،آ گاهی،آموزش
شمار ٔهبیستوسوم70
آذر مـاه 1397
قانو نگـذاری کـرد؛ولـیسـرعتایـنرسـان ههابسـیارزیـاد فضایرسان هایاستواوسواربرموجهمینشبک ههای
اسـتوقانو نگـذارانبایـدبههمانسـرعتقانو نگذاری اجتماعـیدر حـالپیشـبرداهـدافخویـشاسـت.
کننـد .چندیـن سـال از پیدایـش شـبک ههای اجتماعـی رسـان ههای قدیـم و جدیـد چـه شـاخ صهایی
گذشـته و مـا هنـوز قوانیـن مشـخصی در ایـن خصـوص م یتواننـدداشـتهباشـند کهبراسـاسآ نهـابتوان درشبک ههایاجتماعیبه
نداریـم و در نفـی و اثبـات آن سـخن م یگوییـم :خـوب اگنفـجـاتمممسـیئدولهینـد؛تامثلجت ًامیاکعـ ییازشـاشـناراخبـهصنهحابوبههگتفرتۀی خبربیشترب هعنوان کالا نگاه
اسـتیـابـد؟فیلتر کنیمیانکنیـم؟درحالی کهبسـیاری م یشود.ازسویی،ب هدلیل
از کشورهابرایای نهاقانونوحقوقمشخص کرد هاند. خودتـاندر نظـر گرفتـنحقـوقمـردماسـت. سرعت در انتشار هم نوعی
متأسـفانه در کشـور مـا چـون قانو نگـذاری نشـده ،افـراد «خبـر»مثـلبسـیاریازمقول ههـایدیگرممکناسـتیا مصر فزدگیپدیدآمدهاست.
فعـالدر ایـنحـوزهحقـوقمشـخصیندارنـدوبنابرایـن «کالا»باشدیا«خیراجتماعی».درشبک ههایاجتماعی زمانزیادیبرایتأملدر
مسـئولیت اجتماعـی هـم ندارنـد .گرچـه بسـیاری از بـه خبـر بیشـتر ب هعنـوان کالا نـگاه م یشـود .از سـویی، خبرنیست.هما نطور کهدر
ای نهـاممکـناسـتبـهاقتضـایمیـزاندانـش،تجربهو ب هدلیـلسـرعتدرانتشـارهـمنوعـیمصر فزدگـیپدیـد دیگروجوهزندگیبا گسترش
مطالعاتشـانمسـئولی تپذیرباشـند.ایدئالاینبود که آمـده اسـت .زمـان زیـادی بـرای تأمـل در خبـر نیسـت. پدید ههایسریعمثل
بـزرگان شـبک ههای مجـازی از رسـان ههای گروهـی قبلـی هما نطور کهدردیگروجوهزندگیبا گسترشپدید ههای فس تفودهامواجهیم،در
مثـلروزنام ههـاآمـدهباشـندو کانا لهـاوصفحـاتبزرگ سریعمثلفس تفودهامواجهیم،در حوزۀرسانههمبا حوزۀرسانههمبافستنیوزها
وپربیننـدهرااداره کننـد.آ نهـاب هواسـطۀتجرب ههاشـان فستنیوزهامواجهیم.خبرهایی کهب هسرعتم یآیندو مواجهیم.خبرهاییکهب هسرعت
ممکـنبـوددر ایـنزمینـهبهترعمل کننـد؛وهمی نطور بههمانسـرعتهمم یروندودر گوشـۀذهنشـماهم م یآیندوبههمانسرعتهم
همهست؛ کانا لهایاصفحاتی کهمربوطبهرسان ههای نم یماننـد کـهبخواهنـدتحلیـلشـوندوتأمـلوتدبـری م یروندودر گوشۀذهنشما
قبلاست کماکانمعتبرترند؛ولیواقعیتایناست که رویآ نهـاصـورت گیـرد.معیارهایمشـترکمیانهمۀ همنم یمانند کهبخواهندتحلیل
کهدنبا لکنند ههای رزیـساادن هیهاهـیمدیداگرنـردیوشکشـهلوگدًرافتحـهاندس رسان ههادقت،صحتخبر،ب هروزبودنخبر،نقدپذیری شوندوتأملوتدبریرویآ نها
م یکنـم تأثیرگـذاری رسـانهوخبرنـگار،پذیـرشمسـئولی ِتخبـرمنتشرشـده صورت گیرد.
آ نهادر اینمقطعزمانیبرافکار عمومیحتیبیشـتراز و ...اسـت کـه همیشـه بـوده و هسـت ،خـواه رادیـو یـا بهنظرم یرسددرچند
رسـان ههاوجرایـداصلـیاسـت. تلویزیونباشد،خواهشبکۀاجتماعی.الآنممکناست دهۀ گذشته،اصفهاندر
ارزیابـی شـما از وضعیـت رسـان ههای اصفهـان شـبک ههایاجتماعـیاخبـارراسـریعمنتشـر کننـد؛ولـی حوزۀرسان ههای گروهی،
در زمینـۀ تعهـد بـه مسـئولی تهای اجتماعـی واقعیـتایـناسـت کـهبـهدقـتوصحـتآ نهـاچنـدان دیداری_شنیداریوحتی
چیسـت ؟ اهمیـتدادهنم یشـود. روزنام ههاآنطور کهشهرهایی
بـه نظـر م یرسـد در چنـد دهـۀ گذشـته ،اصفهـان در منظـور مـن از شـاخ صها بیشـتر شـاخ صهای نظیرتهران،مشهدیاحتیاهواز
حـوزۀ رسـان ههای گروهـی ،دیداری_شـنیداری و حتـی مسـئولیتاجتماعیاسـتنه کارکردهایرسـانه پیشرفت کرد هاند،تحولو
روزنام ههـا آن طـور کـه شـهرهایی نظیـر تهـران ،مشـهد بـدون توجـه بـه مسـئولی تهای اجتماعـی. پیشرفتچندانینداشتهاست.
یـا حتـی اهـواز پیشـرفت کرد هانـد ،تحـول و پیشـرفت همینمؤلف ههایدقت،صحتونقدپذیری،ب یطرفی، البتهفعالانرسان ههادراصفهان
چندانـی نداشـته اسـت .البتـه فعـالان رسـان هها در پاسـ خگوبـودنو...معیارهایـیاسـت کـهدر رسـان ههای بهمسئولی تهایاجتماعیخود
اصفهـان بـه مسـئولی تهای اجتماعـی خـود اشـراف و جدید هم باید مدنظر باشـد. اشرافوحساسیتداشتهو
حساسـیتداشـتهودارنـد.در سـا لهایاخیـر،بـاتغییـر گمـان نم یکنیـد فعالیـت افـراد در شـبک ههای دارند.درسا لهایاخیر،باتغییر
نـوع رسـانه و ورود بـه عصـر فضـای مجـازی اجتماعـی بـه رمثسـا ًالنا کهاننـمتیگشنـمجـادد؟ر اجتماعـی چنـدان در حـوزۀ نوعرسانهوورودبهعصرفضای
نظـر م یرسـد اصفهـان توانسـته کمـی آن عق بماندگـی اسـت شـما مسـئول بتلسگــترا ْگمیشبــهخنـصوعی افعسـالیـت؛ اتمـفـارمدمداکـردن. مجازیاجتماعیبهنظرم یرسد
را جبـران کنـد .امـروز سـای تها و رسـان ههای فعالـی در اصفهانتوانسته کمیآن
شـبک ههایاجتماعـیدیـدهم یشـود کـهحتـیدر ابعـاد یک کانالهمباشید .کانالدیگرشخصینیست؛رسانه عق بماندگیراجبران کند.امروز
ملیفعا لاند.بهنظرم یرسدفرهنگشفاهیاصفهان اسـت.ا گـرصحـتوسـقمخبـری کـهم یدهیدیـانقدی سای تهاورسان ههایفعالی
بـاورودفضـایمجـازی کمـیتـکانخـوردهورسـان ههای کـهم یکنیـدرعایـتنشـود،ممکـناسـتجامعـهوحتی درشبک ههایاجتماعیدیده
دیجیتالتوانست هانداصفهانرادرشبک ههایاجتماعی امنیـتاجتماعـیبـاخطـرمواجهشـود. م یشود کهحتیدرابعادملی
در رأساخبار وتحولاتوسـوژ ههایاسـتانی کهمدیران ا گـر کانـا لبـامسـئولیتیکنهـادخبـریفعالیت فعا لاند.بهنظرم یرسدفرهنگ
ُبودررمدتدموللسـیـیاپتنینیهدامسـکینننتدکـ.شـالبهبکدتقههیهاقیـا ًامنمنیتهـازاشـشـرن تهمأوثییدکرنگـنیـاذادرسـقـریاتاریودآنهمناهـرادرایو کنـد،شـاید؛ولـیوقتـیفردیپشـتسـر گردانندۀ شفاهیاصفهانباورودفضای
کانالهست،باز هم کارکر ِدمسئولیتاجتماع ْی مجازی کمیتکانخوردهو
فـردیاسـت،نـه گروهی. رسان ههایدیجیتالتوانست هاند
بـا روزنام ههـا مقایسـه کنیـم؛ ولـی وقتـی دقـت م یکنیـم تـازمانـی کـهشـمابـاا کانـتشـخص یتانخبـریرابـرای اصفهانرادرشبک ههای
م یبینیـم در میـان کسـانی کـه رسـان هها یـا کانا لهـای دهنفراز دوسـتانتانارسـالم یکنید ،کارکردفردیدارد. اجتماعی در رأس اخبار و
گروهیرارهبریم یکننداصفهان یها کمنیستندوتعداد اماا گرصاحب کانالیهسـتید،یعنیصاحبرسـان هاید. تحولاتوسوژ ههایاستانی که
دنبا لکنند ههایشـانهـم کـمنیسـت.ایـنرام یتـوانبـا حتیصفحۀشخصیشمادرشبک هاینظیراینستا گرام مدیمرانتنوشمرتمولییکاننندهقمرایردنهشنبدکو ُبهرهاد
تیـراژ روزنامـ های کـهب هفـرضدهسـالپیـشدر اصفهـان ب همثابـۀ رسـانه کارکـرد دارد؛ یعنـی ممکـن اسـت پیـج ملیپیدا کنند.
منتشـر م یشـد مقایسـه کـرد :آن روزنامـه ممکـن بـود شـماچندهزار نفردنبا لکنندهداشـتهباشـدوبرحسـب
پایـش بـه تهـران یـا هیچ شـهر دیگـری باز نشـود؛ ولـی این افرادی کهآنصفحهرادنبالم یکنند ،کارکرداجتماعی
رسـان هها الآن بـا یـک کلیـک بـه دنیـا وصـل م یشـوند. پیـدا م یکنـد؛ بنابرایـن بـه نظـر مـن ،متولیـان کانا لهـا
آقـای حـداد عـادل ی کبـار نکتـۀ جالبـی دربـارۀ اصفهـان یـا صفحـات اینسـتا گرامی بایـد بـا مسـئولیت اجتماعـی
م یگفـت؛اینکـهاصفهـانچهارصـدسـالپیشپایتخت آشـنا باشـند .م یپذیـرم کـه ای نگونـه رسـان هها برحسـب
بودهوپایتخت یاشتمامشده،ولیاصفهان یهاهنوز در تحـولات روز ب هی کبـاره اختـراع شـد هاند و قوانیـن آ نهـا
توهمپایتختی گیر کرد هاند.عد هایمعتقدنداصفهانو بعـداز پدیـدآمدنشـانوضـعم یشـودونم یتـوانزودتـر
71
نم یمانـد.رسـان ههایجدیـد کمتـرنقـدیرام یپذیرنـد قوانیـن در کشـور یکسـان اسـت .ا گـر خـط قرمـز اصفهان یهـا کمـیزیـادازحـدملـیفکـرم یکنندویکـیاز
و حتـی نقدهـای مربـوط بـه خودشـان را کمتـر بازنشـر هست،ا گرسانسور وخودسانسوریهست،در نقدهایـی کـهبـهوضعیـتآبوارداسـتهمیـنزیـادی
م یکنند.بهنظرم یرسدرسان ههایقدیمبااینکهامکان تمام کشـور هست.چگونهاسـت کهرسان ههای ملـی فکـر کـردن اسـت کـه موجـب شـده خـود اصفهـان
فن یشـان کمتـربـود،نقدپذیرتـربودنـد.همیـننقدپذیر رسمیدر زمینۀمسئولیتاجتماعیدر اصفهان الآن بـا مشـکلات زیـادی در حـوزۀ آب روبـ هرو باشـد .بـه
آرما مسـتئروولیعمیت ا قجتتر،ماصعـرف ًیا همـان بـودن یـا نبـودن بخشـی از ای نقدرضعیفعملم یکنند،ولیدراستانیمثل نظـرم یرسـدملـیفکر کـردناصفهان یهادرشـبک ههای
فضای است.منب یشکدر یک خراسـانقویواردم یشـوند؟ دیجیتـالواجتماعـیمثبـتبـودهوموجـبتأثیرگـذاری
بـرحـوزۀفرهنگـیواجتماعـیمتمرکـزم یشـدم. ضعیـفبـودناصفهـاندرحوزۀرسـانه ،کهبهنظرمنتا ملیآنانشـدهاسـت.چوننگاهشـاننگاه کلانوملی
ب هگمانتعدادیاز کارشناسان،ا گررسانهبخواهد حدیدر یکدهۀ گذشتهجبرانشده،الزاماب همعنای بـوده ،کانا لهـا و شـبک ههایی هـم کـه در اصفهـان رشـد
رسـالت خـود را در زمینـۀ مسـئولیت اجتماعـی ضعـف در مسـئولیت اجتماعـی فعـالان رسـانه نیسـت. کرد هانـدملـیحرفم یزننـدودنبا لکنند ههایملیهم
انجـام دهـد ،بایـد خـود را وابسـته یـا متعلـق بـه حتـی م یتـوان گفـت مسـئولیت اجتماعـی زیـاد از حـد
مـردموبـهنوعیمدیونمـردمبداند.ایننوع کار فعـالانرسـانهدراصفهـانتـاحـدیموجـبمحافظ هکار دارنـدوتعدادشـانهـم کـمنیسـت.
کـردنبـرایهـررسـان هاینیازمنـدنوعـیاسـتقلال شـدنبی شازحـدآ نهـاهـمشـدهاسـت. رسـان ههایمتمرکزتـروبـهقـولشـماقدیم یترهـا
اسـت.وقتیرسانهمستقلاستم یتواندحرف مثل ًا بدهنـد، ا گـر همیـن الآن رسـان های بـه شـما مثـل روزنام ههـا و خبرگزار یهـا مسـئولی تهایی
مـردم را بزنـد و دغدغ ههـای آنـان را بازگـو کنـد؛ روزنامـه ،خبرگـزاری یـا ماهنامـه ،بـر کـدام بخـش دارندودرقبالاینمسئولی تها،محدودی تهای
ودگورلنـتـهیهـدرانشوـتعهوباباشســتدگ،ن یهکایتهـ ًباهمهجربـنورهابدهیـاساهنروسـاوحردو از حـوزۀ مسـئولیت اجتماعـی بیشـتر متمرکـز حاکمیتـی نیـز هسـت؛ یعنـی خـط قرمزهایـی
م یشوید؟بهنظرشماجامعهدر حالحاضرنیاز برایشـان تعریـف شـده اسـت .شـما م یگوییـد
خودسانسوریم یشودوازرسالتشبازم یماند. دارد بـه چـه موضوعـی پرداختـه شـود؟ ردارسـناند؛همهثال ًادبرهشمـبسکئ هولهیایت اهاجیتمشـااعـنآیگاضهعینفهداارینـد؛ی
وضعیتاستقلالرسان ههارادر اصفهانچگونه ااوسـل ایتن ،اکـصهااًلز آونارجداکحــوهزۀجاسمیعـاۀسـمـاتبن همشـیدشـدتم.سیداوسـم اینتزکـدهه پـسبیاییـموبرایشـانمسـئولیتتعریـف کنیـمو
م یبینیدومیزانتأثیرگذاریاینشاخصدرانجام بگوییمشمابایددر برابراینخطوطقرمزمسئول
مسـئولیتاجتماع یشـانراچقـدر م یدانیـد؟ وارد حـوزۀ فسـت نیوزهـا هـم نم یشـدم .اخبـار سـریع و باشید.بهنظرمندراینحالتهمبازمسئولیت
رسـان ههای قدیـم ب هشـدت وابسـت هتر از رسـان ههای تحـولاتسـریعی کـهجریـانداردآرامـشراازبخ شهـای اجتماعی کارکردشرااز دسـتم یدهد؛چونآن
مدر نانـد؛چـونب ههرحـالممکـناسـتمتعلـقبـهیک کزـیـشرـادهدرهاونیساـزداجتن.اناملمزعـامیـهًاگشاـیرـوفتدـن.همحـوجنحمتـشـخیبخـعرصمًمـاوبـلرجراحاـزبوازرجتۀاقـفمارعـهیهنـآ گسـالگهدبیر رسـانهبایـدب هصـورتآماتـور کارشراانجـامدهـد
صنعت،شـرکتیانهاددولتیباشـند.از اینزاویه،وضع و مـردم هـم آرا مآرام بـا توجـه بـه آ گاه یهایـی کـه
شـبک ههایاجتماعیبهتراست؛چونهنوزمستق لاند کسـبم یکننـدوبـاتوجهبهدرصـداخبار صحیح
وچونهزین ههایشـانبسـیار کمتراسـت،اسـتقلالمالی انـدازۀمحلـیمتمرکـزم یشـدم؛چـونمابخشـیاز نظام یـا ناصحیحـی کـه از رسـان ه م یشـنوند تشـخیص
دارندوهمینامرآ نهارا کمینسب تبهرسان ههایقدیم جهانـی هسـتیم و بایـد داشـت ههایمان را در فضایـی آرام م یدهندچگونهخبرهایشـبک ههایغیررسمی
جسـورتر کـرده اسـت و راح تتـر آنچـه را در بدنـۀ جامعـه بازنشـر و بازتولیـد کنیـم .بایـد ب هانـدازۀ توانمـان در ایـن راغربـال کننـد.پـسماوارداینموضوعنشـویمو
م یگذردبازتابم یدهند.بهنظرم یرسددراینموضوع دهکـدۀ جهانـی محصولـی بـرای عرضـه داشـته باشـیم. بگذاریـمرونـدطبیعـ یاشراطی کنـد.از طرفی،با
فضادراصفهان کمیبهترشده؛چرا کهیکیازضع فهای بـا توجـه بـه امـکان فنـی ایجـاد گف توگـو در رسـان ههای توجـهبـهمسئولی تهایشـاناختیاراتـیبـهآ نهـا
رسـان هها شـاید همیـن وابسـتگی بـود؛ اینکـه شـاید آن جدیـد،فرهنـگ گف توگـورا گسـترشمـ یدادم.البتـهبه دادهشـود.خطـوطقرمـزهـم کـهبرایشـانتعریـف
جریـده ،نشـریه حسـب میـزان هزین ههایـی کـه دارد، نظـرم الآن برعکـس اسـت؛ گرچـه امـکان فنـی گف توگـو شـده اسـت .بـه نظرتـان ایـن تفکیـک در همیـن
حسبقیمت کاغذو...بی شازحددرگیرمنافعومسائل در شـبک ههایاجتماعـیبسـیار بیشـتراز روزنامـهاسـت،
اقتصـادیومعیشـتیشـود.ولـیاوضـاعتاحـدزیـادیدر امـا کمتـر گف توگویـی در آ نهـا دیـده م یشـود .آ نقـدر حالـتخـودشطبیع یتـرنیسـت؟
رسـان ههایمجـازیجدیـددرایـنزمینـهبهتـراسـت. هم هچیزسریعاتفاقم یافتد کهجاییبراینقدپذیری یکـی از دلایلـی کـه شـبک ههای اجتماعـی توانسـتند
بکـ هه اسـزرعسانتسرـوشـر ردهـکاننـشـددنودم .احتبفـاوقـ ًابمـشـنوبنـادایـهمنیـمونافاقـسـم وت
م یگویمبرگبرندۀشـبک ههایاجتماعیهمینبود که
از سانسـور ونظار تهـایبی شازحـدومحدودی تهایـی
کـه رسـان ههای قدیـم بـا آ نهـا مواجـه بودنـد رهـا شـدند
و توانسـتند میـدان را در دسـت بگیرنـد .مـن معتقـد
بـه سانسـور کـردن ای نهـا نیسـتم ،بلکـه م یگویـم بایـد
کقـانهوشـنبگکذاهرهای کینایجمتومباعهـجیاایصاای ًلنبکاهشـبندیشانیبنایشـمود،فکسـررکینع ًیابام
تحـولاتروزقوانینـیدرایـنحـوزهوضـع کنیـم کها گـردر
آ نهاخبردروغیمنتشرشد،در قبالشپاس خگوباشند،
نـه اینکـه آ نهـا را مجبـور بـه خودسانسـوری کنیـم.
نکتـۀ دیگـر ایـن اسـت کـه ای نهـا اقتصـاد رسـان ههای
قدیمراهمبامشـکلمواجه کرد هاندودلیلشهمنبود
قانو نگـذاریاسـت؛فـردب هراحتـییـک کانـالرا هانـدازی
م یکنـد و آ گهـی هـم م یگیـرد و در ایـن میـان بـه هیـچ
نهـادیازجملـهدارایـیوبیمـهو...پاسـ خگونیسـت؛فرد
هسـتوحسـابشـخص یاش!درحالـی کـهرسـان ههای
قدیـم بـا قوانیـن اقتصـادی مشـخصی مواجـه بودنـد.
بقخدیمشکهاـمال ًایاززآیـاندرسـیانازهآهگاارهخ یهتـباربیستـتجـهاروبیه رشـسبـاکن ههههاایی
اجتماعـی رفتـه اسـت.
شمار ٔهبیستوسوم72
آذر مـاه 1397
شهروند ایدئال به
آرما نهای شهرش
متعهد است
مسئولیتاجتماعیو حا لوروز جامعه
در گف توگو با دکتر کوروش محمدی
گروهجامعه
دکتـر کـورش محمـدی رئیـس انجمـن
آفسعایلی بتشاناجتسـمایعایـیراخنوادرساـبهت.م بطیالشعـتۀرآعسیمـ ِربعشلنمـاسی وی
اجتماعـی پرداختـه و در ایـن زمینـه حر فهـای
بسـیاریبرای گفتندارد.سـال گذشـتهبالیسـت
اصلا حطلبـانواردشـورایاسالمیشـهراصفهـان
شـد و در طـی ایـن یـک سـال نیـز در کنـار دیگـر
مسـئولی تهای خـود در پارلمـان شـهر دغدغـۀ
اصلـیخـودیعنـیآسی بشناسـیاجتماعـینیـزبـا
همتمضاعفپی گرفتهوامیدواراستازطریق
قوانیـنوطر حهـای کاربـردیبتوانـددردیازاین
شهرراتسکیندهدوبانگاهپیشگیرانهازدردمند
شـدن شـهر پیشـگیری کنـد .بـا ایشـان در یکـی
دو شـمارۀ دیگـر نیـز گف توگوهایـی داشـت هایم.
ایـنبـار مسـئولیتاجتماعـیبهانـ هایشـدتـابـه
سـراغ ایشـان در سـاختمان شـورای شـهر برویـم و
نظراتشـان را در ایـن بـاب جویـا شـویم.
محمدعلی میرزایی
73
رو یگردانشد هاندوبافضایماهوار هایوفضایمجازی فردآسی بدید هایدیدی،درخودتاینوظیفهوتعهد وضعیـتجامعـهراازنظـرحسمسـئولی تپذیری
ارتباطبرقرار کرد هاندو کمتررغبتم یکننداخبارومطالب رااحسـاسنم یکنی کهبهاینفرد کمک کنی؛اورژانس چطـور ارزیابـی م یکنیـد و چـه عوامـل اجتماعـی
موردنیازشـان را از رسـانۀ داخـل بگیرنـد .ایـن ضعفـی در وظیفـهداردبـهاورسـیدگی کنـد.در واقـعمـامسـئولیت
سیاسـ تگذاریرسـانۀملیماست. اجتماعـی را زیرمجموعـ های از وظیفـه تعریـف کرد هایـم؛ شـهروندان جامعـه را مسـئولی تگریز م یکنـد؟
حوزۀاقتصادیهم کهنوعیحوزۀمادر بهشمار م یآید، در حالی کهمسئولیتاجتماعییعنیتعهدیکانسان مسـئولیت اجتماعـی در تمـام دنیـا یـک عامـل محـرک در
ابررتبـسایاطسمستـ،تقحیوزمۀباـاجتمعمیاعشـیوتفورزهنندگگـییاثمرـگرذدارمادساردت.؛اتچفاوقـ ًان یـافـردبـهجامعه،بهآحـادجامعه،بـهارز شهایجامعه حـوزۀ توسـعه و یـک عامـل انسـانی در زوایـای مختلـف
وبـهمشـاغلجامعـه.ا گـرتعهـدرادردوحوزۀمسـئولیت حوز ههـایاجتماعـیشـمردهم یشـود.سا لهاسـت کـه
ا گـرحـوزۀاقتصـادینتوانـدارتباطـشرابـامـردمدرسـتو اجتماعـیفـردیومسـئولیتاجتماعـی گروهـیتعریـف دنیـابـهایـننتیجهرسـیدهاسـت کهبـرایدسـ تیابیبه
محکـمبرقرار کند،بایدمسـئولی تپذیریمـردمرارؤیایی کنیم،شایدمیزانفاصل هماناز تعریفاصلیمسئولیت توسـعۀ اجتماعـی در سـطح جوامـع راهـی نـدارد جز اینکه
دسـ تنایافتنیدانسـت.وقتیحوزۀاقتصادنم یتواندبا اجتماعـی آشـکار شـود .معتقـدم امـروز شـکاف عمیقـی شـهروندان را در حـوزۀ اجتماعـی مسـئولی تپذیر کنـد.
جامعهارتباطبرقرار کندونیازهایجامعهراببیند،افراد میـان جامعـۀ مـا و تعاریـف و اسـتانداردهای مسـئولیت آنچهمااحسـاستعلقشـهروندیم ینامیمامروزیکیاز
جامعـهدیگـراقتصـادرابـهرسـمیتنم یشناسـندوآنرا اجتماعـی وجـود دارد. عواملجدیدر گرایششـهرونداندرمشارک تهاسـتو
فضایـیبـرای گسـترشفسـادودشـمنخـودم یداننـد؛ چـهمیـزانازآسـی بهایاجتماعـییاآسـی بهای نگاهشـهروندانبهحوزۀمشـارک تهایاجتماعییکیاز
ماننـد وضعیـت فعلـی اقتصـادی کـه مـردم در تأمیـن فرهنگیامروزراناشیازمسئولی تناپذیریفردی مؤلف ههاییاستکهازهمینمسئولی تپذیریاجتماعی
معیشتشـان بـا دشـوار یهای بسـیاری مواج هانـد .بایـد واجتماعـیم یدانید؟ ناشـیم یشـود.درخصـوصوضعیـتمسـئولی تپذیری
اقتصـادرامـادرسـایرحوز ههادانسـت؛چوناقتصادابعاد امروزهبسیاریازآسی بهایاجتماعیدرجامعۀما،مثل اجتماعـیدرجامعـۀمـاباید گفـتب هواسـطهمؤلف ههای
چندگانـ هایدارد کـههـمم یتواندمنجییاآرام شبخش اعتیـاد،طالق،فحشـاوفسـاداخلاقـی،ب هنوعیریشـهدر فرهنگـیوهنجارهـاوخرد هفرهن گهایـی کـهدرجوامـع
جامعهباشد،همم یتواندعاملترویجفسادباشدورانت ضعـف کارکردهـایمسـئولیتاجتماعـیدارد.زمانـی کـه سـنتیغالباسـت،مسئولی تپذیریبیشـتریدرمیان
ومارخدتماملسـسترقاتیقموایـسـت کت.نـسد.یاازسـطرفـتمیتمأثکیـرنااقتسـصـتاتدأثبیررزنکادگمل ًای میزانمسـئولی تپذیریاجتماعـیدرمیـانافرادجامعه افـراددیـدهم یشـود؛افـرادبـههـمنزدی کانـد،حلق ههای
کاهـش م ییابـد ،آ نهـا دیگـر در دسـترس جامع هشـان اشجبتکماهعـهایی بیوساـقیاعر فیهشـسرتدنه اد.سـدر گتذوششتـبۀنک ههچهاندیا انجدتورم،امعـثل ًیا
فمرسهـنتـقیگمنیـیزبـرمزعنمـدگـول ًای بملرنددممنـدداشـتتاهسـباتشـ.دد.رتاأیثـیـرناحتوزحهوهزـۀا نیسـتند ،یعنـی از محـور هنجارهـای آن جامعـه فاصلـه تایک یدودهۀپیش،جامعهب هعنوانیکجامعۀسنتی،
م یگیرندودرنتیجهحستعلقشانرابهجامعهازدست شبک ههایاجتماعیبسیارقدرتمندیداشت،مثلبازار،
سیاس تگذاریصورتم یگیردوآثارآنچندینسالبعد م یدهنـد.امـروزبخـشزیـادیازافـرادی کـهدچارآسـیب کـمهسمایـجادن،اقـشبواکم هوفهاامییف المهـیالجـیاکرهتیبـجول ِد.یاآین نصهـلا ههرمحـمهنیوبعودی
اوزلایجـارگاریدآرنحوسزیۀااقسـتصتاهداسدریزانسـدگـ تیگمـذارردیمآشـشـوکداروامحییانشـًاوآدن؛ شـد هاندآنانیهسـتند کهحستعلقشـانرابهجامعهاز اثرچرخشـیو گردشـیبرافرادم یگذاشتوباعثم یشد
دستداد هاند .کسی کهامروزدرناهنجار یهایرفتاری افرادنسـب تبههماحسـاسداشتهباشند.ایناحساس
سسیریاع ًساـاثرتدشربرسـزندتگنبیامشـردد،ممهثـویلداهمدفیمشنـودد؛بکـنرابدراینیانراارنتبهاها،ط مشارکتدارد،سرقتم یکندیابهجامعهآسیبم یزند نوعیمقولۀاجتماعیاست کهمسئولی تهایاجتماعی
آن حـس مسـئولیت را از دسـت داده اسـت .کسـی کـه راتقویتم یکند؛اماامروز کهجامعۀمادرحال گذاراست،
دوسـوی هایمیانمسـئولیتاجتماعیواقتصادهست. احساسمسئولیتاجتماعیداردم یگوید کهمنفردی یعنیمرحلۀسنتیراپشتسر گذاشتهومسیرمدرنیته
کامجتمکاکعـندی.مهـثل ًما م یگویـم «دوسـویه» چـون مسـئولیت ازافراداینجامعهوعضویازآنهستموتنهابرایخودم را در پیـش گرفتـه اسـت ،نتوانسـت هایم برخـی ارز شهـا و
م یتواندب هنوعیاقتصادرا کنترلیابهآن زندگینم یکنم؛بنابراینبهاینجامعهتعهددارم .کسی هنجارهـایخاصوبومیجامع همانراحفظ کنیـموآن
گرانشدنارزرادرنظربگیرید.ب یتدبیریوسیاستغلط کـهبـهجامعـهتعهـدداردهی چوقـت کارینم یکنـد کهبه را به دوران جدید انتقال دهیم .در واقع نگاه ما به توسعۀ
درحوزۀاقتصادباعثم یشودقیمتدلاراز 4300تومان همـۀ جامعـه آسـیب وارد شـود؛ اعتقـاد دارد کـه اعتیـاد، کشوروجامعهت کبعدیبودهوشاملتوسعۀاقتصادیو
کمی بیشتر شود و برسد به 4800تومان؛ اما علت رسیدن طالق،فحشـابـههمـۀجامعـهآسـیبم یزنـد.امـروزاین اجتماعیوفرهنگینبودهاست.ماابعاد گوناگونتوسعه
قیمـتبـهمـرز 10هـزار تومـانو 12هـزار تومـانچیسـت؟ حـستعلقپاییـنآمدهاسـت. رادرنظرنداشتیموبهامورسطحیبسنده کردیم؛چنین
بخشیازآنهمینافرادیهستند کهآناحساستعلق چـه ارتباطـی میـان وضعیـت سیاسـی و اقتصـادی شـد کـهامـروزنـهایـنطرفـیهسـتیمونـهآنطرفـی؛نـه
راندارنـدواحسـاسمسـئولیتاجتماعـیهمنم یکنند. جامعهومیزانمسئولی تپذیریومشارکتافراد جامعۀسنتیهستیمونهجامعۀمدرنوهمینمسئله
احساس مسئولیت اجتماعی در بخش عظیمی از مردم وجـود دارد؟ بهتشـدیدمؤلف ههایضدفرهنگیانجامیدهاسـت کهبر
وجـودنـدارد.دلار گـرانم یشـودوبسـیاریهرچـهدارنـد کامل ًامستقیمبا کهرابطۀ است رفتار سیاستحوز هایاز هویتاجتماعیوفرهنگیاثرمنفیم یگذارد.همینامر
م یفروشندودلارم یخرند،بیآنکهبهنتایج کارشاندر ارزویحـکروزدۀهااجوتنمگارعیشفهااصلیاهبجتگیمراعد،یعافمرل ًاابددایرعد.دالتسـیایرساـترتوای گرج باعـثشـدبسـیاریازداشـت ههایمانراازدسـتبدهیـم،
سطح کلانجامعهتوجه کنند؛امامردمترکیهراببینید؛ شـبک ههایاجتماع یمـانرا،فضاهـایفامیلـیرا.دنیـاو
زمانـی کـه دلار گـران شـد ،دلارهایشـان را آتـش زدنـد و م یدهـد؛ یعنـی زمانـی کـه سیاسـ تگذار یها مشـرف بـر عصرماشینآمدوجایگزینهمۀ کارکردهایاجتماعیما
سفرهایشـانرا کنسـل کردند؛ولیدرایران،دراوج گرانی نیازهاوفضایاجتماعینیست،همانموقعرابطۀمیان شـد.سـرآمدهمۀای نهافنـاوریوفضایمجـازیبود که
ندیلارسـکتـنهندوسعــفیرفهااجیعتۀفارقیتحصایدشـایانسرـابهت،مثشـل ًاهآنرتونالیدااونتاحیالنضرد لای ههایانسـانیجامعهبارویکردهایسیاسـتدرحال بهشـبک ههایاجتماعیتعریفدیگریداد؛شـبک ههایی
تخریباست.درسا لهایاخیر،درحوز ههایمختلف، کهب یاعتمادیواحساسناامنیوافسردگیوتنهاییرابه
لغـو کنند،سـفرهایی کهبرجامعـهاثرمنفیم یگـذارد.در ب هخصوصحوزۀرسانه،سیاس تهایغلطیاجراشدهو جامعهالقام یکند،ب هجایاینکهافرادراهمپیونددهد.
کجمارمنـعۀگکانسـونیت؛وپـشراسیاحطفسـعال ِیسآمن،سـحئولیسمتاسئجتولیماعـتبیسهـیارم باعثشدهجامعۀمانوعیارتباطرسان های،فرایجامعۀ فرامـوشنکنیـم کـهمـامسـئولیتاجتماعـیرامؤلفـ های
دخیوگـدریشبورقفـرراار کینـسید.ااتسـفاق ًتااهیانجیاحماکسـئم،ولبیادنتیااجتیرماسـعانیهاهیم در راستایهمبستگیاجتماعیم یدانیموهمۀای نها
م یتوانـدبـراقتصاداثرگذارباشـد. را زیرمجموعـ های از سـرمایۀ اجتماعـی جامعـه بـه شـمار
شـما سـا لها ب هعنـوان کارشـناس آسـی بهای انداز هگیـری م یشـود .ا گـر سیاسـ تگذار یها از حـوزۀ م یآوریـم .زمانـی کـه ایـن مؤلف ههـا ،ارز شهـا و هنجارهـا
اجتماعیفعالیت کرد هایدوالآنیکسالیاست اجتماعیفاصلهداشـتهباشـد،آحادجامعهبهسیاسـت را در فرآینـد گسـترش فنـاوری و تغییـرات مرحلـۀ گـذار
کـهدر کسـوتوکیـلملـتدر شـورایشـهربـادرد وحوزۀسیاسـیاحسـاستعلقنم یکنند.باازبینرفتن امتحان کردیم،امروزبهنقط هایرسید هایم کهمسئولیت
مـردم بیشـتر آشـنا شـد هاید .فاصلـۀ میـان حـوزۀ احسـاستعلـق،مسـئولیتاجتماعیهـمازبینمـ یرود اتعجرتیمافعویشننواعختیهومظییفشهودش.دمهثل ًواافگقرطشدمرا کچنااررچجوادبهبویظمیارفیها
نظریوعملیدرمبارزهباآسی بهایاجتماعیرا و تعهـدی هـم در کار نیسـت کـه در سیاسـ تگذار یها
در حرک تهـایاجتماعـیچگونـهم یبینیـد؟ فعـالباشـد.امـروزبخـشعمـد هایازمـردمازرسـانۀملی
شمار ٔهبیستوسوم74
آذر مـاه 1397
پشـتیبانی و مـردان در جبهـه و خطـوط مقـدم حضـور مادرگیرپدید هایبهنامانکارهسـتیم.انکارسا لهاسـت
داشتند.هی چکسهیچچش مداشتینداشت،هی چکس کـهبالیجـانمـردموجامعـۀمـاشـدهاسـت.انـکار یـک
بهدنبالامتیاز نبود،نهامتیاز کنکور،نهامتیاز کارخانه، آسـیبجدیاسـت.حدودچهاردههماآسی بهاراانکار
نهرانتو....رفتندوجانشـانراخالصانهدادند.ای نها کردیـمونپذیرفتیـمچیـزیب هنـامآسـی بهایاجتماعـی
همهمسئولیتاجتماعیفردیبودونتیجۀ گروه یاش در جامعـۀمـادر حـالشـکل گرفتـناسـت.مـاتـازهچنـد
جامعـ های بـود کـه از کیـان خـودش دفـاع کـرد و مقابـل سـالاسـت کـهآنهـمبـافرمایـشمقـاممعظـمرهبـری
متجاوزایسـتاد.امارفت هرفتهآنارز شهااز دسـترفتو پذیرفت هایـمدرجامعـهآسـی بهاییداریـم؛امـاانـکاریـک
تضعیفشدوایننتیجۀسوءمدیری تهاودنبال کردن تفکـر اسـت .تفکـر انـکار یعنـی یـک تفکـر تجـاری .بـا اینکـه
منافـعفـردیبـودوحاصلـیجـز کمرنـگشـدنعدالـت عال یتریـن مقـام کشـور وجـود آسـی بهای اجتماعـی
اجتماعـی نداشـت .بسـیاری از افـراد احسـاس کردنـد از را پذیرفت هانـد و دسـتور داد هانـ د عوامـل ایـن آسـی بها
آنایدئولـوژی کـهبـاآنبـزرگشـدهبودنـدسوءاسـتفاده ب هخصـوصدر پنـجحـوزۀاعتیـاد،فحشـا،طالق،نقـاط
م یشود.برخیهمبهسمتاختلا سهاوسوءاستفاده بحـران شـهری و حاشی هنشـینی ،شناسـایی شـود ،ولـی
ازمنافـعبی تالمـالرفتنـد.بدیـنترتیـبمـردمدرتنگنـا همچنـانآنتفکـردرجامعـهجاریاسـت؛یعنی کسـانی
قـرار گرفتنـد و رفـاه مـردم نادیـده گرفتـه شـد و رفت هرفتـه بکراهدیرپرأسستمودجیارییگاتاهندشااسـنیقارئحلانصادرویظاامهن ًریاتمییهخوسـاتهننددآکهن
مسـئولیت اجتماعـی بـا کمرنـگ شـدن احسـاس تعلـق اینپی شبین یهاسیا هنماییاستوثانی ًابگذاریماتفاق
بیفتـد ،بعـد راهـی برایـش پیـدا م یکنیـم؛ چـرا الآن خـود رابیشـترحفظ کنند؛بنابراینبهدنبالآ ناند کهشـرایط
اجتماعـی کمرن گترشـد. رادرگیـر کنیـم؟ایـننـوعنـگاهدر دنیـامعـروفبـهقیـاس راهرچهبیشترسفیدنشاندهند؛چونم یترسندپست
ایـنفـرار از مسـئولی تپذیری کـهدر جامعـهبـاآن رودخانهاسـت.م یگویندشـنا گرچیر هدستیدرقسمت ورانتیرا کهدرحالحاضرازآناسـتفادهم یکنندآسـیب
روب هروییـمچقـدر ناشـیاز فرهنـگمـردماسـت؟ عمیـق رودخانـه ایسـتاده بـود .اجسـادی بـه رودخانـه ببینـدوآنرااز دسـتدهنـد.بـههمیـندلیـلبسـیاری
فرهنگجامعۀماتابعایدئولوژیکشاست.ماجامع های م یافتادنـد و آب آ نهـا را بـه قسـمت عمیـق م یبـرد .آن ازافـرادهمچنـانتالشم یکننـدجامعـهراسـفیدنشـان
مسلمانیموریش ههایفرهنگیوتاریخیومذهبیمابه فردم یرفتواجسـادرابیرونم یکشـید .کسـیآمدوتل دهند.همینامرفاصلۀبسیارزیادیمیانتئوریوعمل
اسـتحکامفرهنـگ کمـکم یکنـد؛یعنـیفرهنـگرانگه اجسـادرادیـد.بـهاو گفـتچـهم یکنی؟ گفتجسـدهارا ایجـاد کـردهاسـت.
داشـتهاسـت.ماغنایلازمرادر حوزۀفرهنگداریم؛اما درم یآورمتارودخانهآلودهنشود .گفتدردهانۀرودخانه تقریبـ ًا مـا آسـی بهای اجتماعـی، در زمینـۀ آسـی بهای
کواارنکرطدبـاهاقیدفررحهـنوزگۀفیرمهانقـوگینمـباوبدسهـایاسرـپایت.یـسـنراعسـتت.حرمکثا ًلت کسیمردمراهلم یدهدوم یاندازددرآب.توبایدبروی شناساییشدهاستوماوهمۀدستگا ههااینآسی بها
ببینیـدفنـاوریچقـدر رشـد کـرده؛آنوقـتمـاب هلحـاظ جلواورابگیری،ب هجایاینکهجسدهارادربیاوری.مدل رامطالعـه کرد هایـم.امـروزدردیدرجامعـۀمـاهسـت کـه
فرهنگیچقدر رشد کرد هایم؟در حوزۀخانوادهوارتباط مـاهـمهمیناسـت. بـا مسـئولیت اجتماعـی ارتبـاط زیـادی دارد .بسـیاری
بینفرزندانووالدینچه کار کرد هایم؟چقدر توانستیم چگونهم یشودشهروندانیتربیتکردکهدرحوزۀ از دسـتگا هها و مدیـران اعتبـارات کلانـی بـرای مبـارزه بـا
مسـئولیت اجتماعـی را جـا بیندازیـم؟ چقـدر توانسـتیم اجتماعـی مسـئولی تپذیر باشـند؟ نقـش قوانیـن آسـی بهای اجتماعـی دریافـت م یکننـد و آن را صـرف
مهار تهایاجتماعیراتقویت کنیم؟چقدر توانسـتیم نهادهـایحا کمیتـیچقـدر در اینامرمؤثراسـت؟ مطالعـاتب یثمـریم یکننـد کـه کپ یپیسـ ِتمطالعـات
درحوزۀفرهنگیبرمبنایپیشگیری کار کنیم؟ماهیچ بورااصیاا ًیل انعاتمقـرامد نـنمداعرتمق کـدبههمحیرتـکواتنازمپایسـیائنبل اهبجاتلاماهعـستی رما یدعینـگـریاعسـما ًتل.آندـکاانـنبـیااازفـرحاـدوزمۀ آدنسـظیرشـباهانقـیراارجداتدمماعـیبینبـدنرـادی؛
کارینکردیم؛وآسـی بهازیادوزیادترشـدوآسـی بهای از سـطوح بـالا و حاکمیتـی تنظیـم کـرد .چنیـن امکانـی خودواطرافیانشـانم یسـازند .کسـی کهاحسـاستعلق
جدیـد پدیـد آمـد .همیـن فضـای مجـازی خـودش در وجـود نـدارد و مقاومـت ایجـاد م یشـود .مـا بایـد نظـام وتعهـدنـداردبـهجامعـ هوآسـی بهایاجتماعـیآنهـم
آموز شوپرورشمانراباتحولیبنیادینبهسمتجامعه نـگاه غیرمتعهدانـه دارد .پشـت سـر بسـیاری از مسـئولان
بخ شهایـیبرایجامعهآسـی بزاشـدهاسـت. برگردانیم.آموز شوپرورشالآندر اختیار جامعهنیست قفسـ ههاییهسـت کـهپراسـتازمطالعاتـی کـهدرحوزۀ
کارکردهـایفرهنگـیمـاضعیـفاسـتوبههمیـندلیل، و نا کارآمـد بـدل شـده کـه وع بـماهًلنههـیاـدچ کیممنکـفعیـبـله،جخانمثـعـیۀ آسـی بهای اجتماعـی صـورت گرفتـه .امـا هی چوقـت از
خرد هفرهن گهایـیازبیـرونم یآینـدواثرگـذارم یشـوند، مـاوحوز ههـایاجتماعـی ربهیطـ چکی بدـاهماازیاـیننتهاحاقسیتقـفاادتهنو مشدطاهلوعـهارگتز نسدیااشـستهتگوذاعرم یدتهـ ًاا
مثـل همیـن خرد هفرهنـگ پوشـش .فرهنـگ اصیـل مانم یکند.مسئولی تپذیریاجتماعیرامابایداز کجا
مـا پوششـی اسـت کـه مـردم سـنتی و عـادی دارنـد؛ شروع کنیم؟مبنایآنخانوادهاست،اماچرام یگوییم سـلیق هایبـودهاسـت.ازایـن گذشـتهسیاسـ تگذار یها
امـا ایـن پوشـ شهای جدیـد جـزء فرهنـگ نیسـت و آموز شوپـرورش؟چـونمـاراهدیگـرینداریـمجـزاینکـه زمانـی انجـام م یشـود کـه دیگـر دچـار آسـیب جـدی
خرد هفرهنـگ اسـت و ک مکـم در جامعـه رشـد م یکنـد. والدیـن نسـل آیند همـان را از طریـق آموز شوپـرورش شد هایم.متأسفانهدرحوزۀآسی بهایاجتماعیهی چگاه
امـروزه خرد هفرهن گهایـی مثـل پوشـیدن لبـاس پـاره مسئولی تپذیرتربیت کنیم.بابخشنامهودستورالعمل قائلبهپیشگیرینبودهونیستیم.ماجامع هایبامدل
در جامعـه رشـد م یکنـد .ایـن نشـان م یدهـد مـا در وبرخوردهـایآمرانـهب ههی چوجهنم یتوانیممسـئولیت طبییاسنتیهستیم.یعنیمنتظریمآسیبیپدیدبیاید
کارکردهـای فرهنگ یمـان ضعیـف عمـل کردیـم .جالـب اجتماعـی ایجـاد کنیـم .مسـئولیت اجتماعـی یـک بـاور وجامعهدرگیرشود؛بعدتازهم ینشینیمواتاقفکرهایش
اینجاسـت کـه خرد هفرهنـگ بـه ارزش تبدیـل م یشـود؛ است،اعتقاداست،تعهدیاست کهافرادرادراینحوزه راتشکیلم یدهیم.هزین ههای کلانوزمانزیادیصرف
یمعنـیشـیونخدر.دمهثفلرًاهنجوانگهیـاکهکـهسـامد هیپآیونـدش،اارسزتشمهـماکجنابا هسجـتا تربیـت م یکنـد .مـا الآن خیری ههایـی داریـم کـه افـرادی اتا قهایفکرم یکنیمتاهمینمسـئولانی کهتابهحال
در جمعیاحسـاسخجالت کند؛چونممکناسـتبه ب هصورتداوطلبانهم یروندودر آنجافعالیتم یکنند؛ هیچکارینتوانست هاندبکنندرا هحلیبیابند.جالباست
اوپذیـرشاجتماعـیندهند؛چوننتوانسـتهمانندآ نها ایـن مسـئولی تپذیری اسـت و ایـن فـرد مسـئولیت کهاتا قهایفکرماباحضورمسـئولانیتشـکیلم یشـود
لبا سهایمد لداربپوشـد.پسچیزی کهبرفرهنگاثر اجتماعـی فـردی دارد .یک تیم فوتبـال را در نظر بگیرید. کـهسا لهاسـتمدیرنـدوبـامدیریتآ نهااینآسـی بها
م یگـذارد کارکـردضعیـففرهنگـی،رفـعتکلیـف کـردندر ت کتـک بازیکنـان در ایـن تیـم ،طبـق چیـزی کـه مربـی ایجـاد شـده اسـت .بعـد دوبـاره همی نهـا را م یآوریـم و
حـوزۀفرهنـگوورودخرد هفرهن گهاسـت.در ایـنسـه تعییـنم یکنـد،مسـئولیتاجتماعـیفـردیدارنـد.ا گـر م یگوییـمحـالا فکـر کنید کـهبایدچـه کار کنیـم.علائمو
دههمتأسفانههموارهتکلیفراازسرخودمانباز کردیم؛ هرفردنقشـشراب هخوبیایفا کند،آنوقتمسـئولیت نسـشـاانل هپیهـایشبآسشــیکاارریشاـزآدهسـبـیودب؛هماثا ًیلا کجاترمشانعاسیـادهنیبایپانسـزدهت
تیعکناـلیـیسفـفعرهینکگردییـوماررزفتشـارمهنادیکقنیهــرم؛یموثبا ًلیثدرمـمروراردجمایاگهـزویارنه اجتماعی گروهیشـکلم یگیرد؛پسبنیانمسـئولیت
گروهـی نشسـتند و بـرای کل کشـور و فرهنـگ جامعـه اجتماعی گروهی،مسـئولیتاجتماعیفردیاسـت.در سـال پیـش دربـارۀ طالق هشـدار دادنـد .خـود مـا پنـج
تصمیـم گرفتنـدو گفتنـدماهـوارهممنـوع!بـارسـانه کـه طول هشـت سـال دفاع مقدس ،مسئولیت اجتماعی را سـالپیشاعلام کردیمنوعیسـونامیدرموضوعروابط
نم یشودجنگید؛چونرسانهراهشراپیدام یکندوورود م یشددر میانهمۀافرادجامعهدید.زنانمادر پشت پجینشـسـگییردریحـشـاولد؛اشـمـکاهلنـگروفزتـمسنـائسوـلاتناوایصــرانربادیاـرنـد کدنکـتـهراولل ًوا
م یکند.بایدبراسـاستجربهثابتشـدهباشـد کهرسـانه جبهـه ،در حوز ههـای امـداد و درمـان و در حوز ههـای
75
را م یپوشـانند ،مبـادا کثیـف شـود و بچـه را روی موکـت مرزهایشراپشـتسـرم یگذاردومرزیهمنم یشناسـد.
عسـبصـرِکمزانشـدگیـ ِنی ایـنمـدلزندگـی ایـیارافـنـری نشیزبـسـرمتی.نطشـبانینعتـدًا. هی چکـسنگفـتا گـرماهـوارهب هعنـوانرسـانهواردفضـای
در ایـن عصـر کـه فکـریوفرهنگـیجوانـانمـاشـده،مـاهـمبـارسـانهبـاآن
اسـت،بایـدارز شهـاراتقویـت کـردوجامعـهرابهسـمتی بجنگیـم .از جنـس خـودش با خودش بجنگیم؛ یعنی ما
بنیرادزکهاهیآدشامهنا.بمتاونانبنایددبااجرازمع شههراایصشراف ًانممبنتنطبیبقرنیشاوزنهداینهباش همماهوارهراتقویت کنیموبههمانمیزانبرایجوانان
درنظربگیریموبراساسایننیازهاپیشبرویم.بایداین جذابیتایجاد کنیم.مابسـنده کردیمبهرسـانۀملی که
سـبکزندگیراتغییردهیمونیازهایمانرادر چارچوب روزب هروزارتباطشبانسلجوانما کمترشدوازآنطرف،
ابـصهـوسـلمو رتوپاشسـمنخبـطهقـنییاپزاهـاسـبرخوگیـو بما،بـشـیهمج؛امچـعـو هان ایگـرشـفقدـیدًطا تکلیفراازخودمانسـاقط کردیموآنرابهعهدۀنیروی
واحبوزسـۀتارتهببـادطلیمجایمشـعوۀیتمق.ریابمـًارووازبمـسات دهاریحـدوازریۀ رم.سـواانب هاستیگیـیا انتظامی گذاشتیمو گفتیمپلیسبایدماهوار ههاراجمع
افـرادبـهارتباطاتشـانیعنـیافـرادمبتنـیبـرنیازهایشـان کند؛دیگردستگا ههایفرهنگیهمتعطیل!اینظلمبه
ارتباطبرقرار م یکنندواینباعثوابسـتگ یهام یشـود؛ پلیساست.حوزۀفرهنگیرارهام یکنیموحاضرنیستیم
مثـلارتبـاطمیاندختروپسـر کهموجبنوعیجـدالو مـاچقـدرحاضریـمواقعی تهـارابپذیریـم؟آیـاحاضریـمبا بـرای فرهنـگ جامعـه و تفکـرات جـاری در جامعه و حفظ
افسردگیم یشودوآسیبایجادم یکند؛چونبراساس واقعی تهازندگی کنیم؟ ارز شهایجامعهتکلیفایجادکنیم.نم یخواهیمتلاش
وابستگیاست.حتی گاهیبیناعضایخانوادهآ نقدر کنیموزحمتبکشیم.ب هجایاینکهدستگا ههاییمثل
اینوابستگیباباست کهوالدینمانعرشدفرزندشان بازیگراناصلیارتقایاینشاخ صهاچه کسانی آموز شوپرورش،ارشادوسازمانتبلیغاترادرگیر کنیمتابا
م یشـوند.ایـنمـدلزندگـیرابایـدتغییردادوبهسـمت هستند و سهم هرکدام چقدر است؟ کاررسان هایوفرهنگیبانفوذماهوارهمقابلهکنند،پلیسرا
اسـتقلالوهوی تبخشـیبهنسـلجوانحرکت کرد.ا گر درمقابلمردمقرارم یدهیم؛امااین کارجوابنم یدهد؛
ایـن هوی تبخشـی و اسـتقلال وجـود داشـته باشـد ،آن اولاز همهآموز شوپرورشاست کهسهمبیشتریدارد چرا کهدرصدبالاییازمردمه ماکنونازماهوارهاستفاده
مسئولی تپذیریواحساستعلقهمخودب هخودشکل وبایـدبـراسـاسنظـامتحولـیپیـشرودوایـنمهار تها م یکننـد.ایـننـگاهبهفی سبوکهـمبـودوالآنبهتلگرام
م یگیـردوالگوهـایمثبـتایجـادم یشـود؛چـونیکـیاز وارز شهـارابـهجامعـهتزریـق کنـد؛بعـدخانـوادهاسـت. همهست کهآنرافیلتر کردند؛ولیهیچ کاربرایرانیپشت
آسـی بهایمـاسـبکزندگـیماسـت. البتـه مـن خانـواده را نهـادی بنیادیـن در ایـن حـوزه سـد فیلتـر نمانـد؛ پـس روش ،روش شکسـ تخورد های
بـه نظـر شـما شـهر و شـهروند ایدئـال در حـوزۀ م یدانـم کـه فراتـر از آموز شوپـرورش اسـت؛ امـا چـون بـود کـههـدفآنفقـطرفعتکلیفبود.اینموضـوعبازبا
مسئولی تپذیریاجتماعیچهویژگ یهاییباید خانواد ههایماماهرنیستندوتربی تیافتۀهمیننظام حوزۀمسئولیتاجتماعیمرتبطم یشود؛چونکسیکه
داشـته باشـد؟ تعلیـم و تربیـت هسـتند ،چنـدان انتظـاری نم یتـوان احساسمسئولیتاجتماعیم یکند،نیازهایجامع هاش
شـهروند ایدئـال متعهـد بـه آرما نهـای شـهرش اسـت؛ از خانواد ههـا داشـت .رو شهـای آمـوزش اجتماعـی یـا رام یبیند.ا گردررد ههایپایینجامعهباشد،بهاف قها،
متعهـد بـه شـهروندان دیگـر اسـت؛ حقـوق اجتماعـی و اجتماع یسـازیآموز شهـاممکـناسـتمؤثـرباشـد؛اما سیاسـ تهاوارز شهـایجامعـهاحتـرامم یگذاردوسـعی
حقـوقشـهروندیدیگرانرارعایتم یکنـد؛واز حقوق چنـدانمفیدنیسـت.بعضـیجنب ههـارابـاآموز شهای م یکندکسینباشدکهجامعهازاوآسیبببیندواحساس
خودشهمدفاعم یکند.شهروندایدئالبرایت کتک اجتماعـی م یتـوان کنتـرل کـرد؛ ولـی فرامـوش نکنیـم ناامنـی کنـد.ا گـردرمقامسیاسـ تگذاریباشـد،نیازهای
نمادهـای توسـعۀ شـهرش احتـرام قائـل اسـت و بـرای وقتـی جامعـه بـا بـاوری بـزرگ شـد و رشـد کـرد ب هراحتـی
حفـظآدابواصـولفرهنگیمتعهدانهبهصحن ههای نم یتـوانتغییـرشداد.بازیگرانبعـدیمرد ماند.نقش سـطوحپاییـنجامعـهراهمم یبیند.
اجتماعیواردم یشود؛در برنام ههایشهریمشارکت آمـگرادهبمابشسنـیدا.رمپثررل ًنـاسگیااسسـ تتگوذامـرردیمهباایـیدبحـاهکرمفیتارتهاایششتـبااهن شـاخ صهای نشـا ندهندۀ سـطح
م یکند؛ ب یتوجه و ب یاعتنا به همسایه و همشهریان و اسـتوموجـب گرانـیارزشـود؛امـارفتـار مـردمهـمآنرا مسـئولی تپذیری در جامعـه کدا مانـد و چگونـه
شهرونداننیستودر عینحالبرایت کتکارز شها تقویـتم یکند؛سیاسـ تهااصلا حشـدنیاسـت،امـاا گر م یتوانیـمآ نهـاراارتقـادهیـمیـابهبـودببخشـیم؟
و داشـت ههای شـهرش ب هعنـوان کسـی کـه سـهمی در مردمبهسـمتروشخاصیرفتند،دیگربسـیار سـخت یکـی از شـاخ صها مشـارک ت اسـت :اینکـه افـراد بـه چـه
ای نهـادارداحتـرامقائلاسـت. م یتـوانآ نهـارابرگردانـد.فاصلـۀمـردماز حـستعلـقو میزانوباچهدرج هایدربرنام ههامشارک تهام یکنند.
خودتان را تا چه حد شهروندی مسئولی تپذیر مسئولیتاجتماع یآسیبیبسیارجد یاست؛بنابراین شاخصدیگرهمدرد یوحضورمردم کنارهمدیگراست.
م یدانیدوباچهاسـتدلالی؟ نقـشمردمرابسـیارمهمم یبینم.مـردمب هخود یخود جامعـۀمـاخمیرمایـۀایـنشـاخصرادرخـوددارد کـهدر
اولیـن چیـزی کـه در خـودم ایجـاد کـردم بـاور بـود؛ تغییـرنم یکننـدواینتغییرنیـازبهیـکشـوکدارد.این حوادثیمانندزلزلهیااتفاقاتبزرگدیگرخودرانشانداده
معتقدم ا گر در کلا سهای دانشگاه یا در مصاحب هها و شـوک را ممکـن اسـت یـک رویـداد تاریخـی مثـل تحـول است.این گواهیاستبروجودحسمسئولی تپذیری
رسان هها از مسئولی تپذیری با مردم سخن م یگوییم، اساسیدر آموز شوپرورشایجاد کند.مادر نظامتعلیم اجتماعیدرمیانمردم،هرچندبعدهاهمانهمآسیب
یـا گاهـی از مدیریت انتقاد م یکنیـم ،ا گر خودمان آن را نوتهاریبتیـ ًتانمـیـازبنایـودحتدـریسـدبرنکظـزانمدگخاینمـواادنهتنیغایزیـبرهایتغجـیایـدرکدنارییـمم.. دیـد.شـاخصدیگـرحـستعلقاسـت:اینکهافـرادچقدر
باور نداشته باشیم ،حرفمان ب یاثر خواهد بود .تلاش سـبک زندگـی افـراد نشـئ تگرفته از نگرششـان اسـت. خودشانرابخشیازجامعهبدانندوچقدربههویتملی
کـرد هام در ایـن زمینـه بـر خـودم و اعضـای خانـواد هام سـبکزندگـیمـابسـیاربـهسـمتمصر فگرایی کشـیده و هویت فردی و اجتماعی خود اهمیت دهند .شـاخص
تأثیر بگذارم .ب هشـدت معتقدم ب یخطا نیسـتم؛ چون شـدهاسـت.در همیـناصفهـانبـهازایهـر 26نفـریـک مهـمدیگرهمبسـتگ یهایاجتماعـیاسـت:اینکهافـراد
همـۀ مـا دچـار لغـزش م یشـویم .همچنیـن معتقـدم واحدصنفیوجوددارد کهعمدۀای نهامربوطبهمقولۀ چقـدر خودشـانرابـاجامع هشـانهمبسـتهم یبیننـدو
بـاورم بـه مـواردی کـه گفتـم قطعـی ،قلبـی و نهـادی خورا ک یانـد .الآن بهتریـن و بیشـترین سـرمای هگذار یها چقدربههمدیگراعتماددارندوحاضرندازخودگذشتگی
اسـت و ایـن را عاملـی م یبینـم کـه باعـث م یشـود در درحـوزۀفروشـگا ههایزنجیـر هایصـورتم یگیـرد.ایـن کنند .چقدر الآن حاضریم ازخودگذشتگی نشان دهیم؟
بسـیاری جهـات ،از جملـه در حـوزۀ تخصصـی خـودم، شـاخصخوبینیسـت.در کشـورهایپیشـرفتهبهازای ا گـر دوران دفـاع مقـدس جوا نهایـی رفتنـد و جانشـان
بـا مسـئولیت اجتماعـی بـالا عمـل کنـم .در دو دهـۀ هـر 55تـا 60نفـر یـک واحـد صنفـی وجـود دارد .سـبک رافـدا کردنـد،بـهایـنخاطـربـود کـهاحسـاسمسـئولیت
اخیـر کـه در زمینـۀ آسـی بهای اجتماعی فعالم ،سـعی زندگـی امـروز مـا جایگزیـن ارز شهایمـان شـده اسـت؛ اجتماعـی در بالاتریـن حـد خـود بـود .مـا چقـدر حاضریـم
کـرد هام مسـئولی تهایم را ببینـم .شـاید کافـی نبـوده، سـبکزندگ یای کهارتباطنزدیکیباتجم لگراییدارد. از خودمـان بگذریـم؟ چقـدر منافـع جمعـی را بـر منافـع
ولـی تالش کـردم مسـئولی تپذیر باشـم .هنـوز هـم خانواد ههـاترجیـحم یدهنـدبـهمبلمـانولوسـترخانـه فـرد یخـودترجیـحم یدهیموچقدربهمشـورتاعتقاد
احسـاس ضعـف و نق صهایـی در خـودم دارم کـه بایـد بیشـتر از روابـط انسـانی حا کـم بـر خانـواده ارزش بدهنـد. داریم؟مشـورتدر جامعۀما کمرنگشـدهاسـت.حتی
تالش کنـم برطـرف شـود. دربرخـیخانواد ههـامبلمـانمه متـرازبچـهاسـت؛مبـل افرادبرایازدواجشانهمحاضرنیستندباخانواد هشان
مشـورت کنند.اینقواعداجتماعیبسـیاراهمیتدارد.
اماسجاتبماعی هداحیتدیم ًانمینهطبستقیبرمای.ا گدئروقلوواژعدیاماجبتامشاعد.یممااچدرقسدربتا
ایدئولوژیخودمانارتباطبرقرار کرد هایم؟درنهایتاینکه
شمار ٔهبیستوسوم76
آذر مـاه 1397
از سوار یگیریتاران تخواری؛
ازمسئولی تگریزی
تامسئولی تستیزی
مسئولی تپذیریاجتماعی،همچونتمامیعناصرزندگی مسئولی تپذیری،مسئولی تگریزیو در متـون نظـری،
اجتماعیانسان،ازویژگ یهاوموقعی تهایگونا گونتأثیر مسئولی تستیزی
م یپذیردوازهمینروست کهمیزانآندرمیان کشورها مسـئولیتپذیری اجتماعـی را
ودرونآ نهـامتفـاوتاسـت.درایـنیادداشـتبـرآنیـمتـا در ابتـدا لازم اسـت سـه وضعیـ ِت مسـئولی تپذیری چنین تعریف کرد هاند« :دغدغۀ
اثراقتصا ِدسیاسـی کلان کشـورایرانبرمسئولی تپذیری اجتماعـی تبییـن شـود -1 :مسـئولی تپذیری؛ -2 دیگـران را داشـتن ،محافظـت
اجتماعیرابررسـی کنیمودراینراه،بریکیازمه مترین مسـئولی تگریزی؛ -3مسئولی تسـتیزی . 2بـا توجـه بـه حسینقانونی از گرو ههـای اجتماعـی مختلـف
واثرگذارترینابعاداقتصا ِدسیاسـیایرانیعنیوابسـتگی تعریـ ِف یادشـده از مسـئولی تپذیری ،مسـئولی تگریزی و تالش بـرای توانمندسـازی
یبوکـدیجازۀعممسـوامئلییک کـشوهربجهوادمرـآمعدراهاشـیدنیفدتًا تیمحـتمترکتأزثیـشرویقـمرا.ر عبـارتاسـتازب یتوجهـیبهمسـئولی تهایاجتماعی. آنهـا و حضـور در گسـتر های
م یدهـد نحـوۀ تأمیـن مالـی دول تهاسـت؛ امـری کـه فـرد مسـئولی تگریز« ،سـر در لا ک خویـش» دارد و بـرای از اقداماتـی کـه منجـر بـه ارتقـای سـطح زندگـی
ژوزفشـومپیتر)1971( 3اقتصـاددانبـزرگنهادگـرااز آن خـودشزندگـیم یکنـد.چنیـنفـردیدر حـوزۀوظایـف جامعـه میشـوند 1».بدیـن ترتیـب مسـئولیتپذیری
با عنوان «جامع هشناسی مالی» 4یاد م یکند .بر اساس فـردی و الزامـات زندگـی اجتماعـی (رعایـت قانـون ،پرهیـز اجتماعـی ابعـادی فراتـر از رفتـار بـر اسـاس قانـون را
رویکـردجامع هشناسـیمالی،تفاوتدر منابـعدرآمدی از تضییـع حـق دیگـران و )...رفتـار مطلوبـی دارد و در واقـع اسـت کدرهبترمصمیگییـمرادتوو رشـفهتاررونهادی مشسـئصورلفیًا ب ترپاذییبریکشیسـنیه
دول تهاتاحدودزیادیتفاو ِ تاشکالحکومت،نحوۀ را دارد ،اما چیزی از منابع مدلرااخکتهیـااریخـحودداقرلا ِدیر رشاههربونهبـدودی کردن
ارتباط آن با شهروندان و الگوهای زیستی شهروندان را زندگـی اجتماعـی صـرف منفعـت شـخصی نیسـت .شـهروند مسـئولی تپذیر
تعیینم یکند .5برهمیناساس،چگونگیتأمینمالی نم یکند.فردمسئولی تستیزن هتنها کاریفراترازوظایف مـحاادضـریا ،زسـمـات انز،مدناانـبـ ِعشد،راارتخبتایطاـراخـتوود..،ه،.مهچزوینـنهمنکانبـدع
دول تهـا بـرای ادارۀ امـور و انجـام وظایـف خـود ،ن هتنهـا اجتماعیخودبرایارتقایزیستجمعیانسا نهاانجام
در رابطـۀدولـتوشـهروندانآثـار فراوانـیدارد،بلکـهدر نم یدهـد،بلکـهالزامـاتووظایـفزندگـیاجتماعـیرانیز زدیرسـمت ِقییابهتسـرهـاییبـرامیختالنـسـفانجهغاراوفیاسـیـاییر تـا وضعیـت
نحـوۀشـک لگیرینظـاماجتماعـی،سیاسـیوفرهنگـی رعایتنم یکند.مسئولی تستیزیباقانو نشکنی،تضییع موجـودات
حقـوقدیگـرانوسوءاسـتفادهاز ران تهـایدر دسـترس (محله ،منطقۀ شـهری ،شـهر ،استان ،کشور ،منطقۀ
جوامع نیز بسـیار مؤثر اسـت. همراهاستوحتیممکناستبهویرانگری(وندالیسم) بی نالمللـی و جهـان) حاصـل شـود.
نیز بینجامد.
55. Moore, M. (2004). State Formation and the
Quality of Governance in Developing Countries. 2 .2تفکیکس هگانهپذیری ،گریزیوستیزیراازاستادمصطفیملکیان 11. Newman, Janet & Tonkens, Evelien (2011).
International Political Science Review (319-297 :)2 آموختهودراینیادداشتبه کار گرفت هام. Participation, Responsibility and Choice: Summoning
the Active Citizen in Western European Welfare
33. Joseph Schumpeter States. Amsterdam: Amsterdam University Press.
44. Fiscal Sociology
77
پـعموسمـ ِیاازفـرادتبـعراریـی کفسـ مبفمانهایفـعمشـخمصسـئیوالیسـ تپت.ذیری، و اعطاهـای مختلـف (اسـتخدام نـا کارای شـهروندان در سوار یگیری،دولتهم هجاحاضرو
بخـشعمومـی،اعطـایوامبرایشـک لگیرییاحمایت مسئولی تگریزی
مسـئولی تگریزی ،مسئولی تسـتیزی ،سـوار یگیری، از فعالی تهـایاقتصـادی،ایجـادو/یـادر اختیـار گرفتـن رابطۀدولترانتیبامسئولی تپذیریاجتماعیچگونه
دولـتهم هجـاحاضـروران تجویـی،حـالم یتـوانرابطـۀ فعالی تهـای تولیـدی غیررقابتـی و )...بـه اقتصـاد وارد تبییـن م یشـود؟ بـه گمـان نگارنـده ،سـه پدیـدۀ مهـم
میاناینمفاهیمرابررسی کرد.اینرابطهدرپیوستارشکل م یکنـد .بدیهـی اسـت در اقتصـادی کـه دولـت چنیـن در اقتصادهـای رانتـی دسـت بـه دسـت هـم م یدهنـد
پاییـن صفحـه ب هطـور خلاصـه نشـان داده شـده اسـت. رانتعظیمیدراختیارداردوآنراتوزیعم یکند،امکان تـا مسـئولی تپذیری اجتماعـی را در میـان شـهروندان
سـه حالـت مسـئولی تپذیری در شـکل تصویـر شـده و کاهـشدهنـد«:سـوار یگیری»«،دولـتهم هجـاحاضر»
هرکداماز آ نهابهیکیاز ویژگ یهایدولترانتیمرتبط سـوار یگیرینیزب همیـزانزیـادیافزایـشم ییابد.
شـده اسـت .در حالـت اول یعنـی مسـئولی تپذیری ،در بـا توجـه بـه اقتصـاد رانتـی ایـران و فراوانـی یاران ههـای و «ران تجویـی».
اعطایـیدولـتبه کالاهاوخدمات،زمینۀسـوار یگیری اولینپدیدهسوار یگیری 1است.در مفاهیماقتصادی،
نگمذا یتشـوتاهنشـصردف ًها مقابـل بخـش ویژگ یهـای دولـت رانتـی هـر روز بیشـتر فراهـم م یشـود .اعطـای یارانـۀ دولتـی بـه سوار یگیریدربرگیرندۀموقعیتیاستکهافرادم یتوانند
اسـت؛زیرامسـئولی تپذیریاجتماعیرا خدماتو کالاهابدونمشـخص کردنسـقفاسـتفادۀ کالایـی را مصـرف کننـد ،بـدون آ نکـه بـرای آن هزینـ های
بـه ویژگ یهـای دولـت محـدود کـرد؛ عناصـر و عوامـل افـرادازآ نهـا،ممکـناسـتمنجـربـهمصـرفبی شازح ِد بپردازند.اینموقعیت،وضعیتیایجادم یکند کهدیگر
سیاسـی ،اقتصـادی ،اجتماعـی و نهـادی بسـیاری بایـد آ نهـا شـود و در نهایـت بـه تخریـب کالای عمومـی یـا در انگیـز های بـرای پرداخـت هزینـه بـرای در اختیـار گرفتـن
فراهـمشـوندتـابتـوانشـهروندانجامعـهرادر مجمـوع سطح کلا نترتخریبمحی طزیستبینجامد.ا گرتعداد کالاهایاخدماتباقینم یماند؛زیراافرادامیددارند که
مسـئولی تپذیردانسـت.شناسـاییاینعواملموضوع زیادیازافرادبهسوار یگیریرویبیاورند،دربلندمدت دیگـرانهزینـۀمصـرفآنـانرانیـزبپردازند.سـوار یگیری
ایـنیادداشـتنیسـتونیازمنـدپژوه شهایروشـمند منابـع کافـیبـرایارضـایمصـرفآ نهـاوجـودنخواهند بـه دو صـورت رخ م یدهـد -1 :نپرداختـن هزینـه بـرای
اسـت. داشـت.قیم تگذاریپایینبنزیندر ایران 5نمون هایاز خدمـت /کالاهـای عمومـی؛ -2مصـرف بی شازحـد
امـااز منظـرویژگ یهـایدولـت،حضـور ومداخلـهدولـت یارانۀاعطاییدولتاست کهبهسوار یگیریبسیاریاز خدمت/کالایعمومییاغیرقابلانحصار.مثالی کههر
درتمامـیحوز ههـایموضوعـیومکانـی(دولتهم هجا مردممنجرم یشود.باتوجهبهاینکههزینۀاعطایاین دویایـنحـالاتدر آنرخم یدهـد،جمـ عآوریزبالـهاز
حاضر)وسوار یگیریسایرمردم،باعثمسئولی تگریزی یارانـهاز بودجـۀدولـتتأمیـنشـدهاسـت،سـوار یگیری سـویشهردار یهاسـت.برخیافرادممکناستباعلم
شـهروندان م یشـوند .در سـازوکار اول ،شـهروندان در ایـنزمینهتنهاب هشـکلاسـتفادۀبی شازحـداز منابع بهای نکهدیگرانعوارضشهرداریراپرداختم یکنند،
مشـاهدهم یکننـد کـهدولـتبـادراختیـارداشـتنمنابع جلو هگـر م یشـود .یاران ههـای قیمتـی در حوز ههـای از پرداخـت عـوارض سـر بـاز زننـد .برخـی دیگـر ممکـن
فـراواننفتـیدر بسـیاریاز حوز ههایـی کـهجـزووظایـف راهبـردی دیگـری همچـون آب ،انـرژی و نـر خ ارز (البتـه تـا اسـت بی شازحـد از ایـن خدمـت اسـتفاده کننـد؛ یعنـی
کلاسـیک دولـت نیسـت ،مداخلـه م یکنـد .ا گـر ورود پیشاز افزایشلجا مگسیختهدر سالجاری)نیزاز دیگر زبالۀبیشـتریتولید کنند،بدونای نکههزینۀبیشـتری
درآمدهـاینفتـیبـهاقتصـادادامهداشـتهباشـدودولت یاران ههـایاعطایـیدولـتاسـت،امـامیـزانبهر همنـدی برایجم عآوریآنبپردازند.بدیهیاسـتسـوار یگیری
بتواندخدماتبی شازحدخودراتداومبخشد،ب هتدریج شـهروندان از آ نهـا بسـیار متفـاوت اسـت؛ امـری کـه ازآنجـا کـهمنجـربـه کاهـشتولیـدوافزایشمصـرفافراد
ایناحساسدر مردمایجادم یشود کههمۀاصلاحات م یشود،به کاهش کاراییاقتصادیم یانجامد.ازدیگر
اجتماعـی و اقتصـادی وظیفـۀ دولـت اسـت و نیـازی بـه زمین هسـاز سـوار یگیریبسـیاریافـرادم یشـود. عواملی کهمنجربهافزایشسـوار یگیریم یشـود،نبود
مداخلـۀآنـانبرایبهبودشـرایطزیسـ ِتاجتماع یشـان مفهـومدیگـری کـهلازماسـتتعریـفشـود،ران تجویـی تعریف درست از حقوق مالکیت و همچنین درست اجرا
نیست.چنینتصورین هتنهاشهروندانرامسئولی تگریز یـابـهبیـانعامیان هتـر«ران تخـواری»اسـت.ران تجویـی نشـدن آن اسـت .در رتب هبنـدی «شـاخص بی نالمللـی
بـارمـ یآورد،بلکـهازآنـانموجوداتـیمتوقـعم یسـازد که فراینـدصـرفمنابـعوتالشدر راسـتایایجـاد،حفـظو حقـوقمالکیـت»2در سـال،2017ایـرانبـاامتیـاز4/521
گمـان م یکننـد حـل تمامـی مشـکلات فـردی ،محلـی و انتقـال غیـر اسـتحقاقی یـا خودسـرانۀ حقـوق اقتصـادی در رتبـۀ 99در میـان 127کشـور جهـانقـرار دارد؛رتبـ های
اجتماعـیآنـانبـرعهـدۀدولتاسـت.اینتوقـعناب هجا، اسـت .یکـی از عوامـل مهـم شـک لگیری فرص تهـای کهاحتمالوقوعسوار یگیریدر اقتصادایرانراافزایش
بـوقرآتـورید بهنهموا یسـشـطوۀد،مبـنابهـن ِاعر(بضـایهتـهـیرشـحـهارلون)دماحـنمدویادندجوالـمـتد،. ران تجویی،نقشدولتدراقتصادوایجاد کمیاب یهای م یدهـد.
سـاختگی اسـت .رقابـت بـرای کسـب ران تهـا واقعیـت پدیـدۀدومدولـ ِتهم هجاحاضراسـت.دراقتصادرانتی
در عینحال،هم هجاحاضربودندولتباعثم یشود اصلـی تمامـی نظا مهـای سیاسـی اقتصـادی اسـت ،امـا ب هدلیـل کسـب درآمدهـای نفتـی فـراوان اعیـرماا ًلن،جادیـولـگاهت
افـراد «احسـاس کننـد» منابـع دولـت پایا نناپذیـر اسـت در کشـورهای وابسـته بـه منابـع ران تهـا بیشـتر اسـت6. کلاسـیکخـودراب هعنـوانتنظی مکننـدهو
و ب هجـای تالش بـرای کاهـش مصـرف و رعایـت عدالـت همچنیـن شـدت ران تجویـی ممکـن اسـت در حضـور هدایتگـر بـازار از دسـت داده و خـود تبدیـل بـه عنصـری
درو ننسـلی و بی ننسـلی ،هـر چـه بیشـتر از ایـن «منبـع درآمدهایآسانناشیازمنابعافزایشیابد7.ران تجویی بسـیارمهـمدراقتصـادشـدهاسـت.دول تهـایرانتـیدر
لایـزال»بـهسـودخـودبهر هبـرداری کننـد. بهدوشـکلخصوصیوعمومیرخم یدهد؛امادر این زمانافزایشدرآمدهاینفتی،خدماتخودرا گسترش
یادداشتمرادازران تجویی،استفادهازقدرتوجایگاه م یدهنـد 3.آ نهـا ب هسـبب منابـع زیـادی کـه در اختیـار
حالاتمسئولی تپذیری مسئولی تپذیری مسئولی تستیزی مسئولی تگریزی دارند،ب هجای کوچک کردنو کاهشهزین ههایخود،
بههمۀحوز ههایموضوعیومکانیواردم یشوندوبه
ویژگ یهایدولترانتی ران تجوییدر دولتهم هجاحاضر ؟؟؟؟+ دول ِتهم هجاحاضر 4تبدیلم یگردند.در ایران،دولت
بخشعمومی ب هجـای آ نکـه بـرای تسـهیل کسـ بوکارهای خصوصـی
سوار یگیری تلاش کندتامالیاتدریافتیخودراافزایشدهد،تبدیل
به«دولتروز یبخش»شدهاست.چنیندولتیدرآمد
خودرااز خارجاز فضایاقتصادیداخلی کسبم یکند
وایندرآمدرابرایجلبرضایتمردمب هصورتیاران هها
Offshore Bank Accounts. Journal of the European 55. omnipotent government «.Freeriding 1 .1سوار یبگیر»معادلپیشنهادیدکترابوالقاسم
Economic Association 860–818:)4(15. 6 .6طبقاعلامسیدمحسنروحانی،مدیرسابقسامانۀهوشمندسوخت هاشمیاست(بهنقلازصفحهشخصیدکترطبیبیان،اقتصاددان)
88. Smith, Alastair (2008). The Perils of Unearned شرکتملیدرسال،1395قیمتتما مشدۀبنزین2700تومانبودهاست؛ 2 .2قابلدسترسیدرتارنمای:
Income. Journal of Politics. 793-780 :)3(70. درحال یکهبنزیندرمردادماه1397همچنانباقیمت1000توماندرایران
توزیعم یشود. 33. https://www.internationalpropertyrightsindex.
org/countries
77. Andersen, J. J., Johannesen, N., Lassen, D.
D. & Paltseva, Elena (2017).Petro Rents, Political 4 .4دربارۀعلتافزایشخدماتویاران ههاازسویدول تهایرانتیدر
Institutions, And Hidden Wealth: Evidence From منابعاقتصا ِدسیاسیب هتفصیلبحثشدهاست؛ولیورایموضوعاین
یادداشتاست.
شمار ٔهبیستوسوم78
آذر مـاه 1397
شهروندی کهاز گرفتنیارانهانصرافم یدهدایناست وخدماتبهسمتقیمتتما مشده،موجبنارضایتی در سـازوکار دوم ،سـوار یگیری عاملـی اسـت کـه باعـث
کهافراد ک مدرآمدتراز امتیازاتبیشـتریبرخوردار شـوند؛ شهروندان م یشود. سـرخوردگی افـرادی م یشـود کـه م یخواهنـد ازنظـر
امـاوقتـیدرم ییابـدمیلیاردهـاتومـانپـولازخزان ههای اجتماعـی مسـئولی تپذیر باشـند .فـردی را تصـور کنیـد
عمومـی بـه حسـا بهای خصوصـی منتقـل م یشـود، مثـال ملمـوس ایـن پدیـده ،هدفمنـدی یاران ههاسـت. کـهبـرای کاهشآلودگیهوادر فصلسـردسـال،ب هجای
دخوچـااهرـ تدردشـیـدد.مم شیـاشـهوددۀورانبـهتمجوسـیـئویلیمسـتگئرویلزانی،لمزتوممـاًایـبـهل دولـتیازدهـم،پـسازدردسـت گرفتنزمـامامور،تلاش خـودروی شـخصی از وسـایل نقلیـۀ عمومـی اسـتفاده
ایجـاد مسـئولی تگریزی در مـردم محـدود نم یشـود و کردبادرخواسـتشـخصرئی سجمهـوریوبرنام ههای م یکند.اینفردا گردر مسیرش،تعدادزیادیخودروی
حتـی ممکـن اسـت آنـان را ب هسـوی مسئولی تسـتیزی تبلیغـیبسـیار،مـردمرابـهانصـرافاز دریافـتیاران ههای ت کسرنشـین مشـاهده کنـد ،چـه احساسـی خواهـد
سـوقدهد.پیشـتر گفتهشـد کهشـهروندانبامشاهدۀ نقـدی تشـویق کنـد .انصـراف از یارانـ های کـه بـر اسـاس داشـت؟ یـا در شـرایط امـروز بحـران آب ،فـردی را در نظـر
سـوار یگیریسـایرمردم،بامنطق«چرااواسـتفاده کند قواعـد پیشـین ،حـق افـراد تلقـی م یشـد ،مصداقـی از بگیریـد کـهمصـرفآبخـودرابـابـهجـانخریـدنبرخـی
ومـننـه؟»دربـارۀمسـئولی تهایاجتماعـیخـوددچـار مسـئولی تپذیریاجتماعـیبـود؛زیـرافـردازمنابـعخـود دشـوار یهاپاییـنمـ یآورد،امـام یبینـدهمسـای هاشبـا
تردیدم یشوند.بههمینترتیب،وقتیمردمم یبینند م یگذشـتتـاشـرایطبهتـریبـرایزندگـیجمعـیایجاد آبشـهریخـودرواشراتمیـزم یکنـد.یـا کشـاورزیرادر
مسـئولان در مقـام امانـ تداران منابـع عمومـی در حـال شود(ب هشرطتدبیردولتدرمصرفمنابعمالیناشیاز نظـربگیرید کهباهزینۀشـخصی،سیسـتمآبیـار یاشرا
بهر هبـرداری شـخصی از ایـن مناب عانـد ،ممکـن اسـت بـا انصراف).امانتیجهچهبود؟طبقاعلامخبرگزار یهای بهینه کردهوحتیمتحملزیانشدهاست،امادر جوار
منطق«چرامنبهقانونوحقوقدیگراناحترامبگذارم مختلـف ،کمتـر از 10درصـد از جمعیـت کشـور از گرفتـن زمیـنخـود،آبیـاریغرقابـی کشـاورزیدیگـررامشـاهده
و مسـئولان نـه؟» بـه حـدی دلسـرد و ناامیـد شـوند کـه یارانـهانصـرافدادنـدو90درصـدمـردم،فـارغازای نکهدر م یکنـد.در ایـنمثا لهـاوهـزارانمثـالدیگـر کـهدقیـق
حتـیاز انجـاموظایـفقانونـیخـودنیـزسـربـاز زننـدودر چه وضعیت مالی قرار داشتند ،همچنان آن را حق خود شـویم،م یبینیمهمـۀای نهابـهیاران ههایـیبازم یگردد
حوزۀخصوصیخودبهران تجویی،رشـو هدهی،فساد، مدرییافدانتسـیاترنانده.اانسـصترادلفانلدبادنسـیداارحتیامزاالفًاراایدتنوبانومدنهادسی کت کهاهز کـهدولـتبـر کالاهاوخدمـاتوضع کردهاسـت.درمثال
چراوقتیسایرمردمیارانهم یگیرند،مننبایدحقخود اول،قیمـتپاییـنبنزیـنیارانـ هایباعـثم یشـودافـراد
تضییـع حقـوق دیگـران و ...روی بیاورنـد. راازمنابع کشوردریافت کنم؟شایدا گرموجیازانصراف انگیزۀاقتصادیبرایمصرف کمترنداشتهباشند؛امری
در جامعـهایجـادم یشـد،همـاناحسـاسارادۀجمعـی کـه نتیجـۀ آن افزایـش آلودگـی هواسـت .در مثا لهـای
**** پدیـدم یآمـدودرصـدبیشـتریاز شـهروندانتوانمنـداز دوم و سـوم ،قیم تگـذاری پاییـن آب باعـث م یشـود
در پایـان ایـن تحلیـل ،تجویـزی نیـاز اسـت بـرای ارتقـای کشـاورز احسـاس نکنـد مصـرف کمتـر آب بـه کاهـش
مسـئولی تپذیریاجتماعـیدر ایـران.هما نطـور کـهدر دریافـتیارانـهانصـرافم یدادند. قیمـتتما مشـدۀمحصـولودر نهایـتافزایـشسـوداو
پیوستارمشخصشده،دستیابیبهجامع های کهبتوان م یانجامـد .کسـی کـههمـوارهاز خـودرویشـخص یاش
گفتمردمآندرمجموعازنظراجتماعیمسئولی تپذیرند، ران تجوییومسئولی تستیزی اسـتفاده م یکنـد ،کسـی کـه بـا آب شـهری خـودرواش را
نیازمندعواملبسیاریاست کهشناساییآ نهاتنهاازراه م یشـوید و کشـاورزی کـه از سیسـتم غرقابـی اسـتفاده
پژوه شهـایوسـیعوعمیـقومسـتمرممکـناسـت.بـا در نهایـت در انتهـای سـمت راسـت پیوسـتار یادشـده، م یکند،همهسـوار یگیرانیهسـتند کهاز قیم تگذاری
ایـن حـال ،راهـکار نگارنـدۀ ایـن یادداشـت بـرای رفع موانع مسئولی تسـتیزیقرار گرفتهاسـت.در فضایی کهرانت نامناسببنزینوآبدرجهتمنافعخودبهرهم یگیرند
آسی بپذیریاجتماعی،تلاشبرای کاهشفرص تهای زیـادی وجـود دارد ،بدیهـی اسـت ران تجویـی منافـع وبـاایـن کار،هزین ههایـیرابـه کلجامعـهواردم یکننـد.
سـوار یگیری و ران تجویـی اسـت .بـرای دسـتیابی بـه بیشـتریدر پـیدارد.بـههمیـنترتیبوقتیبسـیاریاز نبوداحساس«ارادۀجمعی» کهنتیجۀمشاهدۀانواعو
ایـن وضعیـت ،مه متریـن اقـدام بازگردانـدن دولـت بـه منابـعدر کشـورب هدسـتدولـتتوزیـعم یشـود،بدیهی اقسامسوار یگیریاست،افرادراازهرگونهتلاشیبیشاز
وضعیـت کلاسـیکآناسـت؛یعنـینهـادیبـرایجبـران اسـت تصمی مگیرنـدگان و صاح باختیـارا ِن ایـن توزیـع وظیفۀقانون یشـاندلسـردم یکند.در ایناوضاع،افراد
شکسـ تهایمختلـفبـازار کـهدرآمـدخـودراازمالیـاتو منابـع،ازران تهـایبسـیارزیادیبرخوردارم یشـوند.در احساسم یکنندهرچه کمترسوار یگیری کنند،بیشتر
عوارضداخلی کسبم یکند.یکیازراهکارهایمقابلهبا ایـنحالـت،اثـرران تجویـیمسـئولانبخـشعمومـیبر ضرر کرد هاند.هرچهسوار یگیر یبیشتروشای عترشود،
سوار یگیریوران تجویی(کهدرهمۀجوامعشایعاست) مسئولی تپذیریاجتماعیچگونهاست؟شهروندانیرا احسـاس مسـئولی تگریزی پررنـگ م یشـود و ب هتدریـج
خصوصـی کـردن کالاهـاوخدمـاتعمومـی(در مـواردی تصور کنید کهعلاوهبررعایتقانون،ب هصورتداوطلبی همـۀشـهروندانراب هجـزعـدۀمعـدودی کـهویژگ یهای
کـه حقـوق عمومـی را تضییـع نکنـد) ،ارتقـای حاکمیـت نیـزبـهارتقـای کیفیتزیسـ ِتاجتماعی کمکم یکنند. خاصفردیدارند،دربرم یگیرد.دربسیاریازموارد،جا
قانـونونظارتدقیقبرمسـئولان،جمـ عآوریداد ههای ایـن شـهروندان بـا مشـاهدۀ بهر هبـرداری شـخصی افتادنعادتسـوار یگیریوتبدیلآنبهسـبکزندگی
مستندوب ههنگامازشرایطاقتصادیشهروندانوبهبود مسـئولان و تصمی مگیرنـدگان از مواهـب عمومـی دچـار رایجمردمباعثم یشودآناناستفادۀارزاناز مواهبو
سیسـت مهایمالیاتـیبـرایدریافـتمالیـاتمتناسـببا سـرخوردگی خواهنـد شـد؛ زیـرا درم ییابنـد تلا شهـای منابـعراحـقخـودقلمداد کنند؛امـری کهدرایـرانامروز
آنان برای ارتقای زندگی جمعی منجر به بهبود وضعیت بسـیاربهچشـمم یخوردوهرگونهافزایشقیمت کالاها
مصـرف هر شـهروند اسـت. عمومـیشـهرونداننم یشـود؛بلکـهحاصـلتالشآنان
ب هصـورترانـتدر اختیـار مسـئولانقـرار م یگیـرد.نیـت
{ اد ݓݬݪٮ9ݬ ݫ7ىݔات }
ادبیات شیراز
بـا گݡفتـار و نوشـتارهایی از:
محمد کشاورز
عرفانهبکرانی
مهردادعسکری
امیرحسینخورشیدفر
پریسااختیاری
گودرز ایزدی
مهدیوحیددستجردی
الههامینی
شمار ٔهبیستوسوم80
آذر مـاه 1397
کاتبا ِنشیرازی
آثار :آتشخاموش()۱۳۲۷ سیمیندانشور عرفانهبکرانی
شهریچونبهشت()۱۳۴۰ (۸اردیبهشت19-۱۳۰۰اسفند)1390 اسـتان فارس در ادبیات منثور
نویسـنده و مترجـم بـود .تحصیالت معاصـرایـراننقشـیویـژهوجایگاهـی
سووشون()1348 ابتدایـی و متوسـطه را در مدرسـۀ خـاص دارد .در کتـاب «مکت بهـای
به کیسلام کنم؟()۱۳۵۹ انگلیسـی مهرآییـن گذرانـد .در داستا ننویسـی ایـران» ،نوشـتۀ دکتـر
جزیرهسرگردانی()۱۳۷۲ سـا لهای آغازیـن دهـۀ 20شمسـی در رادیـو تهـران قهرمان شـیری ،نویسـندگان شـیرازی
ازپرند ههایمهاجربپرس()۱۳۷۶ مشـغول بـه کار شـد .در 1328دکتـرای ادبیـات فارسـی ذیـل نـام «مکتـب جنـوب» آورده
ساربانسرگردان()۱۳۸۰ خـود را از دانشـگاه تهـران دریافـت کـرد .دو سـالی در شد هاند؛اماقدمت،نویسندگاننامی،
کوهسرگردان(منتشرنشده) دانشـگاه اسـتنفورد آمریـکا در رشـتۀ زیبای یشناسـی ویژگ یهاینثریوفرمیوتأثیرگذاری
سـید ابراهیم تقوی شـیرازی مشهور تحصیـل کـرد و هنگامـی کـه بـه ایـران بازگشـت ،در ایـنخطـهآ نقدرچشـ مگیرهسـت که
بهابراهیم گلسـتان( ۲۶مهر)۱۳۰۱ دبیرسـتان هنرهـای زیبـا و همچنیـن در سـمت نـام مکتب بـر آن نهاده شـود .در اولین
کارگـردان ،داسـتا ننویس ،مترجـم، دانشـیاری در رشـتۀ باستا نشناسـی و تاریـخ هنـر بـه شـماره از پروند ههایـی کـه بـا عنـوان
روزنام هنـگار و عـکاس اسـت .در تدریـس مشـغول شـد .او همسـر جالل آ لاحمـد بـود و «مکاتـب داسـتانی ایـران» در دسـت
دانشـگاه تهـران در رشـتۀ ادبیـات در ا کثـر فعالی تهـای فرهنگـی و اجتماعـی همسـرش بررسـی اسـت ،بـه شـیراز پرداختیـم و
تحصیـل کرد.یکسـالیبهعضویتحزبتـودهدرآمد، حضـور و همـکاری داشـت .سـیمین نخسـتین زن ذکریازداستا ننویسـانباسـابقۀاین
امازوداز آن گسسـت.بهادارۀانتشـاراتشـرکتنفتدر ایرانـی بـود کـه ب هصـورت حرفـ های بـه زبـان فارسـی
آبـادانپیوسـتوپـساز چندی،اسـتودیوی«گلسـتان داسـتان نوشـت .مه متریـن اثـر او رمـان «سووشـون» دیـار کردیـم.
فیلـم» را تأسـیس کـرد .در همیـن دوره بـود کـه فـروغ اسـت کـه بـه هفـده زبـان ترجمـه شـده اسـت و ازجمله
فرخـزاد بـه ایـن مجموعـه آمـد و آشـنایی ایـن دو سـرآغاز پرفرو شتریـن آثـار ادبیـات داسـتانی در ایـران بـه شـمار
همکار یهایبعدیآنانشـد.آثار مکتوبویسـبکی مـ یرود .دانشـور همچنیـن عضـو کانـون نویسـندگان
خـاص دارد .بسـیاری سـبک نویسـندگی وی را متأثـر
از داسـتا نهای کوتـاه ارنسـت همینگـوی م یداننـد، ایـران و نخسـتین رئیـس آن بـود.
81
انسـانرابـهدرنـگ،اندیشـیدنوغـرقشـدندر واژ ههـا ولـی پـس از آن اجـازۀ چـاپ نیافـت .چـاپ ششـم آن گرچـه او تأثیرپذیـری از هـر نویسـند های را انـکار م یکنـد.
دعـوت م یکنـد .هسـتی ،مـرگ ،عشـق و انسـان کـه بـا در سـال ۱۳۸۲ب ههمـت نشـر چشـمه منتشـر شـد .ایـن گلسـتان از زمـرۀ نخسـتین نویسـندگان معاصـر ایرانـی
اسـتحال ههای پ یدرپـی در آثـار او نمـود م ییابنـد از کتـاب یکـی از کتا بهـای شـاخص دهـۀ ۴۰و ۵۰اسـت. معرفیم یشـود کهبرایزبانداسـتانیواسـتفادهاز نثر
فقیـریدرکنـار محموددول تآبادیاز اولیننویسـندگان آهنگیندر قال بهایداستانینوین،اهمیتقائلشد
موضوعـات اصلـی کارهـای اوسـت. داسـتا نهای روسـتایی ایـران بـه شـمار م یآیـد. و بـه آن پرداخـت .از دیگـر ویژگ یهـای داستا ننویسـی
آثار :هاویه()۱۳۷۰ داسـتا نهایایـنمجموعـهبـهبیـشاز دهزبانازجمله او خلـق مجموعـه داسـتا نهای بـه هـم مرتبـط اسـت.
انگلیسـی ،آلمانـی ،روسـی ،اردو ،ایتالیایـی ،فرانسـوی، ایـن نـوع داستا ننویسـی در غـرب سـابقۀ طولان یتـری
دیوانسومنات()۱۳۷۷ دارد؛ امـا در ایـران بـا گلسـتان آغـاز م یشـود .نکتـۀ مهـم
اسفار کاتبان(()۱۳۷۹برگزیدۀجایزۀمهرگانادب) ژاپنـی و ...ترجمـه و چـاپ شـده اسـت. در ایـننـوعآثـار گلسـتان،خلـقنوعـیجدیداز داسـتان
رود راوی (( )۱۳۸۲برنـدۀ جایـزۀ بنیـاد هوشـنگ آثار :دهکدهپرملال()۱۳۴7 است کهدر ادبیات کلاسیکایران،مانندمنط قالطیر،
ریشـهدارد.ایـننـوعداسـتا نهانـهبراسـاسدرو نمایـه
گلشـیری) کوچ هبا غهایاضطراب()۱۳۴۸ یاشـخصی تهایداستانی،بلکهبراساسساختارهای
کتاب ویران (( )۱۳۸۸برندۀ جایزۀ بنیاد هوشـنگ شب ()1349
مشـابهبـهیکدیگـرمرتبـطم یشـوند.
گلشیری) کوفیان()۱۳۵۰ آثار :آذرماهآخرپاییز()1328
حاشی هایبرمبانیداستان()۱۳۸۸ غ مهای کوچک()۱۳۵۲ شکار سایه ()1334
ملـکان عـذاب (( )1392برگزیـدۀ جایـزۀ جالل سیری در جذبه و درد ()1353
جوی و دیوار و تشنه ()1346
آلاحمـد) دوست من ()1354 اسرار گنجدرهجنی()1353
آوازپرجبرئیل()۱۳۹۳ کرکید(قالیبافان)()1355
شهریار َمن َدن یپور(۲۶بهمن)۱۳۳۵ سخن از جنگل سبز است و تبردار و تبر ()1358 مد و مه ()1348
دیپلـم خـود را در رشـتۀ ریاضـی دوچشم کوچکخندان()1364 خروس ()1995
گرفـت و در رشـتۀ علـوم سیاسـی از تمامبارا نهایدنیا()1368 گفت هها()1377
دانشـگاهتهـرانفار غالتحصیلشـد. موی ههایمنتشر()۱۳۶۸ نامهبهسیمینبههمتعباسمیلانی()1383
از شـا گردان هوشـنگ گلشـیری بـود مختاردرروزگار
و مد تهـا سـردبیری هفت هنامـۀ توقی فشـدۀ «عصـر آهویزیبایمن ابوالقاسمفقیری(13اسفند)1316
پنجشـنبه» را بـر عهـده داشـت .او ا کنـون در آمریـکا ا گر باران ببارد روزنام هنگار،نویسندهوفار سشناس
زندگـی م یکنـد .مندن یپـور از مه متریـن نویسـندگان اسـت و از چهر ههـای مانـدگار
نسـلسـومداستا ننویسـیایرانیمحسـوبم یشـودو گزیدهداستا نها اسـتان فـارس بـه شـمار میآیـد.
داسـتا نهایش ب هلحـاظ فـرم و زبـان از اهمیـت درخـو ِر رقصندگان فار غالتحصیـل رشـتۀ تاریـخ و
بازنشسـتۀ وزارت فرهنگ و هنر شـیراز است .همکاری
توجهـی برخـوردار اسـت. زندگیباورزش خود را درزمینۀ فولکلور با مجلۀ «کوچه» به سردبیری
آثار :سای ههایغار()1368 انگارهی چوقتنبوده()۱۳۸۲ احمد شاملو آغاز کرد و بعدها در بسیاری از روزنام هها
هشتمینروززمین()1371 پلن گهایکوهستان()۱۳82 بـه فعالیـت پرداخـت .او بـرادر امیـن فقیـری دیگـر
مومیاوعسـل(()1375برندۀدیپلمافتخار جایزۀ نویسـنده نا مآشـنای شـیرازی اسـت.
بیست سـال ادبیات داستانی) گربه()1395 آثار :اجا قکور()1347
شهربازی()1395 خانهخانۀخودمان()1352
ماهنیمروز()1376 عل یاصغرشیرزادی()1323 با خودم در راه ()1364
راز (کودک و نوجوان) ()1376 روزنام هنگار ونویسندهاست.اوپس
از اخذ دیپلم هنرسـتان صنعتی ،به دیو ()1368
شرقبنفشه()1377 روزنام هنـگاری و داستا ننویسـی بارونی()1368
د ِلدلدادگی()1378 روی آورد. آهوبچۀخوابمن()1380
آبی ماوراء بحار ()1382 آثار :غریبهواقاقیا()1366 قص ههـایمـردمفـارسدر سـهمجلـد،باز یهـایمردم
هزار و یک سال (کودک و نوجوان) ()1382 طبلآتش()1370 فـارس ،آداب و رسـوم نـوروزی در فـارس ،سـیری در
ارواحشهرزاد(شگردهایداستا ننویسی)()1383 هلالپنهانماه()1377 تران ههـایمحلی،باورهایسـرزمینمادر یام،عروسـی
سانسوریکداستانعاشقانهایرانی()2010 ابوترابخسروی(فروردین)۱۳۳۵ در فـارس و واسـون کهای شـیرازی از آثـار او در حـوزۀ
شـهلا (صدیقـه) پرویـن روح (2۷ در فسـا بـه دنیـا آمـد .در سـا لهای فرهنـگ فولکلـور اسـت.
خـرداد )۱۳۳۵ ۱۳۴۸و ۱۳۴۹در دبیرسـتانی در امینفقیری(30آذر )1323
در اواخردورۀدبیرستانازدواج کردو اصفهـان درس م یخوانـد و شـا گرد در شـیراز بـه دنیـا آمـد .او نخسـتین
پساز گرفتندیپلم،از سال ۱۳۶۸با هوشـنگ گلشـیری بـود .ابوتـراب مجموعـۀ داسـتانی خـود بـه نـام
حضور در کلا سهایداستا ننویسـی خسـروی در آثـار خـود از مضامیـن سـوررئال بـا تکیـه بـر «دهکـده پرمالل» را ،کـه حاصـل
شهریار مندن یپور واردعرصۀنوشتنشد. اودیبژیـگا یتهـاکهـی رنمـناسـنبپت ًاسـاحاتمطـدهر دناربدهـروهدباـراردیهناثـسـریتپ .اخوتـبـهر چهار سال نوشتن بود ،در ۲۳سالگی
آثار :حنایسوخته(()1378برندۀجایزۀمنتقدانو و قـوی اسـت .زبـان ویـژۀ آثـار خسـروی بـه مؤلف ههـای منتشر کرد.این کتابقبلاز انقلابپنجبار چاپشد،
نویسندگان مطبوعاتی) باسـتانی ،که نالگوهـاوبازگشـتبهزبانمتـونمقدس
تمایلدارد.نوشـت ههایاوبویرؤیاواسـطورهم یدهد
طلسم()۱۳۸۰ وبـههمیـندلیـل«هم هزمانـی»و«هم همکانـی»اسـت.
تنها کهم یمانم()۱۳۸۳ زمـان در آثـارش م یشـکند .داسـتا نهای خسـروی
شمار ٔهبیستوسوم82
آذر مـاه 1397
آ گهینشرالف()۱۳۸۰ احمدا کبرپور (۹مرداد)۱۳۴۹ محمد کشاورز()۱۳۳۷
کشـکول تحـت وینـدوز مجموعـه داسـتان طنـز بـا در لامـردبـهدنیـاآمد.فار غالتحصیل در اسـماعی لآباد بـه دنیـا آمـد.
رشـتۀ روا نشناسـی ،مـدرس، تحصیالت ابتدایـی را در اهـواز و
تصویرهـای اردشـیر رسـتمی ()۱۳۹۴ نویسـندۀ ادبیـات کـودک و نوجـوان مرودشـت گذرانـدوب هدلیـلشـغلش
قطار آن شب ()۱۳۷۸ و شـاعر معاصـر ایرانـی اسـت .عمـدۀ چنـد سـالی در بوشـهر سـا کن شـد.
شـهرت وی ب هدلیـل نـگارش داسـتا نهای کـودک و بعدهـابـهشـیراز رفـتوچندسـالسـردبیرمجلـۀ«عصر
وقتـی ناراحـت باشـیم ،جاد ههـا تمـام نم یشـوند نوجـوان اسـت کـه بـرای وی جوایـز متعـددی ازجملـه پنجشـنبه»بـود.اولیـن کارهایشرادر مجلۀ«رسـتاخیز
()۱۳۸۰ کتـاب سـال جمهـوری اسالمی ایـران را بـه ارمغـان جـوان» چـاپ کـرد و دو کتـاب ک محجـم بـه نا مهـای
آورده اسـت .ا کبرپـور عضـو شـورای کتـاب کـودک و نیـز «جیـران» و «پوسـت مخملـی» را در اواسـط دهـۀ 50
امپراتور کلمات()۱۳۸۱ انجمـننویسـندگان کودکونوجـواناسـت.درو نمایۀ شمسـی بـه چـاپ رسـاند .او بعدهـا ،در دهـۀ ،90بـه
مننوکربابانیستم()۱۳۸۲ داسـتا نهای ا کبرپـور را مضامینـی همچـون تـرس، تأثیرگذارتریـن نویسـندۀ مکتـب شـیراز تبدیـل شـد.
رؤیاهایجنوبی()۱۳۸۴ تنهایـی و صلـح تشـکیل م یدهـد. آثار :پایکوبی()1374
قاسمشکری(یکمهر)۱۳۵۱ آثار :دنیای گوشهو کناردفترم()۱۳۷۶ بلبـل حلبی (( )1384برنـدۀ جایزۀ ادبی اصفهان،
یکـی از تجرب ینوی ستریـن و جایـزۀ فرهنـگ پـارس ،جایـزۀ منتقـدان و
درعی نحالقص هگوتریننویسندگان ش ببخیرفرمانده()۱۳۸۲
ادبیـات ایـران اسـت .او بـرای دختریساکتباپرند ههایشلوغ()۱۳۸۵ نویسـندگان مطبوعاتـی)
رما نهایـش جوایـزی ازجملـه جایـزۀ روباهشنی(()1394برگزیدۀجایزۀجلالآ لاحمد)
بهتریـن رمـا ِن متفـاوت را از آن خـود کـرده اسـت. ا گر من خلبان بودم ()۱۳۸۵
آثار :نقصفنی(()۱۳۸۱برندهجایزۀ کتابفارس)
بوی خوش تاریکی (( )۱۳۸۶برندۀ پنجمین دورۀ
ادبیات متفاوت واو)
مارمولکی کهماهرابلعید()۱۳۸۸
گانگستریازدیارحافظ()۱۳۹۲
زخمی روزگار ()۱۳۹۳
آواز داوود()۱۳۹۴
همزاد()۱۳۹۶
عروس آب ()۱۳۹۶
ا کبرصحرایی()1343
داستا ننویسـی را از سـال ۱۳۶۵و در
کنـار شـهریار مندن یپـور آغـاز کـرده و
جوایـزمتعـددی کسـب کـردهاسـت.
صحراییجنـگراب هصورتحرف های
وارد عرصـۀ نویسـندگی کـرد و در طـول دو دهـه فعالیـت
ادبـی ،بیـش از سـی عنـوان رمـان ،داسـتان کوتـاه و
زندگ ینامـه از او بـه چـاپ رسـیده اسـت.
آثار :کاش کمیبزر گتربودم
۲۷۰شاخه گلسرخ
آرزویچهارم
دار و دسته دارعلی
حافظهفت
کانالمهتاب
هزار و نه
خمپارهخوا بآلود
ورودممنوع
پرونده۳۱۲
آناهنوزهمم یخندد
شمشادوآرزویچهارم
سامورائیجزیرهمجنون
خیابانپیرو۱۹داستان کوتاه
خـطسـیرداستا ننویسـیشـیراز همچنـانادامـهداردو
تانسـ لهایبعد کشـیدهم یشـود.از میاننویسندگان
جوا نتـر ایـن مکتـب م یتـوان بـه طیبـه گوهـری ،ابـوذر
قاسـمیان،مهـدیجعفـریو...اشـاره کـرد.
83
نقطۀب ـحران
در گف توگو بامحمد کشاورز ؛داستا ننویسشیرازی
لیلاساکزاد
مهدیوحیددستجردی
محمـد کشـاورز ،متولـد 1337در
شـیراز ،نویسـندۀ خو شنامـی اسـت کـه
بـا چـاپ تعـداد اندکـی مجموعـه داسـتا ن
خو شسـاختوپرمایـه،ایـنروزهـاتوجـه
بسـیاری از مخاطبـان جـدی ادبیـات را
بـه خـود جلـب کـرده اسـت .کسـی کـه بـه
دور از فضاهـای متـداول ایـن روزهـای
ادبیـات ،داسـتا نهایی خلـق کـرده اسـت
کـه م یتـوان در آ نهـا ردپـای پررنگـی از
جغرافیاوفرهنگبومیوهمچنینتلاش
مصرانـه بـرای مقابلـه بـا دشـوار یهای
زندگـیازرا ههاییغیرمتعارفرادیـد.اودر
سـا لهای 1385و 1386سـردبیر مجلـۀ
«عصـر پنجشـنبه» بـود.
کشـاورز بـرای نـگارش داسـتان «شـهود»
از کتـاب «پایکوبـی» برنـدۀ جایـزۀ ادبـی
گـردون شـد .دومیـن مجموعـۀ او «بلبـل
حلبـی» در سـال ۱۳۸۴جایـزۀ ادبـی
اصفهـان ،جایـزۀ فرهنـگ پـارس و جایـزۀ
منتقـدان و نویسـندگان مطبوعاتـی را در
بخـش داسـتان کوتـاه از آن خـود کـرد.
آخریـن مجموعۀ داسـتان او «روباه شـنی»
در سـال ۱۳۹۵در سـ یوچهارمین دورۀ
جایـزۀ کتـاب سـال جمهـوری اسالمی
ایران،ب هعنوان کتابسالایرانبرگزیده
شد.درادامه،مصاحب هایازنظرم یگذرد
کـه بنـا بـود بـه «روبا هشـنی» بپـردازد ،امـا
بـه تمامـی رونـد داستا ننویسـی او در ایـن
سـا لها سـرایت کـرد.
شمار ٔهبیستوسوم84
آذر مـاه 1397
نشسـته اسـت .امـا داسـتا نهای مـن از جنـس دیگـری
اسـت؛برگرفتـهاز زندگـیآد مهایـی کـهدر موقعی تهـای
پی شآمـدهحـولنقطـۀبحـران گرفتـار آمد هانـد.جنـس
چنیـنداسـتانیزبانپیچیدهنم یطلبـد.ضمناینکه
شـفافیت و سـادگی در زبـان نیـز ویژگ یهـا و ارز شهـای
خـاصخـودشرادارد.مثـلآینـ های کـهتـادوردسـ تها
را نشـان م یدهـد.
زحنضتـنورهـاداردرد.تاعـسداادسـ ًاانادسکــتفیاازدهدااز رسـاتواینزهان رای راوی
شـما
نم یپسـندید یـا دغدغـۀ شـما نیسـت؟
نم یدانـم .گمـان م یکـردم از حضـور زنـان چـه در مقـام
راوی و چه در قالب شـخصیت داسـتانی به اندازۀ کافی
اسـتفاده کـرد هام.چنـدانزنانـهومردانـهبـهقضایـانگاه
نم یکنـم .زنـان ب هسـبب حضـور پررنگشـان در سـپهر
عمومـی در سـا لهای اخیـر و نقـش روزافزونشـان در
زندگـیسیاسـیوفرهنگـیجامعـه،حضـور بیشـتریدر نویسـنده اشـتباه باشـد ،ایـده در مسـیر داسـتان شـدن نـوعنگـرشوجها نبینـیخـاصشـمادر آثارتـان
ادبیـاتم یطلبند.ب یشـکهمـراهبانقـشانکارناپذیر از رشـد بازم یمانـد یـا سـقط م یشـود .در ایـن حالـت یـا شـما را از بسـیاری از نویسـندگان متأخـر ایرانـی
ومؤثـرزنـاندر فراینـدتحولاتاجتماعی،شـاهدحضور نویسـندهبنابهشـ ّمخوداز نوشـتنشدسـتم یکشـد، متمایـزم یکنـد.مخاطبـانامـروزادبیـاتفارسـی
گسـترد هتر آنـان چـه در مقـام نویسـنده و هنرمنـد و چـه یـا ب هسـبب ب یتجربگـی م یخواهـد بـه هـر قیمتـی آن را کـه از خوانـدن داسـتا نهایی کسـال تآور و
در نقـش خواننـدۀ ادبیـات خواهیـم بـود و ایـن بسـیار روی کاغـذ بیـاورد ،امـا بـازی را باختـه و کاری ارائـه داده کلیشـ های ،کـه ب هنوعـی از تبعـات زندگـی مـدرن
امیدوارکننـده اسـت. است کهیاپیشاپیش ُمردهیاشور زندگیودلایل کافی و گسـترش هم هجانبـۀ فنـاوری اسـت ،گریـزی
بـا توجـه بـه حضـور پررنـگ شـک یـا وهـم در بـرایزنـدهمانـدندر آننیسـت.پـسبـرایداسـتانیاز نداشـت هاند ،حـالا مضامینـی متفـاوت و فراتـر از
داسـتا نهای مجموعـۀ پایکوبـی ،چـه شـد کـه جنـس داسـتا نهای مـن موقعی تمحـور بـودن جـزء روزمرگ یهاشـاندر داسـتا نهایشـمام ییابند.
پساز اینروندبیس تساله،در مجموعۀروباه ذات داستان است .داستانی که در نقطۀ بحران شکل آیـا ایـدۀ داسـتا نهایتان را بـا وسـواس خاصـی
شـنی تغییـرات درونـی آد مهـا بـا توجـه ویـژه بـه م یگیـرد از موقعی تمحـور بـودن گریـزی نـدارد .چنیـن انتخـاب م یکنیـد و همیشـه دغدغـۀ خلـق
شـرایطضدونقیضـی کـهدر موقعی تهـایزندگی وضعیتـیبـهداسـتان کشـشوپویاییخاصـیم یدهد
برایشـانبـهوجـودم یآیـدبـهعامـلپررنـگبـدل و به نویسـنده فرصت م یدهد بی آنکه لای ههای ذهنی داسـتا نهایی بکـر و متفـاوت داریـد؟
شـد؟(بـراینمونـهدر داسـتانزمیـنبـازیتقابـل خودرا گرفتار کند،لای ههایمختلفیاز زندگیوزمانهو ذهـنهرنویسـند هایمـدامدر معرضاید ههـایفراوان
زندگـی روحانـی بـا وضـع متناقـض اطرافـش ،مثـل و متفـاوت قـرار م یگیـرد .نویسـنده ا گـر بـه حـس ششـم
همسـرمجسم هسـاز،آهن گسـاز،پیانیسـتو)... زیسـتآد مهـایداسـتانشرابرمال کنـد. نوشتن مجهز نباشد ،غربالگری را نیز بلد نیست و مدام
داسـتا نهای مجموعـۀ پایکوبـی بیشـتر بازتا بدهنـدۀ مـکان وقـوع داسـتا نها در طـول سـه مجموعـه، از اید ههاید مدسـتیوبدونروایتاسـتفادهم یکندو
فضـای روسـتاها و شـهرهای کوچـک بـود؛ جایـی کـه از شـهرهای کوچـک و دورافتـاده و روسـتاها نتیج هاشم یشـودانبوهداسـتا نهایالکنب یمایه.از
علاقـه بـه وهـم و جـادو بیشـتر متـداول اسـت .طبیعـی آغـاز م یشـودوبـهشـهرهایبـزرگومکا نهایی قضاای نطور نویسـند ههاعجیبهمپرنویسهسـتند.
است کهشخصی تهایداستانیچنینمجموع هایاز مثـل کلانتـری ،دامپزشـکی و ...م یرسـد .ایـن بـهقـولزند هیـاد گلشـیری،بهای نهابایـد گفتمچتان
محیطزندگیخودمتأثرشـوندوبخشـیاز آ نهمهوهم تغییـر مـکان وقـوع داسـتا نها را چگونـه ارزیابـی دردنکند.به گمانمآنچهبراینویسندهلازماستحس
منتشـر در فضـای زیسـت و زمان هشـان ،در منـش آ نهـا ششمنوشتنوتوانغربالگریاید ههاست.خوباست
نیـزتأثیـربگـذارد.درمجموعـۀبلبـلحلبـی کمـیفضای میکنیـد؟ بـا خلـق هـر اثـر ،چیـزی بـه ارز شهـای داستا ننویسـی
داسـتا نها شـهر یتر شـده و رنـگ و بـوی طنـز گرفتـه؛ شایداینامرب رگرددبهتجربۀزیستۀخودموروزگاری که فارسـی اضافـه شـود .معنـی ایـن توصی ههـا ایـن نیسـت
یعنـی موقعی تهـای پرتناقـض زندگـی شـهری امـروزی ازسر گذراند هام.بهدنیاآمدنو گذران کودکیدرروستا، کـهمـندر ایـنراهموفـقبـود هام؛منظورمایناسـت که
موجـبطنـزدر بعضیداسـتا نهاشـدهاسـت .کاری که نوجوانی در شهری کوچک و جوانی در شهرهای بزرگی
در بلبل حلبی شروع شده بود در روباه شنی ادامه یافت. مثـلتهـرانوشـیراز.در هرکـداماز ایـنمکا نهـا کسـانی تالش کـرد هامو ایدئالـمدر نوشـتنهمیناسـت.
نمون هاشهمانداستانزمینبازیاست.جمعشدن راشـناختم کهبعدهاشـخصی تهایداستا نهایمن معمـولا موقعی تهـا هسـتند کـه داسـتان را
مجموع هایازپارادوک سهادروجودیکنفر گاهیبسیار براساسآ نهاخلقشد.بازتابمکا نهاوآد مهایی که پیـش م یبرنـد .بـه عبارتـی ،یکـی از مؤلف ههـای
تراژیـکم یشـودوبـهطنـزیتلـخم یرسـد. در طولعمرمباآ نهابیشتردمخور بود هاموبافرهنگ موفقی تآمیـز داسـتا نها موقعی تمحـور بـودن
نمـاد و اسـتعاره از همـان اولیـن مجموعـه ،یعنـی ونوعزیسـتوخل قوخویآ نهابیشـترآشـناهسـتمدر آ نهاسـت .ایـن موقعی تمحـور بـودن اتفاقـی
پایکوبـی ،در داسـتا نها وجـود دارد؛ امـا در اسـت یـا براسـاس بینـش خاصـی آن را بـه کار
مجموعـۀ روبـاه شـنی ایـن نمادگرایـی بـه سـم ت داستا نهای من طبیعی است.
مسـائل سیاسـی و فضاهایـی مـ یرود کـه کمتـر درآثارشما،برخلافسایرنویسند ههایشیرازی میبندیـد؟
تجربـه شـده اسـت .ایـن امـر خودآ گاهانـه رخ همچونشـهریار مندن یپـور وابوترابخسـروی، بـه گمـان مـن هـر داسـتانی در نقطـۀ بحـران شـکل
میدهـد؟ شـاهد زبـان پیچیـده و شـعرگونه نیسـتیم ،بلکـه م یگیرد .تعادلی به هم م یخورد و موقعیتی روای تمند
گاهانه داستانتاح ّدزیادیخودآ پیشبردهرروندیدر بـازبانـیسـادهومتفـاوتروب هروییـم کـهدر عین شـکلم یگیـرد کـهذهـنروای تجـوینویسـندهرادرگیـر
اسـت؛ب هخصـوصا گـرموضوعشسیاسـتومصائبو پختگـیطیـفوسـیعیاز مخاطبـانعـاموخـاص م یکنـد .ایـد هاش در ذهـن نطفـه م یبنـدد .نویسـنده
مشـکلات روزمره باشـد .اما هدف من نوشـتن داسـتان را جـذب م یکنـد .جایـگاه زبـان در داسـتا نهای مدتـی بـاردار ذهنـی ایـدۀ داسـتانی اسـت کـه ممکـن
است.داستانی کهخوانندهبعدازخواندنشحس کند اسـت از چند روز تا چند ماه طول بکشـد .ا گر ایده برای
شـما چیست؟ داسـتان شـدن ضعیف نباشـد ،روال طبیعی رشـد خود
دوسـتانعزیزمنشـهریار مندن یپور وابوترابخسروی راطـیم یکنـدوبنـابـهقـدرتوتجربۀنویسـندهبدلبه
نویسندگان بزرگی هستند و هر دو زبان و نگاه ویژۀ خود داستانیخوبیالااقلخواندنیم یشود.ا گراید هیابی
را دارنـد .نـگاه و زبانـی کـه در داستا نهایشـان خـوش
85
در این خا ک تابنا ک ایـن آد مهاسـت .زندگـی بـه نا گهـان بـدل م یشـود بـه بـهوجـودچنینداسـتانینیـاز بود.خواننـدهباتوجهبه
طربناکتنهاچیزی که ترکیـب معمـول و غریـب و داسـتان در مـرز واقعیـت و سابقۀذهنیخودممکناستنمادهاواستعار ههایی
نم یتوانبهآناطمینان وهـمظپایـهـرًاش مچـنـ یردوکدت.ـاب آمـادۀ انتشـار داریـد .کمـی در متن کشـف کندوای ن گاهیحاصلتلاشمخاطب
کردهمانآیندهاست. از آ نهـا برایمـان بگوییـد ،دربـارۀ رمـان «خـروج در خوانشداستاناست .کسی کهداستانیم یخواند
ب هطورمعمولچیزهایی اضطـراری» .گمـانم یکنیدبعـداز تجربۀچندین ب هنوعـی در نوشـتن دوبـارۀ آن بـا نویسـنده سـهیم
مجموعـۀداسـتان کوتـاه،در رما ننویسـینیـزبـه م یشـود .او آزاد اسـت سـهم خـود را از داسـتان بـه هـر
م ینویسموازمیان مهمییگویننـمیدزباعنمضوفیهـقااخوصاـهولیًادیباوداد؟سآـیتااقبنکووتلاداهنریوید کسه
آ نهابرخیقاب لارائه شـکلی کـهصالحم یداندبرداشـت کند.
خوبـیهسـتندیـارما ننویـس؟ طنـز داسـتا نهای روبـاه شـنی در موقعی تهـای
بهمخاطباست. در ایـنخـا کتابنا کطربنا کتنهاچیزی کهنم یتوان متناقـض ،شـالودۀ داسـتان را ب همیـزان زیـادی
نوشت ههاییهمبا بـهآناطمینـان کـردهمانآیندهاسـت.ب هطور معمول تحـت تأثیـر قـرار م یدهـد ،تـا حـدی کـه گاهـی
کمالتأسفپشتسد چیزهایی م ینویسـم و از میان آ نها برخی قاب لارائه به کاخملوان ًناـبدحهرافنـرامیوو حشمسـایکنسدقـشرـارخگرصفیتـهتادسرـوتض،عمیثلت ًیا
سانسورم یماند که مخاطباسـت.نوشـت ههاییهمبا کمالتأسـفپشت در داسـتان آهنـگ پلنـگ صورتـی را سـوت بـزن.
جماعتنویسندهباید سـدسانسـور م یماند کهجماعتنویسـندهبایدفکری آیااینامربرایبهچالش کشیدنموقعی تهای
فکریبهحالاینمعضل بهحالاینمعضلفرهنگیهمبکنند.دررما ننویسی کزـنهدبگـعیضـوًابمـیاارهامدیـچـاتر دجرلـدووهرندـادجنممیکنســائدل؟ی اسـت
فرهنگیهمبکنند.در هـمامیـدوارمبتوانـم کار درخـوریارائـهدهـم .کاری کـه اینحرفشمانشانم یدهدطنزدر داستا نهایمن
رما ننویسیهمامیدوارم دسـ تکمه مسـنگداسـتا نهای کوتاهـمباشـد.البته کار خـودش را کـرده؛ یعنـی بـه عنصـر درونـی داسـتان
بتوانم کاردرخوریارائه خو شبینـمبـه کاری کـهدرزمینۀرمان کرد هام.شـواهد بدل شـده اسـت؛ به عبارت دیگر ،عنصر تحمی لشـده
دهم .کاری کهدس تکم نشانم یدهداینکهم یگویندبعض یهابراییکیاز دو به داسـتان نیسـت .از بافت خود داسـتان برم یخیزد
ه مسنگداستا نهای قالـب داسـتان کوتـاه یـا رمـان سـاخته شـد هاند چنـدان و نا گزیـر بـر همـۀ عناصـر داسـتانی تأثیـر م یگـذارد.
کوتاهمباشد.البته همب یراهنیست.قالبذهنیمنهمبیشتربهنوشتن دلیلـش هـم شـاید ایـن باشـد کـه مـن هیـ چگاه
خو شبینمبه کاری که داسـتان کوتاه گرایشدارد؛امامد تهاسـتبهنوشـتن بهعمـد طنـز نمینویسـم؛ یعنـی نوشـتن داسـتان طنـز
درزمینۀرمان کرد هام. رمـانهـمعلاق همنـدشـد هام.امیـدوارمتجرب های کـهدر تصمیمـی پیشـینی نیسـت .گاهـی ایـدۀ داسـتانی در
شواهدنشانم یدهد ذهنـم شـکل م یبنـدد و موقعیـت داسـتانی و زیسـت
اینکهم یگویندبعض یها ایـنراه کسـ بکرد هامرضایـتمخاطـبراجلب کند. شـخصیتها ناچـار بـه سـمت طنـز کشـیده م یشـود.
برای یکی از دو قالب در سـال گذشـته بـرای مجموعـه داسـتان روبـاه ثابت شـده در این موارد چاشـنی طنز داسـتان را یک
داستان کوتاهیارمان شـنی جایـزۀ ادبـی جلال آ لاحمـد و همی نطـور
ساختهشد هاندچندان جایـزۀ کتابسـالجمهـوریاسلامیرادریافت سـر و گـردن ارتقـا میدهـد.
همب یراهنیست.قالب کردید .موفقیت این مجموعه داستان را مرهون داستا نهایشماباوجودفضاهاوموقعی تهای
ذهنیمنهمبیشتربه انتزاعیو گاهیوه مآلود،بهسمتداستا نهای
نوشتنداستان کوتاه چـهویژگ یهـایمضمونـییـافرمـ یم یدانیـد؟ اذغهلـنیبوسسوی ماشلـذخهنص وسیـوا اقوپ لیدشـا نخم یصکنهادی .ریاوصیرفهـ ًاا
خوشـبختانهروبـاهشـنیخـوبدیدهشـد،هـماز طرف
گرایشدارد؛ خوانندگان،هماز سویداورانجوایزادبی.موفقیتش روای تگرند .دلیل این رویکرد چیست؟
هـمبـهنظـرممرهونهمانمواردیاسـت کهدر همین جنـس مـکان و موقعیـت و آد مهـای داسـتا نهای مـن
مصاحبـه گفتـ هام .سـعی کـردم فـارغ از هـر شـتا بزدگی ذطـهـورن آی ننیهـاسـرا نتوکـشـه بتتـ .آوا ننهـبا آهدصـموهرایـتیذمهعنـمیولو یانـسـیدا ِدلر
داسـتا نهایی بنویسـم کـه خـودم بـه خـوب بودنشـان موقعی تهـای معمولـی؛ امـا همـواره امـری غریـب ولـی
ایمان دارم .یادمان باشد که مسابق های در کار نیست. ن هچنـدان غیرعـادی وارد زندگی آ نها م یشـود و نقطۀ
ا گر هم باشـد ،هر نویسـند های فقط با خودش مسـابقه بحـران را خلـق م یکنـد؛ نقطـ های کـه شـروع داسـتان
م یدهد.سـعیم یکنمآهسـتهوپیوسـتهحرکت کنمو
حاصـل کارمبـرایمخاطبخواندنیباشـد.
شمار ٔهبیستوسوم86
آذر مـاه 1397
اولینبارق ههای
آخرین هاویه*
بررســـیݡنشـان ههایپسامدرنیســـــــم
در آثا ِر ابتدای ِی ابوترابخسروی
«گمشـده» ،ب یهویتـی آد مهـا در زندانـی اداحتسـمتـاا ِل ًان در پوسـ ِت و زیبا ظاه ِر انتقال بدهد و برای گردوی پوک، ابوتـراب خسـروی را همـواره یکـی
ما کتـی از دنیـای عصـر حاضـر اسـت آ نقـدر کـه کاغـذی بـه هیـچ کار نم یآیـد. از پیشـگاما ِن داسـتا ِن پسـامدرن
پررنـگ شـده کـه هیـچ کـدام از زندان یهـا از دیگـری مه مترینوجهتمای ِزداستانپس تمدرننسب تبهدیگر در ایـران دانسـت هاند و زیـاد
بـرای خـو ِد ایشـان کـه گقاابهـِ لتی بـشـا نخگیهباص ننیهـاسـو زتن،دانحبـتـاین داسـتا نها،ب هلحـا ِظمفهومـیومحتوایـی،دی ِدانسـا ِن هـم دربـار هاش نوشـت هاند .امـا
هـم اختالط م یکننـد. بمـهطلقدـنًایـاهییچپچییرـازمـراوبـانقخـطوعیدـ اتسـنمت.یپانذیســرا ِد.ن پسـ تمدرن آنچـه دربـارۀ او و تحلیـل سـب ِک
جالـب اینجاسـت کـه خـو ِد آ نهـا از ایـن ب یهویتـی پسـ تمدرن مهردادعسگری قص هنویسـ یاش خواند هایـم،
و محصـور بـودن در دنیـای ب یهوی تهـا راض یانـد و همۀارکانطبیعتدر نظ ِراومحلبحثاستوجوا ِب بکـیهشـمتؤرلفحـهوهـِالیداسصــتوار ِنیهقایصیهبـهـوادیه
حتـی فکـر بیـرون رفتـن از آن آزارشـان م یدهـد! نکتـۀ هیـچ «چرا»یـی «زیـرا»ی مشـخصی نیسـت و هی چچیـز پساسـاختارگرا ،واض حتـر و تکام لیافت هتـر ،در آ نهـا
تأم لبرانگیـز دیگـر ،حضـور فـردی بـا هویـت مشـخص و ب هویـژه هی چکـس ،جایـگا ِه معیـن و هویـ ِت ثابتـی در مشـهوداسـتوآنچه کمتردر اینبررسـ یهابهآنتوجه
اسـت کـه از خـارج از زنـدان پـا بـه ایـن دنیـای خوفنا ک نظـا ِمعصـ ِر کنونـیندارد(البتـها گربـرایآننظامیقائل شـده،رون ِدروبهتکاملو گذاِر نویسـندهاز مدرنیسـمبه
المبتـیکهنـنتدی مجاههنیـیزِآتشـواکقارعـا ِسیـ آتن.هـوراوراد م یگـذارد و سـعی بماهشـمیترمیـ).نزمـچاراینـویگاـسذـِر آتنکـدهرمنعظـمـِروالنًا بســاا ِرنؤیپاباسـفـ تی،مثادبرـنت، پسامدرنیسـم اسـت .اهمیـت این موضـوع زمانی آشـکار
بهشـان بازگردانـد و مدرایبتشودادسکعهبایمداطشالتعهۀمآثفاِاراهبیتمداوی ِمیحختواسرویپیسادرممدرینییابیسمماراو
فردی «با ماهی ِت معین» به این دنیاها عنصری است نگهداشتنوبهعقببرگرداند ِنآنوعنصرتکرار،بهآن بدوناستفادهازنشان ههاومؤلف ههایصوریآنمنتقل
که در اغلب داستا نهای این مجموعه تکرار م یشود. پاسخدادهم یشود.مجموعهمۀای نها،دنیاوآنچهرا کندوجایشـگفتیاسـت کهدر اینراهاز بسـیاریدیگر
در داسـتا ِن «میخانـۀ سـبز» ،بـاز بـا دنیایـی مواجهیـم در آناسـتدر چشـ ِمانسـا ِنپس تمدرنبهچیزیبدل موف قتـر بـوده اسـت؛ از آ نهـا کـه بـا وصل هپینـه کـرد ِن
سخـالوـ ِیق پـر از انسـا نهایی کـه بـرای مـا ،خودشـان و م یکند که گویاتصویریمصنوعازچیزدیگریاست که تکنی کهـای رنگارنـگ در داستا نهایشـان ،تالش
داسـتان ،شـناس نیسـتند ،البتـه ایـن بـار در آن خـودوجـو ِد خارجینـدارد. کرد هانددر اینحیطهحرفیبرای گفتنداشـتهباشـند،
مرزهـای وجـود و در دنیـای مـردگان کـه باز اسـتعار های خسـروی در مجموعـۀ اولـش ،هاویـه ،سـعی کـرده اسـت امـا فقـط قبایـی بـرای داستا نهایشـان دوخت هانـد کـه
هوشـمندانه اسـت از انسـا ن عصـر حاضـر .در ایـن ایـنمفاهیـمراطـوریبـهمخاطـبالقـا کنـد کهنیـازیبه بـه تـن آ نهـا زار م یزنـد .انـگار غافـل بود هانـد از اینکـه
داسـتان نیـز فـردی کنجـکاو وارد ایـن دنیـا م یشـود و تکنی کهایظاهرینداشـتهباشـدومخاطبدردنیا ِی هـر تکنیکـی کـه در داسـتان بـه کار مـ یرود در خدمـ ِت
نا گزیر به سـم ِت همان خلِأ وجودی رانده م یشـود که ب یهویـ ِت آد مهـای داسـتان غوطـه بخـورد .جـز یکـ یدو مفهومـی اسـت کـه آن داسـتان قـرار اسـت بـه مخاطب
دیگـران دچـارش شـد هاند. دچانسـدتادانس،تادربناایقـ ِنیآم نجهـماونعیـهزازمایوفـنمقبنوظدرهناگاسـهتی.مدریاایننداجزیابمه.
«برهنگی و باد» ،داستا ِن انسا نهایی است که آ نقدر * جهنم
87
نویسـنده کافـی اسـت تـا هرآنچـه خواسـته بگویـد:
«مسـئلۀ اصلـی کـه همه را وامـ یدارد که بـا چهر ههایی
مبهـوت گو شهـا را بـه سـن ِگ گـو ِر او بچسـبانند و صـدا
را جسـ توجو کننـد ،انعـکاس صـدای برخـورد فلـزی
چیـزی اسـت ،مثـل حرکـت گلولـ های فلـزی کـه جـان
گرشـفیتـئهیودزرنآدگـب کیهممیکینـشـدو،د اضزربپاتوـسـیتمۀثـسـلنانعـگکگاورِسشـفلنـیز ِد.ی
پنهـان کـه سـاعتی تی کتـا ِک صـدای مثـ ِل صدایـی
اسـت».
نکتـۀ بعـدی در ایـن داسـتان ،اسـتفادۀ (شـاید
ناخـودآ گاه) خسـروی از نشـان هها و تکنی کهـای
اپداسـرا ِمیددرانسـیتادرن،دااوسلـیتانن اچیسـزیتا .زسـبـاتنکوهلتحوـ ِجنهخخشوـاننکدوه
را بـه خـود جلـب م یکنـد.
ب هجرئـت م یتـوان گفـت «دسـ تها و دها نهـا»
ضعی فتریـن داسـتا ِن مجموعۀ هاویه اسـت .داسـتان
جایـی میـان مدرنیسـم و پسامدرنیسـم و سمبولیسـم
مانده و همین امر به باورپذیر ِی آن صدمه زده اسـت.
در داسـتا ِن پسـامدرن ،تصنـع آ نقـدر آشـکار اسـت کـه
خواننـده از همـان سـطور نخسـتین م یپذیـرد کـه قـرار
نیسـت قصـه را بـاور کنـد .امـا وقتـی همیـن سـبک بـه
سـبکی باورپذیـر پهلـو بزنـد و تصنـع در آن کمرنـگ
باشد ،خواننده بلاتکلیف م یماند که باید این دنیای
وماقصعـنویعـبایشـرادبوپایذـیـرنددیرـاسـب هتدنهبـامـالنقیـچایـ ِزس آی انسـبـاتدنکـیـهادری
داسـتا ِن دسـ تها و دها نهـا بـه چشـم م یآیـد.
«مـاه و مار» قدمی اسـت روب هجلو بـرای ورود به دنیای
پسـامدرن ،آ نهـم تنهـا ب هدلیـل وجـود یـک مؤلفـه در
آن که همان «تکرار» اسـت و در مجموع ههای بعدی،
شـکلی کام لتـر بـه خـود م یگیـرد و تبدیـل م یشـود بـه
«فرجا مهـای چندگانـه» .البتـه ایـن مؤلفـه هنـوز هـم
درو ِن مرزهـا مانـده و گویـی نویسـنده کمـا کان متأثـر از از قطعیـ ِت وجـودی خـود فاصلـه گرفت هانـد کـه حضـو ِر
ایوـ تنوتجکـیراهـر وی بشــرهو ِدعادسـوتباارۀن فضـای مدرنیسـم ،م یترسـد فـردی بیگانـه از دنیـای مـردگان هیـچ تأثیـری بـر آ نهـا
اتفاقـات را بـی هیـچ دلیـل نم یگـذارد و غاف لگیرشـان نم یکنـد .گویـی خودشـان
بیـاورد .بازگشـ ِت صفیـه بـه داسـتان ،بعـد از مرگـش ،بـا هـم سا لهاسـت مرد هانـد و فقـط آن را از یـاد برد هانـد.
اهیـمنهتوچیجزیـراهاآزمـسـدرهگکـرفهتانه اگاسرـدرت؛ذدهـر ِحنالج ییکپاهرازگنردهخسشــردوه وی حضـو ِر دختربچـ های در داسـتان کـه هنـوز ردپایـی از
همیـن داسـتان را سـا لها بعـد م ینوشـت ،شـاید برای غاف لگیـری و تـرس در احساسـاتش دیـده م یشـود
نمـ یآورد. اسـتدلالی آایـشـنکابراِزگی تشـصنتـ ْعهیـچچیـزتویجایـسـه وت بنوبهوحخدولقبـطشیعدیگـِنوا ِآتهراومـفمآلررادسِمفنآنتهادهرانییدجرـی ِبقیرااینهضسوـیهاتک ِنیههآادهرنی ِجعیوآاصـنربادحساادضتر.ن
پسـامدرن کـه زبـا ِن ب هشـدت بـه آن نیـاز دارد. به اساسـ یترین سـؤال انسـان امروز (یعنی مرگ) عقیم
ماند هاند ،یکی از آن چیزهایی است که با وضوح تمام
همیـن تکـرار را در «هاویـۀ آخـر» نیـز م یبینیـم ،امـا در داسـتا ِن «کابو سهـای شـبانه» بـه تصویـر کشـیده
کام لتـر .نویسـنده در ایـن داسـتان ،انـگار کمتـر بـرای شـده و دیگـر ،حـالا ِت دنیـا کـه بـه تعـدا ِد انسـا نهای
و توجیـه م یگـردد. اتدنفیاـقااتـییککنـوهنـمی یاهفـتـمدبـردانبـیا ِالن دسلـیاـنلی
کـه در آن زندگـی موجـود در آن ،توصیـف م یشـود.
م یکنـد پـر از اتفاقاتـی اسـت کـه یـا دلیلـی نـدارد یـا او در داسـتا ِن «سـفر شـبانه» ،مواجهۀ ناب ههنگا ِم انسان
دنبالشـان نم یگـردد. بـعساـماـگـرعذ ِریتزرنـامـاادگرانهوخبــتوأهاثیـخِـبر آوگدنذآبرـماـنرـددخههاوودسـراحـماتلوایبپایزیـنریصـمیاد.اانشیسـپراااننپـیـیدوک ِلهش
«قربانـی» ع کشـاماق ًل»، «برهنـه و مـه»« ،تصویـری از یـک
مدر نانـد و «پر یماه یهـا» داسـتا نهایی چشـم خویـش مجسـم م یبیند.
پکـهسامهدیرنچیکـسـداممدارزآ منؤهلـافبـهههـاچیشـمصنـومر ییخـیـورادمو الحبتتـوایهـ ِدری خسروی در داستا ِن «صدای ساعتی که پنهان است»
سـب ِک خودشـان داسـتا نهای خوبـی هسـتند. نیـز آ گاهانـه بـر مواجهـه بـا مـرگ و گـذ ِر زمـان دسـت
گذاشـته اسـت .در ایـن داسـتان ک متـر از کابو سهـای
شـبانه موضـوع را شـکافته ،امـا همـان بنـ ِد آخـر بـرای
شمار ٔهبیستوسوم88
آذر مـاه 1397
دگݡردیسینهادقدرت
یادداشتیبررما نهایابوترابخسروی
نقطـۀاوجایـنتنـش،قتلاقلیماسـت. اندیشـۀتمامی تخواهدرسـ هگان ههایابوترابخسـروی رما نهـای ابوتـراب خسـروی کـه
امـرقدسـیهمـوارهدر پـیقـدرتاسـتتـابـه کمـکآن در لبـاس امـر قدسـی جلو هگـر م یشـود ،هرچنـد گاهـی بـه رونـد شـک لگیری قـدرت ،در
حضـور خـودراتوجیـه کنـد.بدیـنمنظـور لازماسـت که ایـن مسـئله در کارکـرد اجتماعـی قدیـس خودنمایـی قال ِبقداسـت،خرافـهوفرق هگرایی
قدیسـی کـه نماینـدۀ امـر قدسـی اسـت اعمالـی خـار ِق م یکنـدو گاهدرنهادهـایقـدرت،مانندفرقۀمفتاحیه، م یپردازد،درحقیقتنقدیاست
عادتانجامدهد،مانندعملی کهخواجۀ کاش فالاسرار نهـادخانقـاه،نهـادخوانیـنوانجمنادبـی.نهادخانقاه براندیشۀتمامی تخواه.البتهباید
بـابـدنبلقیـسانجـامم یدهـدوتـنپار هپـار هاشرااز نـو وهـرنهـادهرمـی کـهدر رأسخـودحا کمـیانتقادناپذیـر گفـتجه تگیرینویسـندهدر نقد حسیناسدی
مجموعم یکند.شدرکهمبرایاثباتآیاتیهوه«بذر داشـته باشـد نهـادی تمامی تخـواه اسـت و ریشـۀ ایـن قـدرت ،حرکتـی رادیـکال نیسـت؛ جوزانی
تمامی تخواهیرا«بایددرقدرتزمینی،یعنیدروجود
رودخان هایبرزمیننشانمود،چنا نکهبهطرف ةالعین، پایگانیخانقاهی کهمرادرابرتراز مریدم یداندوجایاو زیرانویسندهدراینس هگانه(اسفار
رودی ک فآلودچوناژدهاییخشمنا کوب یانتهاغرید رابالاتـرقـرارم یدهـد،یافـت.»2اینپیوندمـرادومریدی کاتبـان،رو ِدراویو ملـکان عـذاب)
وازبرابردیدگانمشرکان گذشت.»4همچنیندرروایتی ن هتنهادرنهادخانقاهخودنماییم یکند،بلکهدرزندگی نشـان ریختن شـالودۀ بنایی اسـت برای بداهآدرامنـیشـدمراپیـ ِیی
کـهقـومیهـوددربـارۀمامـازلفـاسـاخت هوپرداختـهاسـت شـخصیواجتماعـینیزنمایـانم یشـود؛زیـراب هصورت نحـوۀ کلـی از اندیشـۀ تمامی تخـواه و
ب هنوعیبااینمسئلهمواجهیم؛زیرادر اینروایت،ماما فرهنگ زیستی درآمده است .اما در نهاد خانقاه ،چون با شـک لگیری آن در جامعـه و ذهـن فـرد .نویسـنده بـرای
زلفابهدرج هایاز قداسـتم یرسـد کهپاهایشـدرکبا سلسل همراتبمواجهیم،اینحالتبیشتررخم ینماید؛ اپیررادناـخی اتسـوتگفاسدتهرکـرشدایه انسـمضت؛مبـوهنعازبامرتـؤلفی اهیـهانیسـفرههرنمـگا ِنی
اوسـخنم یگویـد.نکتـۀمهـمدر ایـنرمـانجه تگیری چونرأسهرم کهقابلیتبیشتریبرایدریافتحقایق
متـندر برابـرامـرقدسـیاسـت.چنا نکهاز متـندریافت دارد ،دارای حـق بیشـتری نیـز هسـت؛ بـه همیـن دلیـل بازگشتبه گذشتهاستدردرازنایتاریخاینسرزمین،
م یشـود ،قداسـت نقـش مثبتـی در جامعـه نـدارد؛ م یتـوان گفـت«خواسـ ِتحقیقـتبازتـابیاسـویۀدیگر و نگاهـی بـه آینـده بـرای نشـان دادن قـدرت و صلابـت
زیـرا «کرامـات قدیسـین چـون عدالـت ایجـاد نم یکنـد، ایـجوینـاندهدیوشـجـزۀتتفمالاـمهیایتمخـتوعافهـ ،کنـوهَقر َدرگوپیـمیسـجلامعکهچویـفـزردیاراز
باعـث کشـتار م یشـود.»5از سـویی ،گویـیقدیسـاننیـز خواسـ ِتقـدرتاسـت.» 3
بـر بیهودگـی کارشـان آ گا هانـد .خواجـۀ کاش فالاسـرار اسـفار کاتبـانرمانـیاسـت کـهبـاطرحمسـئلۀقداسـت، آن باقـی نگذاشـته اسـت .در فرهنـگ صوفیانـه بارهـا از
بـه شـاه مغفـور م یگویـد« :علـم بـه تقدیـر ،سـلطان را بـه بسـتریمهیـام یکنـدبـرایبررسـیعملکـردقداسـتدر رواداری صوفیـان سـخن بـه میـان م یآیـد؛ چنا نکـه از
کابـوسم یکشـاند،در گـذر!»6اوبعـداز اصـرار شـاهادامـه جوامـع بشـری .رویارویـی قداسـت بـا عناصـری کـه بـه ابوالحسـنخرقانـینقـلشـده:هر کـسبدینسـرایدر
م یدهـد« :بـدان و آ گاه بـاش کـه راز تقدیـری کـه مـا بـر نحویمنک ِرقداس تاند،منط ِقحرکتیرخدادهاراشکل آمـد،نانـشدهیـدواز ایمانـشمپرسـید کـههـر کـس که
شـما م یگشـاییم ،معبـری خواهـد بـود بـه دوزخ »7.از م یدهـد.خواجۀ کاش فالاسـرار،شـدرک،مامازلفـاوقوم بـهدرگاهخـدابـهجانـیارزد،البتـه کـهبهدرگاهحسـنبه
طرفـی خواجـه بعـد از افشـای راز ،خودسـوزی م یکنـد؛ یهودعناصریقدسـ یاند کـهدر روای تهـایخاصخود نانـیارزد.امـاایـنرواداریهمۀماجرانیسـتودر تاریخ
زیرانم یخواهددیگربارمسببچنینفاجع هایباشد. ایفاینقشم یکنند.حضور امرقدسیدر سراسررمان، صوفیهبارهابهخشون تهایفراوانبرم یخوریم.آنچه
گدفلاتـلـارتشبــردآرگاکهـ ِهیماوچانزیتـأثنیـ ِنرمـسـوو ِدءرفیتادراردش. اقـدام خواجـه باعـث تنـش اسـت .وقتـی خواجـۀ کاش فالاسـرار تقدیـر باعثتولیداینخشون تهابوده،حضورهمیناندیشۀ
دارد .رفتـار و شـاهراآشـکارم یکنـد،بـا کشـتارفرزنـدانشـاهمواجهیم. تمامی تخواهاسـت؛زیرا«باوربهاینکهحقیقتی کسـر
شدرکبههومنم یگوید«:کاش کهزادهنم یشدهبودم همچنیـنبازنگشـتنشـدرکبهبابل،حملـۀنبوکدنصر نزدپیروانشـریع ِتمناسـتسـببم یشد کهحتیدر
که وهـهزارمهـچزناارنسـدارلخبـاودکهاومسونحـاگبلمکاـنهدُبـهبوومددمو.بـاهرهم دچرناخـنا بـه فاریـاب را بـه دنبـال دارد؛ زیـرا نبـود او در بابـل سـبب شماریاز ساد هتریناختلا فهامیانمذاهب گونا گون
ک قحطـیشـدهاسـت.جـدالمـردمفاریاببـرایتصاحب عدمتحملوتوسـلبهخشـونترشـد کند...صوفیان
شومبهسرزمینی کهدورازآدم یزادگانباشد کهازبودن جسـمشـدرکنیـزدرهمیـنراستاسـت.تقابـل ِسـرجان بارهـا بـه سرنوشـت حالج اشـاره م یکردنـد و مـرگ او را
آسـایش کنـم »8.مـرگ شـدرک نمونـ های از خودسـوزی اورلومامازلفانیزتن شزاست؛زیرا ِسرجاناورلهمواره بیانـیاز رویارویـیبـاخش کاندیشـیم یدانسـتند؛ولـی
خواجهاسـت.راویم یگوید«:آنگاهشـدرکفرونشست بـالحنـیتمسـخرآمیزاز شـدرکقدیـسسـخنم یگوید. در میانخو ِدصوفیاننیز کمنبودند کسانی کهدر برابر
وفرمودمنبهنیرنگباهمچونتوییجن گآورشدم، ارتبـاط سـعید و اقلیمـای یهـودی کـه ه مکیشـانش بـه اندیشـ ههای دیگـر و نـو همـان خشـونت و عـدم تحمـل
خواهـم کـه دورانـی بـه آسـایش درآیـم ،همچـون سـنگ اصالتنژادوخونعقیدهدارندنیزباعثتنشم یشود. جالدا ِنحالجرااز خـودنشـاندهنـد» 1.
6 .6همان:ص.79 3 .3همان:ص.114 1 .1احمدی ،بابک« ،چهار گزارش بر تذکره الاولیاء عطار» .نشر
7 .7همان:ص.80 4 .4خسروی،ابوتراب«،اسفارکاتبان».نشرقصه.چاپدوم.1380.ص.26 مرکز .1379.صص .104-105
8 .8همان:ص.52 2 .2همان،ص.112
5 .5همان:ص.69
89
م یداند کهباعثتسـلطدارالمفتاحبر گوشـتوپوست ب هسویآنم یگراید کهمرز میانقلمروعمومیوقلمرو یـاهمچـونخـا ک.آنـگاهبمـرد»1.ایـنامـررام یتـواندر
و اسـتخوان مرضـا م یشـود .در ردیابـی ایـن اندیشـه بـه خصوصـیرااز میـانبـردارد؛قدرت کهبیشاز بیشتار و قتـلاقلیمـانیزردیابی کـرد؛بهعبارتی،متنبربیهودگی
سـاختن رصدخانـه و رصـد کـردن ا مالصبیـان در کـرۀ کدر م یگردد،خواسـتار بیشـترینشـفافیتممکنبرای اندیشۀقدسیتأ کیدم یکند؛زیراایناندیشهدرنهایت
ُرخـامم یرسـیم،جایـی کـهشـاهبودجانهخـودرامفتاح زندگـیشـهروندانم یشـود.ایـنآرمـان«زندگـیبـ یراز» براو ِعـد راثوقیطـرعواایرتبتاگـطر تیقانابـسـلانفریقو هعهااشـسـقانته.متقیابـشـلودم.وجـو ْد
اولجماعـتمفتاحیـهم یدانـد؛چنا نکهدر متـنآمده بـاآرمـانخانـوادۀنمونـهتطبیـقم یکنـد:شـهروندحـق انسـا نهارابهدودسـتۀمفتاحیوغیرمفتاحیتقسـیم
اسـت«:شـاهبودجانهصیحهم یکشـید کهدیگرماشـاه نـدارد چیـزی را از حـزب یـا از دولـت پنهـان سـازد »4.در م یکنـد و در حقیقـت رمـان براسـاس تنـش میـان ایـن
نیسـتیم کـهمفتـاحهدایتشـماهسـتیم،بـهبانـویما اینرمان،تمامیاقداماتی کهاز سویمفتاحیانانجام مدفوتگـارحویهبـهدهروگجـذروزدمما ْ نیآیمـتدول.یفارتنواتـیینوفرمقنـهزروامیجشبـوردمنفیکرقنـۀد
ایمانبیاورید»7.اوبعداز اینماجراهروقتا مالصبیان م یشـود بـرای دسـ تیابی بـه قـدرت اسـت؛ بـه عبارتـی بـرای بازیابـی قـدرت و شـکوه گذشـته بـه کانـون قـدرت
رادر کـرۀ ُرخـامم یبینـد،از دسـتوراتی کـهاودادهسـخن کتابـت و تدویـن تاریـخ ،سـاختن رصدخانه و اسـتفاده از نزدیـک شـوند؛ زیـرا بـه گفتـۀ حضـرت مفتـاح «قـدرت،
م یگویـد« :سـربازان تـو بایـد هیئاتـی از صور تهـای تسـلیبازجملـهمـواردیاسـت کـهبـرای کسـبقـدرت آرمـان مفتاحیـه اسـت .»2بـه عقیـدۀ اولیـای مفتاحیـه
گونا گـون درد و زخـم و جنـون باشـند و از بـرای اسـتقرار انجـام م یشـود .بـا کتابـت و تدویـن تاریـخ ،مفتاحیـه «پادشـاهانهـردورم یتواننـداولیــاءمؤمنیـنمفتاحیه
آن بـر اجسـام رعایـای نافرمـان ،بایـد اسـباب لازم بـرای قصـد گریـز از زمـان را دارد ،بـا سـاختن رصدخانـه خرافـه باشـند .»3ازنظـر آ نهـا اهمیتـی نـدارد کـه حا کمـان بـه
حلولآ نهادر اجسامرعایافراهمآید»8.در روایتراوی ترویجم یکندوباتسلیب،هما نگونه کهحضرتمفتاح مفتاحیـه ایمـان داشـتهباشـند؛ تنهـا نزدیـکشـدنبـه
از گذشـتۀایـنفرقـه،باروندشـک لگیریخرافـهدر قالب م یگویـد« ،باعـث م یگـردد کـه دارالمفتـاح حکومتـش کانون قدرت اهمیت دارد؛ زیرا بدون قدرت ،دارالمفتاح
قداسـتیمواجـهم یشـویم کـهاصـولحا کمیـتفرقـهرا را تـا گوشـت و پوسـت و اسـتخوان مرضـا بگسـتراند.»5 نابـودم یشـود.در ایـنرمـان،ام ِرقدرتب یپـردهوعیان
از بیانـاتا مالصبیـا ِنروسـپیتئوریـزهوتوجیـهم یکنـد. تصور چنینجامع های کهدر آنهم هچیزتحتسـلطه رخ م ینمایـد .دارالمفتـاح و دارالشـفا نمـادی اسـت
جه تگیـرینویسـندهدر برابـرایـنخرافـهوفرقـهرابایـد و سـیطرۀ دارالمفتـاح اسـت از مخـوف بـودن ایـن فرقـه از جامعـۀ تحـت کنترلـی کـه حا کمـان آن ،تمـام تـوان
از بیانـاتحضـرتمفتاحواولیایمفتاحیـهدریافت؛به واندیشـۀشـک لدهندۀآنحکایـتدارد.فرقـ های کـهبـا خـود را بـرای در اختیـار گرفتـن تمامـی قلمروهـا بـه کار
عبارتـی،نویسـندهبـاخلقدارالمفتـاحودارالشـفادر این تاری خسازی،برایخودهویتیفرهنگیساختهتابتواند م یگیرنـد .در ایـن جامعـه هی چکـس خلـوت خصوصـی
اولیـای مفتاحیـه رراووایـ یاتیگ ُفمتـاخ ِرلـو انص،دیزمشـینـهههاایی رمـان و بـا کمـک آن در برابـر معانـدان از خـود محافظـت کنـد. ندارد؛زیراازنظرحضرتمفتاح،همهدر برابردارالمفتاح
فراهـم م یکنـد تـا از زبـا ِن روشـی کـهحضـرتمفتـاحبـرایتدوینتاریخپیشـنهاد عریا نانـدومه متـرآ نکـهدارالمفتـاححتـیعفون تهـای
شـخصی تهایداسـتانی،پلشـتیروحخـودراب هعنـوان م یکنـدهمـانتسـلیبمتوناسـت؛بهعبارتیتسـلیب جسمشـان را نیـز م یبینـد .در ایـن جامعـه همـه جـزء
فضیلتیاخلاقیبرزبانبیاورندودر پیتوجیهوتفسیر متـون باعـث م یشـود مفتاحیـان دارای تاریخـی شـوند عملـه و ا کـرۀ دارالمفتـاح محسـوب م یشـوند و اعمـال
آن برآینـد .عالوه برایـن م یتـوان بـه تلفیـق مضحکـه و کهخودم یپسـندند.راویداسـتان،خوداشـارهم یکند سـا کنانرابـهحضـرتمفتـاح گـزارشم یدهند.همین
هـراس در ترسـیم فضـای دارالشـفا اشـاره کـرد؛ جایـی کـه «مـن تنهـا وقایـع را روایـت نم یکنـم .شر حالنسـب مسـئلهاسـت کـهشـباهتفراوانـیمیـانحکوم تهـای
کـهاولیـایامـور بـاتسـلیبجسـممخالفـانوجایگزیـن م ینویسـموهربار م یخوانمتاتصحی حالنسـب کنم.»6 توتالیتـر و دارالمفتـاح ایجـاد م یکنـد .میالن کونـدرا
کـردناعضـایمصنوعیب هجایاعضایحقیقـیآ نها، از طرفـی،وقتـیبـاافـکار حضـرتمفتـاحدربـارۀتسـلیب م یگویـد«:جامعـۀتوتالیتـر،ب هویـژهدر نـوعافراطـ یاش،
فضاییآ کندهازمضحکهوهراسخلقم یکنند.ترسیم مواجـه م یشـویم ،دوبـاره دهشـتنا کی ایـن فرقـه رخ
چنیـن فضایـی باعـث م یشـود مخاطـب بـه هولنا کـی م ینمایـد .او تسـلیب و درد را از مؤمنیـن مفتاحیـه 1 .1همان :صص .54-55
2 .2خسروی،ابوتراب«،رو ِدراوی».نشرقصه.چاپسوم.1385.ص.145
6 .6همان :ص .16 4 .4کوندرا،میلان«،هنررمان».ترجم ٔهپرویزهمایو نپور.نشرقطره.1383.
7 .7همان :ص .220 ص.203-204 3 .3همان :ص .150
8 .8همان :ص .211
5 .5خسروی ،ابوتراب« ،رو ِد راوی» .ص .143
شمار ٔهبیستوسوم90
آذر مـاه 1397
وبـهزیـارتخانقـاهم یرود،در پیدسـ تیابیبهمقامی تـا سـیطرۀ ب یچو نوچـرای خانقـاه تجندیـه ،همچـون انجـدزیترشـویـههجایخریافپــهیبـبرباـریدتکحهپمیـ ِسقپهشرتچـشـهابینشـچتیرزتویندیههسـا.ت
معنـویاسـت،تابـهنحویدیگرلکات هگریشـرع یاشرا دارالمفتاح،تا گوشـتوپوسـتواسـتخوانمردمریشـه در ملـکان عـذاب بـا سـه نهـا ِد خوانیـن ،انجمـن ادبـی و
به سامان برساند .از طرفی ،در نهاد انجمن با سویۀ زبان بدوانـد .معمـاری عمار تهـای بالا گـدار نیـز ب هگونـ های خانقاهمواجهیم کههمگیازنهادهایقدرتمحسوب
مواجهیم.منتقدانفرهنگصوفیه،یعنیاشرفتکش اسـت کهمادر م یتوانداز اشـکوبچهارمهمهرازیرنظر م یشـوند.عملکرداینسـهنهادبرحذفاسـتوار است.
و سـلیمی کـه زکریـا و ادبیاتـش را ارتجاعـی م یخواننـد، داشـتهباشـد،هما نگونـه کـهقطـ ِبخانقـاهاز بالاتریـن در نهـاد خوانیـن ،مـادر زکریـا بـا ازدوا جهـای متعـددش
بـراینوشـتناز همانزبانیاسـتفادهم یکنند کـهروزی بـومروساـییضنـعِکـعیهمابـزرخافـجدرامـیاندخواونخنقـبواـااههـبـرتارونها.ی.مـ.ماهرناـا ِدیشـررباخرانمفقـایدگاهریـکـدر.ده،مگدضسرــاتکرارۀف (لکات هگـری شـرعی) بـا خا نهـای بالا گـداری و گرفتـن
منتقـدش بودنـد .اشـرف تکـش بـرای روایت دسـتگیری زمی نهایشـان،بهقدرتبلامنازعیتبدیلم یشـود.در
سـلیمیبـهبح ثهـایانجمنشـفقدر خصـوصآداب ایـننهـادحـذفیـابـا ُمـردنخا نهـاحاصـلم یشـودیا
نوشتننظردارد.ه مچنیندروصی تنامۀدومسلیمی، اطلا عرسـان یاند.مسـئلۀدیگری کهبایددر شـک لگیری چـوناما ناللهخـان،بـاوا گـذاریهمـۀاموالـشبـهمـادر
گویینزدیکیمرگو حضور روحیۀ صوفیانه در ر گوپی نهادخانقاهبهآناشـاره کرد،مراسـمآیین یایاسـت که زکریـا .در نهـاد انجمـن ادبـی ،تقابـ ِل ادبیـات متعهـد و
را متأثر سـاخته و آن لناحـخوندآزکگرایـهالکـحر ِدنهکالاسـمرات.ودیر جامعه، در آن سـروان احمـد ،قطـب خانقـاه تجندیـه م یشـود. غیرمتعهـدبیـنزکریـاومجداز یکسـووسـرگردسـلیمی
ایـنبـاره همچنیـن را شـبیه در رو ِد راوی ،مراسـم تسـعیر کیـا بـرای بخشـیده شـدن و اشـرف تکـش از سـوی دیگـر شـکل م یگیـرد کـه در
م یتوانبهزندگیزکریاارجاعداد کهتحصی لکردۀرشتۀ گناهانورسـیدنبهقائ ممقامیدارالشـفابهدرخواست نهایـت بـه حـذف سـلیمی م یانجامـد .هرچنـد حـذف
حقوق است و بالطبع باید ذهنی منطقی داشته باشد، اولیـایمفتاحیـهانجـامم یشـود؛امـادر ملـکانعـذاب، او در ظاهـر بـه درگیـر یاش بـا مجـد ارتبـاط دارد ،امـا در
امـاب هشـدتمتأثـراز آموز ههـایخانقـاهتجندیـهاسـت. خـو ِد سـروان احمـد م یخواهـد کـه او را تعزیـر کننـد تـا حقیقـتایرادهـایاوبهادبیا ِتغیرمتعهدمسـبباین
اوشسصــبـرایلاف ًااکخیبااینحاکخـزماـوهانتخدنلداهســناففتلدأومحیلهاَضجفرتمـترتهیشـب ُیزاحپخیدبرمسحفیلشمدایمنیـ،دحبدت هکشــجصنهوررادبشـحوایردوهتحاپاخسدـصروودتر،الش گناهانـش بخشـیده شـود و لایـق مقـام قطـب گـردد. امـر اسـت .چنا نکـه در متـن آمـده ،زکریـا بـرای رهایـی
شـیخ احمد سـفلی با این ترفند ،زهد و تقوایش را به ر خ سلیمیازدستعوامل کودتااورابهاقوامشدربالا گدار
ه ممسلکانشم یکشد؛ گوییسالوسوریامقررفرموده م یسپارد؛ولیمسئلهرابهمجد کهباسلیمیخصومت
تـاشـیخاحمـدسـفلیخودخواسـتهتـنبـهشـکنج های شخصیدارد،م یگوید.اومدعیاست کها گرهممحل
خانقـاه تجندیـه اسـت .سـیطرۀ خانقـاه بـر او ب هگونـ های صعـبدهـدتـادر چشـمخلایـقارزشبیشـترییابـد. اختفایسلیمیرابهمجدنم یگفت،افساهای1خانقاه
اسـت کـه مـدام از افسـاهای خانقـاه تجندیـه سـخن نویسـنده در ایـن رمـان تالش م یکنـد بـا تشـریح عقایـد تجندیـهباشـامۀحیوان یشـانسـلیمیرابهخاطـرردیه
م یگوید؛افساهایی کهبهنظراومسئولمرگهمسرش خانقاهتجندیه،هولنا کیاندیش هایرانشاندهد کهبر نوشـتن بـر عقایـد خانقـاه از میـان م یبردنـد .حـذف در
هسـتندوهمـوارهاورازیـرنظـردارند.شـمسنیز کهابتدا پایۀترویجخرافهشکل گرفتهاست.ازاینمنظرساختار نهـاد خانقـاه نیـز حذفـی خودخواسـته اسـت؛ زیـرا شـیخ
دربـارۀ افسـاها نظـری تردیدآمیـز دارد ،بعـد از خوانـدن رمانونوعنگاهنویسندهبهبحثفرق هگراییوخرافهدر احمـد سـفلی ،بنیا نگـذار خانقـاه تجندیـه ،بـا ایـن کار
تأمالتشـیخسـفلیبـهپـدرشحـقم یدهـدوافسـاها قالـبقداسـت،ماننـدرمـانرودراویاسـت؛زیـرادر این م یخواهدخرافۀرجعتدوبار هاشرادر ذهنمریدانش
را موجوداتـی واقعـی م یدانـد کـه در متـن تأمالت شـیخ رمانهمبانهادهرمیخانقاهمواجهیم کهتمامتلاش تثبیت کند.اینحذفخودخواستههولنا کیفرق هایرا
سـفلیپرسـهم یزننـد.چرخـشایـندونهـادبـهسـمت خـود را بـه کار م یگیـرد تـا تمامـی عرص ههـا را در اختیـار نشانم یدهد کهبرایتثبیتقدرتخود،دستبههر
خانقـاه کـهدر عمـلوزبـاننمـودار م یشـود،در حقیقت نبهگایـدرهدا.امیـانخقواندیگزننـودانۀرجمامنناعلدبیهیفبرهق هسگرمایـِتینهدرادچرخاخنقاِشه کاریم یزند.در روندشک لگیرینهادخانقاه،خشونت
بهحضور مداوماینتفکردر زیرساختاندیشۀایرانیان در لبـاسملایمـتچهـرهدگرگونم یکند.سـرواناحمد
اشـاره دارد؛ اندیشـ های کـه همـواره بنیا نهـای فکـری هچرموخاره ُشموِّلسودیدۀرمدهومرنیجازبفوردههناسگمت.ا آشـکار م یشـود.این (شـیخاحمـدسـفلی)بعـداز کام گرفت نهـایاجبـاریاز
اسـتبدادراپ یریـزی کـردهوپرورانـدهاسـت. راعریانم یسازد که دختـراندر مأموری تهایـش،خرقهدگرگونم یکنـدودر
بـاملـکانعـذابچرخـۀسـ هگانۀابوتـرابخسـروی کامل ایـن سـویۀ مهـم ،همـان فرهنـگ صوف یگـری اسـت کـه لبـاسزهـدوتقـوا،بـار دیگـربههماناعمالخشـون تبار
م یشود،تااندیش های کهازقداستو کارکردآندرجوامع در تاروپـود فرهنـگ مـا ریشـه دوانـده اسـت و بـه فراخـور مدتسعـدتدمن یشزـنادن.ممعیمدارهـدی کعـهجایز اببتـخداانفقکاـهرباهدمر ههاچیـیزمشـخفد ِه،ی
بشـری سـخن م یگویـد ،ب هتدریـج شـک لگیری فرق ههـا و حـال ،کارکـرد خـود را نشـان م یدهـد .وقتـی مـادر زکریـا
قـدرتیافتـنآ نهـارابرسرنوشـتآدمیتشـریح کند. بعـداز سـا لهاظلـم،املا کـشرابـهرعایـاوا گـذار م یکنـد
1 .1موجوداتی تجریدی که به گمان زکریا در خانقاه تجندیه حضور دارند و کارشان خبررسانی و صیانت از خانقاه تجندیه است.
91
رام یتـوانمثـالزد.همگـیایـنشـخصی تها گوشـ های سـای هدار را نشـانمان داد؛ افـرا و اقاقـی و زبا نگنجشـک و بــــــــــــــه
از بـار ارجاعـات فرامتنـی را بـه دوش دارنـد و نمادهایـی ت کوتـوکبیـدمجنونباشـاخ ههایپریشـانآویخته». تاریکݡی
برحایویانبیایدنرمآثقارصکوشدناووریزسمنعدمهاونل ًادب.هشکیخفیصتییتازهداسین تمرافدتیهنو در داسـتا نهای کشـاورز صحنـه و توصیفـات دنیـای بازگݡݡرد
فقـدانامریمطلوباشـارهم یکنند.براینمونـه،روباه گشاـهـخیصایرتبـتاهاطپیـمعدانـامدایرکنـیدبـوار ّدحـالیااز تـتواوزرویبـحیـهاجـتا خـارج
در داسـتان روبـاه شـنی بـرای اویـس (شـخصیت اصلـی درونـی نگاهیبهمؤلف ههایداستانی
داسـتان)زندگـی،شـهروخانـوادۀازدسـ تداد هاشمعنـا م یگـذارد.تـوازییـاهماهنگیوهمراهیجهانبیـرونو مجموعه داستان «روباه شنی»،
م یشـودیـاپرند ههـادر داسـتانغـار راروشـن کـننشـانۀ دنیایدرونشخصی تها،درانتقالحسی کهنویسنده اثرمحمد کشاورز
روح آسـودگی ،سـب کبالی و عشـقی اسـت کـه از دسـتان در نظـر دارد بسـیار تأثیرگـذار اسـت .ب هعنـوان مثـال در
کوکـببـامـرگشـوهرشپـرزدهورفتـهاسـت .گاهـینیـز داسـتان «هشـت شـب ،میـدان آرژانتیـن» حضـور دائمی
ایـن حیوانـات نمـادی هسـتند از ناخـودآ گاه و گذشـتۀ شـب و هـوای گر گومیـش ،احـوال پریشـان ،سـردرگمی
پنهـان و فرامو ششـدۀ شـخصی تهای داسـتان مثـل و اسـتیصال راوی داسـتان را بـه خواننـده القـا م یکنـد:
طوطـی داسـتان پرند هبـاز .م یتـوان موضوعاتـی را کـه «کوچـه غـرق در هـوای گر گومیـش ،سـرد و سـاکت و
کشـاورز برایبیانشـاناز نمادواسـتعارهاستفادهم یکند خامـوش اسـت .پایـم پیـش نمـ یرود .مانـد هام میـان
بـه مضامیـن اجتماعـی و سیاسـی تقسـی مبندی کـرد و کوچـه.صدایـی،صـدایپایـیدورادوراز سـمتخیابـان
البتـهم یشـودسـهمیهـمبـرایتوجهوعلاقۀنویسـنده بلنـد م یشـود .سـیاهی آدمـی »...یـا در داسـتان «روز
بهمصائبومسائلروحیوشخصیتیانسا نهادرنظر متفـاوت»تـرسووحشـتاز سـ گهابـاغـروبخورشـید
گرفت.مضمونداستا نهای«گلدانآبی،میخ کهای آغـاز م یشـودودر شـببـهاوجخـودم یرسـد؛زمانـی کـه
سـفید» کـه داسـتان «چـاه بـه چـاه» رضـا براهنـی را بـه هم هچیزناشـناختهودلهر هآوراسـت«:ماوباغوسـ گها
خاطـر مـ یآورد و آهنـگ پلنـگ صورتـی را سـوت بـزن غـرقشـدهبودیمتـویتاریکی،هوفۀبادتویشـاخ هها،
مضمونیسیاسـیاجتماعـیاسـت؛درحال یکهداسـتان صـدای زنجر ههـا ،صـدای پرهـول عبـور آب نهـر .صـدای
زمیـن بـازی و پرند هبـاز نگاهـی بـه اندیشـه ،درونیـات و نف سنفـسسـ گهایی کـهچش مهایشـانتـویتاریکـی
ننامخـیوتـدوآاگانهمرشزـهـخا وصیمحتدهاودیههدـااسـیتاکانمادًالرمد.شبــاخوصجـویدبـاریاـنی بـرق مـ یزد و ک مکـم داشـت خرخرشـان بلنـد م یشـد». براهنی«صحنه»راوسیل هایبرای
ایـن مضمو نهـا در نظـر گرفـت؛ چرا کـه در هرکـدام از کشاورز علاوه بر توصیف فضای جهان خار ج ،به توصیف آشـنایی و آشـتی شـخصی تهای
داستا نهاهمۀمضامیناشار هشدهب هنحوی گنجانده ظاهروحالاتدرونیشخصی تهایداستا نهایشنیز داسـتان بـا خواننـده م یدانـد؛
شـده اسـت .امـا ای نکـه کشـاورز تـا چـه میـزان در بیـان علاق همنـداسـتوچـراغپرنـوریبـرایسـرک کشـیدنبه جایی کهمخاطبفریبنویسنده
مضامیـنمطر حشـدهنوآورانـهعمـل کـردهجـایبحثو نها نخانـۀذهـنواندیشـۀشـخصی تهابـرایمخاطب راصمحینخهـپوردسوزبمـیاان ٔوههروماـیراهتموفیرشـصتود.ی
تأمـل دارد .محمـد کشـاورز در روایـت داسـتا نهایش از رراوازشـخنوانمنـیکدنـه مدویگکیـمروبد.یـشـشخلـصذیت تجهاسـمعتموـوجل ًاو نـدرا تماریدارکـنـید پریسااختیاری
ب هکارگیـریشـیو ههایمعمـولوآشـنافراتـرنرفتـهاسـت.
زمـان کـهعنصـریمهـمدر روایـتبـهحسـابم یآیـددر و گذشـت های کـه کلیـد قفـل خواسـت هها و آرزوهایشـان بـرای شـخصی تهای داسـتانی
مجموعـه داسـتان روبـاه شـنی خطـی اسـت و هرچنـد بگوینـد .م یتـوان گفـ اتسـفتضـاتـواصبـاحنـ ٔهخودااننـسـتداهن عسـرخصـ ٔهن
داستا نهاییازنیم هراهاتفاقاتآغازشد هاندونویسنده اسـت ب هراحتـی در دسـتان مخاطـب قـرار م یگیـرد .در
سـعی کـرده بـا پ سوپیـش کـردن رویدادهـا و حـوادث، داسـتان«پرند هباز»منصورفرزندمردیپرند هبازاسـتو فراموشـیاسـت.در ایـنعرصـههم هچیـزجـانم یگیـرد
روایـت را از دام ی کنواختـی بیـرون بکشـد ،بازهـم زمـان طوطـ یای کـهپیرمـردبـهاوامانـتم یدهدمثلطوطی پورمداخخاتـطٔـه ذب اهـز یـناندویمسـیبـنرددهکاـسهـآنتچ.ـهدامستیاخنونانـویدسـاسـانخبـتراه وی
برایمخاطبهمانزمانتقویمیبدونجذابیتباقی داشآ کلتمـامامیـالوواقعیـتروحاورافریـادم یزنـد.
مانـده اسـت .بـه بیـان دیگـر زمـان تقویمـی روایـت خیلی روحانـیداسـتان«زمیـنبـازی»از کودکـیعاشـقفوتبال خلـق فضـا و موقعیـت داستا نهایشـان شـیو ههای
زودمشـتنویسـندهرابرایخواننده گشـودهاست.این بـودهوعکسـی کـهمـادرشبـرایاوبـهیـادگار گذاشـتهاو مختلفیبرم یگزیننـد :گاهیمانندنویسـندگانواق عگرا،
سـادگیود مدسـتیبـودندرزبـان کشـاورزنیـزبـهچشـم رادوبـارهبـه کودکـیبـاتـوپزیـربغل،شـاد،لبخندبهلب بـا حوصلـه و دقـت ،بـه شـر ح ریزبینانـه و بسـط جزئیـات
م یخـورد .گذشـتناز پی چوخ مهـاوفرازوفرودهـایزبـان و قبـراق وصـل م یکنـد .بـا ایـن احـوال ،شـخصی تها، صحنهم یپردازندو گاهیراهتاز هتریدر پیشم یگیرند
و بـه قلـه رسـیدن همـواره بـرای مخاطـب جـذاب بـوده، حوادثوفضاهایداستا نهای کشاورزوجهیدوسویه وتنهـاعناصـریرابرم یگزینـدوشـرحم یدهنـد کـهبـرای
ولـیزبـان کشـاورزماننـدزمینـیهمواراسـت کهلـذتبه ونمادیـننیـزدارنـد.شـخصی تهاینمادیـنرام یتوان پی شبـردداسـتانموردنیـاز اسـت؛شـرحیهوشـمندانه
اوجرسیدنرااز خوانندهم یگیرد.بهعبارتدیگر کشف درداستا نهایایننویسندهبهشخصی تهایانسانی ومهندس یشـده.بایدتوجهداشـت کهسـاختنصحنه
نزبمان ِییشـچوشد .مهگریرچنیددنربااییدنرداوانستیازبناهناآوقنلطمونرویکهسـبنایددهدرای کدهه وحیوانیتقسـی مبندی کرد.ب هطور مثال،آقایفلاحدر بـرایخلـقداسـتانهـمازطریـقوصفصـورتم یگیرد
سب بسازصمیمیتمتنشدهنادیده گرفت؛هما نطور داستان«روز متفاوت»وپیرمردپرند هفروشدر داستان و هـم نقـل و گف توگـو و نویسـند های در آراسـتن صحنـه
کـه انتخـاب داسـتا نهایی بـا موضوعـات قاب للمـس و «پرند هبـاز» و فرمانـده ارشـد در داسـتان «آهنـگ پلنـگ تمداوأوفمساتاقتنـارنسهاتخیفوااهدـشهددکربنـمود.دجممکـحوهعمٔاهزدرتکوبواشصاهیوـرشزنبفر،ایبگییفآرا تشساوتگزـوهنروصنچحیقـنز ٔالهز
برگزیدنشـخصی تهاییآشـنابهباورپذیریداسـتا نها صورتـی را سـوت بـزن» نمون ههایـی از شـخصی تهای
دووجهـی و نمادیـن در داسـتا نهای کشـاورز هسـتند.
کمـکشـایانتوجهـی کـردهاسـت. آقـایفالحدر آغـاز تاریکـیبازم یگـرددوپیرمـردپرند هبـاز توصیفاستفاده کردهاست.اشارهبهجزئیاتوشرحو
محمد کشـاورز در مجموعهداسـتانروباهشـنیهمواره در سـیاهی شـب ناپدیـد م یشـود و فرمانـده ارشـد رو بـه بسـطآنچـهدر صحنـهوجـودداردنقـشعمـد هایدر بـه
در کنـار شـخصی تهای داسـتانی و خواننـدگان اثـرش انتهـایتاریـکسـنعق بگـردم یکنـد.هالـ هایاز رمزهـا حرکتدرآمدنداستا نهایاوایفام یکند.اغلباشیای
قرار م یگیردوداسـتا نهاییاز زندگیمعمولیواتفاقات و نا گفتن یهـا ایـن شـخصی تها را پوشـانده اسـت و در حاضـر در داسـتان بـه صفتـی موصوف هسـتند و از توجه
و رویدادهایـش روایـت م یکنـد .روای تهایـی سـاده بـا ورایتوصیفـاتظاهـرینویسـنده،مخاطـبدرم ییابد مستقیمنویسندهب یبهرهنماند هاند .کشاورز ک موبیش
چاشـنی رقیقـی از نمادهـا و اسـتعار هها کـه مثـل ِمهـی آقایفلاح کهنویسند هایتنهامعرفیم یشودوپیرمرد رودداستا نهایشرادربسترتوصیفاترئالیستیجاری
صبحگاهیداستا نهایاورافرا گرفت هاندِ .مهی کهفقط مستأصلپرند هبازوفرماندهترسناکوپرابهتبهوجهی کـرده و راه واق عگرایانـه و سرراسـتی بـرای خلـق فضـا و
چنـد دقیقـه بـا طلـوع آفتـاب و محـو شـدن فاصلـه دارد. نانوشـتهاز حقیقـتوجـودیخوداشـارهم یکننـد.برای صحنۀداسـتا نهایشدر پیش گرفتهاسـت.نگاه کنید
شـخصی تهای نمادیـن حیوانـی ،سـ گهای داسـتان بـهتوصیـفبـاغدرداسـتان«روزمتفـاوت» ]...[«:گلابـی
پرند ههـای رداوزسـمتاتفـنا«وغـاتر،رارطووشـطـ ِنیکـدانس»ـتواروبنـاپهرندادسهـبـتااز،ن وبـاداموانـار.سـی بهاازهمـهبیشـتربـود،باشـاخ ههای
روبـاه شـنی پـر از سـی بهای کوچـک کال ،و جاب هجـا درخ تهـای
شمار ٔهبیستوسوم92
آذر مـاه 1397
شـ ـوکݡران
زندان در
قص ههای
گݡلستـ ـان
اجتماعـی بیـرون بررسـی م یکنـد؛ بیهـوده وعـدۀ سـر حا کمیـت و اشـتباهات جزم ینگرانـۀ روشـنفکران و «انسـان بود نهامـان ،ا گـر کـه
خرمـن نم یدهـد و شـعارگونه سـخن نم یگویـد و یأس مبـارزان «زمانـۀ برخـورد» اسـت و گلسـتان از ای نهـا انسانیم،در اندیش ههاماناست،
و ناامیـدی و نوعـی از نیهیلیسـم در ادبیـات زندانـش م ینویسـد و دردهـای دیگـر کـه بسیارشـان از آشـنایان در برداشـ تهامان بـه مأخـذ
نزدیـک اسـت. انسـانی از زمان همـان و خصلـت و
دیـده م یشـود. ابراهیـم گلسـتان ،نویسـنده ،فیل مبـردار ،عـکاس، اعمـال هـم زمانـه دور یـا نزدیـک».
فضـای مـوزون ،نثـر فاخـر شـعرگونه ،ضربآهن گهای کارگـردان ،مترجـم و منتقـد آثـار هنـری و یکـی از
پ یدرپی ،موسـیقی کلمات در همنشـینی با یکدیگر، تأثیرگذارتریـن نویسـندگان زمـان خـود بـر هنـر و گودرزایزدی (از نامـه بـه سـیمین دانشـور)
تأثیر آثار کهن ایران مانند تاریخ بیهقی ،آثار سـعدی، ادبیـات ایـران بـوده اسـت .نثـر او ،از یـک سـو ،فاخـر و دربـارۀ گلسـتانبسـیارها گفت هاند
مرزباننامـه و ...و همچنیـن آثـار فا کنـر ،همینگـوی، منحصرب هفـرد و متأثـر از ادبیـات کهـن ایـران ،ب هویـژه و بسـیارها نوشـت هاند ،هـم در
جویـس ،فلوبـر ،داستایوسـکی ،اسـتاندال و دیگـران و همشـهر یاش سـعدی اسـت و از طرف دیگر ،آشـنایی تقدیـر و تقبیـح و هـم بـا عنـاد و هـم بـا انصـاف و گاه
تالش وسـوا سگونۀ نویسـنده در نوشـتن بـه پختگـی بـا ادبیـات برو نمـرزی و ترجمـۀ آثار نویسـندگانی مانند موشـکافانه و جسـتجوگرانه بـه زدن زخمـی ،یـا نهـادن
ک منظیـر نثـرش کمـک م یکنـد .گلشـیری ،مندن یپور، فا کنـر ،همینگـوی و چخـوف بـر آثـارش ب یتأثیـر نبـوده مرهمـی بـر زندگی و آثار بزر گمـردی که «آب در خوابگه
ابوتـراب خسـروی و عبـاس معروفـی ازجملـه اسـت .ای نها و آشـنایی تنگاتنگ با هدایت ،چوبک و مورچگان ریخته اسـت» و خواب نوشـین خرگوشـانه از
علـوی بـر غنـای نثـر مـدرن و فاخـرش افـزوده اسـت. چشـ مهایی پرانـده اسـت و خـود هـم حیـای حجـاب
نویسـندگانیاند کـه از وی تأثیـر پذیرفت هانـد. نمـاد ،اسـتعاره ،ایجـاز ،تمثیـل و توصیـف و تصویـر در مهلک از زبان و قلم زدوده ،گسـتاخانه و ب یپروا نقاب
آثار گلسـتانبسـیار بکرو ک منظیراسـت کهبخشـیاز آن ریـا از جسـم و جـان بـه دور افکنـده اسـت .بـه جرئـت
دوحرفاز زندگی گلستان برگرفتهاز نگاهسینماییودیدودریافتخاصاوست. م یتوان گفت در میهن ما ب هندرت نویسـند های چون
فشـار و اختنـاق و کودتـای 28مـرداد 1332بـه همـراه او توانسـته اسـت تـا ایـن انـدازه خـود خـودش باشـد.
هنـوز دیپلـم نگرفتـه بـود کـه م یتوانسـت بعضـی از آثـار ملـی شـدن نفـت و نهضـت مصـدق و کار و اقامـت در «خـوب ،بـد ،زشـت»اش را کاری نداریـم .شـاید دربـارۀ
خارجـی را ترجمـه کنـد .تحصیـل در دانشـگاه حقـوق آبـادان بـر پختگـی وی و آثـارش افـزود. آثـار اندکـش ،دربـارۀ بنـد و زنـدان کـم گفتـه باشـند کـه
تهـران را نیمـ هکاره رهـا کـرد .بسـیاری از کارهـای هنـری آثـار ابراهیـم گلسـتان ،اعـم از فیلـم و دسـریپـنم ِاسوترمماامـنیو گمـان بـر آن اسـت کـه کسـانی چـون لیال صادقـی بـا
نظیـر عکاسـی ،فیل مبـرداری ،کارگردانـی و ...را در داسـتان ،پختگی خاص و اندیشـ های صداقتـی کـه در کار داشـته ،جای کمتری برای سـخن
سـطحعالـیواسـتادیفرا گرفـت.اواز دوسـتاننزدیـک عمیـق و زیرکانـه در کنـار بهتریـن شـیوۀ پرداخـت دیـده گفتـن باقـی گذاشـته اسـت .گلسـتان ا گـر چـه از داغ و
صـادق هدایـت و صـادق چوبـک بـود .در 21سـالگی بـا م یشود.در ادبیاتزندان ،گلستانخاستگاهدوطرف درفش سـیا هچا لهای قرو نوسطایی زندان م یگوید،
دخترعمویش فخری گلسـتان ازدواج کرد .حاصل این مناقشه،همزندانیوهمنظامحا کمرابررسی م یکند ا گرچـه از حـد تـوان آدمـی زیـر سـاتور سـتبر سـتمگران
ازدواج لیلـی گلسـتان ،مترجـم و هنرمنـد بـزرگ و کاوه و بـه چرای یهـا و چگونگـی آن بـه دور از احساسـات و م یگویـد ،امـا همیشـه نگاهـی ژر فکاوانـه و عمیـق
گلسـتان،عـکاسوهنرمنـداسـت(کاوهدر جنـگایـران شـتا بزدگی م یپـردازد. ب هسـوی جبهـۀ خـودی دارد .گلسـتان از زخ مهایـی
وعراقضمن کار کشـتهم یشـود).دوسـتیویبافروغ وی ادبیـات زنـدان را از منظـر جریانهـای فرهنگـی و مجایینوشـیاسـندبـرکـ انهـادگارمچـجهاامز پعــه ِسهنـسـوالزیاهـنمالیـتایـداآومریافجتناهیاـنـادت،
فرخـزادموضـوعچندینمقالهو کتاببودهاسـت.وی
سا لهاسـتدر انگلستانسـکونتداردوا کنوندر نود
و چنـد سـالگی ب هسالمت زندگـی م یکنـد.
93
فیلمخشتوآیینه پاسـبان م یگویـد خطرنـا ک اسـت .شـاید اعـدام شـده از آثار گلستان
اسـت،امـانویسـندهتکلیـفرامشـخصم یکنـدوخـود
بیریشـه ،گلهـای سـم ،همـه رفتنـد ،کنـده شـدند هـم م یدانـد کـه تـا زمانـی کـه مـا تماشـا گر ویران یهـای ازآ نجا کهآثار پربار گلستانبسیار گسترد هاندودر طول
و در بخـار فسـاد محیـط خـود مردنـد .ا کنـون دیگـر جامعهوخودهستیمو کارینم یکنیم،امیدرستگاری زمـان در انتشـارات گونا گـون داخلـی و خارجـی منتشـر
دور ،دور خالـص و محـض لجـن شـده اسـت .لجـن شد هاند،جم عبندی کاملوبدوننقصتمامیآثاروی
بـه حالـت خالـص ،لجـن بیشـکل و بهظاهـر غیـر از نم یرود. کار سـاد هاینیسـت .گاهینحوۀانتخابداسـتا نهادر
«ی کشـبصـدایتیـروتفنـگاز دور،از سـمتحاشـیۀ یک انتشـارات با انتشـارات دیگر متفاوت اسـت .بدیهی
لجـن( ».ص )166 شهردرجنوببرخاستوهیزیادترم یشد .گفتندایل است کهمقالاتویادنام هنویس یهایویبیروناز این
کمتـرنویسـند هایم یتوانـدچون گلسـتانبـانمادهای قشـقاییاسـت .گفتنـدضددولـتاسـتوقصدتصرف
بکروبدیع،فضایاختناق،تصادف ،کشتن،مهاجرت، شـهر را دارنـد ]...[ .آن شـب تـا صبـح تیـر در م یرفـت .تـا فهرست است.
کندهشدنآ نها کهم یتوانستندویأسوناامیدیبعد اینکـه کـمشـدودیگرتمـامشـد]...[.فردامـندیربیدار
شدم .گفتندجنگدیگرتمامشد.دولتبرد،ایلهم آثار سینماییابراهیم گلستان
از کودتارابهاینتلخیوالبتهزیبابهتصویربکشد.
«[ ]...گفتممنعباسرادیدم کهزیراتولرفت. برگشـت( ».ص )16 -1خانهسیاهاست(باهمکاریفروغفرخزاد)
گفتازبستخسبودب یانصاف. وشکسـت کـهبیایـد،سـرکوبم یآیـدوزنـدانوآنوقت -2از قطره تا دریا
خلوتـی پیـدا م یشـود بـرای شـکنجه و خالـی کـردن
گفتـمحیفـشبـود .گفـتآبـروم یبـرد.زبـروزرنـگبـود. د قدل یهـایمانـدهدر ضمیـرحا کـماز تـرسولرزهایـی -3موج و مرجان و خارا
جوشـشداشـت.سـالمبود.ا گرم یمانداسبابدردسر -4تپ ههایمارلیک
کـه از شکسـت داشـته اسـت. -5گنجین ههایگوهر
م یشـد.بـامـامخالـفبـود(».ص)192 کـ«[ه..ر.و]یششـبسطانز َگنیْشـندوشخـییرولسبولـوهد.پبراوکهنـادیهبگـنوددابـابغولنظفتتیی -6خرا بآباد
گلستانبعداز کودتا،فضایبستۀ کشوررا ،کهبهزندان برنـده زیـر مـه لخـت مانـده بـود ]...[ .از خـواب منـگ و -7خرمن و بذر
م یمانـدوسـرکوباختنـاقدر هم هجـاحک مفرماسـت، پرعـرقعصـرپاشـدم.عبـاسراصـدا کـردم .گفتنـدمرده -8دریا(ناتمام)
است]...[.همسایه گفت:فحشنده.بیچارهمرد.زیر -9فیلمخواستگاری
ای نگونه توصیف م یکند: اتـول رفـت .نزدیـک ظهر دم رسـتوران به ماشـین خورد. -10خشتوآیینه
«مـن امشـب از پنجـره شـط را نم یبینـم .امشـب ایـن بـا نیشـخند و پا یبرهنـه -کـه گفتنـد در چـرخ ل هشـده
پنجـره ب یفایـده اسـت .وقت یکـه شـط پنجـره پوشـیده چنـدان چپیـده بـود کـه آن را بـا اره و چکـش از آهـن -11اسـرار گنـج درۀ جنـی (برگرفتـه از کتـاب گلسـتان بـه
اسـت ،وقت یکـه پشـت پنجـره چیـزی نیسـت ،وقت یکـه همیـن نـام)
چشـم نم یبینـد ،یـک پنجـره چـه فایـد های دارد؟ مـن شکسـته درآوردنـد( ».ص 128و )129
شطم یخواهمروشن.منچشمم یخواهمبینا.شط «در روی ایـن مـرداب حـالا نوبت بـه لختههای لجن برخیاز ترجم هها
وقتیروشنشدمنبهفکرپنجرهم یافتم(».ص)168 میرسـد .گلـهای قـارچ ،گلهـای نیلوفـر ،گلهـای
در مدومها گرچهب هطور فیزیکیبافضایزندانروب هرو کشت یشکست هها(5داستان)انتشاراتآ گاه()1356
نم یشـویم،در بیشـترنمادواسـتعار ههازندانوزندانی زندگیخوشو کوتاهفرانسیسمکومبر(معرفیوترجمه
را احسـاس م یکنیـم و ده نکجـی غیرمسـتقیم راوی
چندداستاناز ارنستهمینگوی)
داسـتانرابـهآنم یبینیـم. هلکبریفین(مارکتواین)
آذر ماهآخرپاییز دونژواندرجهنم(ترجمۀنمایشنامۀجورجبرناردشاو)
آذر ،مـاه آخـر پاییـز از هفـت داسـتان تشـکیل شـده کـه
مسـتقیم و غیرمسـتقیم بـا یکدیگـر ارتبـاط موضوعـی داستان و رمان
و درو نمایـ های دارنـد .بیشـتر ایـن داسـتا نها دربـارۀ
ادبیـاتزنـدانومقاومـتمردمدر برابرسـلطۀحکومت آذر ،مـاه آخـر پاییـز ( 7داسـتان) ،انتشـارات بازتا بنـگار
جابرانهاسـت.در داسـتا نهایاینمجموعه ،گلسـتان تهـران ()1388
از زبانشخصی تهایداستا نها،از زندانست مشاهی،
ظلـموبیـدادخا نهـا،مقاومـتزندانیـان،فقـرونـداری شکارسایه(چهارداستان)
خانواد ههـای زندانیـان سیاسـی و شـکنجه و اعـدام جوی و دیوار و تشنه
زندانیـانم یگویـدودر خوانندهه مذا تپنـداریودرکی
اسرار گنجدرهجنی،انتشاراتبازتا بنگارتهران1381
عمیـق ایجـاد م یکنـد. مدومه،چا پخانۀمیهنتهران()1348
خروس
نامـه بـه سـیمین بـه همـت عبـاس میلانـی ،انتشـارات
بازتا بنـگار تهـران
مختاردرروزگار
َمدو ِمه
مـد و مـه در کنـار بـوف کـور هدایـت ،شـازده احتجـاب
گلشـیری و جـای خالـی سـلوچ دول تآبـادی ،ب یتردیـد
یکـی از چهـار سـتون مانـدگار و رشـ کانگیز ادبیـات
داسـتانی معاصـر ایـرا ن اسـت و داسـتا نهای بسـیاری
بـا الهـام از آ نهـا نوشـته شـده اسـت کـه بعضـی از آ نهـا
تاانـداز های نزدیـک بـه همـان آثارنـد.
گلستاندر مدومهفضایاختناقوسرکوبدهۀچهل
رابـافضـایپلیسـیوزنـدانوشـکنجهنشـانم یدهـد.
از شـطبوگرفتهم ینویسـد.از سـرزمیندجالورجال هها
سـخن م یرانـد .یـأس و د لمردگـی بـا نوعـی نهیلیسـم و
ناامیدیبرمدومهسایهم یافکند.عباسمردهاست.
شمار ٔهبیستوسوم94
آذر مـاه 1397
سـاخت هاند بـرای مملکـت مجسـم هها ،مجسـمۀ مرده خوبه.بههمۀشماسلامرسوند.آخهنم یشدخودش گلستاندراینمجموعهم یخواهدبهایننکتۀاساسی
بـرای مجسـم ههای مـرده( ».ص )37 بیـاد.اونهـمای نجـا.شـما کـهم یدونیـندارندربـ هدر بپـردازد کـه زنـدان منحصـر بـه خـود زندانـی نیسـت و
دنبـال سـای هاش م یگـردن ".هـر دو زن گریـه م یکردنـد. خانوادهوبستگانشوضعیتبدتریراتجربهم یکنند.
نویسـندهیأسوناامیدیوسـکوتمر گوار جامعهرادر ["]...بگـوم یخواسـتیبیـایمـارایهبار دیگهببینـی"... بـه عبـارت دیگـر ،زنـدان میـدان وسـیعی اسـت ب هانـدازۀ
مقابـلجنایـاتحکومـتای نچنیننشـانم یدهـد،با و نتوانسـت پیـش نالـۀ خـود را بگیـرد" .الهی خیر نبینن! جامعـه.در داسـتا ِنآذر،مـاهآخـرپاییـزنویسـندهاز نـگاه
ده نکجینفر تبار بهنظام،امابازهمناامیدنم یشـود الهـیدربـ هدر وآوارهشـن کـهبـاظلـمخودشـونای نجـور
مردمراآزارمیدن!ای نطورعزیزایمردمراآوارهم یکنن! راویداسـتانب هزیبایـیایـنمسـئلهرابیـانم یکنـد.
ودر پایـانم یگوید: امیـدوارم بـ ه حـق خـون حسـین نیسـت و نابـود بشـن! «مـنمنتظـراینزنگبودم.سـهزنگ کوتـاهویکزنگ
«حالا مرده کهمرده.در راهفردامرده،اماچیزیبرجای قرنشونسربیاد!دستگاهشوناز همبپاشه!"[]...من بلند؛اماباز پنجرهراباز کردمببینمخودشاست]...[.
گذاشـته .هوشـنگ .ده بلنـد شـو ،بایـد بـزرگ شـود]...[ . پیـشرفتـموزنرااز اتومبیـلبـانرمـیبیـرون کشـاندم. صـدایعلـیراشـنیدمواز بنداضطـرابرهاشـدم]...[.
از راهـیبـرو کـهتـورابـهخانـۀخـودتبرسـاند.تـووفـرداو پ یدرپـی م یگفـت" :بگیـن هوشـنگ هـم اومـده بـود زن کوتا هقد کهچادر برسر کردهبود،در چهرۀمنخیره
باباشراببینهبگین]...[".پیرزن که گریهم یکرد گفت: شـد .سـرش را تـکان مـ یداد .انـگار م یخواسـت از تـوی
نگاهـداریاز بازمانـدۀاحمـد(».ص)50 "ایـن رو هـم بـرای سـر راهیـش آورده بودیـم .شـما بهـش چشموچهرۀمنخطآشناییبیرونبکشد.نالۀ کوتاه
بدین،ایاحمدجونمادر بهفدات!"دستدراز کردم وبریـد هایمـرالرزانـد.روبرگردانـدم.دیـدم کنـار اتومبیـل
تب عصیان وپا کـترا گرفتـم.شـایدزیـرچـادرش گرفتهبـود کههنوز زندیگریایستادهاستوبچۀپیچیدهدر قنداقیرادر
بغـلدارد.زن گریـهم یکرد.مننم یدانسـتمچهبکنم.
گلسـتانزیباتریـننـامرابـرایـنداسـتاننهادهاسـت که خیـسنشـدهبـود(».ص)39- 37 []...جوانآمدزیربغلزنجوانرا گرفتوبعدرویشرا
حکایتتبوهذیانوعصیانوزنداناسـتوب هنوعی وبهتراز ایننم یشودوضعیتخانوادۀزندانیسیاسی بهمن کردو گفت":خیلیهمازقولماسلامبرسونین".
ادامۀداسـتانقبلیاز منظریدیگر.نگارندهبراینباور فـراریرا ،کـهبعدهـادسـتگیروتیربارانم یشـود،تصویر در خواهشاوشـکنجموجم یزد .گفتم":احمدحالش
است کهداستا نهایاینمجموعهرام یتوانداستان کـردوایـناز توانای یهـای گلسـتاناسـت کههنرسـینما
در داسـتان و یـا دارای نوعـی بینامتنیـت دانسـت کـه راهمبه کمکداسـتانم یآوردوما گوییداسـتانرادر
ب هگونـۀهزاروی کشـب،هـرداسـتانادامۀداسـتانقبلی
اسـت،در همـانزمینـهوبـاروایـتونا گفت ههـایدیگـر. فیلمواز نگاهدوربینتماشـام یکنیم.
داستانزهرچشم گرفتنوتثبیتحکومتغیرعادلانه «مـن احمـد را م یدیـدم .زنـش را هـم دیـده بـودم و ایـن
است،باتازیدنوتازیانۀبیداد.در زندانی کهخودنماد بچـ هاش را هـم ]...[ .ایـن بچـه را کـه در میـان تـرس و
هجومسـرنیزهوهف تتیربهدسـ تهابهدنیاآمدهبود.
یـک جامعـۀ بزرگ اسـت ،نمـاد ایران اسـت. ریختهبودنددر خانۀاحمد.ریختهبودندتوی کوچهو
«پیـشاز ظهـرامـروز،زندانبـاندرهایسـلولرابـاز کرده پش تبام.زائونالهم یکرد کهاین"نق شهایحمام"رابا
و همـۀ زندانیـان سیاسـی را بـه حیـاط رانـده بـود .همـه لگدشکستندوباسرنیزهریختندتو.احمدآ نجانبود،
کـه گـرد آمدنـد ،افسـر نگهبـان ،کـه تازیانـۀ چرمـی خـود
را بـر چکمـه مـ یزد ،فریـاد کـرد" :بیاریـدش!" کمـی بعـد امـابچـ هاشاز مـادر زاد( ».ص)41
احمـد کاوهرا کشا نکشـانآوردنـد.م چهـایاحمـد کاوه آ نگونـه کـهپی شتـرهـم گفتیـم،ایـنواقعیـتملمـوس
رااز عقـببـرهـمبـازنجیـربسـتهبودنـدودوپاسـباناورا زندگـی خانوادگـی یـک زندانـی اسـت و دسـت کمـی از
هـلم یدادنـد]...[.بـدناسـتخوانیو کوچـکاودرهم سرنوشـت خـود زندانـی کـه شـکنجه و آوارگـی را تحمـل
تاشدهبود.چهر هاشدره مکشیدهشدهبودو[]...بعد کردهوسرانجامتیربارانم یشودنداردودرنهایت،راوی
افسـرنگهبانپیشآمدوبالگدیاحمد کاوهرابرزمین اول شـخص گلسـتان سرنوشـت بخشـی از مقاومـت را
انداخـتوحـالا شالقرویشـکم،سـینهورانـشفـرود
ای نگونـه توضیـح م یدهـد:
م یآمـد( ».ص )53 «او را کشـته بودنـد .مـن در رسـتوران بـودم کـه رادیـو
ا گرچهاینداستانگلستانبافتچندانمنسجمیندارد نخوببـترشـداادناوشـرادکه بـشـوتدها.ن ُگـدر[ .وُ.گ.ـ.ر]خچـواههنـخوداهکـشدـشـت.د[؟...حـ]االاو
وبه گون های گزارشخطاب هوارنزدیکم یشود،اماترسیم را کشـتند و همـه را م یکشـند و هم هچیـز کشـت ه شـده
فضـایزنـدانوخودبیا نگـریدرونیزندانیـانازواقعیت اسـت .خواسـتم راه بیفتـم چشـمم بـه مجسـمه افتاد،
موجـودزمـانآ نقـدرقـویونف سگیـراسـت کـهخواننـده [ ]...مزخـرف .ایـن چیسـت کـه سـاخت هاند؟ []...
معایبـش را نادیـده م یگیـرد .ایـن داسـتان در سـا لهای کـه ای نطـور قـوز کـرده اسـت؟ بدبخ تهـا مجسـمه
جوانی گلسـتانیعنی1327نوشتهشـدهاست.
«پاسبا نها کهلاشۀاحمدرام یبردند،همهرادنبالهم
درفضایی کهم یپنداشتپیشرویشاستم یدید.یا
95
«سـوت تازیانـه سـینۀ همهمـه را م یدراْنـد و نعر ههـای م یدیدوم یاندیشـید.ایننم یشـود کههمهخاموش
خشنی کهدشنامم یدادپستوبلندصداهایدیگررا بمانند.ا گرقرار بوددر برابرب یعدالتیسکوت کنی،چرا
زندهم یکرد]...[.از جابرخاست .کنار پنجرهرفت،دید سـرو کارترابـهزنـدانانداختـی؟بهزنـدانآمدیچون
حیـدر وپسـرشایسـتاد هاندومـردمدر پیاد هروهای گر ِد بـا ب یعدالتـی همـراه نبـودی ]...[ .خامـوش نشسـتن
میدان گردآمد هاندودر گوش هایمهندسجوانافتاده تصمیمـی دشـوار نبـود ،کاری دشـوار بـود ]...[ .امـروز در
اسـت کـهپیراهـنبـرتـننـداردوپشـتشخونیناسـتو گـردشی کسـاعتۀعصـردر باغچـۀزنـدانبهدوسـتانش
کسـی کنـارشنیسـتواودر تنهایـیخـودنم یجنبیدو گفتهبود کهبایددست هجمعیاعتصاب کرد]...[،امابه
دیـد کـهسـرنیز ههامیـانمیـدانبـرقپرا کنـد هایدارند. پیشنهاداوخرد هها گرفتندو گفتنداین کاریاست که
[]...رمضانباز کنار پنجرهرفت.دید کهحیدر ایستاده
اسـتوپسـرشدر غلتیـدهاسـتودارنـداورام یکوبنـدو صلاح نیسـت( ».ص)52
پسـرش م یکوشـد از زمیـن برخیـزد و ا کنـون برخاسـت و یأسوناامیدیوعدممقاومتبرزندانسایهم یافکند
ب هسـویحیـدر رفـتوپیـشاز آ نکـهاورابگیرند،خـودرا وقهرمانداستانادامۀامیالوخواست ههاوآرزوهایش
بـرروی او افکنـد و پـدرش را بـه زدن گرفـت( ».ص)116 را م یتوانـد تنهـا در خیـال پـی بگیـرد و آنـگاه کـه خـود
حیـدر زیـر شـکنجه پسـرش را لـو داده اسـت .ب هراسـتی ب هتنهایـی دسـت بـه اعتصـاب م یزنـد و از کنـار درهـا
آیـا حیـدر کـم آورده یـا فشـار شـکنجه زیـاد بـوده اسـت؟ م یگذردوفکرم یکندزندانیانبااوهمراهخواهندشد،
آیـا درون او هنـوز عـذاب و شـکنجۀ وجـدان نیسـت؟
و ا گـر خواننـده بـه جـای او بـود ب هراسـتی چـه م یکـرد؟ هی چکس نیسـت.
پیـ شداوری در ایـن امـور هیـ چگاه درسـت از آب در «حـس کـرد کـهدنیـاپشـتسـراومثـل کلـوخمضمحـل
نم یآیـدوزنـدانهمیشـهبـرآناسـتتـاآدمرابشـکند، م یشـود ]...[ .خواسـت نگاهـی بـه دنبـال ،بـه دالان
از جایی کهبرایشعزیزاسـت،عزیزتریناسـت.رمضان بیفکنـد .همـان چیـزی کـه از تبدیـل نفـرت بـه وجـود
مقاومـت م یکنـد و سـبی لهایش را م یسـوزانند کـه آمـدهبـوددر شـعورشدمید کهنه،بگـذار بمانند،بگذار
برایـش عزیـز بـود. بترسـند( ».ص )63
«بوی موی سـوخته از شـام هاش بیرون نم یرفت]...[ .
بیشاز آنکهبخواهداز چنگاینزندانمظلمبگریزد. ابعـاد موضـوع از میاندیروز وفردا
م یخواسـت گریبانـش را از دسـت خـودش رهـا کنـد. نـوع نـگاه کـردن ز«اویشـیهوهـۀا ابیرامهیـختملـ گلف اسـستـانت.ناگوـرعادشتـ ًباـبـها
جانانـ هاش وام یدهـد ،ناصـر هـم "ابهـام در درونـش بـه نم یخواسـت کسـیبداندسبی لهایشراسـوزاند هاند. و تصویـر کردنـی کـه بـه تکنیـک سـینما نزدیکـ ی اسـت،
تلاطـم"م یافتـد.همهدر شـبتردیدهام یاندیشـندتا نم یخواسـت خـودش هـم بدانـد ،امـا خـودش م یکوشـد حـس را ب هکمـک تمثیـل ،تصویـر کنـد .نثـر
گلستان گاهباسمبولیسمشاعرانه،اماب یتکلفوروانی
در نـور روز بـه نتیجـۀ دلخواهشـان برسـند2 ». م یدانسـت و ایـن برایـش زیـاد بـود( ».ص )119 درآمیختهاست.اودرآثارش گاهیآ نسویچهرۀنسلی
امـابـاهمـۀای نهـاقهرمـانداسـتانامیـدشراب هکلـیاز مبـارزه ،جنگیـدن ،انتخابـات ،جنـگل ،منظـری از رانشـانم یدهد کهمادر قص ههایمشـابهفقطدر کار
دسـتنم یدهـد«.ونگاهـیبـهمیل ههایزنـدانافکند پیروزی و بعد هم شکسـت و بعد هم آ نچه شکسـت را سیاسـت دیـده بودیـم1 ».
کها کنوننور روز میانشانرام یبرید ]...[.گفت":صبح تحم لناپذیرم یکند.یأسوناامیدیوتردیددرتشکل داسـتان میـان دیـروز و فـردا در ادامـۀ داسـتا نهای
شدهوآفتابهمزده.هوایاینجاس کهانگار هم هاش دیگـر،همـۀای نهـابرجـانناصرورمضانافتادهاسـت. پیوسـتۀ همیـن مجموعـه و بـاز بـا درو نمایـۀ ادبیـات
ابره ".و م یدانست که بس شهرها و روستاها که ا کنون پـی بـردن بـه ورشکسـتگی حـزب (تـوده) سـبب پوچـی زنـدان اسـت و داسـتان امیـد و ناامیدی و فضـای ترس و
و واخوردگـی آد مهـای سرگشـتۀ داسـتا نهای گلسـتان وحشـتوشـکنجه.مهنـدسو کارگـربـاهـمزندان یانـد،
از آفتاب روشـن شد هاند». م یشـود .آنـان آرما نهـای گذشـتۀ خـود را نادرسـت ناصـر و رمضـان در کـوران شـکنجه و تحمـل گاه دچـار
گلسـتانا گرچـه کمتـراز درویشـیانیـااحمـدمحمودبه م ییابنـد،امااز یافتنمسـیردرسـتهـمعاجزند.تزلزل شـکوتردیـدم یشـوند کـهآیـاراهرادرسـتآمد هانـد؟آیا
ادبیـات زنـدان پرداختـه ،نثـر فاخـر و نـگاه موشـکافانۀ حرکـتاز اسـاسدرسـتبـودهاسـت؟آیـاهمیـنیـکراه
سـینمای یاش عمـق فضـای زنـدان و بیـرون آن را بـه آنـان بـه سـقوط معنـوی م یانجامـد. بودهاست؟وهمینشکوتردیدودودل یهاباخفقان
تصویـر کشـیده اسـت؛ بـه گونـ های کـه انـگار مشـغول «گلسـتان در داسـتان میـان دیـروز و فـردا نشـان وشکنجه،زندانیرافرسودهم یکند.خوانندهونگارندۀ
دیدنفیلمیهسـتی کهعل یرغمتلخ یهایشدوسـت م یدهـد کـه اسـتاد توصیـف تردیدهـا و دلهر ههـای ایـن سـطور حـق هی چگونـه قضاوتـی ندارنـد ،مگـر آ نکـه
نـداری بـه پایـان برسـد .خرد هروای تهـا و داسـتاندر درونـی آد مهاسـت ]...[ .هریـک ب هنوعـی احسـاس راوی داسـتان باشـند یـا در کنـار زندانـی.
داسـتا نهای نویسـنده بـا اشـرافی کـه او از جریا نهـای ازدسـ ترفتگی م یکننـد .رمضـان باوجـود مقاومـت
سیاسی و تاریخی آن زمان دارد و به عبارتی خود بخشی
از آن بـوده اسـت بـر غنـای کارش م یافزایـد.
1 .1محمدعلیسپانلو(،)1371نویسندگانپیشروایران،ص112
2 .2حسنمیرعابدینی(،)1387صدسالداستا ننویسیایران،جلد1و،2ص267266
شمار ٔهبیستوسوم96
آذر مـاه 1397
تقدی ِرهبوط
نگاهیبه جهانداستانیشهریار مندن یپور در «آبی ماورایبحار»
خونـش را بگیـرم .از لای انگشـ تهایم مـ یزد بیـرون و یـک واقعـۀ طبیعـی در کارنامـۀ مندن یپـور اسـت ،یعنـی «تقدیـر» در آثـار داسـتانی شـهریار
م یرفتزیرناخ نهایم.سـاع تهابعد کهمجبور شـدم زلزلـه؛ روایـت مانـدگاری و تنهایـی شـخصیت داسـتان بـا مندن یپـور سـابق های طولانـی
غـحـذادبخـسبـورزمن،غـدیـذادمخـوخـرودمنی،ـانســیها؟ه»،ازیـیـرننااتفخـا نقهعایـینـمًامهانمداه.ن آوارهـای ب هجامانـده در زندگـی و در روح و روانـش .در دارد؛ م یتـوان ر ِدپـای نشـان ههای
صحنـ های اسـت کـه در داسـتان «فص لهـای بـرزخ» از مجموعـه داسـتان دومـش« ،هشـتمین روز زمیـن» ،در ایـن تقدیرگرایـی را از اولیـن
مجموعـه داسـتان سـوم مندن یپـور« ،مومیـا و عسـل»، داسـتانی بـه همیـن نـام ،روی دیگـری از قهـر طبیعـت داسـتا نهایش دنبـال کـرد تـا
بـرایسـروانمینـارخم یدهد؛انگار کـهخو ِدمندن یپور رخ م ینمایانـد :سـیل ،بـاران ب یوقفـ های کـه هم هجـا مهدیوحید رسـید بـه آخریـن اثـر داسـتانی
« ...بـالای پسـتان دید هبـان را چسـبیده .خـون از لای را فرا گرفتـه و راویانـی کـه بـرای کمـک م یرونـد ،خـود دستجردی چا پشـد هاش(برایبزر گسـالان)
انگشـ تهایشبیرونم یزده،وقتیسـربازهایبهداری گرفتـار م یآینـدمیـانمردمـی که گوییبارانمسخشـان در ایـران،یعنـیمجموعهداسـتان
رسـید هاند».وبعـد«...سـرنهـار همی نکـهسـروانلقمـه کـرده اسـت ...« :یعنـی مکافـات بـرای مـا سـه نفر اسـت و «آبیماورایبحار».نکتۀمه ْمنگاه
گرفـت،چشـمشافتـادبـهزیـرناخ نهایـش؛سـیاهبـود، ا گـر کسـیبایـدچیزیبفهمدماهسـتیم؛وگرنههـرروزه، متفاوتاوبهاینامردربره ههایزمانی گونا گوناست؛
نخهشـسـکیایهد،هبســور ِدخ.لقسـیمـاهه.رااخنودانخـدیتدزهبمایـننلاوازینساـنخگرنبهیـایرونش در ایـن دنیـا خیلـی از ایـن اتفا قهـا م یافتـد و خیل یهـا آنجا کهم یتوانب هوضوحتغییرماهوینگاهاورااز زمان
رفت(».ص)189وتقدی ْرهمانناصراست؛سربازعراقی نفلـهم یشـوندوهی چکـسوهیـچقاعـد هاینیسـت کـه چـاپ اولیـن مجموعـه داسـتانش ،یعنـی «سـای ههای
کـهاز جبهـۀخـودیفـرار کـردب هسـویجبهـۀدشـمن،با توجیهـیداشـتهباشـد،یـاتضمینـی کـهایـنآخـر یاش غـار»در سـال1368تـاآخریـنآ نهـا،یعنـی«آبیمـاورای
پارچـ های سـفید در دسـت ،و گیـر افتـاد وسـط میـدان باشـد(».ص...«،)58بـههـرحـالمـاوآ نهاغافلیم که بحـار» در سـال 1382دیـد .در اولیـن داسـتانش یعنـی
جنگپشتتخت هسنگیو«نهراهپسداشت،نهپیش بلـعبـهپایـانرسـیدهورانـدهشـد هایمبهمرحلـۀهضمو سـای ههایغـار از زبـانشـخصیتاصلـیداسـتان،آقـای
و دو طرفـش جنـگ بـود بـدون اینکـه بخواهـد( ».ص آباز آبتکاننخورده(».ص)70یا«منمتحی ِرآنمرد فروانـه،م یشـنویم کـه«خـبجامعـهیعنیچه؟انسـان
)190وسربازانی کهبادیدنناصرانگار عاقبتخودشان هسـتم.ا گـرمـامزاحمشنشـویم،آ نطور کـهبابچ هاش در مقابـل یـک عمـل انجا مشـده ،همیـن!» (ص )5و یـا
روب هرویشـانباشـد،از آنپـسسـعیدر بـهبـازی گرفتـن بـالایدرختچسـبید هاند،میلیو نهاسـالپیـشرابه بعدتـر« ،مـا غافلگیـر شـدیم ،حتـی بـه دسـت خودمـان.
تقدیرم یکنند«:تو کهناصریکسالجلوتنبودهچه امـروزوصـل کرد هانـد،بـدونهیـچشـکایتیـااعتراضـی. آاسنـتمـغفنارنبـیو!دچمـ،هنـاهسـآتندلمـالِنیق!ب»ـ(ل وصنـ11ه)آوانیـمـ ِننمبواعـجد.هـهچـبـها
م یفهمـیسـرگرمیمایعنیچـه.تازهاینبازینیسـت. تمامشـان همی نطـور آرام هسـتند .فریـاد نم یکشـند. تقدیردر آثار اولیههموارهبامؤلفۀتنهاییهمراهاست.
امتحاناست.ضامننارنجکرام یکشیمونارنجکرا کسیراصدانم یزنند.دستوپیراهنتکاننم یدهند. عک سالعملانسا نهادر حصار تنهایی:پیرمردی کهبا
بااهرممانعضاربتویدستنگهم یداریمببینیم کی ماتچمباتمهزد هاند؛ ِگلرویتنشانماسیدهوبه َمد رفتـنزنـشپنـاهمـ یآوردبهتفحـصدر زندگـیحیوانا ِت
بیشتردوامم یآورد(».ص)192با گذرزمان،جنازۀناصر با غوحـشروبـ هرویخانـ هاش،حسـود ِیمـردیتنهابه
آنروبـ هروم یشـودنمـادیاز وضعیـتجنـگ کـهدر آن نـگاه م یکننـد( ».ص.)71 جسـدیموهـوم کـهدر اتاقـشم ییابـدویکـیشـدندو
انسا نهاحقانتخابندارند؛اینکهدشمنحالا هم که امانموددیگرتقدی ْرجنگاست؛پدید های کهبهدست ه مسـلولیدر اثـرممارسـتبـرنقلنعلبهنعلحـوادث
بهطرفماآمدهودیگردشمنمانیست،تقدیرشانگار طبیعـت رقـم نم یخـورد ،بلکـه از آسـتین آدمـی بیـرون
م یآیـد.مندن یپـور در دورۀسـربازی،جنـگرااز نزدیـک زندگ یهایشـان بـرای یکدیگـر.
هماناسـت کـهبود. لمـس کـردهاسـتوآنچهم یگویـدرنگوبوییعینیبه یکیدیگراز ویژگ یهایآثار مندن یپور حضور همیشگی
اسـتفاده از روایـت جنـگ را یـک بـار دیگـر در داسـتان خودم یگیرد.اودرمصاحب هایباروزنامۀشرقم یگوید: بلایـایطبیعـیب هعنـواننمـودیاز تقدیـرو کنـدوکاودر
«رنـ ِگ آتـش نیمـروزی» از چهارمیـن مجموعـه داسـتان ک«.ه.گ.رجونهاگنآنرامجابیوسـد.پبرادنهدمدۀسخـتشمون،بتاهشم.مۀ ِغنراوفرسخریوالظ ییافمه، عچمگوونم ًاگـهیمررنویارگوتیـسـیلاینمسـوارنضهااببـها ایخوندگمونـ یهگبیلرایدا.سدـاسـتتاکـنه
مندن یپـور بـهنـام«مـاهنیمـروز»نیزشـاهدیم،آنجا کهبا عاجزوحقیربودم،وقتی کهدسـتمرامشـت کردهبودم «خمیازهدر آینه»از مجموعۀسای ههایغار اولیننمود
رویزخمبهترینسربازمونم یتوانستمجلویجهش
97
بهموافقت.رویپیشـان یاش،چندر ِگنیلی،متقاطع و کلمـات گونا گـونولطیـفبـود،تفاوتـیاساسـیداردو حضـور دوبـارهوایـنبارپسازجن ِگسـروانمینامواجه
برجسـته بودنـد» (ص .)126 شـایدبـرایمخاطبـانهمیشـگیاودر یکـ یدوداسـتان م یشـویم .در ایـن داسـتان ،افتـادن دختـر سـروان بـه
ابتدایـی کمیدلسـردکنندهباشـد؛اماایـندایرۀ کلمات چنگپلنگب هصورتموازیباداستانیاز جبههروایت
بـراینمونـۀدیگرم یتواناز حضور همیشـگیحیوانات رفت هرفتهباتکرار،در جانداسـتا نهاوضمیرناخودآ گاه م یشود«.م یگفتهمیشهداوطلبانهم یرفتهمأموریت
در آثـار مندن یپـور گفـت ،از پلنـگ ،شـیر ،خـرس ،گـرگ، خوانندهت هنشینم یشودود لچسب.واژگانیازجمله واز بعـداز تولـددختـرشمحتـاطشـده؛فقـطهرازگاهـی
روبـاه،شـغال،میمـون،غـاز،غـزال،درنـاو....امـادر ایـن پیکـر ،سـیاهی ،سـقوط ،سـوراخ ،غبـار ،شـبح ،نـزول، ب هعنـوان ت کتیرانـداز بـه ارتفاعـات مشـرف بـه عراق یهـا
مجموعـه حیوانـی کـه مـدام نـام آن تکـرار م یشـود و در قهرمان،بهشـت،آژیر،لزج،چسـبنده ،کافوری،رعشـه، م یرفتـه .کمیـن م ینشسـته و یک یشـان را مـ یزده و
نهایـترنـگنمادیـنبـهخـودم یگیـردبسـیار کوچ کتر هوار ،زخم ،تسلیم ،خا کستر ،غره ،زنجموره ،افول ،بر ج، ابرسسـمربایزتگ،بیشهتکتـههر.آابمسـحدثهتمجیاـناندرگش،دادرگکصیـل ًهرابِکی شیرتوخ ِدبرنررکنوی.ساسصیـرواتق؛ربتاداییبشدـانیتتخظکبارره
اسـت :حلـزون ،ایـن موجـود خان هبـ هدوش .در داسـتان آسانسـور ،موج ،شـعله ،شـمع ،تقدیر ،ترکیدن ،شـکاف، داشـته باشـد کـه حتـی بـرای قضـای حاجـت هـم کـه از
«چکاوکآسـما نخراش»سرنوشـتپدر وپسـرباآن گره هوهو،مرهم،سا کت،رمق،نعش،تپه،تشییع،لهیدن، سـنگربیـرونم یآید ،گلولۀیـکت کتیرانداز پهنش کند
م یخورد؛پدر در سـواحلنرماندیودر بحبوحۀجنگ بغـض ،کـدر،هیمـه،عـزا،چـرب،انتقـام،تاریکـی،جیـغ، زمیـن( ».ص )20و نکتـه همی نجاسـت کـه خودشـان
جهانـیم یبینـد«...لا کـردار بـهتخمـشهمنیسـتآن دفـن ،غضـب ،فسـفری ،انفجـار ،جرقـه ،فـولاد ،تلنبـار، کـهبرایشـکارم یآینـد،از کمینتقدیرغاف لانـد.ایندو
همهانفجار،آنهمهضجهوزوزۀزخم یها،وین گوینگ بـرز خ ،سـایه ،آوار ،اسـتخوان ،وهـم ،آتـش ،تـرس ،ضجه، نمودتقدیردرآثارمندن یپور،یعنیجنگوزلزلهدررمان
گلولـه ،ترکـش ...خیلـی ب یخیـال ،جلـو چشـ مهام ،آرام رکشگـ،تاخر،وشنـَ ،کلنکجه،ه،حگسوگرـردت،، خـزش ،ویـران ،مـرگ ،اشـک، دشـودجنلـیـدزدیر «هـد ِمآلمدیلخداتـدگـهویگـ»ر،هکـخـهوردردنسـاخلشـ7م7ط3ب1یمعـنتتشبــار
مـ یرود .روی تخت هسـنگ دارد بـرای خـودش مـ یرود. ِله ،آسمان ،عدالت ،مجازات،
منحالیمهسـت کهتویهمانخطمن،هر کیسـرپا فجازجغعالـههَ ،،چکنینـهگ،،رگنـریجه،،تغسصـلاه،،پوینراجـنر،ه،خنرقاـبب،،منشـزقجهر،،لچرجکن،، خشـونتانسـانیرابـهنمایـش گذاشـت هاند.
م یآید،یاا گرسـرپام یشـود،پق،دوشـقهم یشود،ولی مـهِ ،ق ِسـر،وحشـت،قربانـی،سـوءظن،مهجور،فنـا،بلا، آبـی مـاورای بحـار آخریـن مجموعـه داسـتان شـهریار
نم یتوانـم چشـم وردارم از آن حلـزون سـیاه( ».ص )9 وجـدان،معـذب،وحشـی،ترحـم،نعـره،محتـوم،تـاول، مندن یپـور قبـل از کـوچ از وطـن اسـت و نسـب تبه آثـار
وپسـردر جنگلـی کـهبـاشکسـتنپایـشانـگار تقدیـرش حفـره ،گـور ،داغمـه ،تقـاص ،آزار ،چـروک ،ورم ،متـروک، قبلـ یاشسراسـرشـگفتیاسـت؛شـایدبـههمیـنعلـت
در آن رقـم م یخـورد و پـدر مجبـورش م یکنـد بـه شـکار نفیـر ،گـودال،سـربی،تلـخ،انـدوه ،گـور ،کابـوسو.... بـماواواجکنـهششدن.پهرچدانـخدتاننبدهومسـوتاضنوۀعمنیتکقـهاداسانسو ًاااهزـجلغاردابفیـیااتی
آ نهـا«،آنهـمپسـری کـهشـ بهابـرایحلزو نهـا گریـه اینتکراربههمی نجاختمنم یشود؛براینمونه،رنگ محیطـی کشـور خـارج باشـد ،خـود حساسـی تبرانگیز
م یکـرد»« ،برایـش خیلـی جالـب اسـت کـه یـک حلـزون موردعلاقـۀمندن یپـور در ایـنمجموعـه«نیلی»اسـتو اسـت،چهرسـد کهجغرافیـایرویدادهـایآنینگهدنیا
را بـدون صدفـش امتحـان بکنـد .شـاخ کهایش، مدامتکرار م یشـود ،گوییتمامینشـان ههایمرتبطبا باشـد .شـاید موضوع رویدادهای داسـتان ،یعنی حادثۀ
شـکمش ،چطـور ردش خیـس م یشـود( »...ص )15 مرگ،فرشتهوتقدیررابهاینرنگم یبیند:در داستان یازدهسپتامبر،باعث کمتردیدهشدندیگرمؤلف ههای
یـا «م یگفـت یـک نقشـ های کشـیده صـدف حلزو نهـا صنوبـروزنخفتـهمـرگاسـت کـهاز درزالوارهـایاتاقک آن شـده باشـد ،مؤلف ههـای داسـتان یای کـه تغییـرات
رابشـکند،ولشـانبکنـدتـویجنـگل.بهـشم یگفتـم: رویتپـهخیـرهنـگاهم یکنـد«:هم هشـانپل کهایشـان زیادییافتهتاتبدیلبهاینیازدهداستانب هه مپیوسته
ببین پسـر! هر موجودی برای خودش باید یک زرهی یا انگارجو شخوردهبههم.نیلیمویر گهاینیلیپشت شود.بهنظرم یرسدمندن یپورباتوجهبهسوژۀانتخابی
خانـ هایمخصـوصخـودشداشـتهباشـد.بـدونخانه پل کهایشـان(»....ص)30یـاچنـدسـطرآنسـ وتر،رگ جنجال یاش،سعی کردهروای تهایداستانیساد هتری
یـا زره ،خیلـی سـاده ،یـک منقـار کوچـک از هـوا م یآیـد، پاهـایب یجـاندختـرکراهـمبـههمـانرنگم یبیند: ارائه کندتاازپیچید هترشدنمضمونبکاهدوبههمین
تـق!» (ص )16و در داسـتان صنوبـر و زن خفتـه هنـگام («ر ِصگر31گ)هـدار دیانیسـلـت ِاینخ«آشوـاکی نشیرما کهـشهـت ِدبهیچـکنهکـهـراد» بمـ.ا.ل.ا».ی دلیـل اسـت کـه دیگـر خبـری از روای تهـای ذهنـی رایـج
اشارهبهاتاقکمتروکرویتپهباز همسروکل هاشپیدا سـر مـر ِد زلال کـه همـان فرشـتۀ مـرگ اسـت ،تابلویـی در دنیـایداسـتانیاو(حداقـلتـاقبـلاز ایـنمجموعـه)
م یشـود...«:بـهالوارهـایسیا هشـدۀبدنـ هاش ،گزن ههـا تبلیغاتیهست«:یکتابلوتبلیغاتیبزرگ:زنینشسته نیسـت .نمـود ایـن تالش را م یتـوان در فـرم روایـی ایـن
وحلزو نهـایزنـدهومـردهچسـبیدهبودنـد(».ص)28 سـرزانوهـا،رویبر گهـاینیلـی»(ص.)87در داسـتان یـازدهداسـتاندیـد؛جایـی کـهبهغیـرازداسـتان«صنوبر
یکیاز اعضایبدن کهدر اینداستا نهانقشمحوری «سـنگ غلتـان خیابـان غربـی» پیـرزن پشـت سـر روح و زن خفتـه» دیگـر از تک ههـای ها یلای تشـدۀ روایـت
بـازیم یکنـد«پا»سـت؛پاهایپسـرکداسـتانچکاوک پسـرشغریبـ هایرام یبینـد کـه«از شـکافدهانشهم ذهنـیاسـتفادهنم یشـود،فرمی کـهمندن یپـور در دیگر
آسـما نخراش کـهدر کودکـیاز صخـر هایم یپـردوبعـد م یشـددیـدسـوراخیبـه گـور شـب ِحب یسـر،سـرجنبانـد مجموع ههایداستان یاشبارهاآنرابه کار گرفتهاست.
بـاهمـانوضـعبههمراهپدر پیادهراهم یرود،تبدیلبه ب هجـایآن،شـاهدتالشمؤلفبـرایخلقواسـتفادهاز
سررشتۀتقدیرشم یشوددرآینده ،کهانتخا ْبسقوط فر مهایـی ب هغایـت سـاد هتریم؛ بـرای نمونـه ،اسـتفاده از
اسـت از بـرج ب هجـای سـوختن« .سـاق پشـمالوی پـای فـرم ایمیـل در سرتاسـر داسـتان «شـرح افقـی جـدول».
شـایدشناخت هشـد هترینویژگـینثـرشـهریار مندن یپور،
آهنگیـن و شـاعرانه بـودن آن باشـد و ایـن شـهرت را هـم
بیشـترمدیـونداسـتان«شـرقبنفشـه»اسـت؛امـانکتۀ
جالباینجاست کهدر اینیازدهداستان کمترم یتوان
نثـرشـاعرانۀاورادیـدوبـهغیـراز همـانتک ههـایذهنـی
روایـت داسـتان صنوبـر و زن خفتـه ،دیگـر خبـری از آن
نـوعنـگارشنیسـت.البتـهتک ههـایعاشـقانۀزیـادیدر
داسـتا نهاوجـوددارد،امـااینجـامقصـودنثـریکپارچـهو
کلیداستا نهاست.نکت های کهبیشاز ویژگ یهاینثر
در داسـتا نهایاینمجموعهبهچشـمم یآیدانتخاب
واژگاناسـت.دایـرۀواژگانـیمندن یپـور در اینمجموعه
بـاآثـارقبلـیاو کـهمتناسـبباموضـوع،سرشـارازرن گها
شمار ٔهبیستوسوم98
آذر مـاه 1397
زمیـن؛وحتـیبدونتأ کیـدیبرزمانۀخاصش،تاهمۀ چپـش خیلـی لاغرتـر بـود و قـوزک نداشـت( ».ص )13در
سـقو طها از بر جهـا را یـاد آورد و اشـاره کنـد ».یـا «سـهم صنوبـروزنخفتـهدختـرک کـهاز بـدوتولدفلجاسـت،با
مـن ،از آن روز بـه بعـد ،کابـوس مثالـی هبـوط آن مـرد تقلاهایمادر م یتوانددر جوانیباعصایچهارپای هاش
شـدوای نکـهچـراوبـهچـهفکـریهسـتوقتی کـهفرود راه بـرود و از قضـا عاشـق همـان پسـرک لنـگان داسـتان
م یآیـد؟» (ص )195امـا در داسـتان «تعلـق نابـاوری» چـکاوک آسـما نخراش بشـود و تقدیـرش در بـرج رقـم
ُنگــردبارگهیـ.رهـهر، زنم یگویـد«:ولـیهیـچاثـریاز آتـش گرفتـن بخوردوحالا مادر رویصندلیچر خدار دختربنشـیند
کسـی باشـه ،تـا لحظـۀ آخـر کـه لباسـش هـم واز غصهبلندنشـود.در داسـتانشـرحافقیجدولهم
عاقلونـ هاش ،صبـر م یکنـه شـاید کمـک برسـه ...ایـن تقدیـردختـرک کـهتجـاوزاسـت،باپاهـاروایتم یشـود:
زودتر پرید پایین( ».ص )168این شـاید ریشـه در تغییر «م یدیدمپاهایتهموقتی گرفتار انداختهبودتروی
نگاهمندن یپور داشـتهباشـد،ای نکهانسـاندر تنگناها میـز ،تسـلیم نبودنـد ».یـا «ولـی م یدیـدم کـه م یبینـم
هـم سـعی در اثبـات حـق انتخابـش دارد؛ انـگار کـه در چنـگبـهرا نهایـترا(».ص)55دخترکبا کف شهای
همانداستاناول،پسراز تقدی ِرمهیاشده(سوختندر درآوردهرویلبۀاستخرم یرقصدوم یچرخدوانگار که
بـرجدر حـالتخریـب)بـهتقدیـری کـهاز کودکـیبرایـش خودشراخالیم یکند«.م یبینم کنار قد مهایت،برق
رقـم خـورده و یـک بـار طعمـش را چشـیده (سـقوط از بـرق آفتـاب ،از روی آب م یتابـد بـه سـا قهایت( ».ص
بلندی)پناهم یبرد،از تقدیریبهتقدیردیگر،یکجور )67وراویهـمعلاقـ هاشرادر کف شهـایدخترنشـان
ده نکجـی؛انـگار کـهقصـۀهمـانهبـو ِطآدمـیاسـتاز م یدهـد« :تـو کف شهایـت را پوشـیدی و نفهمیـدی
بهشت به زمین به تاوان خوردن یک میوه و شاید برای تویشـان دو بـرگ کوچـک لـه شـدند( ».ص )72و . ...
اثباتحقانتخابش.بهترینتعبیرراخودمندن یپوردر یکـی از نمادهـای بـارز در روایـت داسـتا نها عنصـر بـاد
همـانمؤخـرهم یگویـد«:امـااحسـاسهـمم یکـردم که بودم،تابلکهنجاتمدهداز سرگشتگ یهاوتاریک یهای اسـت ،بـاد نفرینـی .در چـکاوک آسـما نخراش ،بـاد
در اینپرواز،اعتراضیهمهست.ای نطور کهخاموش نقطـۀآخـرداسـتا نهایم–ایـنعصـری کـهدر آنزندگی بـا صـدای پسـر لبـۀ پنجـره بـرج م یآیـد «ایـن صـدای
و ب یتقلا پایین م یآید .ا گر در همان لحظۀ اول ،قلبش کرد هام،تبدیلشدبهعصر گورهایجمعی(».ص)200 بـاد هسـت ایـن لبـۀ( »...ص )24و « ...شـتابنا ک
نایسـتادهباشـد،انـگار داردم یگویـد:دهـنهم هتـانرا! اینروزنۀامیددر داستانچکاوکآسما نخراششاید بـاد ،شـدیدتر شـده ،مـواج ،شـکافته م یشـود و هوهـو
ای نا ک سهای حرا مزاده! خوب نگاه کنید لامص بها! بـا عمـل پسـر ،یعنـی زنـگ زدن و ضبـط آخریـن لحظات مـ یوزد( ».ص )25در صنوبـر و زن خفتـه ،زن و مـرد
ببینیدچهبلاییسرایندنیاوماآورد هاید!»(ص)196 زندگـ یاش بـرای پیرمـرد ،رخ م یدهـد تـا بعـد از ایـن ب یخبـر از واقعـه در امال ک اجداد یشـان هسـتند،
از ضع فهای اصلی مجموعه این اسـت که با نزدی کتر حادثـه،بـافـروشایـنصـدابـهروزنام ههـاآرزویدیرینۀ در پنـاه صنوبرهـا« :سـمت راسـت تپـه بـه یـک صـف
شـدنبـهپایـان کتاب،پلاتداسـتا نهاتحلیـلم یرود مسـافرتپـدر ومـادر پیـرشبهشـمالفرانسـهرامحقق کـه کاشـته شـد هاند ،بـه خاطـر جلوگیـری از بـاد کاشـته
و این امر بزر گترین ضربه را به شـا کلۀ اصلی کتاب وارد سازد.در داستانصنوبروزنخفته،آخریندرخواست شـد هاند(».ص)31در شـرحافقـیجـدول«تـویبـاد...
مـ یآورد.در چهـار داسـتانابتداییبـاپلا تهای کاملی زناز شـوهری کـهعـازمجنـگوخو نریـزیاسـتبـرای بادهـایاز صبـحتـاشـامگاه ...کـهآنغبـار شـومبرزخـی
روب هرویم کهباخطباریکیبهیکدیگرمتصلم یشوند؛ انتقـام،نـه کین ه ِکشـی ،کـهآوردنبدیلـیاز آنجـاب هجای را دوبـاره بیـدار م یکننـد( ».ص « )46منتظـر تقدیـر
امـااز داسـتانپنجـمبـهبعـد،ایناحسـاسدر خواننده دخترش اسـت« :فق ....ط ...یک دخترشـان را بیاور». بـاش ...از خیلـی قبـل ،م یدانـد ...نوبـت کـدام میـوۀ
ایجـاد م یشـود کـه تمامـی ایـن کوتاهـی روای تهـا و (ص ،)43در شـرح افقـی جـدول ،تنهـا از عهـدۀ شـهریار گندیـده اسـت کـه بیفتـد ...ب هموقـع ،بـاد را ب هسـوی
عداجسلـتاهانیدیکـدههمدر یمشرتوبـدبیط کشـترردازنت آر نسهـامؤلدرفاسـزطسرحدررگویـم ِیی مندن یپور برم یآید کهاز دلدوحادثۀهولنا کمتوالی، شـاخهم یفرسـتد(».ص)61در آواینی مشـبچک ههـا
یعنـیحملـهبـهبر جهـاودر پـیآندیدنصحنـهتجاوز باعـث تصـادف مـادری بـا ماشـین در خیابـان م یشـود:
خواننـدهناشـیم یشـودونـهچیـزدیگر. بهدختر،یکروایتعاشقانهبیافریندوراویدر ایمیل «از بـاد خل قالسـاع های روسـری صورتـ یاش در پیـاد هرو
نکتـۀ آخـر شـاید نـگاه آیند هنگـر مندن یپـور بـه حـوادث آخـر قـرار فـردا را بـا دختـر بگـذارد ،بـه امیـد آمـدن دختـر: رانـده م یشـود( ».ص )89امـا همیـن بـاد هنگامـی کـه
ایـن روزگار باشـد ،جایـی کـه در داسـتا نها بـه ایجـاد «فرداعصردر ایسـتگاهنزدیکرودخانهبایسـتم»«،ولی در داسـتان «چوپـان بر جهـا» ملای متـر مـ یوزد ،نمـودی
جریا نهـای افراطـی و بنیادگـرا در غـرب ،در همـان ا گـر پیـاده بیایـی ،از دور کـه م یآیـی م یبینمـت( ».ص از عشـق م یشـود« :در صدایـش عبـور نسـیم از گنـد مزار
جوامعـی کـهمـوردحملـهقـرار گرفتـه،اشـارهم یکنـد.در )82و اوج ایـن امیـدواری در داسـتان چوپـان بر جهـا بـود( ».ص )134
شرح افقی جدول م یگوید« :من هم لاب هلای عابرهای نمایـان م یشـود؛ زمانـی کـه تصمیـم بـر آوردن کودکـی و امـا تقدیـر؛ مه متریـن تغییـر در دیـدگاه مندن یپـور در
اینشهر...تازگ یهام یبینمآنتنهاهایی کهم یگویی بـهایـندنیـاباشـد،انـگار تقدیـرهـممجـابم یشـودتـا اینجـا رخ م یدهـد .نویسـند های کـه در آثـار پیشـین
وهـمترسـنا کیدوروبـرآ نهـاهسـت...تـوینق بهـای فرشـت هایرامسـئولمستقیمبیرونآوردنونجاتزن انسـان را محکـوم بـه پذیرفتـن آنچـه برایـش رقم خـورده
زیـر خیابا نهـا ،تـوی آن غارهـا ،چـه م یدانیـم چـه و مرد کند ،پیش از آ نکه بر جها تبدیل به جهنم شود. م یدانست ،در این یازده روایت روزن ههایی از امید را باز
پیل ههاییتنیدهشـدهوچ یهاداردورمم یکند(».ص «همیـنامـروزمناسـ بترینموقـعمـناسـت.یکبچۀ م یگذارد؛انگارا گربخواهدبههمانروال گذشتهبنگرد،
)60ودرسـتیایـنهشـدار رابعـداز یـکدهـه،بعینـهدر سـالم و قـوی ...مرخصـی بگیـر برویم خانـه( ».ص )133 کار انسان و عشق تمام است و صد البته از نویسند های
وضعیـتمنطقـهدید هایـموسـخنی کـهدهسـالپیـش و «مـن دیـر شـدم تـا بـه شـما برسـم .ا گـر شـما را مجـاب کـهدر همانمصاحبهباروزنامهشـرقم یگویـدآرزویش
بـا نگرانـی در مؤخـرۀ ایـن کتـاب آمـده اسـت« :پـس ا گـر «ایـن اسـت کـه ایـن دنیـا دنیایـی باشـد کـه بشـود در
مواخذهشوم کهچرااینداستا نهارانوشتم،م یتوانم نکنـم ،مکافـات م یشـوم( ».ص .)135 آن یـک داسـتان عاشـقانۀ زیبـا نوشـت» همیـن انتظـار
برای دفاع این را هم اضافه بگویم که همین رسمی که هم هچیزاز همانلحظۀسـقوط،هبوط،آغاز م یشـود. مـ یرود ،ا گرچـه در «انعقـاد ترسـنا ک زمـان» ب هعنـوان
گذاشتهشده،هرچه کهنباشد،بهمنجنوبیهمربط در داسـتان آغازین کتاب ،پدر مدام این سـؤال را دربارۀ مؤخرۀاینمجموعهداستان،از ضرب ههایسهمگینی
دارد؛چـون کـهجا نهایـی کـهدوسـتدارموجا نهای پسـرشتکرار م یکند«:ا گرم یفهمیدمتویهوابهچی م یگویـد کـه بـه باورهـای ایدئا لگونـ هاش بـه جهـان
سرزمینم هم ،با شناسنامۀ فقط انبوه بودنمان ،هدف فکرم یکرده(»...ص)7همانسؤا ِلمحر ِکمندن یپور بولنشـدپدـرکـواهزبـریا کـیهایـسـانمـل ِهنا خـوردهاسـت«:ای نطورهـابـود
ایـن چنیـن ماجراهایـی خواهیـم بـود ،همـراه بـا همـۀ کـه در مؤخـره آمـده« :سـقوط خودخواهانـۀ مـردی از کوچـک – آن همـه شـکیبایی و
تود ههـایهمـۀجاهـایدنیـا،در عدالتمـرگ ،کهتنها بلنـدای برجـی ،بـدون دسـ توپا زد ِن غریـزی در هـوا، بـهطمـعودر انتظـار مهـرورزیوعشـق،خـودوسـیاهی
عدالـت ایـن جهـان اسـت( ».ص )205 سـادهومعمولـی،انـگار اجـرایوظیفـ هایروزمـره؛انـگار کلم ههایـمرانویـددادهبـودم،مهیـا کردهبودمونوشـته
وزنـ های رهاشـده از فـراز برجـی ،بـرای اثبـات چرخـش
99
قصۀقومپریشان
نگاهیبه«طلسم»اثر«شهلاپروی نروح»
سـنگی.درایـرانچندیـن کوهبهایـنناموجـوددارد کهیکی شـهلاپرویـ نروح،زادۀشـیراز در سـال
ازآ نهادراستانفارس(محلتولدوزندگینویسنده)است. ،1335از نویسـندگان تحسی نشـدۀ
امابهنظرنم یرسدنویسندهبههمان کوهباهمانمختصات معاصراسـت کهنویسـندگیراازسـال
«َبجـغررامف»یبـایهتیعـادشاـادرزیهـادادشـیترهوباسـتشابدـ.ااازیـیننـکاسمـبور،مدریجخوسریـ تم؛وظجاوه ًرای 1368زیـرنظـرشـهریارمندن یپـورآغاز
نامیاستمانند«عل یآباد»یا«حسی نآباد» کهدرهردیاری کرد.نخستیناثرش«حنایسوخته»
چندتاییازآنهسـتوازدیگرسـو،فضایوه مآلودرمانبه دهسـالبعد،درسـال 1378بهچاپ
مـام یگویدروسـتای َبر مسـنگییـا کافرآبـاددرواقـعناکجاآباد رسـید .ایـن مجموعـه داسـتان در الههامینی
یـا هم هجاآبـاد اسـت .بـا ایـن وصـف ،ا گرچـه در ایـن رمـان،
جغرافیایـی داریـم و اشـار های کوچـک بـه تاریـخ و لهجـ های قالب«کتابشـهرزاد»وبههمتنشـر
هدرمواقهـسعـاز اتیـکنهلماخجترمصـباایدتتمارربیوخطیب-هاجغسـرتافایانیـفاریعسمبادتـشًـابـد،راامای آ گهمنتشـرشـد،باحمایتهوشنگ
رن گآمیزیفضاوعمقبخشیدنبهپ سزمینهاستفادهشده گلشـیری کـهعـزم کـردهبـودنویسـندگانمسـتعدوناشـناس
کوومهعُقنـرا رقاببایهـودضدور لحاییـا هداآوری«دیطگوررجسیسـنا»توسجتووکرسدر.گشتگی اهالی رادر قالـبمجموعـ هایب هنـامشـهرزادمعرفـی کنـد.حنـای
روسـتا ،تداع یگـر پریشـانی قـوم بن یاسـراییل .قومـی کـه در سـوختهمـوردتوجـهاهالـیادبقـرار گرفـت؛جایـزۀمنتقدان
صحرایب یبرکتیسرگردا ناندوهنگام یکهدردستیاب یشان و نویسـندگان مطبوعاتـی را از آن خـود کـرد و نامـزد بهتریـن
بهمرادتأخیریم یافتد،روبهخرافهوجادوم یآورندودست کتـابسـالایـرانشـد«.طلسـم»دیگـراثـرپرویـ نروحرمـان
بهارتکابهزارجنایتوخرد هجنایتم یزنندتامرادحاصل کوتاهیاست کهسال1380انتشاریافت.این کتابنیزنامزد
فرسـتادهشـدهتـاآنرابـرایسـکونت کارکنانپروژ ههـایآن شود؛مرادی که گاهدرمیانتکاپوهایشانب هتمامیفراموش جشنوار ههایادبیبسیاریشد.آخریناثرمنتشرشدۀاین
منطقـه و خانواد ههایشـان آبـاد کنـد .نفریـن مو جزننـده در م یشـود.خـاکسـرزمینآ نهـاسـتروناسـت.هیـچ گیاهـی نویسـندهمجموعهداسـتان«تنها کهم یمانم»اسـت کهدر
منطقـهاوراب یخـوابم یکنـد.امـاتنهـااوسـت کـهشـ بها آنجـانم یرویـدوتالشبراییافتنآببهب نبسـتم یرسـد. سـال 1383روانۀ بازار شـد .در حال حاضر مجموعه داستانی
تـاصبـحقدمم یزندوسـیگارم یکشـد؛درحالـی کهدیگران چاهـی کـه«گ لبمـان»بـا کمـکپسـرشبـهحفـرآنمشـغول ا«زاَّانومآاماَصدَنۀعوچااَکی ُپادسساحت ِرواویلاُینفبلاُرحنالی ّزسناحش ُررآَحگیهَنثاآتشریا؛ثرکارخهوااهیدآب نوهدا.
ب همحـضرفتـنبهبسـترتاخـودصبحچونخـرسخرناس آایسینهتبدررنقهماییزتدب»وهقاسعندت ًاگزمنبیاریسددد.رآسننآیگینیه«کخهوازدصاشفرابیبیمنثد؛ل همگـیسـحروجـادوبـودوجادوگـرهرکجاقدمبگـذارد،نجات
م یکشـند .هـم اوسـت کـه بـه گنـج و صندوقچـه اهمیتـی اماجزناکامیچیزدیگرینم یبیند؛پستنخویشرابهچاه نخواهد یافت( ».طـه)69:
نم یدهـد؛تنهـابـهرسـالتشم یاندیشـدوشـوقهمـکاران م یاندازدوچاه کهقراربودازآنآبزندگیبجوشد،تنهاشاهد «طلسـم»رمان کوتاهیاسـتباراویانمتعدد.خوانندهتازه
براییافتن گنجدر نظرشابلهانهاست.در پایاننیزشاهد جوشـشخـون گـرماوم یشـود.نحوسـتایـنقـومب هسـان بـالحـنوزبـانیـکراویآشـناشـده کهدیگـریازراهم یرسـد
حرکتانقلابیوموس یواراوهستیم،وقتی کهباهمهم های نکبتی که گریبا نگیرسامریبود،وا گیرداراست.جاییبتیا، وبـالحـنونگاهـیدیگـرشـروعبهسـخن گفتنم یکنـد.این
ازخـواب کوتـاهوسـبکشبرم یخیـزدومتوجـهم یشـود کـه همسـ ِرجادوگـرروسـتا،روبـهشـوهرشم ینالـد«:مـااز یهـود تعددراویدرنگاهنخسـت گی جکنندهبهنظرم یرسـدواین
همـگان ،از همـکاران تحصی لکـرده گرفتـه تـا کارگـران و نیـز نیستیم،سامریهستیموسبتآتشنزدیکاست؛چرا که سـؤالمطـرحم یشـود کـهایـن گزینـشبـرای کتابـیچنیـن
چوپـان بومـی منطقـه ،بـرای گنجـی کـه موجودیتـش در هـر بـار نزدمـان آمدنـد ،فریـاد نکردیم لمس نکـن! نزدیک نیا! ک محجـمچـهلزومـیداردوچـرانویسـندهبـرسـرایـنانتخاب
ابهـاماسـتبـهجـانهـمافتاد هانـد.پـسپشـتفرمـانلودر آ.ی..ۀ5چ9همسویرۀدانطسهت:ن«قداآلنفهااذا َزهلامب َف ِسااَّنَلس!َ»کفکهیاالشاحریهاا ِتیَااسن َتقتوَبله چنینخطر کردهاسـت.داسـتان،خود،جواباینسـؤالرا
م ینشـیندودرحال یکـهاز جانـبهمـه،حتـینزدی کتریـن لاِمساس؛برو کهبهرۀتواززندگیدردنیاایناست که[چون درآستین کوچکشدارد.پسازآنکهخوانندهبهتعددراویان
همـکار و رفیقـش ،مـورد تهاجـم قـرار م یگیـرد ،ویران ههـای کسیبهجانبتوآید]بگوییمرالمسنکن».وهمچنینبه پـیم یبـرد،لـذتعمیـقاواز کشـفهنـریآغـازم یشـودوبـا
ب هجامانـدهاز روسـتارافروم یریـزدوزمیـنراآمـادۀآسـفالت نفرینموسی کهچونفریبکار ِیسامریرادید،اورابهمرضی شروعهرپارهاینسؤالدرذهناوم یچرخد کهراویاینپاره
ریختـنم یکنـدوقائلـهای نگونـهختـمم یشـود.از سـویی، مبتال کـرد کـهبـراثـرآنتاآخرعمرمنزویشـد؛چرا کـهدیگران چه کسـیاسـت؟ازدیگرسـو،م یتوانسـرزمیننفری نشـدۀ
نم یتـوانبرجسـتگیشـخصیت«گلـش»رانادیـده گرفـت. دراثرتماسبااوبهتبیخوفناکدچارم یشدند.عذابی که روایترااززوایای گونا گونوازدریچۀچشمتماماهالیدید.
اوتنهـاشـخصیتاصلـیرمـاناسـت کـههیـ چگاهدرجایگاه جسـمفردنفری نشـدهرادرگیرنم یکند(چنا نکهدرداسـتان تمـامایـنجانیـانوقربانیـان کوچـکوبـزرگدر ایـنروایـت
راویقرارنم یگیردوداستانرمزآلوداوازدهاندیگران گفته انمیـزاارنوواانـعبلشاراهاشرـادشیا ًدهامـدی یمآزاوردخ؛برچرایکاـزاهباتیـلانییکـجیسازمعیمنیی قتسریـت)،ن هولناکسـهیمم یشـوندوهرکدامپردهاز گوشـ هایازروایت
م یشـود .قضاو تشـد های کـه هیـ چگاه قضـاوت نم یکنـد. تر سهایانسـاناسـت؛وحشتازطردشدنوتنهاماندن. برم یدارند .گاهمانامآ نهارانم یدانیموحتیپیشم یآید
پـابـه کـوهم یگـذاردوابتالپـسازابتلاسـت کـهبـرسـرراهش اماموسایاینقوم کیست؟اصل یترینشخصیتداستان کـهآ نهـاتنهـادرحدچندجملهزبانبهسـخنم یگشـایند؛
اقـورآارسـمم اینگیـیرندی .گسـلـت،شبنلیکزـکه کشـاماف ًلوزمشـیهنـودی ایسـدارت؛د؛فارمزانـمدکرااشـخـفدۀا کهذه ْندرگیراوم یشودوبیشترینبارروایتبردوشاوست. اماحضورشاندرهمینتنگمجال کافیاستتادرپایان،
نم یدهـد،مـردم یدهد!مـردی کهتوانبارور کردنداشـته اوتنهـاراویایـنداسـتاناسـت کـهمـدامبـهاوبرم یگردیـمو خواننـدهاحسـاس کنـددرتمـامایـنخـاکشـومقـدمزدهو
باشـد.اهمیتـینـدارد کهآنمردالیاساسـتیا ِخ ِدریـارادار مخاطـبیادداشـ تهایشـخص یاشقـرارم یگیریـم.فرهاد عمـقادبـارروزگارسـاکنانآنرادرک کـردهاسـت.
بیـگیـاهرکـسدیگر؛مهمآناسـت کهمویخـرسراحتی سـخا،مهندسـی کـهدرزمـانحاضربـهاینمنطقۀب یبرکت درطلسـممـابـادوروایـتمـوازیروب هروییـم کههـردودریک
ا گـربـهچنـگآوردهباشـی،ایـنقـدرتنرینگـییـکانسـان مـکانرخم یدهنـد،امادردوزمانمتفـاوت.اولیدرابتدای
اسـت کهتورابارور م یکند.شـاید گلشپیامبرچارقدپوش سدۀچهاردهمشمسیودومی کهاشارۀمستقیمودقیقبه
اینقوماست.پیامبری کهبرخلافباقیفرستادگانسخن زرموـاسـتنناـیدایراد،سـدرتعکصـهردرحگاذضرش.ـتمـهکبا ِهننارمخ«َبداردمهساـندرگهـیر»دشوـرنواایختته،
نم یگویـد .از جهالـت قومـش برآشـفته نم یشـود .نفریـن ومدیرپـشـادیهاکوسـهـتیوقاـمرـارروگزرهفتوـیرهانب ههنـهاایـم«ُقـشرراق«»کادفررآبکانـدار»مچ یشـخموانهانید
نم یکند .گلشتنهاسکوتم یکند؛زیرامردمی کهجهالت
وادبـار رام یپرسـتندنیـازیبـهنفریـنندارند.