AYANDEH MAGAZINE
فصلنامه آینده شماره 3پاییز 60 1396صفحه
از عزیـزان خواننـده و مخاطب فصلنامه درخواسـت م یگردد .چنانچه
علاقمنـد بـه همکاری با ایـن فصلنامه در خصـوص موضوعات مندرج
در صفحـه آخـر م یباشـند ،با دفتر این نشـریه تمـاس بگیرند.
16 8
30 20
42 34
56 50
آدرس: ویراستار: همکاران این شماره: سردبیر: صاحب امتیاز:
تهران ،خیابان کریمخان آذر شاهی محمد موحد بنیامینسربندی موسسه آوا
خیابان سنایی ،کوچه سوم مدیرمسئول:
چاپ: امیرعلیآراسته مدیر هنری: علیحسی نخانی
پلاک 7 چاپ مطبوعاتي ايران زینب صدر ،فائزه علوی محسنمنوچهری
شماره تماس88347781 :
علی تکلو
نوآوری اصل ًا چیزی نیسـت که اجازه لازم داشـته باشـد و کسـی
کـه م یخواهـد نـوآوری کنـد ،نباید از کسـی اجـازه بگیـرد .اگر
میدانـی وجود داشـت ،ایـن نـوآوری و خلاق ّیت ب ه وجـود خواهد
آمـد .مـن معتقـدم نوآوری بایـد در همـه زمین ه ها انجـام گیرد.
77/11/13
تخیـل ،قلمـروی ب یحدومرز خلاقیت انسـان اسـت؛
ایـن را ابـن عربـی ،عـارف بـزرگ مسـلمان م یگوید.
سـفر در عالـم خیـال ،مثـل پـرواز در سـرزمی نهای
ناشـناخته و شـگف تانگیز اسـت .همه ابداعات بشـری
ابتـدا در عالـم خیـال انسـان شـکل گرفتـه و سـپس
وجـود خارجـی یافت هانـد .ژو لور ن معتقـد اسـت« :هر
موضوعـ ی ک ه یـ ک نفر تصور کنـد ،دیگرا ن مـی توانند
آ ن را بـ ه واقعیت تبدیـ ل کنند» و ای ن موضو ع نشـا ن از
اهمیـ ت قدر ت تخیـ ل دار د.
بـر ایـن اسـاس محوریـت نشـریه آینـده پرداختن
بـه موضوعـات علمـی تخیلی در نظـر گرفته شـده که
م یتوانـد زمینه ایجـاد جرق ههـای ذهنی و مسـیرهای
جدیـد خلاقیـت و نـوآوری را بـرای جامعـه مخاطـب
فراهـم آورد.
مطالـب ایـن نسـخه شـامل ادامـه داسـتا نهای
علمـی تخیلـی شـمارگان قبـل و معرفی موضـوع مهم
«آب» اسـت .در ارتبـاط بـا این مولکـول کوچک ،علوم
ناشـناخته بسـیاری وجـود دارد کـه نیازمنـد تالش
و پژوهـش فراوانـی اسـت تـا بتـوان بـه گوشـ های از
شـگفت یهای آن پـی بـرد .در این نسـخه تلاش شـده
نقـش این عنصـر حیاتی و شـگف تآور در نظام آفرینش
بـه تصویر کشـیده شـود.
پرونده آب پیشـین های بـه قدمت آغاز خلقـت دارد،
باوجودایـن ،در نسـخه پیـ شرو نگاه ما به سـوی آینده
اسـت و سـعی شـده قابلی تهـای بدیـع ایـن عنصـر
حیاتـی با بهر هگیـری از منابع ارزنده بومـی و دانش روز
در ایـن حوزه معرفی شـود.
قابلی تهـای ایـن عنصـر حیاتـی م یتوانـد امتیازی
بـرای تسـلط بر جهـان آینـده باشـد و تصور آینـد ه با
ب هکارگیـری فناور یهـای مـدرن مبتنـی بـر آب ،برای
اسـتفاده در زمین ههایـی نظیـر تولیـد انـرژی ،ذخیره
و انتقـال اطلاعـات ،تولیـد قـدرت دفاعـی ،درمـان
بیمار یهـا ،افزایش طول عمر و ،...دور از انتظار نیسـت.
در ایـن خصـوص از امیر مؤمنـان علی علی هالسالم
نقـل شد هاسـت :ایشـان روزی کنار رود فرات نشسـته
بودنـد و در دستشـان چوبـی بـود کـه آن را بـر آب
م یزدنـد و فرمودنـد «اگـر م یخواسـتم ،م یتوانسـتم
بـرای شـما از آب ،نـور و آتـش ایجـاد کنم».
STORYداستـان
GHERGHISIA
فصلنامه
شماره 3
پاییز
1396
8
قرقیسیا
قسمت دوم
در قسـمت گذشـته ،داد ههای حاصل از تحقیقات یک آزمایشـگاه مدرن و سری،
تحـولات منطق های گسـترده و پنهانی علیه کشـور رصد کردند و گـزارش آن به
یکـی از بالاتریـن مقامات تصمی مگیـری و اقدام در وزارت دفاع اعلام شـد.
فصلنامه
شماره 3
پاییز
1396
9
STORYداستـان
GHERGHISIA
وزارت دفاع ،دفتر فرماندهی مقرهای تاکتیکی 28 -اسفند 1424 جواد یَلی بود فصلنامه
نم یدونـی چنـد روز پیـش چی دیدم و شـنیدم .هنـوز ذهنمو درگیر خودش کـرده و منو برای خودش.
برده به همون بیسـت و چند سـال پیش .حیف ،سـطح و سـبک جلسـه اسـتماع گزارش طوری منظورم این شماره 3
نبـود کـه بتونم خـارج از حیطه کاری صحبت کنم و وقتی حسـین ،امیر خطابـم کرد ،بدجوری نیست که پاییز
هیکلش آرنولدی 1396
درج هها روی دوشـم سـنگینی کرد. بود .م یگم یل
حسین؟ کدوم حسین امیر؟ من م یشناسمش؟ بود چون دل 10
مرتضـی جـان ،مـن با تو عقد اخوت بسـتم و برام از بـرادر عزیزتر و َمحر متری .درسـته که شیر داشت،
از لحـاظ سـمت معاونمـی ،ولی روحیات منو خوب م یشناسـی .تو دیگه امیر ِصـدام نکن. ... پاکی توی
ِکیـف م یکنـم وقتـی ایـن لباسـو تنتـون م یبینـم و بـا لـذت امیـر صداتون م یکنـم .هر چش مهاش
کـی ندونـه ،من خـوب م یدونـم فرمانده ِی چـه بحرا نهایی رو تـوی منطقه به عهده داشـتین. موج م یزد و
ایـن درجـه ،ب یزحمـت نصیبتون نشـده .گاهـی به انصـاف و قاطعیتی کـه دارید طـوری غبطه دلش قرص بود.
م یخـورم کـه از دسـتتون لجـم م یگیـره .احترامـی کـه براتـون قائلم ،مانـع از حس بـرادری و هیبت رزمنده
به دور بازوش
علاقـ های که بهتون دارم نیسـت. نیست که ،ایمان
تـو کـه همـه چیـزو نم یدونـی .منـم ب یتجربگـ ی و اشـتباهاتی داشـتم که ِدینش شـاید
هنـوز بـه گردنـم باشـه .خیلـی تلاش کـردم تـا خـط قرمزهایی بـرای خـودم ترسـیم کنم که م یخواد
بـر پای ههـای منیت سـاخته نشـده باشـن .شـاید یـه روز بـرات تعریف کـردم که حفـظ زاویه با
بعضـی آد مهـا و رویکردهـا چقدر برام سـخت بـود .هنوز هم بعـد از ای ن همه سـال ،باید مراقب
آد مهایـی کـه م یخـوان پشـتم قایم بشـن هم باشـم .بـرای انتخـاب تو ،کم وسـواس بـه خرج
نـدادم .کـم امتحانـت نکـردم .مراقبـت بودم تـا تبدیل به رئیس در سـایه نشـی.
فعا ًل بگیـن کدوم حسـین؟ بعداً سـر فرصت ،منم براتـون م یگم که همیشـه م یفهمیدم
چـرا بهـم سـخت م یگیریـن ،ولـی ازتـون ناراحت نم یشـدم ،چون دنبال پُسـت چـرب نیومده
بـودم .م یدونسـتم اعتمـاد ب یامتحان و از سـر علاقه مال مردهایی مثل شـما نیسـت.
حسـین اسالمی رو م یگم .همو نکه بیسـت و ششـم ،پنج صبح ما رو کشـید مرکز رصد.
مدیریـت مجموعـه تحقیقـات دفاعی پژواک .جوونیـام با بـرادر بزر گترش جواد از دور آشـنایی
داشـتم .یادتـه که! همیشـه از دوتـا برادر تعریف م یکـردم .جواد یَلی بود بـرای خودش .منظورم
ایـن نیسـت کـه هیکلش آرنولدی بـود .به اون فیگورها نیازی نداشـت .م یگم یل بـود چون دل
شـیر داشـت ،پاکی توی چشـ مهاش موج مـ یزد و دلش قرص بـود .وقتی سـال 94کماندوهای
آرنولـدی آمریکایـی رو اسـیر کـرده بود ،خودشـونو خیـس کرده بودنـد .هیبت رزمنـده به دور
بـازوش نیسـت کـه ،ایمـان م یخـواد .همـون موقع هم قضیـه خیلی سـروصدا کـرد و بعض یها
ایـن اقدامـو نقـد کردنـد ،امـا جـواد فقـط بـه وظیفـ هاش فکر کـرده بود .سـرباز اسالم بـود نه
دیگـران .حسـین هـم کم از بـرادرش نداره .وقتی دیدمـش حس کردم هر اتفاقی هـم که افتاده
باشـه ،اوضـاع تحـت کنترلـه .فـردای اون روز ،دعوتـش کـردم اینجا .انـگار دوباره حسـینو توی
راهروهـا م یدیـدم کـه پوشـه به بغل تند تنـد از این اتاق بـه اون اتاق م یره .یهـو همه خاطرات
دوبـاره بـرام زنـده شـد ...هم حس غرورم برانگیخته شـد هـم خجالت .من بودم کـه از طرحش
پشـتیبانی کـردم تـا بـه نتیجه برسـه .اون موقع ِسـمتم مدیر تحقیقات نویـن وزارت دفـاع بود.
همـه اعتـراف م یکـردن که من نسـبت به سـنم پل ههای ترقی رو خـوب طی کرده بـودم .قبول
فصلنامه
شماره 3
پاییز
1396
11
STORYداستـان
GHERGHISIA
فصلنامه
شماره 3
پاییز
1396
12
دارم کـه تـوی تصمی مگیر یهـا فضـا و جـو موجود بیشـتر اثر
میگذاشـت تـا کاری کـه درونـم م یگفت درسـته .اصا ًل ولش
کـن .یادم کـه مـ یآد اعصابم خورد م یشـه .فقط خداروشـکر
م یکنـم که تونسـتم راهمـو پیدا کنـم .از یه جایی چشـ مهام
بـاز شـد ،تصمیم گرفتم حـرف حق بزنم و پاش وایسـم .از اون
بـهبعد بـود که فهمیدم عـزت و ترقی دو مفهوم جدا هسـتند
کـه شـاید همیشـه بـا هم جفـت نشـن .این یـه انتخابـه .اون
جوو نهایـی رو که ناامیدشـون کـرده بودم ب هخاطـر ...اگر اون
روز بهـش اعتمـاد نم یکـردم چـی؟ اگه مثل خیل یها شـیپور
رو برعکـس مـ یزدم و اول نتیجـه و محصول م یخواسـتم بعد
قـول تصویـب طـرح چی؟ گاهـی پیش مـ یآد کـه آدم تحت
تءثیـر یـه جریـان فکـری رایج قـرار م یگیـره .همو نطور که
در مـورد عـدهای ایـن اشـتباهو کـردم .نم یخـوام بهـش فکر
کنـم .خـدا کمک کـرد و در مورد حسـین این اتفـاق نیفتاد.
امیـر ،امیـر ،داشـتین م یگفتیـن .چـرا یهـو سـکوت
کردیـن؟
هیچی ،یه لحظه رفتم به عقب .تا کجا گفتم برات؟
پوشـه زیـر بغل حسـین آقـا که لابد یـه روز تـوی راهرو
بـه شـما تنـه زده و کاغذهـاش ولـو شـده و در حیـن جمـع
کردنـش بـا هـم آشـنا دراومدیـن و کارش راه افتـاده .نه؟!
ب یمـزه! یادتـه؟ اون موقـع جشـنوارههای علمـی خیلـی
رایـج بود .ایده ،پروژه ،محصـول و ...مورد داوری قرار م یگرفتن
و برگزیدههـا ایـن امـکان رو داشـتن کـه حمای تهـای مالـی
بـرای اجـرای طرحشـون ب هدسـت بیـارن .حسـین یـه طـرح
مرکـز تحقیقاتی -آزمایشـگاهی آورد به اسـم پـژواک .قائل به
جـدا کـردن علـوم از هـم نبود و بـرای همین حرفـش درعین
سـادگی نیازمند طراحی لایـ های پیچیدهای برای همپوشـانی
نیازهـای علوم بـا هم بود .شـاید برای همین باهـاش مخالفت
زیادی م یشـد .خیلـی باب میـل داورش نبود ،اونـم هزار جور
بهانـه بـرای رد طرحـش مـ یآورد .از این حر فهایـی که مثل ًا
خلـق دکترین دفاعی محسـوب نم یشـه ،گیرم که قبول شـد
ایـن هزین ههـای سـنگین رو کسـی تقبـل نم یکنـه و ایدهای
خوبـه کـه ک مهزینـه باشـه و زود نتیجـه بـده! شـایدم اصا ًل فصلنامه
موضـوع رو متوجـه نشـده بود .کسـی چـه م یدونـه! ...حداقل شماره 3
نم یکـردن خودشـون یکـی از ایـن طر حهـای تحـول مجانی پاییز
1396
بیـارن جوو نهـا ببینـن و الگـو بگیرن .حسـین آ نقـدر اومد و
13
STORYداستـان
GHERGHISIA
رفـت تـا تونسـت مـا رو قانع کنه که این هزینه و تغییـر رویکرد برای آینده دفاعی کشـور لازمه. با فروپاشی اخیر فصلنامه
البتـه ایـن تصمیـم بـه تنهایی و ب یپشـتوانه هـم نبود .در یکـی از سـازما نهامون قسـمت تازه رژیمصهیونیستی
متولـد شـدهای داشـتیم کـه روی ایدههـا و آیندهنگاری کار م یکردن .ریسـک پذیری شـاخص شماره 3
اصل یشـون بـود کـه بـه نظر من بیشـتر به تحـولات مثبت منجر م یشـه تا شکسـت .م یدونی! و رشد آگاهی پاییز
مـا یـه اشـکالی داریم که از پوسـته عاد تهـا و تعصبات خودسـاخت همون بیـرون نم یآيیم ،ولی مردم تحت 1396
آوا اومـده بـود که دقیقاً این پوسـته رو بشـکافه .بعـد از داوری ،طرح پذیرفته شـد و حمایت من سیطره دنیا ،به
وضوح آخرین 14
از مرکـز تحقیقاتـی پـژواک مدیون نگـرش او نها بود. جنگ جهانی،
خب ،الان چی؟ چ یکار م یکنه؟ هنوز همون آدم سابق بود یا نه! قری بالوقوعهو
بعـد از پذیرایـی مختصـر ،وقتـی حسـین شـروع بـه صحبـت کـرد و از دسـتاوردهای این اینشعل ههای
آزمایشـگاه تحقیقاتـی تـا الان تعریف کرد ،سـلول سـلول بدنم به هیجـان دراومده بـود و وقتی ضعیفی که در
کـه گفـت پسـرش علیرضـا هم یه پژوهشـگر صاحـب تئوریـه خشـکم زد .واقعا چـه ژن خوبی حال بلند شدن
داشـتند .از زندگـی راحـت و سـادهای کـه ازش راضی بود گفت ،ولی من سـرم داغ کـرده بود و است ،به ما
از خجالـت ُگـر گرفته بـودم و زود صحبت رو عـوض کردم .تحمل یـادآوری ک مکار یهامون برام هشدار م یدن
سـنگین بـود .منـم ب هعنوان یـه مدیر عالی تـوی این فاصلـه طبقاتی بـه اندازه خودم مسـئولم. که اگه به موقع
تـو کـه غریبه نیسـتی ،آدمیزاد تحمل شـنیدن اشـتباهاتش رو نداره. اقدامی نشه ،یک
گـزارش محرمانـه وزارت امـور خارجـه بعالوه اخبـار موثـق از مراجـع دیگـه باعـث شـد به زبانه سرکش رو
نتیجه عجیبی که در مورد رصد دشـمن ب هوسـیله پوشـش گیاهی در جلسـه مطرح کرده بود، دیگه به راحتی
اطمینان پیدا کنم .ظاهراً پژواک تا موعدش نرسـه دسـتاوردهای خودشـو نشـون نم یده و این نم یشه مهار کرد
خیلـی خوبـه که کسـی نم یدونـه چی توی چنتـه داره .با فروپاشـی اخیر رژیم صهیونیسـتی و
رشـد آگاهـی مـردم تحت سـیطره دنیا ،بـه وضوح آخریـن جنگ جهانـی ،قری بالوقوعـه و این
شـعل ههای ضعیفـی کـه در حـال بلنـد شـدن اسـت ،بـه مـا هشـدار مـ یدن کـه اگه بـه موقع
اقدامـی نشـه ،یـک زبانـه سـرکش رو دیگه بـه راحتی نم یشـه مهار کـرد .این آخریـن فرصت
اونهـا برای بازگشـت به معـادلات جهانیه.
مـا چندیـن رویارویی سـنگین رو پشـت سـر گذاشـتیم ،از شـهرهای موشـکی زیرزمینی تا
هـارپ و سـپر موشـکی و انـواع جنگندههـای بـدون سرنشـین و روباتیـک ،جنـگ الکترونیکی
و اطلاعاتـی و درگیـری ناوهـای خلیـج فـارس و حتـی اون فضاحتشـون در سـازمان ملـل کـه
تونسـتیم قانـون وتـو رو ب یمفهـوم کنیـم؛ دو طرف تمام عیـار روبـ هروی هم ایسـتادیم .واقعاً به
بیسـت سـال پیـش که نـگاه م یکنـم م یبینم یه جنـگ جهانی داشـتیم! بـا این حـال آزموده
را آزمـودن خطاسـت .ممکنـه اونـا چیـز جدیدی در چنته داشـته باشـن که جرئت کـردن بع ِد
ازدسـت دادن اسـرائیل دوبـاره بـازی رو شـروع کنن!
در جلسـه سـتاد کل حتمـاً پیشـنهادمو مطـرح م یکنـم .بایـد قبـل از اقدام اصلی دشـمن،
ضربـه نهایـی رو بزنیـم و کارو تمـوم کنیـم وگرنـه مـا هـم نم یدونیـم بـا چـه چیـزی مواجـه
خواهیـم شـد .حسـین داوطلبانـه علیرضـا رو پیشـنهاد کـرد و روی ایـن قضیـه تأکیـد زیادی
داشـت .مطمئـن بـود کـه م یتونه از پـس ماموریت سـ ّری بربیـاد و لابد باز م یخواسـت از یکی
دیگـه از اون اعجا بهـای منحصرب هفـرد پـژواک در میـدون عمـل رونمایـی کنـه!.
ادامه دارد...
فصلنامه
شماره 3
پاییز
1396
15
STORY داستـان
H.B.F
پروند ههای ِاچ.بیِ.اف
داستا نهای کوتاه علمی تخیلی دنبال هدار
قسمت سوم
بعـد از چنـد لحظـه در بـه صورت خـودکار وزیـر کـه هنـوز هیجانـش از ایـن به در سفید فصلنامه
بـاز شـد و ریز پرنـده ناگهـان نامريی شـد، جاب هجایـی سـریع فروکـش نکـرده بـود ،با که رسید
حتـی صـدای با لهایـش نیـز بـه گـوش شـک و تردیـد بـه سـمت دری کـه از زیـر کمی مکث شماره 3
نم یرسـید .وزیر از لای در سـرکی به داخل شـ نها پیـدا شـده بـود ،رفـت .خبـری از کرد ،خواست پاییز
کشـید ،اتاق نیز کاملا سـفید بود .پرفسـور پرفسـور نبـود ،فقط راه پل های دیده م یشـد دستگیره را 1396
روی صندلـی چوبی در وسـط اتاق نشسـته که گویـا تا مرکز زمین امتداد داشـت .عرق بگیرد و در
بـود و در کنـار او یک محفظـه تابوت مانند سـردی بـر پیشـان یاش نشسـت ،امـا گویـا را باز کند که 16
روی زمیـن قـرار داشـت .وزیر کـه در چند چـارهای جـز پاییـن رفتن از پل هها نداشـت. حرکت شیء
دقیقـه گذشـته احساسـات مختلـف را ،از اوضـاع سیاسـی منطقه بحرانی بـود و یکی عجیبی از روی
هیجـان ،شـک و تـرس ،تجربـه کـرده بـود از کشـورهای همسـایه بـا خریدهـای کلان در او را ترساند.
و م یخواسـت از ایـن وضـع خالص شـود، تجهیـزات نظامـی تهدیدبالقـوه به حسـاب شیء ریز ،پرنده
سـعی کـرد کمـی شـوخ طبعـی بـه خـرج م یآمـد و در ایـن زمـان ،او بـه راضی کردن روباتیک کوچکی
بدهـد ،بـرای همیـن گفـت :پـس اینجـا از پرفسـور برای ب هکارگیـری فناور یهايش در بود که خود را
دسـت خبرنگارهـا مخفـی میشـی ،خـوب بخـش نظامی نیـاز داشـت .با کمـی دلهره با تغییر رنگ
جـای دنجی بـرای خودت درسـت کردهای، از پل ههـا پاییـن رفـت و یـک دقیقـه بعـد استتار کرده بود
امـا مـن از ایـن رنگ سـفید خیلی خوشـم خـودش را در ابتـدای راهرویی باریک یافت
نمـ یآد ،مـی دونـی چیـه ؟ باعـث سـردرد کـه در انتهای آن دری سـفید قرار داشـت.
م یشـه .کاش یـه رنـگ بهتـری بـرای غیـب شـدن پرفسـور بـه نظـرش عجیـب
خلوتت پیـدا م یکردی .پرفسـور هما نطور م یرسـید ،اما نیرویی درونی او را به سـمت
ب یحرکـت و سـاکت روی صندلی نشسـته جلـو هدایـت م یکـرد .بـه در سـفید کـه
بـود .این سـکوت دوبـاره دل وزیـر را خالی رسـید کمی مکث کرد ،خواسـت دستگیره
کـرد ،امـا ایـن بـار سـعی کـرد خـودش را را بگیـرد و در را بـاز کنـد که حرکت شـیء
عصبانـی نشـان دهـد :بسـیار خـوب فکـر عجیبـی از روی در او را ترسـاند .شـیء ریز،
م یکنـم بهتـره برگردیـم .من چند جلسـه پرنـده روباتیـک کوچکـی بـود که خـود را
مهـم دارم و وقتـی بـرای ایـن باز یهـای بـا تغییـر رنـگ اسـتتار کـرده بـود و وقتی
شـما نـدارم در ضمـن شـما هـم کـه هفت از روی در بـه پـرواز در آمـد ،بـه رنـگ آبی
دقیقـه بیشـتر وقت نداشـتید پس وقتشـه آسـمانی شـد و جلوی چشـ مهای وزیر قرار
کـه جدی بـا هم صحبـت کنیم .کشـور به گرفـت تا تصویر چهـره او را پـردازش کند،
فصلنامه
شماره 3
پاییز
1396
17
STORY داستـان
H.B.F
ادامـه داد :اگـه بـه این رنگ هم حساسـیت شـما نیـاز داره ...اما پرفسـور باز هم تکانی فصلنامه
داریـد م یتونـم بـازم عوضـش کنـم .وزیـر نخـورد ...مـن رفتار شـما را درک نم یکنم
بـا لکنـت گفـت :چـه اتفاقـی داره م یافته؟ ...صـدای ظریفـی از در محفظـه آمـد کـه شماره 3
...چـرا پرفسـور حرکـت نم یکنـه؟ ...تـو باعـث شـد وزیر سـر جایش خشـکش بزند پاییز
کـی هسـتی؟ اصا ًل بچـه اینجـا چـ ه کار و بـه آن خیـره شـود .در محفظه بـه آرامی 1396
م یکنـه ؟ ...نوجـوان کـه با اعتمـاد به نفس باز شـد و نوجوانی حدوداً سـیزده سـاله که
بـه نظـر م یآمـد دسـتانش را بـه کمـرش داخـل آن دراز کشـیده بـود بیـرون آمـد و 18
زد و گفـت :نم یخـوام بـ یادب بـه نظـر به سـمت پرفسـور که همچنـان ب یحرکت
برسـم ،امـا شـما همچنـان خیلـی سـؤال نشسـته بـود ،رفـت و از داخـل جیب لباس
م یکنیـد و اجـازه جـواب دادن نم یدیـن پرفسـور کنتـرل کوچکـی را خـارج کـرد
...وزیـر کـه ایـن بـار واقعـاً عصبانـی شـده و بـا اشـارهای بـ هروی آن رنـگ اتـاق بـه
بـود ،فریـاد زد مـن علاق های به یکـی به دو کلـی سـبز شـد .نوجـوان لبخندی بـه وزیر
کـردن بـا یـه بچـه نـدارم و همیـن الان از زد و گفـت :فکـر کنـم از ایـن رنگ بیشـتر
اینجـا مـ یرم ...وزیـر بـه سـمت در رفت تا خوشـتون بیـاد .حـالا نوبـت وزیـر بـود که
خارج شـود کـه نوجـوان گفـت :ای نجوری سـاکت و بـدون حرکـت بایسـتد .نوجـوان
م یخواییـن از کشـور دفـاع کنیـن؟ حتـی بزنـه و گرنـه بسـیار آواتـر با شـخصیتیه و
حاضر نیسـتین جواب سؤالاتون رو بشنوین بـرای شـما هم احتـرام زیـادی قائلـه .وزیر
...وزیـر به سـمت نوجون برگشـت و گفت :کـه تمـام بدنش یـخ زده بود ،بـا صدایی که
فکـر نم یکنم نیـازی به جوا بهـای یه بچه انـگار از تـه چـاه در م یآمـد گفـت :اگر این
داشـته باشـم .بعد به سـمت پرفسـور رفت آواتـار پرفسـوره پس پرفسـور واقعـی کیه؟
و بـا عصبانیـت گفـت :به مـن گفتـه بودن نوجـوان کـه گویـا از بیـن تمـام ایـن
که شـما آدم عجیبی هسـتین ،امـا این کار سـؤا لها ،ایـن خوشـایندترین سـؤالی بـود
شـما کـه همی نطـور سـاکت و ب یحرکـت کـه از او پرسـیده شـده بـود ،گفـت :مـن،
اینجـا بشـینی دیگـه ب یاحترامیـه .مـا این مـن پرفسـور واقعـی هسـتم.
کشـور را بـه پیـش م یبریـم ،چـه بـا شـما
چـه بی شـما .مـن دیگه حاضر نیسـتم این
ب یشـرمی رو تحمـل کنم ...نوجوان وسـط فصلنامه
حر فهـای پرحـرارت وزیـر پریـد و گفـت :شماره 3
اون خاموشـه .وزیـر گفـت :چیـه ؟ نوجوان پاییز
1396
ادامه دارد... گفـت :خاموشـه و نم یتونـه با شـما حرف
19
داستـانSTORY
BLACK BUSINESS
STORYداستـان
BLACK BUSINESS
ماجـرا برمیگـرده بـه سـالی کـه حـج رفته بـودم .مـرگ و میر گسـترده بـا علائم ناشـناخته وقتی که تو فصلنامه
و منشـأ نامعلـوم ،اون هـم ب هطـور ناگهانـی در چندیـن نقطه متفـاوت در سراسـر دنیا ،بـرای ما بعد از یک دوره
نقاهت طولانی شماره 3
پزشـ کها یـه علامـت سـوال بـزرگ بود. پاییز
او نسـال کمتریـن تعـداد ح جگـذاران در طول تاریخ ثبت شـد .تو هم به اون علائم مشـکوک دوباره سرپا 1396
دچـار شـده بـودی و من در عین ناامیدی بـه امید آوردن آب متبرک زمزم از چشـمه اصلی برای شدی ،انقدر
تـو رفتـه بـودم .وقتـی بـا پرداخـت هزینه گزاف بـه من اجـازه رفتن بـه پایین پل هها و برداشـتن شادی به زندگیم 22
آب از سرچشـمه اصلـی رو دادن ،متوجـه چیـز عجیبـی شـدم کـه چند لحظه به نظـرم خطای برگشته بود که
چشـمی م یاومـد .برای لحظاتی احسـاس م یکـردم که جهت جریان آب معکوس میشـه و انگار منم در هال های از
چشـمه از جوشـش میافته در حالیکه چشـم ههای آب آرتزینی ،معمولا فشـار آب محسوسـی و ب یخبرینسبت
قـوی دارنـد .مأمـور همـراه مـن وقتی کـه زل زدنم بـه آب رو دیـد ناگهان اخلاقش عوض شـد و به پیرامونم
بـا خشـونت منـو بیـرون کرد .تا مدتهـا این قضیه بـرام قابل هضم نبـود .وقتی به ایران برگشـتم فقط به تو فکر
ماجـرا رو بـا دوسـت زمین شناسـم مطرح کردم .م یدونسـتم کـه در تمام طول تاریـخ چاه زمزم م یکردم .و
تنهـا منبـع آبی بوده که هیچ وقت خشـک نشـده و فقط چندبار لایروبی شـده .وقتـی دیدم اون ناگهان خبری
هـم بـا توجیهـات علمـی م یخواد بهـم ثابت کنه چیـزی که دیـدم اصل ًا ممکن نیسـت ،ترجیح شوک هآور من و
دادم وانمـود کنـم حرفشـو قبـول کـردهام و از رفتار عجیب مامـور هم حرفی نزدم .مـدت زیادی خیل یها رو از
طول کشـید تا منشـأ بیمار یهای مشـترک همـه مردم ،اسـتفاده از چند برنـد آب معدنی اعلام لاکشون بیرون
بشـه ،اون هـم در شـرایطی کـه آزمای شهـای روتین و اسـتاندارد هیـچ آلودگی ارگانیـک یا غیر کشید .دولت
اون رو تشـخیص نـداده بودنـد و بعـد از این خبر ،بشـر با ابعاد گسـتردهتری از فاجعه روبرو شـد. عربستان اعلام
پدیـده گـرم شـدن زمیـن و قحطـی گسـترده به نوبـه خودش سـهم زیـادی در کمبـود آب ایفا کرد که چشمه
م یکـرد ،امـا آلودگـی بیشـتر منابع آبی موجـود در دنیا چیزی نبود که بشـه با سـه لانگاری اونو زمزم خشک
یه حادثه تروریسـتی دونسـت .در چنین شـرایط سـختی ،تقریباً معنای مرزهای زمینی داشـت شده و حتی
ب یمفهـوم م یشـد و التهـاب سیاسـی و جنـگ قدر تهـا بـر سـر آب بالا گرفتـه بـود .در همین تعمیق چاه هم
حیـن میلیو نهـا بطـر ی آب سـالم و مطمئن از طریق سـازما نهای بیـن المللی به طـور رایگان تأثیری نداشته
در مناطقی که دچار آلودگی شـده بودند در سراسـر دنیا پخش شـد .رییس سـازمان بهداشـت
جهانـی شـخصاً بـه مـردم دنیـا اطمینـان داد که ایـن بحـران رو کنترل خواهـد کرد و مـردم با
خیـال راحـت از سالمت آ بهای توزیع شـده ،اونها رو مصـرف کنند .حتی بـه خاطر تلا شهای
سـتودنیش ،جایـزه صلح نوبـل اون سـال رو دریافت کرد.
وقتـی کـه تـو بعـد از یـک دوره نقاهت طولانی دوباره سـرپا شـدی ،انقدر شـادی بـه زندگیم
برگشـته بـود کـه منـم در هالـ های از ب یخبری نسـبت بـه پیرامونـم فقط بـه تو فکـر م یکردم.
و ناگهـان خبـری شـوک هآور مـن و خیل یهـا رو از لاکشـون بیرون کشـید .دولت عربسـتان اعلام
کرد که چشـمه زمزم خشـک شـده و حتـی تعمیق چاه هم تأثیری نداشـته .بـاورش برام خیلی
سـخت بود .چشـم های کـه قر نها آب جمعیت زیـادی رو تأمین م یکرد ،چطور ناگهانی خشـک
میشـه! خاطـره برداشـتن آب از چشـمه زمـزم بـرام تداعـی شـد .عذاب وجـدان رهـام نم یکرد.
دوبـاره سـراغ دوسـتم رفتـم دانشـگاه .وقتـی منو دیـد فهمید چـرا سـراغش اومدم و منـو کنار
کشید .
-ببین اون ماجرای مکه رو بجز من دیگه به کی گفتی؟
فصلنامه
شماره 3
پاییز
1396
23
STORYداستـان
BLACK BUSINESS
فصلنامه
شماره 3
پاییز
1396
24
-هیـچ کـس .وقتـی تـو که اسـتادی حرفمـو نگرفتی ،بـه کی م یگفتـم؟ از ایـن ناراحتم که
چـرا گذاشـتم حر فهـات باعث بشـه منـم قضیـه رو ول کنم .حالا چطـور مگه! لای ههـای آهکی
و رسـوبی رو جابجا حـدس زده بودی!
-حـالا کنایه نزن ،طبق مطالعاتم ،احتمال خشـک شـدن این چاه هسـت ولـی کمه .نظری هام
رو بـا چندتـا صاحـب نظـر بین المللی به اشـتراک گذاشـتم .نم یتونـم بگم بینمون وفـاق وجود
داره امـا ایـن طرف قضیه هم کم نیسـتن.
-این طرف یعنی کدوم طرف؟ موافقین یا مخالفین؟
-تو امروز چته؟ قضیه بوداره.
-م یخـوای بدونـی چمـه؟ بـوی این قضیه رو من خیلـی وقت پیش فهمیدم .حـالا م یخوای
چیکار کنی؟
-بیا بریم دوباره دقیقاً هرچی دیده بودی رو برام تعریف کن...
***
خبرهـای آشـفته مرتـب زندگی مردم رو تحت الشـعاع قرار مـ یداد و انتظار آینـدهای تاریک،
آروم و قـرار مـردم رو ازشـون گرفته بود.
تـا اینکـه بـاز هم یک شـوک دیگه ،انگار تصمیـم گرفته بـود آخرین می خهارو به تابوت نسـل
بشـر بکوبـه .کم کهـای بی نالمللـی قطع شـد و برنـدی که بـه عنوان آب سـالم به دنیـا معرفی
شـده بـود بـا قیمـت گزافـی پشـت ویتری نها رفـت و رییـس بهداشـت جهانـی این رفتـار غیر
انسـانی رو تجـارت سـیاه نامیـد و به شـدت مورد حملـه قـرار داد .بغضش ،وقتی که داشـت آمار
تکا ندهنـدهی مـرگ و میـر کـودکان زیر شـش سـال رو مـ یداد ،همـه رو متأثر کرد.
سـوالات ذهنیم بیشـتر و بیشـتر م یشدن .چرا منشـأ ایجاد بیماری پیدا نم یشـد؟ چرا علائم
بالینـی همـه مردمـی کـه با آب آلـوده بیمار شـده بودند همگی مثل هم و ناشـناخته بـود؟ .چرا
چـاه زمزم خشـک شـد ،و از همـه مهمتر اینکـه ،اون کمپانی تولید آب سـالم چطـور از آلودگی
محفـوظ مونـده و با چـه پی شبین ی اقتصادی چند میلیـون بطری آب رایـگان رو صرف تبلیغات
خودش کـرده بود؟
ملاقا تهـای مکـرر بـا دوسـتم و همـکاری مشـترک بـرای پیداکردن جـواب این سـوا لها به
حـدی بـود کـه تقریباً دیگه داشـتیم باهـم زندگـی م یکردیم.
-واقعـاً بـه نظـرت از کجـا شـروع کنیـم .دارم سـرگیجه م یگیرم .از پزشـکی شـروع کنیم یا
نظریـه زمین رسـوب شـناختی لایـه پنهان تازه ظاهر شـونده شـما!
-خوشـحالم کـه تـوی ایـن اوضاع به هم ریخته ،انقدر به اعصابت مسـلطی و حوصله شـوخی
و گیـ ردادن بـه منـو داری .منـم اگـه جـای شـما بـودم و همسـرم شـفا م یگرفت ،حـس غزل و
قصیـده هـم پیـدا م یکردم .شـما نظر خودتـو بگو.
-ببیـن ،بـالا بـری ،پاییـن بیای ،مـن م یگم باید دربـاره سـهامداران تولیـد آب گولدن آیس
تحقیـق کنیـم .تـوی همین مدت کوتاه سـرمایه هنگفتی به جیب زدن .حتما سـرنخ دسـتمون فصلنامه
میـدن .م یتونیـم از جنب شهای خودجوشـی که در کشـورهای مختلف و در اعتـراض به تجارت شماره 3
سـیاه راه افتـاده هـم کمـک بگیریـم .بیـن ایـن افـراد ،آد مهـای صاحب نفـوذ هم پیدا میشـن .پاییز
1396
م یتونیـم از اخبـاری کـه اونـا دنبال م یکنن ،مصاحبـه ترتیب میدن یا کنفرانـس برگزار میکنن
25
STORYداستـان
BLACK BUSINESS
هم اسـتفاده کنیم .برای شـروع ،سـفر به کدوم کشـور رو پیشـنهاد میکنی؟ ... وقتی که فصلنامه
-من بجز دادن نظری ههای زمین شـناختی ،کارای دیگه هم بلدم .سـهامداران اصلی شـرکت، استاد به همراه
چندتـا از نمایندگان مجلس عوام انگلسـتان هسـتند که بیشـتر مصاحب ههارو انجـام میدن .البته شماره 3
اگـه بـا روانشناسـی غو لهای سـرمای هداری آشـنا باشـی کـه بعیـد م یدونم ،همیشـه یکی پس دوستانش پاییز
پـرده هسـت که سیاسـتگذار اصلی شـرکته .اگه دنبال جواب سـوالاتت هسـتی به نظـر من باید اطراف شرکتی 1396
که آ بهای
اونهـارو پیدا کنـی که البته خیلی هـم کار خطرناکیه. تولیدیش آلوده 26
-خـب ،مغـز ایرانـیتـو بـه کار بنـداز .درسـته که ما محققیـم نه پلیـس ،اما به نظـر من این شده بود رو زیر
نقطـه قوتمونـه .ایـن موضـوع رو هم یه پـروژه فرض م یکنیـم و با کمک لین کهایـی که تو توی نظر گرفته بودند
دانشـگاههای دیگـه دنیـا داری بـه مرکـز هدف ،قدم بـه قدم نزدیک م یشـیم .وقتی یـه موضوع و در فرصتی
در ابعـاد مختلـف و از چندجـا دنبـال بشـه ،او نهـا تمرکـز و قدرت حـدس زدن اقدامات مـارو از مناسب ،به یک
دسـت میدن .باید حمله ما حسـاب شـده و همه جانبه باشـه .متأسـفانه چون فاجعه بین المللی آپارتمانمجللی
بـوده ،خیلـی راحـت م یتونـی هرکی رو کـه بخوای با خودت همـراه کنی .به نظـرم اولین مقصد سرک کشیده
بودند به طور
سـفرت هم کشـوری باشـه که با اسـاتیدش ،آشنا هستی. فجیعیکشته
-بله! تقسیم کارتون که عالیه .شما چی؟ شدند .پلیس از
آپارتمان فقط
-مـن هـم روی فرضی ههایـی کـه م یتونـن آلودگـی آب رو به نحـو غیرقابل تشـخیص ایجاد دستگاههایی
کننـد ،مطالعـه م یکنـم .الان حـال راضیـه خیلـی بهتـره و م یتونـه بهمـون کمک کنه .شـاید شبیه مرکز سیار
مخابراتی پیدا
اکسـیرش تونسـت روی مـا رو طال کنه. کرده بود و به
-بله البته .احسـنت .فقط یه سـوال! شـما برای همسـر شـیمیدانتون دیگه طلا نم یخرین؟ گفته او نها هیچ
یـه بـدل م یدیـن ،م یفرمایین عزیزم خودت طالش کن! بعد هم ،اون مـس نبود که کیمیاگران رابط های بین
خروج تجهیزات
طلا میکردنـش؟ روی کجا بود؟ و قتل محققین
و مـن خـوب که فکـر کردم دیدم وجود تو ،همـه زندگی منو طلا کرده و مـن واقعاً ثروتمندم.
جناب اسـتاد به فرانسـه رفتن .دیگه برام فرقی نمیکرد چطور راهشـو به بزرگترین و مجهزترین و فعالین
مرکـز تحقیقـات آب و هـوا و زمین شناسـی باز کرد .قبـل رفتنش خوب براش توضیـح دادم که NGOها پیدا
مـن از مباحـث تخصصـی که میگی خیلی سـر در نمیارم ،اگـه هنری داری فقـط بگو نتیج هاش نشد! و قضیه
چیـه؟ .مـن و راضیـه هـم همی نطـور ،فقـط نتیجـه رو بهـت م یگیم .البتـه خودم همیشـه از مسکوت ماند
شـنیدن نظریاتت لـذت م یبردم.
م یدونسـتم بـرای جنـس لطیف تو ،دیدن کـودکان بیماری که با چشـمان از حدقه بیرو نزده
و بد نهـای نحیـف ،مـرگ دور سرشـون پرسـه م یزنه ،مثـل عذابه .بـرای همین شـب و روز رو
بـا هـم یکـی کردیم .نمون ههـای آب زیادی رو تسـت کردیم ولی منشـا آلودگـی ،بیولوژیک نبود.
مطمئـن شـدیم که با یـک توطئه بزرگ و پیچیـده طرفیم.
اسـتاد کـه حـالا چنـد NGOرو در کشـورهای مختلـف هدایـت م یکـرد خـوب توجی همون
کـرد کـه ایـن وخامـت ،فقط از دسـت یک بانـد مافیا برمیـاد .باندی که تـوش همه جـور آدم از
سیاسـتمدار بـا نفـوذ گرفتـه تا دانشـمند و پلیس ،فقـط دارن به تجـارت فکر م یکنـن ،اون هم
از کثی فتریـن نوعش.
بـرق چشـمهات رو وقتـی داشـتی فرضیـ هات رو طـوری برام م یگفتـی که وقتی برای اسـتاد
تعریـف م یکنـم بتونـه بفهمـه ،بـرای همیشـه در وجـودم حـک کـردم .من پزشـک بـودم! اما،
چطـور تـو بـه فکرت رسـید که مولکو لهـای آب این قابلیت رو داشـته باشـن تا در کنـار هم یه
مجموعـ هی انتقـال اطلاعـات مثل DNAتشـکیل بِدن و پیوند ات مها ،جذب و بازنشـر فرکانسـی
منحصـر به فـرد رو طبـق الگوی تعریف شـدهای اجـرا کنن.
جـواب تو درسـت بـود ،چون وقتی که اسـتاد به همراه دوسـتانش اطراف شـرکتی که آ بهای
تولیدیـش آلوده شـده بـود رو زیر نظر گرفته بودند و در فرصتی مناسـب ،به یک آپارتمان مجللی
سـرک کشـیده بودند به طور فجیعی کشـته شـدند .پلیس از آپارتمان فقط دسـتگاههایی شـبیه
مرکـز سـیار مخابراتی پیـدا کرده بود و به گفتـه او نها هیچ رابط های بین خـروج تجهیزات و قتل
محققیـن و فعالیـن N GOها پیدا نشـد! و قضیه مسـکوت مانـد .حتی تصورش هم بـرام غیر قابل
تحمـل بـود .ذهنـم هیـچ خاطره بدی از او نداشـت تا مرور کنه ،بلکه بار سـنگین این غم سـبکتر
بشـه .فکر م یکنم اسـتاد تقریباً توانسـته بـود خط و رب طهایی کشـف کنه که چنیـن تاوانی داد.
***
مـا دیگـه بـا قطعیت در کنفران سهای داخلی از کشـفمون پـرده برداری م یکردیـم و با مراکز
علمـی بی نالمللـی در تعامـل نزدیـک بودیـم .راه حـل مشـابه ،بـرای درمـان مبتلایان بـه علائم
ناشـناخته بـا همـکاری همه مراکز علمی داشـت دوبـاره نور حیـات رو به بشـریت برم یگردوند.
فکـر م یکنـم در حیـن تـدارک سـفرم بـرای بازدیـد از روند درمـان مبتلایـان به یکـی از مراکز
درمانـی آلمـان بـودم که یـک نفر از طرف دوسـت فقیـدم به سـراغم اومد و باز شـعل ههای قلبم
کـه تـازه فروکش کـرده بود دوبـاره وجودم رو سـوزاند.
-چـرا همـون وقـت نیومدیـد .مـن و بازمانـدگان ایشـون هیـچ دسترسـی خبـری به کسـی
نداشـتیم .م یدونیـد چـی بـه ماگذشـت؟ حـالا چـه خبـری آوردین؟ فصلنامه
-درکتـون م یکنـم امـا تحمل کنیـد .ماجرا پیچیده اسـت .مجبـور بودیم یه مـدت طولانی شماره 3
سـکوت کنیـم و همـه فعالی تهامونـو متوقف کنیـم .مافیای تجارت آبـی که ما در حـال نفوذ به پاییز
1396
شـبک هاش بودیم فقط کافی بود به کسـی مشـکوک بشـن.
27
STORYداستـان
BLACK BUSINESS
دولـت عربسـتان در دزدیـدن آب زمـزم نقش داشـت و خبر خشـک شـدنش دروغ محض بود. فصلنامه
بـا حفـر یـک مسـیر انحرافی در زیـر چشـمه ،آب اون رو به سـمت دیگـه هدایت م یکـردن و به
شـرکت گولـدن آیـس م یفروختـن .بـه خاطر شـفابخش بـودن این آب قرارداد سـنگینی بسـته شماره 3
شـده بود که شـرکت هم با ترفندهای غیرانسـانی و متضاد با شـرافت علم این پولو برم یگردوند. پاییز
1396
اختلاف شاهزادهها سر تقسیم ثروت باعث شد یک یشون سرنخ بده دستمون.
استاد هم براتون پیغام فرستادن و گفتن مغز من یه مغز ایرانیه! 28
دیگـه دهنـم قفل شـده بـود .خودم بهـش روزهای آخـر این حرفـو زده بودم .سـکوت و بهت
مـن کـه طولانی شـد ،خودش دوباره شـروع کـرد به ادامـه دادن.
-مـا همـه چیـزو فهمیده بودیم و م یدونسـتیم کـه دارن آ بها رو بعد از بسـت هبندی و قبل از
توزیـع بـا شبی هسـازی فرکانس یـک ویروس طراحی شـده خطرنـاک ،از راه دور آلـوده م یکنن.
فقط از تصفیه حسـا بهای بین باندهای رقیب اسـتفاده کردیم و یه عدهشـونو کشـوندیم توی
اون خونـه ،سـر قـراری کـه یـه ناشـناس با مـا گذاشـته بود بـرای اینکه بهمـون اطلاعـات بده و
اونـا بـه جـای مـا و به اسـم ما رفتنـد .چندتا از فعالیـنNGOها بـدون هماهنگی اونجـا بودند و
همگـی کشـته شـدند .حتی این مسـئله که بعـد از اون واقعـه همه چیز مسـکوت موند و پلیس
تحقیـق نکـرد کـه هویـت کشت هشـدگان صحـت داره یا نـه هم بـرای ما یه نشـونه بـود که پای
پلیـس هـم درمیونـه و این فقط وقتی اتفاق میافته که مقامات یه کشـور در کاری دخیل باشـن.
مـا هـم یـه مدت از فضـای ماجرا دور و بیشـتر با اجیر کـردن افراد قضیه رو پیگیـری م یکردیم.
تهدید نزدیک شـده بود و هرتماسـی م یتونسـت خطرناک باشـه .امشب راس سـاعت 8به وقت
پاریـس کـه پربینندهتریـن برنامه خبـری اروپا پخش میشـه ،تمام سـایت های خبـری و برنامه
هـای تلویزیونـی در سـرایر دنیـا هـک خواهند شـد و فیلـم از پیش ضبط شـده با زیـر نویس به
چنـد زبـان پخش میشـه که مـدارک این جنایـت رو برملا م یکنه .م یتونی امشـب اسـتاد رو از
تلویزیـون خون هات ببینی.
مـن و تـو درحالیکـه حس عجیب و ناملموسـی در دلمون بـود برنامه رو دیدیـم .از زنده بودن
اسـتاد مسـرور بودیـم امـا حالمـون به هـم خـورد وقتی که شـنیدیم رییس سـازمان بهداشـت
جهانی با اون ژسـت بشـر دوسـتان هاش باعث مرگ هزاران کودک شـده و خودش سـهامدار اصلی
گولـدن آیـس بـوده .تجارتـی کـه بـوی خـون مـ یداد و چنان مـردم دنیـارو برانگیختـه کرد که
معـادلات سیاسـی دنیا دچـار دگرگون یهای جدی شـد .البته به احتمال زیـاد همه محاکم ههای
بی نالمللـی ،صـوری و بـرای آروم شـدن مـردم معتـرض انجـام گرفـت .بعـد از سـقوط حکومت
پادشـاهی سـعودی ،آب زمـزم دوباره در دسـترس قـرار گرفت و من بلکه همـه کودکان معصوم فصلنامه
دنیـا مدیـون تو هسـتیم .تو و همه کسـانی کـه ب یوقفه خودتـون رو وقف ایـ نکار کردین و حالا شماره 3
کـه جسـمت از کشـیدن ایـن بـار سـنگین نحیف و رنجور شـده ،بـا هم از چشـمه زمـزم ،رها از پاییز
1396
ظلمی تاریخی خواهیم نوشـید.
29
THE خاطــره
MEMORY
از دفتر خاطره ها
از دفتر خاطرات شهید سیاوش ایراندوست
24شهریور1414 فصلنامه
ساعت 3بعد از ظهر
مرکزفرماندهیموشکیبوشهر شماره 3
امـروز نگران یام بیشـتر شـد 26 .تـا ناوچه جنگی و دو تـا ناو هواپیمابر به سـمت خلیج فارس پاییز
م یآن .البته تا 60سـال گذشـته دشـمن خیلـی این کار رو تکـرار کرده ،اما ای نبـار قضیه جدیه. 1396
فرماندهـی پدافنـد سـاحلی م یگـه در صـورت ایجاد درگیری همـه ناوچ ههای جنگی دشـمن و
حتـی ناوهـای هواپیمابـر هد فهای راحتی هسـتند و تلفات دشـمن صـد در صده ،اما نتونسـت 30
امنیـت مـردم شـهرهای سـاحلی رو تضمین کنـه .بم بهـای هیدروژنـی و موشـ کهای دریا به
سـاحل قطعـاً خسـارت م یزنـه و عـدهای از زن و بچ ههـای مـردم شـهید م یشـن .فرماندهـی
پدافنـد سـاحلی م یگـه مـا او نقدر قوی هسـتیم که دشـمن هوس دیونـه بازی نکنـه ،اما وقتی
یـه دیونـه فرماندهـي عملیات دشـمن رو بـه عهده گرفته ،تا عده زیادی کشـته نشـن دسـت از
بازی مسـخرهاش بر نم یداره .ما قوی هسـتیم واسـه اینکه کسـی ب یعقلی نکنه و بهمون حمله
کنـه ،امـا حـالا یـه ب یعقـل داره ایـن کار رو م یکنـه .حالـم از این دنیا بـه هم م یخـوره که هر
کاری م یکنـی بـاز یه جـای کار م یلنگه.
25شهریور1414
ساعت 9صبح
جلسه شورای تأمین امنیت شهرستان بوشهر
از ایـن اسـتانداره خیلـی خوشـم نمـ یآد .همیشـه بـا دولت یها بـا احتیـاط رفتار م یکنـم ،اما
از ایـن یکـی اصا ًل خوشـم نم یآد .تـه لهجـ هاش هنوز انگلیسـیه از ب سکـه خانوادگـی انگلیس
بـودن .مـن بـه ایـن جـور آد مها که عشقشـون انگلیسـه مشـکوکم .کفـش کلارک م یپوشـه و
کـت یقـه انگلیسـی .الآن هـم داره همـون حرفـای بی بی سـی رو م یزنه کـه مردم برای فـرار از
درگیر یهـا بهتـره شـهر رو ترک کنـن .خدایا خودت کمـک کن حریف زبون این انگلفید بشـم
درغيراي نصـورت دکتـر پوسـتمو م یکنه .مـن اینجا نماینده گارد سـاحلی هسـتم .همه اعضای
شـورای تأمیـن نگـران هسـتند .اسـتاندار داره حـرف م یزنـه .چنـد لحظـه دیگه نوبـت منه که
توضیـح بـدم و چیزی بگـم که همه رو آروم کنه .شـبک ههای تلویزیونی و اینترنتی حسـابی توی
دل همـه رو خالـی کـردن .دیروز بی بی سـی داشـت گـزارش ناوچ ههای جنگی اتحادیـه اروپا رو
پخـش م یکـرد کـه به سـمت خلیج فـارس مـ یآن .فرمانده نظامـی م یگفت هدف اونـا نابودی
تأسیسـات زیربنایـی شـهر نیسـت و اونـا م یخـوان فقـط امنیت کشـت یهای نفتـی رو تضمین
کنـن .از حـدود 14سـال پیـش که عربسـتان تجزیه شـد ،اروپای یها نفت درسـت و حسـابی به
چشمشـون ندیـدن و آمریکای یهـا همـه نفتی رو که تو قسـم تهای مرکزی عربسـتان قبلی که
همون وهابسـتان فعلیه ،م یکشـن و م یبرن و فقط به وهابسـتان اسـلحه و مهمات م یفروشـن.
مهماتـی که بیشـتر براشـون خطـر داره تا امنیتشـون رو برقرار کنـه .حالا یه گلـه ناوچه جنگی
راه افتـاده بیـاد امنیـت چـه کسـي رو برقـرار کنـه .همـه خـوب م یدونیم کـه اونا اومـدن اینجا
جنـگ درسـت کنـن .م یدونن ایران خیلی وقته درگیر مشـکلات سیاسـی داخلیـه .فکر مینن
بهتریـن فرصـت بـرای تجزیـه ایران همین باشـه .دکتر به من گفته تو شـورا همـه رو آروم کن و
اگر اسـتاندار خواسـت دسـتور تخلیه شـهر رو بـده اجازه نـده الان باید اجـازه ندم.
26شهریور1414
ساعت 12ظهر
رستورانساحلی
م یگـم غذاتـو بخور سـرد شـد .م یگه میل نـدارم .بچ ههـا دارن بازی بـازی از غـذا م یخورن.
م یگـم بگـم گارسـون ظـرف بیـاره باقـی غـذا رو ببریم خونه که اسـراف نشـه؟ م یگه سـیاوش
دسـت بـردار .عمرمـون داره اسـراف م یشـه تـو عین خیالت نیسـت .واسـه دوقاشـق برنـج و یه
تیکـه ماهـی نگرانـی؟ م یگـم دردت چیه عزیزم؟ م یگه هیچی .تو چشـمای مـن زل زده م یگه
سـیاوش اگـه تـو نیایـي من نمـ یرم .م یگـم من که نمـ یآم ،ولـی تو هم لطـف کن جایـی نرو.
بـا تعجـب بهـم نـگاه م یکنـه .م یگه همه شـهر دارن مـ یرن .هیچکی تـو همسـای ههامون باقی
نمونـده .م یدونـی اگـر جنگ بشـه و یه موشـک بخوره تو خونمـون چی م یشـه؟ نم یدونم چی
جوابشـو بـدم .دکتر گفـت نذار فرماندار دسـتور تخلیه بده .نتونسـتم .گفتم مـن مخالفت کردم،
ولـی حریـف لابی رسـان های فرماندار نشـدم .حالا اگـه خانواده خـودم هم برن باید بـه دکتر چی
بگـم؟ مهتـاب صـدام م یزنـه .به خـودم مـ یآم .م یگه سـیاوش بایـد بیایی .م یگـم چی م يگی
مهتـاب من مسـئول دفاع از این مردم هسـتم .اگه خـودم برم بیرون ،جواب اعتمـاد این مردم رو
کـی مـ یده؟ یه عمر حقوق گرفتم واسـه همچین روزی .مهتاب حسـابی ترسـیده .م یگم نگران فصلنامه
نبـاش .دکتـر گفتـه هرکـس با ایـن مردم دشـمنی کنـه تو خلیـج فارس غـرق م یشـه .م یگه شماره 3
سـیاوش دکتـر خـل و چله .تـو به حرفـای اون اعتمـاد داری؟ م یگم غیبت نکن .دکتـر م یدونه پاییز
1396
داره چی م یگه .ولی ته دلم از حرفای دکتر مطمئن نیسـتم .کاش واقعاً نقشـ های داشـته باشـه.
31
THE خاطــره
MEMORY
اصا ًل اگـر نقشـ های داره چـرا بـه هی چکس حرفـی نم یزنه؟ من مسـئول امنیت این شـهرم .من فصلنامه
کـه بایـد بدونم .شـک کردم بهش .عین خـوره داره از داخـل منو م یخوره این شـک .اگه دکترم
شماره 3
خریده باشـن چی؟ پاییز
1396
27شهریور1414
ساعت 8صبح 32
م یگـم دکتـر اعصـاب نـدارم ،اگر نقشـ های داری بگو .م یگه صبـر کن به وقتـش .دیوار موش
داره موشـم ...نمـ یذارم حرفـش تمـوم بشـه م یگم دوکلام حرف حسـاب بهم بزن بـذار بتونم با
خیـال راحـت ازت دفـاع کـم .بذار خـودم باور کنم حرفی که م یزنی درسـت و شـدنیه .با لبخند
م یگـه مـن کـه هنـوز چیـزی نگفتـم که تـو بفهمی شـدنیه یا نـه .تازه چیـزی هم بگـم حرف
فنیـه تـو کـه نم یفهمـی من چـی م یگم .م یگـم یه جـوری بگو بفهمـم .م یگه گفتـم .م یگم
چـی گفتـی؟ م یگـه دشـمن نم یتونـه از خلیج فارس رد بشـه ،کشـت یهاش خود بـه خود غرق
م یشـه .بـا تعجـب نگاهـش م یکنـم .م یخنـده .م یگـه دیـدی بـازم نفهمیـدی .م یگـم آخه
چطـوری؟ م یگـه بیـا نشـونت بـدم .ایـن چیـه؟ م یگم یـه لیـوان پلاسـتیکی .م یگه مثا ًل این
کشـتیه درسـت؟ م یگـم خوب .م یگه بایـد روی آب بمونـه دیگه؟ م یگم آره .لیوان پلاسـتیکی
رو مـ یذاره روی سـطح آبـی که توی سـینک ظرفشـویی آزمایشـگاه پر کـرده ازآب .لیـوان روی
ّآب م یایسـته .م یگـم خـوب .م یگـه صبـر کـن .چند دقیقه بعـد لیوان بـه آرامی توی سـینک
غـرق م یشـه .بـا تعجـب نگاهـش م یکنـم .م یگـم چـی شـد؟ م یگـه غرق شـد .م یگـم آخه
چطـورری؟ م یگـه باقیـش فنیـه .به درد تـو نم یخوره .فقط بدون ،هیچ کشـت یاي بـدون اجازه
مـا نم یتونـه بـه 50کیلومتـری ایـن سـاحل برسـه .م یگـم یـه چیـزی بگو بـرم به بقیـه بگم.
نم یتونـم یـه تشـت آب دسـت بگیرم هرکی پرسـید چطور م یخواهی از شـهر دفـاع کنی ،بگم
ایـن لیـوان رو ببيـن مثـل ایـن لیوان غرقشـون م یکنیـم .دکتر بـاز م یخنـده و م یگـه از پس
یـه تشـت آب بـر نم یآیـی ؟ ازت بعیده سـیاجان .بـرو بذار به کارمون برسـیم .م یگـم لااقل بگو
جریـان اون بشـک ههایی کـه مـاه قبـل انداختیم تو دریـا چیه؟ اونا بـه این معجزه تشـت و لیوان
ربـط داره؟ م یگـه داره .م یگـم دکتـر بـه خـدا داری عصبیـم م یکنی .بگـو ببینم چـه کارهایم؟
م یگـه تـوی اون بشـک هها مـاده او تـی آر 23هسـت .وقتـی بـا آب قاطـی بشـه باعـث م یشـه
کشـش بیـن مولکولـی آب بـرای 24سـاعت از بین بـره .شـناورهای دریایی از خاصیت کشـش
مولکولـی آب اسـتفاده م یکنـن و روی آب شـناور م یمونـن .وقتی کشـت یها به محـدوده مرزی
مـا برسـن و بخـوان حملـه کنـن اون بشـک هها به آرامـی زیر آب منفجر م یشـن و خیلی سـریع
آب منطقـه اطرافشـون تـا شـعاع 30کلیومتری کشـش مولکولیشـو از دسـت مـ یده .ناوچه که
سـهله نـاو هواپیمابـر در چنـد دقیقـه م یره زیـرآب .حتی فرصـت نم یکنن بهش فکـر کنن که
چطـوری دارن غـرق م یشـن .م یگـم ایـن 23که توی اسـم فرمولت هسـت ،تعداد سـاع تهایه
کـه ایـن مـاده اثـر داره؟ م یگـه نه .بـرای رد گـم کنی نوشـتم .ماده بعـد از 24سـاعت خود به
خـود تجزیـه م یشـه و کشـت یها م یتونـن دوبـاره رفت و آمـد کنن ،ولـی اونی که رفتـه ته دریا
دیگـه بـالا بیا نیسـت .یه آن چشـمم بـه آینه م یافته .چشـمام حسـابی از تعجب گرد شـده.
31شهریور1414
ساعت دو بعد از ظهر
چند دقیقه دیگه وارد اسـتودیوي خبر سـاعت 14م یشـم .صدای گوینده خبر رو م یشـنوم
کـه داره چیزایـی راجـع بـه غـرق شـدن 28فرونـد کشـتی در آ بهـای خلیـج فـارس م یگـه.
م یگـه در بخـش مشـروح خبر میهمانـی داریم که توضیحات تکمیلـی درباره نحوه غرق شـدن
کشـت یهای دشـمن رو مـ یده .منـو م یگـه .حـس خوبیـه کـه گوینـده خبـر سـاعت 14راجع
بهـت حـرف بزنـه .فقـط نم یدونم چرا اسـمم رو نگفت .خیی اسـترس دارم .باید موضوع سالح
جدیـد رو او نجـوری کـه دکتـر گفته به مـردم توضیح بـدم .گفت نگو جریانش چیه .نگو بشـکه
انداختیم تو آب .بگو یه اشـعه تابوندیم به سـطح آب و کشـت یها بدون اینکه آب واردشـون بشـه
غـرق شـدن .گفتم دکتـر اینکه دروغه .گفـت آره خـوب دروغ بزرگیه .گفتم من بـرم تو تلویزین
همچیـن دروغی بگم؟ گفت مگه کشـت یهای دشـمن غرق نشـدن؟ گفتم چـرا .م یگه خوب برو
افتخار کن که کسـی بودی که کشـت یها رو غرق کردی .بالاخره هرچی نباشـه اون بشـک هها رو
انداختـی تـو آب و اگـه بقیه فکر کنن تو دشـمن رو غرق کردی بهتره .یه خـورده وجاهت علمی
م یگیـری .م یگـم چـرا خـودت نم یآیی این حرفـا رو بزنی .م یگـه من که نظامی نیسـتم .اینم
یـه پـروژه محرمانـه نظامیـه .مـن از کجا خبر دارم شـماها چـ یکار کردین .م یگم من کـه دروغ
نم یگـم .بـرم جلـو تلویزیـون زبونـم بند مـ یآد آخر سـر راسـتش رو م یگـم .م یخنـده .م یگه
بعیـد م یدونـم .ایـن لامصـب خاصیتش اینـه که تـوش دروغ بگی مـردم باور م یکنن .راسـتش فصلنامه
رو بگـی همـه بهـت م یخنـدن .اگه م یخوایـی بهت نخنـدن چیزایی رو کـه گفتم بگو .شماره 3
یکـی مـ یآد صـدام م یزنـه یکـی داره بهـم میکروفـون نصـب م یکنه .یکـی یقم رو درسـت پاییز
1396
م یکنـه .دارم مـ یرم تـو .خدایـا خـودت ایـن اسـترس رو از مـن بگیر.
33
GUIDELINE راهنما
GALAXY
راهنمای کهکشان
برایاتواستا پزنها
فصلنامه
شماره 3
پاییز
1396
35
GUIDELINE راهنما
GALAXY
اولین اشـع ههای نور خورشـید سـیاره وگون پروسـتتنیگ وگـون یلتـس اون قـدر
بـه اونهـا تابیـد و طبیعـت ریخـت و قیافـه زشـت بـود کـه ریخـت و قیافـ هاش حتـی
اونهـا رو دیـد ،انـگار نیروهـای تکامـل هـم حـال وگو نهـا رو هـم بـه هـم مـ یزد .دماغ
چندششـون شـده و بـه ایـن نتیجه رسـیده بـاد کـرده او از پیشـونی زشـتش خیلـی
بودنـد کـه ایـن نـژاد اشـتباه تاسـ فآور، جلوتـر و پوسـت چرمـ یاش سـبز تیـره بود.
منزجرکننـده و اصالح ناپذیریـه و وگو نهـا آب در پوسـت وگـون یلتـس نفـوذ نم یکرد
رو بـه حـال خودشـون رهـا کردنـد .وگو نها و بـه همیـن دلیـل م یتونسـت تـوی عمـق
از اون روز بـه بعـد نـه تکامـل یافتنـد و نـه
پیشـرفت کردند .قرار بود نسلشـون منقرض سـیصدمتری زیـرآب هـم زنـده بمونـه.
بشـه ،امـا اونا لجبازتـر از این حر فهـا بودند. دلیـل ریخـت و قیافـه امـروزی وگـون
بـه خودشـون گفتند :تکامـل به چـه درد ما یلتـس برم یگشـت به بیلیو نها سـال پیش،
م یخـوره؟ زشت یهاشـون رو آ نقـدر تحمل بـه زمان یکـه وگو نهـا بـا هـزار زحمـت از
کردنـد تـا جراحی پلاسـتیک اختراع شـد و دریاهـای ماقبـل تاریخـی سـیاره وگـون بـه
بیـرون خزیدنـد و تـو اون روز تاریخـی وقتی
فصلنامه
شماره 3
پاییز
1396
36
تمـدن رو یـاد بگیرند ،اما دسـت آخر شـبیه مشـکلات رو حـل کـرد.
قبـل بودند. هـزاران سـال تاریک و غم انگیز در سـیاره
وگـون به همیـن روال گذشـت تا یـه روزی
وگـون یلتس یـه نمونـه عالی وگـون بود: وگو نهـا بـه ناگهـان مفهو مهـای بنیادیـن
ب ینهایـت منزجرکننـده و تنفربـر انگیـز، مسـافرت بیـن سـتارهای رو کشـف کردنـد.
بـه عالوه اون ،وگـون یلتـس از مسـافرهای چنـد سـال بـه وقـت وگو نهـا بیشـتر طول
نکشـید کـه همـه وگو نهای سـاکن سـیاره
اتواسـتاپ زن بـه شـدت نفـرت داشـت. بـه منظومـه مگابرانتیـس مهاجـرت کردند.
تـو یـه کابین کوچـک و تاریـک در جایی ایـن منظومـه ،مرکز سیاسـی کهکشـان بود
در اعماق سـفینه بزرگ وگون یلتس ،شـعله و وگو نهـا در چنـد سـال تبدیـل شـدند به
لـرزان یـه چوب کبریت روشـن شـد .کسـی بدنـه اصلـی سـازمان اطلاعـات کهکشـان.
کـه این چـوب کبریت رو روشـن کـرده بود، وگو نهـا سـعی کردنـد بـا فرهنـگ بشـن،
از نـژاد وگو نهـا نبـود امـا خیلی چیزهـا رو سـعی کردنـد ادب و رفتـار درسـت و آداب
دربـاره وگو نهـا م یدونسـت و بـه حـق
ترسـیده بـود .اسـم او فـورد پریفکـت بود.
فصلنامه
شماره 3
پاییز
1396
37
GUIDELINE راهنما
GALAXY
فـورد گفـت :چندتـا بخـور .تا حالا اشـع ه همه چیز ساکت بود. یکی از فصلنامه
تبدیـل مـاده بهـت نخـورده بـود و چـون بار فـورد پریفکـت تـو دلـش از دنتراسـ یها خصوصیاتآد مها
اولتـه بدنت به کمبود پروتئیـن و نمک دچار تشـکر کـرد .دنتراسـ یها یـه نـژاد یاغـی، که فورد هی چوقت شماره 3
شـکمو ،وحشـی اما مهربو ناند .از چندسـال پاییز
شده. پیـش وگو نهـا ،دنتراسـ یهارو ب هعنـوان از اون سر در 1396
آرتور گفت :اینجا تاریکه. آشـپز سفین ههاشـون اسـتخدام م یکننـد، نیاورده بود ،عادت
یکـی از خصوصیـات آد مهـا کـه فـورد بـه شـرط اونکه تـو کارشـون دخالـت نکند. عجیب و غریب 38
هی چوقـت از اون سـر در نیـاورده بـود ،عادت دنتراسـ یها هم عشقشـون اینه کـه وگو نها اونها بود به اینکه
عجیـب و غریـب اونها بود بـه اینکه چیزهای رو عصبانـی کننـد .فـورد زنـده بودنـش رو چیزهای پیش پا
پیـش پا افتـاده و بدیهیـات مثل روز روشـن مدیـون همین اطلاعـات پیش پا افتـاده بود افتاده و بدیهیات
رو دوبـاره و دوبـاره تکـرار م یکننـد .مثا ًل و بـدون اونهـا تبدیـل شـده بود به بخـاری از مثل روز روشن
«روز قشـنگیه» یـا « ماشـاءلله چه قد بلندی رو دوباره و دوباره
داریـد» .فـورد برای توضیح این عـادت آد مها هیـدروژن ،اُزن و د یاکسـید کربـن. تکرارم یکنند
یـه تئـوری پیداکـرده بـود .پیش خـودش به فـورد صـدای نالـ های شـنید و در نـور
ایـن نتیجه رسـیده بـود که اگـه آد مها بدون کبریت شـبحی دیـد که بر زمیـن م یخزید.
توقـف ،زبون و ل بهاشـون رو تکـون ندن این دسـتش رو کـرد تـو کیفش و چیـزی بیرون
اندا مهـا زنـگ م یزنـن .البته بعـد از چند ماه آورد .روی شـبح خـم شـد و گفـت« :چنـد
مشـاهده و تفکـر عمی قتـر ایـن تئـوری رو
گذاشـته بـود کنـار و به ایـن نظریه رسـیده بسـته بـادوم زمینی خریـدهام».
بـود کـه اگـه آد مهـا بـدون توقـف ،زبـون و آرتـور دنـت دوبـاره ناله کـرد و چند کلمه
نامفهـوم ادا کرد.
ل بهاشـون رو تکـون ندن ،مغزشـون شـروع سـر خیابون وایسـتادیم و برای ماشـی نهایی
م یکنـه بـه کار کـردن کـه البتـه بعـداً ایـن کـه رد م یشـدن دسـت تکـون دادیـم و یـه
تئـوری رو هـم به دلیـل نی شدار بـودن کنار هیولای سـبز با چشـ مهای حشـرهای سرش
رو از پنجره ماشـین بیرون آورد و به ما گفت گذاشت.
چندتـا بـادوم زمینـی ریخت کف دسـت بپریـن بالا بچ هها ،تا سـر چهار راه بیسـینگ
ایتـوگ م یبرمتون؟» آرتـور و پرسـید « :حالـت چطـوره؟»
پروستتینگ آرتـور گفـت « :مثـل تیـم ملـی فوتبـال فـورد گفـت« :نـه .اون دسـتی کـه تکون
وگون یلتس انگلیس .بـه نظرم م یآد کـه اعضای مختلف دادیـم یـه شسـت الکترونیکـی مـادون اتـر
همیشه آرزو بـود .اون چهـار راه هـم سـتاره بارناردئـه که بدنـم به هـم نم یخـورن».
کرد که یه آرتـور با صدای ضعیفی پرسـید« :اگه الان
بدبختیبیاد شـش سـال نوری از اینجا فاصلـه داره .بقیه ازت بپرسـم تو کدوم جهنم درهای هستیم از
تو و بهش بگه حر فهـات کـم و بیـش درسـته».
سـؤالم پشیمون م یشم؟»
که یه سیاره رو پروسـتتینگ وگـون یلتس با بدن زشـت فـورد بلنـد شـد و ادامـه داد« :مـا تـو یـه
و سـبزش در اتـاق فرماندهـی سـفینه قـدم
اشتباهینابود کابیـن کوچیکیـم ،تـو یکـی از سـفین ههای میزد .همیشـه بعد از نابود کردن سـیارههای
مسـکونی کمی عصبـی میشـد .آرزو کرد که جادهسـازی وگو نهـا».
پرسـید« :چطوری اومدیـم اینجا؟ «تنش یـه بدبختـی بیـاد تـو و بهـش بگـه کـه یـه
فصلنامه کردهاند تا بتونه
شماره 3 سرش داد بکشه سـیاره رو اشـتباهی نابـود کردهانـد تـا بتونه کمـی لرزید.
پاییز و دق و دلش رو فورد جـواب داد« :اتواسـتاپ زدیم ».آرتور سـرش داد بکشـه و دق و دلش رو خالی کنه.
1396 خالی کن گفـت« :اتواسـتاپ؟ یعنی م یخـوای بگی که یـه سـرباز وگونـی وارد اتـاق فرماندهـی
39
GUIDELINE راهنما
GALAXY
آرتور پرسید« :این دیگه چیه؟» شـد و یلتـس سـرش داد زد« :برو گم شـو!» فصلنامه
« -راهنمـای کهکشـان بـرای اتواسـتاپ سـرباز به سـرعت جیم شـد و خوشـحال بود
ز نهـا .ایـن یـه کتـاب دیجیتالـه .هرچـی کـه خطـر از سـرش پریـده و مجبور نیسـت شماره 3
خبـری روکـه تـازه دریافت کرده بـه فرمانده پاییز
م یخـوای بدونـی ایـن تـو نوشـته». بـده .خبـر یـه اطلاعیـه رسـمی بـود و توش 1396
نوشـته شـده بـود کـه در این لحظـه در یک
آرتـور باز با نگرانی کتاب رو توی دسـتش مقر پژوهشـی دولتی در سـیاره داموگران یه 40
چرخونـد و گفـت« :از جلدش خوشـم م یآد. موتور سـفین های جدیـد به نمایش گذاشـته
«هـول نشـوید!» ایـن اولین کلمـه منطقی و شـده که سـفرهای بیـن سـتارهای رو خیلی
خیلی آسـو نتر م یکنـه و دیگه هیـچ نیازی
بـه درد بخوریه که امروز شـنیدهام». به احـداث بزرگراههای ماوراء مکانی نیسـت.
فـورد گفـت« :بیـا تـا بهـت نشـون بـدم فـورد بالاخـره یـه کلید بـرق پیدا کـرد و
چطـوری کار م یکنـه ».کتـاب رو از دسـت روشـنش کـرد و بـا تعجـب به دور و برشـون
نـگاه کردند و فورد پرسـید« :نظـرت چیه؟»
آرتـور کـه اون رو مثل یه گنجشـک مرده تو
« -یه کم کثیفه .درست نم یگم؟»
دسـتش نگه داشـته بود ،قاپید و از دسـتش « -ایـن سـفینه رو بـرای تفریـح کـه
نسـاختن .مـا تو یکـی از اتا قهای اسـتراحت
در آورد.
« -ببیـن .اینجارو که فشـار بـدی مانیتور دنتراسـ یها هسـتیم».
روشـن م یشـه و فهرسـت مطالب رو نشـون -مگه نگفته بودی که اسمشون وگونه؟»
فـورد جـواب داد« :آره .وگو نها فرماندهی
میده». سـفینه رو بـر عهـده دارن و دنتراسـ یها
آشـپزی م یکنـن .همیـن دنتراسـ یها هـم
یه مانیتور ده در ده سـانتی روشـن شـد و
مـارو بـه سـفینه راه دادن».
حـروف و کلمات بر صفحه اون ظاهر شـدند. آرتـور گفـت« :مـن کـه دیگـه حسـابی
« -اگـه م یخوای چیزی درمـورد وگو نها
قاطـی کـردم».
بدونی ،کلمه وگـون رو اینجا تایپ کن». فـورد گفـت« :بیـا و بـه ایـن نـگاه کـن».
نشسـت روی یکی از تشـ کها و دسـت کرد
انگشـ تهای فـورد بـه سـرعت چنـد تـا تـوی کیفـش .آرتـور بـا نگرانـی و ب دگمانـی
اسـتقامت تشـک رو با دسـت امتحان کرد و
دکمـه رو فشـار دادنـد؛ «اومـد». بعد نشسـت روش .البته دلیلی بـرای نگرانی
نداشـت .همه تشـ کهایی که در مردا بهای
اسـکورن شـلوس زتـا رشـد م یکننـد ،پیش
از عرضـه بـه بـازار به دقت ُکشـته و خشـک
م یشـن و فقـط تعـداد معـدودی از او نهـا
دوبـاره زنده م یشـن.
فورد کتاب رو به آرتور داد.
عبـارت «نـاوگان راهسـازی وگو نها»بـا بـراش شـعر بخونه.
حـروف سـبز رنـگ بـر مانیتـور ظاهـر شـد .آرتـور با حیرت به کتاب نـگاه کرد».کتاب
فـورد یه کلمه بـزرگ قرمز رنگ رو فشـار عجیـب و غریبیـه .پـس چـرا ایـن وگو نهـا
داد و کلمات شـروع کردنـد به حرکت .کتاب مارو سـوار کـردن؟»
بـا صـدای آرام و شـمرده شـروع کـرد بـه فـورد گفت« :بـرای اینکـه اطلاعات کتاب
کهنـه و قدیم یان .شـغل من پژوهـش برای خوانـدن متن:
نـاوگان راهسـازی وگو نهـا .اگه اتواسـتاپ چـاپ جدید کتابـه .یکی از وظایـف من اینه
زن هسـتی و م یخـوای کـه وگو نهـا تـا یـه کـه به مدخـل وگو نها یـه چیزهایـی اضافه
جایی برسـونندت قضیه رو کل ًا فراموش کن .کنـم .مارو آنتراسـ یها کـه چند وقته آشـپز
وگو نهـا یکی از نچسـ بترین و بدخل قترین سفینه هسـتند آوردن اینجا»
نژادهـای کهکشـا ناند .شـرور و بدجنـس آرتـور دسـت بـردار نبود؛ «فورد ببخشـید
نیسـتند ،امـا هـم بداخلا قانـد و بروکـرات ،اگـه سـؤا لهام به نظرت مسـخره مـ یآن .اما
هـم سـمج و ب یاحسـاس .حتي بـرای نجات من اینجـا چـ یکار م یکنم؟»
مادربـزرگ خودشـون از دسـت سوسـک فـورد گفـت« :بهت گفتـم که مـن از کره
شـکموی سـیاره ترال هـم اول بایـد فر مهای زمین نجاتـت دادم».
رسـمی رو سـه بـار پـر کننـد ،امضـا کننـد« - ،س ِر زمین من چه بلایی اومد؟»
بفرسـتند بـه ادارات مربـوط ،پس بفرسـتند« - ،هیچی ،فقط نابود شد».
بـه فر مها ایـراد بگیرنـد ،فر مهارو گـم کنند ،آرتور شمرده پرسید« :چی شد؟ نابود؟»
دوبـاره پیدا کنند ،به دادگاه شـکایت کنند و « -آره دیگه .دود شد و رفت هوا ».فصلنامه
فر مهـارو دوبـاره گـم کننـد .مه متریـن چیز م یتوانیـد ادامـه ایـن داسـتان را در کتاب شماره 3
دربـاره وگو نهـا اینـه کـه آدم بـه هی چوجـه «راهنمای کهکشـان بـرای اتواسـتا پز نها» پاییز
1396
مـن الوجـوه نباید به یـه وگون اجـازه بده که دنبـال کنید.
41
SCIENCE علمیتخیلی
FICTION
علمی تخیلی ایرانی فصلنامه
عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات شماره 3
پاییز
میـل بـه رمـز و رازهـا و کشـف ناشـناخته هـا و بـه ویـژه گذشـتن از واقعیـت و ورود بـه 1396
دنیـای خیـال ،از دیربـاز با انسـان همنشـین بوده اسـت .کمتـر مردمانی یافت م یشـوند که
بـه ایـن میل فطـری نپرداخته باشـند .با نگاهی به فرهنـگ و ادبیات ملل مختلـف ،می توان 42
نمون ههـای بسـیاری از ایـن میل فطری را یافت .اسـطورهها و افسـان هها اولین خاسـتگاه بروز
ایـن میـل و ذائق هانـد و مردمان هـر عصر و فرهنگی به نوعی از طریق اسـطورهها و افسـان هها
این میل را نشـان دادهاند و بخشـی از آثار فرهنگ شـفاهی ملل ،تجلی و نمودهای این میل
را در قالـب افسـان هها ،داسـتا نها وخیـال پرداز یهـا ثبت و ضبط کرده اسـت.
در ادبیـات شـفاهی و مکتـوب ایرانـی بـه برخـی از این خیـال پرداز یها بـر م یخوریم که
تصاویـری عجیـب از موجـودات و وسـایلی شـگف تانگیز را خلـق کردهانـد مانند :غـول چراغ
جـادو ،قالیچـه پرنـده ،آب حیـات و غیـره .در واقع ،این نـوع خیا لنگاری که بـه خلق دنیایی
بکـر و آکنـده از شـگفت یهای عالـم آفـاق و انفس یا «بـ ّر و بحـر»« ،صور اقالیـم» و «طبایع
موجـودات» منجـر شـده ،بخشـی از سـنت ادبیـات شـفاهی و به ویـژه مکتوب ایرانی اسـت
کـه اغلـب از آن بـا عنـوان عجایـب نامه نـگاری یاد م یکننـد .اوج ایـن آثار کتـاب «عجایب
المخلوقـات و غرایـب الموجـودات» اسـت که به بیانـی م یتوان آن را اولیـن اثر علمی تخیلی
ایرانـی دانسـت .نا مهـای دیگـر ایـن کتـاب« ،عجایـب نامـه» و «جـام گیتـی نمای» اسـت.
ایـن اثـر نوشـته محمـد بـن محمود بـن احمد طوسـی سـلمانی ،بـه فارسـی اسـت .مؤلف،
ایـن اثـر را میـان سـا لهای 562 - 551ق بـه نـام ابوطالـب طغـرل فرزنـد ارسالن فرزنـد
طغـرل سـلجوقی در ده رکـن و قانـون نوشـت .ذیـل برخـی از رک نهـا مطالبـی در چندیـن
بـاب آمـده اسـت -1 :عجایـب اجرام سـماوی ،فرشـتگان ،قطبین ،سـیارات و ُکـرات ،آفتاب،
مـاه ،خـواص کواکـب ،بـروج دوازده گانـه؛ -2عجایـب پدیدههایی که میان آسـمان و زمین
بـه وقـوع م یپیوندنـد و عجایب آتـش؛ -3عجایب زمیـن ،دریاهـا ،رودها ،چشـم هها ،چاهها،
زمیـن و اقالیـم آن ،کوههـا ،سـن گها و جواهـرات وصخرههـا؛ -4عجایب کشـورها و اقلی مها؛
-5عجایـب درختـان ،میوههـا و عل فهـا -6عجایـب صور تهـا ،اشـکال منقوره و منقوشـه،
طلسـ مها ،مجسـم هها ،قبور پادشـاهان ،گنجینه شـاهان؛ -7عجایب شرف انسـان و آفرینش
وی ،عقـل ،روح ،ارواح حیاتـی ،طبقـات مردم ،اقـوام ،عقاید ،قبیل هها و قشـرهاي نجبا ،نبوت،
کیمیـا ،طـب؛ -8عجایـب (موجـودات مـاوراء الطبیعـی) ،اجنه ،اشـباح ،عفری تهـا ،غو لها،
نسـناس و ...؛ -9عجایـب پرنـدگان ( مرغـان)؛ -10عجایـب جانـوران ،جانـوران وحشـی ،فصلنامه
دریایـی ،مارهـا و زهرها .شماره 3
قصـد مؤلـف از تألیـف ایـن اثـر بـه نقـل از مقدمـه کتـاب ،از سـویی اظهار حق شناسـی پاییز
1396
از عـدل و جهـا نداری و نی کخواهـی ابوطالـب طغـرل بـوده و از طرفـی دیگـر ،م یخواسـته
43
SCIENCE علمیتخیلی
FICTION
دیگـران را از عجایـب و غرایـب دنیـا آگاه سـازد ،بـی آنکـه تـن به سـفر دهند .طـرح این اثر جهان و چه فصلنامه
بـه تقلیـد از طبقـه بندی کتاب «طبیعیات» ارسـطو شـکل گرفته اسـت ،اما محتـوای آن به موضوعی
غیـر از گفتارهایـی از پیامبر و پـارهای حکایات تاریخی ،به توصیف جهانـی خیالی پرداخته و جذا بتر از یک شماره 3
میان قصه و اسـاطیر اسـت .کتاب پر از حکایات گوناگون اسـت و منبعی مهم برای مطالعه جهان پهناور و پاییز
ب یدر و پیکر و 1396
ادبیـات عامیانـه در ایـران به شـمار م يآيد. پُر از شگفتی
مؤلـف هـم مثل ناصرخسـرو قبادیانی و شـم سالدین محمـد تبریزی ،داسـتان خودش را برای نوشتن یک 44
بـا نقـل یـک خـواب آغـاز م یکند ،خوابـی کـه در جوانی دیـده :خـواب دیده اسـت که همه کتاب خواندنی و
عالـم را آب گرفتـه و او از کنـار آب م یگـذرد ،قصـری بـر سـر راهش سـبز م یشـود و زنی از پُر طرفدار؟
قصـر بیـرون م یآید که سـوار چهارپایی اسـت و آین های به دسـت دارد ،آینـه را م یدهد به او
و م یگویـد« :ایـن دنیـا بـه اَژدرهایی مانَد بسـیار خور ،خلـق را م یخورد چندین هزار سـال
اسـت و هنـوز گرسـنه اسـت ».او ایـن کتـاب را سـا لها بعـد از دیـدن این خواب م ینویسـد
و در مقدمـه چنیـن مـ یآورد« :ایـن کتـاب را جمع کردیم بـر صفت آینه کـه جمل ه عجایب
عالـم به تـو نماید».
عجای بنویسـی تلاشـی اسـت بـرای تبییـن جهـان .نویسـنده از شـنیدهها و خواندههـا و
دیدههـای خـودش مـدد م یگیـرد و هرجـا کـه در م یمانَـد ،بـا خیا لپـردازی داسـتا نهای
نیمـه کارهاش را تکمیـل م یکند .مجموعـ های از عجایب عالم در فص لهایی از هم گسـیخته
گـرد آمدهانـد تـا تصویـر واحـدی از جهـان به خواننـده کتـاب ارائه دهنـد .آنچه ایـن اجزای
پراکنـده را بـه هـم پیونـد م یدهـد ،یـک موضـوع مشـخص و معیـن اسـت :جهـان و چـه
موضوعـی جذا بتـر از یـک جهـان پهنـاور و بـ یدر و پیکر و پُر از شـگفتی برای نوشـتن یک
کتـاب خواندنـی و پُـر طرفدار؟
بـه ایـن نـام کتا بهای دیگری نیز نوشـته شـدهاند کـه معرو فترین آ نها نوشـته زکریای
قزوینـی اسـت کـه یـک قـرن بعد از طوسـی کتـاب خود را نوشـته اسـت؛ اما بعدها شـهرت
قزوینـی باعـث شـد کـه این اسـم بیشـتر یـادآور کتـاب قزوینـی باشـد .او کتاب خـود را به
زبـان عربـی نوشـت و در کتـاب او آثار تقلید از طوسـی در موارد مختلفی به چشـم م یخورد
و از دیـدگاه صاح بنظـران ،کتـاب طوسـی چـه از نظـر تنـوع مطالـب و چه از نظـر محتوا از
کتـاب قزوینـی غن یتـر و جام عتر اسـت .ایـن کتاب پر از شگفت یهاسـت و حتـی گاهی خود
نویسـنده هـم پـس از نقل حکایتی ،مراتب نابـاوری و تردید خودش را بـا جمل ههایی از قبیل
«عجیـب اسـت و شـگفت اسـت» و «ایـن نادر اسـت و عقـل قبـول نم یکند» بیان مـ یدارد
و م یگوید»:اگـر راسـت اسـت و اگـر دروغ ،مـا ایـراد کردیـم» و در عیـن حال م یگویـد « :با
اینکـه بعضـی حکای تهـا با عقل جـور در نم یآیـد ،نباید آنهـا را دروغ پنداشـت« .
در پایـان بایـد توجـه داشـت در عجای بنام ههـا ،چنا نکـه گفتـه شـد ،مطالبـی عجیب و
بـاور نکردنـی به گونـ های گردآوری م یشـد که عموم خوانندگان را هرچه بیشـتر و شـدیدتر
در بُهـت و حیـرت فـرو بَـ َرد و اگـر مطلبـی مبالغ هآمیـز و گاهـی مغایـر با عقل سـلیم ،مانند
قـرار گرفتـن زمیـن بـر پُشـت ماهـی در این کتـاب مشـاهده م یشـود ،از همین روسـت؛ بر
ایـن اسـاس قیـاس آنها با داسـتا نهای علمـی تخیلی در غـرب ،فاصله علمی و فنـی ما را به
واسـطه تفـاوت در نـوع رویاپردازی بـه خوبی نشـان م یدهد.
فصلنامه
شماره 3
پاییز
1396
45
آینـــده COMING
آینده ،خدا ،ر یاضیات
اگـر آینـدهای الهـی و با لحـاظ خداوند متعال، لحـاظ نکـردن خداونـد متعـال ،در ابتـدای فصلنامه
قابـل تخیـل ،ترسـیم و طراحـی باشـد ،کدام شـک لگیری علـم مـدرن غربـی ،سـبک
ریاضیـات باید به یاری تحقـق آن بیاید؟ آیا در زندگـی ،تکنولـوژی ،فناور یهـا و ابزارهـای شماره 3
آن ریاضیـات بایـد لحاظ خداوند متعال شـده کنونـی را بـه ارمغان آورده اسـت .امـروزه نیز، پاییز
باشـد ،یـا ریاضیا تهای کنونـی ،م یتوانند این آینـده جهـان را دانشـمندان غربـی ،طراحی و 1396
ترسـیم م یکننـد و با اسـتفاده از داسـتا نها و
نقـش را عهدهدار باشـند؟ فیل مهـای علمـی تخیلـی ،آینـده خلق نشـده 46
در ایـن زمینـه بایـد گفـت بـا دقـت در و نادیدنـی ،قابـل مشـاهده م یشـود .سـؤال
تاریـخ علـم و بررسـی رشـد انفجارگونـه علوم اساسـی ایـن اسـت کـه آیا م یتـوان بـا لحاظ
و تکنولـوژی در سـدههای اخیـر ،م یتـوان خداونـد متعال ،توسـط دانشـمندان مؤمن به
دریافـت کـه «ابزارتحقـق عینـ ِی» جها نبینی خداونـد متعال ،آینـدهای متفـاوت را رقم زد؟
مـادی غـرب ،ریاضیـات بـوده اسـت .البتـه آیندهای که نه شـبیه دوران کنونی باشـد و نه
ریاضیـات هنگامی موفـق به ایفـای این نقش شـبیه آینـدهای که دانشـمندان غربی ،تخیل
شـد که خود متناسـب بـا همـان جها نبینی، و ترسـیم م یکننـد؟ آیا م یتـوان -هما نگونه
تحولـی بنیادیـن یافت .این بدان معناسـت که کـه غـرب به لحاظ نکـردن خداونـد متعال در
ریاضیـات قدیـم قابلیت تبدیل شـدن بـه ابزار ذات علـم پرداخـت -سـخن از لحـاظ خداوند
محاسـباتی برای علوم جدیـد و تکنولوژ یهای متعـال در ذات علـم به میـان آورد و علم الهی
نوین را نداشـت و هنگام یکـه مفاهیم فیزیک و علـم دینـی را ،پای هگذاری کـرد و آن را مبدأ
باعـث دگرگونـی بنیادیـن در مفاهیـم پایـه و ترسـیم آیندهای متفاوت و نوین قـرار داد؟ چه
مبانـی ریاضیـات شـدند ،ابـزار متناسـب برای تفاو تهایـی میـان آینده با لحاظ خـدا و آینده
ایجـاد جهـش در علـوم دیگـر و دسـتیابی به بـدون لحـاظ خدا وجـود دارد؟ ریاضیـات ،چه
تکنولوژ یهـای نویـن فراهـم آمـد .ب هعنـوان نسـبتی بـا آینـده دارد؟ آیا ریاضیـات در خلق
مثـال تا زمانـی که ریاضیـات بـرداری -که در دوران کنونـی -کـه آینـده گذشـتهاسـت و
آن اعمـال جمـع و ضـرب و رابطـه تسـاوی به فـردای دیـروز -نق شآفریـن بـوده اسـت؟ آیا
گونـ های متفـاوت بـا جمـع و ضرب و تسـاوی ریاضیـات در خلـق و تحقق آینـده پی شرو که
اعداد عادی(اسـکالر) اسـت -پای هگذاری نشده هـم اکنـون آیندهپژوهـان ،تخیـل و طراحـی
بـود ،محاسـبه نیروهای واردشـده بـرای پرواز م یکننـد ،اثـر گذار اسـت؟ اگر پاسـخ بـه این
هواپیمـا امکا نپذیـر نبـود .بـر این اسـاس ،در سـؤالات مثبت باشـد ،که هسـت ،باید پرسید
واقـع ایـن انقلا ِب در ریاضیات بود که دسـتگا ِه
فصلنامه
شماره 3
پاییز
1396
47
آینـــده COMING
م یتـوان گفـت یکـی از ضع فهـای عمـده محاسـباتی متناسـب بـرای تحقـق عینـ ِی دقت و بررسی فصلنامه
که نسـخ ههای علـوم انسـانی را بـا ناکارآمدی جها نبینـی مـادی و تولیـد تکنولوژ یهـای در ریاضیات
روب هرو م یسـازد ،ضعف دسـتگاه محاسباتی و موجود نشان شماره 3
سنجشـی در ایـن حوزه اسـت .بر این اسـاس نویـن متناسـ ِب بـا آن را فراهـم آورد. م یدهد که پاییز
بایـد گفت انقالب بنیادین دیگـری در عرصه ب هکارگیـری ریاضیـات در علـوم دیگـر تـا هر چند این 1396
ریاضیـات بایـد ب هوجـود بیایـد تـا ریاضیاتـی علـوم انسـانی نیـز امتـداد یافتـه اسـت .بدین ریاضیات ،در
بـرای محاسـبات برنام هریزی جوامع انسـانی و ترتیـب ه ماکنـون ،ریاضیـات ب هعنـوا ِن ابـزار جهش علوم و 48
نسـخ ههای علـوم انسـانی بنیا نگذاری شـود. محاسـباتی در عرصـه علـوم انسـانی از جملـه تولیدتکنولوژی
چنانچـه ریاضیـات مطلـوب -کـه ابـزار اقتصـاد بـ هکار گرفتـه م یشـود و حتـی جدید ،کارآمدی
محاسـباتی علـوم انسـانی را ارائـه خواهـد داد برنام ههـای توسـعه بـا اسـتفاده از مد لسـازی داشته ،در
-بـرای علـوم انسـانی اسالمی تولیـد شـود و ریاضـی ،نتایـج حاصـل از اجـرای برنامـه را عرص ه علوم
متناسـب با دیدگاه اسالم عزیز درباره انسـان انسانی ،با
و اختیـار آدمـی شـکل گیـرد ،م یتـوان آن را پی شبینـی م یکننـد. ناکارآمدی مواجه
بدیـن اعتبـار ریاضیـات اسالمی نام نهـاد .در امـا دقـت و بررسـی در ریاضیـات موجـود بوده است.
واقـع ایـن ریاضیـات ،متناسـب بـا جها نبینی نشـان م یدهـد کـه هـر چنـد ایـن ریاضیات، این ناکارآمدی
الهـی و بـا حاکمیـت آن بـر مبانـی و مفاهیم در جهـش علـوم و تولیـد تکنولـوژی جدیـد، از آن روست
پایه ریاضیات ،دسـتگاه محاسـباتی مـورد نیاز کارآمـدی داشـته ،در عرصـ ه علوم انسـانی ،با که ریاضیات
بـرای تحقـق عینـی تمـدن نویـن اسالمی را ناکارآمـدی مواجه بوده اسـت .ایـن ناکارآمدی موجود ،به دلیل
از آن روسـت کـه ریاضیـات موجـود ،به دلیل برخورداری
تأمیـن خواهـد کرد. برخـورداری از برخـی خصوصیـات ،تنهـا در
بـر این اسـاس ریاضیـا ِت مطلـوب م یتواند فضـای عوامـل جبـری ،قابلیت محاسـبه دارد. از برخی
اولاً بـه هـر میـزان کـه علوم انسـانی اسالمی لـذا عرصـه علـوم انسـانی کـه عرصـه اختیـار خصوصیات،تنها
تولیـد شـود ،آن را بـه کارآمـدی مطلـوب انسا نهاسـت ،نم یتوانـد بـا ایـن ابـزار ،مـورد در فضای عوامل
اسالمی برسـاند و ثانیـاً بـا ایجـاد انقلابـی در محاسـبه قرار گیرد .نظریات ریاضی جدید نیز جبری ،قابلیت
تکنولـوژی موجـود ،تکنولـوژی دیگـری را که که برای محاسـبات علـوم انسـانی پای هگذاری
دارای حداکثر هماهنگی با اسالم باشد ،بنیان شـدهاند ،ماننـد نظریـه تصمی مگیـری ،نظریه محاسبه دارد
نهـد .طبعاً این ریاضیـات ،خواهد توانسـت در شبی هسـازی ،نظریـه باز یهـا و ،...بـدان دلیل
عرصـه علـوم و صنایـع نظامـی و دفاعـی نیـز کـه ذیـل پارادایم ریاضیات موجود قـرار دارند،
ایدههـای نویـن ارائـه دهـد و عرص ههـای عل یرغـم برخـی کارآمد یهـا ،نتوانسـت هاند
جدیـدی بگشـاید .بـه دلیـل آثار مذکـور ،باید کارآمدی مطلوب برای محاسـبات عرصه علوم
تأسـیس ریاضیـات مطلـوب را تأمیـن «ابـزار انسـانی را تحقـق بخشـند .در واقع چـون این
تحقق عین ِی» تمدن نوین اسالمی به حسـاب ریاضیـات ،ابزار محاسـبه عوامل جبری اسـت،
آورد و در خلـق آینـده پی شرو ،نقشـی تعیین تنهـا هنگامی امکان محاسـبه عوامل اختیاری
کننـده بـرای تأسـیس ریاضیـات مطلـوب و را م ییابـد ،کـه آنها را به سـطح عوامل جبری
اسالمی قائل شـد و لحـاظ خداونـد متعال در فروکاسـته باشـد .لذا محاسـبات انسـانی را در
آینـده و در ریاضیـات را ،خالـق آینده مطلوب سـطح محاسـبات روبا تهـا و اختیـار وی را
در سـطح انتخـاب بهینـه جبری و محاسـبات
اسالمی دانست. آمـار و احتمـالات تنـزل م یدهـد .بنابرایـن
فصلنامه
شماره 3
پاییز
1396
49
REPORT پرونده
WATER