The words you are searching are inside this book. To get more targeted content, please make full-text search by clicking here.
Discover the best professional documents and content resources in AnyFlip Document Base.
Search
Published by mojaver09, 2019-05-04 07:42:16

mahnameye 19-web

‫‪51‬‬ ‫«چوپان ن ‌یزن» اثر ملک‌دادیار گروسیان‬

‫‪..........................................................................‬‬
‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬

‫صادق خضرایی‬

‫مجـاورت سـاختمان شـهرداری اصفهـان کـه خـود جـزو‬ ‫جریان کندیداردودرپشتآنسکونوآرامشیخاص‬
‫آثـار تاریخـیدورۀپهلـویوتحـتحفاظتاسـت‪،‬محل‬ ‫برقـرار اسـت‪.‬‬
‫مناسـبی بـرای نصـب ایـن اثـر بـوده اسـت‪ .‬اسـتفاده از‬
‫ِالما ‌نهـایهنـریایـنمـرز وبـوم‪،‬بازگشـتبـههنر کهن‬ ‫شاید بتوان یکی از نقاط عطف مبلمان شهری اصفهان‬
‫ایـران و بهر ‌هگیـری از قابلی ‌تهـای فـراوان هنـر ایرانـی‪ ،‬بـا‬ ‫را اثـری بـه نـام «پـرواز اندیشـه و قلـم» دانسـت کـه بـه‬
‫توجـهبـهجنب ‌ههـایتاریخی‪-‬فرهنگـی کشـور وشـهر‪،‬از‬ ‫دسـت مهنـدس منصـور زهتابچـی طراحـی شـده و در‬
‫شـاخص ‌ههایقاب ‌لدفـاعچنـداثرمذکـور درزمینۀحفظ‬ ‫سـردر پـارکشـهیدرجایـی(هش ‌تبهشـت)نصـبشـده‬
‫هویتتاریخیفرهنگیشهراصفهانبهحسابم ‌یآید‪.‬‬ ‫اسـت‪ .‬اثـر بـا الهـام از مضامیـن هنـر ایرانـی طراحـی و بـا‬
‫بـا توجـه بـه قدمـت شـهر اصفهـان و وجود ابنیـۀ تاریخی‬ ‫بهر ‌هگیریاز تکنیک کاشـیمعرقاجراشـدهودر محلی‬
‫منابع‬ ‫متعـدد‪،‬طراحـیمبلمـانشـهریآنپیـشوبیـشاز هر‬ ‫ایحرانساین‌بصشـدبهشوایدهدائاسل‪،‬تی‪.‬عتنقرییب ًاسـردردرروبوآ‌هرسـوتانیاۀیورنوودرویدبایغ‪،‬‬
‫‪ 1 .1‬آریا ‌نپور‪ ،‬امیرحسین‪.)1380( .‬‬ ‫چیـز نیازمنـد شـناخت دقیـق بسـتر فرهنگی–تاریخـی و‬ ‫مجسم ‌ۀدیگریبانام«شبستان»اثرقدر ‌تاللهعاقلی‪،‬‬
‫جامع ‌هشناسی هنر‪ ،‬چاپ چهارم‪ .‬تهران‪:‬‬ ‫هویـتشـهراسـت‪.‬نصـبمجسـمهدر مبلمـانشـهری‬ ‫در فضـایبلـوار بیـنپـارکو کتابخانـۀمرکـزیشـهرداری‬
‫م ‌یتوانـد محاسـن زیـادی بـه همـراه داشـته باشـد‪ ،‬از‬ ‫و اسـتانداری اصفهـان قـرار گرفتـه کـه آن نیـز بـا الهـام از‬
‫انتشارات گستره‪.‬‬ ‫جمله افزایش تعامل شهروندان در شهر‪ ،‬شادابی روحی‬ ‫ِالما ‌نهـای فرهنگـی‪ ،‬تاریخـی و مذهبـی ایـران طراحـی‬
‫‪ 2 .2‬پاکباز‪ ،‬رویین‪ .)1381( .‬‬ ‫آ ‌نها‪،‬آشناییوپیوندبیشترباهنروارتقایسطحسواد‬ ‫شـدهوعلاو ‌هبـراینکـهب ‌هلحـاظاجراییاثرموفقیاسـت‪،‬‬
‫دایر‌هالمعارف هنر‪ ،‬چاپ سوم‪ .‬تهران‪:‬‬ ‫بصـریوهنـریآ ‌نهـا؛امـابـههمینمیـزاننیزاسـتفاده‬ ‫در ارتفـاع و محـل مناسـبی نصـب شـده اسـت و از همـۀ‬
‫از مجسـم ‌ههایی کـه اسـتانداردهای زیبای ‌یشناسـی‬ ‫زوایاب ‌هخوبیدیدهم ‌یشود‪.‬درچندصدمتریاینفضا‬
‫انتشارات فرهنگ معاصر‪.‬‬ ‫و هنـری لازم را ندارنـد‪ ،‬م ‌یتوانـد موجـب تنـزل سـطح‬ ‫مجسـمۀ«تقدیـس»اثرپرویـزتناولیدر کنار سـاختمان‬
‫‪ 3 .3‬دووینیو‪ ،‬ژان‪.)1386( .‬‬ ‫آ گاهـی و سـلیقۀ عمومـی جامعـه در مواجهـه بـا هنـر‬ ‫شـهرداری اصفهـان در میـدان امـام حسـین (دروازه‬
‫جامع ‌هشناسی هنر‪ ،‬ترجمۀ مهدی‬ ‫عمومیوزیبای ‌یشناسیشود‪.‬همچنینب ‌یتوجهیبه‬ ‫دولت)نصبشـدهاسـت‪.‬ایناثربهسبکسقاخان ‌های‬
‫سحابی‪ ،‬چاپ سوم‪ .‬تهران‪ :‬انتشارات‬ ‫آن و درنتیجه‬ ‫انمتکاخـا‌نیاببـ میحـصحلینحصیـا کبارناشمننااسـسـانهبنبقـوطدعـ ًان‬ ‫طراحـیشـدهودر کنـار ویژگ ‌یهـایمنحصرب ‌هفـردخـود‬
‫باعـث ایجـاد‬ ‫درزمینـۀهنـرایرانـی‪،‬از محـلنصـبمتناسـبیبهر ‌همند‬
‫مرکز‪.‬‬ ‫آسی ‌بهایجدیدر بدنۀشهریوافزایشتشویش در‬ ‫اسـت‪ .‬بـا توجـه بـه ظراف ‌تهـای ب ‌هکاررفتـه در ایـن اثـر‪،‬‬
‫‪ 4 .4‬رجایی باغسرخی‪ ،‬امیر‪« ،‬نقش‬ ‫شـهر شـده و بـه زیـان هویـت و اصالـت شـهر خواهـد بـود‪.‬‬ ‫نم ‌یتوانآنرادرهرنقط ‌هایازشهرنصب کرد؛بنابراین‬

‫مبلمان شهری اصفهان در ارتقای‬
‫سطح شادابی شهروندان»‪ ،‬سخنرانی‬
‫در پژوهشکدۀ هنرهای سنتی‪-‬اسلامی‬

‫وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‪،‬‬
‫اصفهان‪ ،‬مهر ‪.1389‬‬

‫‪ 52‬شمار ٔهنوزدهم | آبانماه‪1396‬‬

‫‪....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬

‫یکگݡف ‌توگݡو‪،‬‬
‫دو مبـــــحــث‪،‬‬
‫چهارهنرمند‬

‫نقدی بر «هفتمین دوسالانۀ ملی مجسم ‌هسازی تهران»‬
‫و بررسی «مجسم ‌هسازی شهری اصفهان»‬

‫در گف ‌توگو با چهار هنرمند مجسم ‌هساز اصفهانی‬
‫محمد فخری‪ ،‬مهین دائ ‌مکار‪ ،‬سینا طاهری و سمیرا دان ‌شزاده‬

‫محمدعلی میرزایی‬

‫امیر رجایی‬
‫در اینشمارهاز ماهنامه‪،‬فرصتیبهدستآمدتابهبهانۀبرگزاریهفتمیندوسالانۀملیمجسم ‌هسازیتهران‪،‬‬
‫اوضـاع مجسم ‌هسـازی را در ایـران بررسـی کنیـم‪ .‬بـه همیـن منظـور علاو ‌هبـر مصاحبـه بـا دبیـر دوسـالانه و یکـی از داوران‬
‫بی ‌نالمللـیآن‪،‬بـابرخـیازمجسم ‌هسـازانمعاصـرایـراننیـز گف ‌توگویـ ‌یانجـامشـد‪،‬تـاانتقادهـاوپیشـنها ‌دهایآ ‌نهـارا‬
‫دربـارۀنحـوۀاجـرایدوسـالانهو کیفیـتآثـار بشـنویم‪ .‬گف ‌توگوهـاب ‌هصـورتدومیزگـرددر اصفهـانوتهـرانانجـامشـد‪:‬‬
‫نخست چهار هنرمند مجسم ‌هساز اصفهانی و سپس چهار هنرمند از مجسم ‌هسازان سایر شهرها‪ .‬علاو ‌هبراین‪ ،‬ازآنجاکه‬
‫مجسم ‌هسـازیشـهریاصفهـاندرده ‌ههـایاخیـررونـدروب ‌هرشـدیداشـتهاسـت‪،‬فرصـترامغتنـمدانسـتیمتـاعلاو ‌هبر‬
‫مطرح کردنمواردمذکور‪،‬دربارۀوضعیتمجسم ‌ههایشهریاصفهاننیز گف ‌توگو کنیم‪.‬اینکهاینروندتاچهاندازه‬
‫بـهرشـدوارتقـایسـوادبصـریمـردموایجـادبینـشوآ گاهـیدرزمینۀهنرعمومی کمک کرده‪،‬مسـئل ‌هایاسـت کهباید‬
‫از زوایای مختلف بررسی شود‪ .‬با توجه به جایگاه مجسمۀ شهری در زیباسازی‪ ،‬معماری و مبلمان شهری‪ ،‬نقش آن در‬

‫افزایشسـطحشـادابیجامعهودرنتیجهتوسـعۀپایدار شـهریجدیوانکارناشـدنیم ‌ینماید‪.‬‬

‫‪53‬‬

‫‪..........................................................................‬‬
‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬

‫رسـید ‌هایم‪ .‬هنـوز در ذهـن عامـۀ مـردم و شـاید عـدۀ‬ ‫خـارج م ‌یشـود؛ امـا خوشـبختانه در ایـن دوره‪ ،‬آثـار‬
‫زیـادی از هنرمنـدان ب ‌هخصوص هنرمندان کلاسـیک‪،‬‬ ‫قـوی و خاصـی دیـدم کـه مبنـای درسـتی بـرای حضـور‬
‫تعریف مجسـمه همان مجسم ‌ههای فیگوراتیو است‪،‬‬ ‫ک ّدمریشـورکویفع اییـخنطاحهراکـیتی‬ ‫در دوسـالانه داشـتند‪ .‬البتـه‬
‫ولـی در دوسـالانه خبـری از ایـن قبیـل آثـار نبـود‪ .‬بـا‬ ‫مجدد‪ ،‬ممکن است ب ‌هلحاظ‬
‫برخـی اسـتادان از سـال ‌نها بازدیـد کردیـم و عـد ‌های‬ ‫وجود داشـته باشـد؛ اما برای خود من‪ ،‬تداوم جریان و‬
‫از آ ‌نهـا بـه نـوع انتخـاب آثـار معتـرض بودنـد؛ ولـی مـن‬ ‫متوقـف نشـدن آن مه ‌متـر اسـت‪.‬‬
‫م ‌یگویـم کـه بـه موضـوع‪ ،‬از زاویـه دیـد هیئـت انتخـاب‬ ‫دانـ ‌شزاده‪ :‬ب ‌هنظـرم دربـارۀ هفتمیـن دوسـالانه چنـد‬
‫اثر‬ ‫آدا‌نوورقـیتسمـرا‌یزبییرنـشمـ کـدههاتعـسـداتد زویـااکدثـرًای‬ ‫هـم نـگاه کنیـم‪،‬‬ ‫انزقـددوکسلـالاینوۀجـموجدسدامرد‌ه‪ ،‬اسزازجمیلبـوه ادینندک؛ـمهثلخًایآلثـاری ازچ آیثـادرمافنراتـیر‪،‬‬
‫در‬ ‫بـرای انتخـاب و‬
‫همیـن تیـپ هسـتند‪ .‬مسـئلۀ دیگـر ایـن اسـت کـه مـا‬ ‫آثـار مفهومـی‪ ،‬مدیاهـای جدیدتـر ماننـد ویدئـو در ایـن‬
‫هنـوز تعریفـی از دوسـالانه‪ ،‬مجسم ‌هسـازی‪ ،‬کارهـای‬ ‫دوسـالانه جـای گرفتـه بودنـد؛ درصورت ‌یکـه هریـک از‬
‫ک ّشـمـبیی آهثـباهرمدرجحـسمد ‌هیسنـیازسـی وتبکیـنها بـهرنارییآن ‌نداهرـیا‪،‬م وجیداا گحانـجهم‪،‬‬ ‫آ ‌نهـا بایـد در چهارچـوب و فضـای مختـص بـه خـود‬
‫قـرار گیرنـد‪ .‬بـه نظـر م ‌یرسـد کـه دوسـالانۀ اخیـر از‬
‫دوسـالان ‌های ترتیـب دهیـم؛ درنتیجـه هیئـت انتخـاب‬ ‫حالـت کلاسـیکی کـه در سـایر نقـاط جهـان م ‌یبینیـم‬
‫هـم چـار ‌های ندارد‪ ،‬جز اینکه ترکیبی از آثار با مدیاهای‬ ‫دور شـده بـود و البتـه ایـن موضـوع را نقط ‌هقـوت آن‬
‫اسـت کـه برخی‬ ‫مهتنفرـمانوـدتاارنائـاهصدطهـلاد‪.‬حـ ًامسـچئلشۀمدشیـاگـرنایبـهن‬ ‫نم ‌یبینـم؛ چـون مـا هنـوز درخصـوص سـاختارهای‬
‫سـلیقۀ داوران‬ ‫اولیـۀ مجسم ‌هسـازی هـم ضعف زیـادی داریـم‪ .‬از دیگر‬
‫اسـت؛ یعنـی وقتـی اعلام م ‌یشـود هیئـت انتخـاب و‬ ‫نـکات اینکـه فضاهـای فمینیسـتی در آثـار ب ‌هکـرات‬
‫داوری چـه کسـانی هسـتند‪ ،‬براسـاس سـلیقۀ آ ‌نهـا‬ ‫دیده م ‌یشـد‪ .‬همچنین به نظر م ‌یرسـد بخشـی از آثار‬
‫اثـر ارائـه م ‌یدهنـد و ایـن آفـت بزرگـی اسـت‪ .‬البتـه مـن‬ ‫ارائ ‌هشـده‪ ،‬کپ ‌یهای ضعیفی از آثار خارجی بودند‪ .‬اما‬
‫نم ‌یخواهم کسـی را تطهیر کنم؛ منظور من این اسـت‬ ‫در کل همی ‌نکـه چنیـن فضایی شـکل گرفتـه و امکانی‬ ‫بالاخرههفتمیندوسالانۀ(بینال)‪1‬مجسم ‌هسازی‬
‫کـه گاه هیئـت انتخـاب در گزینـش آثـار چـار ‌های ندارنـد‬ ‫برای دیده شـدن هنرمندان فراهم شـده‪ ،‬اتفاق بزرگی‬ ‫تهـران‪ ،‬پـس از گذشـت شـش سـال از دوسـالانۀ‬
‫و درواقـع آثـاری کـه خـود هنرمنـدان ارسـال کرد ‌هاند در‬ ‫است و گام خوبی به حساب م ‌یآید؛ زیرا در سا ‌لهای‬ ‫قبلـیبرگـزار شـد‪.‬حضـور ومشـارکتهنرمنـدان‪،‬‬
‫هدانمـیـ ‌شنزاحـدهد‪:‬بـدوقدیهقـاًاسنـماتی‪.‬شـگاه «منهـای بینـال» مؤیـد‬ ‫گذشـته مجسم ‌هسـازان محدودی ‌تهـای زیـادی بـرای‬ ‫سـطح کیفـی آثـار بـه نمایـش درآمـده و مدیریـت‬
‫آقـای فخـری و‬ ‫کاخرانحمرفدـائ‌ها‌مکایر کخـاومل ًدا مداواشفـتق‌هانهدسـ‪.‬تبـام؛نچظـررا‬ ‫فخـراجی‪:‬رایـچنـیددوسـاسـاللاونقفۀـهه‪،‬فتـطبمیعچتـگًاوبنـاعـهبوثدگ؟سسـتگی و‬
‫حـرف شـما بـود‪ .‬ایـن نمایشـگاه شـامل آثـار افـرادی‬ ‫که این اسـتمرار‬ ‫قطـع بسـیاری از ارتباطـات م ‌یشـود‪ ،‬مجسم ‌هسـازانی‬
‫بـود کـه ادعـا م ‌یکردنـد کارهـای مـا خـوب بـوده‪ ،‬ولـی‬ ‫و ایجـاد جریـان اسـت کـه کیفیـت را م ‌یسـازد و بـا عبـور‬ ‫از گردونه خارج شـده و هنرمندان جدیدی نیز به این‬
‫بـرای دوسـالانه انتخـاب نشـده اسـت و بـه انتخـاب‬ ‫از پسـت ‌یوبلند ‌یها هنـر را بـه سـمت اف ‌قهـای بهتـری‬ ‫عرصـه وارد شـد ‌هاند‪ ،‬ولـی در کل تلاش بـرای برگـزاری‬
‫هیئ ‌تداوران دوسـالانه اعتراض داشـتند‪ .‬فکر م ‌یکنم‬ ‫می‌بـرد‪.‬‬ ‫دوسالانۀ هفتم‪ ،‬تلاش قاب ‌لقبولی است‪ .‬به قول یکی‬
‫ایـن مسـائل بـه ایـن دلیـل اسـت کـه مـا هنـوز یـک‬ ‫طاهـری‪ :‬م ‌یتـوان گفـت واژۀ «مجسم ‌هسـاز» در ایـران‬ ‫از اسـتادان‪« :‬در یـک سـمپوزیوم‪ 2‬ده نفـره‪ ،‬ا گـر دو اثـر‬
‫سـری پل ‌ههـا را در طـول زمـان طـی نکرد ‌هایـم‪ .‬یعنـی مـا‬ ‫هنـوز بسـیار نوپاسـت و دغدغ ‌ههایـش بـرای بیـان‪،‬‬ ‫خوب وجود داشـته باشـد‪ ،‬رویداد موفق بوده اسـت‪».‬‬
‫شـروع کرد ‌هایـم‪ ،‬ولـی بـدون تجربـه و طـی ایـن مراحل‪،‬‬ ‫توضیـح و درگیرشـدن بـا متریـال‪ ،‬در آغـاز راه اسـت‪.‬‬ ‫شـاید در حـدود ‪60‬درصـد آثـار ایـن دوره‪ ،‬نسـبت بـه‬
‫م ‌یخواهیـم ه ‌مزمـان پاب ‌هپای هنر جهانی پیش برویم‬ ‫یکـی از ویژگ ‌یهـای الزامـی بـرای هنرمنـد (آرتیسـت)‬ ‫تـم یـا درو ‌نمایـۀ انتخا ‌بشـدۀ دوسـالانه‪ ،‬موفـق از آب‬
‫کـه امـری بسـیار دشـوار اسـت‪.‬‬ ‫ایـن اسـت کـه بتوانـد مخاطـب را بـا اثـر خـود درگیـر کند‬ ‫درآمدنـد و ایـن نتیجـ ‌های مثبت اسـت که بعـد از چهار‬
‫دوسـالانه بـا چنـد سـال تأخیـر برگـزار شـد‪ ،‬در‬ ‫تـا از مسـیر سـاخت آن لـذت ببـرد‪ .‬درواقـع مخاطـب‬ ‫سـال وقفـه‪ ،‬دوسـالانۀ هفتـم توانسـته ای ‌نگونـه ظاهـر‬
‫ایـن مـدت هنرمنـدان جوانـی فرصـت حضـور در‬ ‫بایـد درگیـر فراینـد خلـق اثـر یـا فراینـدی مشـابه شـود؛‬ ‫شـود و نمـرۀ قبولـی بگیـرد‪ .‬ایـن اولیـن بـاری بـود که در‬
‫آن را از دسـت داد ‌هانـد و از ایـن جریـان دلسـرد‬ ‫یعنـی وقتـی کـه اثـری را م ‌یبینـد‪ ،‬بایـد بـه او همـان‬ ‫ایـران بـرای دوسـالانه ِتـم انتخـاب م ‌یشـد و ایـن امـر‬
‫شـد ‌هاند و تمایلـی بـه شـرکت در آن ندارنـد‪ .‬آیـا‬ ‫تجربـۀ زیسـتی را بدهـد‪ .‬بنـده در دوسـالان ‌های شـرکت‬ ‫باعـث یکدسـتی شـده بـود‪ .‬کارهـا متنـوع و چیدمـان‬
‫هنـر مـا لطمـه نم ‌یزنـد؟‬ ‫بـه بدنـۀ‬ ‫امیـثل ًنامصنسـعـئلهت‬ ‫کـردم‪ ،‬ولـی کارم انتخـاب نشـد؛ آنجـا متوجـه شـدم کـه‬ ‫آثـار خـوب بـود و در روز افتتاحیـه بـا اقبـال گسـترد ‌های‬
‫ایـران در طـی سـا ‌لهای‬ ‫سـینمای‬ ‫گاه کارهایـی از ایـن دسـت‪ ،‬ممکـن اسـت حداق ‌لهـا‬ ‫از سـوی مـردم همـراه بـود‪ .‬مـا در پشـت صحنـه همواره‬
‫گذشتهباهمۀاف ‌توخیزهایش‪،‬بازهمتوانسته‬ ‫را داشـته باشـد و مخاطـب را جـذب کنـد؛ امـا از سـطح‬ ‫از دیدگا ‌ههـا و تجـارب اسـتادان بـزرگ و پیشکسـوت‬
‫و مـا‬ ‫فتیقلـریمبـ ًفا بجـررایرنـادهـری اسـزارلوبنـرگـدزآارنکنـدرد‬ ‫جشـنوارۀ‬ ‫زیباشناسـی معمـول عبـور نم ‌یکنـد‪ .‬ب ‌هنظـرم شـاید‬ ‫اهسفـتتـفام ادیـه من ا‌یکسـنیـتمکـ‪ ،‬اهمـاشـیرککی‌تکدیننگرداگزامن احیاـسـن دنوردهو عسـاملادنتـ ًاۀ‬
‫نظـر‬ ‫م ‌یتوانیـم‬ ‫هنرمنـد نگاهـش شـخصی اسـت و زمان ‌یکـه اثـرش‬ ‫جـوان بودنـد؛ بـه همیـن خاطـر‪ ،‬شـاهد یـک دوسـالانۀ‬
‫بگیریـم‪ .‬آیـا ایـن مسـئله دربـارۀ دوسـالان ‌ههای‬ ‫در رقابتـی پذیرفتـه نم ‌یشـود‪ ،‬دلخـور م ‌یشـود؛‬ ‫پویـا و جـوان بودیـم‪ .‬مـن فکـر م ‌یکنـم ایـن حرکـت ا گـر‬
‫هنـری‪ ،‬ا گـر حتـی کیفیت خوبی نداشـته باشـند‪،‬‬ ‫ب ‌ههرحـال داوران نیـز سـلیقه و حـق انتخابـی دارنـد‬ ‫اسـتمرار پیدا کند‪ ،‬شـاید در دور ‌ههای بعدی به نقطۀ‬
‫صادق است و بازهم برگزاری آ ‌نها به روند کلی‬ ‫کـه آن هـم محتـرم اسـت‪ .‬بـا ایـن نظـر نیـز موافقـم کـه‬ ‫‌عطفـی در مجسم ‌هسـازی برسـیم‪ .‬البتـه از مسـئولان‬
‫هنـر ایـران کمـک م ‌یکنـد؟‬ ‫مجسم ‌هسـازان مـا هنـوز مسـتقل نشـد ‌هاند و خیلـی از‬ ‫خواسـتاریم وضعیـت موجـود را تغییـر ندهنـد و افـکار‪،‬‬
‫دائـ ‌مکار‪ :‬بلـه‪ ،‬خـود مـن بـه حرک ‌تهـای گروهـی و‬ ‫مجسم ‌هسـازان چشمشـان بـه غـرب اسـت و با نـگاه به‬ ‫ایدئا ‌لهـا و تجـارب ایـن دوسـالانه را بـرای برگـزاری‬
‫جریـان‬ ‫کندگـی بـرای‬ ‫هجنـریـراانصل ًهانـرخـوی ابعتنقـیاسدـ داتر‪.‬مب‪.‬ایـپردا‬ ‫آ ‌نهـا آثارشـان را خلـق م ‌یکننـد‪.‬‬
‫هنـری‬ ‫بیـن اعضـای‬ ‫فخری‪ :‬البته تا وقتی خود را در جایگاه هیئت انتخاب‬ ‫دور ‌ههـای بعـدی در نظـر بگیرنـد‪.‬‬
‫پویپوراسکـنتـگدهی بماشـشغدو‪ .‬ولقکتاریهـماجیسدیمگ‌هرنـسـادز‪،‬ا منتبع‌هاقطبـ ًواردمرتفهرنـقر‪،‬ه‬ ‫قـرار ندهیـم‪ ،‬متوجـه خیلـی از مسـائل نخواهیـم شـد‪.‬‬ ‫دائ ‌مکار‪ :‬نکتۀ اولی که م ‌یخواهم به آن اشاره کنم این‬
‫ب ‌هطـور ‌مثـال‪ ،‬وقتـی مـا بیانیـ ‌های بـرای دوسـالانه‬ ‫اسـت که در دوسـالان ‌ههای قبلی‪ ،‬برخی مجسـم ‌هها و‬
‫جریا ‌نسـازی اتفـاق نم ‌یافتـد‪ .‬ا گـر تأمیـن معـاش‬ ‫صـادر م ‌یکنیـم‪ ،‬بـا خیـل وسـیعی از آثـار ارسـالی مواجـه‬ ‫آثـار شـهری جنبـۀ طنـز و گاهـی حتـی لودگی پیـدا کرده‬
‫هنرمنـدان مجسم ‌هسـاز یـا هـر رشـتۀ هنـری دیگـری‬ ‫م ‌یشـویم‪ .‬در همیـن دوسـالانه‪ ،‬ا گـر بیانیـ ‌هاش را‬ ‫بودنـد و ایـن موقعیـت و وضعیـت قابـل درک نبـود؛‬
‫حـل م ‌یشـد‪ ،‬یـک تحـول هنـری در کشـور رخ مـ ‌یداد‪،‬‬ ‫خوانده باشـید‪ ،‬متوجه م ‌یشـوید که افتخار دوسـالانه‬ ‫بنابرایـن بـه حـدی بدبیـن شـده بـودم کـه بـه نظـرم‬
‫امـا ا کنـون همـه بـا تـرس و تردیـد مشـغول کار هسـتند‪.‬‬ ‫ایـن بـوده کـه در آثـار از فیگـور دوری کـرده اسـت؛‬ ‫م ‌یرسـید‪ ،‬مجسم ‌هسـازی ب ‌هعمـد از مسـیر اصلـ ‌یاش‬
‫مـن خـودم را هی ‌چوقـت یـک فـرد کامـل در ایـن زمینـه‬ ‫امـا متوجـه نم ‌یشـویم کـه در ِازای آن بـه چـه چیـز‬

‫‪11. Biennial‬‬
‫‪22. Symposium‬‬

‫‪ 54‬شمار ٔهنوزدهم | آبانماه‪1396‬‬

‫‪....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬

‫مهین دائم‌کار‬ ‫محمد فخری‬

‫نیـاز دارد‪.‬‬ ‫نـه جامعـۀ هنـری‪ .‬از جهتـی ایـن قبیـل نمایشـگا ‌هها‬ ‫نم ‌یبینـم و هرچـه افـراد روشـ ‌نفکر و هنرمند بیشـتری‬
‫حـالا کـه صحبـت از فضـای مدیریتـی اصفهـان‬ ‫ذهـن بسـیاری از دانشـجویان هنـر الگو م ‌یشـود‪.‬‬ ‫بـوارقاعـ ًیا‬ ‫در رونـد کار هنـر ‌ی در کنـارم قـرار داشـته باشـند‪،‬‬
‫شـد‪ ،‬کمـی بـه مسـئلۀ مجسم ‌هسـازی در‬ ‫از دیـدن جمعیـت زیـادی کـه بـا شـور و اشـتیاق‬ ‫احسـاس توانایـی بیشـتری م ‌یکنـم؛ چـون تکامـل در‬
‫مبلمـان و زیباسـازی شـهر اصفهـان بپردازیـم‪.‬‬ ‫بـرای افتتاحیـه آمـده بودنـد تعجـب کردیـم و البتـه‬ ‫هنـر جمعـی رخ م ‌یدهـد‪ .‬ا گـر ایـن ارتبـاط قطـع شـود‪،‬‬
‫وضعیت فعلی مجسم ‌هسـازی شـهری اصفهان‬ ‫دانشـجویان هنـر حضـور گسـترد ‌های داشـتند‪.‬‬ ‫بدایشگـر ادر‪،‬تمقاطیمیئنوـ ًاجکوارد نهـادارید‪.‬خاوگبـر ایی اننججاریمامن‌یتشدـاوودم؛ زدایرشا بتهه‬
‫را چگونـه م ‌یبینیـد؟‬ ‫طاهـری‪ :‬البتـه بـه نظـرم ایـن کار منتقـدان اسـت کـه‬
‫دانـ ‌شزاده‪ :‬فکـر م ‌یکنـم ب ‌هدلیـل اهمیـت موقعیـت‬ ‫وضعیـت را ارزیابـی کننـد و ببیننـد وضعیـت موجـود بـا‬ ‫قـدرت‪ ،‬انـرژی‪ ،‬اسـتعداد و پتانسـیل هنرمنـدان جوان‬
‫تاریخی‪-‬فرهنگـی شـهر اصفهـان‪ ،‬وارد کـردن عناصری‬ ‫وضعیتـی که م ‌یتوانسـت باشـد چـه تفاو ‌تهایـی دارد‬ ‫اعتمـاد دارم‪ .‬وقتـی در دوسـالانه‪ ،‬آنچـه را در ذهـن‬
‫کـه هویـت تصویـری شـهر را تغییـر م ‌یدهـد‪ ،‬هرچنـد‬ ‫و آن را توصیـف و تحلیـل کننـد و یـک الگـوی مناسـب‬ ‫هنرمنـدان جـوان اطرافمـان م ‌یگـذرد و بـه دسـت آنان‬
‫دماثلشـًاتهشـبهارشـیدم‪،‬ابنانیــددپبـارایحسسباهسـدیو قتسکـاممـلت‬ ‫قصـد بهبـود‬ ‫راهبـردی بدهنـد‪.‬‬ ‫انجام م ‌یشود م ‌یبینیم‪ ،‬م ‌یفهمیم کجا ایستاد ‌هایم؛‬
‫انجـام شـود‪.‬‬ ‫جنـاب فخـری مطلـع هسـتیم کـه پی ‌شازایـن‬ ‫آ ‌نوقـت اسـت کـه م ‌یتوانیـم موقعیـت خـود را تحلیـل‬
‫عمـدۀ تاریخـی و مـدرن تقسـیم شـده اسـت؛ عناصـر‬ ‫دشوـهسـرالاانصهفدهرـاانصفواهـقاعـ ًان‬ ‫هـم شـما بـرای برگـزاری‬ ‫کنیـم و رونـد پیـش‌رو را پی ‌شبینـی کنیـم‪.‬‬
‫مـدرن را در قسـم ‌تهای تاریخـی شـهر نم ‌یبینیـم‪.‬‬ ‫تلا ‌شهایـی کرد ‌هایـد‪.‬‬ ‫آیـا در کل م ‌یتـوان گفـت کـه بضاعـت‬
‫ایـن م ‌یتوانـد نوعـی از مدیریـت شـهری باشـد‪ .‬امـا فکـر‬ ‫ظرفیت برگزاری چنین رویدادهایی را دارد؟ چرا‬ ‫مجسم ‌هسـازی کشـور بـا کمـی خطـا‪ ،‬در همیـن‬
‫نم ‌یکنم در اصفهان به خاطر ه ‌مآمیزی بافت مدرن و‬ ‫فخـرایـی‪:‬نتقرحیرکبــ ًا تاتبمسغـتفـاونلسـماانـلدپیـو بـشهبـثومـدرکنـرهسـدریدچ؟نیـن‬ ‫حـد دوسـالانه بـوده اسـت؟‬
‫سـنتی بتـوان ایـن سیاسـت را بـه کار گرفت‪ .‬ما در شـهر‬ ‫دانـ ‌شزاده‪ :‬البتـه نم ‌یشـود گفـت بضاعتمـان در ایـن‬
‫ساخ ‌توسـازهای مدرنـی م ‌یبینیـم کـه نمـای آ ‌نهـا‬ ‫روزهایـی ایـن موضـوع را در مـوزۀ هنرهـای معاصـر‬ ‫حـد بـوده اسـت؛ چـون بسـیاری از هنرمنـدان انجمـن‬
‫هیـچ ربطـی بـه هویـت تاریخی‪-‬فرهنگـی شـهر نـدارد و‬ ‫اصفهـان مطـرح کـردم و پیشـنهاد دادم کـه بعـد از‬ ‫دوسـالانه را تحریـم کردنـد‪ ،‬هرچنـد‬ ‫ببـ ‌ههننوعظــریم اشیــرکن اتصلد ًرا‬
‫این مسـئله در محل ‌ههای مختلف هم تفکی ‌کشـدنی‬ ‫گذشـت پنـج سـال از دوسـالانۀ مجسم ‌هسـازی قبلـی‪،‬‬ ‫رویکرد درسـتی نیسـت‪ .‬باید حضور‬
‫نیسـت‪.‬‬ ‫ایـن رویـداد را بـه اصفهـان دعـوت کنیـم‪ .‬طر ‌حنامـۀ‬ ‫داشت و ا گر اعتراضی به داوری و نحوۀ مدیریت باشد‪،‬‬
‫پـس چطـور و بـا چه تدبیری م ‌یتـوان از وضعیت‬ ‫مفصلی تهیه کردیم و بودجۀ برگزاری را هم پی ‌شبینی‬ ‫م ‌یتـوان بـا قـدرت اثـر و شـرکت کـردن در رویدادهـا‪،‬‬
‫موجـود یـا بـه قولـی آنچـه هسـت بـه آنچـه بایـد‬ ‫کردیـم و حتـی مکا ‌نیابـی هـم انجـام شـد‪ ،‬کـه شـامل‬ ‫ک ‌مکـم ایـن شـرایط را تغییـر داد‪.‬‬
‫برسیم؟‬ ‫مـوزۀ هنرهـای معاصـر و حیـاط آن‪ ،‬حیـاط مـوزۀ‬ ‫دائـ ‌مکار‪ :‬ایـن تحری ‌مهـا وقتـی پذیرفتنـی اسـت کـه آن‬
‫فخـری‪ :‬واقعیـت ایـن اسـت کـه اصفهـان سیسـتم‬ ‫هنرهـای تزیینـی و حیـاط دانشـگاه هنـر (توحیدخانه)‬ ‫دسـته هنرمنـدان تحریمـی خودشـان حرکـت بهتـری‬
‫نیشـسهـر پتا‪.‬ریـمثل ًاس‬ ‫سیسـتم‬ ‫چندگانـ ‌های دارد‪.‬‬ ‫مدیریـت‬ ‫بـود‪ .‬در آن مقطـع جلسـاتی بیـن مـا و مـوزۀ هنرهـای‬ ‫در کنـار دوسـالانه ایجـاد کننـد‪ .‬خامـوش شـدن ایـن‬
‫اصفهـان‬ ‫شـد قاب ‌لقیـاس بـا‬ ‫کـه گفتـه‬ ‫معاصـر و سـایر سـازما ‌نهای مربـوط‪ ،‬ازجملـه سـازمان‬ ‫کورسـوی امیـد هنرمنـدان‪ ،‬چـه فایـد ‌های بـرای جامعۀ‬
‫کبـاهفـ کاتملقًادیسـماـخیتارجآنویجبــاارراهب‪،‬رآهپـارمتزمداه‌ن‪ ،‬یهـکاـیی‬ ‫اصفهـان در‬ ‫فرهنگـی تفریحـی و سـازمان زیباسـازی انجـام شـد‪.‬‬ ‫هنـری دارد؟ ب ‌ههرحـال بایـد وضعیـت موجـود را‬
‫بلنـدی دارد‬ ‫طر ‌حهایـی بـرای دعـوت از اسـتادان و شـورای‬ ‫بپذیریـم‪ .‬منظـورم ایـن اسـت کـه وقتـی میـزان کار کـم‬
‫نمـای آلومینیـوم دارد‪ ،‬یکـی دیگـر نمـای شیشـ ‌های‪،‬‬ ‫سیاس ‌تگذاری داشتیم و پیشنهاد کردیم که در هفتۀ‬ ‫بـوده و فضـا بـرای انجـام کار مهیـا نبـوده‪ ،‬چـه انتظاری‬
‫یکـی کاشـی و بـه همیـن ترتیـب هرکدام سـاز خودشـان‬ ‫نکوداشـت اصفهـان ایـن برنامـه را بـا حداقـل بودجـه‬ ‫م ‌یتوانیـم داشـته باشـیم که از دل ایـن محدودی ‌تها‪،‬‬
‫را م ‌یزننـد‪.‬‬ ‫برگزار کنیم‪ .‬هرچند موزه موافقت ضمنی خود را اعلام‬ ‫آثـار بسـیار شـاخص بیـرون بیایـد‪ .‬ا گـر مسـئولان اجـازه‬
‫اصفهـان‪ ،‬از دیربـاز پذیـرای مذاهـب و اقـوام‬ ‫کـرد‪ ،‬متأسـفانه کار در سیسـتم اداری پیـش نرفـت و بـا‬ ‫بدهند و صبور باشند که چند سالی بگذرد‪ ،‬در جامعۀ‬
‫مختلفیچونزرتشتیان‪ ،‬کلیمیان‪،‬مسیحیان‪،‬‬ ‫همـۀ پیگیر ‌یهـا بازهـم بـه ثمـر نرسـید‪.‬‬ ‫هنـری م ‌یتوانیـم شـاهد رونـد روب ‌هرشـدی باشـیم‪ .‬مـا‬
‫ارمنیان و گرجیان بود؛ بنابراین هویت مشـترک‬ ‫دائـ ‌مکار‪ :‬بـه نظـرم انجـام ایـن کار بـه نوعـی ظرفیـت‬ ‫تجربه کردیم که تحریم کردن کار مسئولان ‌های نیست‬
‫شـهر را همیـن تنـوع فرهنگـی شـکل داده اسـت‪.‬‬ ‫خـاص در فرهنـگ شـهر و سـطح مدیریتـی در اصفهـان‬ ‫و در ایـن میـان فقـط افـراد سـودجو سـود م ‌یکننـد و‬

‫‪55‬‬

‫‪..........................................................................‬‬
‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬

‫ازمحاسندوسالانۀ‬
‫هفتمایناست که‬

‫عشمرکدت ًا‌تکجننوادگناهنآستنند؛به‬
‫همیندلیل‪،‬شاهدیک‬
‫دوسالانۀپویاوجوان‬

‫هستیم‬

‫سمیرا دان ‌شزاده‬ ‫سینا طاهری‬

‫دان ش‌شـزاهرد‪،‬هت‪:‬ندفقیسـق ًا اییمفنیـهدمباانشـفدض؟ای پاساژی است که‬ ‫امـا آشـفتگی کـه امـروز در معمـاری‪ ،‬مبلمـان و‬
‫نشـشاـهدهد‪.‬ی وما‪،‬قپعـیًا ا ‌شصازفایهـانندربـتهاریچـخه‬ ‫گرافیک شـهری‬
‫ذهـن شـهروندان بـه آن نیـاز دارد و بـا ایـن کار م ‌یتـوان‬ ‫اصفهـان دیـده‬
‫بـه این هدف رسـید‪.‬‬ ‫نـوع مجسـمۀ شـهری نیـاز دارد تا از آشـفتگی آن‬
‫دائـ ‌مکار‪ :‬درواقـع بایـد روح ایـن شـهر را در هـر نقطـه از‬ ‫کـم کنـد‪ ،‬نـه اینکـه بـه آن بیفزایـد؟ آیـا پوشـاندن‬
‫آن دریابنـد و ببیننـد برای حفـظ آن چه کاری م ‌یتوان‬ ‫دیوارهـای بتونـی بزرگرا ‌ههـا بـا کاهـگل و رنـگ‪،‬‬
‫انجـام داد‪.‬‬ ‫نصـب بنرهایـی بـا نقـوش سـنتی و قـرار دادن‬
‫طاهـری‪ :‬البتـه در اینکـه نیـت مسـئولان این شـهر خیر‬ ‫احجامـی ماننـد طاقچـه و کـوزه‪ ،‬در زیباسـازی‬
‫اسـسـرانتجاشـمکنری نسـییسدـه وت؛کاامفـایمنتیأسسـفاتن‪.‬همنیدیرا‌تهـناواقی آع ًا ت‌نهمـاایبـله‬ ‫شـهر موفـق بـوده اسـت؟‬
‫دائـ ‌مکار‪ :‬در ابتـدا باید ببینیم رویکرد مدیریتی شـهری‬
‫دارنـد خدماتـی بـرای زیباسـازی شـهر انجـام بدهنـد‪،‬‬ ‫در اصفهان چیسـت؟ آیا مای ‌لاند شهرسـازی اصفهان‬
‫امـا کاری از دستشـان برنم ‌یآیـد؛ چـون ایـن مسـئله‬ ‫یکدسـتی سـنتی سـابق خـودش را حفـظ کنـد‪ ،‬یـا در‬
‫نیازمند تعداد زیادی مشاور و کارشناسان خبرۀ هنری‬ ‫اصفهـان بایـد رویکـردی متفـاوت بـا شـهری ماننـد یـزد‬
‫اسـت‪ .‬اصفهان شـهری اسـت که با همۀ تنوع نژادی و‬ ‫داشـت؟ رویکـرد فعلـی درزمینـۀ گرافیـک محیطـی‬
‫قومـی پـر از سـازگاری اسـت‪ ،‬اما این بافـت باید ب ‌هنوعی‬ ‫شـهر فاجع ‌هآمیـز اسـت‪ .‬ایـن چنـد سـال اخیـر ب ‌هقـدری‬
‫تمف ‌کیکیـنیـکد‪ ،‬بشـایوـدد‪.‬آونقتـمیسـیدرررامحســیرسیکنازیـاد؛صفمثهلـاًا زنماحنرکـ‌یکـهت‬ ‫اتفا ‌قهـای ناهنجـار بـر روی درودیـوار شـهر افتـاده کـه‬
‫آدم احسـاس م ‌یکنـد دیگـر کاری بـرای اصلاح آن از‬
‫در محـور چهاربـاغ راه م ‌یرویـد‪ ،‬بایـد آن مسـیر را لمـس‬ ‫دسـتمان برنم ‌یآیـد‪.‬‬
‫اتصفناعقـ ًتا آی ا‌نهصـفمهاقابـن مل ‌یدررویکد‪،‬و‬ ‫کنید و هنگام ‌یکه در مسیر‬ ‫اگفراسـخفـیرـت‪.‬ی‪:‬کوامقدعـرحًایمخطاـاصگـیروبشـههصره‪،‬یزریو‌چرنکگــذددارهمیـااکز‪،‬امدلید ًیاوااورارشهـاهتـابای اهورصدفخرهدااکدن‪،‬هل‬
‫فضـای دیگـری ببینیـد کـه‬
‫لمـس اسـت‪ .‬وقتـی شـما بـه خیابـان شـاهپور قدیـم یـا‬
‫یـجحاـددییـسگـدآرپـنناقـفماضـ‌یطگا رذاصالرنیـمعـتدـ یـسیاابمـصه‌یفکمنهـنیاـطدنق؛ـواۀچرـدوخامننـ ا‌یهساشاـصوسیـفًاهدـ‪،‬اشـدالنق‪،‬وی گقدــ ًۀزا‬ ‫چـه سـنتی و چـه مـدرن‪ ،‬دسـت نزنیـم‪ ،‬ب ‌همراتـب بهتـر‬
‫و سـنگی ‌نتر خواهـد بـود‪ ،‬تـا اینکـه شـاهد ایـن اتفاقـات‬
‫باشـیم و آلودگ ‌یهـای بصـری جدیـد اضافـه کنیـم‪.‬‬
‫آن بـر صنعـت نهـاده شـده اسـت‪ .‬در ایـن مناطـق‬ ‫ا گـر دیوارهـای اطـراف اتوبا ‌نهـای اصفهـان بـه‬
‫باف ‌تهـای مختلفـی طراحـی شـده اسـت کـه بایـد‬ ‫همان شکل اصلی و مدرن خود حفظ م ‌یشد‪،‬‬
‫همگـی در جـای خـود حفـظ شـود‪ .‬در گذشـته کسـبه‬ ‫بهتـر نبـود؟ ب ‌هعنـوان مثـال زیرگـذری در اتوبـان‬
‫و مـردم هـر محلـی‪ ،‬منـش و رفتـار و زیسـت مختـص بـه‬ ‫شـهید کشـوری بـه سـمت صفـه هسـت کـه‬
‫بهحرک ‌تهای گروهیو‬ ‫خود داشـت ‌هاند و در طراحی زیباسـازی شـهری باید به‬ ‫دیوارهـای بتونـی عریضـی دارد و خوشـبختانه‬
‫جریانهنریاعتقاددارم‪.‬‬ ‫مرد ‌مشناسـی آن توجـه شـود‪.‬‬ ‫هنـوز مدیـران شـهری اقدامـی بـرای زیباسـازی‬
‫پرا کندگیبرایجریانهنر‬ ‫مـا مجسـم ‌ههای متنوعـی از فیگورهـای رئـال‬ ‫آن انجـام نداد ‌هانـد! آیا بهتر نیسـت کـه در میان‬
‫خوبنیستوتکاملدر‬ ‫و سـردی ‌سهای مناسـبتی تـا مجسـم ‌ههای‬ ‫ای ‌نهمـه نقـوش دکوراتیـو دیوارهـای تاریخـی‬
‫سـمبولیک در شـهر اصفهـان م ‌یبینیـم‪ .‬آیـا‬ ‫اصفهان‪ ،‬در بخ ‌شهای غیرمرکزی شهر‪ ،‬شاهد‬
‫هنرجمعیرخم ‌یدهد؛‬ ‫همـان رویکـردی کـه درزمینـۀ مجسـمه در نقاط‬ ‫اتفاقـات مـدرن و مینیمـال باشـیم تـا بـا ایجـاد‬
‫ا گر این ارتباط قطع شود‪،‬‬ ‫مرکـزی و بافـت قدیمـی شـهر وجـود دارد‪ ،‬بایـد‬ ‫این کنتراست و تضاد برای فضای پرتزیین مرکز‬
‫دیگرارتقاییوجودندارد‪.‬‬

‫‪ 56‬شمار ٔهنوزدهم | آبانماه‪1396‬‬

‫‪....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬

‫ا کنـون شـورای کارشناسـی در سـازما ‌نهای مـا وجـود‬ ‫در نقـاط صنعتـی یـا مـدرن و معاصـر هـم جـاری‬
‫نـدارد و ا گـر هـم هسـت‪ ،‬اعضـای ایـن شـوراها خـوب‬ ‫باشـد؟‬
‫عمـل نکرد ‌هانـد کـه وضـع‬ ‫انچتنیخــان اب نسـشـتد‪‌ .‬هلانزودمـیًـاانیـخـازویب‬ ‫دانـ ‌شزاده‪ :‬فیگوراتیوهـا یـا عناصـری کـه رئـال کار‬
‫نیسـت کـه مـا کارشـناس‬ ‫م ‌یشـوند یـا از عناصـر سـنتی بهـره گرفت ‌هانـد‪ ،‬خیلـی‬
‫بومـی داشـته باشـیم‪ ،‬ممکن اسـت حتـی کارشـناس از‬ ‫راحـت بـا مـردم ارتبـاط برقـرار م ‌یکنند‪ .‬به نظر م ‌یرسـد‬
‫خـارج کشـور بیاوریـد‪،‬ولـیدر ارتقـایشـهریبـاهویـت‬ ‫فضاهـای مرکـزی شـهر کـه مـردم هنـوز زندگـی و جریـان‬
‫مؤثـر باشـد‪ .‬مـا در اصفهـان در دوران معاصـر چـه‬ ‫سـنتی را در آن حفـظ کرد ‌هانـد‪ ،‬بیشـتر طالـب ایـن نـوع‬ ‫اصفهانشهریاست‬
‫کرد ‌هایم؟چراهنوز بعداز انقلابدر اصفهانهیچنماد‬ ‫آثـار رئـال باشـد‪ .‬امـا وقتـی بـه حاشـیه م ‌یرویـم و وارد‬ ‫کهباهمۀتنوعنژادی‬
‫شـاخص شـهری برای این شـهر سـاخته نشـده اسـت؟‬ ‫اتوبا ‌نهـا م ‌یشـویم‪ ،‬دیگـر نیـازی بـه این نوع مجسـمه‬ ‫و قومی پر از سازگاری‬
‫در اصفهان بزر ‌گترین بنای ساخت ‌هشده مصلای شهر‬ ‫نداریـم و م ‌یتوانیـم آثـاری مدر ‌نتـر و انتزاعـی داشـته‬ ‫است؛امااینبافتباید‬
‫اسـت کـه آ ‌نهـم نیمـ ‌هکاره باقـی مانـده اسـت‪.‬‬ ‫باشـیم‪ .‬فضـای بلو ‌کبند ‌یشـدۀ صنعتی بیرون شـهر‪،‬‬ ‫ب ‌هنوعیتفکیکشود‪.‬‬
‫آیـا بـدون زیرسـاخ ‌تهای مناسـب شـهری‪،‬‬ ‫بسـتر بسـیار مناسـبی بـرای برخوردهـای متنـوع بـا‬ ‫وقتی در مسیری از‬
‫کارشناسـی صحیـح و انتخـاب اثـر متناسـب‬ ‫مجسـمه اسـت‪.‬‬ ‫اصفهانحرکتم ‌یکنید‪،‬‬
‫بـا فضـای منتخـب‪ ،‬بـه قـول آقـای فخـری جـز‬ ‫شـهر‬ ‫بیـرون‬ ‫مناطـق‬ ‫در‬ ‫دقیقـ ًا‬ ‫طاهـری‪ :‬موافقـم‪،‬‬ ‫بایدآنمسیرحسشود‪.‬‬
‫تشـدید آلودگی بصری در شـهر اتفاقی م ‌یافتد؟‬ ‫اصفهـان‪ ،‬ماننـد شـهر ‌کهای صنعتی یا مسـیر تـردد به‬ ‫ب ‌هدلیلاهمیتموقعیت‬
‫جالـب اسـت کـه در اتوبا ‌نهـا و زیرگذرهـا و‬ ‫آ ‌نهـا و رین ‌گهـای اتوبانی م ‌یتوان چنین برخوردی با‬ ‫تاریخی‪-‬فرهنگیشهر‬
‫ساخ ‌توسـازهای جدید و مدرن شـهر که بسـتر‬ ‫مجسـمه داشـت‪.‬‬ ‫اصفهان‪،‬وارد کردن‬
‫انتزاعـی‬ ‫بـدراقیقیـ ًان برصـعکـب آثـسارعیمـمـلدرشـندوه‬ ‫مناسـبی‬ ‫فخـری‪ :‬وقتـی مـا دربـارۀ اثـر مـدرن صحبـت م ‌یکنیـم‪،‬‬ ‫عناصری کههویت‬
‫اسـت‪.‬‬ ‫هسـتند‪،‬‬ ‫بایـد بـه تعریـف مـدرن بـودن ب ‌رگردیـم‪ .‬موضـوع اصلـی‪،‬‬ ‫تصویریشهرراتغییر‬
‫دائـ ‌مکار‪ :‬بلـه همیـن اتفـاق افتـاده اسـت‪ ،‬چـه لزومـی‬ ‫اندیشـه و فکـر و ذهنیـت مـدرن اسـت‪ .‬البتـه اینکـه‬ ‫م ‌یدهد‪،‬هرچندقصد‬
‫دارد که تا این حد‪ ،‬روی موتیف خاصی مثل اسـلیمی‬ ‫ا کنـون اندیشـ ‌هها بـ ‌هروز نیسـت دلیـل نم ‌یشـود مـا‬ ‫بهبودداشتهباشد‪،‬باید‬
‫یـا نقـوش قلمـکار و دیگـر عناصـر هنرهـای سـنتی و‬ ‫در شـهر از اثـر مـدرن اسـتفاده نکنیـم‪ .‬یکـی از وظایـف‬ ‫باحساسیت کاملانجام‬
‫صنای ‌عدسـتی اصفهـان بـا حالتـی اغرا ‌قشـده مانـور‬ ‫تعری ‌فشـدۀ هنرمنـدان ایـن اسـت کـه یـک قـدم جلوتر‬ ‫شود‪.‬‬
‫دهیم‪.‬بااین کار فقطاز ارزشبصریاینسرمای ‌ههای‬ ‫از جامعـه حرکـت کننـد‪ .‬درواقـع وقتـی م ‌یگوییـم کـه‬
‫هنـری م ‌یکاهیـم و بـا ابتدای ‌یتریـن برخوردهـا‪ ،‬بـه هنـر‬ ‫هنرمنـدان روشـنفکر هسـتند‪ ،‬یعنـی فکرشـان جلوتـر از‬
‫اصیـلمملکـتخـوداهانـتم ‌یکنیـم‪.‬چـراموتیفـیبه‬ ‫عامـۀ مـردم اسـت‪ ،‬امـا اثـر شـهری نبایـد آ ‌نقـدر جلوتـر‬
‫ایـن زیبایـی کـه در بسـتر خـودش بـر روی یـک رومیزی‬ ‫از مـردم باشـد کـه درک آن بـرای هی ‌چکسـی‪ ،‬حتـی‬
‫یا کاش ‌یکاریدیوارهایبناهایتاریخ ‌یمان کار شده‪،‬‬ ‫خـود هنرمنـدان هـم مقـدور نباشـد و نیـاز بـه بیانیـه‬
‫بایـد بـا ایـن عملکـرد بـه بدتریـن شـکل ممکـن ارائـه‬ ‫داشـته باشـد‪ .‬شـاخص ‌ههای تعریـف هنـر شـهری و‬
‫شـود‪.‬ایـنمسـئلهمـردمراآزار م ‌یدهـدوذهـنآ ‌نهـارا‬ ‫مجسـمۀ شـهری بـا اندیشـۀ فـردی فرق م ‌یکنـد‪ .‬وقتی‬
‫ب ‌هلحـاظ بصـری دچـار تشـویش و رکـود م ‌یکنـد‪ .‬مـن بـا‬ ‫یـک هنرمنـد م ‌یخواهـد مجسـمۀ شـهری ارائـه دهـد‪،‬‬
‫صحبـت خانـم دانـ ‌شزاده موافقم که کارهـای معمول‬ ‫ابتـدا بایـد مشـخص باشـد کـه اثـر بـرای کـدام فضـا در‬
‫را در قسـم ‌تهای مرکـزی قـرار بدهیـم و اجـازه بدهیـم‬ ‫نظـر گرفتـه شـده اسـت‪ .‬بـه قـول شـما هـر محـل در‬
‫آثـار حـاوی اید ‌ههـای خلاق در پرا کندگ ‌یهـای شـهر‬ ‫اصفهـان‪ ،‬تعاریـف و شـاخص ‌ههای خـاص خـود را دارد‪.‬‬
‫قـرار بگیرنـد‪.‬مشـکلاینجاسـت کـههرچـهجسـ ‌توجو‬ ‫البته گاهی مجسم ‌هسـاز‪ ،‬از قبل مجسـم ‌های را ب ‌هطور‬
‫م ‌یکنیـم‪ ،‬هیـچ سـاختمان مدرنـی در شـهر نم ‌ییابیـم‬ ‫ویـژه بـرای محلـی خـاص و بـا توجـه بـه مختصـات آن‬
‫کـه بتـوان در کنـار آن آثـار مکمـل شـهری‪ ،‬ماننـد‬ ‫طراحـی م ‌یکنـد‪ ،‬امـا در مواقعـی هـم ممکـن اسـت‬
‫محاجضـسـر‪،‬مب‌ه ‌ههاطویرکلـشـهیرتقیریمـبـ ًادرهیـنایچجکاارد کدرردخـ‪.‬یورعنوـمیددرنرـحیادلر‬ ‫ایـن رونـد برعکـس باشـد‪ .‬بـه فـرض ا گـر اثـری درخـور‬
‫اجراسـت و ب ‌هلحـاظ زیباشناسـی و فنـی‪ ،‬اثـر خوبـی‬
‫معماری شـهر ‌یمان صورت نم ‌یگیرد‪ .‬فضاهایی مثل‬ ‫اسـت‪ ،‬جسـ ‌توجو کنیـم و محـل نصـب مناسـبی‬
‫سیت ‌یسـنتر یـا سـاختمان اجلاس از معـدود حـرکات‬ ‫بـرای آن بیابیـم‪ .‬پـس در ابتـدا بایـد تعریفـی جامـع از‬
‫مدرنـی بـود کـه انجـام شـد‪ .‬مـن وقتـی م ‌یخواهـم در‬ ‫مجسم ‌هسـازی شـهر داشـته باشـیم‪ .‬علاوه بـر ابعـاد‪،‬‬
‫ایـن شـهر کار مدرنـی انجـام دهـم‪ ،‬بایـد جسـ ‌توجو‬ ‫بایداندازهومتریال‪،‬خصل ‌تهاییمثلمردمیبودن‪،‬‬
‫کنـم و بنـا بـه ذهنیـت خـود فضایـی درخـور آن اثـر پیـدا‬ ‫اجتماعی بودن‪ ،‬آوانگارد بودن و خیلی از مسائل دیگر‬
‫کنـم و نگاهـم را بـه آن فضـا در حجمـی تصـور کنـم کـه‬ ‫آ ‌نهـا را در نظـر بگیریـم‪ .‬هما ‌نطـور کـه آقـای طاهـری‬
‫آن حجـم‪ ،‬چکیـده‪ ،‬مکمل و یـا خلاص ‌های از آن فضای‬ ‫گفتنـد‪ ،‬مـا تعـدادی افـراد مسـئول دلسـوز داریـم بـا‬
‫شـهری باشـد و حسـی هنـری ازنظـر بصـری و معنایـی‬ ‫بودجـ ‌های قاب ‌لتوجـه که از زحماتشـان آ ‌نطور که باید‬
‫بـه آن بدهـم‪ .‬ایـن آثار بدون بسـتر مناسـب شـهری‪ ،‬اثر‬ ‫نتیجـ ‌های حاصـل نشـده اسـت‪ .‬بزر ‌گتریـن چیـزی کـه‬
‫مثبتـی بـر شـهر نخواهـد داشـت‪.‬‬ ‫حکومـت صفـوی را پیـش بـرد و آن‌را از تحجـر نجـات‬
‫جالـب اینجاسـت کـه ایـن موضـوع در میـان‬ ‫داد آن بـود کـه دربارشـان تلاش کـرد کـه متخصصـان‬
‫مـردم نیـز همیـن تصـور را ایجـاد کـرده اسـت‪ .‬در‬ ‫را از همـۀ نقـاط جمـ ‌عآوری کنـد و ایـن باعـث شـد آثـار‬
‫گف ‌توگوهـای مردمـی و رصـد افـکار عمومـی نیـز‬ ‫مهـم‪ ،‬مانـدگار و جهانـی سـاخته شـود‪ .‬هما ‌نطـور کـه‬
‫بـا همیـن دیدگ ‌ا ‌ههـا راجـع بـه ایـن آثـار مواجـه‬ ‫شـا ‌هعباس از سراسـر کشـور کارشناسـان زبـده را جمـع‌‬
‫شـد ‌هایم‪ .‬ممنون از همۀ شـما بزرگواران که این‬ ‫کـرد و تمامـی افـراد نیـز نـام عباسـی را گرفتنـد و در آن‬
‫فرصـت را در اختیارمـان قـرار دادیـد‪.‬‬ ‫مقطـع تاریخـی تأثیرگـذار بودنـد‪.‬‬

‫‪57‬‬

‫‪..........................................................................‬‬
‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬

‫«وضعیت»یا«ضدوضعیت»؟‬

‫گف ‌توگویی با چهار هنرمند مجسم ‌هساز‪:‬‬
‫حمیدرضا فتوحی‪ ،‬امین بلاغی‪ ،‬ساغر پیرحیاتی و هومان اسماعی ‌لزاده‬

‫حـوزه وجـود دارد‪ .‬مـن اطلاعـات دقیقـی از ظرفیـت‬ ‫بـا سلام و درود بـه همـه دوسـتان؛ بـه عنـوان‬ ‫سمیرادان ‌شزاده‬
‫هنرمنـدان مجسم ‌هسـاز ایـران دارم و مطمئنـم‬ ‫اولیـن سـؤال نظرتـان را در مقایسـ ‌های تطبیقـی‬
‫گمفتجسنمدا‌رهنسـدا‪.‬زباسنـاییاررانـییازدآر ‌نسـهاطصحرفدًانیـدارحسـرمپ‌فوهزاییوی‌مبهراایی‬ ‫دربـارهجایـگاهمجسـم ‌ههایشـهریدر ایـرانو‬ ‫مجسم ‌هساز و‬
‫خارجـی شـرکت م ‌یکننـد؛ ولـی متأسـفانه در ایـران بـه‬ ‫پژوهشگر‬
‫آنـان ک ‌متوجهـی م ‌یشـود‪ .‬بـه نظـرم مجسم ‌هسـازان ما‬ ‫سـایر نقـاط دنیـا‪ ،‬بیـان کنیـد؟‬
‫نیـاز بـه کشـفدارندتـاارزشوجایگاهواقعیخـودرادر‬ ‫بلاغـی‪ :‬بـه نظـر مـن مجسم ‌هسـازی در کشـور ما بـه دو‬ ‫هفتمیندوسـالانۀ(بینا ِل)‬
‫مجسم ‌هسـازی بـه دسـت آورنـد‪.‬‬ ‫دسـتۀ مجسـم ‌ههای شـهری و نمایشـگاهی تقسـیم‬ ‫ملیمجسم ‌هسازیتهران‪،‬شهریور‬
‫بـا توجـه بـه موارد یادشـده و در نظـر گرفتن تمام‬ ‫شـدهاسـت‪.‬در بخشمجسـم ‌ههایشهری‪،‬تبلیغات‬ ‫و مهـر امسـال در مـوزۀ هنرهـای‬
‫دشـوار ‌یها در هنـر ایـران‪ ،‬دوسـالانۀ هفتـم‬ ‫و پیا ‌مرسـانی وجـه مهمـی اسـت و نوعـی فانتـزی‬ ‫معاصـر تهـران برگـزار شـده اسـت‪ .‬در‬
‫مجسم ‌هسـازی بـا دو دوره غیبـت و وقفـ ‌های‬ ‫خـاص نیـز در آ ‌نهـا رواج دارد تـا جـو شـادا ‌بتری در‬ ‫فراخواندوسـالانهآمـده‪«:‬دورنمای‬
‫طسـولطانـحیکیبرفـگـزیارو کشّـمـد‪.‬ینو نظـرحـوحۀرافـرائ‌هـاۀیآثـاشـرمچای‪ ،‬دسـربـاترۀ؟‬ ‫شـهر ایجـاد شـود‪ .‬هنر مجسـمۀ شـهری را هـم م ‌یتوان‬ ‫برگـزاری دوسـالانه ایجـاد بسـتری‬
‫فتوحـی‪ :‬ا گـر بخواهیـم ب ‌هصـورت ریشـ ‌های برگـزاری‬ ‫در سـه زمینـه دسـت ‌هبندی کـرد‪ :‬اول‪ ،‬مجسـم ‌ههای‬ ‫مناسـببـرایمعرفیسـویۀپیشـرو‬
‫بایـد‬ ‫بدپورسســایلانمۀایـهفنتـامسـرا نتقـکـدهکانیـصـومل‪ً،‬ااولدیـوسنـالساـنؤاهلیجـاکـهی‬ ‫مناسبتی که به مضامین ملی‪ ،‬مذهبی و‪ ...‬مربو ‌طاند‬ ‫وبالندۀهنرمجسم ‌هسـازیمعاصر‬
‫چـه‬ ‫و م ‌یتواننـد موقـت هـم باشـند؛ دوم‪ ،‬مجسـم ‌ههایی‬ ‫ایـران اسـت کـه در شـرایط متکثـر‬
‫افـرادیاسـت؟بـهفراخـوانعمومـینیـاز داردیـابایـداز‬ ‫کـه مشـاهیر و مفاخـر هـر شـهری را نمایـش م ‌یدهـد؛‬ ‫و گون ‌هگـون مجسم ‌هسـازی امـروز‬
‫هنرمندان دعوت شـود؟ در پاسـخ باید گفت بخشـی از‬ ‫سوم‪،‬مجسم ‌ههایی کهمضامینفرهنگیواجتماعی‬ ‫جهان‪،‬باتلفیـقراهبردهایهنری‬
‫فراخوان دوسـالانه باید به دعوت از کسـانی اختصاص‬ ‫را در سـطح شـهر گسـترش م ‌یدهنـد‪ .‬در همـۀ ایـن‬ ‫بویانندجیامشــدگتـایب‪،‬تبـوانهـدخلـشایق آسثــاترٔهتیعاویمــژله‬
‫م ‌ییافـت کـه در دو سـال گذشـته نمایشـگاه انفـرادی‬ ‫زمین ‌ههـا مجسم ‌هسـاز بایـد در خدمـت جامعـه باشـد و‬ ‫هنرمندانـه بـا دنیـای هنـر معاصـر‬
‫موفق داشـت ‌هاند‪ ،‬تا آثار این افراد با‌توجه بیشـتری نقد‬ ‫باشـد‪ .‬ایـن دوسـالانه بـا تعریـف‬
‫شـوند و در بخـش دیگـر آثـار هنرمنـدان لایقـی پذیرفتـه‬ ‫نـه ب ‌هعکـس‪.‬‬ ‫درو ‌نمایـ ‌هاینظـریبـرآناسـتتـا‬
‫م ‌یشـد کـه نتوانسـت ‌هاند در گالر ‌یهـای خصوصـی‬ ‫اسـماعی ‌لزاده‪ :‬مـن دلیـل توسـعه نیافتـن‬ ‫روندفکریدرآفرینشونیزخوانش‬
‫حضـور یابنـد‪ ،‬تـا به مـدد داوری بتواننـد اثر خـود را ارائه‬ ‫مجسم ‌هسـازی ایـران را در انفصـال آن از گذشـت ‌هها و‬ ‫آثـار را تشـویق کنـد‪ ...‬درو ‌نمایـۀ‬
‫دهنـد‪.‬‬ ‫از دسـت دادن مقاطـع زمانـی م ‌یدانـم کـه ایـن هنـر در‬ ‫(تـ ِم) «وضعیـت» ویژگـی مشـترک‬
‫اسماعی ‌لزاده‪:‬در دوسالانهآثار ضعیفیدیدهم ‌یشود‬ ‫ایـران مهجـور بـوده اسـت و مجسم ‌هسـازان در انـزوای‬ ‫دهرنآرمننـخداوانـن مشعاخصوـارهنمـادسـشـتد‪.‬ک»ـقه آطثـعـاًار‬
‫کـه در مقایسـه بـا آثـار غیرمنتخـب‪ ،‬نوعـی ب ‌یعدالتـی‬ ‫کارگا ‌ههـای خـود فعالیـت م ‌یکردنـد‪ .‬در ایـران بعـد از‬ ‫دوسـالانۀحاضرنیز‌مانندهـررویداد‬
‫در انتخـاب آثـار را ب ‌هوضـوح آشـکار م ‌یکنـد‪ .‬البتـه مـن‬ ‫انقلاب‪ ،‬اجـرای پرترۀ شـهدا در قالـب پروژ ‌ههای جدی‬ ‫بـزرگ دیگـر‪ ،‬خالـی از نقـد نیسـت‬
‫ب ‌هدلیـل جه ‌تگیر ‌یهـای داوران در دوسـالان ‌ههای‬ ‫مجسم ‌هسـازی مطـرح شـد و ایـن رونـد ک ‌مکـم بـه‬ ‫و بایـد بـا آسی ‌بشناسـی صحیـح‪،‬‬
‫قبـلوپیـ ‌شداوری کـهداشـتم‪،‬علاقـ ‌هایبهشـرکتدر‬ ‫سـمت کارهـای مفهومـی رفتـه و درنهایـت بـه برگـزاری‬ ‫رونـدیروب ‌هرشـدایجـادوبـهتـداوم‬
‫دوسـالانۀ اخیـر نداشـتم و هنـوز از تصمیمـم راضـ ‌یام؛‬ ‫سـمپوزیو ‌مها و تـداوم دوسـالان ‌هها منجـر شـده اسـت‪.‬‬ ‫برگـزاریایـنمهـم کمـک کـرد‪.‬این‬
‫نظر اغلب پیشکسوتان و دانشجویان نیز درباره داوری‬ ‫پیرحیاتـی‪ :‬هرچنـد جنبـش مجسم ‌هسـازی مـا خیلـی‬ ‫رخـدادبهانـ ‌هایشـدتـابـاچنـدتـن‬
‫و انتخـاب آثـار و نحـوه نمایـش همیـن اسـت‪.‬‬ ‫دیـر و بـه تقلیـد از سـایر کشـورها صـورت گرفتـه‪ ،‬امـا‬ ‫از مجسم ‌هسـازان ایرانـی فعـال در‬
‫کانـصلم ً‪،‬ا‬ ‫بحـث اضافـه‬ ‫ادامـۀ ایـن‬ ‫بایـد در‬ ‫فتوحـی‪ :‬البتـه‬ ‫مقایسۀ این دو نیز اشتباه است؛ زیرا در سایر کشورها‪،‬‬ ‫عرصـۀملـییـابی ‌نالمللـی گف ‌توگو‬
‫کرد ‌هانـد کـه‬ ‫را انتخـاب‬ ‫آثـاری‬ ‫همیـن داوران‬ ‫اجـرای اثـر بـا توجـه بـه فضـا‪ ،‬محیـط و فرهنـگ همـان‬ ‫کنیـم و دیـدگاه ایـن هنرمنـدان را‬
‫مجسـمه نیسـتند؛ تـا حـدی کـه نیـاز بـه تعریـف دوبـارۀ‬ ‫منطقه شـکل م ‌یگیرد‪ .‬فکر م ‌یکنم در ایران مه ‌مترین‬ ‫دربـارۀ تعامـل مجسـمه و شـهر و‬
‫مجسـمه احسـاس م ‌یشـود‪ .‬دربـارۀ کیفیـت آثـار‬ ‫مسـئله‪ ،‬عدم تناسـب مجسـم ‌هها با محیط‪ ،‬اسـتفاده‬ ‫جایگاهمجسمۀشهریدراصفهان‬
‫بایـد گفـت اید ‌ههـای بخـش عمـدۀ آثـار بسـیار کهنـه و‬ ‫از مـواد و مصالـح نامناسـب ب ‌هدلیـل مسـائل اقتصـادی‬
‫د ‌مدسـتی و اجـرای آ ‌نهـا نامطلـوب اسـت‪ .‬ایـن نحـوۀ‬ ‫و اسـتفاده از نیـروی غیرمتخصـص اسـت کـه از کیفیت‬ ‫جویـا شـویم‪.‬‬
‫ارائه مربوط به دهۀ هفتاد شمسـی اسـت؛ ب ‌هطور ‌یکه‬ ‫مجسـم ‌ههای شـهری م ‌یکاهـد؛ همچنیـن قشـر عامـه‬
‫در زمینـۀ پذیـرش آثـار هنـری‪ ،‬هنـوز به علـل فرهنگی با‬

‫مجسـمه بیگان ‌هانـد‪.‬‬
‫فتوحـی‪ :‬البتـه بـا توجـه بـه حضـور افـراد مسـتعد در‬
‫بخـش مجسم ‌هسـازی‪ ،‬جـای پیشـرفت زیـادی در این‬

‫‪ 58‬شمار ٔهنوزدهم | آبانماه‪1396‬‬

‫‪....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬

‫سرور دانش زاده‬

‫امین بلاغی‬ ‫ساغرپیرحیاتی‬

‫تنها باید از هنرمندان تشکیل شود؟ این هیئت‬ ‫وقتـیبـرایدیـدنبینـال بهموزۀهنرهـایمعاصروارد‬ ‫هفتمیندوسالانه‪،‬‬
‫چـه مـواردی را بایـد در نظـر بگیـرد تـا قضـاوت‬ ‫م ‌یشـویم‪ ،‬گویـا داریـم در همـان دهـه قـدم م ‌یزنیـم‪.‬‬ ‫دهدرصدظرفیت‬
‫عادلان ‌هتـری صـورت پذیـرد؟‬ ‫بخـش دیگـری از آثـار کـه م ‌یتـوان آ ‌نهـا را مجسـمه‬ ‫مجسم ‌هسازیایران‬
‫ویـژه‬ ‫کـدرودسـهابلـانوده‪.‬رومیطکـرمئدنـ ًای‬ ‫بلاغـی‪ :‬شـکی نیسـت کـه‬ ‫نامیـد‪ ،‬در دو دسـته تقسـی ‌مبندی م ‌یشـود‪ :‬دسـت ‌های‬ ‫همنبود‪.‬آثاررا ‌هیافته‪،‬با‬
‫افـراد‬ ‫بـرای داوری آثـار انتخـاب‬ ‫کـه حتـی ا گـر داوری هم نم ‌یشـدند‪ ،‬به دوسـالانه ورود‬ ‫نوشتنبیانی ‌ههایمفصل‬
‫دیگـری بود ‌هانـد کـه آثـار متنو ‌عتـری داشـتند‪ ،‬ولـی در‬ ‫پیدا م ‌یکردند؛ و دستۀ دیگر حدود ده اثر بود که قابل‬ ‫اختیار نقد را از مخاطب‬
‫دوسـالانه انتخاب نشـد ‌هاند‪ .‬این دوسالانه‪ ،‬ده درصد‬ ‫داوری بودنـد؛ امـا متأسـفانه ایـن مجسـم ‌هها در شـأن‬ ‫گرفتهبودند‪.‬‬
‫ظرفیـت مجسم ‌هسـازی ایـران هـم نبـود‪ .‬آثـار را ‌هیافته‪،‬‬
‫بـانوشـتنبیانی ‌ههـایمفصلاختیار نقـدرااز مخاطب‬ ‫زمـان حـال و مجسم ‌هسـازان مـا نیسـتند‪.‬‬ ‫در حال حاضر ارزیابی‬
‫گرفتـه بودنـد‪.‬‬ ‫بلاغـی‪ :‬دیـدگاه مـن در برخـی مـوارد بـا آقـای فتوحـی‬ ‫بیشترآثارباجه ‌تگیری‬
‫فتوحـی‪ :‬درصـد سـلیق ‌های بـودن داوری ب ‌هخصـوص‬ ‫ایهـمن اسـوسـ استـ کـته‪.‬منـعگماـهولاًانتآثـقـاارددریعـمـرنضهـچنمـ بـد ثهاندیـوهسـدایـلاندهه‬ ‫داورانیااعمالسلیقۀ‬
‫در دوسـالانه خیلـی زیـاد شـده اسـت‪ .‬مشـکلاتی کـه‬ ‫م ‌یشـدند؛ ولـی بیانیـۀ (اسـتیتمنت) آ ‌نهـا چندیـن‬ ‫شخصیصورتم ‌یگیرد؛‬
‫در داوری وجـود داشـت زمین ‌هسـاز فراخوانـی بـه نـام‬ ‫دقیقه طول م ‌یکشید‪ .‬بیشتر به نظر م ‌یآمد دوسالانۀ‬ ‫ب ‌هنظرمبرایداوریاثر‪،‬‬
‫«منهای بینال» شد تا آثاری که در داوری قبول نشده‬ ‫نقـد هنـری باشـد تـا دوسـالانۀ مجسم ‌هسـازی؛ فکـر‬ ‫هیئتیازاقشارفرهیختۀ‬
‫بـود در نمایشـگاهی جنبی دیده شـود‪ .‬تعـداد زیادی از‬ ‫م ‌یکنـم کـه تنهـا یـک کار را دیـدم کـه بیانیـۀ مفصـل‬ ‫جامعهنیازاست‬
‫هنرمنـدان م ‌یخواسـتند بـرای اعتـراض بـه داوری در‬ ‫نداشـت و فقـط نـام اثـر و نـام هنرمنـد در کنـار آن ذکـر‬
‫آن شـرکت کننـد‪ ،‬امـا متأسـفانه ب ‌هدلیـل محافظ ‌هکاری‬
‫فقـط هفـده نفـر در آن حاضـر شـدند‪ .‬اثـر خـود مـن در‬ ‫شـده بـود‪.‬‬
‫دوسـالانه مـردود اعلام شـد و مـن بـا اطمینـان خاطـر‬ ‫فتوحـی‪ :‬چـون جریـان نامحسوسـی میـان‬
‫در ایـن فراخـوان شـرکت کـردم؛ حتـی ا گـر فقـط یـک‬ ‫مجسم ‌هسـازان شـکل گرفتـه کـه ارائـۀ بیانیـۀ مفصل را‬
‫شـرک ‌تکننده داشـت‪ ،‬بازهـم حضـور م ‌ییافتـم‪ ،‬چـون‬ ‫نمـادی از برخـورد روشـنفکرانه م ‌یداننـد و نتیجـه آن‬
‫اثـرم را قاب ‌لدفـاع م ‌یدانـم‪.‬‬ ‫شـده کـه ا کنـون کمتر کسـی بـا آثار جدیـد ارتبـاط برقرار‬
‫اسـماعی ‌لزاده‪ :‬در ادامـۀ ایـن بحـث ب ‌هطـور قطـع‬
‫م ‌یگویـم کـه مـا مجسم ‌هسـازها‪ ،‬حداقـل یـک بـار از‬ ‫می‌کنـد ‪.‬‬
‫داوریرنجید ‌هایم؛وقتیهنرمنداثریراخلقم ‌یکند‪،‬‬ ‫بلاغـی‪ :‬درواقـع محتـوا و سـاختار بایـد هـر دو در کنـار‬
‫تلاش م ‌یکنـد بـا سـابقۀ آموزشـی‪ ،‬تجربـه و امکاناتـش‬ ‫یکدیگـر رشـد کننـد؛ ولـی فکـر م ‌یکنـم ب ‌هدلیـل ضعـف‬
‫بهتریـن را بسـازد‪ .‬وقتـی اثـر در مظـان داوری قـرار‬ ‫تکنیکـی‪ ،‬تمرکـز بیشـتر بـر بخـش محتـوای آثـار بـوده‬
‫م ‌یگیرد‪ ،‬هنرمند حس م ‌یکند به او ظلم شـده اسـت‪.‬‬ ‫اسـت‪ .‬قـدرت مفاهیـم و ضعـف اجـرا‪ ،‬ایـن ذهنیـت را‬
‫متأسـفانه در حـال حاضر ارزیابی کیفـی و محتوایی آثار‬ ‫م ‌یسـاخت کـه ا گـر بـه شـما م ‌یگفتنـد ایـن دوسـالانه‬
‫بیشـتر بـا جه ‌تگیـری عمومـی داوران یـا اعمال سـلیقۀ‬ ‫در سـال ‪ 1960‬برگـزار شـده‪ ،‬بـرای شـما باورپذیرتـر بـود‪.‬‬
‫شـخصی صـورت م ‌یگیـرد‪ .‬مـن بـا تشـکیل هیئتـی از‬ ‫موضوع برخی آثار امروزی بود‪ ،‬اما نحوۀ ارائه و تکنیک‬
‫اقشـار فرهیختـۀ جامعـه بـرای سـنجش صلاحیـت اثـر‬ ‫اجـرای چیدما ‌نهـا‪ ،‬دهـۀ شـصت یـا هفتـاد میلادی را‬
‫بیشـتر موافقـم‪.‬‬
‫بلاغـی‪ :‬بلـه‪ ،‬هما ‌نطـور کـه در بح ‌ثهـای قبلـی هـم‬ ‫یـادآور م ‌یشـد‪.‬‬
‫بـه نظـر شـما هیئـ ‌تداوران آثـار هنـری بایـد‬
‫متشـکل از چـه کارشناسـانی باشـد و چـه‬
‫شـاخص ‌ههایی داشـته باشـد؟ آیـا ایـن هیئـت‬

‫‪59‬‬

‫‪..........................................................................‬‬
‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬

‫سرور دانش زاده‬

‫هومان اسماعی ‌لزاده‬ ‫حمیدرضا فتوحی‬

‫و مرتفـع دارد کـه بـا بافـت و معمـاری غالـب در شـهر‬ ‫بـه خانـم دانـ ‌شزاده گفتـم‪ ،‬مسـلم ًا ا گـر قـرار باشـد‬
‫متفـاوت باشـد‪ .‬ایجـاد آثـار پسـ ‌تمدرن م ‌یتوانـد ذهن‬ ‫اثـری در سـطح شـهر نصـب شـود‪ ،‬بـرای داوری آن تنهـا‬
‫اشبا ‌عشـدۀ شـهروندان و توریسـ ‌تها را متحـول کنـد‪،‬‬ ‫مجسم ‌هسـاز نم ‌یتوانـد تصمیـم بگیـرد؛ درواقـع بایـد‬
‫بـهنظـرم«آرش کمانگیـر»اثراسـتادمعماریانتوانسـته‬ ‫شـورایی متشـکل از شهرسـاز‪ ،‬معمـار‪ ،‬مجسم ‌هسـاز‪،‬‬
‫در ایـن زمینـه موفـق باشـد؛ امـا بـه علـت ارتفـاع کـم‬ ‫روا ‌نشـناس‪ ،‬جامع ‌هشـناس‪ ،‬مورخ‪ ،‬جغرافـ ‌یدان و‪...‬‬
‫مجسـم ‌هها‪ ،‬آثـاری از ایـن دسـت نتوانسـت ‌هاند آ ‌نگونـه‬ ‫وجـود داشـته باشـد تا بتـوان به تشـخیص صحی ‌حتری‬
‫اصفهان در مقام شهری‬ ‫کـه بایـد‪ ،‬مؤثـر باشـند‪ .‬در اصفهـان بیننـده بیشـتر بـا‬ ‫از ابعـاد متفـاوت مجسـمه دسـت یافـت؛ هرچنـد‬
‫باقدمتوتاریخی کهن‪،‬‬ ‫فر ‌مهـای معمـاری سـروکار دارد؛ ازایـ ‌نرو فضـای شـهر‪،‬‬ ‫جم ‌عبندی نهایی را مجسم ‌هسـاز بهتر م ‌یتواند انجام‬
‫مسـتعد آثـاری اسـت کـه فراتـر از ارتفـاع سـاختارهای‬ ‫دهـد‪.‬‬
‫نیاز به عناصر جدید و‬ ‫معمـول بـا متریا ‌لهـای مختلـف و منطبـق بـا ایـدۀ اثـر‬ ‫از آنج ‌اکـه ایـن ماهنامه در شـهر اصفهان منتشـر‬
‫تکمی ‌لکنند ‌هایچون‬ ‫اباسـشـمنادعیو د‌لرزافدضها‪:‬هاالیبـتـیهبـاایـدیـندرسـؤساولسـکیامعلن ًاصسـبلیشـقو‌هنادی‪.‬‬ ‫م ‌یشـود‪ ،‬مایلـم در انتهـای ایـن گف ‌توگـو‬
‫مجسمهدارد؛تافضای‬ ‫ب ‌هاختصـار دربـارۀ شـهر اصفهـان و جایـگاه‬
‫شهرراخواناتروفرهنگ‬ ‫است‪ .‬ابتدا مجسم ‌ههای شهری را باید در چند زمینه‬ ‫مجسـمه در آن صحبـت کنیـم‪ .‬بـه نظـر شـما‬
‫تقسـی ‌مبندی کـرد‪ :‬اول‪ ،‬مجسـمۀ مفاخـر کـه نمـاد‬ ‫مجسـمۀ متناسـب بـا فضـای تاریخـی و معماری‬
‫آنرااحیا کند‪.‬‬ ‫افتخارآفرینـان شـهر هسـتند و برایمـان ارزشـمندند؛‬ ‫این شهر چه نوع مجسم ‌های است؟ در صورت‬
‫مجسم ‌هسازانمانیازبه‬ ‫دوم‪ ،‬مجسـم ‌ههایی کـه جنبـۀ تزیینـی دارنـد و هنـر‬ ‫پیشـنهاد طراحـی مجسـمه در اصفهـان‪ ،‬ایـن‬
‫مجسـم ‌ههای تعاملـی کـه‬ ‫کعارمبـورمـد تیزییهنـسـیتنداردن؛ـدسـوومثمل‪ً،‬ا‬ ‫آثار باید چه خصوصیاتی داشـته باشـند و با چه‬
‫کشف دارند‪ ،‬تا ارزش و‬ ‫بـرای ایجاد ارتبـاط در معابر‬ ‫مـوادی سـاخته شـوند؟‬
‫جایگاهواقعیخودرادر‬ ‫نصـب م ‌یشـوند‪ .‬مـن فکـر م ‌یکنـم در اصفهـان‪ ،‬بـه‬ ‫بکاثـفرتشـمهدررهاندیاریتارمی‪.‬مخـطیمئدنن ًایـادریـبافک ب‌تاهفـاتی‬ ‫بلاغـی‪ :‬در ا‬
‫مجسم ‌هسازیبهدست‬ ‫تمـام ایـن مجسـم ‌هها نیـاز اسـت؛ تـا فرهنـگ تجسـمی‬ ‫تاریخی و یک‬
‫شـهرارتقـایابـد‪.‬در کلهنـرشـهریبایـددر کنـار عناصر‬ ‫تاریخـی شـهر آثـاری را قـرار م ‌یدهنـد کـه بـا آن بخـش‬
‫آورند و هنر خود را در‬ ‫تاریخـی‪ ،‬نوعـی همزیسـتی مسـالم ‌تآمیز بـا جامعـه بـه‬ ‫از شـهر متناسـب باشـد؛ ب ‌هنظـرم کارهـای خلاقان ‌هتـر و‬
‫سطحدنیامطرح کنند‪.‬‬ ‫وجـود آورد‪.‬‬ ‫ب ‌هروزتر را باید در باف ‌تهای جدید قرار دهند‪ .‬اصفهان‬
‫پیرحیاتـی‪ :‬بـدون در نظـر گرفتـن عنـوان شـهر بایـد‬ ‫یکـی از اولیـن شـهرهایی بـود کـه مجسم ‌هسـازی در آن‬
‫بگویـم کـه همـۀ شـهرها ظرفیـت پذیـرش مجسـمه را‬ ‫رونـق گرفـت‪ .‬لیکن با وجود هنر و معماری اسلامی که‬
‫دارنـد‪ .‬مجسـمه عنصـر کام ‌لکننـدۀ معمـاری اسـت و‬ ‫ب ‌هصـورت انتزاعـی در بافـت ایـن شـهر یافـت م ‌یشـود‪،‬‬
‫ا گـر متناسـب بـا فضا باشـد مـردم را جذب خواهـد کرد‪.‬‬ ‫بخش تاریخی نیز م ‌یتواند بسـتر مناسـبی برای اجرای‬
‫اصفهان هم در مقام شهری با قدمت و تاریخی کهن‪،‬‬ ‫کارهـای سـنتی و حتـی مـدرن باشـد؛ ب ‌هطور ‌یکـه در‬
‫نیاز به عناصر جدید و تکمی ‌لکنند ‌های چون مجسمه‬ ‫تناسـب بـا معمـاری و نقـوش سـنتی ایرانـی درزمینـۀ‬
‫دارد تا در راستای احیای فرهنگ و مشاغل قدیم شهر‬ ‫طراحـی پارامتریـک‪ ،‬با همگان ارتباط برقرار کند‪ .‬البته‬
‫اسـتفاده شـود و فضـای شـهر را بـرای بازدیدکننـدگان‬ ‫در بخش مدرن شهر دیگر نباید محدودیتی برای مواد‬
‫خواناتـر کنـد‪ .‬بـا ب ‌هکارگیـری خلاقیتـی هوشـمندانه‪،‬‬ ‫مصرفی قائل شد و م ‌یتوان آثار جدید با مواد و مصالح‬
‫م ‌یتوان فضای مسـاعدی برای صنعت توریسـم ایجاد‬ ‫متناسـب و در حـد بضاعـت شـهر سـاخت‪.‬‬
‫کرد‪.‬‬ ‫فتوحی‪ :‬به نظرم این شهر نیاز به آثار حجمی شاخص‬

‫‪ 60‬شمار ٔهنوزدهم | آبـانمــاه‪1396‬‬

‫‪....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬

‫تفسیر‬ ‫محمدعلی میرزایی‬
‫«وضعیت»‬
‫از نگݡاه‬
‫مجسم ‌هسازان‬
‫معاصـــرایـــران‬

‫گفت‌وگو با كورش گلناری؛‬
‫مجسم ‌هساز و دبیر هفتمین‬
‫دوسالانۀ ملی مجسم ‌هسازی تهران‬

‫میناحس ‌نزاده‬

‫پژوهشگرهنر‬

‫کـورش گلنـاری متولـد ‪ ،1343‬فار ‌غالتحصیـل‬
‫کارشناسـی مجسم ‌هسـازی و کارشناس ‌یارشـد پژوهـش‬
‫هنـر اسـت‪ .‬وی مـدرس دانشـگاه و عضـو هیئ ‌تعلمـی‬
‫دانشـگاههنـرتهـراناسـتوتاکنوندرسـم ‌تهاییچون‬
‫مدیریـت گـروهمجسم ‌هسـازی‪،‬عضویـتدرهیئ ‌تمدیرۀ‬
‫انجمـن مجسم ‌هسـازان ایـران‪ ،‬دبیـری اولیـن اکسـپوی‬
‫مجسم ‌هسـازیتهـرانوعضویـتدر شـهرکبی ‌نالمللـی‬
‫هنرمنـدان پاریـس فعالیـت کـرده اسـت‪ .‬آثـار مجسـمه و‬
‫نقاشـیایـنهنرمنـددر نمایشـگا ‌ههای گروهـیوانفـرادی‬
‫بسـیاریدرداخـلوخـارجاز کشـوربهنمایـشدرآمد ‌هاندو‬
‫کسـبجوایـزمتعـدد‪،‬ر ‌هآوردتلا ‌شهـایمسـتمراودرطـی‬
‫ایـن سا ‌لهاسـت‪ .‬اجـرای پروژ ‌ههایـی درزمینـۀ چیدمـان‬
‫محیطـی در سـطح شـهر تهـران از دیگـر فعالی ‌تهـای او‬
‫بـه شـمار مـ ‌یرود‪ .‬گلنـاری دبیـر هفتمیـن دوسـالانۀ ملـی‬
‫مجسم ‌هسـازیتهـراناسـت کـهدر شـهریور ومهـر‪1396‬‬
‫برگـزار شـده اسـت‪ .‬حضـور ایشـان در اصفهـان بهانـه و‬
‫فرصـتخوبـیبـودتـادربـارۀموضوعاتـیچـوندوسـالانۀ‬
‫ملـی اخیـر و همچنیـن اوضـاع مجسـم ‌ههای شـهری بـه‬

‫گف ‌توگـوبنشـینیم‪.‬‬

‫‪61‬‬

‫‪..........................................................................‬‬
‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬

‫مدرثل ًکانآاقرا کایر«هنندریمی‪،‬کرچمنی»‪،‬نمپعرمواژر‌هوهامیجیرسامه ‌هماسـاجزرالبمنا‌ینکنینکده‪.‬‬ ‫وجـود دارد کـه بایـد ازطریـق وزارت ارشـاد شفا ‌فسـازی‬
‫جـزو داوران دوسـالانۀ امسـال اسـت‪ ،‬علاو ‌هبـر مدیریـت‬ ‫شـود‪ .‬درواقـع سیسـتمی بایـد طراحـی شـود کـه‬
‫اسـتودیوی معمـار ‌یاش‪ ،‬درزمینـۀ هنـر شـهری نیـز‬ ‫دبیرخان ‌هایدائمیداشتهباشدوبودج ‌ههاییرا کهبه‬
‫فعالیـتم ‌یکنـدوآثـار زیـادیاز ایشـاندر نقـاطمختلف‬ ‫برگـزاریچنینرویدادهاییتعلقم ‌یگیردبرنام ‌هریزیو‬
‫هزینه کند؛زیرادوسـالان ‌ههابرپروسـ ‌ههایی کهم ‌یتواند‬
‫دنیـا وجـود دارد‪.‬‬ ‫هنرمندانجوانرامعرفی کندتأثیربسیارخوبیخواهد‬
‫مجسـم ‌ههایشـهریب ‌هعنوانآثاری کهبامردم‬ ‫گذاشـت؛هما ‌نطـور کـهقبـلاز انقلاب‪،‬هنرمندانـی که‬
‫ارتباطبیشتریدارند‪،‬چگونهدر دست ‌هبندیآثار‬ ‫رتب ‌ههـای برتـر همیـن رویدادهـا و دوسـالان ‌هها را کسـب‬
‫بمو ‌دینکـردد‪.‬نـبندا‪،‬بنرایمـایننبدرگـ‌هزهاـراییایاـیـرنابرننادمر ‌هدهـواسـدرالانجاهمعـهنـهرای ِونجیاـزد‬
‫هنری قرار م ‌یگیرند؟‬ ‫انگیزهم ‌یکندواینتأثیرگذاریانگیزشیم ‌یتواندبسیار‬
‫درواقعمجسم ‌ههایشهریهمآثار هنریهستند‪،‬اما‬ ‫مؤثرتـر از نمایشـگا ‌ههای انفـرادی یـا گروهـی و متفـاوت‬
‫جنسارتباطو کارگزار ‌یشاندر محیطمتفاوتاست‪.‬‬ ‫بپـهاینآورمس‌نـنـتهـادهابداننابـشـاسـدل‪.‬نتال؛مبزتیـ‌ـیکراهننبمـعخد؛مقشوـل ًاطیعـاًخازووااقیـتســتنیۀبمراخشـویکدررالسبـیم‌هتدشـونکجـبلهه‬
‫ا کنـون در دنیـا در بخـش هنـر عمومـی‪ ،‬سیاسـ ‌تهای‬ ‫خواسـت ‌هتان پافشـاری نکنیـد‪ ،‬بـرای کسـی مسـئولیتی‬
‫درسـتیاجرام ‌یشـود؛سـراغطراحانمشـهور م ‌یروندو‬ ‫ایجـادنم ‌یکنیـد‪.‬‬
‫ابعـادمکانـیوبودجـهدر اختیـار هنرمندقـرار م ‌یدهند‪.‬‬ ‫سـال گذشـتهسـمپوزیومسـردیسدر هنرسـتان‬
‫در جایـی مثـل تهـران‪ ،‬ا گـر آثـار بسـیار خوبـی از بهتریـن‬ ‫هنرهـایزیبـایاصفهـانبرگـزار شـد‪.‬آنراچطـور‬
‫هنرمنـدانهـموجودداشـتهباشـد‪،‬در اختیار فضاهای‬ ‫ارزیابیم ‌یکنید؟بهنظرتانای ‌نگونهرویدادهای‬
‫خصوصـی اسـت و آ ‌نهـا نیـز ترجیـح م ‌یدهنـد از فضـا‬ ‫هنـری در حـوزۀ مجسم ‌هسـازی‪ ،‬م ‌یتوانـد‬
‫زمین ‌هسـاز گرایـشهنرجویـانبـهایـنرشـتهباشـد؟‬
‫ب ‌هنحـویاسـتفاده کننـدتـادرآمدیداشـتهباشـند‪.‬‬ ‫ب ‌هطـور کلـی مـن بـا برنام ‌ههایـی کـه بـه شـکل فرا گیـر و‬
‫ا گرشـهرداریمتولیاینامرباشـدوبهفضاهای‬ ‫مکـرر دنبـال م ‌یشـوند مشـکل دارم‪ .‬ب ‌هفـرض در تهـران‬
‫خصوصی سفارش بدهد‪ ،‬آیا این مشکل برطرف‬ ‫سـمپوزیوم سـردیس شـاعران برگـزار م ‌یشـود‪ ،‬بعـد در‬
‫کل ایـران همیـن رویـداد را تکـرار م ‌یکننـد‪ .‬بـه نظـرم هـر‬
‫م ‌یشود؟‬ ‫منطقـ ‌های در ایـران مثـل شـیراز یـا اصفهـان م ‌یتواننـد‬ ‫جنـاب گلنـاری‪ ،‬بـا توجـه بـه اینکـه دوسـالانۀ‬
‫خیر‪،‬ب ‌هنظرمچوندرتخصصشهردارینیست‪،‬بازهم‬ ‫پایـگاه رخـداد یا جشـنوارۀ مخصوص به خود باشـند؛ نه‬ ‫ملـی(بینـال) هفتـمبـارویکـردموضوعـی‪،‬حجـم‬
‫آسیبم ‌یرسد؛ چونمتولیاناینامر باید کارشناسان‬ ‫اینکـه یـک ایـده را مـدام تکثیـر کننـد؛ هما ‌نطـور کـه در‬ ‫وسـی ‌عتری از آثـار هنرمنـدان را دربرداشـت؛‬
‫هنـری باشـند‪ .‬ب ‌هطـور مثـال در دهـۀ ‪ 1960‬میلادی‪،‬‬ ‫هـر شـهر یـا دهکـد ‌های در سـایر نقـاط دنیـا‪ ،‬ا گـر جشـنی‬ ‫سیاسـ ‌تگذاری آن بـا چـه انگیـز ‌های و چگونـه‬
‫شـهردار منهتندر نیویورک‪،‬در برنامۀنوسـازیشـهربه‬ ‫یـا کاروانهنـریبرگـزار م ‌یشـود‪،‬ایـنرویـدادخـاصآنجا‬
‫ایننتیجهم ‌یرسـد کهبراینوسـازیموفق‪،‬هرمیدان‬ ‫محسوبم ‌یشودوازسراسردنیاتوریس ‌تهایبسیاری‬ ‫صـورت گرفـت؟‬
‫یـا فضـای شـهری را بـه یـک هنرمنـد حرفـ ‌های بسـپارد؛‬ ‫جـذب م ‌یشـوند تـا در آن برنامـه شـرکت کننـد‪.‬‬ ‫دوسـالانۀهفتمبعداز گذشـتشـشسـالاز دوسـالانۀ‬
‫درواقـع از همی ‌نجـا «هنرعمومـی»‪ 3‬در آمریـکا شـکل‬ ‫ب ‌هنظرشماپرا کندگیوتنوعاقلیمیوفرهنگیدر‬ ‫جشامشـعـمهبرشگــزکارلشگـرفد‪.‬تهدرو اقیاـعندت ًماـهدنرتم‪،‬نتدغایینـراجـوات زنیـنایدزویق دتر‬
‫م ‌یگیـردوسـپسدر هم ‌هجـایدنیـانفـوذپیـدام ‌یکند‪.‬‬ ‫نواحـیمختلـفایرانم ‌یتوانـداتفاقاتتـاز ‌هایرا‬ ‫بیشـتری بـرای نظری ‌هپـردازی دربـارۀ اید ‌ههـا و هنرشـان‬
‫ا گرافرادی کهدرمنصبزیباسازیشهرهاهستندازهنر‬ ‫قطعـ ًراق‪ ،‬بم ب‌هزنطـودر؟مثـال جشـن گلا ‌بگیـری کاشـان ا گـر بـا‬ ‫مصـجرسفمکر‌هدسـ‌هاانزد؛یبتناصبرامییـنمبگابرفررتیـسـمیکنییافزیـهات ُبیفعـدضـناظـیرامریوراز‬
‫چیزینم ‌یدانندیاازمشاورانحرف ‌هایبهرهنم ‌یگیرند‪،‬‬ ‫یـکرویـدادهنـریهمـراهباشـد‪،‬م ‌یتوانـدآنرابـهیـک‬ ‫ارتقادهیموتمیادرو ‌نمای ‌هایبرایدوسـالانهانتخاب‬
‫کاروانهنـریتبدیـل کنـد کـهخـاصآنمنطقـهاسـت‪.‬‬ ‫کنیـم؛ بـه همیـن منظـور فضـای فکـری را براسـاس آرای‬
‫ایـننقط ‌هضعفماسـت‪.‬‬ ‫اینرویدادباعثم ‌یشـودتوریسـ ‌تهاوافرادزیادیدور‬ ‫دکتـرشـایگانتعییـن کردیـمواز هنرمندانخواسـتیمتا‬
‫بـه نظـر شـما‪ ،‬خـود هنرمنـدان و مجسم ‌هسـازان‬ ‫هم جمع شـوند و بدین ترتیب آن رویداد هنری به دنیا‬ ‫دراینزمینهمطالعه کنندوهریکبهخوانششخصی‬
‫نم ‌یخواهنـد وارد ایـن عرصـه شـوند یـا از آ ‌نهـا‬ ‫ُرممع‪.‬رفمـثلیًا اشزـ زومدا‪،‬نمیانکنـهدمدویزگـۀرگوشگـنههراهیام‪1‬یدهرنـبریلبیائچـو‪2‬ونسـ ِوانیخـتز وه‬ ‫برسند‪.‬درنهایتبه ِتم«وضعیت»رسیدیم کهم ‌یتوان‬
‫شـد‪ ،‬رونـق اقتصـادی شـهر بـه دلیـل وجـود ایـن مـوزۀ‬ ‫گفـتایـنوضعیت‪،‬هال ‌هایپیرامونیبرگرفتهاز بخشـی‬
‫اسـتقبال نم ‌یشـود؟‬ ‫معاصرب ‌هی ‌کبارهچندبرابرشد‪.‬اینامرهمدر چرخش‬ ‫از آرایدکتـرشـایگاناسـت؛یـادرواقـعخوانـشتصویری‬
‫مـن معتقـدم بایـد تیمـی متشـکل از معمـاران‪،‬‬ ‫اقتصادیوهمدر جذبتوریستوتغییرچهرۀشهربه‬ ‫ویـاخوانـشنظـریمـااز آناسـت کـهم ‌یتواندبهشـکل‬
‫مجسم ‌هسـازان‪ ،‬گرافیسـ ‌تها‪،‬نقاشـان‪،‬روانشناسـانو‬ ‫شـکلمعاصـرم ‌یتواندبسـیار تأثیرگذار باشـد‪.‬‬ ‫بصـری نمـودار شـود‪ .‬درنتیجـه ایـن وضعیـت پیرامونـی‬
‫جامع ‌هشناسـانوجودداشـتهباشـد‪.‬در تمامفضاهای‬ ‫موضـوع انتخا ‌بشـده بـرای دوسـالانۀ امسـال‬ ‫م ‌یتوانـدرویکـردیاجتماعی‪،‬سیاسـیویـارویکردیبه‬
‫شـهری دنیـا ا گـر کار هنـری چشـ ‌مگیری انجـام شـده‪،‬‬ ‫م ‌یتوانـد بـرای مجسـم ‌ههای شـهری نیـز سـوژۀ‬ ‫خودرسـانۀمجسم ‌هسـازیداشتهباشـدودرواقعبستر‬
‫نوعـی تشـریک مسـاعی ذهنـی شـکل گرفتـه اسـت کـه‬ ‫خوبـی باشـد‪ .‬آیـا مجسـم ‌ههای شـهری هـم در‬ ‫مناسـبیفراهـم‌کند کـهبتوانموقعیتمجسم ‌هسـازی‬
‫توانسـتهچنیـنفضاییرارقمبزنـد‪،‬بنابراینبایدنا گزیر‬ ‫ممجطـرسمح ‌هبوسادز‌هانـیادسیـااس ًابخیرـآرثا؟ر‬ ‫دوسـالانه‬ ‫امـروازیراانزودقرفو ٔهنآشنتف‌شسســیالرهکـبرهد‪.‬نظرم ‌یرسـدبهروند کار‬
‫بهسـمتیبرویم کهیکشـخصتصمی ‌مگیرندهنباشد‪،‬‬ ‫است‬ ‫هنری‬ ‫تمرکز دوسالانۀ‬ ‫ضربـه بزنـد و عـد ‌های از هنرمنـدان ممکـن اسـت‬
‫بلکـه گروهـیباشـندتـابتواننـدفراینـدیراپیـشببرند‪.‬‬ ‫وباآثار مردمیوب ‌هاصطلاحعام ‌هپسـند کهارائهوعرضۀ‬ ‫بـرای حضـور در ایـن رویدادهـا ب ‌یانگیـزه شـوند؛‬
‫نکتـهمهـمدیگـرآنسـت کـهبتواننـدفضایـیرابـراییک‬ ‫شـهری دارنـد‪ ،‬متفـاوت اسـت‪ .‬ب ‌هنظـرم ایـن دو رویکـرد‬ ‫شـما چـه راهـکاری توصیـه م ‌یکنیـد کـه بـا هـر‬
‫دههبرنام ‌هریزی کنندوبهثبتبرسانند‪،‬درحالحاضر‬ ‫اتجـصداالازیینکیزدیداگرشنــتده؛بالابتشــنه گد‪.‬اههـنریممنمداکـنیناهسـسـتتنحدلکقه‌هبهعاض ًیا‬ ‫سیاسـتیایـندوسـالان ‌ههاتـداومداشـتهباشـند؟‬
‫بیشـتر منص ‌بهـا موقتـی هسـتند؛ بنابرایـن هی ‌چوقـت‬ ‫بـه نظـرم در ایـن زمینـه رونـدی پیچیـده یـا غیرشـفاف‬

‫نتیجـه عمیـق و درخشـانی از آ ‌نهـا نگرفت ‌هایـم‪.‬‬
‫مجسـم ‌ههای شـهری اصفهـان در مجموعـ ‌های‬
‫از آثـار رئالیسـتی‪ ،‬فرمالیسـتی و مناسـبتی قـرار‬
‫گرفت ‌هانـد‪ .‬شـما آ ‌نهـا را چطـور م ‌یبینیـد و‬
‫ب ‌هنظرتانشهرتاریخیاصفهان کههویتخاص‬
‫خـودش را دارد‪ ،‬بـه چه نوع مجسـمۀ شـهری نیاز‬
‫اصفهـداارندق؟طعـ ًا پتانسـیل بسـیار خوبـی دارد و هماننـد‬
‫سـایر شـهرهای باسـتانی دنیـا‪ ،‬آثـار خوبـی م ‌یتوانـد در‬
‫آنشـکلبگیـرد‪.‬درواقـعنم ‌یتـواناطرافشـهرویترینی‬

‫‪11. Guggenheim Museum‬‬
‫‪22. Bilbao‬‬
‫‪33. Public Art‬‬

‫‪ 62‬شمار ٔهنوزدهم | آبانماه‪1396‬‬

‫‪....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬

‫«وضعیت»پیرامونی‬
‫م ‌یتواندرویکرد‬
‫اجتماعی‪،‬سیاسیویا‬
‫رویکردیبهخودرسانۀ‬
‫مجسم ‌هسازیداشته‬
‫باشد‪.‬‬

‫این روند را بر عهده دارند‪ ،‬باید خودشـان را وفق بدهند‬ ‫شیشـ ‌های کشـید و هیـچ تغییـری در آن ایجـاد نکـرد؛‬
‫و بـا هدایـت درسـت‪ ،‬ایـن امـر را بـه نتیجـه برسـانند‪.‬‬ ‫بلکـهبایدنوعیه ‌مزیسـتیبیـنآنچهوجـودداردوآنچه‬
‫فرهنـگ مـا در حـوزۀ لبـاس‪ ،‬عروس ‌کسـازی‪،‬‬ ‫ب ‌هتازگـیپدیـدم ‌یآیدایجـاد کردوبهدرکتاز ‌هایرسـید‪.‬‬
‫نمای ‌شهـای آیینـی‪ ،‬ورز ‌شهـای باسـتانی و‪...‬‬ ‫مسـئلۀمـاایـناسـت کـهوقتـییـکمجسـمهسـفارش‬
‫بسـیار متنـوع اسـت‪ .‬آیـا ایـن مـوارد م ‌یتواننـد‬ ‫داده م ‌یشـود‪ ،‬ب ‌هعنـوان یـک ارز ‌شافـزوده بـه آن نـگاه‬
‫دسـتمایۀ کیوریـتیـک کار خلاقانـۀوسـیعبـرای‬ ‫نم ‌یشـود؛ درحال ‌یکـه مجسـمه نیـز ماننـد اثـر معمـاری‬
‫بشـوند؟‬ ‫منطقـه از ایـران‬ ‫حتمـ ًهاـ‪،‬ر‬ ‫بخشـی از ثـروت ایـن شـهر اسـت و بایـد از آن نگهـداری‬
‫بشـود‪،‬‬ ‫تبدیـل‬ ‫کار پژوهشـی‬ ‫ای ‌نهـا وقتـی بـه‬ ‫شـود‪.‬آثـاری کـهشناسـنامهندارنـدونهب ‌هعنـوانیکاثر‬
‫بـه نتیجـۀ خوبـی خواهـد رسـید؛ شـما ببینیـد کـه در‬ ‫هنری‪،‬بلکهب ‌هعنوانیکسفارشتولیدشد ‌هاند‪،‬برای‬
‫نق ‌شبرجست ‌ههایتخ ‌تجمشید‪،‬هرکدامازمللتابعه‬ ‫شـهرمانـانیسـتند‪.‬اثـربایـددر ابتـدابـرایخـودهنرمنـد‬
‫بایونیفرموآرایشمتفاوتبایکدیگربهتصویر کشـیده‬ ‫بخشـی از‬ ‫وسـجابوقدآۀ منوهنجرهـمنیدمباحشسـد‪.‬ومثبل ًاشبـرودجآوزایـدایدرتوهاقرـاعن‬
‫شـد ‌هاند‪ .‬هـر منطقـه در ایـران‪ ،‬فرهنـگ و ویژگ ‌یهایـی‬ ‫اثری ملی‬
‫مختـصبـهخـودرادارد کـهآنرااز سـایرمناطـقمتمایـز‬ ‫وماندگار اسـتونظیرشدر چهار دهۀ گذشـتهسـاخته‬
‫م ‌یکنـد‪.‬‬ ‫نشـده اسـت؛ لذا نوع برخورد‪ ،‬قرارداد و نگهداری یک اثر‬
‫برگـزاری دوسـالانه بهانـۀ خوبـی بـرای حضـور‬ ‫ملـیاز بقیـۀآثـار متمایزاسـت‪.‬‬
‫هنرمنـدان بی ‌نالمللـی اسـت‪ .‬حضـور ایـن‬ ‫در حـال حاضـر وضعیـت مجسـم ‌ههای شـهری‬
‫هنرمنـدان چگونـه بـود؟ جوانانـی کـه در ایـن‬ ‫موجـود را چطـور ارزیابـی م ‌یکنیـد؟‬
‫دوسـالانه شـرکت م ‌یکننـد چطـور م ‌یتواننـد از‬ ‫امـروزهاثـرهنـریشـهریمعاصـردیگـرتنهـامجسـم ‌های‬
‫تجـارب ایـن هنرمنـدان اسـتفاده کننـد؟‬ ‫فیگوراتیونیستوفضا‪،‬ابعاد‪،‬نصبوتأثیرگذار ‌یاشبر‬
‫دوسـالانه یـا بینـال مـا یـک دوسـالانۀ ملـی اسـت ولـی‬ ‫ممخ‌یاشطودبیتغ ‌یکیجروکر َربزدهاکاسست‪.‬تآ؛نآثاچرهاشکبنیوهنعردورسشهکرههاسدیتندهد‬
‫ازخآنارجج‌اکـیهبمهن‌یا ‌مخهوااسـیتآیقامآی َننردای گم َکسـَرترموشخباندمهکیـاتمر‪،‬یازن ِددویودایودر‬
‫وسـه کیوریتور بی ‌نالمللیاز کشـورهایاتریش‪،‬ایتالیاو‬ ‫وجنبـۀهنـریندارنـد‪.‬ا گربهچهار دهۀقبلبرگردیم‪،‬با‬
‫شـروعهنـرعمومـیدر فضاهـایشـهری‪،‬نمون ‌ههایـیاز‬
‫ترکیهنیزدعوت کردیم‪.‬قرارشدداورانابتدایدوسالانه‬ ‫آثـار هنرمندانـیچونهوشـنگقر ‌هگزلویاپرویـزتناولیو‬
‫و کیوریتورهـای انتهـای دوسـالانه‪ ،‬بـرای اختتامیـه بـه‬ ‫دیگر هنرمندان شاخص را در اطراف تئاتر شهر یا در پارک‬
‫تهـران بیاینـد؛ امـا متأسـفانه نتوانسـتیم شـاهد حضـور‬ ‫ملتم ‌یبینیم کهامروزجزوثروتشهرتهرانمحسوب‬
‫خانـم دیویـد باشـیم‪ .‬ایـن افـراد در مجل ‌ههـای مختلـف‬ ‫م ‌یشوند‪.‬‬
‫دربـارۀ دوسـالانه م ‌ینویسـند و هنرمنـدان جوانمـان در‬ ‫آثـاریرا کـهبـهمناسـب ‌تهایخـاص‪،‬ماننـدعیـد‬
‫فضایبی ‌نالمللیشناختهم ‌یشوند‪.‬درواقعهدفاین‬ ‫نـوروز‪ ،‬سـاخته م ‌یشـوند چطـور م ‌یبینیـد؟‬
‫اسـت کهبیشـتربتوانیماینآثار رابیروناز مرزهامعرفی‬ ‫ب ‌هنظـرممـامدیریتهنرینداریموخیلیمواقعچنین‬
‫کنیـمتـاشـایداز ایـنطریـقارتباطاتـیبـرایهنرمنـدان‬ ‫متفاوتـی‬ ‫آثـصـاروریتجـنامی‌یآگثـیـاررد؛جـ مدثلیًارابـگهرفمتن‌هاانـسـدب؛ زتیـرباهـکاارر‬
‫ایجادشـودوبتوانندخارجاز کشـور کارشـانرا گسـترش‬ ‫تعـدادی‬
‫دهند‪.‬‬ ‫مجسـمهسـفارشدادهم ‌یشـود؛بعدم ‌یبینیددر سایر‬
‫فکـر م ‌یکنیـد ایـن رویـداد سـرآغاز خوبـی بـرای‬ ‫شـهرها و روسـتاها هـم بـه همیـن شـکل مجسـم ‌ههای‬
‫دوسـالانۀ بعدی خواهد بود و این مسـئله تداوم‬ ‫مناسـبتی م ‌یسـازند‪.‬‬ ‫برگزاریایندوسالان ‌هها‬
‫پیـدا خواهـد کـرد؟‬ ‫آیـا در حـال حاضـر‪ ،‬دیـدگاه و سـواد مـردم دربـارۀ‬ ‫در جامعۀ هنری ایجاد‬
‫دربارۀآقایندیم کرمفکرم ‌یکنمتأثیرخوبیاز اینفضا‬ ‫مجسـمه نسـبت بـه ده یـا پانـزده سـال پیـش‬ ‫انگیزهم ‌یکندواین‬
‫گرفتنـدودرعی ‌نحـالبـانمایـشاثرشـانتأثیـرخوبـیبـر‬ ‫بلـه تقغیطیعــ ًرا‪،‬یمـاکـرهدنهرمانـسـداتن؟زیـادی داریـم کـه م ‌یتواننـد‬ ‫تأثیرگذاریانگیزشی‬
‫موزۀمعاصر گذاشتندوخیلیهممشتا ‌قاند کهدریکی‬ ‫م ‌یتواندمتفاوتوبسیار‬
‫از شـهرهایایـرانپـروژ ‌هایاجـرا کنندوممکناسـتآن‬ ‫کارهـای خوبـی ارائـه دهنـد‪ .‬مشـکل اینجاسـت کـه در‬ ‫مؤثرترازنمایشگا ‌ههای‬
‫شهر اصفهان باشد‪.‬‬ ‫بخـشبرنام ‌هریـزیعقـبهسـتیم‪.‬افرادی کـهمدیریت‬ ‫انفرادیو گروهیباشد‪.‬‬

‫‪63‬‬ ‫محمدعلی میرزایی‬

‫‪..........................................................................‬‬
‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬

‫مجسمۀشهریب ‌همثابۀداستانَندیـــمک َݡـــــرم‪،‬‬
‫راویقص ‌ههایشهر‬

‫گف ‌توگو با َندیم َکرم‪ 1‬هنرمند‬
‫معمار‪ ،‬مجسمه‌ساز و نقاش‬

‫هنگامهعطای ‌یکیا‬
‫امیر رجایی‬

‫ندیم کرممتولد‪۱۹۵۷‬میلادی‪،‬نقاش‪،‬مجسم ‌هسازومعمارلبنانیوساکن‬
‫لندناست‪.‬ویلیسانسمعماریخودراازدانشگاهآمریکاییبیروتدرسال‪۱۹۸۲‬‬
‫دراوججنگداخلیلبناندریافت کردودرهمانسالبرایادامۀتحصیلبااخذ‬
‫بورس«مونبوشـو»بهژاپنرفت‪.‬اوعلاقۀخودرابهفلسـفۀژاپنیدرخصوصدرک‬
‫فضا‪ ،‬کهتحتآموز ‌ههای«هیراشـیهارا»‪ 2‬آموزشدادهم ‌یشـد‪،‬دردانشـگاهتوکیو‬
‫پی گرفتونیزتحتتعلیمدواستادبزرگ«فومیهیکوماکی»‪ 3‬و«تاداوآندو»‪ 4‬قرار‬
‫گرفتومقطعارشدودکتریخودراباتعدادیپرفورمنسوچندیننمایشگاهدائمی‬
‫کـهنهردمرنتدوکیـیاوبسـرگـزتارککـه ُربدر‪،‬وبنـدهاادتمهـنارمریسـاخنودد‪.‬ااعوباماتزنحقاصشیـالی‪،‬متآجکاسدممی‌هسـکازچنیدورشطـرتا ‌هحاییرا‪،‬‬
‫بههمراهپیشینۀمعماران ‌هاشدره ‌مم ‌یآمیزدودرنقاطمختلفدنیا‪،‬پروژ ‌ههای‬
‫هنـریبزر ‌گمقیـاسشـهریارائهم ‌یدهـد‪.‬اوواژ ‌هنامۀمنحصرب ‌هفردفر ‌مهایـشرا‬
‫پدنرمدار ‌حهاییطـشیاخشـهرصوی‪،‬مبـعرامول ًیاربواایرـویتکردادسـتیاابز‌نوهرادبوبـههکارخامطـ‌یرگآیوررددوندرختالاطر ‌هاشبریاجیم«عخلیباق‬
‫لحظاتیازتصوراتوتصاویررؤیاگونه»درشـهرهایمختلفدنیاسـت‪.‬هفتمین‬
‫دوسـالانۀمجسم ‌هسـازیتهـراندرشـهریورومهـر‪،1396‬میزبـان کـرمدرمقـامداور‬
‫دوسالانه(بینال)بودهاست‪.‬اینگف ‌توگوبهمناسبتحضوراودرشهراصفهاندر‬

‫طولسـفرشبهایرانانجامشـد‪.‬‬

‫‪11. Nadim Karam‬‬
‫‪22. Hiroshi Hara‬‬
‫‪33. Fumihiko Maki‬‬
‫‪44. Tadao Ando‬‬

‫‪ 64‬شمار ٔهنوزدهم | آبانماه‪1396‬‬

‫‪....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬

‫جنـاب ندیـم کـرم بـه شـهر زیبـای مـا‪ ،‬اصفهـان‬
‫خـوش‌آمدیـد‪ .‬گویـا حضـور شـما در ایـران بـرای‬
‫داوری در هفتمیـن دوسـالانۀ مجسم ‌هسـازی‬
‫تهرانبودهاسـت؛از اینکهفرصتآمدنبهشـهر‬
‫اصفهـان از دسـت ندادیـد خوشـحالیم‪ .‬در ابتـدا‬
‫م ‌یخواهیـم کمـی راجـع بـه دیـدگاه شـما دربـارۀ‬
‫مجسـم ‌هها و کارهـای هنر ‌یتـان جویـا شـویم‪.‬‬
‫ممنونـم‪،‬در ابتـدابگویم کـهای ‌نهابرایمـنپروژ ‌ههای‬
‫مجسم ‌هسـازی شـهری هسـتند‪ .‬ایـن پروژ ‌ههـا شـامل‬
‫مجسـم ‌ههایی هسـتند کـه مـن از طریـق آ ‌نهـا‪،‬‬
‫داسـتا ‌نهایی را بـرای هـر شـهر روایـت م ‌یکنـم‪.‬‬
‫بـا دیـدن مجسـم ‌ههایتان بـر پلـی در شـهر‬
‫ملبـورناسـترالیامتوجـهشـدیم کـهچهداسـتا ‌ن‬
‫فو ‌قالعـاد ‌های دربـارۀ مهاجرانـی کـه از روی ایـن‬
‫پـل عبـور کرد ‌هانـد روایـت کرد ‌هایـد‪.‬‬
‫بلـه‪ ،‬درسـت اسـت‪ ،‬داستا ‌نسـرایی ی ‌کجـور خلـق رؤیـا‬
‫بـرای شهرهاسـت‪.‬‬
‫چه جالب و عالی‪ ،‬خلق رؤیا برای شهر‪...‬‬
‫لحظاتشک ‌لگیریرؤیاها‪،‬از ویژگ ‌یهایمنحصرب ‌هفرد‬
‫شـهربرم ‌یخیزند‪.‬اینشـیوۀشک ‌لگیریپروژ ‌ههایمن‬
‫است‪.‬‬
‫دقیق ًما‪،‬وهجروجدایشی کدوهبلاارزهممبتاوشلدد‪.‬م ‌یکند؟‬ ‫واحسـاس کنم‪.‬شـایدبتوان گفتمثلوقتیاسـت که‬ ‫طر ‌حهـای شـما بعـد از اید ‌هپـردازی چگونـه بـه‬
‫شـما زهـدان را آمـاده بـاروری م ‌یکنیـد؛ ای ‌نگونـه شـهر را‬
‫بـرای مثـال ا گـر شـما بخواهیـد مجسـم ‌های بـرای‬ ‫احسـاس م ‌یکنید‪.‬‬ ‫ظهـور م ‌یرسـند؟ چطـور شـما آ ‌نهـا را م ‌یبینیـد‬
‫یـا کشـف م ‌یکنیـد؟ یعنـی در افـق دیـد شـما ایـن‬
‫شـهر اصفهـان بسـازید‪ ،‬پروسـه یـا مراحـل کاری‬ ‫بـه نظـر م ‌یرسـد کـه شـما از هـوش احساسـی‬ ‫اید ‌ههـا چگونـه دریافـت م ‌یشـوند و چگونـه بـه‬
‫شـما بـرای انجـام آن کـدام اسـت؟‬ ‫سرشـاریبرخورداریـد کـهم ‌یتوانیداینارتبـاطرا‬
‫مـندر ابتـدابایـداصفهـانراببینـم‪،‬یعنیهمیـن کاری‬ ‫برقـرار کنیـد‪.‬یعنـیدر خلـقاثـرهنری‪،‬ذهنشـما‬ ‫پـروژۀ نهایـی ختـم م ‌یشـوند؟‬
‫منظورتانایناست کهمنآ ‌نهاراچطورم ‌یبینم؟‬
‫کـهالآندر حـالانجـامآنهسـتم؛بایـداز اصفهانالهام‬ ‫شـهر‬ ‫شـناخت‬ ‫از‬ ‫ُکزنـهـداش بنـارو َوارحی اساسـسـتتا؟ن‬ ‫ماننـد‬ ‫بلـه‪،‬از لحظـۀشـک ‌لگیریتـااجـراینهایـی‪،‬ایده‬
‫بگیـرم‪.‬ایـن کار بـهمـایـادآوریم ‌یکنـد کـهمـابایـدبـرای‬ ‫ماننـد‬
‫ایـنداستا ‌نسـراییچـه کارهایـیانجـامدهیـم‪.‬بـدون‬ ‫بلـه‪،‬بـهایـندلیـل کهایناحساسـاتتبدیلبـهدلایل‬ ‫چطـوردرذهنتـانبـهطـرحنهایـیمنتـجم ‌یشـود؟‬
‫مـنآ ‌نهـارانم ‌یبینـم‪،‬بلکـهای ‌نهـااتفـاقم ‌یافتد‪.‬من‬
‫این ما چیزی برای ارائه نداریم‪ .‬من باید شـهر را بفهمم‬ ‫بـه وجـود آمـدن یـک پـروژه م ‌یشـوند‪ .‬ایـن احساسـات‬ ‫مـادام‌کهمحیطرام ‌یبینـم‪،‬طرحخودشدر ذهنمن‬
‫واحسـاس کنـمودرواقـعبایـدبـاهـرپنـجحس‪،‬محیط‬ ‫تبدیل به فکر کردن م ‌یشوند‪ ،‬تبدیل به قدرت تفکر یا‬
‫را درک کنـم‪.‬‬ ‫قـوۀدرکوخـردم ‌یشـوند‪.‬احساسـاتباعـثفهمیدن‬ ‫شـکلم ‌یگیـرد‪،‬ب ‌هخصـوصوقتی کهبهبینـشوفهمو‬
‫درکوشناختمحیطم ‌یرسم‪.‬براینمونه‪،‬وقتیمن‬
‫بهچهمیزانفرهنگ‪،‬تاریخو گذشتۀمردمشهر‬ ‫لای ‌ههـای زیریـن یـک شـهر م ‌یشـود‪ .‬همـۀ مکا ‌نهـا‬ ‫واردایرانم ‌یشوم‪،‬پیشاز خلقاثرم ‌یآیم کهفرهنگ‪،‬‬
‫و البتـه اتفاقـات مـدرن شـهری بر ذهن شـما تأثیر‬ ‫ب ‌هنوعـیانتخا ‌بهـایمنحصرب ‌هفـردخودشـانرادارنـد‬
‫م ‌یگذارند؟‬ ‫و یـک پـروژۀ هنـری در خدمـت بیـان کـردن ایـن دسـت‬ ‫مردموتفاو ‌تهاوهرچیزدیگرمربوطبهآنرابشناسم‪.‬‬
‫آیاپی ‌شازاینبهایرانسفر کرد ‌هاید؟‬
‫مجموعۀای ‌نهادر کنارهمخیلی کارهاانجامم ‌یدهند‪.‬‬ ‫لای ‌ههـای زیریـن شـهر اسـت‪ .‬ه ‌مپوشـانی ایـن دسـت‬ ‫بلـه‪ ،‬ی ‌کبـار بـه ایـران آمـد ‌هام‪ .‬چهـار سـال پیـش بـرای‬
‫لحظ ‌های که من در شـهر حضور پیدا م ‌یکنم‪ ،‬دانسـتن‬ ‫لای ‌ههـایزیرینشـهریاسـت کهباعـثطر ‌حریزییک‬
‫تاریـخ‪،‬خاطـرات‪،‬نگران ‌یهـاوهمـهچیزهـایمربـوطبه‬ ‫پروژهم ‌یشود‪.‬پروژۀمطر ‌حشدهبایدب ‌هطور کاملدچار‬ ‫آبمـگودیـم‪،‬موکلــهیایـمـدن بـاترخوایقلعـ ًای‬ ‫داوری دیگـری بـه شـهر مشـهد‬
‫آن‪،‬در خلقاثرنقشبسـیار بزرگیایفام ‌یکنند‪.‬‬ ‫ایـن دگردیسـی شـود‪ .‬پـروژه بایـد قابلیـت شـک ‌لپذیری‬ ‫کوتاهـی بـود؛ درواقـع م ‌یتوانـم‬
‫بـهایـرانآمـد ‌هام‪،‬چـوندر اینسـفرحدوددهروز اسـت‬
‫بگذاریدسؤالراای ‌نطور مطرح کنیم‪،‬برایمثال‬ ‫کاشـمـهرلادسـر شتـهورفرراایدناـشدـاتیـه بنااتشـفـاد‪،‬قچمراعکـمـهولمًاتبعلـسـیقابرـهجالخــودب‬ ‫کـه ایـران هسـتم و دورۀ خیلـی خوبـی بـوده اسـت؛ زیـرا‬
‫بـا شـما تمـاس م ‌یگیریـم و بـرای شـهرمان یـک‬
‫مشجماسبـرامهیاثسـرفایرکهشممش‌یخدهصیـًابمر‪.‬امیراشحـهرل امناجـطارامحکاری‬ ‫اسـت‪.‬بـرایمثـالمـنخطـیم ‌یکشـمونقطـۀ‪ A‬و‪ B‬را‬ ‫توانسـتم ایـران را احسـاس کنـم و بفهمـم‪.‬‬
‫آیا شـما پیش از ورود به شـهری جدید‪ ،‬راجع به‬
‫رویخـطقـرار م ‌یدهـم؛بهمن گفتهم ‌یشـوداینخط‬ ‫آن مطالعه م ‌یکنید؟‬
‫م ‌یکنیـدچگونـهاسـت؟آیـادر همـاناسـتودیوی‬ ‫ندامری ‌یتموکانهدماثجل ًارابیییششازوده؛ززایرراسـماالدرقندقمطۀت‪B‬دا‪،‬رفدلاونشـممکااباینراد‬
‫م ‌یدهیـد یـا بـرای انجامـش‬ ‫را انجـام‬ ‫حخـتومـد ًاپـبرایـوژده‬ ‫ایـن موضـوع بیشـتر مربـوط بـه احسـاس کـردن‪ ،‬درک‬
‫در شـهر بگذرانیـد تـا اثـر در‬ ‫مدتـی را‬ ‫کـردنوفهمیـدناسـت‪،‬شـهررااز طریـقمردمانـشیـاد‬
‫مسـیرخطتـانراتغییـردهیـدونا گهـانمـنبـاآد ‌مهای‬ ‫گرفتنوفهمیدن‪.‬خودمرادر معرضتماسباآد ‌مهای‬
‫ذهنتـانشـکل گیـرد؟‬ ‫جدیـدیمواجـهم ‌یشـوم؛بنابرایـنخـطابتداییطرح‬
‫ا گـرشـمایـکمجموعـ ‌هدار باشـیدوبـهمنزنـگبزنیدو‬ ‫شـروعبـهحرکـتوتغییـرم ‌یکنـد‪.‬مـناز خودم ‌یپرسـم‬ ‫آنشهرقرار م ‌یدهمتاآ ‌نهاشهررابهمنبشناسانندیا‬
‫بـهمـنیـاددهنـد‪.‬وقتیبامـردمملاقاتم ‌یکنـم‪،‬آ ‌نها‬
‫بپرسـید کـهندیـمتـویـک«مجسـمۀفیـل»داری؟!من‬ ‫بایـدچـه کنم؟‬ ‫منرابهفهمدوبارۀشهروشناختشهرم ‌یرسانند؛اما‬
‫جـوابم ‌یدهمبله‪،‬منیکفیلی ‌کونی ‌ممتـریدارم؛‬ ‫آنچـهمـنب ‌هتمامـیوب ‌هصراحتم ‌یخواهـمبگویماین‬
‫شـمادویسـ ‌تهزار دلارپـولداری؟شـمام ‌یگویـیبلـه‪.‬‬ ‫کـدقهیقدـاًااسـفـتراادنمهقیمــۀماایـجـزناشیـهشـرهچرقبــهدرکادرر رمونـ‌یآیـدتده‪ .‬بیــهۀ‬ ‫اسـت‬ ‫در کنـار ای ‌نهـا‪،‬مطالعـه کـردنآنشـهرنیـزبرایـمخیلـی‬
‫اینکـه‬ ‫مهـم اسـت‪ .‬مـن همیشـه پیـش از آنکـه بـه سـراغ خلـق‬
‫م ‌یگویمبسـیار خوبمنالآنآنرابرایتانم ‌یفرسـتم‪.‬‬ ‫پـروژ ‌های در شـهر بـروم‪ ،‬ابتـدا محـل آن را پیـدا و سـپس‬
‫کرمااممسـل ًائ‌یلبمیتۀنفیدایودگـ‪،‬لرتزاویسماًاتسـتن‪،‬زهیتا‪،‬نرابچاـشیوهدرنوشنبــاردااهندی‬ ‫امـا سـفارش شـهری‬ ‫پـروژهشـرکتدارنـد کارینـدارم؛آنچیـزی کـهاهمیـت‬
‫شهرانجامم ‌یشود؛‬ ‫دارد ایـن اسـت کـه ایـن پـروژه خـودش از ریشـ ‌هها و‬ ‫درک م ‌یکنم‪ .‬مثل یک آنتن سـعی م ‌یکنم جسـ ‌توجو‬
‫و شـما وقتـی اثـر مـن‬ ‫کنـموآنمحـلراشناسـایی کنـم‪.‬بعـدفکـرم ‌یکنـم کـه‬
‫بذرهـایایـنشـهروبـادیدگاهـیجدیـدبیـرونم ‌یآیـد‪.‬‬ ‫بـرای ایـن مـکان از شـهر چـ ‌هکار م ‌یتوانـم انجـام دهـم؟‬
‫یکمجسمهباشید‪،‬بلکهبایداحساس کنید کهایناثر‬ ‫پسیعنیشهرخودشرااز مجموعواقعی ‌تهای‬
‫چـونایـنخیلـیمهمهسـت کـهبتوانممحیـطرادرک‬

‫‪65‬‬

‫‪..........................................................................‬‬
‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬

‫معمـول ًا بینا ‌لهایـی کـه شـرکت در آ ‌نهـا بـه مـن‬ ‫از شـهرخودتانبرخاسـتهاست‪.‬همچنینشمادر کنار‬
‫پیشـنهاد م ‌یشـود از اسـتانداردهای بی ‌نالمللـی‬ ‫اینمسئلهاحتیاجداریداحساس کنیددر حالدیدن‬
‫برخوردارنـد‪.‬‬ ‫ااتسفــاتق؛بمـتهفاایـوتـنیدلنیـیـزل‪،‬ها گـسـرتیصدرفـکًـاههازمـۀجـماسـیائدیلگـمرربـیوآمـطبدهه‬
‫منازطریقاجرای‬ ‫و‬ ‫ارزیابـی کردیـد‬ ‫اب ‌هحلیاحنــ ًااظچـکهیفـکمیبآوندهراایـچیطـدورر‬ ‫آناثراز شهرخودتاننشئت گرفتهباشد‪،‬ممکناست‬
‫پروژ ‌ههایمجسم ‌ههای‬ ‫آن دیدیـد؟‬ ‫خسـت ‌هکننده و کسـال ‌تبار باشـد؛ چـون شـما همیشـه‬
‫چیـزی کـه مـن احسـاس کـردم ایـن بـود کـه جوانـان‬ ‫داریـدچیزهایـیمربـوطبـهشـهرخودتـانرام ‌یبینیـدو‬
‫شهری‪،‬داستا ‌نهایی‬ ‫نیـاز دارنـد بیشـتر رشـد درو ‌نگرایانـه داشـته باشـند تـا‬
‫برایهرشهرروایت‬ ‫برو ‌نگرایانـه‪ .‬بـه بیـان دیگـر بهتـر اسـت کـه در مقـام‬ ‫ایـنتکرار مکرراتخسـت ‌هکنندهم ‌یشـود‪.‬‬
‫هنرمنـد بـه درونیات خود برگردند و بتوانند یافت ‌ههای‬ ‫با گشـ ‌توگذار در شـهراصفهانچهچیزیبرای‬
‫م ‌یکنم؛برایاینمنظور‬ ‫درونـی خـود را در کارهایشـان ارائـه دهند تا اینکه فقط‬ ‫شـما ب ‌هعنـوان یـک هنرمنـد بیشـتر جل ‌بتوجـه‬
‫خودمرادر معرض‬ ‫از دیگران نق ‌لقو ‌ل کنند‪ .‬باید از درون خودشـان اثری‬
‫تماسباآد ‌مهاقرار‬ ‫به بیرون ارائه دهند‪ .‬منظورم این است که بهتر است‬ ‫کـردهوبـرشـماتأثیر گذاشـتهاسـت؟‬
‫هنرمندبهبازخوانیبپردازدودر خودشتجسس کند‬ ‫در ایـنمـدت کوتـاه کـهشـهررادیـدم‪،‬شـیفتۀ کا ‌خهای‬
‫م ‌یدهمتاآ ‌نهاشهررا‬ ‫و البته این مسئله به تلاش و زحمت زیادی نیاز دارد‪.‬‬ ‫صفـوی شـدم‪ .‬صحـن بیرونی و سـالن داخلـی این بناها‬
‫بهمنبشناسانند‪.‬وقتی‬ ‫ا گر شما فقط برای سرگرمی کاری را انجام دهید‪ ،‬برای‬ ‫بعبسـایساـر الی)هباـو‌مبدخکـهشوابقوعـ ًدانباد‪.‬شبـعکوداهزآون‪،‬جامدوسـیـجیدبـامواد‪.‬م(سـجپامعس‬
‫بامردمملاقاتم ‌یکنم‪،‬‬ ‫آن تلاش کافـی نکرد ‌هایـد‪ .‬بـرای اینکـه بهتریـن اتفـاق‬ ‫مسـجد شـی ‌خ لط ‌فالله را دیدم که آ ‌نهم برای هرکسـی‬
‫آ ‌نهامنرابهفهمدوباره‬ ‫خلـق و ارائـه شـود‪ ،‬بایـد خیلـی تلاش کـرد‪ .‬م ‌یخواهـم‬ ‫که از آن دیدار کند الها ‌مبخش خواهد بود‪ .‬این مسـجد‬
‫بگویـم کـه ا گـر ب ‌هطـور مثـال بخواهیـد (ایـن لیـوان) آب‬ ‫ب ‌هقدری تأثیرگذار اسـت که من برای هضم کردن آن به‬
‫ازشهرم ‌یرسانند‬ ‫را توضیـح دهیـد‪ ،‬م ‌یگوییـد آب مشـتمل اسـت بـر یـک‬
‫دوسالانۀملیایران‬ ‫فرمـول شـیمیایی شـامل فلان عناصـر و‪...‬؛ ولـی گاهی‬ ‫زمان نیـاز دارم‪.‬‬
‫فرصتیفراهمم ‌یکندتا‬ ‫نیـاز نیسـت شـما ایـن توضیحـات را بدهیـد‪ ،‬آب را باید‬ ‫اجـازه بدهیـد کـه برگردیـم بـه مسـئلۀ بینـال‬
‫نسلجوانبرایتداوم‬ ‫نوشـید و مـزه کـرد‪ .‬کسـی شـما را مجبـور نکـرده که این‬ ‫مجسـمۀ تهران که شـما برای داوری آن در ایران‬
‫کار هنری خود در یک‬ ‫دسـت مسـائل را تشـریح کنید‪.‬‬ ‫حضـور پیـدا کرد ‌هایـد‪ .‬آیـا شـما در آثـار حاضـر در‬
‫رویدادتعاملیباسایر‬ ‫یعنـی شـما داریـد راجـع بـه کمبـود یـا فقـدان‬ ‫دوسـالانه مجسـمۀ تهـران‪ ،‬ردپایـی از فرهنـگ‬
‫هنرمندانشرکت کندو‬ ‫نـه دقخیلقـاًاق‪،‬یـالبتتـهدکـرهآاثـیارراداتـصیحبـهـمتدیـمد‌یکم‪.‬نیـمـدن؟ب ‌هدنبـال‬
‫اینامر‪،‬فرایندمثبتیرا‬ ‫نوعی اثرگذاری هستم؛ زیرا آد ‌مها باید تلاش کنند‪ ،‬ا گر‬ ‫بومـی ایـران دیدیـد؟‬
‫تلاش نکنند‪ ،‬نا کام م ‌یشوند‪ .‬باید بیشتر به خودشان‬ ‫مـن اثـری از فرهنـگ ایـران در آثـاری کـه ارائـه شـده بـود‬
‫شکلم ‌یدهد‬ ‫بپردازنـد‪ ،‬ب ‌هجای اینکه دنبال ‌هرو دیگران شـوند‪.‬‬ ‫ندیـدم‪.‬مـنجوهـرۀ کار خودهنرمنـدانرادر بینآثاری‬
‫منهماید ‌ههایهنری‬ ‫برگردیـم بـه شـهر اصفهـان‪ ،‬بـه نظـر شـما شـهر‬ ‫کـه ارائـه شـده بـود احسـاس نکـردم و ایـن خیلـی مهـم‬
‫اصفهـان چـه نـوع مجسـم ‌های نیـاز دارد؟‬ ‫اسـت؛ زیـرا همـۀ آ ‌نهـا ایرانـی هسـتند و بـدون شـک از‬
‫برایشهراصفهان‬ ‫کـوقهتـحیت ممـ ًا‌یاخصوفاهـسـاتنمرابـببهیانـیـرما‪،‬نزیـبریااایـصمف‪،‬هتـاصنمی«ـپـملد»ادشاـرتد‪.‬م‬ ‫فرهنـگ مشـخصی م ‌یآینـد‪ ،‬ولـی ایـن اصـل و نهـاد در‬
‫دارم‪،‬ب ‌هخصوص‬ ‫پلی که س ‌یوسـه قوس دارد و من از بیسـ ‌توپنج سـال‬ ‫میان دسـت ‌هبندی آثار گم شـده اسـت‪ .‬گویی چیزی در‬
‫برایس ‌یوس ‌هپل که‬ ‫پیش تصویرش را م ‌یدیدم و همیشـه دوسـت داشـتم‬ ‫همۀآثار جاماندهوآ ‌نهانتوانست ‌هاندآنذاتواصالت‬
‫ازبیس ‌توپنجسال‬ ‫ودارزانیـزدنیـهتک آل‪،‬ندراقبیبق ًیانپنم‪.‬جـرخۀیالتایقمخروو ب ‌شهشـهانمینس‬ ‫کـه بیایـم‬ ‫کارشـانراارائـهبدهند‪.‬خیلیحـرفزد ‌هاند‪،‬اماچندان‬
‫پرایداششتآرمز؛ومثیل ًادیمدن‌یتواشن‬ ‫بـودم کـه‬ ‫مطلبـیبیـاننکرد ‌هاند؛یعنیب ‌هنوعیمفهـوم کار در آثار‬
‫ب ‌هطور دور ‌هایاثریروی‬ ‫پـل بـاز م ‌یشـود و نمـای ایـن پـل را دارد و ایـن رؤیایـی‬ ‫مفقـودشـدهوجوهـرۀ کار ارائـهنشـده‌اسـت!البتـهایـن‬
‫س ‌یوس ‌هپلگذاشته‬ ‫اسـت کـه بـرای من محقق شـد‪.‬‬ ‫دربـارۀا کثـرآثـار ونـههمـۀبینـالصـادقاسـت‪.‬مغایرتی‬
‫شود‪،‬البتهبسیارمهم‬ ‫آیـا بـرای پ ‌لهای شـهر مـا مجسـم ‌ههای ویژ ‌های‬ ‫بیـنمتـنواثـرهسـتومـاخیلـیدر ایـنبـارهدر داوری‬
‫است کهاثرب ‌هطورموقت‬ ‫در نظرتـان آمده اسـت؟‬ ‫صحبـتوبحـث کردیـم‪.‬باای ‌نحالآثـار خار ‌قالعـاد ‌های‬
‫باشد‪.‬بایداحترامزیادی‬ ‫بلـه‪ ،‬منتهـا ب ‌هطـور موقـت و نه دائمی! بـه این معنا که‬ ‫هـموجـودداشـت‪،‬البتهتعـدادآ ‌نهاچنـدانزیادنبود‪،‬‬
‫برایتاریخ‪،‬زیباییو‬ ‫ب ‌هطور دور ‌های اثری روی این پل گذاشـته شـود؛ البته‬ ‫امـابـرایشـکل گرفتـنرویدادی کـهآنرایکدوسـالانه‬
‫حضور این پل قائل شد‬ ‫بمـسـنیاهرـ ممهـقطم اعـ ًاسـایدت ‌هکـهاهیـب ‌هیطـداوررمم‪،‬وبـقـه نتظبـارشمـ ند‌ه‪،‬تنـنههـادامـئـنم‪،.‬‬ ‫بنامیـم‪ ،‬کافـی بـود؛ بـه ایـن دلیـل کـه قـرار نیسـت در‬
‫بلکـه هی ‌چکـس اجـازه نـدارد که اثر دائمـی روی این پل‬ ‫دوسـالانههمـۀ کارهـاعالیوب ‌ینظیرباشـند‪.‬دوسـالانۀ‬
‫خلق کند‪ .‬حتی همان پروژۀ موقت هم کار پرریسـکی‬ ‫هنـری‪،‬یـکفراینـد گزینشـییـامبنیبـرانتخاباسـت؛‬
‫اسـت؛ زیـرا بـرای کار موقـت هـم بایـد خیلـی فکـر کـرد و‬ ‫به این معنا که برای نسل جوان فرصتی فراهم م ‌یآورد‬
‫بایـد احتـرام خیلی زیادی برای تاریخ‪ ،‬زیبایی و حضور‬ ‫و آ ‌نهـا را تشـویق م ‌یکنـد کـه از ایـن امتیـاز و فرصـت‬
‫ایـن پل قائل شـد‪.‬‬ ‫استفاده کنند‪،‬در چنینرویدادیشرکت کنندوتلاش‬
‫حشـتومـدًاکـمهواقثـتـر مینباحشـصردب؛ ‌هآفـر‌ندهـیم‬ ‫هنرمنـدی دعـوت‬ ‫ا گـر از‬ ‫کننـداثـرخوبـیاز خـودارائـهدهنـدوبـاسـایرهنرمنـدان‬
‫پـل بگـذارد‪ ،‬بایـد‬ ‫روی‬ ‫ایـرانتعامـلپیـدا کننـد؛چـوندر کشـوریماننـدایران‬
‫بـمرثلا ًایاثـمرنایسبـابتشـید بوایـاژسهـیتـافاچدیـه ازز نیورشـبطیبیهعـآنی‪.‬ربوزهیتـار اچیسـزیت‬ ‫یـا خیلـی کشـورهای مشـابه دیگـر‪ ،‬ممکـن اسـت شـما‬
‫ماننـد انـواع چیدمان‪‌1‬هـای صوتـی یـا نـوری؛ بازهـم‬ ‫خیلـی کار کنیـد‪ ،‬ولـی دیـده نشـوید‪ .‬دوسـالانه جایـی‬
‫م ‌یگویـم ب ‌هطـور موقـت و نـه دائمـی‪ ،‬برای مـدت کوتاه‬ ‫اسـت کـه بـه شـما خواهـد گفـت ا گـر شـما سـخت کار‬
‫و نـه همیشـه‪.‬‬ ‫کنیـد‪ ،‬دو سـال دیگـر دوسـالانۀ دیگـری در راه اسـت‬
‫کـه امـکان دارد شـما در آن برگزیـده شـوید‪ .‬ایـن بـرای‬
‫هنرمندان نسـل جدید ‪-‬فار غ از اینکه کار آ ‌نها خوب‬
‫یـا بـد اسـت‪ -‬بـرای تـداوم کار هنـری مایـۀ امیـدواری‬

‫اسـت و خـود ایـن امـر‪ ،‬فراینـدی مثبـت اسـت‪.‬‬
‫شـما بینا ‌لهـای متعـددی در دنیـا دید ‌هایـد‪.‬‬
‫سـطح کیفـی بینـال تهـران را چگونـه دیدیـد؟‬

‫‪11. Installation‬‬

‫‪ 66‬شمار ٔهنوزدهم | آبـانمــاه‪1396‬‬

‫‪....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬

‫در طیرانآن‬
‫سیمرغقاف*‬

‫گف ‌توگویی با استاد‬
‫مرتضی نعم ‌تاللهی‪،‬‬
‫هنرمند مجسمه‌ساز اصفهانی‬

‫ •عبارتازمقدمهیکیازبخ ‌شهای«مجنونولیلی»امیرخسرودهلویاست‬

‫‪67‬‬

‫‪..........................................................................‬‬
‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬

‫امیر رجایی‬
‫مانی عمادی‬
‫مرتضـینعم ‌تاللهـیمتولـد‪1324‬‬
‫اصفهان‪،‬فار ‌غالتحصیلهنرستانهنرهای‬
‫زیبایاصفهانوکارشناسیمجسم ‌هسازی‬
‫دانشـکدۀهنرهایزیبایدانشـگاهتهـران‬
‫اسـت‪.‬تصمیـماومبنـیبـرادامـۀتحصیل‬
‫در رشـتۀ زیباشناسـی در دانشـگاه سـوربن‬
‫پاریـسمنجربهمهاجرتـیطولانـیازایران‬
‫شد‪.‬پسازبازگشتدردهۀهفتاد‪،‬فعالیت‬
‫هنـر ‌یاشراازسـرگرفتوپیوسـتهبیـشاز‬
‫یکدههبهساختمجسم ‌ههایشهری‬
‫درشـهرهایمختلـفایـرانوب ‌هخصـوص‬
‫شـهر اصفهـان پرداخـت کـه در طـی آن‬
‫سـا ‌لهااینشهرپیشقدممجسم ‌هسـازی‬
‫کشـوربـود‪.‬تدریـسدردانشـگاه‪،‬شـرکتدر‬
‫بینا ‌لهاونمایشگا ‌ههایانفرادیوگروهی‬
‫و عضویـت در هیئـت انتخـاب دومیـن‬
‫دوسالانۀمجسم ‌ههایشهریوهمکاری‬
‫باشـورایمجسم ‌هسـازانتهرانوسـازمان‬
‫زیباسازیشهرتهرانوداوریسمپوزیو ‌مها‬
‫و دوسـالان ‌هها‪ ،‬از دیگـر فعالی ‌تهـای او در‬
‫سـا ‌لهایاخیراسـت‪.‬اسـتادنعم ‌تاللهی‪،‬‬
‫پیشکسـوت مجسم ‌هسـازی ایـران‪ ،‬در‬
‫طولسا ‌لهافعالیتحرف ‌های‪،‬برایخلق‬
‫اثـر‪ ،‬آفرینـش هنـری و آمـوزش تجاربـش‬
‫بهنسـلبعـدازهیـچتلاشـیفروگذارنکـرده‬
‫اسـت‪.‬درراسـتایسیاستمعرفیوتکریم‬
‫سـرمای ‌ههایمعنـویونمادیـن کشـور‪،‬در‬
‫اینشمارهدرقالبپروند ‌های کوتاهزندگی‬
‫حرفـ ‌هایایـنهنرمنـدرابررسـیم ‌یکنیـم‪.‬‬
‫در بخـش نخسـت پرونـده‪ ،‬خلاصـ ‌های از‬
‫گف ‌توگـویمفصلـی کـهبـاهمراهـیآقـای‬
‫مانـی عمـادی‪ ،‬هنرمنـد و منتقـد بـا وی‬
‫انجـام شـده‪ ،‬آمـده اسـت‪ .‬در ادامـه نیـز بـا‬
‫همکاریخانممیناحسـ ‌نزاده‪،‬پژوهشگر‬
‫هنر‪،‬دیدگا ‌ههایچهارهنرمندفرهیخته‪،‬‬
‫در قالـب جسـتارهایی کوتـاه دربـارۀ ابعـاد‬
‫شـخصیتیوحرف ‌هایایشـانتدوینشـده‬
‫اسـت‪ .‬آقایـان «محمدرحیـم اخـوت»‪،‬‬
‫«سـعید شـهلاپور» و «ابراهیـم حقیقـی» از‬
‫پیشکسـوتانعرصـۀفرهنـگوهنـرایـران‬
‫وازه ‌منسالنایشـان‪،‬در کنـارآقـای«سـید‬
‫مجتبیموسوی»مجسم ‌هسازنسلبعدو‬
‫ازمدیرانفرهنگی؛مارادرشـناختهرچه‬
‫بهتـرایـنهنرمنـدهمراهـی کرد ‌هاند‪.‬‬

‫محمدعلی میرزایی‬

‫‪ 68‬شمار ٔهنوزدهم | آبانماه‪1396‬‬

‫‪....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬

‫بـا اینکـه اصل ًا در مورد این رشـته چیزی نم ‌یدانسـتم‪،‬‬ ‫ایطرانحـشیخ کامصلب ًاهآفگراانه بـسوهد‪،‬ههمماسف‌نرطکـروردهکـوه بطعبـیدًعاتفًاهممویزـ ‌هدهما‬ ‫اسـتاد نعم ‌تاللهـی‪ ،‬از گذشـت ‌هها شـروع کنیـم‪.‬‬
‫گفتـم م ‌یخواهـم بـه رشـتۀ مجسم ‌هسـازی بـروم‪.‬‬ ‫آیـا در خانـوادۀ شـما کسـی بـه هنـر گرایـش‬
‫مسـئولان هـم اسـتقبال کردنـد؛ چـون در آن مقطـع‬ ‫را دیـده و بالاخـره اتفاقـی درونـی برایـش پیـش آمـده‬ ‫داشـت؟‬
‫اولیـن کسـی بـودم کـه ثب ‌تنـام کـردم‪ .‬بعـد از مـن‬ ‫اسـ رتاط‪.‬راجح‌عـبـیه‌‌آدنغ گدـغـپ‌هاو گیفـجـتد ک ‌ری اد ‌هساـیـتم‪.‬کـلهطقفـبًلا بًای زیـشـاترد‬ ‫برخـی از افـراد خانـواده خـط م ‌ینوشـتند‪ .‬یکـی از‬
‫هـم سـ ‌هچهار نفـر دیگـر آمدنـد‪ .‬قبـل از مـا تنهـا یـک‬ ‫پدربزر ‌گهـای خانـوادۀ پدریـم‪ ،‬در حـد سـاختن اثـر و‬
‫هنرجـوی ارمنی بود که مشـغول انجـام پروژ ‌هاش برای‬ ‫خیلـی خـوب م ‌ینوشـت‪.‬‬
‫فار ‌غالتحصیلـی بـود‪.‬‬ ‫دربـارۀدیدگا ‌ههـایخـوددر ایـنزمینـهبگوییـد‪.‬‬ ‫چطـور بـه سـمت هنـر رفتیـد؟ از دوران کودکـی‬
‫یعنی یرواند و سـمبات هم برای شـما پ ‌سزمین ‌ه‬ ‫همیشـه جایـگاه طراحـی برایـم مهـم بـوده‪ .‬در واقـع به‬ ‫چیزی به‌خاطر دارید که در بروز علاقۀ شـما به‬
‫بلـه‪،‬بودقدنیقدـ ًا؟‪ .‬مـن نقاشـی را دوسـت داشـتم‪ ،‬خیلـی‬ ‫نظـرم طراحـی ب ‌یواسـط ‌هترین مدیوم هنری اسـت که‬ ‫سـمت هنـر مؤثـر بوده باشـد؟‬
‫وجـود دارد‪ .‬وقتـی شـما مـداد و کاغـذ را برم ‌یداریـد‪،‬‬ ‫ا گـر منظورتـان ایـن اسـت کـه آیـا از کودکـی بـه کارهـای‬
‫سـریع هـم طراحـی و رن ‌گگـذاری را یـاد م ‌یگرفتـم؛‬ ‫هیـچ قیـد و بنـدی نخواهیـد داشـت؛ شـاید ابتـدا کمی‬ ‫هنری گرایش داشـت ‌هام یا خیر‪ ،‬باید بگویم نه ای ‌نطور‬
‫امـا حـس م ‌یکـردم کـه مسـئله جـای دیگـری اسـت و‬ ‫درگیـر باشـید‪ ،‬ولـی دسـتتان ک ‌مکـم شـما را از دنیـای‬ ‫نبـوده اسـت‪ .‬در دوران کودکـی ناهنجـار بـودم؛ بـه‬
‫بایـد آن را بیابـم و کسـی هـم بـه مـن توضیـح نمـ ‌یداد‪.‬‬ ‫پیرامـون بیـرون م ‌یبـرد‪ .‬طراحـی از شـعر هـم نا ‌بتـر‬ ‫ایـن معنـا کـه ضـد هـر بایـدی کـه م ‌یخواسـت بـر مـن‬
‫بعدهـا فهمیـدم اسـتادان هـم در ایـن زمینـه چیـزی‬ ‫اسـت‪ .‬در هنرهـای تجسـمی‪ ،‬طراحی در نـوک قله قرار‬ ‫سـلطه داشـته باشـد موضـع م ‌یگرفتـم و وا کنـش‬
‫نم ‌یدانسـتند کـه بخواهنـد بـه مـن یـاد بدهنـد‪.‬‬ ‫دارد و ما مدیومی (رسانه یا ابزار) با این قدرت نداریم‪.‬‬ ‫نشـان مـ ‌یدادم و عکـس آن عمـل م ‌یکـردم؛ امـا در‬
‫پس شـما دورۀ ریاسـت «عیسـ ‌یخان بهادری»‬ ‫ذهنی و عینی بودن طراحی را چطور م ‌یبینید؟‬ ‫زندگـی همـواره پویـا بـودم‪ .‬انتخـاب هنـر شـاید بـه ایـن‬
‫در هنرسـتان هنرهـای زیبـای اصفهـان را درک‬ ‫طراحـی متناسـب بـا ذهنیـت شـخص‪ ،‬در هـر سـطح‬ ‫دلیـل بـود که دوسـت نداشـتم شـبیه آد ‌مهـای اطرافم‬
‫کردیـد‪ .‬آن مقطـع چطـور بـود و اسـتادانتان چـه‬ ‫از آ گاهـی کـه باشـد‪ ،‬خال ‌صتریـن اسـت‪ .‬بـه هرحـال‬ ‫باشـم‪ .‬احسـاس م ‌یکـردم هویتـی دارم و ایـن هویـت‬
‫کسـانی بودند؟‬ ‫طراحـی هـم ماننـد سـایر مدیو ‌مهـا‪ ،‬بـه مجموعـ ‌های‬ ‫همـواره در برابـر بایدهـا و نبایدهـا لـه م ‌یشـد و همیـن‬
‫اآید ِشـمابانو‪،‬جـکـوهدالبیتـبـهودهیو ‌چسـواقیـ ‌هاتشسـره کملا‌هجـسا‬ ‫بهـادری‬ ‫بلـه‪،‬‬ ‫از مهار ‌تهـای ابـزاری نیـاز دارد‪ .‬طراحـی و هنرهـای‬ ‫مسـئله مـن را بیشـتر وادار م ‌یکـرد کـه خـودم باشـم‪.‬‬
‫علاو ‌هبـر‬ ‫بـود‪.‬‬ ‫تجسـمی هـم یـک چهارچـوب اولیـه دارنـد و هرکـس بـا‬ ‫حضـور انسـانی بـرای مـن شـریف و بـزرگ بـود و برایـم‬
‫حاضـر نم ‌یشـدند‪ ،‬اسـتادان دیگـری مثـل آقـای‬ ‫آن در هـر حـدی آشـنا باشـد‪ ،‬بـاز هـم نا ‌بتریـن کارها را‬ ‫معنـا و مفهـوم و ابهـت داشـت‪ .‬حتـی وقتـی رادیـو‬
‫«تمـدن» مجسم ‌هسـازی و آقـای «ابوعطـا» تاریـخ هنـر‬ ‫در طراحـی انجـام م ‌یدهـد‪.‬‬ ‫گـوش م ‌یکـردم‪ ،‬هیـ ‌چگاه وسـط صحبـت گوینـده آن‬
‫تدریـس م ‌یکردنـد‪ .‬در هنرسـتان متوجـه شـدم کـه‬ ‫بـخرالـیق اشثــرم‪،‬اممشســیخر ایصـ ًادمه بجـهسـطمراه‪،‬حـچیگوونـطرهاحـصـویربـهت‬ ‫راشـوخادم‪.‬ـومعمشـنول ًما ا‌یزکـبرد‌یعم وداالتـجـایزآهزامرـ م‌ید‌یاددیـمدجم‪،‬مبلـۀ‌یاعودتالمتــایم‬
‫داشـتن مـدل زنـده جـزو طـرح دروس مجسم ‌هسـازی‬
‫اسـت؛ پـس تقاضـای مدل کـردم‪ .‬درنهایـت هم خودم‬ ‫می‌گیـرد؟‬ ‫گاهـی اوقـات از آدم چیـز دیگـری م ‌یسـازد‪.‬‬
‫مـدل آوردم و مجبـور شـدند بـرای اولیـن بـار روزی پنـج‬ ‫کـه‬ ‫را‬ ‫(مـاده)‬ ‫متریالـی‬ ‫همـان‬ ‫دقیقـ ًا‬ ‫موقـع طراحـی‪،‬‬ ‫در حـدود دو سـال‪ ،‬نـزد اسـتادانی چـون «تا ‌جمیـر» و‬
‫تومـان پـول مـدل بدهنـد‪.‬‬ ‫مشـغول‬ ‫قـطرراار احـسـی بـترابسیـازسـمادخرتذ اهـثـرنیم ا‌یزبینجـنـم‪.‬سوقُبتـرنـیز‬ ‫«جـز ‌یزاده» آمـوزش م ‌یدیـدم‪ ،‬ولـی آن را رهـا کـردم؛‬
‫بلافاصله بعد از هنرسـتان وارد دانشگاه تهران‬ ‫هسـتم‪،‬‬ ‫نم ‌یفهمیـدم چـرا باید دائم مناظـر را رن ‌گگذاری کنم؛‬
‫شدید؟‬ ‫سـطح برنز و حتی رن ‌گهای آن‌را در ذهن و طراح ‌یام‬ ‫برایـم هیـچ جذابیتـی نداشـت‪ .‬بعدهـا فهمیـدم ایـن‬
‫سـال ‪ 1345‬اولیـن سـالی بـود کـه اجـازه دادنـد‬ ‫م ‌یبینـم‪ .‬مجسم ‌هسـازی‪ ،‬بـه جنب ‌ههـای تکنولوژیـک‬ ‫آبسترا کسـیون‪ 1‬نقاشـ ‌یها بـوده کـه جذبـم م ‌یکـرده؛‬
‫هنرسـتان ‌یهای اصفهـان و تبریـز هـم در کنکـور هنـر‬ ‫و مهار ‌تهـای فنـی نیـاز دارد؛ ولـی نبایـد اسـیر متریـال‬ ‫اهمـنار آسـنتازمنـاحـنداویـدًاندرم پفانهـزودم‌ه رساـالنگمی‌ی‪،‬شـمنداتـختی نـمز‪.‬دقب«ـحـلا اجز‬
‫شـرکت کننـد‪ .‬م ‌یتوانسـتیم بـه دانشـگاه تهـران یـا‬ ‫شـد‪ .‬هـر متریالـی محدودی ‌تهـای خـود را دارد‪ ،‬چـون‬
‫دانشگاه هنر برویم‪ .‬آزمون در دو مرحله‪ ،‬یکی عمومی‬ ‫پمیاـددایمو ‌یعکینننـید؛امسثل ًات؛بارینـنزجکامستریـت کنهممححدودودیـدیت‌تراهادامرعدنوا‬ ‫مسـاصعورالتمپلنــجک»صمبـ ‌یحربفـاتـمـم‪ .‬انوقلـیرـارنگباذراشحــاتج‪.‬مدقصیوقرـاًلا بملعـدکا‪،‬ز‬
‫و دیگـری طراحـی عملـی برگـزار م ‌یشـد‪ .‬طراحـی هـم‬
‫داخـل آتلیـۀ مجسم ‌هسـازی و از روی مجسـم ‌ههای‬ ‫این امکان را به شـما م ‌یدهد که با آن هر کاری انجام‬ ‫نماز صبح‪ ،‬به در خان ‌هاش رسـیدم‪ .‬سـرحال و شـاداب‬
‫آنتیـک انجـام م ‌یشـد‪ .‬آقـای «حیدریـان» طراحـی و‬ ‫دهیـد‪ .‬هرکـدام از متریا ‌لهـا‪ ،‬بیان خاص خـود را دارند‬ ‫صحبـت‬ ‫کدرردیرـا بمـ‪.‬ازواکقـرعـ ًاد؛ا اسزـتماـدنبزپرگـذیریابیــوید‪.‬کـرجندبو‌ه کهـامـیی‬
‫آقـای «تناولـی» مجسم ‌هسـازی آمـوزش م ‌یدادنـد‪.‬‬ ‫و در جایـگاه هنرمنـد‪ ،‬بایـد با آن متریـال همزادپنداری‬ ‫زیـادی از‬
‫دکتـر «میرفندرسـکی»‪ ،‬دکتـر «امیرحسـین آریا ‌نپـور»‬ ‫شـود تـا بتـوان آن را نـرم کـرد و بـه کار گرفـت‪ .‬بسـیاری‬ ‫حاج مصورالملک هنوز کشـف نشـده اسـت‪ .‬م ‌یگفت‪:‬‬
‫و خان ‌مهـا «منصـوره حسـینی» و «سـالیانی» هـم‬ ‫از هنرمنـدان یـک اثـر را بـا متریا ‌لهـای مختلـف‬ ‫«دیگرانهیچارزشیبرایطراح ‌یهایمقائلنیستند‪،‬‬
‫تأثیرگذار و توانمند بودند؛ ولی درواقع همۀ دانشـکده‬ ‫سـاخت ‌هاند؛ هرچند که فر ‌مها یکسـا ‌ناند‪ ،‬اما ب ‌هلحاظ‬ ‫ولـی بـرای خـودم خیلـی ارزش دارنـد‪ ».‬او بـا کشـیدن‬
‫روی دسـتان مهنـدس «سـیحون» م ‌یچرخیـد و‬ ‫بیان متفاو ‌تاند‪ .‬ممکن است مجسم ‌های با متریالی‬ ‫عناصـر تصویـری‪ ،‬پرسـپکتیو را در مینیاتورهایـش‬
‫تأثیرگذارتریـن فـرد در آن زمـان بودنـد‪.‬‬ ‫خـاص‪ ،‬بهتـر حـس و هـدف هنرمند را برسـاند‪ .‬متریال‬ ‫نمایـش مـ ‌یداد‪ ،‬که بـرای من جالب بـود‪ .‬درحقیقت‪،‬‬
‫فضـای آن روزهـای دانشـکدۀ هنرهـای زیبـا‪،‬‬ ‫قـدرت دارد‪ ،‬سـایه م ‌یانـدازد و تحمیـل م ‌یکنـد؛ چـون‬ ‫من دیگر دنبال مشـق مینیاتور نبودم؛ مسـت حر ‌فها‬
‫ارتبـاط دانشـجویان و سـطح معلومـات آ ‌نهـا‬ ‫شـخصیت دارد‪.‬‬ ‫و طراح ‌یهایـش شـده بـودم‪ .‬تمـام آد ‌مهایـی که درگیر‬
‫چگونـه بـود؟‬ ‫چطور مسـیرتان از آموز ‌شهای پرا کندۀ نقاشی‬ ‫هنـر هسـتند ب ‌هنوعـی دو دنیـای متفـاوت دارنـد؛ یکـی‬
‫در دانشـکده‪ ،‬دانشـجویان رشت ‌ههای هنر‪ ،‬از معماری‬ ‫به مجسم ‌هسـازی در هنرستان کشیده شد؟‬ ‫دنیـای درونـی کـه درگیـرش هسـتند و دیگـری دنیـای‬
‫و گرافیـک تـا تئاتـر و موسـیقی‪ ،‬بـا همدیگـر در ارتبـاط‬ ‫دوسـت داشـتم تکنی ‌کهـای نقاشـی را یـاد بگیـرم‪،‬‬ ‫بیرونـی و ارتباطاتشـان؛ ب ‌هطـور مثـال‪ ،‬پسـر آقـای‬
‫بودنـد‪ .‬همـه اهـل مطالعـه بودنـد و ایـن مسـئله بـه‬ ‫همـان زمـان نوجوانـی هـم کـه نقاشـی م ‌یکـردم‪،‬‬ ‫مصورالملـک در اتـاق کنـاری مشـغول پیاد ‌هسـازی و‬
‫مقطـع تاریخـی دهـۀ چهـل و جریا ‌نهـای آن دوره‬ ‫ب«دنِنیابربـورااانیــلدنچ»یرـوزشـ« ُدتیسـۀگرمریباایضـدتر»یآرداننرببـاهوـادلکمـ‪.‬چریددزرمهپـواشـسیـاتدینلقگـ‪1‬ار‪4‬شـ‪3‬ی‪1‬ب‌ی‪،‬وهوادارمی؛د‬ ‫رن ‌گگـذاری یـک نقـش فـرش سـنتی تکـراری بـود کـه‬
‫مربـوط م ‌یشـود‪ .‬جنب ‌شهـای سیاسـی‪-‬اجتماعی و‬ ‫اریاجشا ‌عبـنهطابراعـاحد‌یاکاملش ًاکرمتدفهابوتوـد؛یاازماطخراوحدی بشادمر انیصنحطبرفت‬
‫روشـنفکری در همۀ دانشـگاه جریان داشت و منحصر‬
‫بـه دانشـکدۀ هنرهـای زیبـا نبـود‪ .‬یکـی از ویژگ ‌یهـای‬ ‫هنرسـتان شـدم و یک سـال هم پایی ‌نتر نشسـتم تا در‬ ‫م ‌یکرد‪ .‬شـاید من گوشـۀ پنها ‌نشـدۀ ذهنش بودم که‬
‫دانشـجویان دهـۀ چهـل‪ ،‬همین تعامـل و پویایی بود‪.‬‬ ‫رشـتۀ نقاشـی تحصیـل کنـم‪ .‬در اولیـن روز هنرسـتان‬ ‫ی ‌کمرتبـه حجابـش را برداشـته بـود و ای ‌نطـور بـا مـن‬
‫فضـای کار حرفـ ‌های‪ ،‬پـس از فار ‌غالتحصیلـی از‬ ‫وقتـی وارد راهـروی سـاختمان شـدم‪ ،‬از جلـوی آتلیـۀ‬ ‫صحبـت م ‌یکـرد‪ .‬عطـش مـن باعـث م ‌یشـد کـه دائـم‬
‫دانشـگاه چطـور بود؟‬ ‫مجسم ‌هسـازی رد شـدم‪ .‬تـا کارگاه مجسـمه را دیـدم‪،‬‬ ‫راج ‌عبه طراح ‌یهای مختلف با هم صحبت کنیم‪ .‬به‬

‫‪11. Obstruction‬‬

‫‪69‬‬

‫‪..........................................................................‬‬
‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬

‫محمدعلی میرزایی‬

‫تندیس استاد علی ا کبر معمار‬ ‫تندیس فردوسی‬ ‫سردیس ملاصدرا‬

‫شـود‪ .‬در هنرسـتان پایه و اسـاس کارم بر مهارت بود و‬ ‫احسـاس اسـت کـه باعـث همگ ‌نسـازی‪ ،‬خودسـازی و‬ ‫علاو ‌هبـر دوران تحصیـل‪ ،‬تـا چنـد سـال بعـد از‬
‫ایـن مهـارت زمانـی بـه مـن اجـازه داد آزاد شـوم‪ .‬شـاید‬ ‫تغییـر در زندگـی م ‌یشـود‪ .‬ا گـر بـا ایـن دیـد بـه اثـر هنری‬ ‫فار ‌غالتحصیلـی هـم‪ ،‬از آتلیـۀ دانشـگاه اسـتفاده‬
‫ا گر آن‌را نداشـتم‪ ،‬در دانشـگاه اسـیر م ‌یشـدم‪ .‬مهارت‬ ‫نـگاه کنیـد‪ ،‬مهـارت پش ‌تسـر گذاشـته م ‌یشـود و‬ ‫م ‌یکردیـم و درواقـع آتلیـۀ مجسم ‌هسـازی مـا آنجـا بـود‪.‬‬
‫را باید به دسـت آورد تا خودب ‌هخود جزو رفتارت شـود‪.‬‬ ‫ندرخنتوایهنجــهدمداحشتــوات‪.،‬مبـرخااطیـهبمیوـمنؤلـمـفن اهثــرمهدنیـرگـریمراعنکاایـمل ًیا‬ ‫اغلـب تـا ده شـب آنجـا م ‌یماندیـم و کار م ‌یکردیـم‪.‬‬
‫بایـد بتوانـی آن را درک و مدیریـت کنـی‪ .‬بسـیاری از‬ ‫مهار ‌ت نسـبی را در هنرسـتان به دسـت آورده بودیم و‬
‫آثـار هنـری فقـط تکنیـک محـض اسـت‪ .‬ایـن تکنیـک‪،‬‬ ‫مسـتقل م ‌یدانـم و بـا جرئـت کلمـۀ اتونومـی‪ 1‬را دربـارۀ‬ ‫در دانشـگاه بـا کار زیـاد تکمیلـش م ‌یکردیـم‪ .‬مـن دائـم‬
‫یـک ابـزار کار ضـروری بـه شـمار م ‌یآید و خـودش غایت‬ ‫آن ب ‌ه کار م ‌یبرم‪ .‬درواقع استقلال و خودگرایی از ابتدا‬ ‫مشـغول کار روی مجموع ‌ههایـم بـودم و بسـیاری از‬
‫نیسـت؛ ولـی بـرای خیلـی از هنرآموختـگان‪ ،‬غایـت‬ ‫در ذات اثـر هنـری وجـود داشـته‪ ،‬امـا بـرای اولیـن بار در‬ ‫کارهایـی کـه در دانشـگاه انجـام مـ ‌یدادم‪ ،‬مربـوط بـه‬
‫ممبحانـسـیومبطـرمح‌ی اشـسـود‪.‬ت؛تمکثنلیًـا مکجفقســمطۀد«رنیقامـلـا»ببـاراصـیومـل ون‬ ‫دورۀافخـمـراودرددنیتیسـوسـملجـبوط‌هدشـددااکررننــلددعلیکــنـاهایکامصملططـ ًلراابـحرحـ ًشامـددسیـهـاوواسرـم بـهتنرـ‪.‬رآین‬ ‫واحـد درسـ ‌یام نبـود؛ روی آثـار‪ ،‬طراح ‌یهـا و ذهنیـت‬
‫ای ‌نچنین بود‪ .‬در سال ‪ ،1351‬زند ‌هیاد مرتضی ممیز از‬ ‫خـودم کار م ‌یکـردم‪ .‬بعـد از دانشـگاه هـم‪ ،‬بـا تعـدادی‬
‫طرف دکتر ایرج افشار‪ ،‬رئیس کتابخانۀ مرکزی‪ ،‬به من‬ ‫از دوسـتان در تهـران‪ ،‬آتلیـۀ شـخصی دائـر کردیـم‪ .‬در‬
‫سـفارش سـردیس نیما یوشـیج را دادند‪ .‬آن موقع هم‬ ‫هسـتند‪ ،‬امـا نتیجـۀ نهایـی فاقـد جوهـرۀ هنـری‬ ‫سـا ‌لهای ‪ 50 ،49‬و ‪ ،53‬سـه نمایشـگاه برگـزار کـردم‪.‬‬
‫اوج مهارت تکنیکال من بود‪ .‬شـرا گیم پسـر نیما‪ ،‬تئاتر‬ ‫اسـت‪.‬‬ ‫نیمـۀ اول دهـۀ پنجاه با تلویزیـون در زمینه دکوراتوری‬
‫م ‌یخوانـد و یـک کیسـه عکـس از نیمـا برایـم آورد و مـن‬ ‫فارسـی‬ ‫زبـان‬ ‫دسـتور‬ ‫شـما‬ ‫مثل ًا‬ ‫اسـت‪.‬‬ ‫مسـئله همیـن‬ ‫وچنـطراد بحـرنایمـ ٔص‌ه احدنبــهیههـمـمکاانرجـیا کمـرداددم‪.‬مت‪ .‬بعــهداندظـریمکاکراترئادتاـئـرمو‬
‫دو ماه تمام مشغول ساختن مجسمه بودم‪ .‬هم ‌هچیز‬ ‫را خیلـی خـوب م ‌یشناسـید و م ‌یتوانیـد جمل ‌ههـا را‬
‫مجسـمه ب ‌هلحـاظ تکنیکـی‪ ،‬آناتومـی و شـباهت خوب‬ ‫اشـتباه بنویسـید؛ امـا بـرای شـعر گفتـن‪،‬‬ ‫کاصمرـف ًالدوانبـسدتونن‬ ‫و پیوسـته‪ ،‬مه ‌مترین مسـئله برای هنرمند است؛ باید‬
‫شـده بـود‪ .‬همـه تح ‌تتأثیـر قـرار م ‌یگرفتنـد‪ ،‬ولـی اثـر‬ ‫آن کافی نیست‪ .‬مسئله همین تکنیک‬ ‫همیشـه آمـاده بـود؛ چـون حـس کار و خلاقیـت چیزی‬
‫بـرای مـن آن نیمایـی نبـود کـه م ‌یشـناختم‪ .‬نیمـا را‬ ‫اسـت‪ ،‬افرادی بر تکنیک کار مسـل ‌طاند‪ ،‬ولی از قید آن‬ ‫نیسـت که هر زمانی به سـراغمان بیاید‪ ،‬پس هر موقع‬
‫ازطریـق شـعرهایش م ‌یشـناختم و بـا فضایـش آشـنا‬ ‫رهـا نشـد ‌هاند‪.‬‬ ‫بخواهـی کار کنـی‪ ،‬بایـد آمـادۀ خلـق باشـی‪.‬‬
‫بـودم‪ .‬خلاصـه منصـرف شـدم و کار را رهـا کـردم‪ .‬روزی‬ ‫یعنـی هرچیـزی کـه در ذهنیـت انسـان اسـت‪ ،‬در‬ ‫آیـا پیـش آمـده کـه در رونـد خلـق اثـر‪ ،‬کار را رهـا‬
‫مطابـق معمـول در آتلیـۀ دانشـگاه نشسـته بـودم و‬ ‫نهایـت در مهـارت تعریـف م ‌یشـود؟‬ ‫کنیـد و از ادامـۀ آن منصـرف شـوید؟‬
‫دانشـجویان هـم مشـغول کار بـا ِگل روی آرماتورهـا‬ ‫بلـه‪ ،‬ب ‌هنحـوی در مهـارت تعریـف م ‌یشـود‪ .‬من مهارت‬ ‫سـه‬ ‫مثل ًا‬ ‫و‬ ‫بله‪ ،‬ممکن اسـت اثری را نیم ‌هکاره رها کنم‬
‫بودنـد‪ .‬رخـوت بعدازظهـر و هـوای م ‌هآلـود غـروب‪ ،‬در‬ ‫را قبـول دارم و اهمیـت زیـادی برایـش قائلـم؛ همیشـه‬ ‫سالبعدادامهبدهم؛چوندر واقعدیالوگبینذهن‬
‫هم به دنبالش هستم؛ ولی ب ‌هنظرم نباید در کار دیده‬ ‫و حس باید همگن باشد‪ .‬مسئلۀ مهم مدیریت کردن‬

‫‪11. Autonomy‬‬

‫‪ 70‬شمار ٔهنوزدهم | آبانماه‪1396‬‬

‫‪....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬

‫رفتـار سیاسـی داشـتیم‪ .‬همـان موقـع هـم معتقـد بـه‬ ‫سـرم شـعر نیمـا را زنـده کـرد‪ .‬شـنیدم‪« :‬قوقولـی قوقـو‪،‬‬
‫هنـر سیاسـی نبـودم و هنـر را مسـتقل م ‌یدانسـتم‪ .‬هنر‬ ‫خـروس م ‌یخوانـد!‪ 1»...‬در آن فضـای دودآلـود‪ ،‬حـس‬
‫برایـم شـعار سیاسـی نبـود‪ .‬نظـرم ایـن اسـت کـه بـا هنـر‬ ‫خوبی در من ایجاد شد و شروع به کار کردم‪ .‬در عرض‬
‫نم ‌یشـود کار سیاسـی انجـام داد‪ .‬هنـر ربطـی بـه شـعار‬ ‫چند دقیقه مجسمۀ نیما شکل گرفت و درنهایت آنی‬ ‫همیشهجایگاهطراحی‬
‫ندارد‪ .‬بستر اجتماعی و سیاسی‪ ،‬خودش در اثر هنری‬ ‫شـد کـه بـا آن ارتبـاط برقـرار کـردم و دوسـت داشـتم‪.‬‬ ‫برایممهمبوده‪.‬در‬
‫نمـود پیـدا م ‌یکنـد‪ .‬البتـه در آن زمـان حـرف از هنـر‬ ‫شـاید ب ‌هلحـاظ آناتومـی‪ ،‬بـه پـای مد ‌لهـای قبلـی‬ ‫واقعبهنظرمطراحی‬
‫مسـئول و مسـئولیت هنرمنـد‪ ،‬بسـیار متـداول و شـعار‬ ‫نرسـیده بـود‪ ،‬امـا ترکی ‌ببنـدی و حس و حـال کار عالی‬ ‫ب ‌یواسط ‌هترینمدیوم‬
‫شـد‪ .‬حداقـل ای ‌نگونـه فکـر م ‌یکـردم و دنبـال همیـن‬ ‫هنریاست کهوجود‬
‫روز بـود‪ ،‬ولـی حداقـل شـعار عـد ‌های از مـا نبـود‪.‬‬ ‫بـودم‪ .‬بعـد از آن هـم شـاید دیگـر چنیـن اتفاقـی بـا ایـن‬ ‫دارد‪.‬وقتیشمامدادو‬
‫مـا وقتـی از دانشـگاه بیـرون آمدیـم‪ ،‬بـاور داشـتیم‬ ‫شـکوه و حـس و حـال دیگـر تکـرار نشـود؛ ب ‌هطـور مثـال‪،‬‬ ‫کاغذرابرم ‌یدارید‪،‬هیچ‬
‫مجسم ‌هسـاز هسـتیم‪ .‬ایـن احسـاس خودبـاوری‪،‬‬ ‫ایـن مسـئله بـرای تندیـس «اسـتاد عل ‌یا کبـر معمـار» و‬ ‫قیدوبندینخواهید‬
‫امـروز در خیلـی از بخ ‌شهـا دیـده نم ‌یشـود‪ .‬بسـتر‬ ‫رخ داد‪ .‬حا ‌لوهـوای آ ‌نهـا‬ ‫کاسـمرل ًادیمتفساو«فرتداوسـسـتی‪».‬تهمـامم‬ ‫داشت؛شایدابتدا کمی‬
‫فرهنگـی و جریا ‌نهـای دانشـگاه مـا را مجسم ‌هسـاز‬ ‫شـخصیت اسـتاد عل ‌یا کبر‪،‬‬ ‫درگیرباشید‪،‬ولیدستتان‬
‫کـرد‪ .‬نمایشـگاه نداشـتیم‪ ،‬ولـی امـکان ایـن را داشـتیم‬ ‫هیبـت چهـر ‌هاش اسـت و کل آن هـم در ظـرف بیسـت‬ ‫ک ‌مکمشماراازدنیای‬
‫کـه کار نمایشـگاهی بکنیـم‪ .‬فضـای فکری مـا ب ‌هنحوی‬ ‫دقیقـه رخ داد؛ ولـی شـاید حـدود ی ‌کمـاه‪ ،‬چی ‌نهـای‬ ‫پیرامونبیرونم ‌یبرد‪.‬‬
‫شـکل گرفتـه بـود کـه در اوج ذهنیتمـان‪ ،‬بـدون توجـه‬ ‫لبـاس را جاب ‌هجـا م ‌یکـردم و بـاز هـم آن چیـزی کـه‬ ‫طراحی از شعر هم‬
‫بـه محدودی ‌تهـای مـادی و تکنیکـی‪ ،‬فکـر م ‌یکردیـم‪.‬‬ ‫م ‌یخواسـتم نم ‌یشـد‪ .‬چهرۀ مجسمه آخرین قسمتی‬ ‫نا ‌بتراست‪.‬درهنرهای‬
‫بـا همـۀ محدودی ‌تهـا‪ ،‬سـاخت مجسـم ‌های د ‌همتـری‬ ‫بود که شکل گرفت؛ استاد عل ‌یا کبر را پیدا کرده بودم‬ ‫تجسمی‪ ،‬طراحی در نوک‬
‫بـا هـر متریالـی را تصـور م ‌یکردیـم و ایـن جـزو اسـاس‬ ‫و بایـد چهـره و بـدن بـا هـم هماهنـگ م ‌یشـد و بـا آن‬ ‫قله قرار دارد و ما مدیومی‬
‫آموزشـمان بـود؛ و همی ‌نطـور فکـر نم ‌یکردیـم از راه‬ ‫چیـزی کـه در ذهنـم بـود ه ‌مخوانـی پیـدا م ‌یکـرد‪.‬‬ ‫(رسانهیاابزار)بااین‬
‫مجسم ‌هسـازی درآمـد کسـب کنیـم؛ البتـه بخشـی‬ ‫ذهنیـت و توانایـی کـه راج ‌عبـه آن صحبـت‬ ‫قدرتنداریم‪.‬‬
‫هـم مربـوط بـه شـرایط اقتصـادی آ ‌نزمـان بـود؛ گویـا‬ ‫کردیـد‪ ،‬در هنرسـتان و سـپس در دانشـگاه‬ ‫منب ‌هعنوان‬
‫بـه دسـت آوردیـد؛ پـس بـه دنبـال چـه چیـز‬ ‫مجسم ‌هسازبهپاریس‬
‫ناخواسـته تأمیـن بودیـم‪.‬‬ ‫متمایـزی بـه پاریـس رفتیـد و آیـا در آنجـا بـه آنچه‬ ‫رفتمونهب ‌هعنوان‬
‫بـا این تفاسـیر ریشـۀ فقـدان ایـن خودبـاوری در‬ ‫م ‌یخواسـتید رسـیدید؟‬ ‫دانشجو‪.‬ب ‌ههرحال‬
‫گفتنـش خیلـی سـاده نیسـت‪ .‬مـا در دور ‌های زندگـی‬ ‫پاریسبهمناجازهداد که‬
‫نسـل جدیـد را کجـا م ‌یتـوان یافـت؟‬ ‫م ‌یکردیـم کـه بیشـتر نگاهمـان بـه سـمت غـرب بـود‪.‬‬ ‫بتوانم پرسه بزنم و از این‬
‫این مسئله تنها به محی ‌طهای آموزشی یا دانشگا ‌هها‬ ‫آنکجـشـاورچـبـهودخ؛بـ برـرااسـیته؛ممیـثل ًان‬ ‫چشـ ‌ماندازمان خـارج از‬ ‫بابتبسیارخوشحالم‪.‬‬
‫مربـوط نم ‌یشـود؛ بایـد در تمـام زمین ‌ههـای زندگـی‬ ‫دوسـت داشـتیم بدانیـم‬ ‫خیلیفرصتداشتمبا‬
‫و شـرایط اجتماعـی آن‌را جسـ ‌توجو کـرد‪ .‬چـه کسـی‬ ‫پاریـس را تـا حـدودی م ‌یشـناختیم و م ‌یدانسـتیم‬ ‫تجربیاتودنیاییجدید‬
‫بـه شـغل امـروزش بـاور دارد؟ بـه ایـن معنا که بـا اعتقاد‬ ‫کـه چهـارراه هنـری دنیاسـت‪ .‬همـۀ مطالعاتمـان بـه‬ ‫آشناشوم‪.‬در کنارتداوم‬
‫راسـخ و کامـل کارش را انجـام دهـد‪ .‬آیـا مـا نظیـر ایـن‬ ‫اتفاقـات پاریـس منتهـی م ‌یشـد‪ .‬ایـن مسـئله برایمـان‬ ‫کاریوزندگیشخصی‪،‬‬
‫طـرز فکـر را در زمینـۀ سیاسـی یـا اجتماعـی سـراغ داریم‬ ‫جـذاب بـود؛ پـس م ‌یخواسـتیم بعـد از اتمـام دانشـگاه‬ ‫داد ‌ههایمهمیبه‌دست‬
‫کـه انتظـار داشـته باشـیم در دانشـگا ‌ههای هنـری‬ ‫برویـم و ببینیـم آنجـا چـه خبـر اسـت‪ .‬نکتـه اینجاسـت‬ ‫آوردم‪.‬منآنجامتوجه‬
‫کشـورمان نیـز شـاهدش باشـیم؟! چطـور م ‌یتـوان این‬ ‫کـه مـن ب ‌هعنـوان مجسم ‌هسـاز بـه پاریـس رفتـم و نـه‬ ‫هویتشدمومعنایآنرا‬
‫باور را در محیط هنر ‌یمان به وجود بیاوریم‪ ،‬وقتی در‬ ‫ب ‌هعنـوان دانشـجو‪ .‬ب ‌ههرحـال پاریس به من اجـازه داد‬ ‫شناختم‪.‬اینسفرحدود‬
‫محیـط اجتماعـ ‌ی و زیسـتی مـا وجـود نـدارد؟! درحـال‬ ‫کـه بتوانـم پرسـه بزنـم و از این بابت بسـیار خوشـحالم‪.‬‬ ‫دودههطول کشید‪.‬حتی‬
‫حاضر بسـیاری افراد‪ ،‬رشـتۀ مجسم ‌هسـازی را انتخاب‬ ‫خیلی فرصت داشتم با تجربیات و دنیایی جدید آشنا‬ ‫بهافیکرارننبمرگ‌یکررددم‪،‬ماکماهنرهوازیت ًای‬
‫امیـ ‌یکننفنـکـدر؛خچـیلوـنیبـرسـایـطنح بایوارنـسـد کتـ‪،‬هادصلرآ ًامـدچنخیـوبـنیچیدـازرد؛ی‬ ‫شوم‪ .‬در کنار تداوم کاری و زندگی شخصی‪ ،‬داد ‌ههای‬ ‫بازگشتم‪.‬مسئلهاینبود‬
‫وجـود نـدارد‪ .‬طـی جریانـی گالر ‌یهـا رونـق پیـدا کردند‬ ‫مهمـی بـه‌دسـت آوردم‪ .‬مـن آنجا متوجه هویت شـدم‬ ‫که در خفقان سیاسی و‬
‫وشـتهعرـدای‪،‬دخیریـمدجو فـسـروم ‌ههشاشـید؛ناممـایا اشـصلگ ًاا نهمی ‌ییتــاوا کنارباهـااینی‬ ‫و معنای آن را شناختم‪ .‬این سفر حدود دو دهه طول‬ ‫فکری آن دوران ایران‪،‬‬
‫اکمـشاـینهدا‪.‬یتـ ًحاتـبازیگفشکــتر نمم‪ .‬م‌یکرسـدئلمهکـایهـرنوزبـوی بدهکـایـهرادرن بخرگفرقـدام‪،‬ن‬ ‫پ ‌سزمینۀفکریدربارۀ‬
‫ایـده وارد عرصـۀ هنـری شـد‪.‬‬ ‫سیاسـی و فکـری آن دوران ایـران‪ ،‬پ ‌سزمینـۀ فکـری‬ ‫پاریسبرایمجذاب‬
‫بسـتری کـه از آن صحبـت کردیـد چـه تأثیـری بـر‬ ‫دربـارۀ پاریـس برایـم جـذاب بـود‪ .‬در تعامـل اجتماعـی‬ ‫بود‪.‬درتعاملاجتماعی‬
‫آن دوران‪ ،‬دیگـر عطـش مهاجـرت تنهـا عطـش هنـری‬ ‫آندوران‪،‬دیگرعطش‬
‫کار شـما داشـته اسـت؟‬ ‫نبـود‪ ،‬جنب ‌ههـای اجتماعـی‪ ،‬سیاسـی و فرهنگـی هـم‬ ‫مهاجرتتنهاعطش‬
‫مـن در یـک وضعیـت مشـخص تاریخـی و اجتماعـی و‬ ‫داشـت‪.‬‬ ‫هنرینبود‪،‬جنب ‌ههای‬
‫یـک بسـتر فرهنگـی خانوادگـی معیـن‪ ،‬در ایـن شـهر بـه‬ ‫بـه نظـر م ‌یرسـد آن زمـان رسـان ‌هها بـه شـکل‬ ‫اجتماعی‪،‬سیاسیو‬
‫دنیا آمد ‌هام‪ .‬در نگاه کلی‪ ،‬بین من و تمام ه ‌منسلانم‬ ‫و وسـعت امـروز نبودنـد‪ ،‬امـا سیاسـی بـودن‬ ‫فرهنگیهمداشت‪.‬‬
‫در سـطوح مختلـف‪ ،‬نقـاط اشـترا کی وجـود دارد‪ .‬بـا‬ ‫تعامل ‌یتـر بـوده اسـت‪.‬‬
‫ه ‌مدانشـگاه ‌یهایم وجـوه مشـترکی داریـم؛ امـا چیـزی‬ ‫بلـه‪ ،‬الآن سیاسـی بـودن در حـد اطلاعـات اسـت‪ ،‬ولـی‬
‫کـه اینجـا اهمیـت دارد شـخصیت اسـت‪ .‬تمامـی ایـن‬ ‫وهـامجرمایـ‌یکیربدیوـدیم‪.‬ما‪.‬گارگمرجسیسامسـ‌هیسـباوز بدیودمیـ‪ ،‬فمع‪،‬العیمل ًتا‬ ‫مـا فعـال‬
‫مسـائل از هرکـس شـخصیتی م ‌یسـازد؛ بنابرایـن‬ ‫سیاسـی‬
‫مشـکل اسـت بگوییـم چـه عواملـی باعـث موفقیـت و‬ ‫مجسم ‌هسـازی م ‌یکردیـم‪ .‬زندگـی بـا همـۀ خطرهایش‬
‫مدثرل ًخا مشــنشهبمییشـ‌نتقـر فدرردکهی ندرساـیبنت بشـههردیزنگردگیی کشـردده‌هااسم و بت؛ا‬ ‫هیجـان و پویایـی داشـت‪ .‬تـرس در شـرایطی م ‌یتوانـد‬
‫عناصر بصری آن سروکار داشت ‌هام‪ ،‬این عناصر آ گاهانه‬ ‫سـازنده هـم باشـد‪ .‬دنبـال هنـر سیاسـی نبودیـم‪ ،‬ولـی‬
‫یـا ناآ گاهانـه‪ ،‬خـود را در تصـورات ذهنـی مـن شـکل‬
‫داد ‌هانـد‪ .‬ایـن زیسـت هنرمنـد اسـت‪ .‬وقتـی بـرای مـن‬
‫ایـن ریتـم جاافتـاده‪ ،‬نا گزیـر بـا آن اصـول کار م ‌یکنـم و‬

‫‪1.1‬شعر«خروسم ‌یخواند»ازنیمایوشیج(‪)1325‬‬

‫‪71‬‬

‫‪..........................................................................‬‬
‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬

‫محمدعلی میرزایی‬

‫مهـم بوده و همیشـه تلاش کرد ‌هاید با تدریس‪،‬‬ ‫کاری شـما بـه سـمت کسـب مهـارت و تکامـل تکنیکـی‬ ‫ناخـودآ گاه جزئـی از رفتـارم م ‌یشـود‪.‬‬
‫روی نسـ ‌لهای بعـدی سـرمای ‌هگذاری کنیـد‪ .‬آیـا‬ ‫پیـش مـ ‌یرود و شـما اسـیر ایـن مسـیر شـده‪ ،‬از رسـالت‬ ‫از زاویـۀ دیگـر‪ ،‬آیـا ایـن بسـترها سـد راهتـان هـم‬
‫اوضاع آموزشـی فعلی را رضای ‌تبخش م ‌یبینید‬ ‫هنـر دور م ‌یشـوید؛ البتـه ایـن مسـئله تـا حـدی بـه‬
‫ظرفیـت و قـدرت آن شـخص نیـز بسـتگی دارد؛ زیـرا‬ ‫شـده‌اند؟‬
‫و از نتیجـۀ تلاشـتان راضـی هسـتید؟‬ ‫هـر روز بایـد درون هنرمنـد‪ ،‬تحـول و زایشـی تـازه اتفـاق‬ ‫در زندگـی کاری خـودم بـه ایـن مسـئله برخـوردم کـه‬
‫شـکاف بسـیار عمیقـی ایجـاد شـد و هنـوز هـم هسـت‪.‬‬ ‫چـه چیـزی اسـت کـه راه مـن را م ‌یبنـدد؟ از یـک طرف‬
‫بلـه‪ ،‬امـروز بیشـترین ارتباطـم بـا متولـدان ده ‌ههـای‬ ‫بیفتـد و روز نویـی را در خـود رقـم بزنـد‪.‬‬ ‫خاسـتگاه شـخصی خـود مـن و بـه نـوع درکـی کـه از کار‬
‫پنجـاه‪ ،‬شـصت و حتـی هفتـاد اسـت‪ .‬خوشـبختانه‬ ‫سـعی‪ ،‬یـک عمـل مکانیکـی اسـت‪ .‬مـا ایـن قابلیـت را‬ ‫داشـت ‌هام بـوده و از طـرف دیگـر مسـائل دسـ ‌توپا گیر‪،‬‬
‫ابـنجراوجـاای‌نمهبخـادویهدبیـمـسـم‪.‬ینارواداقیعـشآًـام آدتمنـ؛ودزموثلت ًشاوانددارسـدتدیانن‪،‬متشـکاگجراربهـ‌هاهۀایمیوخفوقهبـنـریی‬ ‫داریـم کـه خـود را مدیریـت کنیم‪ .‬بعض ‌یها خواسـته یا‬ ‫یعنـی دیگـران بود ‌هانـد‪ .‬همیشـه «غیـر خـود» سـد و‬
‫تهـران‪ ،‬اصفهـان یـا سـایر مرا کـز اتفاقـات خوبـی افتـاد‪.‬‬ ‫ناخواسـته بـه آن دسـت پیـدا م ‌یکننـد‪ ،‬ولی این مسـیر‬ ‫مانـع اسـت؛ تـو بـا دیگـری نم ‌یتوانـی خلـق کنـی؛ زیـرا‬
‫بـه نظـرم بـرای نتیجـۀ موفـق و تأثیرگذاری بر دانشـجو‪،‬‬ ‫نیازمنـد تکنیـک‪ ،‬روش و فرهنگ اسـت‪ .‬درواقع بسـتر‬ ‫او مخاطـب محسـوب م ‌یشـود‪ .‬تـو نم ‌یتوانـی بـرای‬
‫کافـی اسـت کـه کار او را دقیـق ببینیـد؛ ایـن خیلـی‬ ‫اجتماعـی‪ ،‬آموز ‌شوپـرورش و مرا کـز تعلیـم و تربیـت‬ ‫دیگـران تعییـن تکلیـف کنـی‪ ،‬ولـی م ‌یتوانـی خـودت‬
‫مهـم اسـت‪ .‬فـرق نم ‌یکنـد اسـتاد‪ ،‬دانشـجو یـا محصل‬ ‫م ‌یتواننـد فضایـی مهیـا کننـد کـه درون آن‪ ،‬اتفاقـی‬ ‫راددایبرـنگــهرادنبمنادیاـهننمـیـشد بکنـگـ«همذتــا ِرونک»ـیت‪.‬ـیو«رومـا ِمچـن»‌ییخخـهواوسـهدتنـتید‪.‬راوآبی‌چنـاه‌هانچدیـکوزنـسـییرتوا‬
‫باشـند‪ ،‬مـن دوسـت دارم کارهـای دیگـران را ببینـم‪.‬‬ ‫شـکل گیـرد و ایـن چیـزی فراتـر از سـعی اسـت؛ درواقـع‬ ‫م ‌یبینـی؟ درحقیقـت م ‌یخواهنـد دنیـای پنهـان‬
‫خواسـت‪ ،‬خاسـتگاه و انگیـزه مطرح اسـت‪ .‬هما ‌نطور‬ ‫هنرمنـد را ببیننـد‪ .‬گاه هنرمنـدان چـون م ‌یخواهنـد‬
‫دیـدن کار دیگـران‪ ،‬برایـم خیلـی بـاارزش اسـت‪.‬‬ ‫که م ‌یتوان داد ‌هها را زیاد کرد‪ ،‬یاد گرفت و تفکر عمیق‬ ‫برای دیگری دنیایی بسازند‪ ،‬دنیای پنهانی خودشان‬
‫ایـن همـان احترامـی اسـت کـه ابتـدای بحـث از آن‬ ‫داشـت‪ ،‬احسـاس هـم بایـد پاب ‌هپـای آن حضـور داشـته‬ ‫را فرامـوش م ‌یکننـد؛ درصورت ‌یکـه مخاطـب اصلـی‬
‫صحبـت کردیـد‪ .‬ن ‌هتنهـا احتـرام بـه دانشـجو‪ ،‬بلکـه بـه‬ ‫باشـد و مدیریـت شـود‪ .‬شـما بـه آ گاهـی نیازمندیـد؛‬ ‫خودشـان هسـتند؛ بنابرایـن در ایـن وضعیت‪ ،‬رسـالت‬
‫ظرفیـت و اسـتعداد و دسـ ‌تآوردهایش و حتـی احتـرام‬ ‫وقتـی انگیـزه را مدیریـت م ‌یکنید‪ ،‬در یک مسـیر و روند‬ ‫اصلـی برعهـدۀ ذات خـود اثـر اسـت و خالـق و مؤلـف در‬
‫بـه امـر آموز ‌شوپـرورش و زمانـی کـه بـرای پیشـبرد‬ ‫خلاقه قرار م ‌یگیرید و آنجا اثر هنری م ‌یتواند بروز پیدا‬ ‫آن نقشـی نـدارد؛ بلکـه اثـر‪ ،‬تنهـا از ایـن فیلتـر رد شـده‬
‫آمـوزش سـپری م ‌یشـود‪ .‬فقـدان ایـن مسـئله را ایـن‬ ‫کنـد‪ .‬درواقـع اسـاس زندگـی بـا انگیـزه شـکل م ‌یگیـرد‪.‬‬ ‫اسـت‪ .‬درواقـع مـن م ‌یتوانـم فیلتـر حوادثـی باشـم کـه‬
‫بعـد از انقلاب‪ ،‬مسـائلی چـون تعطیلـی‬ ‫بر من م ‌یگذرد‪ .‬هنگامی که شـما در اجتماع شـناخته‬
‫روزهـا زیـاد م ‌یبینیـم‪.‬‬ ‫دانشـگا ‌هها و سـپس جنـگ اتفـاق افتـاد؛‬ ‫م ‌یشـوید و افـراد دیگـر کارتـان را تأییـد م ‌یکننـد‪ ،‬رونـد‬
‫مـن بیـش از آنکـه بـه دانشـجویان یـاد بدهـم‪ ،‬از آ ‌نهـا‬ ‫درنتیجـه بیـن نسـل شـما و نسـ ‌لهای بعـدی‬
‫یـاد م ‌یگیـرم‪ .‬آ ‌نهـا پـر از اید ‌ههـای نـاب و بکر هسـتند‪.‬‬ ‫گسسـتی عمیـق پدیـد آمـد‪ .‬آمـوزش بـرای شـما‬

‫‪ 72‬شمار ٔهنوزدهم | آبانماه‪1396‬‬

‫‪....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬

‫مهدی رجایی‬

‫عنوان اثر‪ :‬پرتره‬

‫عنوان اثر‪ :‬پرنده‬ ‫عنوان اثر‪ :‬نیم تنه‬

‫داشـت‪ .‬بـا همـۀ نابسـامان ‌یهای فعلـی‪ ،‬ایـن ظرفیـت‬ ‫را ‌هانـدازی آتلیـ ‌هام گذاشـتم‪ .‬در دانشـگا ‌هها تدریـس‬ ‫اتدافناقـشـًاجهویمایـننپرروجنحیـ ‌بۀو آج ‌نوهاشسـو متسـکـتعه بدازعیـادثیمودافقشیـتم؛ت‬
‫بسـیار ارزشـمندی اسـت‪ .‬برخلاف قسـمت اجتماعی‪،‬‬ ‫م ‌یکـردم و امکانـات مجسم ‌هسـاز ‌یام را در اختیـار‬ ‫هنر ‌یشـان شـده‪ .‬در پاسـخ کسـانی کـه م ‌یپرسـیدند‬
‫بخش هنری را روشن م ‌یبینم‪ .‬شاید هنر و هنرمندان‬ ‫بچ ‌ههـا قـرار‌مـ ‌یدادم‪ .‬بـا شـهرداری و مسـئولان رایزنـی‬ ‫فلان گـروه را چگونـه اداره کـردی کـه در انتهـای تـرم‬
‫بتواننـد چرا ‌غهـا را روشـن کننـد‪ .‬ایـن مسـئله ن ‌هتنهـا‬ ‫و مذا کـره م ‌یکـردم‪ .‬احسـاس م ‌یکـردم کـه بایـد در‬ ‫نتیجۀموفقی ‌تآمیزی گرفتید‪،‬م ‌یگویمفقطباورشان‬
‫دصرـاهدنرقهاـاسـی تت؛جمثلسـ ًامدیر‪،‬مدورسـسـیاقیریز‪،‬ممیعن ‌مهـاهـرایی‪ ،‬تهئنـاتـرریو‪.‬ه‪.‬ـ‪. .‬م‬ ‫فضـای شـهری کاری انجـام شـود‪ .‬حداقـل بعـد از یـک‬
‫ماننـد گذشـته یـک سـتارۀ بـزرگ نداریـم‪ ،‬بلکـه تعـداد‬ ‫دهه‪ ،‬یعنی در سـال هشـتاد‪ ،‬چیزی نزدیک به صد اثر‬ ‫دارم‪ ،‬بـرای آ ‌نهـا و تلاششـان‪ ،‬ارزش قائلـم‪.‬‬
‫زیـادی سـتار ‌ههای کوچـک داریـم‪ .‬ایـن رونـد بـرای‬ ‫مجسـمه‪ ،‬در شـهر اصفهـان کار شـده بـود‪.‬‬ ‫در بخـش هنـری تلاشـتان را چطـور م ‌یبینیـد؟‬
‫دسـتیابی به نتیج ‌های موفق‪ ،‬نیاز به فرصت دارد‪ .‬ا گر‬ ‫بلـه در مقطعـی اصفهـان بـه شـهر مجسـم ‌هها‬ ‫وقتی دهۀ هفتاد به ایران باز گشتید‪ ،‬آیا با برنامۀ‬
‫درهـای دنیـا به روی ما باز شـود‪ ،‬نتیج ‌هاش را خواهید‬ ‫مشـهور شـد و ایـن تأثیرگـذاری بـه وضـوح دیـده‬
‫دیـد‪ .‬معتقـدم مـا الآن در سـطح جهانـی کار م ‌یکنیـم‪،‬‬ ‫م ‌یشـد‪ .‬شـما تلاش کردیـد کـه مسـئولان هـم‬ ‫خاصـیشـروعبـهفعالیـت کردیـد؟‬
‫هرچند چیزی به اسم هویت ایرانی نم ‌یشناسم؛ ولی‬ ‫را متوجـه بشـوند؟‬ ‫شـهری‬ ‫اویاـینن کضارملوًاربا ‌تبرهـناامیه‬ ‫حیطـۀ کار مـن فضـای شـهری بـود و بیشـتر بـه هنـر‬
‫هویـت جغرافیایـی را م ‌یتوانیـم ببینیـم؛ بـه ایـن معنی‬ ‫انجام گرفت‪ .‬شـهردار‬ ‫و دقیق‬ ‫بله‬ ‫عمومـی (پابلیـ ‌کآرت)‪ 1‬اعتقـاد دارم تـا بـه فضاهـای‬
‫که یک هنرمند ایرانی‪ ،‬کارا کتر‪ ،‬ویژگ ‌یها و زبان خاص‬ ‫وقـت‪ ،‬یکـی از مخالفـان سرسـخت مجسـمه بـود؛ ولـی‬ ‫نمایشـگاهی‪ .‬کار هرچـه بـا مـردم ارتبـاط بیشـتری‬
‫سـال هشـتاد‪ ،‬وقتی م ‌یخواسـتم آخرین مجسم ‌هها را‬ ‫داشـته باشـد‪ ،‬برایـم جذا ‌بتـر اسـت؛ زیـرا مجسـمه‬
‫خـود را دارد‪.‬‬ ‫تحویـل بدهـم گفت‪« :‬من از مخالفان مجسـمه بودم‪،‬‬ ‫در فضـای عمومـی نسـبت بـه گوشـۀ اتاقـی دربسـته‪،‬‬
‫بدر‌یواهقویعتـیکی ای اسـز ویت‪،‬ژگول ‌ییهاایـینمکعواتاص‌هرمبوددتنابسـ‌هنوتع؛ میثل ًها امیانن‬ ‫ولی الآن پای هر مجسمه که م ‌یایستم‪ ،‬شاید متوجه‬ ‫بهتـر نفـس م ‌یکشـد‪ .‬احسـاس م ‌یکنـم فضـای زندگـی‬
‫مسـئله درونـی بـودن را کـه با عنـوان «هویـت» از آن یاد‬ ‫نشـوم‪ ،‬ولـی روحـم پـرواز م ‌یکنـد‪ ».‬و این مسـئلۀ مهم‪،‬‬ ‫مجسـمه‪ ،‬بـا آد ‌مهـا و در میـان آ ‌نهـا معنـا دارد‪ .‬ایـن‬
‫م ‌یکنیـم‪ ،‬بیشـتر در میـان نقاشـان اصفهـان م ‌یبینـم‬ ‫بالاخره بعد از ده سـال شـکل گرفت‪.‬‬ ‫ناشـی از تحلیلـم از مجسـمه نیسـت؛ شـاید تح ‌تتأثیـر‬
‫تـا پایتخـت‪ .‬دربـارۀ مجسـمه هـم ب ‌هصراحـت م ‌یتوانـم‬ ‫از اصفهـان فراتـر برویـم؛ مجسم ‌هسـازی ایران را‬ ‫مسـائل نظـری‪ ،‬تئوریـک یـا سیاسـی اسـت و ریشـه‬
‫بگویم آثاری که تا سال هشتاد در شهر اصفهان نصب‬ ‫در چنـد دهـۀ اخیـر چطـور م ‌یبینیـد؟ آیـا هویـت‬ ‫دحرتآمـ ًا‌نبهـایاـدداارید؛‌ن اطیـور‌ن بطاـوشـر ند‪.‬ی دسـرواقتـ کعـاهیـ بنگ گویـرایـم مشجدرسـممهن‬
‫شـد ‌هاند‪ ،‬همگـی از آن هویـت و ریشـ ‌های کـه گفته شـد‬ ‫مشـخص خـود را در جهـان دارد؟‬ ‫هسـت و زندگـی اجتماعـی مـن هـم ایـن را م ‌یطلبـد‪.‬‬
‫جامعۀ هنری فعلی از فار ‌غالتحصیلان مجسم ‌هسازی‬ ‫در دهـۀ هفتـاد کـه بازگشـتم‪ ،‬بـا برنامـه‪ ،‬اصفهـان را‬
‫برخوردارند‪.‬‬ ‫اشباع شده که ممکن است وحشتنا ک به نظر برسد؛‬ ‫انتخاب کردم؛ برنام ‌ۀ د ‌هسـال ‌های داشـتم و آن را دقیق‬
‫سپاسازاینکهفرصتیرادراختیارمان گذاشتید‪.‬‬ ‫ولیم ‌یتواندخیلیخوبباشدونتیجۀخوبیخواهد‬ ‫و موفقی ‌تآمیـز پیـاده کـردم‪ .‬تمـام سـرمای ‌هام را بـرای‬

‫‪11. Public Art‬‬

‫‪73‬‬

‫‪..........................................................................‬‬
‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬

‫طیرانصفاهان‬

‫محمدرحیم اخوت‬
‫نویسنده و منتقد‬

‫محمدعلی میرزایی‬

‫مجسمه طیران‬

‫نعم ‌تاللهـی تلاش کـرده باشـد‪ .‬او تمـام عمـر ب ‌هطـور‬ ‫ب ‌هلحـاظهنـریهمپـایآثار مدرنوانتزاعیاونیسـتند‪،‬‬ ‫آقاینعم ‌تاللهی رااز سا ‌لهاپیشم ‌یشناسم‪.‬ایشان‬
‫حصررففـ ًا‌هاکسیـوبـباتدرآممرکـدزفدعرالاییـنت کحریدطهـاهسـوبـرتا‪.‬یدربخاـروۀدخهنـصرایونـهص‬ ‫امـا قاب ‌لدفا ‌عانـد؛ ب ‌هعنـوان ‌مثـال مجسـمۀ «اسـتاد‬ ‫ادرصآفهنـزامانمن ‌یدآرمتهدنـرادنبـهسـ ُکجنونگتاداصفشـهتانند‪،‬هامما گسـهرگماه‌یزکدنهبد‪،‬ه‬
‫اخلاقیاونیزتاآنجا کهخاطرمم ‌یآیدواز سـا ‌لهاپیش‬ ‫عل ‌یا کبرمعمار»در ایندستهقرار م ‌یگیردواز آثار خوب‬ ‫ولـیب ‌ههرحـالبایکدیگـردر ارتبـاطبودیم‪.‬نعم ‌تاللهی‬
‫بـا او در ارتبـاط بـود ‌هام و شـناخت دارم‪ ،‬جـزء آن دسـته‬ ‫اوبـهشـمار مـ ‌یرود‪.‬آندسـتهاز آثـاری کـههنرمنـدخـود‬ ‫پساز بازگشـتاز پاریس‪،‬در تهراننماندوبهزادگاهش‬
‫کسانینبودهاست کهب ‌هدنبالنمایشدادنخودباشد‬ ‫بههنرخلیمقآتف‌ناهوتامیبادادررد؛تممثل ًا‌یومرزجدسومسۀفا«رَطشَیریانین»سدارات‪،‬ایرزاینش‬ ‫اصفهان برگشـت و همۀ تلاشـش را برای این شـهر و هنر‬
‫یـابخواهـدخـودرابـهتجـارتهنـربفروشـد‪.‬یـادمم ‌یآید‬ ‫ویژگیاسـتوب ‌هنظرمنبهتریناثراوسـت؛زیراعلاو ‌هبر‬ ‫آن انجـام داد‪ .‬کمـی قدی ‌متـر کـه باهـم ارتبـاط بیشـتری‬
‫کـه ب ‌هطـور کامـل بـه حـرف مخاطـب گـوش مـ ‌یداد و‬ ‫ایـنویژگـی‪،‬بـهمعنـایواقعـیدارایشـاخص ‌ههاییک‬ ‫داشـتیم‪ ،‬گاهـیدر خیابا ‌نهـایاصفهانقـدمم ‌یزدیم‬
‫صحب ‌تهاونقدهارام ‌یشنیدوا گرصحبتیبامخاطب‬ ‫اقثـراررمبـودرد رنواسیـصت؛خالر ٔبهتـسـهنمگتأیسـبلفنانده ایی ننصمجبسـشـموده‪،‬کـدره ابحتادلا‬ ‫و تندی ‌سهایـش و همی ‌نطـور آثـار سـایر هنرمنـدان را‬
‫داشـتب ‌هخوبـیمطرحم ‌یکـرد‪.‬درموردتأثیرگـذاریاوبر‬ ‫حاضرمکانمناسـبیندارد‪.‬خاطرمهسـت کهایشاناز‬ ‫م ‌یدیدیـم و راج ‌عبـه آ ‌نهـا صحبـت م ‌یکردیـم‪ .‬مـن‬
‫جامعـهبایـدبهتدریسوحضور در دانشـگا ‌ههاوآموزش‬ ‫اثمر بنروویمرمحوومم انحعنمواد منی«رَعطلیاریاین»خراوباراستنی آدنکپهیبهشندیهاددنداایدنم‬ ‫معتقـدم کـه هنرمنـد بـا بسـتن یـک دسـتار بـه سـر یـک‬
‫نسـلبعـدتوجـه کرد؛هرچندمنبشـخصهتأثیرآثـار اورا‬ ‫ومرحوممیرعلاییهمهمانموقعمعادلانگلیس ‌یاش‬ ‫چهرۀتخیلی‪،‬نم ‌یتواندبگوید کهفلانشخصیتادبی‬
‫در نسـ ‌لهایبعـدیمشـاهدهنکـردم؛چـونسـبک کار‬ ‫و علمـی ایـران را تجسـم بخشـیده اسـت‪ .‬کار هنرمنـد‬
‫ایدـربـنارۀسـ مطنـححشرافـو ‌هادری‪،‬عمرخصـ ٔته هصنبــرهازخومیدـاشن‬ ‫هنـر ‌یاشدر‬ ‫را گفت‪.‬‬ ‫مـدرنایـناسـت کـهحـالوهـوایآثـار ب ‌هجامانـدهاز آن‬
‫بـوده اسـت‪.‬‬ ‫مندراصفهان کسیراندیدم کهدرهنرهایتجسمی‪،‬‬ ‫شخصیترادراثرشوارد کندوماب ‌هندرتشاهدچنین‬
‫هنرمنـداننسـلبعـدوحتـیه ‌منسلانش‪،‬شـبیهشرا‬ ‫ب ‌هخصـوص حـوزۀ مجسم ‌هسـازی‪ ،‬ب ‌هانـدازۀ آقـای‬ ‫اتفاقیدر مجسم ‌هسـازیهسـتیم‪.‬برخـیتندی ‌سهای‬
‫ندیدم‪.‬‬ ‫شـهر کـه بـه سـفارش شـهرداری بـوده‪ ،‬هرچنـد ب ‌هنظـرم‬

‫‪ 74‬شمار ٔهنوزدهم | آبانماه‪1396‬‬

‫‪....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬

‫نعم ‌تاللهی‪،‬‬
‫سرمایهمعنوی‬
‫اصفهان‬
‫سعید شهلاپور‬
‫مجسمه‌ساز‬

‫محمدعلی میرزایی‬

‫تندیس استاد علی ا کبر معمار‬ ‫م ‌یگیردیانمایشگاهبرپام ‌یکندواثرم ‌یفروشد‪.‬ب ‌ههرحال‬ ‫منباآقاینعم ‌تاللهیهمکلاسبودم‪.‬نسلماهمیشه‬
‫مجسم ‌هسازانبسیاریداریم کهاز اینراه کسبدرآمد‬ ‫قبـلوبعـداز انقلابتلاش کـردهوهی ‌چوقـتهـمنـالان‬
‫بخواهیـد‪،‬در کتابخان ‌ههایشـانهسـت‪.‬آیـادر کتابخانـۀ‬ ‫م ‌یکننـد؛اینکههنرمندهسـتندیـاخیرموضـوعدیگری‬ ‫نبـودهاسـت‪،‬مثـلآقـامرتضـی‪.‬اوهی ‌چوقـتمعلومـاتو‬
‫مرکزییاوزارتفرهنگوارشاداصفهانمنبعیراج ‌عبه‬ ‫تواناییخودرادر رفتار وآثارشبهرخنکشید‪.‬ب ‌هواسطۀ‬
‫مرتضـینعم ‌تاللهـی‪،‬سـرمایۀمعنـویایـنشـهروجـود‬ ‫اسـت‪ ،‬امـا ب ‌ههرحـال مجسم ‌هسـاز هسـتند‪.‬‬ ‫منـشوآثـارشم ‌یتـوانبـهبینـشومعرفـتاوپـیبـرد؛‬
‫دارد؟ او افتخـار ایـن شـهر اسـت‪ .‬کسـی کـه مسـئول‬ ‫اصفهـان یکـی از چنـد شـهر شـاخص ماسـت و ب ‌هنوعـی‬ ‫خیلـیب ‌یادعاسـت‪.‬ایـنروزهاافـرادزیـادیدراطرافمان‬
‫مؤسسـاتهنرهایتجسـمی‪،‬موز ‌ههاویاسـازما ‌نهای‬ ‫المـاس ایـران بـه شـمار م ‌یآیـد‪ .‬مـردم دنیـا رؤیـای سـفر‬ ‫هسـتند کـهمعلوماتدارنـد‪،‬امابهمعرفتنرسـید ‌هاند‪.‬‬
‫هنریشـهرم ‌یشـود‪،‬نبایدچندصفحهمقالهیامطلب‬ ‫بـه اصفهـان را دارنـد‪ .‬ایـن شـهر نگیـن هنـر دور ‌ههـای‬ ‫ایشاندرآثارشان‪،‬ازجملهمجسم ‌ههایشخصی ‌تهای‬
‫راج ‌عبـههنـرروزومعاصـردنیایا کشـورشنوشـتهباشـد؟‬ ‫مختلـف تاریـخ کشـور بـوده و بایـد نگیـن هنـر امـروز هـم‬ ‫بـزرگتاریخـی‪،‬امضـاونـگاهویـژۀخـودرادارنـد‪ .‬کارهـای‬
‫وقتیای ‌نطورنیست‪،‬چگونهم ‌یتوانندازاینافرادبرای‬ ‫باشـد‪ .‬یعنـی بایـد فعالی ‌تهـای متعـدد هنـری ماننـد‬ ‫آبسترۀنعم ‌تاللهیبرفر ‌مهاونقوش کهنایرانیمبتنی‬
‫ارتقایهنر کشوراستفاده کنند‪.‬امیدوارمشهراصفهان‬ ‫سمپوزیوم‪،‬دوسالانهوفراخوا ‌نهایبی ‌نالمللیداشته‬ ‫است‪،‬ولیتلاشم ‌یکندنگاهیمعاصربهمجسم ‌هسازی‬
‫با بهر ‌هگیری از ایشان‪ ،‬دوباره پی ‌شقدم مجسم ‌هسازی‬ ‫باشـد‪،‬مجسم ‌هسـازانمعاصـراز سراسـرجهـانبیاینـدو‬ ‫داشـته باشـد‪ .‬وقتـی آثـار ایشـان را م ‌یبینـی‪ ،‬م ‌یتوانـی‬
‫شـود‪ ،‬برتریـن مجسم ‌هسـازان ایـران را گـرد آورد و از‬ ‫آثارشـان موجـب شـکوفایی شـهر شـود‪ .‬اصفهـان حتـی‬ ‫حدسبزنی کهاز شـهریمثلاصفهانآمدهاسـت‪.‬اواز‬
‫هنرمندانوداورانمعتبرخارجیدعوت کند‪.‬اصفهان‬ ‫قبـلاز تهـران‪،‬اقـدامبـهنصـبانـواعآثـار مجسم ‌هسـازان‬ ‫کودکیدر کوچ ‌هها‪،‬در میانآنطا ‌قهاو گنبدهازندگی‬
‫بایـدهـممحـور هنـرایـرانوهمیکـیاز مرا کزهنرمعاصر‬ ‫معاصر کرد؛همانمجسم ‌ههاامروزارز ‌شافزودۀبسیاری‬ ‫کـردهوحافظـۀبصـر ‌یاشمملـواز آثـار تاریخـیاصفهـان‬
‫خاورمیانه باشـد‪ .‬به تاریخ و شـکوه آن بنگرید‪ .‬افسوس‬ ‫دارنـدوقسـمتعمـد ‌هایاز ایـنامـرمدیـونتلا ‌شهـای‬ ‫اسـت؛بنابراینزمانیهم کهاثریخلقم ‌یکند‪،‬مبتنی‬
‫که دوبی و قطر در هنر معاصر خاورمیانه جای اصفهان‬ ‫آقاینعم ‌تاللهیاسـت‪.‬متأسـفانهباتغییراتسیسـتم‬ ‫بـر آ ‌نهاسـت‪ .‬وقتـی بـه پشـ ‌تبا ‌مهای قدیمـی شـهری‬
‫را گرفت ‌هانـد‪ .‬سـالی کـه اصفهـان پایتخـت فرهنگـی‬ ‫مدیریتـی شـهر‪ ،‬مجسم ‌هسـازی آن نیـز مدتـی تعطیـل‬ ‫مثـلاصفهـانبرویـم‪،‬حج ‌مهایـیرام ‌یبینیـم که گویی‬
‫جهـان اسلام بـود‪ ،‬پیشـنهاد دادم سـمپوزیوم فلـز برگزار‬ ‫شـد‪.‬ایشـانهمنا گزیربیشـترباشـورایمجسم ‌هسـازان‬ ‫مجسـم ‌هاند؛ امـا امـروز جوانـان ب ‌هجـای دیـدن فرهنـگ‬
‫شـود و از مجسم ‌هسـازان بـزرگ جهـان اسلام دعـوت‬ ‫تهـرانهمـکاری کردنـدوهمچنـاندر جلسـاتشـورای‬ ‫گودنوهیبــنـاریلقخمبلو ‌یًداکمـنانشــبند‪،‬یتوهنمهتـاعشادرقارب ًاایدینهـتدررن‌هـکایاـرتمآ؛ثیـباهردیهمـاننرنمجـتنـارتمدیـامنب‌یغتدربعـهـندیادرا‪،‬د‬
‫شـودتـاآثـاریرابـرایاصفهـانخلـق کننـدوتبدیـلبـه‬ ‫مجسم ‌هسـازیسـازمانزیباسـازیتهـرانحضـوردارند‪.‬‬ ‫کمم ‌یشـود‪.‬‬ ‫ُهحنرسـمننـیدا کـناهصدیـهـلۀ‬
‫سـرمای ‌ههای هنـر معاصـر شـود؛ زیـرا ارز ‌شافـزودۀ آ ‌نهـا‬ ‫عجیبآنکهدرراستایهدایتمجسم ‌هسازی‪،‬چندان‬ ‫روابـط‬ ‫کـه‬ ‫بـود‬ ‫ایـن‬ ‫چهـل داشـت‬
‫نسـبتبههزین ‌ههایبرگزاریواجرایشـانبسـیار بیشتر‬ ‫از وجـوداودر اصفهـاناسـتفادهنم ‌یشـود‪.‬اوداورتعـداد‬ ‫بی ‌نرشـت ‌هایزیـادبـود‪.‬واقعیـتایـناسـت کـهبسـیاری‬
‫اسـت‪ .‬بافـت تاریخـی اصفهـان سـرمایۀ مملکـت اسـت‬ ‫زیـادی دوسـالانه و سـمپوزیوم در تهـران بـوده؛ چـرا در‬ ‫از مـا از سـا ‌لبالای ‌یهایمان و سـروکله زدن بـا کار‪،‬‬
‫و بایـد مبلمـان و مجسـم ‌ههای خـاص خـود را داشـته‬ ‫شـهرخـودشخبـرینیسـت؟!چـرااز ایشـاندر آمـوزش‬ ‫مجسم ‌هسـازی یـاد گرفتیـم‪ .‬تعـداد زیـادی از مـا بعـد از‬
‫بفاراشـخـدو‪.‬ابانیمدببلاتمـاوجنهشبـههبرسـیتانرتجـارایمخگیـیر‪-‬دف؛رمهثنلگًایدار مصیفـهداانن‬ ‫اسـتفاده نم ‌یکننـد؟ همی ‌نکـه در حیـاط دانشـگاه هنـر‬ ‫فار ‌غالتحصیلـیمجبوربودیـمازرا ‌ههاییمثلمعماری‪،‬‬
‫نق ‌شجهـان هی ‌چچیـز نبایـد مغایـر بـا روح آن باشـد؛‬ ‫اصفهـانراهبرونـدیـابـهآتلی ‌ههـاسـربزننـدوراج ‌عبـهآثـار‬ ‫دکـوروماک ‌تسـازیدرآمـد کسـب کنیـموطول کشـیدتا‬
‫نعم ‌تاللهی ای ‌نها را م ‌یبیند و م ‌یفهمد و از این وضع‬ ‫نظـر بدهنـد‪ ،‬بهتریـن اتفـاق اسـت‪ .‬بایـد قـدر تجـارب‬ ‫مجسم ‌هسـازی‪،‬برایمادرآمدزاشـود؛اماا کنونهرکس‬
‫ناراحت است‪ .‬بهترین شیوه برای رویارویی و ایستادگی‬ ‫پیشکسوتانرادانستوازآ ‌نهابهرهبرد‪.‬جوانانزیادی‬ ‫فار ‌غالتحصیـل م ‌یشـود‪ ،‬بعـد از مدتـی‪ ،‬سـفارش کار‬
‫در برابرتبلیغاتی کهعلیهایرانم ‌یشود‪ ،‬گزینۀفرهنگ‬ ‫را دیـدم کـه بـا افتخـار از شـا گردی ایشـان یـاد م ‌یکننـد‪.‬‬
‫و هنـر اسـت‪ .‬چـرا دوبـاره زمیـن چـوگان احیـا و حتـی‬ ‫م ‌یتوانیـمتأثیـرمنـشوآثـارایشـانرادرآ ‌نهاببینیم‪.‬به‬
‫هـرشـهراروپاییبرویـدوراج ‌عبههنرمندانآ ‌نهامطلب‬
‫مسـابقات بی ‌نالمللـی و سـالانه برگـزار نشـود؟!‬

‫‪75‬‬

‫‪..........................................................................‬‬
‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬

‫مرتضی و من!‬

‫ابراهیم حقیقی‬
‫طراح گرافیک و عکاس‬

‫ابراهیم حقیقی‬

‫سردیس نیما یوشیج‬ ‫شـدوهنـوزموجـوداسـت‪.‬پـسازعکاسـیازسـردیس‪،‬بـه‬ ‫تجددطلبیونگاهبهغرببعدازمشروطه‪،‬عل ‌یرغمتمام‬
‫ایـنفکـرافتادیـم کـهازآنعک ‌سهـا‪،‬پوسـتریبـراینیمـا‬ ‫خوب ‌یهـاونگـرشنوینـش‪،‬سـببشـدتوجهبـههنرهای‬
‫فرزندازاوباقینماندهبود کهمایۀفخرایرانیباشند‪.‬زایش‬ ‫بسازیم‪.‬باهزینۀخودمانآنراطراحیوچاپ کردیمودر‬ ‫ایرانـی کمـیمغفـولبمانـد؛ایـنشـیفتگیبـههنـرغـرب‬
‫اوسـت کـهمـااکنـونزبانمـانسـرزندهوپایداراسـت‪.‬تمام‬ ‫کتابفروش ‌یهایجلویدانشگاهتهرانگذاشتیم‪.‬استقبال‬ ‫کـه شـتابناک ب ‌هسـوی مدرنیتـه م ‌یرفـت‪ ،‬همـۀ جهـان‬
‫ایـندیدگا ‌ههـابعـدازتجـارباوازمجموعـۀپرندگان گچی‬ ‫زیـادی از آن شـد؛ هرچنـد منافـع مالـی نداشـت‪ .‬بعدهـا‬ ‫ازجملـهایـرانراشـگف ‌تزدهودانشـجویانراشـیفتۀخـود‬
‫وبرنـز ‌یاشحاصـلم ‌یشـود؛آثـاری کـهدر عیـنداشـتن‬ ‫شـنیدم کهدرخانۀبسـیاریازدوسـتانسـاکندرفرنگ‪،‬‬ ‫کـردهبـود‪.‬دهـۀچهـل‪،‬دهۀحیر ‌تانگیزوعجیبیاسـت‪.‬‬
‫فر ‌مهایمنحنیایرانی‪،‬مانند گرد ‌شهایخوشنویسـی‬ ‫اینپوسترموجوداست؛درواقعرسالتاصلیپوسترانجام‬ ‫زمیشـبـاخاتهلدیافیدـانهننشرـاادگماعرـهاوزت‪،‬ایهـحررااضـنناوفرساارسـ‌تغالتکاتهدااحکثنص ًرایدـارزلخدانششــشادک‌نهاندرهدشـ‪.‬هتنُح‌رهههسااـینی‬
‫فارسیومعماریایرانی‪،‬درنهایتمدرنیتهخلقشد ‌هاند‪.‬‬ ‫شـدوآنشناسـاندنمدرنیس ‌تترینشـاعرروزگارایرانبه‬ ‫دانشـکدهایـنبـود کـهدانشـجویانرشـت ‌ههایمختلـف‪،‬‬
‫نهمرچ‌یکننداداوایینندکیاردگراابهرداودرنآثذاور ‌قزشآدگشیکاانرجکانمدمیاب‌یهد ُرهخدبوتکلاشد‪.‬ش‬ ‫مخاطبان بود و حرکت اولیۀ آن از مجسمه نیما آغاز شده‬ ‫علاو ‌هبر کلا ‌سهایمشـترک‪،‬باهمدیگردرارتباطبودند‪.‬‬
‫اوب ‌هقـدریدرایـنفر ‌مهـااندیشـیده کـهآ ‌نهارابـرایخود‬ ‫بود‪.‬اینمجسـمهبرای کسـی کهتازهمجسم ‌هسـازشـده‬ ‫دانشـجویان تجسـمی و معمـاری بـا دانشـجویان تئاتـر و‬
‫درونی کردهاستوایننشا ‌ندهندۀاحساسفرونشسته‬ ‫رفتـاریپرجرئـتبـهحسـابم ‌یآمـد‪.‬سـاختاری کـهاودر‬ ‫موسـیقی در کنـار هـم بودنـد‪ .‬وجـود اسـتادان خـوب و‬
‫وهض ‌مشـدۀهنرمنـددرتبدیـلایـنفر ‌مهـابـهاثـراسـت‪.‬‬ ‫ایناثربه کار گرفتهاستربطیبهساخ ‌توساز کلاسیک‬ ‫مدیریتمهندسسیحوندراینامرب ‌یتأثیرنبودهاست‪.‬‬
‫همیشـهبهجرئت گفت ‌هاممرتضیازجمله کسـانیاسـت‬ ‫نـدارد‪.‬رفتـاراوبـا کاردکو گل‪،‬نوآورانـهونوعـیرفتـارمدرن‬ ‫دلیلدیگرهمدگرگون ‌یهایجامعهبود کهبعدهامنجربه‬
‫کهم ‌یاندیشـدواندیشـۀخودرابهحستبدیلم ‌یکندو‬ ‫وغیرسـنتیاسـت‪.‬اوتمـامذهنیـتنویـنشـعرنیمـارادر‬ ‫انقلابشـد؛زیـرامسـئلۀاصلیایننسـلموضـوعهویت‬
‫م ‌یدانـدچـ ‌هکاریم ‌یخواهـدانجـامدهـد؛ایـنامرنتیجۀ‬ ‫حالتسرمجسمه(کهبافخر‪،‬بالا گرفتهشده)وحتینوع‬ ‫بود‪.‬دراینوضعیتبود کهمرتضیومنه ‌مدانشـگاهی‬
‫خلـوت گزیـدنواندیشـید ‌نهایاوسـت‪.‬چـونهنرمنـد‬ ‫نگاهوبافتآنآشکارم ‌یکند‪.‬اودراینمجسمه‪،‬فیگوری‬ ‫شـدیم‪.‬اودوسـالبالاتـربـود‪.‬سـفرهایمشـترکماباعث‬
‫نیـازبـهخلـوتداردومرتضـیآنراآ گاهانـهبرگزیـدهاسـت‪.‬‬ ‫مناسببرایشاعرپیدام ‌یکندوخوشبختانهبعدهاهمین‬ ‫شدخیلیبریکدیگرتأثیربگذاریم‪.‬سلیق ‌ههایهمسویی‬
‫اوازپـسایـنخلـوت‪،‬زایمـانم ‌یکنـدوایـنزایـشسـخت‬ ‫رفتارمدرنرابرایمجسـمۀ«فردوسـی»نیزتکرارم ‌یکند‪.‬‬ ‫داشـتیم‪،‬مثـلعلاقـهبـهشـعرنویـادیـدنفیل ‌مهـایموج‬
‫وترسـناکاسـت؛درواقعشـمادرمقامهنرمندنم ‌یدانی‬ ‫مجسمۀفردوسی‪،‬همانتعریفمرتضیازدرونیاتخود‬ ‫نویسینمایایران‪.‬خیل ‌یهانیمایوشیجرانم ‌یشناختند‬
‫کـهاطرافیانچهعک ‌سالعملینشـانخواهنـدداد‪،‬چون‬ ‫ودرکاوازفردوسیوشاهنامهاست‪.‬همهانتظارداشتند‬ ‫ونقدهـایتندوتیـزیم ‌یکردنـدومـاتلاشم ‌یکردیـماورا‬
‫اثریجدیدم ‌یآفرینیواینزایش‪،‬هرباروبرایهراثرتکرار‬ ‫کهمجسمۀفردوسینیزب ‌همانندمجسم ‌ههایمرسومآن‬ ‫بفهمیم‪ .‬نیما برای ما پیچیده بود‪ ،‬هرچند دیگر آثار شعر‬
‫م ‌یشود؛بنابراینرنجهمیشههمراههنرمنداستواندک‬ ‫زمان‪،‬سا ‌لخورده‪،‬فرتوتوهمیشهغمگینباشد‪،‬یعنی‬ ‫نو‪،‬ماننداشـعاراخوان‪،‬فروغوشـاملوراهمم ‌یخواندیم‪.‬‬
‫ایهـسـناتفـنرا ِددنهـناردمر‪،‬ن«دمانعلـی کمهخایو ‌نگببونو ‌هدانند»‪.‬اازسـختصولاتف‌تاقهًاامریتدیضگیر‬ ‫همانروایتمینیاتوریس ‌تهاییمانندتجویدیازشعرای‬ ‫رما ‌نهـا و داسـتا ‌نهای کوتـاه و حتـی تصویرسـاز ‌یهای‬
‫ایـنویژگـیراهـمدارد‪.‬بـاشـادابیوب ‌هنیکـیانسـا ‌نهایی‬ ‫ایرانی‪.‬درواقعمرتضیاینبرخورد کلیش ‌هایرام ‌یشکند‬ ‫مرتضیممیزدر کیهانهفتگی‪،‬همۀایننوآور ‌یهامارابه‬
‫راتربیتم ‌یکندوآ ‌نهاهمهنرمندانشـریفیم ‌یشـوند‪.‬‬ ‫واندکـیزنانگـیبـه کارم ‌یافزایـد‪.‬مـنایـنرادوسـتدارم؛‬ ‫یکدیگرنزدیکم ‌یکردودررفتارهاییکهخودماندرپیآن‬
‫ویژ گـی دیگـر هنرمنـد شـاخص روزگار ما «بـه فکر اثر بـودن»‬ ‫چوناوب ‌هعمدبهسراغزنانگیدرشاهنامهرفتهوانسانی‬ ‫بودیم‪،‬ایناتفاقافتادهبود‪.‬آنچهباعثشدمنومرتضی‬
‫اسـت‪.‬درزمانـ ‌های کههمـهدرپیما ‌لانـدوزیوفروشاثر‬ ‫سـاختهاسـت کههردو گونۀآدمیراداراباشـد‪.‬درادبیات‬ ‫بههمنزدی ‌کترشویم‪،‬سردیس«نیما»بود‪.‬آنزمانمن‬
‫هستند‪ ،‬مرتضی به فکر اثرش است‪ .‬او در این زمانه سالم‬ ‫کهنایران کمتر کسـیرام ‌یشناسـیم کهمانندفردوسـی‬ ‫عکاسیهمم ‌یکردمواوازمنخواست کهازسردیسنیما‬
‫بـه زن نگاهـی متفـاوت داشـته باشـد‪ .‬زن در شـاهنامۀ‬ ‫عکـسبگیـرم‪.‬پرتـر ‌های کهبعدهـابهمرتضیممیزتقدیم‬
‫مانـده و این دشـوار اسـت‪.‬‬ ‫فردوسـیهمپـایمـرد‪،‬زمینـیوحامـلزندگـیاسـت؛زیرا‬
‫بـه همیـن دلایـل اسـت کـه مـن نـام «هنرمنـد» را بـر او‬ ‫خودفردوسـیهمزایندهاسـتوا گرزایندهنبودای ‌نهمه‬

‫می‌گـذارم‪.‬‬

‫‪ 76‬شمار ٔهنوزدهم | آبانماه‪1396‬‬

‫‪....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬

‫«ساد ‌هسازی»‬
‫ایرانی در آثار‬
‫استاد مرتضی‬
‫نعم ‌تاللهی‬

‫سید مجتبی موسوی‬
‫مجسمه‌ساز و مدیر هنری‬

‫محمدعلی میرزایی‬

‫تندیس فردوسی‬

‫بسیاریازهنرمندان کهپایتختراب ‌هخاطرفرص ‌تهای‬ ‫کنند‪.‬‬ ‫صحبـت کـردندر مـوردهنرمندان کار سـاد ‌هاینیسـت‬
‫موجـوددر آنب ‌هعنـوانمحـلزندگیانتخـاب کردند‪،‬به‬ ‫اونگـرشوتوانایـیخاصـیدر مجسم ‌هسـازیفیگوراتیو‬ ‫و در مـورد اسـتاد نعم ‌تاللهـی کمـی سـخ ‌تتر اسـت‪.‬‬
‫اصفهان زادگاه خود بازگشـت‪ .‬خوشـبختانه حضورشان‬ ‫دارد و نمون ‌ههـای بسـیار شـاخصی از مجسـم ‌ههای‬ ‫هنرمنـدان در واقـع ویژگ ‌یهـای شـخصی و حرفـ ‌های‬
‫در اصفهـان سـبب شـده در دور ‌ههایـی‪ ،‬فعالی ‌تهـای‬ ‫فیگوراتیومشاهیردرمیانآثارشم ‌یبینیم‪.‬درحوزههنر‬ ‫اخـطارافیـصاخنـومدشـراهودادرناـسدـ؛ بتخو بشـخـی ازشایـدیگنـرخیصكـایـه اتفصابقــ ًراادیر‬
‫تأثیرگـذاری را در ایـن شـهر رقـم بزننـد‪ .‬امـروز بیشـتر‬ ‫ممدجرمنووعـآثهاآرثاـناترزفایعگیورهاتیمـ‪،‬وطوار ِنزتفزاکعـرمیادروننشوـامعنامصر‌یدیهـدادرنکـده‪.‬‬ ‫اروسـحیـتاكاتمله ًانروامنـضـدحووخعلرـیـاق آثنـنابراهشنــرد ویالمبؤتـثـره بـكوشـده‪،‬فمآمنكـهنم‬
‫حضورشـاندر شـوراهایهنرییامجموعهداور ‌یهای‬ ‫چندان كار راحتینیست‪.‬هنرمنداندرواقعویژگ ‌یهاو‬
‫مجسم ‌هسـازی تهـران اسـت و متأسـفانه‪ ،‬کمتـر شـاهد‬ ‫فهمدرسـتیاز دورهمعاصرخوددارد‪.‬ساد ‌هسـاز ‌یهای‬ ‫شـاخص ‌ههایشـخصیوحرف ‌هایخاصخودرادارندو‬
‫بهر ‌هگیـریاز علـموتجربـهاسـتاددر شهرشـانهسـتیم‪،‬‬ ‫اودرهمهآثارشاعمازفیگوراتیووانتزاعیقاب ‌لمشاهده‬ ‫بـَچخولـ‌هدبهقسآوـثـابابرخـخهنـشـرشیدییازمگـاؤیرثرنایسکـخـهصاتاتی‪،‬فکااقـمًصالبًاردارواریوضاحطحیرـاوافعیراتیانهننمنربمشـانـهشـدوددو‬
‫هرچندهی ‌چگاهشاهد گلای ‌هایازسویایشاننبود ‌هایم‪.‬‬ ‫است‪.‬هرکداماز مجسمهشخصی ‌تهاومشاهیرایشان‬ ‫والبتـه کشـفآ ‌نهـمچنـدان کار راحتـینیسـت‪.‬اسـتاد‬
‫هـربـار کـهاز ایشـاندعـوتشـدهتشـریفآورد ‌هانـدوایـن‬ ‫کـهب ‌هعنـوانیـکاثرفیگوراتیوانجامشـده‪،‬ب ‌هطور کامل‬ ‫نعم ‌تاللهی‪،‬بهلحاظویژگ ‌یهایشخصیتیورفتاری‪،‬‬
‫رف ‌توآمدسخترابهجانخرید ‌هاندتابتواننددر ارتقاء‬ ‫رئالیسـتی نیسـت کـه ایـن مهـر و امضـای او در آثـارش‬ ‫یـک انسـان متمایـز و منحصرب ‌هفـرد اسـت‪ .‬ایشـان در‬
‫مجسم ‌هسازی کشور‪،‬مؤثرومفیدباشند‪.‬در جلسات‪،‬‬ ‫بـه حسـاب م ‌یآیـد و در کارهـای سـایر هنرمنـدان ایـن‬ ‫برخوردهـای شـخصی و حرفـ ‌های‪ ،‬چـه بـا ه ‌منسلان‬
‫هرچندهمیشهنظرخودشانراب ‌هطورقاطعوصادقانه‬ ‫ویژگ ‌یهـا را نم ‌یبینیـم‪ .‬ایـن خصیصـه «ساد ‌هسـازی»‬ ‫خـود و چـه جوا ‌نترهـا‪ ،‬بسـیار متیـن و موقـر هسـتند‪ .‬او‬
‫ابعیـامان ‌لمن ‌ظیـکرننـخـدو‪،‬دایمـااببـاهرُکفرتاسرـیینحشرـفان‌هادین‪،‬حهریف ‌چشگـااهننسـعدارنیدد‪.‬ر‬ ‫از فرهنـگوهنـرایرانـینشـئتم ‌یگیـردواز ویژگ ‌یهـای‬ ‫مجسم ‌هسـاز برجسـته دوران ماسـت؛ هنرمنـدی کـه‬
‫روحـی ایشـان نیـز هسـت‪ .‬ایـن برخـورد‪ ،‬بـا ویژگ ‌یهـای‬ ‫بیـش از هـر چیـزی‪ ،‬دغدغـه هنـر و حرفـه خـود یعنـی‬
‫همـواره به نیکی از‬ ‫ادوانیاشدـمجو‌ییکاننن یدـاو اهکنثرآرًامنوزسابن ایت بشـهااین نشایزن‪،‬‬ ‫کیداتی‬ ‫رخوایصپـرهندارزمجشسجمزی‌هیـاسـازتیداکرلدا‪،‬سیکاملک ًاغربمتیفـاکوهتأت‬ ‫مجسم ‌هسـازی را دارد و ایـن دغدغـه و شـوق را در‬
‫بسیار وفادارند‪ .‬در‬ ‫اسـت‪.‬‬ ‫فعالی ‌تهـایحرفـ ‌هایوبـهدوراز هیاهـو‪،‬ایجادحاشـیه‬
‫اختیار قرار دادنعلمشانبههنرآموزانبدونهی ‌چگونه‬ ‫حتـی طـرز ایسـتادن‪ ،‬نشسـتن و حال ‌تهـای چهـره‬ ‫وفضاهایهیجانیبه کار م ‌یگیرد‪.‬آثار ایشـانبهلحاظ‬
‫ک ‌مکاریوخساسـت‪،‬ازجملهدلایلاینمسـئلهاسـت‪.‬‬ ‫مجسـم ‌ههایفیگوراتیـواو‪،‬بیا ‌نگـردیدگاهـیاسـت کـه‬ ‫کمیو کیفیدرسطحبالاییاست‪،‬ولی کمترشنید ‌هایم‬
‫او همـه آنچـه را م ‌یدانـد‪ ،‬آمـوزش م ‌یدهـد و بـه لحـاظ‬ ‫مشـخدته وصبایرخشــاورنداسیـ کاتملو ًتابایدریانـلبی اهسـشـیتو‪.‬هبریوانحیـیاشـت آخقـاصیی‬ ‫کـه بخواهنـد راجـع بـه خـود و آثارشـان تبلیـغ و صحبـت‬
‫حرفـ ‌های و اخلاقـی خـود را ملـزم بـه در اختیـار گذاشـتن‬
‫کاملمعلوماتوتوانای ‌یهایشبهدانشجویانم ‌یداند‪.‬‬ ‫ندعرمغـر ‌تالبل‪،‬هـکامیلوًارافیتراانـرهـیااسیـایتشـواریننشـیـهز‪،‬درعله ‌وییرـغـتموتفحرهصنیـلگ‬
‫هرگزاز موضعبالا بهشا گرداننگاهنم ‌یکندواینباعث‬
‫حـسدوسـتیوهمدلـیبـاآ ‌نهـام ‌یشـود‪.‬‬ ‫ایـن سـرزمین دارد‪ .‬او پـس از بازگشـت از اروپـا‪ ،‬برخلاف‬

‫‪77‬‬

‫‪..........................................................................‬‬
‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬

‫{ مح ݬݫݔىط ز ݔݪݬىست }‬

‫منفعتیامصلحت‬

‫بـا گݡفتـار و نوشـتارهایی از‪:‬‬

‫حمید ظهرابی‬
‫عارف سپهری‬
‫حسین مسیگل‬
‫فیروزه سعادتی‬

‫محمدعلی میرزایی‬

‫‪ 78‬شمار ٔهنوزدهم | آبانماه‪1396‬‬

‫‪....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬

‫خاموش گاه‪،‬فراموش گاه‬
‫آنجا که زاینده‌رود م ‌یایستد و خاموش می‌شود‬

‫هـم اینجـا خـودش را نشـان داد‪ .‬تنهـا سـه سـال بعـد از‬ ‫پیرمـرد بـه گاوخونـی م ‌یگویـد‬
‫امیحـادانبثسـستـهدزشاـینـدودا‌هرهاولد‪،‬یآ ِدوبردووسـمـتاادییکوشـاچخ کک‪،‬نـامرهواجشـراخت‬ ‫«دریا»‪ .‬پیرمرد دریایی را به یاد دارد‬
‫کردنـد‪.‬چه ‌لوسـهسـالپیـشبـود‪.‬اولیـننقطـ ‌های کـه‬ ‫کهحالا خشکشده‪.‬زمانپهلوی‬
‫مخ ‌یشکـکرید‪.‬دب‪،‬آعـخدًرای هنرنقچـطه ‌هاگذیبشـودتک‪،‬هازخروشـدکخاین پهیآبب‌شتـررداآمشـدت؛‬ ‫اولرا کهمردمباحمایتمیرمیران‬
‫ورزنـه‪،‬اژیـه‪،‬زیـاروبالاخـرهپای ‌ههایس ‌یوسـ ‌هپلدرقلب‬ ‫اربـاب ورزنـه‪ ،‬بنـد «شـاخ کنـار» را‬
‫اصفهان‪.‬پیشرو ‌یای کهسهدههپیشیکیازاستادان‬ ‫بـا سـاروج و آهـک سـاختند نیـز بـه‬
‫دانشـگاه آن را پی ‌شبینـی کـرده بـود؛ درسـت در همـان‬ ‫ایـناسدامـنر‌یآووریدز؛ایآنخردی‌ـهروندآس‌بابنـخدت‪.‬یقکبـل ًاه‬ ‫عارفسپهری‬
‫سالی کهزایند ‌هرودطغیان کردهبودوآبازرویپل ‌ههای‬
‫پلخواجوروانبود‪.‬پی ‌شبین ‌یاشرابهتمسخر گرفتیم‪.‬‬ ‫دبیر بخش‬
‫انگارلازمبودخشکیدنپای ‌ههایس ‌یوس ‌هپلراببینیم‪.‬‬ ‫محیط زیست بندیاز دورۀصفویوجودداشت‬
‫کـه از بیـن رفـت و بنـد شـاخ کنـار‬
‫کسـیورزنـهرانم ‌یدید‪.‬‬ ‫سـاخته شـد‪ .‬بند‪ ،‬سـطح آب را بالا‬
‫حـالا پسـاب را هـم بـه زور دسـتور دادسـتانی و گرفتـن و‬ ‫شکل شماتیک یک حوضه آبریز‬ ‫مـ ‌یآورد‪.‬ا گـرنبـود‪،‬آبداخـلدومادیشـاخ کناروشـاخ‬
‫زنـدان کـردنوجمع کردنادوات کشـاورزانمی آورند‪.‬با‬
‫اینهمهسخت گیریباز همچندماهاز سالپساببه‬ ‫انبت‌هقگاونم ‌هاشیراارسویمتاکنهبتلنقردینب ًاکبردهاهزااسیهتر‪.‬‬ ‫است و هنوز دست‬ ‫میاننم ‌یرفت‪.‬ایندومادیزمانیدومزرعهراسـیراب‬
‫تالابنمی رسد‪.‬پسابی کهمناسب کشتو کار نیست‪،‬‬ ‫زمی ‌نهایحوضه‪1‬‬ ‫م ‌یکرد؛آخرینمزارعی کهبازایند ‌هرودآبیاریم ‌یشدند‪.‬‬
‫املاحشزیاداستوبرایانسانمضر‪.‬زمانی آن قدر آب‬ ‫پنجده ‌هایم ‌یشـود کهشـا ‌خها(دومادی)بسـتهشـده‬
‫بـود کـهوقتـیمیلیون هـامترمکعـببالولـهازبیـخ گوش‬ ‫یـک کیلومتـرپیشـرویبهسـمتتـالاب‪،‬دومترپسـ ‌تتر‬ ‫آاسـبشتـ‪.‬واروشلـددرواثبـرعـمـدًاوابـاداشـحـویداندثهسوـفداآضلباکـ ‌بمهآـامـدی‪.‬شـهری‪،‬‬
‫کشـاورزان گذشـتوبهاسـتاندیگرمنتقلشـد‪،‬چیزی‬ ‫م ‌یشود‪.‬تالابپس ‌تترینپهنۀحوضۀآبریززایند ‌هرود‪2‬‬
‫نگفتنـد‪.‬انتقالـی کـهبنابـودبهشـرطهاوشـروطهاانجام‬ ‫است؛جایی کهزایند ‌هرودازجریانم ‌یایستدوخاموش‬
‫شودامادولتانجامشدادبدوناین کهشرط هامحقق‬ ‫م ‌یشـودونبودنـشیعنـیبرگردانـدنهـرآنچـهتا کنـوناز‬ ‫آبـی کـهپشـتبندشـاخ کنـاربـالا می آیـد‪،‬پسـابوزه آب‬
‫اسـت‪ .‬هـم از آبی سـت کـه کشـاورزان زمین هایشـان را‬
‫شود‪.‬‬ ‫انواعنم ‌کها‪،‬عناصرمختل ِفشیمیاییوفلزاتسنگین‬ ‫آبیـاری می کننـد و مقـداری اش زهکشـی و در مـادی‬
‫اینجـا طبیعتـش غریـب اسـت‪ ،‬نمـک زار‪ ،‬رودخانـه‪ ،‬تپـه‬ ‫بـهسـویشروان کـردهبودیـمبـرسـرورویمـان‪.‬‬
‫ماسهوتالابونیزار‪.‬پدید ‌ههایطبیعی کهمتضا ‌دند‪،‬‬ ‫نخسـتینبار‪،‬دوسـالپیشبود کهدر عرضبیسـتروز‬ ‫جمع آوریمی شودوهمپسابفاضلابخانگیتصفیه‬
‫اماهم ‌هاشاینجاستوی ‌کجاقابلدیدن‪.‬اینجاورزنه‬ ‫خانـۀ جنـوب اصفهـان کـه بـه این جـا می رسـد‪ .‬همیـن‬
‫اسـت و ورزنـدگان‪ 3‬در اینجـا از دورۀ زرتشـت کشـ ‌توکار‬ ‫آبرابـه گاوخونـیرسـاندندتـایـک‌بـاردیگررودپیوسـته‬ ‫پسـابتنهاروزنامیدیاسـت کهبهحیاتزایند ‌هرودو‬
‫م ‌یکرد ‌هانـد‪ .‬اینجـا تمـام هویتـش را از کشـاورزی گرفتـه‬ ‫شـود؛ دو مترمکعـب در ثانیـه مخلوطـی از آب و پسـاب‪.‬‬
‫اسـت‪.‬ورزنهپی ‌شترهاب ‌هصورتروستاهایپرا کندهدر‬ ‫آسـباخلی‪4‬ل‪9‬یبوخدوبکهییپکشیاتزبکندشـگالورزیاآِمنزدیها‪،‬رببیقایییهردابرخبسرانکیرمد کهش‬ ‫آبگیربزرگش‪،‬تالاب گاوخونی گشـودهشـدهاسـت‪.‬تاده‬
‫مـزارعبـود؛مزارعی کهمثل گویشمردمش‪، 4‬نا ‌مهایی‬ ‫سـالپیـ ‌ش‪،‬جریـانآبپیوسـت ‌هنبـود‪.‬تنهـادرجاهایـی‬
‫ِبگپ ِایوسـدشاتامنت‪ُ‌،‬یایشـشدوکاردنهـ؛راقدل؛نعیو‌ه‪..‬سهـ‪.‬انی‪.‬اآ‪،‬ثیاارپزقچددووییرـمزۀ‪،‬یساهدینـسـزوانزیدی‪،‬ر‪.‬ااییهنیننجزیامگیمـرس‌نـیهتا‪،‬ر‬ ‫مثلاژیه‪ ،‬گورتانوورزنه‪،‬لنزهایسفر ‌ههایآبدار وجود‬
‫تـرددتجـار وقبایـلبـود‪.‬جـاد ‌های کـهاز کرمـانم ‌یآمـد‪،‬‬ ‫به گاوخونی‪.‬حرفی کهدر ابتداعجیب‪،‬ثقیلونشـدنی‬ ‫داشـت؛ امـا از اژیـه بـه بعـد دیگر آب جریـان نداشـت‪ .‬رود‪،‬‬
‫ورزنـه را بـه کوهپایـه و اصفهـان متصـل م ‌یکـرد‪ .‬یکـی‬ ‫م ‌ینمـود‪.‬مـردمشـرو ‌عکنندهبودند‪.‬بعدسـم ‌نها‪،‬ادارۀ‬
‫از ‪ 999‬کاروانسـرای عباسـی هـم در ایـن مسـیر اسـت‪،‬‬ ‫محی ‌طزیسـت‪،‬منابـعطبیعـیوسـازمانآبهـمآمدنـد‬ ‫مـرده بـود‪ .‬مـردم بـرای خودشـان چـاه کنـده بودنـد‪،‬‬
‫«کاروانسـرای قلعـه خرگوشـی»‪ .‬اینجـا دورافتـاده نبـود‪.‬‬ ‫جـاده کشـیدهبودنـدو گلـۀ گوسـفندردم ‌یکردنـد‪.‬دیگـر‬
‫عجیـبهمنیسـت کهبهسـببتـرددبـالا محلهجوم‬ ‫کنـارمـردم‪.‬تـاپی ‌شازایـندولـتتنهـابـود؛امـااینبـار که‬ ‫رودی وجـود نداشـت؛ امـا همیـن پسـاب‪ ،‬هرچند بسـیار‬
‫قبایـل و راهزنـان بـوده باشـد‪ .‬بـه همیـن سـبب مـردم‬ ‫مـردمهمـراهشـدند‪ ،‬کار تکانـیخـورد‪.‬حـالا آ ‌نهایی که‬
‫قلع ‌ههـایپرا کنـدهدر مـزارعرارها کردندتاقلعۀورزنهرا‬ ‫اززمی ‌نهـایحریمـیرودمنافعـیم ‌یبردنـدهـمب ‌هناچار‬ ‫ک ‌متـراز آنبـود کـهبایـدباشـد‪،‬رودمـردهراجـانبخشـید‬
‫بنا کنندوآنجاهمهباهمزندگی کنند‪.‬قلع ‌های کهحالا‬ ‫وپیکـر ‌هاشرااحیـا کـردتـابعـدازسـا ‌لهابـهتـالابوصـل‬
‫دیگراز بینرفته‪،‬ولیاثرشبرفرمخیابا ‌نکشیشهر که‬ ‫عقـبنشسـت ‌هاند‪.‬بـرایاولیـنبـار کاریشـدتـارودخانـه‬ ‫شـودوبسـترمرد ‌هاشنفسـیبکشـد‪،‬هرچندتنگ‪.‬این‬
‫زنده بماند‪.‬‬
‫م ‌یپیچـدو گـرداسـت‪،‬پیداسـت‪.‬‬ ‫بعض ‌یهـاآبـیرابرداشـتم ‌یکننـد کـهنبایـد‪ .‬کشـاورزان‬ ‫آقمـقـبدرداچریی َننـزـ ِممیببهـیسـمشتـنرتبتاـراالزشـاید‪،‬بکراخادفرشزـایصـکدیبشحادعـا‌قآبدهثۀاتپایسـلاشـترب‪.‬ونایگـیرسنـهمـمت؛یـاکمناو‬
‫دومسـئلههمیشـهدر طولتاریخورزنهآزاردهندهبوده‬ ‫آبمراد ‌یهاآنـزاددازسناـزدایر ِحیرآیمب؛وبب ‌هسطتروررو ‌یدکـ‪.‬هدرقـخوۀ قتهچرینـهد‬ ‫بـه سـتوه‬
‫لازم شده‬ ‫تشـکیل لایـۀ سـنگ نمـک م ‌یشـود‪ .‬ا گـر سـنگ نمـک‬
‫د ‌هسـالهرا کـهدر حریـمرودم ‌یزیسـتقطـع کردنـدتـابـه‬
‫بهانۀدرخت‪،‬دیگرآبیبرداشتنشود‪.‬چا ‌ههایحریمی‬ ‫تشـکیل شـود‪ ،‬دیگـر کار از کار گذشـته و شـاید تحـولات‬
‫زمی ‌نشناسیطیهزارانسالبتواندا کوسیستمتالاب‬
‫راهـم کـور کردنـد‪.‬درغـرباصفهـانتـابالادسـتحوضـه‬ ‫رااحیا کند‪.‬دربعضیج‌اهایتالاب‪،‬درعمقیکمتری‬
‫ایهـنمجباانیـیدسچنتی‪.‬ـایننانجقالگابودیتبریشـنوناد‪.‬حالیبتۀـهحووضض ِهعاآنسجاتبـوههبردچهی‬
‫سنگنمکدیدهم ‌یشودواینحکایتاز دورۀسخت‬
‫خشـکی گاوخونـیدرسـالیاندوردارد‪.‬ا گـرهمینمقدار‬
‫زیادبیایدبهاینجام ‌یریزد؛اماهرسالچیزی کمم ‌یآید‬ ‫نـم تمـام شـود‪ ،‬گاوخونـی م ‌یشـود کویـر نمـک و کانـون‬
‫ودینگـشـران ِی‪.‬یبـکرامآیمهدمنیراانیبنوجداکـمها‌یولشـیوندآثدایردکبی‌مآبشیاززاینهـردج‌هراوید‬
‫خطرنـاک ریزگردهـای سـمی‪ .‬گاوخونـی هنـوز نمنـاک‬

‫‪1 .1‬حوضۀ آبریز‪ ،‬پهنه ای است که آب با توجه به شیب و شکل اش به پس ‌تترین مکان موجود در پهنه آن جریان می یابد‪ .‬به بیان دیگر وقتی باران بر پست ‌یها و بلندی های زمین م ‌یبارد‪ ،‬آب در جهت شیب زمین حرکت کرده و پس از‬
‫پیوستن به هم به صورت یک رود به سمت دریا‪ ،‬دریاچه و‪ ...‬روان م ‌یشود‪ .‬منطق ‌های که روانا ‌بهای سطحی آن در یک مسیر مشخص حرکت کرده و در یک نقطه متمرکز شوند حوضۀ آبریز نام دارد‪ .‬پس ‌تترین مکان یک حوضه ممکن‬
‫است دریا‪ ،‬دریاچه‪ ،‬باتلاق یا رود باشد که معمول ًا نام آن را بر روی حوضۀ آبریز مورد نظر م ‌یگذارند‪ .‬زمی ‌نهایی که در انتهای رود قرار دارد و همچون حوض آبگیر است‪ .‬با (حوزه) اشتباه نشود‪ .‬حوضۀ آبریز زایند‌هرود بخ ‌شهایی از زمی ‌نهای‬

‫استا ‌نهایچهارمحالوبختیاریواصفهان را شامل م ‌یشود‪.‬‬
‫‪ 2 .2‬حوضۀ آبریز زاینده رود‪ ،‬بخش هایی از زمین های استان های چهارمحال و بختیاری و اصفهان را شامل می شود‪.‬‬

‫‪3 .3‬ورزنده‪،‬زراعتکننده(فرهنگدهخدا)‬
‫‪4 .4‬گویشی که اهالی ورزنه کماکان به آن سخن می گویند‪ ،‬پهلوی ساسانی است‪.‬‬

‫‪79‬‬

‫‪..........................................................................‬‬
‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬

‫اهالـیصنعـتومعـدنخواسـتنداز پیکـرتـالاب‪،‬پتاس‬ ‫َدلـو از چـاه بـالا م ‌یکشـید‪ .‬هـر گاو روزی دویسـت تـا َدلـو‬ ‫است‪:‬پرآبیو ک ‌مآبی‪.‬خا ِکاینجارسیاستوظرفیت‬
‫برداشت کنندتاتالاب گاوخونیبشودمعدن گاوخونی!‬ ‫م ‌یکشـید‪ .‬هـر دلـو سـیصد‪-‬چهارصد لیتـر آب م ‌یگیـرد‪،‬‬ ‫آبگیریزیادیندارد‪.‬ب ‌همحضاینکهیکسالرودخانه‬
‫َک َهفـمیـشنچمنـقـددارصنبامـحـشیپراتاهـمسبتأگمییرنـند‪.‬کبننـخدش‪.‬ـکچانننددصبشاتـحا ایز‬ ‫یعنـی شـصت تـا هشـتاد مترمکعـب آب در هـر روز‪ .‬گاو‬ ‫پـر آب باشـد‪ ،‬آب روی زمیـن م ‌یآیـد و بـرای مـزارع‬
‫خیلـیبـه کار م ‌یآمـدوارزشـمندبـود‪.‬پولدارهـا گاوچـاه‬ ‫مشک ‌لسـاز م ‌یشـودتازهکشـیشـودوبـهتـالاببریزد‪.‬‬
‫ثـروت تولیـد شـود‪ .‬گویـی کـه فاتحـ ‌هاش را خواند ‌هانـد‬ ‫داشـتند و آنـان کـه تمکـن مالـی نداشـتند خودشـان از‬ ‫از آ ‌نطـرف هـم ا گـر یـک یـا دو سـال آب نیایـد‪ ،‬ظرفیـت‬
‫و فقـط جسـد ب ‌یجانـش مانـده اسـت‪ .‬دو سـال پیـش‬ ‫چـاهآبم ‌یکشـیدند‪.‬قدیـمتعـداد گاوچا ‌ههـازیـادبـود‪.‬‬ ‫آبخوا ‌نهـا تمـام م ‌یشـود و خش ‌کسـالی فرام ‌یرسـد‪.‬‬
‫خانم گروبیکی‪،‬مسئول کنوانسیونجهانیرامسرآمد‪.‬‬ ‫شمارشـان بـه صدهـا مـورد م ‌یرسـید‪ .‬حـالا فقـط دو تـا‬ ‫حـالا در مرحلـ ‌هایهسـتیم کـهبیشـترآبخوا ‌نهـااز بین‬
‫دسـتش را بـه آب تـالاب زد و گفـت‪ :‬زند ‌هبـاد گاوخونـی!‬ ‫گاوچـاه مانـده اسـت‪ ،‬آ ‌نهـم بـرای بازدیـد گردشـگران‪.‬‬ ‫رفتهاست‪.‬زمی ‌نهایاطراف گاوخونیلای ‌ههاینمکی‬
‫همی ‌نکـهدسـتشبـهآبخـورد‪،‬امیـدوار شـد کـهتالاب‬ ‫هی ‌چکـدام هـم کاربـرد کشـاورزی نـدارد‪.‬‬ ‫دارد‪ .‬سـدیم‪ ،‬ذرات خـا ک (خا کدان ‌ههـا) را متلاشـی‬
‫گاوخونی هنوز زنده است‪ .‬وقتی سنگ نمک را بشکنند‬ ‫کاشته‬ ‫ومرز‌نیهشباد ‌وغ گهاندیمزیوادجویوندچاغشنتدهراوبسعتد؛اهاماذپرنبته‪.‬زقیبال ًدا‬ ‫(‪ )disperse‬م ‌یکنـد‪ .‬خـا ک دچـار فرسـایش م ‌یشـود‪.‬‬
‫تـا پتـاس برداشـت کننـد‪ ،‬درواقـع لایـۀ محافـظ از میـان‬ ‫اطراف‬ ‫خـا ِک متلاش ‌یشـدۀ فرسـوده یـا همـان ریزگـرد‪ ،‬چـون‬
‫م ‌یرودوتبخیررطوبتزیادم ‌یشود‪.‬جوری کهآ ‌بهای‬ ‫تنابلواد‪.‬باراوابرخنربجهوارهنکهدومانوقهمع َم‌ی ِکدا گشاتونخدو‪.‬ننییابزویدب‪،‬هداآبمیاناریشآهمب‬ ‫سـبک اسـت ب ‌هراحتـی بـا بـاد جاب ‌هجـا م ‌یشـود‪ ،‬حتـی‬
‫زیرین هم تبخیر م ‌یشود‪ .‬آن‌وقت چیزی که م ‌یماند‪،‬‬ ‫تـاهـزار کیلومتـر‪،‬وچـونخیلـیریزاسـتبه کیسـ ‌ههای‬
‫سـنگ نمـک یکپارچـه اسـت‪ .‬گوتـه‪ ،‬حافـ ِظ آلمان ‌یهـا‪،‬‬ ‫موردنیاز را تأمین م ‌یکرد‪ .‬با کندن چال ‌های سـی‪-‬چهل‬ ‫هوایـی دسـتگاه تنفـس موجـودات زنـده وارد م ‌یشـود‬
‫دویستسالپیش گفت‪:‬طبیعتبایددر یکقسمت‬ ‫سـانت ‌یمتریبهآبشـیرینم ‌یرسـیدند‪.‬تاهمینسی‬ ‫ابـهوالـد ِنی‬ ‫وبیمارشـانم ‌یکنـد‪.‬بـرایهمیناسـت کـهآبدار‬
‫دچیهگر؟فمعلصًارجفل کواندش‪.‬‬ ‫در قسمت‬ ‫صرف ‌هجویی کندتابتواند‬ ‫بکـا ‌موآبضیعوجشودیردیمک ‌یهغشـالوب ًدا‬ ‫سـالپیـشهمی ‌نطـور بـود؛اما‬ ‫زمی ‌نهـای اینجـا حیاتـی اسـت؛ ن ‌هفقـط بـرای‬
‫اما بعـدش‬ ‫حـالا معدنپتاسباشـد‪،‬‬ ‫برای کشت گیاهانمتحملبه‬ ‫اینجـا کـهبـرایسـهمرکزاسـتانی کـهدر فاصلۀ دویسـت‬
‫را گرفت ‌هاند‪.‬مثل کوهسـیاه کهخواسـتندمعدنسـنگ‬ ‫کاربـرددارویـیدارنـد‪،‬برنام ‌هریـزی کرد‪.‬البتهبایدفکری‬ ‫کیلومتـری و سـیزده اسـتانی کـه در فاصلـۀ پانصـد‬
‫نسـوز بشـود‪،‬ولیتاحـالا جلـواشرا گرفت ‌هاند‪.‬‬ ‫همبرایانتقال گون ‌ههایخشک ‌یپسنداینجابهفضای‬ ‫کیلومتریهستندوالبتهبقیۀجاها کهفاصلۀبیشتری‬
‫تـاپنـجهـزار سـالپی ‌شتـر‪،‬جـایزاینـد ‌هرود‪،‬اینجـانبود‬ ‫بکــساهبدززارینشخـتهدر‌چههرا‌هوکهدـرادش؛ایهخسـ‌همزهشیـمابتاـیخرنهدیمهگـ‌یزم‪.‬شـمجقدنرـ(ودگل ‌تنبلا)‌هم‪َ ،‬گص‌یِزرگففسـتهت‪.‬نـاجدنابیوشید‪.‬‬ ‫دارنـد‪ .‬اینجـا درسـت وسـط کشـور اسـت‪.‬‬
‫و جایـی بیـن جرقویـه و ورزنـه وارد گاوخونـی م ‌یشـد‪،‬‬ ‫سـالی ‪15‬هـزار گردشـگر اینجـا م ‌یآینـد کـه پنج‪-‬شـش‬
‫یعنـی پانـزده کیلومتـر آ ‌نطر ‌فتـر از موقعیـت کنونـی‪ .‬بـا‬ ‫هـزار نفرشـانخارجیهسـتند‪،‬بـرایدیدن کویـرورزنه‪،‬‬
‫فعالشـدن گسـل‪،‬مسـیررودخانهاز اژیهتغییر کردوبه‬ ‫درختچ ‌ههامنبعسـوختورزنهبود‪.‬‬ ‫گاوچا ‌ههـا‪،‬تـالابو کـوهسـیاه‪،‬قلعهخرگوشـیوآسـمان‬
‫سـمت کنونی افتاد‪ .‬پیش از آن البته وسـعت گاوخونی‬ ‫چشـ ِم تـالاب‪ ،‬کـوه سـیاه اسـت‪ .‬آت ‌شفشـانی خامـوش‬ ‫حیر ‌تانگیـز کویـردر شـب‪.‬سـهخانـۀبو ‌مگـردیدر ایـن‬
‫هـمپنـجبرابربیشـتربـودوتـااصفهان کنونیم ‌یرسـید‪.‬‬ ‫کـهاز بلندایـشم ‌یشـودموقعیـتتـالاب گلاب ‌یشـکلرا‬ ‫س ‌هسالهفعالشد ‌هاند‪ .‬گردشگریدرحالجان گرفتن‬
‫بـهمـرورطـیهـزارانسـالاقلیـمتغییـر کـردوتـالابهـم‬ ‫دیـد‪.‬یعنـیاز هما ‌نجایـی کهدانشـمندژاپنیتوانسـت‬ ‫اسـت؛اما کشـاورزیرانم ‌یشـودتعطیل کرد‪.‬ا گراراضی‬
‫دگرگون شـد‪.‬‬ ‫چش ‌ماندازدوریراببیند‪.‬خطسفیدی کهازدوردست‬ ‫آبیـارینشـود‪،‬فرسـایشنمکـیرخم ‌یدهـد‪.‬پـسبرای‬
‫پیرمـرد نـود سـالی دارد‪ ،‬سـالم و سـرحال‪ ،‬تاریـخ زنـده‬ ‫پیـدابـود؛خـطنمـک‪.‬پیشـروی کویـر‪،‬پیشـرویخطـر؛‬ ‫جلوگیـری از بیابا ‌نزایـی هـم کـه شـده‪ ،‬بایـد کشـاورزی‬
‫از دریایـی کـه خشـکید؛ تاریخـی از یـک دگرگونـی کـه در‬ ‫ایـن همـان خطـری اسـت کـه باعـث م ‌یشـود ب ‌یآبـی‪،‬‬ ‫شود‪.‬‬
‫حالـت طبیعـی هـزاران سـال زمـان م ‌یبـرد‪ ،‬امـا بـه یمـن‬ ‫زمی ‌نهـای اینجـا را کـه لای ‌ههـای زیریـن نمکـی دارد‪،‬‬ ‫قدیـم بـا گاوچـاه کشـاورزی م ‌یکردنـد‪ .‬گاوهـای زابلـی‬
‫رسشیـادسوت ‌توهسـاعیهغولانبطاانشـستا ِننمسـردمراینهوتبنرهدااشدر ‌تچنهایددهشبهراریخ‬ ‫تهدید‌کند‪.‬آبشیرین کهباشد‪،‬خا کشستهم ‌یشود‬ ‫پشتشـان کوهـان دارد‪ .‬کوهـان تکیـ ‌هگاه حلقـۀ چوبـی‬
‫(آ ‌بشـویی) و دیگـر نمـک بـالا نم ‌یآیـد و همـان پاییـن‬ ‫است که گردن گاوم ‌یانداختند‪ .‬گاوباصدایصاحبش‬
‫داد‪.‬‬ ‫م ‌یمانـد‪.‬‬ ‫شـرطیشـدهبود‪.‬باآواز خواندنشحرکتم ‌یکردویک‬

‫شاخ کنار‬ ‫بند شاخ کنار‬

‫پل ورزنه آخرین پل تاریخی زاینده رود‬ ‫پل اژیه‬
‫عارف سپهری‬

‫محمدعلی میرزایی‬ ‫‪ 80‬شمار ٔهنوزدهم | آبانماه‪1396‬‬

‫‪....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬

‫انسان امروز‪ ،‬آونگ میان‬
‫مصلحت و منفعت‬

‫همیـن چنـد روز پیـش بـود کـه تصمیـم رئی ‌سجمهـوری آمریـکا در خـروج از توافقنامـۀ پاریـس موجـی از خشـم و نگرانـی را در میـان مـردم‬
‫بـه راه انداخـت‪ .‬از لئونـاردو دی‌کاپریـوی سرشـناس گرفتـه تـا ایـان ماسـ ِک نابغـه‪ ،‬همـه ایـن تصمیـم را بدتریـن تصمیـم ممکـن توصیـف کردنـد‪.‬‬
‫جامعـۀ جهانـی امـروز از سیاسـ ‌تمداران و نخب ‌ههایـش گرفتـه تـا تـودۀ مـردم‪ ،‬ک ‌موبیـش بـه نقشـی کـه در تخریـب طبیعـت و نابـودی جانـداران‬
‫داشـته اسـت آ گاهـی دارد و متأسـفانه بـه نظـر می‌رسـد آن مونولـوگ معـروف مأمـور اسـمیت در سـ ‌هگانۀ ماتکریـس اگـر حقیقـت محـض نباشـد‪،‬‬
‫خالـی از آن نیـز نیسـت‪ .‬آنجایـی کـه رو بـه مورفیـوس م ‌یگویـد‪ :‬متوجـه شـدم کـه شـما درواقـع پسـتاندار نیسـتید‪ .‬هـر پسـتانداری در ایـن سـیاره‬
‫خـودش رو ب ‌هصـورت غریـزی ب ـا محی ـط اطراف ـش تطبیـق مـ ‌یده و بـه تع ـادل م ‌یرسـه؛ ام ـا شـما انس ـا ‌نها ای ‌نطـور نیسـتید‪ .‬شـماها وارد یــه‬
‫منطقـه می‌شـید و شـروع بـه تولیدمثـل م ‌یکنیـد و او ‌نقـدر خودتـون رو تکثیـر می‌کنیـد تـا منابـع طبیعـی مصـرف بشـه‪ .‬ا ‌ون وقـت تنهـا راه بقـای‬
‫شـما اینـه کـه بـه یـه منطقـۀ دیگـه مهاجـرت کنیـد‪ .‬موجـود دیگـ ‌های تـوی ایـن سـیاره زندگـی م ‌یکنـه کـه الگـوی زندگیـش مشـابه شماسـت‪.‬‬
‫می‌دونـی اون چیـه؟ ویـروس! انس ـان‌ها یـه بیمار ‌یانـد! سـرطان ایـن سـیاره! شـماها طاعـون هسـتید‪ ...‬ایـن مونولـوگ ش ـاید سـینمایی و‬

‫اغرا ‌قآمیـز باشـد؛ امـا بـد نیسـت بـه مفهـوم عمیـق و ترسـناک آن بیندیشـیم‪.‬‬

‫‪81‬‬

‫‪..........................................................................‬‬
‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬

‫علـم امـروز ب ‌هروشـنی نشـان‬
‫داده اسـت کـه عامـل تخریـب‬
‫محی ‌طزیسـت و بـه دنبـال آن‬
‫نابـودی زیسـتگاه بسـیاری‬
‫از جانـوران و گیاهـان رابطـۀ‬
‫مسـتقیمی بـا اعمـال انسـا ‌نها‬
‫در چنـد قـرن اخیـر دارد‪ .‬باوجـود‬ ‫حسینمسیگل‬

‫دانشجوی دکترای اطلاعـات چشـمگیر و روشـن در‬
‫قار ‌چشناسی ایـن خصـوص و ه ‌مچنیـن آ گاهـی‬
‫مـردماز ایـن موضـوع‪،‬سـؤال مهـم‬
‫ایناست کهچراتغییرمحسوسی‬
‫رخنم ‌یدهـد؟مـایـاهمـانموجودمخوفیهسـتیم که‬
‫مأمور اسـمیتآنراتوصیف کردیاداسـتانچیزدیگری‬
‫است که کاردرابهاستخوانطبیعترساندهاست‪.‬چرا‬
‫خواهـد رفـت و درنتیجـه بـا نزدیـک بـه صد میلیـون آواره‬ ‫از ذاتانسـانی مـاباشـد‪ .‬مغـز مـاوادرا کـی کـهاز محیـط‬ ‫باوجودتمامیپی ‌شبین ‌یهاینگرا ‌نکنندهدربارۀآینده‬
‫روبـ ‌هروخواهیـمبـود؟‬ ‫پیرامون ‌یمـاندارددر طـولچنـدمیلیـونسـالتکامـل‬ ‫در صـورتتغییـرنکـردنوضعیـتوحتـیقـرار گرفتـندر‬
‫ب ‌هگونـ ‌هایشـکل گرفتهاسـت کهتنهابتوانـدپدید ‌ههارا‬ ‫معرضبرخیازآثارترسنا ک گرمایشجهانی‪،‬همچنان‬
‫ا گریکظرفآبراتادمایجوشبجوشـانیدوسـپس‬ ‫در مقیـاسچنـددهسـالدرک کنـدونـهبیشـتر؛چرا کـه‬ ‫بـه بدتـر کـردن اوضـاع اصـرار داریـم؟!‬
‫یـک قورباغـه را درون آن بیندازیـد‪ ،‬ب ‌هسـرعت از آب‬ ‫بـه بیـش از آن نیـازی نـدارد! امـروز نمودارهـای علمـی‬ ‫سـؤالاتی کـه چنـد سـطر بالاتـر بـه آن پرداختیـم شـاید‬
‫بیرونخواهدپرید‪.‬تااینجاهم ‌هچیزمنطقیاست؛اما‬ ‫ب ‌هدس ‌تآمدهدر طولچندقرناخیرب ‌هروشنیافزایش‬ ‫چنـدانهـمسـادهنباشـد‪.‬با کمـیارفاقم ‌یتـوان گفت‬
‫ا گـر قورباغـه را در ظـرف آب بگذاریـد و آرا ‌مآرام آب را گـرم‬ ‫نگرا ‌نکنندۀدمایزمینرانشـانم ‌یدهد؛افزایشـی که‬ ‫همـۀ انسـا ‌نهایی کـه در وضـع آشـفتۀ کنونـی نقـش‬
‫کعنکیـد ‌سوالبـعهمنلـقیطـدۀر آجـوب مش ‌یبمرانســاندیود‪،‬خقواورهـبادغـُمـهربـد!دوواقنعهیـیـچت‬ ‫بـاز ب ‌هروشـنی در ارتبـاط مسـتقیم و تنگاتنـگ بـا تولیـد‬ ‫دارنـد از آنچـه کرد ‌هانـد آ گاهنـد و شـاید دوسـت داشـته‬
‫ترسـنا کایناسـت کهماهممانندهمانقورباغ ‌هایمو‬ ‫د ‌یا کسـید کربـن ناشـی از فعالی ‌تهـای انسـانی اسـت‪.‬‬ ‫باشـند در راسـتای جبـران قدمـی بردارنـد؛ امـا چـرا ایـن‬
‫عجیـبآنکـهایـننمودارهـایکـیپـساز دیگـریاز پیش‬ ‫اتفاقنم ‌یافتد؟شـایدداسـتان‪،‬همانناسـازۀبوریدان‬
‫البتـه خودمـان را خردمنـد هـم م ‌یدانیـم!‬ ‫چشـم مـا عبـور م ‌یکنـد‪ ،‬امـا وا کنـش درخـوری صـورت‬ ‫(پارادوکـس بوریـدان) باشـد‪ .‬موضـوع مسـئله ایـن اسـت‬
‫م ‌یتـوان سـاع ‌تها و سـاع ‌تها دربـارۀ گرمایـش جهانـی‬ ‫کـهالاغـی گرسـنهرابـهفاصلـۀمسـاویاز دو کپـهیونجـه‬
‫وب ‌یتوجهـیب ‌یانداز ‌همـانبـهطبیعـتسـخنبگوییـم‪.‬‬ ‫نمی‌گیرد‪.‬‬ ‫بـدرهنسـظبرمب ‌نیگاتیرواننـد‪.‬یبارراخدهیبـاهسـعتمـدلال‪،‬لخموا‌یکهـنند ُمدـرکده‪.‬الواضغعمیـزبوتر‬
‫گاهـی تصـور م ‌یکنیـم کـه دیگـر کار از کار گذشـته و بایـد‬ ‫شـاید یـک پاسـخ معقـول بـه پرسـش مطر ‌حشـده ایـن‬ ‫امـروزمـاانسـا ‌نهاب ‌یشـباهتبـهآنالاغنیسـت‪.‬از یک‬
‫منتظـر سرنوشـت شـوم خـود باشـیم؛ امـا همچنـان‬ ‫باشد‪:‬بیاییدفرض کنیمافزایشدمایزمینباافزایش‬ ‫سـو میـل سـیر ‌یناپذیر بشـر بـرای ساخ ‌توسـاز بیشـتر‪،‬‬
‫فرصـت باقـی اسـت‪ .‬فرصـت باقـی اسـت تـا بـا افزایـش‬ ‫تولیـد د ‌یا کسـید کربـن ناشـی از فعالی ‌تهـای انسـانی‬ ‫تولیـد و مصـرف بیشـتر‪ ،‬ارتباطـات بیشـتر و ا کتشـافات‬
‫دانسـت ‌ههایخودمـاناز طبیعـتبـهسـمتایجـادیک‬ ‫ارتبـاط دارد‪ .‬خـوب‪ ،‬عواقـب آن چـه هسـتند؟ چه اتفاق‬ ‫دسـترس را حتـی ا گـر‬ ‫ببـیهشقـیترمـمتصـنرابـوفدهیمـکۀامـمنلابـآ ِع‌نهـدار‬
‫آ گاهـیجهانـیحرکت کنیم‪.‬نبایداز خاطرمـانبرود که‬ ‫نا گـواری تا کنـون رخ داده اسـت کـه بگوییـم در خطـر‬ ‫و صدمـه زدن بـه دیگـر‬
‫بـاهمـۀمصیب ‌تهایـی کـهبـرسـرمـاانسـا ‌نهاب ‌هعنـوان‬ ‫هسـتیم؟ در آینـده مگـر چـه چیـزی ممکـن اسـت رخ‬ ‫موجـودات باشـد مجـاز م ‌یشـمرد‪ .‬از سـویی دیگـر ایـن‬
‫یـک موجـود زنـده آمـده اسـت‪-‬که مسـبب بسـیاری از‬ ‫دهـد؟ا گـرصادقانـهبخواهیـمصحبـت کنیـم‪،‬بگذاریـد‬ ‫هشـیاریجهانـیشـکل گرفتـهاسـت کـهمـاانسـا ‌نهااز‬
‫آ ‌نهـانیـزخودمانبود ‌هایـموبس‪-‬ماهمانموجوداتی‬ ‫بگوییـم ایـن سـؤال معقـول نیسـت! بـد نیسـت کمـی‬ ‫محی ‌طزیسـت جـدا نیسـتیم و احتـرام بـه آن احتـرام بـه‬
‫هستیم کهبهپشتوانۀقوۀتعقلوتفکر‪،‬تمدنامروزی‬ ‫کنای ‌هآمیـزاز خودمـانسـؤال کنیـم‪.‬آیـانم ‌یدانیـمتعداد‬ ‫خودماناسـتونبایدنسـبتبهآنچهتخری ‌بم ‌یکنیم‬
‫رااز هیـچبنـا کردیـم‪.‬مـاجهـاناطرافمـانرافـرایتصـور‬ ‫سـی ‌لهای عظیـم و مخـرب اروپـا در فاصلـۀ سـا ‌لهای‬ ‫ب ‌یتفاوتباشیم‪.‬برایآیندۀانسانیتهم کهشدهباید‬
‫اجدادمانشناخت ‌هایم‪،‬مادرماهقدمبرداشتیم‪،‬جایی‬ ‫‪ 1970‬تا‪ 2000‬چهار برابرشدهاست؟آیانم ‌یدانیمتعداد‬ ‫خودمانرا کنترل کنیم!ماهمانالاغبوریدانهستیم!‬
‫کهاجدادمانازآنافسانهم ‌یساختند‪.‬دیویداتنبروچه‬ ‫گون ‌ههـای مهاجـم در فاصلـۀ سـا ‌لهای‪ 1990‬تـا‪ 2000‬بـه‬ ‫ماند ‌هایـم میـان تمایلات افسارگسـیخت ‌همان و افـکار‬
‫زیباتواناییشگف ‌تانگیزماانسا ‌نهارابرایپیشرفتو‬ ‫پانـزده برابـر رسـیده اسـت (گونۀ مهاجم موجودی اسـت‬ ‫نگرا ‌نکننـدهدر مـوردآیند ‌همـانب ‌هعنـوانیـک گونـه‪.‬اما‬
‫البتهسـه ‌لانگاریتوصیف کردهاسـت‪:‬امروزنیمیاز ما‬ ‫کـه بـه یـک منطقـه یـا ناحیـه تعلـق نـدارد‪ ،‬امـا ب ‌هعلـت‬ ‫امروز شـاید الاغ بوریدان هم نتواند وضعیت آشـفتۀ بشـر‬
‫در شـهرهازندگـیم ‌یکنیـم‪.‬وقتـیاز بـالا به کلا ‌نشـهرها‬ ‫تغییـرات محیطـی وارد آن م ‌یشـود و گون ‌ههـای بومـی‬ ‫ومثمل ًاحایمرو‌طززیهانسواتعراوآاق ‌نسـطاورم کسـهازشماای ‌نسهتاهایسمحتین ‌شطزاینسـدتهیداز‪.‬‬
‫نـگاه م ‌یکنیـم‪ ،‬از ذکاوت انسـانی بـه شـگفت م ‌یآییـم‪.‬‬ ‫رانابـودم ‌یکنـد)؟آیـانم ‌یدانیـمب ‌هعلـتافزایـشدمـای‬ ‫طریـقشـبک ‌ههایاجتماعـیورسـان ‌ههایتصویـریدر‬
‫از اینکـه انسـان چطـور زمیـن را طـوری کـه م ‌یخواهـد‬ ‫جهانـی‪،‬برخـیاز بیمار ‌یهـایبسـیار خطرنـا ک‪،‬ماننـد‬ ‫مقابـل مصر ‌فگرایـی ب ‌یحدوانـدازۀ انسـا ‌نها مشـغول‬
‫تغییـرم ‌یدهـدوایـنفو ‌قالعـادهاسـت!امـااینتلنگری‬ ‫آنفولانزایپرندگان کهتا کمیقبلتحت کنترلدرآمده‬ ‫تبلیغهسـتند؛امانکتۀ کنای ‌هآمیزاینجاسـت کههمین‬
‫هراسـنا ک بـه خودمـان نیـز هسـت‪ .‬اینکـه چـه آسـان‬ ‫بودند‪،‬دوباره گسـترشیافت ‌هاند؟آیانم ‌یدانیم سـرعت‬ ‫رسـان ‌ههایاجتماعـیوتصویـریبـهپشـتوانۀپیشـرفت‬
‫ارتباطمانرابامحی ‌طزیستازدستم ‌یدهیم؛بااینکه‬ ‫انقـراض گون ‌ههـا در طبیعـت در حـال حاضـر نزدیـک بـه‬ ‫تجهیـزاتالکترونیکـیبهدسـتآمدهاسـت کـهازجمله‬
‫م ‌یدانیـم ایـن ارتبـاط تضمی ‌نکننـدۀ آینـدۀ بشـریت و‬ ‫هـزار برابـرسـرعتطبیعـیآناسـت؟بـهایـنیکـیخوب‬ ‫صنایـع پرخطـر بـرای محی ‌طزیسـت شـمرده م ‌یشـود‪.‬‬
‫محی ‌طزیسـت اسـت‪ .‬بـدون شـک بایـد هـر کاری در‬ ‫توجـه کنیـم؛ آیـا نم ‌یدانیـم درصورت ‌یکـه بـه رونـد فعلـی‬ ‫موضوعدیگری کهدراینجاوجودداردشایدنشئ ‌تگرفته‬
‫توانمـان هسـتانجـام دهیـم تـا سـیار ‌های ایجـاد کنیـم‬ ‫ادامـهدهیـمونیمـیاز صفحـۀیخیجنوبگانونیمیاز‬
‫کـهن ‌هتنهـاخانۀما‪،‬بلکهخانـ ‌هایبرایهمـۀموجودات‬ ‫صفحۀیخی گرینلندذوبشود‪،‬خلیجسانفرانسیسکو‪،‬‬
‫زمیـنباشـد‪.‬باشـد کـههمگـیدر ایـنراهقـدمبرداریمو‬ ‫هلنـد‪ ،‬مناطـق اطـراف شـهرهای پکـن و شـانگهای در‬
‫چین‪ ،‬کلکتهدر هندوستانوغرببنگلادشبهزیرآب‬
‫آ گاه باشـیم‪.‬‬

‫‪ 82‬شمار ٔهنوزدهم | آبانماه‪1396‬‬

‫‪....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬

‫پاسداشتدموکراسی‪،‬تکریممحی ‌طزیست‬

‫و فرهنگـی اسـت کـه زندگـی آ ‌نهـا را تحـت تأثیـر قـرار‬ ‫توسعۀ پایدار در اصل‪ ،‬متعادل ساختن نیاز به توسعه‬ ‫بـا پیشـرفت تمـدن بشـری طـی‬
‫می‌دهـد‪.‬‬ ‫و رشد در مقابل نیاز به طبیعت و محی ‌طزیست است؛‬ ‫اعصـار گذشـته و افزایش روزافزون‬
‫ضمـن اینکـه نیازهای نسـل کنونـی بـدون در خطر قرار‬ ‫تکنولـوژی مـدرن‪ ،‬تمایـل بشـر بـه‬
‫مه ‌متریـن راه بـرای مداخلـۀ مـردم در قـدرت و‬ ‫گرفتـن نیازهـا و آرزوهـای نسـ ‌لهای آتـی بـرآورده شـود‪.‬‬ ‫بهر ‌هبـرداری از منابـع کـرۀ زمیـن‬
‫تصمی ‌مگیـری‪ ،‬مشـارکت اسـت؛ بنابرایـن مشـارکت بـه‬ ‫بـه عبـارت دیگـر توسـعۀ پایـدار توسـع ‌های اسـت کـه‬ ‫ب ‌هطـور نامحـدودی فزونـی یافتـه‬
‫ایـن مفهـوم یکـی از عناصـر ضـروری توسـعۀ انسـانی‬ ‫تضمیـن دهـد اسـتفاده از منابـع و محی ‌طزیسـت در‬ ‫است‪ .‬بشر امروز در مواجهه با کرۀ‬
‫محسـوب م ‌یشود‪ .‬مشـارکت مردم م ‌یتواند ب ‌هصورت‬ ‫زمـان کنونـی هیـچ آسـیبی به دورنمای اسـتفادۀ نسـل‬ ‫فیروزهسعادتی زمیـن بـا آزمنـدی رفتـار م ‌یکنـد؛‬
‫محدودیت و‬ ‫ببـع ‌یضآـنًاکتـهجتدویجدنهـاپیذبیــره‬
‫فـردی یـا گروهـی باشـد‪.‬‬ ‫آینـده از آن منابـع وارد نم ‌یکنـد‪.‬‬ ‫بـودن برخـی‬ ‫کارشناس و فعال‬
‫در اصطلاح اقتصـادی مفهـوم مشـارکت بـه معنـی‬ ‫سـؤال دیگـر آن اسـت کـه آیـا توسـعه بایـد توسـط مـردم‬ ‫منابـع کـرۀ خا کـی داشـته باشـد‪.‬‬ ‫محیط زیست‬
‫شـرکت آزادانـه در یـک فعالیـت اقتصـادی اسـت‪ .‬در‬
‫مناسـبات اجتماعـی نیـز بـه معنـای برخـورداری کامـل‬ ‫صـورت گیـرد یـا بـرای مـردم؟‬ ‫مشـکل عمـدۀ جوامـع بشـری در‬
‫انسـان از همـۀ اشـکال زندگـی اجتماعـی بـدون در نظـر‬ ‫در حقیقـت توسـعه بایـد توسـط مـردم صـورت پذیـرد و‬ ‫حقیقـت این اسـت که محی ‌طزیسـت را کالایـی رایگان‬
‫گرفتـن نـژاد‪ ،‬جنـس‪ ،‬رنـگ‪ ،‬سـن و‪ ...‬اسـت‪ .‬مشـارکت‬ ‫نـه بـرای مردم‪ .‬توسـعه باید با مشـارکت همگانی مردم‬ ‫تلقـی م ‌یکننـد‪ .‬بشـر صنعتـی امـروز محی ‌طزیسـت را‬
‫از دیـدگاه توسـعۀ انسـانی هـم وسـیله و هـم هـدف‬ ‫باشـد؛ زیـرا تنهـا در ایـن صـورت اسـت کـه اقدامـات‬ ‫قربانـی توسـعۀ نامتـوازن کـرده اسـت و تقاضـا بـرای‬
‫اسـت‪ .‬وسـیله اسـت؛ زیـرا در توسـعه‪ ،‬توانای ‌یهـا و‬ ‫توسـع ‌های بـر اسـاس و منطبـق بـا نیازهـای جامعـه‬ ‫بهر ‌همنـدی از محی ‌طزیسـت را روزبـ ‌هروز بـالا م ‌یبـرد‪.‬‬
‫اسـتعدادهای انسـانی ب ‌هصـورت بهینـه و سـودمند بـه‬ ‫خواهـد بـود و چـون توسـط خـود مـردم طراحـی شـده‬ ‫جوامـع صنعتـی بـه بهانـۀ توسـعه و رشـد اقتصـادی‪،‬‬
‫کار گرفتـه م ‌یشـود؛ ازایـ ‌نرو ابـزاری برای ارتقای سـطح‬ ‫پایـدار خواهـد مانـد‪ .‬از سـوی دیگـر مشـارکت مـردم‬ ‫محی ‌طزیسـت خـود را بـه قهقـرا بـرده اسـت؛ حـال آنکـه‬
‫توسـعۀ اجتماعـی و اقتصـادی اسـت‪ .‬هـدف اسـت؛‬ ‫در رونـد توسـعه‪ ،‬آنـان را توانمنـد خواهـد سـاخت تـا‬ ‫باید به نحوی به آنان یادآور شـد که این جامعه دو راه‬
‫زیـرا مشـارکت پویـا و مسـتمر بـه مـردم اجـازۀ شـناخت‬ ‫مسائل و مشکلات خود را بیابند‪ ،‬برای مشکلات خود‬ ‫بیشتر پیش رو ندارد‪ :‬یا باید از تقاضای خود بکاهد؛ یا‬
‫توانمند ‌یهایشـان را م ‌یدهـد و بهتریـن راه کمـک بـه‬ ‫برنام ‌هریـزی کننـد و برنام ‌ههـای خـود را اجـرا و سـپس‬ ‫بایـد هزینـۀ آلـوده کـردن محیـط را بپـردازد‪.‬‬
‫ارزیابـی کننـد و تنهـا در ایـن صـورت اسـت کـه م ‌یتـوان‬ ‫بـا رشـد فرهنگـی در کشـورهای پیشـتاز توسـعۀ پایـدار‪،‬‬
‫جامعـه اسـت‪.‬‬ ‫ورود مـردم را در رونـد توسـعه تضمیـن کـرد و بـه تحقـق‬ ‫همـواره ایـن سـؤال وجـود داشـته اسـت کـه کـدام راه را‬
‫پـس هـر فـرد م ‌یتوانـد بـه شـیو ‌ههای مختلـف و در‬ ‫بایـد در پیـش گرفت‪ .‬به عبارت دیگر سـؤال اینجاسـت‬
‫سـطوح مختلـف در رونـد توسـعه مشـارکت کنـد‪ .‬ایـن‬ ‫اهـداف توسـعه امیـدوار بـود‪.‬‬ ‫که کاهش تقاضا برای مصرف منابع‪ ،‬جامعه را سری ‌عتر‬
‫مشـارکت م ‌یتوانـد فـردی‪ ،‬خانوادگـی‪ ،‬اقتصـادی‪،‬‬ ‫به توسـعۀ متوازن و پایدار نزدیک م ‌یسـازد یا پرداخت‬
‫ نقش مشارکݡت مردمی در توسعۀ‬ ‫هزینۀ آلایندگی؟‬
‫فرهنگـی‪ ،‬اجتماعـی و سیاسـی باشـد‪.‬‬ ‫فرهنگمحی ‌طزیست‬ ‫بـرای پاسـ ‌خگویی بـه ایـن پرسـش ابتـدا بایـد مفهـوم‬
‫آنچـه از ابعـاد توسـعۀ پایـدار مدنظـر این نوشـتار اسـت‪،‬‬ ‫توسـعۀ پایـدار را بررسـی کـرد‪.‬‬
‫بعـد ملاحظـات زیسـ ‌تمحیطی توسـعه اسـت کـه‬ ‫مشـارکت مردمـی بـه معنـای دخالـت هم ‌هجانبـۀ‬
‫ب ‌یشـک یکـی از ابعـاد مهـم اثرگـذار در نیـل بـه اهـداف‬ ‫مـردم در فرایندهـای سیاسـی‪ ،‬اقتصـادی‪ ،‬اجتماعـی‬

‫توسـعه در هـر جامعـ ‌های قلمـداد م ‌یشـود‪.‬‬

‫‪11. Demos‬‬
‫‪22. Cratia‬‬
‫‪33. Krato‬‬

‫‪83‬‬

‫‪..........................................................................‬‬
‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬

‫فعالیـت در جهـت هدفـی خـاص دارنـد؛‬ ‫گرفتهاسـتباتأ کیدبرحقوقسیاسـیومدنی‪،‬دولترا‬ ‫ زنجیرۀ مشارکت‪ ،‬دموکݡراسی و نفع‬
‫‪ -2‬اعضـا در سـازما ‌نهای غیردولتـی ب ‌هطـور داوطلبانـه‬ ‫ملزمبهتوجهبرترجیحاتزیس ‌تمحیطیمردمم ‌یکند‪.‬‬ ‫ازعآنمج‌اوکـمهمیشـارکتمعمـول ًا درجوامعـیمطـرحاسـت که‬
‫فعالیـتم ‌یکننـد؛‬ ‫حکوم ‌تهایمرد ‌مسالار (دموکراتیک)احتمال کمتری‬
‫‪-3‬ا کثـرسـازما ‌نهایغیردولتـیبـهدنبـالسـودومنابع‬ ‫دارد کـه از حقـوق محی ‌طزیسـت سوءاسـتفاده کننـد یـا‬ ‫در سیاسـ ‌تگذار ‌یهایخـودرویکـرددموکراسـیداشـته‬
‫نیسـتند و به عبارتی غیرانتفاعی هسـتند؛‬ ‫ک‪4‬س‪-‬ـغالبب ًداراآیمند‬ ‫انتقـادات زیسـ ‌تمحیطی را نادیـده بگیرنـد؛ درنتیجـه‬ ‫باشـد‪،‬مفهـوممشـارکت‪،‬دموکراسـیونفـععمومـییک‬
‫سازما ‌نهاباتوجهبهاهدافخاصیشکل‬ ‫م ‌یگیرند‪.‬‬ ‫اطلاعـات را ب ‌هصـورت آزادانـه و شـفاف بـه مـردم ارائـه‬
‫زنجیـرۀب ‌هه ‌مپیوسـتۀانفکا ‌کناپذیراسـت‪.‬‬
‫سـازما ‌نهای غیردولتـی در کشـورهای توسـع ‌هیافته‪ ،‬از‬ ‫م ‌یدهنـد‪.‬‬ ‫دموکراسـی برگرفتـه از واژۀ یونانـی دمـوس‪ 1‬بـه معنـای‬
‫طریـق فعالی ‌تهـای تبلیغـی‪ ،‬آ گاه ‌یرسـانی و ترویجـی؛‬ ‫ارتبـاط بیـن حفاظـت از محی ‌طزیسـت و رعایـت حقـوق‬ ‫مردمو کراتیا‪ 2‬یا کراتو‪ 3‬بهمعنایقدرتاسـت‪.‬در سـدۀ‬
‫دول ‌تهاوبخشخصوصیرادر کشـورهایخودوحتی‬ ‫مدنیوسیاسـیرابط ‌هایقدرتمنداسـت‪.‬ب ‌هعنوانیک‬ ‫پنجـم قبـل از میلاد تغییـری در معنای دمـوس پدید آمد‬
‫در کشـورهای درحا ‌لتوسـعه تح ‌تفشـار م ‌یگذارنـد تـا‬ ‫قاعدۀ کلی‪،‬آزاد ‌یهایسیاسیومدنی‪،‬ابزارقدرتمندی‬ ‫و ایـن واژه بـر اجتمـاع همـۀ مـردم اطلاق شـد کـه بـرای‬
‫فعالی ‌تهـای مخـرب محی ‌طزیسـت را تغییـر دهنـد؛ لـذا‬ ‫امجفراهویمـکایرهدار میعنحـاکویمتدمـیوگردس‪،‬هبم‌هتمد‌یرآیـمدجنددم‪.‬بواکاریاسـنتیحنـواِمل‬
‫م ‌یتواننـددر توسـعۀشـهریپایـدار نقـشمؤثـرومثبـت‬ ‫در حفاظتاز منابعمحی ‌طزیسـتاسـت‪.‬‬ ‫تمـامحکوم ‌تهایـیشـد کـهبـهدسـتهمـۀمـردماداره‬
‫داشـته باشـند‪.‬‬ ‫همچنیـن منافـع عمومـی در نظا ‌مهـای دموکراتیـک‪،‬‬
‫در کشـورهای درحا ‌لتوسـعه ازجملـه ایـران‪ ،‬بـا توجـه‬ ‫شـفا ‌فتراسـتوحفاظتاز محی ‌طزیسـتتاحدزیادی‬ ‫م ‌یشـوند‪.‬‬
‫بـه سـیر صعـودی رفـع موانـع و چال ‌شهـا در سـیر رشـد‬ ‫منافـععمومـیراافزایـشم ‌یدهـد‪.‬درحقیقـتجنبـش‬ ‫دموکراسـیهمچونبسـیاریدیگراز مفاهیمسیاسـیو‬
‫سـازما ‌نهایمرد ‌منهـاد‪،‬ایـنسـازما ‌نهاآرا ‌مآرامدرحال‬ ‫مـدرن زیسـ ‌تمحیطی زمانـی آغـاز شـد کـه آ گاه ‌یهـای‬ ‫اجتماعی‪،‬تعریفیپیچیدهدارد‪.‬بنابراینتعریفهرکس‬
‫دسـتیابی بـه جایـگاه مدنـی و اجتماعـی خـود هسـتند‪.‬‬ ‫عمومیوعلمیدربارۀتأثیراتمنفیتوسعۀاقتصادیبر‬ ‫ازدموکراسیم ‌یتواندنوعنگرشاوراآشکارسازد‪.‬بدیهی‬
‫اسـت «نگـرش یـک طرفـدار اتحادیـۀ کارگـری در اروپـای‬
‫زیسـت کـرهرابسـیار افزایـشداد‪.‬‬ ‫کمرهکـدزرآمی بـدا نیگانردشکی دارکددکهاقمـلا ًانماتهفالو جتناوسـبتص»؛ احمراا آنی آچفرهیقدار‬
‫تمامیتعاریف‪،‬صر ‌فنظراز رویکردآ ‌نهامشترکاست‪،‬‬
‫امـروزه سـازما ‌نهای غیردولتـی زیسـ ‌تمحیطی نقـش‬ ‫ نقشسازما ‌نهایمرد ‌منهاددر‬ ‫آن اسـت کـه دموکراسـی مبنایـی فرهنگـی دارد و چـون‬
‫توسعه‬ ‫مفهومعامدموکراسیبرپایۀمشارکتهمگانیوتجمیع‬
‫بسـیار سازند ‌هایدر افزایشآ گاه ‌یهایزیس ‌تمحیطی‬ ‫مشـارکت در کشـور مـا پدیـد ‌های جدیـد نیسـت‪ ،‬امـا‬ ‫وظرفی ‌تسـازیبهینهاز آرایمتفاوتدر جامعهاسـت‪،‬‬
‫عمومـی و پیشـگیری از تخریـب محی ‌طزیسـت از طریـق‬ ‫ب ‌هناچـار نفـع عمومـی را شـامل م ‌یشـود و تسلسـل ایـن‬
‫رصـدو کنشـگریمـداوموتصمی ‌مسـاز ‌یهایمدیریتـی‬ ‫بـا رشـد شهرنشـینی و تغییـر الگوهـای مشـارکت‪ ،‬لـزوم‬ ‫زنجیـرهبراینـدیجـزصعـودآنجامعهبهسـمتتوسـعۀ‬
‫وحکومتـیدارنـد‪.‬بـهعبـارتدیگربخشمحی ‌طزیسـت‬ ‫بازبینیمفهومآنوارائۀالگوهایمشارکتپایدار مردم‪،‬‬
‫کشور بهعلتماهیتفرابخشیوحا کمیتیخودباتکیه‬ ‫متناسببانیازهایامروزشهرونداناحساسم ‌یشود‪.‬‬ ‫پایدار نـدارد‪.‬‬
‫برنیروهایمردمیوتعامل گستردهباتمامیبخ ‌شهای‬ ‫نقـشمشـارکتمردمـیدر توسـعۀپایـدار شـهریروشـن‬ ‫بنابراینا گرمشارکت گستردۀمردمدرجامعهراتضمین‬
‫اثرگذاردراینزمینهبهوظایفقانونیخودعملم ‌یکند‪.‬‬ ‫اسـت‪ .‬این مشـارکت یکی از الزامات زندگی شـهری اسـت‬ ‫کنیـم‪ ،‬ناچـار بـه پیاد ‌هسـازی اصـول اولیـۀ دموکراسـی‬
‫درایـننوشـتار کوشـیدمبـااشـارهبـهلـزومتحققتوسـعۀ‬ ‫م ‌ییابـد کـه شهرنشـینان از حالـت‬ ‫فوـرهدنگیاکمــهی تصرحفـ ًقـا دقر‬ ‫هسـتیم و ایـن مهـم محقـق نخواهـد شـد‪ ،‬جـز آنکـه‬
‫پایـدار در جوامـع در حـال پیشـرفت کنونـی و تسلسـل‬ ‫مکانـی بـه نـام شـهر زندگـی م ‌یکنـد‬ ‫سیاس ‌تگذارانومسئولانهمراهمردموضامنمنفعت‬
‫مفاهیـم مشـارکت‪ ،‬دموکراسـی و نفـع عمومـی؛ سـازمان‬ ‫درآیندوبهشـهروندبدلشـوند‪.‬سازما ‌نهایغیردولتی‬ ‫عمومیجامعهباشند‪.‬ازآنج‌اکهمعضلاتزیس ‌تمحیطی‬
‫غیردولتیراب ‌هعنوانساختار اصلیمشارکتعمومیدر‬ ‫زیسـ ‌تمحیطی‪ ،‬کهبدیه ‌یترینساختار دولتیقلمداد‬ ‫یـکمعضـلاقتصـادیواجتماعـیوحاصلتصمیمات‬
‫جوامعمدنیوعاملمؤثردرحفاظتازمحی ‌طزیستدر‬ ‫م ‌یشـوند‪،‬از سـوییبـهعلـتضـرورتجامعـۀمدنـیبـه‬ ‫سیاسـ ‌تگذاران اسـت‪ ،‬اثرگـذاری مسـئولان ایـن حـوزه‬
‫چارچـوبقوانیـنایـنجوامـعمعرفـی کنم‪.‬‬ ‫وجودآمد ‌هاندوازسوییدیگرنقشآ ‌نهادرآ گا ‌هسختن‬ ‫ب ‌یشکیکیازارکانمهمنفععمومیقلمدادم ‌یشود‪.‬‬
‫ظهـور و رشـد ای ‌نگونـه سـازما ‌نها در جامعـۀ امـروز‬ ‫مردمازمسائلزیس ‌تمحیطیونظارتبرعملکرددولت‬ ‫موجمعاصرزیسـ ‌تمحیطی کهازاواخردهۀ‪1980‬شـکل‬
‫کشـورمان‪،‬ایـرانبارقـۀامیـدیاسـتبـرایایجـادرویکرد‬ ‫و حکومـت در فعالی ‌تهـای محیـط زیسـتی ب ‌یبدیـل‬
‫همگانـی بـه حـوزۀ محی ‌طزیسـت و کاهـش معضلات‬ ‫اسـت‪.‬‬
‫جـدی ایـن بخـش‪.‬‬ ‫اینسازما ‌نهاازچهارویژگیعمدهبرخوردارند‪:‬‬
‫‪ -1‬ا کثریـت افـراد ایـن سـازما ‌نها انگیـزۀ بالایـی بـرای‬

‫‪ 84‬شمار ٔهنوزدهم | آبانماه‪1396‬‬ ‫محمدعلی میرزایی‬

‫‪....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬

‫فراصنعتیشدن؛راهپایداری‬

‫گف ‌توگوباسرپرستمعاونتمحی ‌طزیستطبیعی‬
‫وتنوعزیستیسازمانمحی ‌طزیست‬

‫عارف سپهری‬
‫بیسـتسـالپیشب ‌هعنوانسـرباز‬
‫وظیفهوارددستگاهحفاظتمحی ‌طزیست‬
‫شـد‪ .‬از محی ‌طبانـی شـروع کـرد‪ .‬در ادارات‬
‫محی ‌طزیسـت چهـار اسـتان کهگیلویـه و‬
‫بویراحمـد‪ ،‬فـارس‪ ،‬سـمنان و اصفهـان‬
‫در سـم ‌تهای مختلـف‪ ،‬از کارشناسـی‬
‫محی ‌طزیسـتطبیعـی گرفتـهتـامعاونـتو‬
‫مدیرکلـی‪ ،‬کار کـرد‪ .‬در سـازمان مرد ‌منهـاد‬
‫جمعیـت سـبز دنـا سـابقۀ کنشـگری‬
‫محی ‌طزیسـت نیـز دارد‪ .‬پیـش از آنکـه‬
‫چه ‌لسـاله بشـود‪ ،‬مدیـرکل حفاظـت‬
‫محی ‌طزیسـت اسـتان سـمنان شـد‪ .‬چهـار‬
‫سـالبعـد‪،‬یعنـیدر سـال‪،1393‬بـاهمـان‬
‫عنـوان بـه اسـتان اصفهـان آمـد‪ .‬سـه سـال‬
‫بعد از اصفهان به پایتخت رفت تا در دولت‬
‫دوازدهمسرپرستمعاونتمحیطزیست‬
‫طبیعـی و تنـوع زیسـتی سـازمان حفاظـت‬
‫محی ‌طزیسـت کشـور باشـد‪ .‬بـا تمـام ایـن‬
‫سوابق‪،‬حمیدظهرابیبا‪ 44‬سالسنیکی‬
‫از مدیـرانجـوانمحسـوبم ‌یشـود‪.‬اودر‬
‫سـازمانی کار م ‌یکنـد کـهبایـداز داشـت ‌ههای‬
‫همگانـی ب ‌هعنـوان محی ‌طزیسـت مشـترک‬
‫یـحفاکظطبقـت کهنیـادی؛ـداکشنـتس‌هـهلایمی‌یتکـواهنـخداوزدمیخانوـاه ِیش‬
‫بـردارد‪ .‬در بسـیاری مـوارد‪ ،‬بحرا ‌نهـای‬
‫جمعیمنجربهایجادرو ‌شهایمشارکتی‬
‫و مسـالم ‌تآمیز در زندگـی آدمیـان شـده‬
‫اسـت‪ .‬بحـران محی ‌طزیسـت در ایـران‬
‫اهمیـت رفتارهـای مشـارکتی را مشـخص‬
‫م ‌یکنـد؛تاجایی کـهرویکـرداداراتدولتیدر‬
‫برخـیازمناطـقدرحـالتغییـربـ ‌هرفتارهای‬
‫مشـارکتی اسـت‪ .‬در گف ‌توگـوی پیـش‬
‫رو‪ ،‬ایـن مدیـر خو ‌شمشـرب قشـقایی از‬
‫مشـکلاتپیچیـد ‌هایسـخنم ‌یگویـد کـه‬
‫پدیدآورندگانـش همـگان بود ‌هانـد و حـل‬
‫شـدنشنیـزبـهاقدامـاتهمگانـیبسـتگی‬
‫دارد‪ .‬ایـن گف ‌توگـو بـا واپسـین روزهـای‬
‫مسـئولیت او در اصفهـان مصـادف شـد‪.‬‬

‫‪85‬‬

‫‪..........................................................................‬‬
‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬

‫کشـاورزیوصنعـتمصـرفشـود‪.‬هرچـههـم کـهدولـت‬ ‫و‪ ...‬برای کارشناسمحی ‌طزیستضرورتدارد‪.‬توسعۀ‬ ‫چـراوضعیـتمحی ‌طزیسـت‪،‬چـهدر موضـوعآب‪،‬‬
‫نتوانسـتتأمیـن کند‪،‬براسـاساسـنادومـدارکقانونی‪،‬‬ ‫بخ ‌شهـای مختلـف هـم ملغمـ ‌های از وظایـف را بـرای‬ ‫چـه در بحـث هـوا و چـه در سـایر حوز ‌ههایـش‬
‫بایدخسارتشـانراجبران کند‪.‬بزر ‌گترینمصر ‌فکنندۀ‬ ‫همچـون تنـوع زیسـتی ای ‌نقـدر پیچیـده اسـت و‬
‫آب‪،‬بخـش کشـاورزیاسـت‪،‬حتـیدر حوضۀزاینـد ‌هرود‬ ‫سـازمانحفاظـتمحی ‌طزیسـتایجـاد کـردهاسـت‪.‬‬ ‫چ ‌هبسـا در مـواردی گـره کـور خـورده اسـت؟‬
‫کـهتوسـع ‌هیافت ‌هترینبخـشازنظـرصنعتـیاسـت؛یعنی‬ ‫بـهنکتـۀظریفـیاشـاره کردیـد‪.‬حاشی ‌هنشـینیرا‬ ‫وضعیتمحی ‌طزیستازعواملمتعددیتأثیرم ‌یپذیرد‪.‬‬
‫عل ‌یرغـم اینکـه ایـن حوضـه ازنظـر توسـعۀ صنعـت و‬ ‫پیامـد بحرا ‌نهـای محی ‌طزیسـتی م ‌یدانیـم‪ ،‬امـا‬ ‫تنـوععواملـی کـهبرمحی ‌طزیسـتتأثیـرم ‌یگذارندباعث‬
‫جمعیت‪،‬حوضۀویژ ‌هایاست‪،‬بازهم کشاورزیبخش‬ ‫ایـنمسـئلهخـودمنجـربـهبحـرانمحی ‌طزیسـت‬ ‫شـده اسـت مسـائل ایـن حـوزه پیچیـده بـه نظـر برسـد‪.‬‬
‫عمدۀمصرفرادارد؛بنابراینبخش کشـاورزیهمباید‬ ‫بلـه‪،‬ممی‌ثل ًشاـوددر‪.‬سـکونتگا ‌ههای غیررسـمی کـه اطـراف‬ ‫اینعواملهمهی ‌چکدامب ‌هطورمجزاب ‌همیزانمشخص‬
‫ببـررناامیاهدصالشاتحهالباگـشودی‪.‬اکخشیـرًاِپتیدرشنجهاهـ ‌دهتایکایهبارشویمکرصـدراصفلآاحب‬ ‫شـهرهای بـزرگ هسـتند‪ ،‬یکـی از کارهایـی کـه انجـام‬ ‫تمأثی‌یکرگننذارد؛نیمثسل ًاتپنددی‪.‬دگاۀهگریدموغوابقارعخحوتدیاثشریفک‌یندیفگسررهاآتلقایونیدتۀ‬
‫الگوهای کشـاورزیمطرحشـدهاسـتتاراندمانبخش‬ ‫م ‌یدهنـدجمـ ‌عآوریضایعاتوبازیافتآناسـت‪.‬شـما‬ ‫محی ‌طزیستاستوا گرواردمحیطشهریبشود‪،‬فلزات‬
‫کشـاورزی افزایـش یابـد‪ .‬ایـن ضـرورت را نم ‌یتـوان انـکار‬ ‫روزانهدرحاشیۀشهرهاحجمعظیمیازدودرام ‌یبینید‪.‬‬ ‫سنگینوآلایند ‌ههایآلیپایداررابهخودجذبم ‌یکند‪.‬‬
‫کـرد یـا از آن چشـم پوشـید‪ .‬در جلسـات مربـوط بـه منابع‬ ‫ایندودازنقط ‌هایبرم ‌یخیزد کههیچ کارخان ‌هایوجود‬ ‫در ایـن صـورت اثـری کـه بـر سلامتی انسـان م ‌یگـذارد‬
‫آب و محی ‌طزیسـت اسـتان‪ ،‬تأ کیـد اسـتاندار هـم مثـل‬ ‫نـدارد و فقـط اراضـی خالـی اسـت‪ .‬وقتـی جلـو م ‌یرویـد‬ ‫نـه ب ‌هانـدازۀ ذرات معلـق ب ‌هتنهایـی اسـت و نـه ب ‌هانـدازۀ‬
‫کمشحـایورز‌طزییاسـسـتبـت؛رااماصلتااکنحوو کناعهـمل ًااشتمفاقصـریغفیآرازبآندرچبهخنـبو ِدش‬ ‫م ‌یبینیـد افـرادی حجـم زیـادی از لاسـتیک فرسـوده‪،‬‬ ‫آلایند ‌ههایآلیپایدار یافلزاتسـنگینب ‌هتنهایی؛بلکه‬
‫آبب ‌هناچار پیشآوردهنیفتادهاسـت؛درحال ‌یکهانتظار‬ ‫یخچـال کهنـه و‪ ...‬را آتـش م ‌یزننـد تـا قسـم ‌تهای‬ ‫اثـرآنبـرمحی ‌طزیسـتمجموعـ ‌هایازتأثیـراتهمۀاین‬
‫فلز ‌یاشراجدا کنند‪.‬عمدۀاین کارهاراحاشی ‌هنشینان‬ ‫آلایند ‌ههـاوحتـیبیشـتراسـت‪.‬در حـوزۀآبنیـزمسـائل‬
‫مـااز بخـش کشـاورزیخیلـیبیـشاز ای ‌نهاسـت‪.‬‬ ‫انجامم ‌یدهند کهشغلمناسبیندارندومجبورندبرای‬ ‫اقلیمی‪،‬توسعۀصنعتو کشاورزیوهمچنینجمعیتی‬
‫آیـا ایـن مسـئله عاملـی شـده تـا تصمی ‌مگیـران در‬ ‫تأمینمعاششـانازاینشـیو ‌ههااسـتفاده کنند‪ .‬کلافقر‬ ‫کـه در حـال بارگـذاری در حوض ‌ههاسـت اثرگـذار اسـت‪.‬‬
‫دشمنمحی ‌طزیستاست؛شکم گرسنهایماننداردتا‬ ‫ایـنمسـائلچنـاندره ‌متنیـدهوپیچیـدهاسـت کـه کم‬
‫تهـران در برابـر اصفهـان موضـع بگیرنـد؟‬ ‫کـهرمـدرانهپایاسـمدت؛هـامثلی ًیاـ ا گـکر بحـروخزـهو‪،‬ربـدابـادشـچاوا‌هرهـا‌یهای غییبرمسـیجـاارز رای‬
‫محتـنهیامگـیرتشوهاجعیـتقهافدنمیداداششتـت‌هاهمبامابشـاید‪.‬دممثلسًاائکلشـیرابتپبرذنـیریجمدر‪،‬‬ ‫برسـدبـهانجـاممسـئولیتاجتماعی‪.‬‬ ‫ب ‌هصـورت یـک سیاسـت کلـی تعریـف کنیـم‪ ،‬ب ‌همحـض‬
‫نـوغـرفهشصـبارورفـب ًا ایدتزـنکرـاظـزهآربـآرنابدریوامشـسـرستـااقئانلصایففنـهجـاایدن‪،‬بمهلیک‌یـچشهـتاوزوندج؛ظیـمرهـثبلـاًیرانرگودافانرـتـدی‪.‬ه‬ ‫م ‌یتوانیـم بگوییـم ادارات محی ‌طزیسـت در‬ ‫عملـیشـدنایـنسیاسـت‪،‬معیشـتعـد ‌های کـهازاین‬
‫م ‌یشـوداصفهان ‌یهـاادعای کمبـودآبدارنـد‪،‬ولیبرنج‬ ‫مقایسهباسایرارگا ‌نهایدولتیارتباطبیشتری‬ ‫راه ارتـزاق م ‌یکننـد دچـار مشـکل م ‌یشـود و درنتیجـۀ‬
‫م ‌یکارند‪.‬شیوۀ کشتبرنجدرلنجانب ‌هگون ‌هایاست که‬ ‫بـانهادهـایمدنیداشـت ‌هاندواهمیتمشـارکت‬ ‫بـامعضـلحاشی ‌هنشـینیدر کنـار شـهرمواجـهخواهیـم‬
‫نسبتبهبرخیمحصولاتدیگرآب کمتریدر مقیاس‬ ‫عمومـی در مسـائل محی ‌طزیسـتی درک شـده‬ ‫شـد‪ .‬حاشی ‌هنشـینی خـود آثـار جدیـد محی ‌طزیسـتی‬
‫حوضـ ‌های مصـرف م ‌یکنـد؛ امـا عقـل حکـم م ‌یکنـد بـه‬ ‫ایجـادم ‌یکنـد‪.‬در بخـشصنعـتنیـزفشـار بـرایاجـرای‬
‫خاطرتوجیه کردناینموضوعو کاستنبارروانیآن‪،‬به‬ ‫اسـت‪.‬‬ ‫سیاسـ ‌تهای محی ‌طزیسـتی ممکـن اسـت تولیـد و‬
‫سـمتحذفشبرویم‪.‬ای ‌نهارابارها گفت ‌هامامامشـکل‬ ‫منهمیشه گفت ‌هامموضوعمحی ‌طزیستبیشازاینکه‬ ‫اشـتغالراتحـتتأثیـرقـرار‌دهـد‪.‬در یـکحوضـۀآبخیـز‪،‬‬
‫چیزدیگریاست‪.‬مشکلایناست کههما ‌نهایی که‬ ‫یکموضوعفنیباشد‪،‬یکموضوعفرهنگیواجتماعی‬ ‫محاسبهم ‌یکنیموم ‌یگوییمدر ازایاینمیزانتوسعۀ‬
‫درتهرانازاصفهانانتقادم ‌یکنندحاضرنیستندقانونی‬ ‫اسـت‪ .‬ا گـر مـردم مـا‪ ،‬از کارخانـ ‌هدار‪ ،‬کشـاورز‪ ،‬معلـم و‪،...‬‬ ‫صنعت‪،‬اینمقدارهمآبمصرفم ‌یشود‪.‬درصورت ‌یکه‬
‫مصوب کنند کهالگوی کشـترااجباری کند‪.‬در قانون‬ ‫ومظشایکفـلیمراحکـیه ‌طقزاینـوستنوینشـخرواعهتیعیمیـدانشکـرتد‪.‬همرعشایکـلتمکعننمـودل ًا‪،‬‬ ‫نمتابیـنـاج کیاممل ًاحماتسفــباوۀتتأثخیـواراهتد‬ ‫ا گـر ای ‌نطـور برآوردهـا را‬
‫ششـمتوسـعهآمده کهدولتبایدقانونالگوی کشـترا‬ ‫از آنجاشـروعم ‌یشـود کهخواسـت ‌ههاومنافعفرد ‌یمان‬ ‫محی ‌طزیسـتیقـراردهیـم‪،‬‬
‫تهیـهواجـرا کنـد؛امـاهیـچجـادرقانونمشـخصنشـده‬ ‫رابـرمنافـععمومـیومحی ‌طزیسـتترجیـحم ‌یدهیـمو‬ ‫بـود‪.‬توسـعۀایـنصنعتباعثایجاداشـتغالم ‌یشـود‪،‬‬
‫است کها گر کسیازالگوی کشتتبعیتنکرد‪،‬مجازاتش‬ ‫نتیج ‌هاشچیزیم ‌یشود کهم ‌یبینیم‪.‬بههمینخاطر‬ ‫اشـتغالجمعیـتمهاجـررادرمنطقـهافزایـشم ‌یدهد‪.‬‬
‫چیسـت‪ .‬کشـاورز م ‌یگویدمنزمیندارم‪،‬ح ‌قآبهدارمو‬ ‫اعتقاددارم کهراهتوسعۀپایدارما‪،‬مشارکتبیشترمردم‬ ‫جمعیـتمهاجـرمسـتقرم ‌یشـود‪،‬افزایشجمعیـترخ‬
‫براساسقانونم ‌یخواهمایننوع کشتراانجامدهم؛‬ ‫ونظـارتبیشـترمـردمدر حـوزۀمحی ‌طزیسـتاسـتوتـا‬ ‫م ‌یدهـد‪.‬افزایـشجمعیـتمهاجـر‪،‬افزایـشمصـرفآب‬
‫درحال ‌یکـه شـما هیـچ قانونـی نداریـد کـه مانـع شـوید و‬ ‫ایـناتفـاق‪،‬چـهدر حفـظوچـهدر پایـش‪،‬رخندهـدبـه‬ ‫را در پـی خواهـد داشـت‪ .‬از سـوی دیگـر مهاجـران هـم‬
‫ابنکمگثسهدـالوًرماییاینتند‪.‬اا‪،‬ردزدنبرطسکهبماایزروشیمعامضتدـًاایاونتااجکعیجآلانتزـهیاهجندافیشکدبازارییشدکاددبونباربمزرنغنقاایییطـجاقبدجاارکییادمبرکیاکمنشعدشـیاومدبود؛ورا‪.‬یلیزًاوعقادنییبتن ‌هییـ‌نیتزجقطوااویقانوقرعوعـ ًیینشا‬ ‫زادوولـد م ‌یکننـد و باعـث افزایـش جمعیـت م ‌یشـوند‪.‬‬
‫در کشور مشکلداریم‪.‬موضوع کشتبرنجهم کشوری‬ ‫پایداریدسـتنم ‌ییابیم‪.‬‬ ‫افزایـش جمعیـت نیـز بر آلودگـی هوا و مدیریت پسـماند و‬
‫اسـت‪.‬در اسـتانفارسهمباهمۀمحدودی ‌تهایی که‬ ‫اممشعـص‌یممفکـناهویاـلاًزابدنابـزچنسهـقـگـاخریدـرنبیـنگادامفریـتومهنضبـنصـوورظـدعیرفادآه‪.‬شِـمـادبیررباهگهخرـناهمنسـش‌یدتکرکننانـدشـصد؟ا؛فاورهفصزلاکِـ ًنریا‬ ‫فاضلاباثـرم ‌یگـذارد‪.‬ضمـناینکهاینجمعیتنیازبه‬
‫در حـوزۀمنابـعآبوجـودداردوبحرانـیبـودنوضعیـت‬ ‫چقـدر مشـکل زاینـد ‌هرود بـه عـدم توافـق میـان‬ ‫سروی ‌سدهیوخدماتدارد؛درنهایتاینخدماتهم‬
‫موجود‪،‬باز همنم ‌یتوانموضوعمقابلهبا کشتبرنجرا‬ ‫اصفهان ‌یهـاوپایتخ ‌تنشـینانمربـوطم ‌یشـود؟‬ ‫برمحی ‌طزیسـتفشـار ایجادمی کند؛مشـاغلجدیدی‬
‫در اینجادومبحثح ‌قآبهومباحثفنیمطرحاسـت‪.‬‬ ‫ایجـاد مـی شـود و ایـن مشـاغل هـم آثـار دیگری بـه دنبال‬
‫پیـشبـرد؛چونضعفدر قوانیناسـت‪.‬‬ ‫کسـانی براسـاس قوانیـن جـاری مملکـت صاحـب حقـی‬ ‫مـیآورنـد‪.‬ای ‌نهـاپیامدهـایتوسـعۀصنعـتاسـت‪.‬مـا‬
‫موضوعی کهشماهمبهشاشاره کردیدموضوع‬ ‫شـد ‌هاند و ایـن حـق را بایـد داشـته باشـند‪ .‬حـال ا گـر بـه‬ ‫ب ‌هاشتباهفکرم ‌یکنیم کهفقطمیزانمصرفازنقطۀالف‬
‫فـرد محـوری بـود‪ .‬یـک نظریـ ‌های کـه وجـود دارد‬ ‫لحـاظ فنـی امـکان آن نیسـت‪ ،‬بایـد جبـران بشـود‪ .‬مـن‬ ‫بهنقطۀبم ‌یرسد؛درصورت ‌یکهمجموع ‌هایاز مسائل‬
‫ایـناسـت کـهانگیزۀشـخصیافـرادبرایانباشـت‬ ‫بـهطومـار جدیـدتقسـیمآبومصوبـۀشـورایعالـیآب‬ ‫رادر پـیخواهـدداشـت‪،‬ازجملـهپسـماندهایصنعتـی‬
‫سـرمایه‪ ،‬کسـبسـرمایۀخـوباسـت‪.‬مشـکلاز‬ ‫درخصـوص منابـع و مصـارف حوضـه اسـتناد م ‌یکنـم‪.‬‬ ‫شـهری‪ ،‬ترافیـک‪ ،‬حم ‌لونقـل و‪...‬؛ بنابرایـن پیچیدگـی‬
‫انباشـتسـرمایهشروعم ‌یشـود؛یعنیمابیشاز‬ ‫عـددورق ‌مهایـیبـرایح ‌قآبـۀمحی ‌طزیسـتیـاح ‌قآبـۀ‬ ‫مسائلمحی ‌طزیستیناشیاز دره ‌متنیدگیاینعوامل‬
‫نیاز خودمانانباشتبکنیم‪.‬نظردیگرایناست‬ ‫کشاورزانشرقاصفهانتعیینشدهاست کهتخصیص‬ ‫اسـت‪ .‬سـازمان حفاظـت محی ‌طزیسـت ب ‌هدلیـل تنـوع‬
‫کـهنبایـدمحدودیتایجاد کـرد؛چونانگیـزۀافراد‬ ‫پیدانم ‌یکند‪.‬محی ‌طزیستو کشاورز هردوبایدبدانند‬ ‫فعالی ‌تهایش‪،‬ازحفظحیاتموجوداتمیکروسکوپی‬
‫کهدرشرایط کنونیآبیوجودندارد کهبههر کدامازاین‬ ‫گرفتـهتامدیریتمناطقحفاظ ‌تشـدهوحفـظخاکو‬
‫دو بخـش اختصـاص پیـدا کنـد‪ .‬ح ‌قآبـۀ محی ‌طزیسـت‬ ‫آ ‌بوهوا‪،‬وظایفپیچید ‌هایبرعهدهدارد‪.‬اینسـازمان‬
‫قابـل خریـد و فـروش نیسـت و براسـاس مصوبـه‪ ،‬بعـد از‬ ‫بایدبافرایندهایایجادیکصنعتوپیامدهایآنآشنا‬
‫آب شـرب در اولویـت اسـت‪ .‬بعـد از تخصیـص ح ‌قآبـۀ‬ ‫باشد؛بنابراینآشناییباعلمفیزیک‪،‬مکانیک‪،‬شیمی‬
‫محی ‌طزیسـت‪ ،‬باقیمانـد ‌هاش بایـد در بخ ‌شهـای‬

‫‪ 86‬شمار ٔهنوزدهم | آبانماه‪1396‬‬

‫‪....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬

‫نیـز بـرای رسـاندن آب کشـاورزی بـا لولـه بـه‬ ‫بهانباشـتسـرمایهخودشموتور محرکۀاقتصاد‬
‫بخ ‌شهایـیاز اصفهـانم ‌یشـود‪.‬صحب ‌تهایـی‬ ‫اسـت؛پس لازم اسـت بـرای کسـ ‌بوکارهایی‬
‫همدربارۀنگ ‌هداشتنآبدرمحدودۀشهراست‪.‬‬ ‫برنام ‌هریـزی کنیـم کـهمیـلبـهانباشـتسـرمایهرا‬
‫محـدودنکنـدو خیـرجمعـیرانیـزدر نظـرداشـته‬
‫چـرانبایـدبـهدنبالاینتفکرباشـیم؟‬ ‫باشـد‪.‬شـماجـزومدیرانـیهسـتید کـهدر کریـدور‬ ‫برنجدرلنجانب ‌هگون ‌هایاست‬
‫اکنتشـقـااورلزآیببـاملوورلـدنهی‪،‬ـاعزمبل ًخاـبـهشمفصهنـعوـمتخوشـهکمانچدنیـنرنوبدخـخانـۀش‬ ‫علموفناوریاصفهانبهفعالیتدعوتشدید‪.‬‬ ‫کهنسبتبهبرخیمحصولات‬
‫زاینـد ‌هرود اسـت‪ .‬خشـکاندن زاینـد ‌هرود نبایـد اتفـاق‬ ‫از دو نفـر مدیـر دولتـی دعـوت کردنـد؛ یکـی شـما‬ ‫دیگرآب کمتریدرمقیاس‬
‫بیفتـد‪ ،‬بـه هیـچ بهایـی‪ .‬چـون هزین ‌ههایـی کـه بـه مـا‬ ‫یکـیهـممدیـرکلراهوشهرسـازی‪ .‬کریـدورعلمو‬ ‫حوض ‌هایمصرفم ‌یکند؛اما‬
‫تحمیلخواهد کردفقطهزینۀخشکشدنزایند ‌هرود‬ ‫فنـاورییعنـیجایی کـهادعام ‌یشـوداز خلاقیت‬ ‫عقلحکمم ‌یکندبهخاطر‬
‫درشهراصفهاننیست‪.‬فقطایننیست کهرودخان ‌های‬ ‫افـراد بـرای خلـق ثـروت اسـتفاده م ‌یشـود‪ ،‬نـه از‬ ‫توجیه کردناینموضوعو‬
‫راببینیم کهخشـکاسـت‪،‬س ‌یوسـ ‌هپلی کهپای ‌ههایش‬ ‫امقنادبامعاتـسـیرزرامیمنؤثـیر‪.‬تمج‌یربدانۀیـشـدم؟ااچصله ًباوچدـهه؟اقشـداممااتـچهی‬ ‫کاستن بار روانی آن‪ ،‬به سمت‬
‫خشـکاسـتیـاآثـارتاریخـی کـهدرمعـرضخطرتخریب‬ ‫انجـام شـده اسـت؟‬ ‫حذفشبرویم‪.‬ای ‌نهارابارها‬
‫قـرار گرفتـهاسـت‪.‬ای ‌نهـاپیامدهـای کوچکـیاسـت کـه‬ ‫زمانـی در اسـتان طـرح آمایـش و برنامـۀ توسـعۀ آتـی‬ ‫گفت ‌هامامامشکلچیزدیگری‬
‫براثـر خشـکیدن زاینـد ‌هرود شـاهدش خواهیـم بـود‪.‬‬ ‫اسـتان در حـال تدویـن بـود‪ .‬یکـی از مـواردی کـه بـر آن‬ ‫است‪.‬مشکلایناست که‬
‫بیابا ‌نزایـی در شـرق اصفهـان‪ ،‬افـت سـطح آ ‌بهـای‬ ‫تأ کیـدم ‌یکردیـمایـنبـود کهبهسـمتیحرکـت کنیم که‬ ‫هما ‌نهایی کهدرتهراناز‬
‫زیرزمینـیدر شـرقاصفهـان‪،‬قطـعز ‌هآ ‌بهـایطبیعـیو‬ ‫در توسـعۀآتـیاسـتانوابسـتگیبـهمنابـعسـرزمینیبـه‬ ‫اصفهانانتقادم ‌یکنندحاضر‬
‫تبدیـلشـرقاصفهـانبـه کانو ‌نهـایبحرانـیفرسـایش‬ ‫حداقلبرسـد‪ .‬کسـ ‌بوکارهاییراتوسـعهبدهیم‪،‬ترویج‬ ‫نیستندقانونیمصوب کنند‬
‫بـادی و همچنیـن تبدیـل شـدن تـالاب گاوخونـی بـه‬ ‫کنیـم و حمایـت کنیـم کـه بـا کمتریـن فشـار بـر منابـع‬ ‫کهالگوی کشترااجباری‬
‫کانـونفرسـایشبـادی کـهآلودگـ ‌یاشبهفلزاتسـنگین‬ ‫محی ‌طزیستوطبیعی‪،‬سرمایهخلق کند‪.‬یکیازآ ‌نها‬ ‫کند‪ .‬در قانون ششم توسعه‬
‫زاهـینـم ادث‌هبـراوداتسـشـدت‪.‬هیاعسنــیتعپمیلا ًماهدـرهـآانچیـهواقدرعـطـیوخلتشاـریکـیخددرن‬ ‫صنایعدان ‌شبنیانوفعالی ‌تهایمرتبطباتولیدعلمو‬ ‫آمده کهدولتبایدقانون‬
‫اصفهـان آبـاد کردیـم نابـود خواهـد شـد‪ .‬شـاید بتوانیـم‬ ‫تکنولوژیاسـت‪.‬آوردنسـرمایۀانسـانیدر کنار سـرمایۀ‬ ‫الگوی کشتراتهیهواجرا‬
‫چندسـالیبالوله گذاشـتن کشاورزی کنیم؛امااتفاقاتی‬ ‫طبیعی‪ ،‬کاستنازوزننهادهایی کهازطبیعتبرداشت‬ ‫کند؛ اما هیچ جا در قانون‬
‫خواهـدافتـاد کـهتمـامدنیـاباطر ‌حهـایناپایـداریمثل‬ ‫م ‌یکندوافزایشوزنسرمایۀانسانیجزواید ‌ههاییبود‬ ‫مشخصنشدهاست کهاگر‬
‫اینتجربه کرد ‌هاند‪.‬سـاد ‌هترینشحرکتسـفر ‌ههایآب‬ ‫کـهبـاپیگیـریزیادتوانسـتیمجایـگاهآنرا ب ‌هعنـوانیک‬ ‫کسیازالگوی کشتتبعیت‬
‫شور بهسمتسفر ‌ههایآبشیرینوشور شدناراضی‬ ‫طـرح آمایـش سـرزمین اسـتان‬ ‫تپـبریویژـۀنم کحنییـم‌ط‪.‬زیمثسلـتًایهنـدرر‬ ‫نکرد‪،‬مجازاتشچیست‬
‫کشـاورزیاسـت‪.‬زاینـد ‌هرودبایـدجریـانداشـتهباشـدتـا‬ ‫و صنای ‌عدسـتی اصفهـان یکـی‬ ‫انتقالآبموردنیازبخش‬
‫تبادلاتبینمنابعآبسطحیوآبزیرزمینی‪،‬آبشویی‬ ‫از بخ ‌شهایـی اسـت کـه م ‌یتوانـد بـا کمتریـن برداشـت‬ ‫کصنعشاوترزوهیبمالچونلیه‪،‬نبعمخل ًابهش‬
‫اراضـی کشـاورزی و تأمیـن ح ‌قآبـۀ محی ‌طزیسـت انجـام‬ ‫از منابـع سـرمایه خلـق کنـد‪ .‬فعالی ‌تهـای گردشـگری‬ ‫مفهومخشکاندنرودخانۀ‬
‫شـود‪ .‬جانـوران‪ ،‬گیاهـان و میکروارگانیسـ ‌مها همگـی در‬ ‫ب ‌هخوبـیبـاامکانـاتوزیرسـاخ ‌تهایمـاسـازگار اسـت‪،‬‬ ‫زایند ‌هروداست‪.‬خشکاندن‬
‫ایـنحوضهوظیفـ ‌هایدارند‪.‬وظیفۀتـالاب گاوخونیدر‬ ‫بیشـتربازیرسـاخ ‌تهایتاریخیوطبیعتمان‪.‬منظورم‬ ‫زایند ‌هرودنبایداتفاقبیفتد‪،‬به‬
‫انتهای حوضه هضم و جذب و تثبیت پسماندهاست و‬ ‫ایننیست کهالآنامکاناتخوبیدر بخش گردشگری‬ ‫هیچبهایی‪.‬چونهزین ‌ههایی‬
‫حذف کردنشیعنیاینکهتماماینآلودگ ‌یهابهزندگی‬ ‫داریـم‪ .‬بنـده در کریدورعلـم و فنـاوری ب ‌هعنـوان عضـو‬ ‫کهبهماتحمیلخواهد کرد‬
‫مـابرگردنـد‪.‬شـمایکبانـکرا کهمکانجـذبودریافت‬ ‫انتصابـی اسـتاندار حضـور دارم‪ .‬آنجـا تلاشـمان ایـن‬ ‫فقطهزینۀخشکشدن‬
‫و تثبیـت مـواد اسـت‪ ،‬برم ‌یداریـد؛ اتفاقـی کـه م ‌یافتـد‬ ‫اسـت کـهبهر ‌هبـرداریاز منابعسـرزمین ‌یمانبـهحداقل‬ ‫زایند ‌هروددرشهراصفهان‬
‫توزیعای ‌نهادر سـطحخودا کوسیسـتماسـت؛بنابراین‬ ‫برسـد؛همچنیـنبایـدمراقبباشـیم کههمینفنـاوری‬ ‫نیست‬
‫آسی ‌بهایناشیازخشکاندنزایند ‌هرودبااینتفکرات‬ ‫دان ‌شبنیانوهایتکهمآثار منفیمحی ‌طزیستیبرای‬
‫سـودجویانهوبخش ‌ینگر‪،‬نابودیاصفهاناست‪،‬بدون‬ ‫سلامتی مـردم ایجـاد نکنـد‪ .‬مـا بیشـتر از ایـن جنبـه آنجا‬
‫حضور داریمودیدگاهمانایناست کهاستاناصفهان‬
‫شـک‪.‬‬ ‫دیگـربایـدواردمرحلـۀفراصنعتـیبشـود‪.‬مـابایـدمرحلـۀ‬
‫الآنفعالی ‌تهـایمحی ‌طزیسـتیانجـامم ‌یشـود؛‬ ‫توسعۀصنعت ‌یمانرازمینبگذاریم‪،‬عبور کنیموبرویم‬
‫سـخنرانی م ‌یکننـد‪ ،‬مطلـب م ‌ینویسـند‪ ،‬امـا‬ ‫بـهسـمتخلـقدانـشوفنـاوری‪.‬بزر ‌گتریـنمشـخصۀ‬
‫پرچـ ‌مداران معمـاری فکـری عرصـۀ عمومـی‬ ‫مرحلۀفراصنعتیوابستگی کمتربهمنابعطبیعیاست‪.‬‬
‫محی ‌طزیسـت بیشـتر از مهندسـان و اسـتادان‬ ‫تاالآنچقدرموفقی ‌تآمیزبودهاست؟‬
‫رشـت ‌ههای مهندسـی هسـتند‪ .‬آ ‌نهـا کـه بـه‬ ‫تـاالآن کـهنتوانسـتیمهنـوزطعـمایـناتفاقرابچشـیم‪.‬‬
‫محی ‌طزیسـت و زاینـد ‌هرود نـگا ‌ه فنـی دارنـد‪،‬‬ ‫اتفاقاتخوبیافتاده؛یعنیمادر کشـور‪،‬اسـتانپیشـرو‬
‫نگاهشـانرادر سـم ‌نهاوفعـالانمحی ‌طزیسـتی‬ ‫هستیمو کارهایزیادیدر استانانجامدادیم‪.‬صنایع‬
‫تزریقم ‌یکنند‪.‬فکرنم ‌یکنید کهمابایدصداهای‬ ‫دان ‌شبنیانزیادیدراستانفعالیتم ‌یکنند؛ولیهنوز‬
‫دیگـریهـمبشـنویم؛یعنیجـایقرائتدیگـریاز‬ ‫مثـل نهـال اسـت و بایـد رشـد کنـد و تنومنـد شـود‪ .‬بعـد‬
‫بحـثمحی ‌طزیسـتخالـیاسـتونیـاز داریـم که‬ ‫مـردمم ‌یتواننـدازسـایهومیو ‌هاشاسـتفاده کنند‪.‬هنوز‬
‫جور دیگریهمنگاه کنیم؟عرضبندهایناست‬ ‫یک کمـیزوداسـت‪.‬‬
‫کـهجـایچهچیزیخالیاسـت کهبایـدبه گوش‬ ‫برگردیمبهموضوعآب‪.‬موضوعمهمی کهدرمورد‬
‫برسدوبه گوشنم ‌یرسد؟آیاشماچنینخلئیرا‬ ‫زاینـد ‌هرودمطـرحم ‌یشـودیکپارچگـیآناسـت‪.‬‬
‫الآنبـهسـمتیم ‌یرویـم کـههـربخـشم ‌یخواهد‬
‫احسـاس نم ‌یکنیـد؟‬ ‫کنســده‪.‬منتیشجرتا ًاازی رکپوادرخچانگـهیبر ‌هودطـخورانجهازدامگیاـنـاهندمری‌یارفـودت‪.‬‬
‫بیـشازاینکـهدربدنـۀسـازما ‌نهایمرد ‌منهادماچنین‬ ‫صنعت‪،‬لولۀانتقالآبکشیدهاست؛زمزم ‌ههایی‬
‫معضلـی وجـود داشـته باشـد‪ ،‬در بدنـۀ تصمی ‌مگیـران‬
‫ودرجاـوصدفدهاـراد‪.‬نب‪،‬اخکـولوشژیعسمــد‌ت‌هاهایوابزعطضر ًفاـمدتاراخنصمصحاین ‌طمزیسـساـئلت‬

‫‪87‬‬

‫‪..........................................................................‬‬
‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬

‫مولـعـریایـضتنهددفـیـادعبدرفـمابنـعامی‌یاکنحیمسکاهسـنابایتادازسـبیـت‪.‬نبوارقوع ًدا‬ ‫وجوج ‌هآور ‌یشـاننیسـت؛چونبرایلان ‌هگذارینیازبه‬ ‫اجتماعـی هسـتند؛ ولـی تعـداد زیـادی هـم مهنـدس‬
‫نم ‌یدانیـمبـدونفلان گونـۀزیسـتیچـهاتفاقـی‬ ‫ارتفـاع و درختـان بلنـد دارنـد‪ .‬الآن جمعیـت مـوش آنجـا‬ ‫بینشـان هسـت‪ .‬ایجـاد تـوازن میـان آ ‌نهـا ضرورتـی‬
‫افزایشپیدا کردهاسـتوباعثشـدهسـالکزیادشـود‪.‬‬ ‫‌انکارناشـدنی اسـت‪ .‬مهندسـان همیشـه بـه دنبـال‬
‫م ‌یافتد‪.‬‬ ‫حالا م ‌یخواهندمشکلسالکراحل کنند‪،‬داخللانۀ‬ ‫راهکارهـای مهندسـی بـرای حـل مشـکلات م ‌یگردنـد‬
‫یکیاز اسـتا ‌نهایی کهدر کشـور باجمعیت گراز مشـکل‬ ‫مو ‌شهـاسـمم ‌یگذارنـدتـامو ‌شهـارابکشـند‪.‬مو ‌شهـا‬ ‫و سـاز ‌های فکـر م ‌یکننـد‪ .‬الآن پروژ ‌ههـای انتقـال آب از‬
‫دارداسـتاناصفهاناسـت‪.‬در روسـتاهاوباغاتومزارع‬ ‫سـمرام ‌یخورنـد‪.‬پرنـدۀشـکاریهـممـوشراب ‌هعنـوان‬ ‫یـکحوضـۀدیگـراز تفکـراتمهندسـیاسـت کـهمنجـر‬
‫شهرستاننطنز‪،‬گلپایگان‪،‬کاشانوفریدو ‌نشهرهمیشه‬ ‫طعمـه م ‌یخـورد‪ ،‬آن هـم م ‌یمیـرد؛ یعنـی حتـی کنتـرل‬ ‫بـه پایـداری ا کوسیسـت ‌مها نخواهـد شـد‪ .‬ا کوسیسـتم‬
‫از هجوم گراز بهمزارعشکایتم ‌یشود‪.‬انفجار جمعیت‬ ‫جمعیتمو ‌شهابدوناستفادهازشیو ‌ههایا کولوژیک‬ ‫بایـد خـودش و بـا تکیـه بـر منابـع خـودش و بـا مدیریـت‬
‫گرازناشیازحذفجمعیتپلنگازا کوسیستمطبیعی‬ ‫بازخودشتشدیدکنندهاست‪.‬ا گر گربهیاروباهیبتواند‬ ‫ظرفی ‌تهـای خـودش بتوانـد سـرپا بایسـتد‪ .‬شـاید در‬
‫اسـت‪.‬مثـالدیگـرهمیـناتفاقـیاسـت کـهدرشـهرهای‬ ‫خـودشرابـاآنمنطقـهسـازگار کنـد‪،‬مـابـاسـ ‌مهایی کـه‬ ‫اکوستا ‌هتمـکدهایت ‌نجـهوااشبیبو ‌هدههـاد؛یاپماـیادعالرـمیانکیولـسوژت؛یمنثلشًـااباانیداجادهد‬
‫بـزرگ مـا دارد رخ م ‌یدهـد‪ ،‬یعنـی مهاجـرت پرنـدگان و‬ ‫بـرایحـلمشـکلماندرمنطقـهم ‌یگذاریـم‪،‬آنراازبیـن‬ ‫تونلدوم کوهرنگوتونلچشـمهلنگانوخدنگسـتان‬
‫حـذف آ ‌نهـا از ا کوسیسـت ‌مهای شـهری‪ .‬مدتـی اسـت‬ ‫م ‌یبریـم؛ درحال ‌یکـه خیلـی سـاده ا گـر یـک جغـد آنجـا‬ ‫ن ‌هتنهـامشـکلآبدرحوضـهحـلنشـد‪،‬بلکـهبدتـرهـم‬
‫اارزیفـپترنن‌هـانمـدگودا‪.‬ضـقنبولکـ ًعاهددقرربلبتاًاهـ‌غرداهرـاانیـمینمطــمارنصحطقدمـاه‌یبیپشوـردنوـ‌هداندـکهـدم‪،‬هازگ‌یآاومینـ ‌دهن‪.‬هالاشبیــتهرهی‬ ‫بگذاریـم‪،‬خـودشدوهـزارموشرا کنترلم ‌یکند‪.‬ای ‌نها‬
‫اصفهـانهـماز ایـنقاعـدهمسـتثنانیسـ ‌ت‪.‬م ‌یخواهـم‬ ‫راهمۀدنیاتجربه کردند‪،‬ولیمانتوانستیماینتجاربرا‬ ‫شـد؛ چـرا؟‬
‫بگویمیکیاز عللاینمسـئلهآناسـت کهشـهردار ‌یها‬ ‫به کار ببریم‪.‬اینکهشهرهایبزرگمابزر ‌گتروشهرهای‬ ‫چونپشتوانۀنر ‌مافزارینداشتهوتنهاسخ ‌تافزاری‬
‫کوچکما کوچ ‌کترم ‌یشوندواینکهروستاهایمانخالی‬
‫بـرایاز بیـنبـردنحشـراتس ‌مپاشـیم ‌یکنند‪.‬‬ ‫م ‌یشـوند و نخب ‌ههـای مـا بـه شـهرهای بـزرگ م ‌یرونـد‬ ‫وسازهبودهاست‪.‬‬
‫س ‌مهایب ‌یکیفیتوارزان‪...‬‬ ‫مبتنـیبـریـکاصـلا کولوژیـکاسـت‪.‬ا کوسیسـت ‌مهای‬ ‫فکـر م ‌یکنـم بخشـ ‌ی از آن شکسـت همیـن شـیو ‌ههای‬
‫بزر ‌گتراز ا کوسیست ‌مهای کوچ ‌کتربهر ‌هکشیم ‌یکنند‪.‬‬ ‫مهندسـی و توهـم وجـود آب اسـت‪ .‬برنامـۀ توسـعه بـر‬
‫شـب کـهپرنـدهتویلانـ ‌هاشاسـت‪،‬درختراس ‌مپاشـی‬ ‫همۀروابطزندگیمابخشـیاز ا کولوژیاسـتوتازمانی‬ ‫مبنایاینتفکر کهم ‌یشودآبرامنتقل کردوم ‌یتوانیم‬
‫م ‌یکنند‪.‬معلوماست کهپرندهباجوج ‌هاشم ‌یمیردیا‬ ‫کهتفکرمابرایمدیریتمسائلمانبرمبنایشیو ‌ههای‬ ‫مصارفجدیدیبرایشتعریفکنیم‪،‬مامحی ‌طزیست ‌یها‬
‫اینکـهنم ‌یتوانـدزادآوری کنـد‪.‬جمعیتـش کمم ‌یشـود‪.‬‬ ‫ا کولوژیکنباشدودیدگاهیهم ‌هجانبهنداشتهباشیمو‬ ‫رانگـرانم ‌یکنـد‪.‬مسـائلا کولوژیـکرابایددرتمـامابعاد‬
‫بخشعمد ‌هایاز پرندگانحشـرهم ‌یخورند‪.‬اتفاقی که‬ ‫همچنینتفکراتبخش ‌ینگریرابرایحلمشکلاتمان‬ ‫زندگیوبرنام ‌هریز ‌یهایماندرنظربگیریم‪.‬آقایسپهری‬
‫م ‌یافتدایناست کهجمعیتحشراتبیشترم ‌یشود؛‬ ‫حـذف نکنیـم‪ ،‬همیـن مشـکلات را خواهیـم داشـت‪.‬‬ ‫عزیـز!مـنبارهـا گفت ‌هامهـر کاریانجامبدهیـم‪،‬ا گرنگاه‬
‫بنابرایـن بایـد بیشـتر س ‌مپاشـی کنیـم‪ .‬بـا س ‌مپاشـی‬ ‫بسعازضمانیاز‌یکشـاشونراهزاهیمپیـینش ارفصتـوۀدلنایاسـتحفتایدهدرمم ‌یکدینرنیـد‪‌.‬تهماثل ًیا‬ ‫ا کولوژیکبهآن کار نداشتهباشیم‪،‬یکجا گیرم ‌یکند‪،‬‬
‫بیشـتر‪،‬سلامتیخودمـانرابهخطرم ‌یاندازیـم‪.‬درواقع‬ ‫سدهایشـان را تخریـب م ‌یکننـد‪ .‬همیـن سـدی کـه مـا‬ ‫چرا؟چونمابخشـیاز یکا کوسیسـتمهسـتیم؛اماآن‬
‫برنام ‌ههاییراپیاده کردیم کهن ‌هتنهانتایجمثبتیبهبار‬ ‫الآنداریـمم ‌یسـازیم‪.‬آ ‌نهـام ‌یگوینـداینسـدعل ‌یرغم‬ ‫را فرامـوش م ‌یکنیـم‪ .‬خودمـان را حا کـم م ‌یدانیـم و راه‬
‫منافعی کهبرایماداشته‪،‬مضراتیدارد کهنبودنشبهتر‬ ‫اشـتباهرام ‌یرویـم‪.‬در حـوزۀخـودمحی ‌طزیسـتومنابع‬
‫نیـاورده‪ ،‬بلکـه عـوارض منفـی هم به بـار آورده اسـت‪.‬‬ ‫طبیعـیهـما گـرعلـما کولـوژیرادرنظرنداشـتهباشـیم‪،‬‬
‫بسـیاریاز فعالی ‌تهایـی کـهدر مدیریـتشـهری‬ ‫ازبودنـشاسـت؛پـسسـدراهـمخـرابم ‌یکنند‪.‬‬ ‫پیامدهاییدارد‪.‬ا گراز یکا کولوژیستبپرسیدبایدچه‬
‫انجـامم ‌یشـودوتصمیماتـی کـهدر شـورایشـهر‬ ‫بهنکتۀخوبیاشاره کردید‪:‬موضوعتنوعزیستی‪.‬‬ ‫کنیم‪،‬م ‌یگویدبرایپایداربودنبایدتنوعداشتهباشیم‪.‬‬
‫گرفتـه م ‌یشـود و شـهرداری اجرایـش م ‌یکنـد بـا‬ ‫مـا چنیـن دیدگاهـی نداریـم؛ یعنـی اهمیـت تنـوع‬ ‫تنـوعزیسـتییکـیاز اصـولپایـداریا کوسیسـتماسـت‪.‬‬
‫فعالی ‌تهـای ادارۀ محی ‌طزیسـت همپوشـانی‬ ‫زیسـتی برای جامعۀ ما تبیین نشـده است‪ .‬نظام‬ ‫این کاررانکردیم؛ب ‌هطورمثال گون ‌های کاشتیم کهباعث‬
‫دارد کـهایـنامـرمنجـربـهمـوازی کاریم ‌یشـود‪.‬از‬ ‫اجتماعـی‪،‬مـادر نظا ‌مهـایاقتصـادیوسیاسـی‬ ‫رشـدجمعیتیک گونۀدیگرشـد‪.‬وضعیتفیزیک ‌یاش‬
‫طـرف دیگـر شـهر هـم پتانسـی ‌لهای زیـادی دارد‪.‬‬ ‫اسـت‪.‬مـاداریـماز پلنگایرانییـااز فلان گونۀدر‬ ‫بش‌ـهگونونـد‌‪.‬هامثیل ًناببـروادیکپهربنقدیگاۀ گنونشـ ‌هکهاراهیا‌ممبتکاوانننادسآنتقجراارمدائسـتمقری‬
‫شـهر مکانـی اسـت کـه طبقـۀ شهرنشـین در آن‬

‫‪ 88‬شمار ٔهنوزدهم | آبانماه‪1396‬‬

‫‪....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬

‫آسـیبم ‌یزند‪.‬تلاششـد‪،‬امام ‌یشـدبهترازاینباشـد‪.‬‬ ‫زندگـی م ‌یکنـد؛ طبقـۀ شهرنشـینی کـه در خیلـی‬
‫آیـا بـه پیشـنهاد سـاختاری احتیـاج اسـت؟ بـه‬ ‫از اتفاقـات‪ ،‬پیشـرو اسـت و ب ‌هواسـطۀ سـبک‬
‫خاطـردارمدر بحـثپایشآلودگیهوا گفتیدباید‬ ‫زیسـت ‌یاش م ‌یتوانـد موتـور محـرک بسـیاری از‬
‫جای مشترکی برای فعالیت نیروهای دو دستگاه‬ ‫اتفاقات تازه باشـد‪ .‬پس شـهر و مدیریت شـهری‬
‫ومحی ‌طزیسـتایجـاد کنیـم‪.‬‬ ‫شحـتهمرـ ًاد‪.‬اردری‬ ‫بـه خاطـر ویژگ ‌یهایـی کـه دارنـد‪ ،‬م ‌یتواننـد هـم‬ ‫یکیازمشکلاتی کهدر‬
‫تهـران‪،‬‬ ‫خیلـی از کلا ‌نشـهرها‪ ،‬حتـی‬ ‫بلـه‬ ‫جریا ‌نهـایتـاز ‌هایدر محی ‌طزیسـتایجاد کنند‪،‬‬ ‫گذشتهباآندس ‌توپنجه‬
‫موضـوع پایـش‬ ‫منسـجم‬ ‫آلشـوهدگرـدایرهـیوبا ‌هراصـعومرل ًاتپمیتگحیــرد وی‬ ‫همبررویدادهایمحی ‌طزیستیاثربگذارند‪.‬شما‬ ‫نرمم ‌یکردیماینبود که‬
‫در مشـهد هـم‬ ‫م ‌یکنـد‪.‬‬ ‫ب ‌هعنوانیکصاح ‌بنظردر حوزۀمحی ‌طزیست‬ ‫شهرداریخودمحورعمل‬
‫اریاهدوممسـکیتاشـرگت‌ناانرک‌طهـًاجهواانار‪.‬مجبـمیـاامدموهدریدجاـهموی‪:‬صـادفورمالهـ‪ً.‬اااربمتـاقن‌هیاـپبجیادشکـهینمیایرهکـماج؛زداثپاادندیاـایی ًدایـسهـشرتمدکگاچــرایـهههاریامـج؛ پدـادنیریکدا‪،‬رسم‬ ‫وخشوـاهسرـتدار‌های یهادامریـخدص؟وصـ ًا‬ ‫چـه آرزو و‬ ‫م ‌یکردوجایبقیۀبخ ‌شها‬
‫کلانشـهرها‬ ‫در‬ ‫شـوراهای شـهر‬ ‫انهصماتف ًابصامیشرمومع‌یفگرعفالیت؛اتلابیتنه‬
‫جـزو نهادهایـی هسـتند کـه خیلـی بـا محیـط زیسـت‬ ‫دورۀشهرداریبسیاریاز‬
‫عجین اند‪.‬همفعالیت هایشانهمتصمیماتشانوهم‬ ‫معضلاتحلشد‪ ،‬گرچههنوز‬
‫ی ‌کجامتمرکز کنیموهردودر برنام ‌هریز ‌یهایماناز آن‬ ‫برنامه هایـی کـهدارنـدمـیتوانـدمحیـطزیسـتراتحـت‬ ‫فاصلۀزیادیباآنچهانتظارش‬
‫اسـتفاده کنیـم‪.‬بعـداز مدتـیآ ‌نهـابـرایخودشـانیک‬ ‫تاثیـر قـرار بدهـد‪ .‬هـم می تواننـد در جهـت حفـظ محیـط‬ ‫را داریم وجود دارد‪ .‬شهرداری‬
‫مرکـزپایـشزدنـدوچندیـنایسـتگاهایجـاد کردنـد‪.‬حـالا‬ ‫زیسـت خیلـی مثبـت حرکـت بکننـد هـم مـی تواننـد بـا‬ ‫ب ‌هدلیلظرفیتوتوانمالی‬
‫ایننگرانیوجوددارد کهدرآیندهارائۀاطلاعاتمتفاوت‬ ‫یکسریازاقدامات‪،‬معضلاتمحیطزیستیپیچیده ای‬ ‫واقتصادی‪،‬خودشرا‬
‫از چنددسـتگاهسـردرگم ‌یهاییبرایسرمایۀاجتماعی‬ ‫رادایسـجـاتدوکپنننـجـده‪.‬نیـرکـمیماز‌یمکرشـدیـکلما‪،‬ت کـیهکـالبهتـدرهاگنذصشاـفـتًاهبـبااهشــاروعش‬ ‫فراترازبسیاریبخ ‌شهاو‬
‫ایجاد کند؛البتهاینقولرادادند کهباماهمراهباشـند‬ ‫دستگا ‌ههام ‌یدانستو کار‬
‫واطلاعاتایستگا ‌ههایشـانابتدابهادارۀمحی ‌طزیسـت‬ ‫فعالیـت دورۀ اخیر شـهرداری (شـهرداری مهدی جمالی‬ ‫مباشعارکثتمیا‌ینشجاد کمنهبمع‌یدضاًادک‪.‬ااریهنا‬
‫بیایـد و بـا بقیـۀ ایسـتگا ‌هها میانگیـن گرفتـه شـده‪ ،‬بعـد‬ ‫نـژاددر اصفهـان)یـکمقداریاز معضلاتحلشـدولی‬ ‫وطر ‌حهایت ‌کبعدیانجام‬
‫اعلام شـود‪ .‬بدیـن ترتیـب از دسـتورالعم ‌لهای ملـی‬ ‫هنوز خیلیباآنچهماازشانتظار داریمفاصلهدارد‪،‬این‬ ‫شود کهشایدعل ‌یالظاهربرای‬
‫کشـور تبعیتم ‌یکنیـم‪.‬ای ‌نهامثا ‌لهای کوچکیبـوداز‬ ‫بـود کـهشـهرداریخودمحـور عمـلمی کـردوجـایبقیۀ‬ ‫حفظمحی ‌طزیستبود‪،‬اما‬
‫همکار ‌یهایی کهم ‌یشـودانجامداد‪.‬اتفاقدیگری که‬ ‫بخش ها هم تصمیم می گرفت‪ .‬به خاطر ظرفیت و توان‬ ‫درواقکعهبتبععاضت ًایجببرهادن‌نبنااپلذیداربشودت‪.‬‬
‫بهاعتقادمنبایدبیفتدایناسـت کهدر شـورایشـهر‪،‬‬ ‫مالیواقتصادیقوی کهداشت‪،‬خودشرافراترازخیلی‬ ‫درخیلیاز کلا ‌نشهرها‪،‬حتی‬
‫کمیسـیون مخصـوص محی ‌طزیسـت داشـته باشـیم‪.‬‬ ‫انزبمـخی داش د‪.‬هاایـودنبساتعگاثه مهای مشـیدداکنهسبعتضـو ًاکاکرارمهـشااورکتطریاح نهجاایم‬ ‫تهران‪،‬شهرداریب ‌هصورت‬
‫اینکـهترافیـکوحوز ‌ههایدیگربههمراهمحی ‌طزیسـت‬ ‫مپتایحدشوآلمنودگسیجهمومارواعضمول ًعا‬
‫یـک کمیسـیون تشـکیل دهـد‪ ،‬بـه نظـر مـن اهمیـت‬ ‫تکبعدیاتفاقبیافتد کهشایدعلیالظاهربرایحفظ‬ ‫پیگیریم ‌یکند‪.‬درمشهد‬
‫محی ‌طزیسـت را پاییـن مـ ‌یآورد‪ .‬بایـد یـک کمیسـیون‬ ‫ممحی کیردطکزیهبسعضت ًااتجفابراق منناپی افذتیاربد اومدا‪.‬مدثراوال قهعاتبیعزیاتادی رایاویججوادد‬ ‫همهمی ‌نطور‪.‬مادراصفهان‬
‫مسـتقل بـرای محی ‌طزیسـت وجـود داشـته باشـد کـه‬ ‫پریامشنشتهارکدًاادنادیجاممکدهاهییمن‪.‬کماار‬
‫وظیفـ ‌هاش پیگیـری همیـن مسـائل محی ‌طزیسـتی‬ ‫دارد کهنم ‌یخواهمواردشبشومومصداقیخدمتتان‬ ‫یکدومرککارزاپنایجاشمبدادریهیم؛مپ‪:‬اول ًسا‬
‫شـهر باشـد‪ .‬چـرا در کمیسـیو ‌نهایمان کمیسـیون‬ ‫بگویـمولـیدر اینکـهشـورایشـهروشـهرداریدر زمینـۀ‬ ‫ب ‌هجایایجادایستگاهجدید‪،‬‬
‫محی ‌طزیسـت نداشـته باشـیم؟ مگـر موضوعـی مه ‌متـر‬ ‫آلودگی هـا اساسـی ترین و کلیدی تریـن بخـش بـه شـمار‬ ‫ایبدسهتیگام؛‌هثهانای ًایهمروچجهوردارادااررتیقام‬
‫از محی ‌طزیسـت شـهری در شـهر اصفهـان وجـود دارد؟‬ ‫می آید‪،‬در زمینۀمصرفآبومدیریتمنابعآبیکیاز‬ ‫رای ‌کجامتمرکز کنیموهردو‬
‫بتنعاابمرالیانتانوتهظامرکمار ‌یر‌یوهداکرابهاییشنتمروکارردد؛عممثلل ًابیراشویدم‪.‬مطال‌یتعاواتن‬ ‫کلیدی ترینبخش هاست‪،‬درزمینۀمدیریتپسماندها‬ ‫دربرنام ‌هریز ‌یهایمانازآن‬
‫و آلودگـی محیـط زیسـت یکـی از دسـتگاه های کلیـدی‬ ‫استفاده کنیم‪.‬بعدازمدتی‬
‫آلودگـی هـوا منابـع مالـی کافـی نداشـتیم‪ .‬شـورای شـهر‬ ‫و شـاید کلید ‌یتریـن باشـد و در زمینـۀ فرهن ‌گسـازی‬ ‫آ ‌نهابرایخودشانیکمرکز‬
‫قبـلتصویـب کـرد کـهایـنمنابـعراتأمیـن‌کند‪،‬مشـروط‬ ‫و ترویج وعمومی سازی فرهنگ محیط زیست می تواند‬ ‫پایشزدندوچندینایستگاه‬
‫بهاینکهشرحخدماتمطالعات رامحی ‌طزیستتأیید‬ ‫محـور اصلـی کار باشـد‪ ،‬شـکی نیسـت امـا اینهـا بایـد‬ ‫ایجاد کردند‪.‬حالا ایننگرانی‬
‫اکیندنوکنارظراارپیتگیمرطایل کعاردیترماتاهمسـمرانحجیام‌ط‪،‬زیباتسقرتیابنًایجامکدسـهاد‪.‬ل‬ ‫وظایفشان را درست و سیستمی انجام بدهند و با بقیه‬ ‫وجوددارد کهدر آیندهارائۀ‬
‫هم افزاییایجاد کنند‪.‬بابقیۀبخش هادر جهتبهبود‬ ‫اطلاعات متفاوت از چند‬
‫تأخیـر‪،‬چنـدروز پیـش‌قـراردادایـنمطالعاتامضاشـد‪.‬‬ ‫وضعیـتمحیـطزیسـتهمـکاری کننـد‪....‬‬ ‫دستگاهسردرگم ‌یهاییبرای‬
‫ایـن خـود قـدم خوبـی اسـت؛ بنابرایـن م ‌یتـوان گفـت‬ ‫چطـور ایـناتفـاقم ‌یافتـد؟چـهراهـکاریبـهنظـر‬ ‫سرمایۀاجتماعیایجاد کند‬
‫ایـن نـوع تعاملات را شـروع کرد ‌هایـم‪ .‬امیدواریـم در دور‬ ‫شـما م ‌یرسـد؟‬
‫جدیـدشـورایشـهروشـهرداریاینتعاملاتب ‌هصورت‬ ‫مابارهابادوستانصحبت کرد ‌هایمو گفت ‌هایمبیاییددر‬
‫هم ‌هجانبـ ‌ه تقویـت شـود‪ .‬در حـال حاضـر حتـی در‬ ‫تصمیماتـی کـهم ‌یخواهیـدبگیریدبـادسـتگا ‌ههاهمراه‬
‫فرهن ‌گسازینیزجدا گانهعملم ‌یکنیم؛آ ‌نهایکنوع‬ ‫بشوید‪.‬ای ‌نطورنباشد کهماپیگیری کنیم‪،‬درخواست‬
‫فرهن ‌گسـازیم ‌یکننـد‪،‬مـانوعـیدیگـر‪.‬هرکـدامازمـادر‬ ‫وظیفـۀ‬ ‫کنشـیـهرمداوریح اتـسـی فت؛شـمارثل ًبایتاوعریوـیـم بـضرااتویبوکار‌سهیـاکـراه‬
‫محی ‌طزیست‪،‬شهرداری‪،‬آبمنطق ‌های‪،‬آبوفاضلاب‬ ‫کـه بایـد‬
‫شهری‪،‬وزارتنیرووقسم ‌تهایمربوطبهبهین ‌هسازی‬ ‫اولویـتارگانـیمثـلشـهرداریباشـد‪،‬مـادر اولویـتقـرار‬
‫مصـرف سـوخت در وزارت نفـت‪ ،‬داریـم جدا گانـه تبلیـغ‬ ‫دهیـم‪.‬عمرناوگانحم ‌لونقلعمومیمـادر طولچند‬
‫م ‌یکنیـم‪.‬م ‌یشـودایـنرای ‌کجـاانجـامداد‪.‬بهتـراسـت‬ ‫سـال گذشـتهب ‌هعلـتتزریـقنشـدناتوبـوسجدیـدبالا‬
‫منابعمـانرارویهـمبگذاریـموتفـرقنکنیم‪.‬بـااین کار‬ ‫رفتهاست‪.‬بیشتراتوبو ‌سهای گازسوزفرسودهشد ‌هاند‪.‬‬
‫م ‌یتوانیکفعالیتوسیععلمیبامنابع کافیطراحی‬ ‫مـابایـدبـایـکبرنامـۀفوریعمـرایـناتوبو ‌سهارابـهزیر‬
‫کـرد کـهاز جمـعهمۀای ‌نهاحاصلم ‌یشـود؛بعدنتایج‬ ‫پنجسالم ‌یرساندیم‪.‬این کارنیازبهتأمیناعتباردارد؛‬
‫رابهمردمارائهداد‪.‬بدینترتیبم ‌یتوانهممردمرابه‬ ‫بـهایـننیـازدارد کـهاتوبـوسخریـدنراب ‌هجایسـاختن‬
‫حقوقشـانآشـنا کرد‪،‬هموظایفشـانرابهآنها گفتواز‬ ‫بفلگاذانرنخدی‪.‬ابفارسنیوادفگلایاتنپوبولیا ‌سفلهاامنپسرتوقژیۀتم ًفابریهحسلیامدراتولموریدتم‬
‫آ ‌نهـاتوقـعداشـت‪.‬‬

‫‪89‬‬

‫‪ {..........................................................................‬موس ݬݫ ݫىݔقــــیݡ }‬

‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬

‫‪MUSIC‬‬

‫وزیــــــــــــــــــــــری‬
‫‌نـــــــــــــــــــــــــــامـه‬
‫استاد علینقی وزیری‬ ‫در یاد و ستــایـــــش‬

‫حسینعلیخان‪ ،‬کهعضودرباروپیشخدمتمخصوص‬ ‫اسـتادعلینقـیوزیـریدر سـال‪‌1266‬شدر تهرانمتولد‬ ‫«زمان‪،‬مردانبزرگرابهوجود‬
‫مظفرالدی ‌نمیـرزابـود‪،‬مقدماتنوازندگیتـارراآموختو‬ ‫شد‪.‬پدرشموس ‌یخانمیرپنجافسرنظامبود‪.‬مادرش‬ ‫نمـ ‌یآورد‪ ،‬بلکـه مـردان بزر ‌گانـد کـه‬
‫ب ‌یبـ ‌ی خانـم اسـترآبادی‪ ،‬نویسـنده و بنیا ‌نگـذار اولیـن‬
‫بـ ‌هزودی از آمـوزگارش پیشـی گرفـت‪.‬‬ ‫دبسـتاندخترانهویکیاز نخسـتینپیشـگامانحقوق‬ ‫عصـروزمـانرابـهوجـودم ‌یآورنـد‪».‬‬
‫علینقـی اولیـن دروس ن ‌تخوانـی را از یاورخـان‪،‬‬ ‫دردورۀقاجـارب ‌هدلیـلافزایـشروابـط‬
‫صاح ‌بمنصـب موزیـک قزا ‌قخانـه آموخـت و سـپس‬ ‫زنـان در ایـران بـود‪.‬‬ ‫بیـن شـرق و غـرب سـه گـروه بـا سـه‬
‫مقدمـاتتئـوریومباحـثنظـریموسـیقیغربـیرانزد‬ ‫او در پانزد ‌هسـالگی تحـت نظـارت دایـی خـود دکتـر‬ ‫سامانصادقیان دیـدگاه متفـاوت در موسـیقی ایـران‬
‫کشیشـیبـهنـام«پـرژوفـروا» کـهمعلممدرسـۀسـنلوئی‬
‫مطـرح بودنـد‪:‬‬
‫بـود فرا گرفـت‪.‬‬ ‫گـروهاول کـهدررأسآ ‌نهـاافـرادی‬
‫وی نوازندگـی تـار را نـزد میـرزا حسـینقلی ادامـه داد و بـا‬ ‫چونمیرزاحسینقلی‪،‬میرزاعبدالله‪،‬دروی ‌شخانوعارفقزوینی‬
‫جدیـت و پشـتکار مـداوم‪ ،‬از شـا گردان تـراز اول او شـد‪.‬‬ ‫نا ‌‪‎‬مآورنـد‪،‬خواهـانحفـظسـن ‌تهابودنـدوراهاشـاعهوآمـوزش‬
‫اوهمچنیـناز تعلیمـاتمیـرزاعبـدالله‪،‬منتظـمالحکمـا‬ ‫موسیقیدستگاهیایرانراب ‌هکارگیریروشاجدادی‪،‬کههمان‬
‫صلحـی و دروی ‌شخـان (از طریـق انجمـن اخـوت) نیـز‬
‫فرهنگشفاهییاسین ‌هب ‌هسینهبودم ‌یدانستند؛‬
‫بهر ‌همنـد شـد‪.‬‬ ‫گروهدومخواهانجایگزینی کاملموسیقیایرانیباموسیقی‬
‫حتـی در جایـی نوشـت ‌هاند وزیـری بـه دریافـت تبرزیـن‬ ‫غربـیبودنـد‪.‬ایـن گـروهموسـیقیایرانـیرافاقـداصـولعلمـیو‬
‫طلایـی مخصـوص دروی ‌شخـان نیـز نائ ‌لآمـده اسـت‪.‬‬ ‫بنیا ‌نهـاینظـریومـدونم ‌یدانسـتند‪.‬ازایـن گـروهم ‌یتـوان‬
‫بـخراویدراوشابزپـهنرکواارختی کنلتنـارلوتچمنرییننمم ‌یشگغویودل‪:‬م«ش‌یـش ‌بدهواغدالرابتًاابهق‬ ‫بهغلامرضامینباشیان‪،‬سالارمعززوغلامحسینمینباشیان‬
‫همـانحـالخسـت ‌هوکوفتهبـهخـوابم ‌یرفت‪.‬پـدرم که‬
‫عادتاورام ‌یدانسـت‪،‬نیم ‌ههایشـببرم ‌یخواسـتو‬ ‫اشـاره کرد؛‬
‫بهاتاقشسرکشـیم ‌یکردتاا گربهخواب‌رفته‪،‬چراغرااز‬ ‫گروهسومخواهانحفظموسیقیایرانیوتدوینمبانینظری‬
‫آنبـرپایـۀموسـیقیغربـیبودنـد‪.‬شـاخ ‌صترینفـردایـن گـروه‬
‫پیـشاوبـردارد؛مباداآت ‌شسـوزیرخدهد‪».‬‬
‫در سـا ‌لهای بعـد بـه نقـل از اولیـن همسـرش گفت ‌هانـد‪:‬‬ ‫استادعلینقیوزیریاست‪.‬‬
‫«ایـنمـردمدتـی کارشرا کنـار گذاشـتهودر گوشـۀیـک‬ ‫وزیریمعتقدبودهرصنعتوهنریتقلیدزندگیاست‪.‬موسیقی‬
‫صندو ‌قخانـه نشسـته اسـت و دائـم مشـغول تـار زدن‬ ‫نیزبایدمتناسببازندگیعصرحاضرتغییر کند‪.‬اواینتغییرراراه‬
‫اسـت‪ ».‬گاهیهماز صبحتاغروبآفتاببدونخوردن‬ ‫بقـایموسـیقیایرانـیم ‌یدانسـت‪.‬وزیـریاولیـن کسـیبـود که‬
‫ناهـار تمریـن م ‌یکـرده اسـت؛ ب ‌هطور ‌یکـه بـاز بـه گفتـۀ‬ ‫تئوریموسیقیایرانرادردورانمعاصرمطرح کرد؛همچنیناو‬
‫همسرایشانصب ‌حهاوقتیبهسراغاوم ‌یرفته‪،‬م ‌یدیده‬ ‫اولین کسیبود کهنترابهشکلامروزیبهموسیقیایرانیوارد‬
‫سرراازخستگیروی کاسۀتار گذاشتهوخوابیدهاست‪.‬‬ ‫کردوازاینطریقتوانستخدمتبزرگیدرجهتثبتوضبط‬
‫بـه گفتـۀخوداسـتادوزیـری‪،‬اوهرچهداردازتمرینـاتدر‬ ‫اسنادموسیقیایرانیانجامدهد‪.‬وزیریباببحثوانتقادرادر‬
‫موسیقیباز کردودرحقیقتپیشروورودنقدبهعرصۀموسیقی‬
‫همـان صندوقخانه اسـت‪.‬‬
‫ویپیشاز سـفرخویشبهاروپاتلاشزیادیبرایثبت‬ ‫ایران بود‪.‬‬
‫ردیفموسیقیایرانبهروایتدواستادبزرگزمانمیرزا‬ ‫گفتنـی اسـت کـه بخ ‌شهایـی از زندگـی اسـتاد وزیـری صـرف‬
‫فعالی ‌تهاینظامیوسیاسیشد کهلقب«کلنل»رانیزازآنوام‬
‫عبداللهومیرزاحسینقلیبهخطنت کرد‪.‬‬
‫وزیـری در سـال‪1297‬ش بـه اروپـا سـفر کـرد و پنـج سـال‬ ‫دارد( کـهالبتـهشـرحمفصـلآندرایـنمقـالنم ‌یگنجـد)‪.‬‬
‫در فرانسـهوآلماندر رشـتۀموسـیقیتحصیل کرد‪.‬وی‬ ‫محمدرضالطفیموسیق ‌یدانموسیقیدستگاهیم ‌یگوید‪:‬‬
‫یکـیازاولیـن کسـانیبـود کـهبرایتحصیلموسـیقیبه‬
‫اروپـارفت‪.‬بعدازمراجعتبهایرانتغییراتعمـد ‌هایدر‬ ‫«اویکیازمعدودموسـیق ‌یداناندورانقاجاروپهلویبود کهبا‬
‫بـهخطـرانداختنزندگیهنـر ‌یاشبهمایاددادموسـیقیراآلت‬
‫تفکـرات اوبـهوجـودآمـدهبود‪:‬‬ ‫دستای ‌نوآنقرارندهیم؛بهماوشخصیتموسیقیما‪،‬قدرت‬
‫«همی ‌نکـه از اروپـا برگشـت‪ ،‬سـبکش را تغییـر داد و‬ ‫وغـروربجـاعطـا کـردتـابـهصفـاتخو ‌بتـریدرایـنراهآراسـته‬
‫چیزهایی کهم ‌یساختبهروشدیگریبود کهباارکستر‬
‫شـویموهنرخودرابهزوروزرنفروشـیم‪».‬‬
‫اجـرا م ‌یشـد‪».‬‬

‫‪ 90‬شمار ٔهنوزدهم | آبانماه‪1396‬‬

‫‪ {....................................................................................................‬موس ݬ ݫىݔق ـ ـیݡ }‬

‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬

‫‪MUSIC‬‬

‫دستور ویولن‪،‬سال‪( 1312‬دستور ویولنوزیریاولین‬
‫کتابویولنبرایموسیقیملیوبهزبانفارسیاست)؛‬
‫دستور جدید تار‪ ،‬سال‪1315‬؛‬
‫نظریبهموسیقی‪،‬سال‪(1313‬این کتاباولین کتاب‬
‫درزمینۀموسیقینظریایرانیبهشیوۀنویناست)؛‬
‫سـرودهایمدارس‪،‬سـال‪(1312‬ا کثراشـعاراین کتاب‬
‫از شاهنامهبودوبرایس ‌هسالۀدومدبستانآماده‌شده‬
‫بود)؛‬
‫تئوریموسیقی‪،‬سال‪.1371‬‬
‫همچنیـن از اسـتاد وزیـری در زمینـۀ موضوعات مختلف‬
‫(موسیقی‪ ،‬ادبیات‪ ،‬زیباشناسی و‪ )...‬مقالات متعددی‬
‫درنشریاتوقتمنتشرشد کها کثرآ ‌نهادرمجموع ‌های‬
‫بـهنـام«موسـیق ‌ینامۀوزیری»به کوشـشسـیدعلیرضا‬
‫میرعلینقیدر سـال‪ 1377‬بهچاپ‌ رسـید‪.‬‬
‫از دیگرآثار وزیریدر زمین ‌ههاییغیراز موسیقیم ‌یتوان‬
‫بـه «زیباشناسـی در هنـر و طبیعـت»‪« ،‬زیباشناسـی‬
‫تحلیلی»اثرپ ‌ییر گاستالا ترجمۀوزیری‪«،‬تاریخعمومی‬
‫هنرهـای مصـور» جلـد اول‪« ،‬تاریـخ عمومـی هنرهـای‬
‫مصـور» جلـد دوم در سـا ‌لهای ‪ 1326‬تـا ‪ 1346‬اشـاره‬
‫کرد‪.‬اوهمچنینرسال ‌هایباعنوان«هارمونیربعپرده»‬
‫دربـارۀهارمونـیدرموسـیقیایـرانآماده کـردهبود کهبه‬
‫چاپ نرسـید‪.‬‬
‫آثـارموسـیقیوزیـریبسـیارزیـاداسـت کـهنـاممه ‌مترین‬
‫آ ‌نهادر کتابسرگذشتموسیقیازرو ‌حاللهخالقیجلد‬
‫دوم(وزیرینامه)آمدهاست‪.‬برخیاز اینآثار عبار ‌تاند‬
‫از‪« :‬خریـدار تـو»‪« ،‬دو عاشـق»‪« ،‬نی ‌مشـب»‪« ،‬جدایـی»‪،‬‬
‫«دوسـت»‪« ،‬کنـار گلـزار»‪« ،‬دل زار»‪« ،‬اسـرار عشـق»‪« ،‬راه‬
‫وصـال» و «دزدی بوسـه» در سـل مـاژور بـرای تـار بـه‬
‫همراهـی پیانـو و «والـس دو نامـزد»‪.‬‬
‫جهـت‬ ‫صرفـ ًا‬ ‫نیـز‬ ‫را‬ ‫اسـتاد وزیـری اتودهـا و آهن ‌گهایـی‬ ‫متوجهنشد کهاهلموسیقیرانبایدرنجانید؛زیراآ ‌نها‬ ‫اوم ‌یگفـت‪«:‬صنایـعظریفـۀمـاومخصوص ًاموسـیقیما‬
‫تارسـلو سـاخته اسـت کـه تکنیـک بـالا و دسـ ‌توپنجۀ‬ ‫سـا ‌لهادر میانمردمبههنرمندیشـهرتداشـتند‪».‬‬ ‫کهتأثیرمستقیمدر تربیتجامعهدارد‪،‬معیوباستو‬
‫توانالازمۀاجرایآ ‌نهاسـت‪.‬ازجملۀاینآثار م ‌یتوانبه‬
‫«دختـرکژولیـده»‪«،‬بندباز»‪«،‬ژیمناسـتیکموزیکال»و‬ ‫خالقیازسازوزیریم ‌یگوید‪:‬‬ ‫جـواباحتیاجـاتمـارانم ‌یدهد‪».‬‬
‫«تمریـندشـتی»اشـاره کـرد‪.‬‬ ‫«سـرعتمضرابوپختگیومهارتپنجۀاوچشـ ‌مهای‬ ‫کلنـل در سـال ‪1304‬ش در چنـد شـب متوالـی‪ ،‬طـی‬
‫از جملـه سـرودها و مار ‌شهـای سـاختۀ کلنـل وزیـری‬ ‫ماراخیره کرد‪.‬انگش ‌تهای کشیده‪،‬لاغرواستخوانیاو‬ ‫چندیـن خطابـه‪ ،‬دیدگا ‌ههـای خـود را دربـارۀ موسـیقی‬
‫نیـز م ‌یتـوان از «مـارش ظفـر»‪« ،‬مـارش دانـش»‪« ،‬سـرود‬ ‫کـهر ‌گهایـشب ‌هخوبـیدیدهم ‌یشـد‪،‬چنانبامهـارتو‬ ‫ایرانـی در آن زمـان بیـان کـرد و همیـن امـر زبـان انتقـاد‬
‫ای وطـن»‪« ،‬مـارش ورود فاتحیـن بـا انتخـاب اشـعاری از‬ ‫سـرعترویپرد ‌ههـاحرکـتم ‌یکـرد کـههمـۀمامتحیرو‬ ‫بسیاریازاهالیموسیقیآندورانرا گشودوبرجمعیت‬
‫شـاهنامه» و‪ ...‬نـام بـرد‪.‬‬
‫وزیـری قطعاتـی در قال ‌بهـای سـمفونی‪ ،‬اپـرت‪ ،‬درام‪،‬‬ ‫مبهوت شدیم‪».‬‬ ‫مخالفـان او افـزود‪.‬‬
‫نمایـش موزیـکال و‪ ...‬سـاخت؛ مثـل سـمفونی «شـوم»‪،‬‬ ‫سـاز وزیـری مشـخص ‌ههای منحصرب ‌هفـردی داشـت کـه‬ ‫«امـا انتقـادی کـه بـه مـن م ‌یکننـد یکـی ایـن اسـت کـه‬
‫سـمفونی «نفت» (به مناسـبت ملی شدن صنعت نفت‬ ‫شـایدبـهبیانـیاز اوشـروعوبـهخـوداونیـزختـمشـد‪.‬در‬ ‫م ‌یگوینـد فلان کـس موسـیقی ایـران را از بیـن م ‌یبـرد‪.‬‬
‫ایـران)‪ ،‬اپـرت «گلـرخ»‪ ،‬اپـرت «شـوهر بدگمـان»‪ ،‬درام‬ ‫بنیوازنشـتدگرـهیمـوزرایـهربـایغملتبـکـۀآیهننبو ‌گدسـنابـزهیربـدیرـردفی‪،‬ب ‌فندـاوهاز‌هپـیرکداازمل ًای‬ ‫بفرماییـد ببینـم کـدام موسـیقی را؟ ا گـر مقصودتـان‬
‫«دخترنا کام»‪،‬درام«کودکیتیم»‪،‬نمایشنامۀ«تشکپر‬ ‫مشـاهده م ‌یشـود‪ .‬او بـا سـاختن قطعـات و اتودهـای‬ ‫موسـیقی مجالـس کیـف اسـت کـه ایـن خـود خدمتـی‬
‫قـو»و‪...‬کـهبرخـیاز آ ‌نهـارانیـزرویصحنـهبـرد‪.‬‬ ‫مخصـوص تـار و همچنیـن سـاختن ردیـف مخصـوص‬ ‫است‪.‬چه کتبییاچهقواعدیداشت ‌هایم کهمناز بین‬
‫وزیـری قطعـات بسـیار زیـادی در قالـب پی ‌شدرآمدهـا‪،‬‬ ‫بـه خـود‪ ،‬بـا اتـکا بـر تکنی ‌کهـای مخصـوص تـار و‬ ‫برد ‌هام؟ا گرمقصودتان کتا ‌بهاییاست کهدر کنفرانس‬
‫چهارمضرا ‌بهـاورن ‌گهـادرمای ‌ههـایمختلـفسـاخته‬ ‫جمل ‌هبند ‌یهـایمتفـاوت‪،‬توانسـتشـیوۀجدیـدیدر‬ ‫قبـلشـرحدادم(کتا ‌بهایـیازجملـه«اغانـی»ابوالفـرج‬
‫است کهبیشترآ ‌نهاب ‌هصورتنتنوشتهشدهوموجود‬ ‫اصفهانـیویـا«الادوار»صف ‌یالدیـنارموی) کشـفآ ‌نها‬
‫است‪.‬‬ ‫نوازندگـی تـار بـه وجـود آورد‪.‬‬
‫از اسـتادوزیریصفحاتیاز ت ‌کنوازیتار‪،‬آثاریاز ایشـان‬ ‫اسـتادوزیـریخطاببهمعلمانموسـیقیم ‌یگویـد‪«:‬از‬ ‫بـرایشـمااز زبـانچینـیهـممشـکلتراسـت‪».‬‬
‫بـاارکسـتروهمچنیـنبـاارکسـتروخواننـدهضبـ ‌طشـده‬ ‫اولدقـت کامـلبایـدنمـودتـاطـرززدنمضـرابو گرفتن‬ ‫کلنـلبـاایـنسـخنانباعـثشـدحتـیهنرمنـداننامی‬
‫اسـت‪.‬ازجملـۀآ ‌نهـام ‌یتـوانبهصفحاتمدرسـۀعالی‬ ‫مسـاخزصدور بص ًاغـمتلناو اسنـگبشـخل‌تقگذاتردیسـروتیشـادگسرـتدهع‪،‬مصلحشـیـودح‪.‬و»‬ ‫آن زمـان درصـدد پاسـخ برآینـد‪ .‬عـارف قزوینـی تران ‌هسـرا‬
‫موسـیقی‪،‬مارشاصفهانوارکسـتر‪،‬سـلوهایتار شامل‬ ‫وزیـری ب ‌هدلیـل دقـت در نـوع انگشـ ‌تگذاری و مضـراب‬ ‫و تصنی ‌فسـاز شـهیر در ‪ 27‬تیرمـاه ‪1304‬ش در روزنامـۀ‬
‫قطعـات «دختـرک ژولیـده»‪« ،‬بندبـاز»‪« ،‬ژیمناسـتیک‬ ‫ازجمله کسانیبود کهتوانستتاآخرعمربهبهتریننحو‬
‫موزیـکال»‪« ،‬حاضـر بـاش»‪« ،‬ردیـف عالـی دشـتی»‪« ،‬آواز‬ ‫«ناهیـد» خطـاب بـه وزیـری م ‌ینویسـد‪:‬‬
‫چهـارگاه»و«بداه ‌هنـوازیدربیـاتاصفهـان»اشـاره کرد‪.‬‬ ‫ساز بزند‪.‬‬ ‫«آقایپروفسـور!هما ‌نطور کهممکننیسـتزبانیک‬
‫خوانندگـی ا کثـر تصانیـف وزیـری را غلامحسـین بنـان‪،‬‬ ‫مه ‌متریـن آثـار اسـتاد وزیـری در قال ‌بهـای مختلـف‬ ‫ملتیمتغیربهزباناجنبیشود‪،‬موسیقییکملتنیز‬
‫عبدالعلـی وزیـری و خانـم رو ‌حانگیـز بـه عهـده داشـتند‪.‬‬
‫موسـیقی و هنـری عبار ‌تانـد از‪:‬‬ ‫تغییرپذیرومخلوطشدنینیست‪».‬‬
‫کتاب دستور تار (چاپ برلن)‪ ،‬سال‪1301‬؛‬ ‫البته کلنلدر اینخطاب ‌هها کمیتندروی کردوبالحن‬
‫قاطـع خـود باعـث دلخـوری هنرمنـدان آن زمـان شـد‪.‬‬
‫خالقیهمبااینمسئلهموافقبود‪«:‬اینجاست کهباید‬
‫اعتراف کنم که کلنلباتمامتیزهوشـیوتجرب ‌هدیدگی‪،‬‬

‫‪91‬‬ ‫داشـتهاسـت؛چنانچـهیونان ‌یهـاموزیکخـودراب ‌هطور‬ ‫خدماتوزیریدرعرص ‌ههایخصوصیودولتی‪:‬‬
‫مباهـات بـا موسـیقی دربـار شاهنشـاه شـرق مقایسـه‬ ‫تأسـیس مدرسـۀ عالـی موسـیقی در سـال ‪1302‬ش کـه‬
‫‪ {..........................................................................‬موس ݫݬ ݫىݔقــــیݡ }‬ ‫نمود ‌هانـد‪».‬‬ ‫در هـر دو گرایـش موسـیقی ایرانـی و موسـیقی غربـی‬
‫«موجودبودنربعپردهدر طبیعتموسیقییکملتی‬ ‫فعالیـت م ‌یکـرد؛ تأسـیس «کلـوپ موزیـکال» در سـال‬
‫‪..........................................................................‬‬ ‫ماننـدآناسـت کـهدارایمعـادنوثرو ‌تهـایطبیعـی‬ ‫‪1303‬ش؛ دایـر کـردن کلا ‌سهـای موسـیقی و نقاشـی‬
‫‪.............................................................................‬‬ ‫باشد‪».‬‬ ‫بـرای بانـوان بـه سرپرسـتی خـود و بـردارش حسـنعلی‬
‫‪.............................................................................‬‬ ‫او طـی یـک مصاحبـۀ رادیویـی در سـال ‪ 1339‬از‬ ‫خـان از شـا گردان کما ‌لالملـک؛ برگـزاری کنسـر ‌تهای‬
‫ایـران ای ‌نگونـه دفـاع م ‌یکنـد‪:‬‬ ‫غ«ا ‌ماصـنوگل ًیاـزغی‌مانمگویـسزـییق دیر‬ ‫اختصاصیجهتبانوان؛ساختسالنسینمایزنانو‬
‫‪MUSIC‬‬ ‫موسـیقی عیـب نیسـت‪ ،‬بلکـه‬ ‫اجرایموسیقیزندهبههمراهپخشفیل ‌مهایصامت؛‬
‫حسناست کهپیوستهدرجس ‌توجویآنیم‪...‬اشکی‬ ‫برگـزاری کنفران ‌سهـای در موضـوع هنـر و ب ‌هطـور خـاص‬
‫کتابنامه‬ ‫کـه از لـذت هنـری م ‌یریزیـم شـفابخش اسـت و بیشـتر‬ ‫موسـیقی؛ تأسـیس مدرسـه صنای ‌عظریفـه در رشـت بـه‬
‫‪1 .1‬کلانتری‪ ،‬سارا‪( .‬ب ‌یتا)‪.‬تحولات موسیقی‬ ‫آمـاده بـرای بیـان احـوال و کیفیـات زندگانـی اسـت‪».‬‬ ‫ریاست ابوالحسن صبا؛ ریاست مدرسۀ موسیقی دولتی‬
‫اسـتاد وزیـری علاو ‌هبـر تـار بـه سـازهای دیگـر‪ ،‬از همـه‬ ‫(مدرسهموسیقار)در سا ‌لهای‪ 1307‬تا‪1313‬شو‪1320‬‬
‫ایران در عصر مشروطه‪ ، ،‬فصل‌نامه ماهور‬ ‫مه ‌متـرویلـنوپیانـو‪،‬آشـنایی کامـلداشـت‪.‬شـا گردان‬ ‫تـا‪1325‬ش؛ و اسـتادی دانشـکدۀ ادبیـات در سـا ‌لهای‬
‫شماره ‪32‬‬ ‫او هرکـدام در زمـان خـود جـزو تأثیرگذارتریـن افـراد در‬
‫موسـیقی ایـران بودنـد‪ .‬از شـاخ ‌صترین آ ‌نهـا م ‌یتـوان‬ ‫‪ 1313‬تـا ‪ 1320‬و بعـد از سـال ‪1325‬ش‪.‬‬
‫‪2 .2‬میرعلی نقی‪ ،‬سید علیرضا‪.)1377(.‬‬ ‫بهاسـتادابوالحسـنصبااشـاره کرد کهعلاوهبراستفاده‬ ‫اسـتاد علینقـی وزیـری پای ‌هگـذار چنـد تغییـر و ابـداع در‬
‫موسیقی‌نامه وزیری (مجموعه آثار قلمی و‬ ‫از محضـراسـتادانبـزرگموسـیقیچونمیرزاعبـداللهو‬ ‫زمین ‌ههایعملیونظریموسیقیایراناست؛ازجمله‬
‫گفتاری استاد علینقی وزیری)‪ .‬تهران‪:‬انتشارات‬ ‫دروی ‌شخان‪،‬ازمدرسۀموسیقیوزیریفار ‌غالتحصیل‬ ‫اضافـه کـردن طـول دسـتۀ تـار (آوردن قسـمتی از دسـتۀ‬
‫شـد؛ همچنیـن اسـتاد رو ‌حالله خالقـی کـه یـار و همـراه‬ ‫رویپوسـت کاسـۀنقـاره)واضافـه کـردن‪6‬پـرده کـهاین‬
‫معین‬ ‫همیشـگی وزیـری بـود و کتـاب ارزشـمند سرگذشـت‬ ‫کار باعـثافزایـش گسـترۀصوتـیایـنسـاز شـد؛ابتـکار در‬
‫‪3 .3‬ملاح‪ ،‬حسینعلی‪(.‬ب ‌یتا) سرگذشت درویش‬ ‫موسیقیجلددوم(وزیر ‌ینامه)رادر ستایشاستادش‬ ‫سـاختتارهایباوسـع ‌تهایصوتیمتفاوت‪،‬ازجمله‬
‫نوشـت‪ .‬حسـین سـنجری‪ ،‬موسـی معروفـی‪ ،‬حسـین‬ ‫تکـ ُرارنسوـوسپررانیو‪،‬تجـاهرآلتتـعولواتمـارب‌تـگاذارس(بیـربمتـعاپرر)؛داب‌هـهدااعدردمووعلسایمقیت‬
‫خان‪.‬‬ ‫گ ‌لگلاب‪،‬جـوادمعروفـی‪،‬عبدالعلـیوزیری‪،‬حسـینعلی‬ ‫ایرانـی کـهب ‌هحسـابابجـدبرابرباعلینقی(اسـمخـوداو)‬
‫‪4 .4‬نوازندگان تار و سه تار‪ ،‬حسن مشحون‬ ‫ملاح‪،‬پرویـزایرانپـور وفروتنراداز دیگرشـا گرداناسـتاد‬ ‫اسـت؛وابـداعسـبکجدیـدنو ‌تنویسـیآوازهـایایـران‬
‫علینق ‌یخـان وزیـری بودنـد‪.‬‬ ‫بـدونضـربوخـطمیـزان(نـتنویسـیردیفموسـیقی‬
‫فصل‌نامه موسیقی ماهور شماره ‪30‬‬ ‫عسـراصـلۀ‪0‬م‪2‬و‪13‬سـ‪،‬یقمیجـراددًساـادلر‬ ‫فعالی ‌تهـای وزیـری در‬ ‫پایـان‬
‫‪5 .5‬خالقی‪ ،‬روح‌الله‪.)1362( .‬سرگذشت موسیقی‬ ‫م ‌یداننـد‪ .‬هرچنـد در‬ ‫‪1313‬‬ ‫ایرانی)‪.‬‬
‫مقطعیپن ‌جسـالهریاسـتمدرسـۀموسـیقیراعهد ‌هدار‬ ‫یکـیازمه ‌متریـننظریاتـی کـهوزیریدرموسـیقیایرانی‬
‫ایران‪ ،‬بخش دوم‪ .‬تهران‪:‬چاپ مروی‪.‬‬ ‫شـد‪ .‬کلنـل وزیـری بعـد از کنار ‌هگیـری از فعالی ‌تهـای‬ ‫عممطل ًراتحأثکیرردنچنظدراینۀی‪4‬بر‪2‬عربرعصپۀرمدوهسدـریمقویسنـیگقذایاشـیراتنوببو‌هدمرکوره‬
‫‪6 .6‬وزیری‪ ،‬علینقی‪(.‬ب ‌یتا)‪ .‬دستور جدید تار‬ ‫دولتـی‪ ،‬هیـ ‌چگاه از عرصـۀ موسـیقی و هنـر دور نمانـد و‬ ‫بهفراموشیسپردهشد‪،‬ولیازنظرتئوریدربارۀآنبحث‬
‫کتاب اول برای دورۀکامل متوسطه موسیقی‪.‬‬ ‫فعالی ‌تهـای شـخصی خـود را کمـا کان ادامـه داد؛ و در‬ ‫ونقدهایفراوانیشدوه ‌ما کنوننیزجزویکیازنظریات‬
‫‪7 .7‬وزیری‪ ،‬علینقی‪ .)1371(.‬تئوری موسیقی‬ ‫مقاطعـیهـمدر دانشـکدۀادبیـاتبـهتدریـسمباحث‬
‫کلنل علینقی وزیری‪ .‬تهران‪ :‬انتشارات صفی‬ ‫زیباشناسـی مشـغول بـود‪.‬‬ ‫مهممباحثنظریموسیقیایرانیاست‪.‬‬
‫کلنـل علینقـی وزیـری سـرانجام در ‪ 18‬شـهریور سـال‬ ‫هارمونیـزه کـردن موسـیقی دسـتگاهی ایـران ازجملـه‬
‫علیشاه‪.‬‬ ‫‪1358‬ش در سـن‪ 92‬سـالگی دنیـا را وداع گفـت‪ .‬مقبـرۀ‬ ‫موضوعاتـیبـود کـهاسـتادوزیـریبـرآنب ‌هعنـوانیکـیاز‬
‫ایشـان واقـع در مقبـرۀ خانوادگـی اسـت‪ .‬روانـش شـاد و‬ ‫شـاخ ‌صترینجنب ‌ههـاینـوآوریتئـوریخویـشتأ کیـد‬
‫یـادش گرامـی بـاد‪.‬‬
‫م ‌یکـرد‪.‬‬
‫«ایـننکتـهراهـمبگویـم کـههارمونـیمـاهـمرویاصول‬
‫موسـیقیخودماناسـت‪،‬نهاینکهتصور کنیدهارمونی‬
‫اروپایـیرابـاآهنـگایرانـیتلفیـق کـردم کـهچیـزهجـوی‬

‫خواهد شـد‪».‬‬
‫یکـی دیگـر از نظریـات ایشـان کـه هنـوز ب ‌هطـور گسـترده‬
‫تأثیـراتآنرابـرمباحـثنظریموسـیقیایرانیم ‌یتوان‬
‫دیـد‪،‬توجیـهدسـتگا ‌ههاوآوازهـایدوازد ‌هگانـۀایرانـیبـر‬
‫اسـاسمقا ‌مهـایبـزرگ(مـاژور)و کوچـک(مینـور)غربـی‬

‫بود‪.‬‬
‫باوجودغیرعملیبودنبرخیاز نظریاتاسـتادوزیری‪،‬‬
‫تئور ‌یهـایایشـانپـساز چنـدقرنرکودنظـری‪،‬باعث‬

‫تحرکیدر موسـیقیعملیونظریایرانشـد‪.‬‬
‫وزیـریبـهخاطـرارائـۀتفکـراتنویـندر موسـیقیایـران‬
‫همیشـه در معـرض مخالفـت و انتقـاد هنرمنـدان‪ ،‬چـه‬
‫در زمـانحیـاتوچـهبعـداز مـرگبـود؛امـابایـد گفتهر‬
‫چـهوزیـریم ‌یاندیشـیدوانجـاممـ ‌یداددرجهتتعالی‬
‫وپیشـرفتودفاعاز موسـیقیایرانیبود‪،‬خواهدرسـت‪،‬‬

‫خـواه غلط‪.‬‬
‫وزیـری در شـروع خطابـۀ دوم خـود در سـال ‪1304‬ش‬
‫م ‌یگویـد‪«:‬در ایـرانقدیـمموسـیقیمقـامخیلـیمهمی‬

‫‪ 92‬شمار ٔهنوزدهم | آبانماه‪1396‬‬

‫‪ {....................................................................................................‬عکاسـ ـ ـی ݡ }‬
‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪PHOTOGRAPHY‬‬

‫خیابا ‌نهایپایین شهر‬

‫به روایت هلن لویت‪1‬‬

‫اواخـر دهـۀ ‪ 1930‬و اوایـل‬
‫سـا ‌لهای‪ 1940‬در نیویـورک‪،‬‬
‫مکتبـی در عکاسـی پدیـد‬
‫آمـد کـه پیـروان آن هیـ ‌چگاه‬
‫در قالـب یـک گـروه رسـمی‬
‫عکاسـی فعالیـت نم ‌یکردند‪،‬‬
‫بلکـه ب ‌هصـورت آزاد بـرای‬ ‫محمدعلیمیرزایی‬

‫مجل ‌ههـای معتبـری چـون‬ ‫دبیرعکس‬

‫هارپرز بازار‪،2‬ووگ‪ 3‬وفورچن‪4‬‬
‫کار م ‌یکردنـدوبـاآثارشـاننام‬
‫خودرابا‌عنوان«مکتبعکاسینیویورک»در گوش ‌های‬
‫از تاریـخ عکاسـی ثبـت کردنـد‪.‬‬
‫آنهـا ازلحـاظ بصـری‪ ،‬نقـاط اشـترا ک زیـادی داشـتند‪ .‬از‬
‫ویژگ ‌یهـای مهـم و درخور‌توجـه ایـن مکتـب‪ ،‬رهایـی از‬
‫بندقواعدمتداولترکی ‌ببندی‪ ،‬کادربندیوهمچنین‬
‫دوری از فر ‌مهـای اصولـی بصـری و نـگاه ویـژه بـه بیـان و‬
‫محتـوای تأثیرگـذار اسـت‪.‬‬
‫عکاسانمکتبعکاسینیویورکسعیم ‌یکردندزندگی‬
‫‪Helen Levitt‬‬ ‫خیابانـیمـردمراثبتوضبط کننـدوهر ‌جومرجبصری‬
‫رساند‪.‬‬ ‫در عکس‪،‬بازتابسـردرگم ‌یهایزندگیمردمبودند‪.‬‬
‫پررنـگ کـودکان در خیابا ‌نهـا از ویژگ ‌یهـای پروژ ‌ههـای‬ ‫بایـد«بلـوغهنـری»را کـههانری کارتیـهبرسـون‪ 5‬از آنبا‬
‫اندیراندبرگ‪ 14‬منتقدوپژوهشگرهنریدرمقالۀ«تئاتر‬ ‫مهـمعکاسـیلویـتبـهشـمار م ‌یآیـد‪.‬‬ ‫نـام«لحظـۀقطعـیدر عکاسـی»یـادم ‌یکنـد‪،‬در آثـار این‬
‫واق ‌عگـرای لویـت» م ‌ینویسـد‪« :‬لویـت را یـک رئالیسـت‬ ‫عکاسـان جسـ ‌توجو کـرد و همچنیـن خاسـتگاه ایـن‬
‫م ‌یدانند؛ کسی کهدر آثارش‪،‬زندگیشهریراباحداقل‬ ‫هلن لویت متولد سال‪ 1918‬در نیویورک بود‪ .‬او تحصیل‬ ‫مکتبرادر فرانسـۀسـا ‌لهایبعداز جنگجهانیدوم‬
‫دخـل و تصـرف منعکـس م ‌یکـرد‪ ».‬رابرتـا هلمـن‪ 15‬و‬ ‫رانیم ‌هتمـامرهـا کـردودر یـکعکا ‌سخانـهمشـغولبـه‬ ‫و در عک ‌سهـای خـود او (کارتیـه برسـون)‪ ،‬روبـر دوانـو‪،6‬‬
‫ماروینهاشینو‪،16‬دلسوزترینمنتقدانلویت‪،‬اصطلاح‬ ‫یکـاارد گشـرفدـوتد‪.‬رباـیادنیـمددنتعتککنی‌سهـا‌کهیا کایرتعیـکاهبسـرسیـروابن‌هبـاخ ُبوبعـدی‬ ‫آنـدره مـوروا‪ 7‬دیـد‪ .‬در نیویـورک سـا ‌لهای ‪ 1936‬تـا‬
‫«سـبکسـفید»رابرایتوصیفتوه ‌مگراییصریحاودر‬ ‫دیگرفنعکاسی‪،‬یعنیهنرعکاسیآشناشدودر ادامۀ‬ ‫‪ 1963‬عکاسـانمهمـیچـونالکـسبرودوویـچ‪،8‬رابـرت‬
‫آثـارش‪ ،‬ابـداع کردنـد‪ .‬لویـت در ب ‌هکارگیـری ایـن سـبک‪،‬‬ ‫آرفـشـناتیوع‌یاکاشسـبایواراکبرا‌هواطنـزو‪،‬ر کداورملبیًانجـبدهدیپسـیتگبرفهختی‪.‬ابا ‌نها‬ ‫فرانک‪،9‬ویلیام کلین‪،10‬دایانآربوس‪،11‬وا کراونز‪ 12‬وهلن‬
‫بیشـتربـاوا کـراوانـزو کارتیـهبرسـونوجـهاشـترا کدارد؛‬ ‫در آتلیـۀاوانـزبـایکـیدیگـراز انسـا ‌نهایتأثیرگـذار حرفـه‬ ‫لویـتایـننـوععکاسـیراب ‌هطـور جـدیپـی گرفتنـد‪.‬در‬
‫سـبکب ‌هظاهربرو ‌نسبکاینعکاسـان‪،‬آ ‌نهارامبدل‬ ‫و زندگـ ‌یاش‪ ،‬یعنـی جیمـز ایجـی‪ ،13‬نویسـنده‪ ،‬منتقـد‬ ‫ای ‌نگونـه عکاسـی مسـتند خیابانـی تعریـف جدیـدی از‬
‫بهشـخصی ‌تهایی کلیدیدر جامعۀهنریاین کشـور‬ ‫و فیل ‌منام ‌هنویـس مطـرح آمریکایـی آشـنا شـد‪ .‬ایجـی‬ ‫زندگـیدر خیابا ‌نهـاارائـه م ‌یشـودوزندگـی محـدودبـه‬
‫ک(آهمریـخوکاد)دکـررتدصهااوسیـرت‪.‬شلآویشــکاترهنبماچشـود‪.‬نلآنـویانتتلماعمشولمًا ‌یکخنودد‬ ‫مقدمـ ‌های بـر اولیـن کتـاب لویـت (‪)A Way Of Seeing‬‬ ‫چهاردیوار ‌یهـا و آپارتما ‌نهـای کوچـک نیسـت‪.‬‬
‫رابهدرجاتپاییناجتماعمحدودم ‌یکرد‪.‬اوزندگیدر‬ ‫نوشـت‪ .‬لویـت در دو فیلـم «‪ »The Quit One‬و «‪In‬‬ ‫هلـنلویـتیکـیاز عکاسـانمهـمایـنمکتـب‪،‬بـاپرسـه‬
‫خیابا ‌نهـا را بـه اسـتعار ‌های از زندگـی طبقـۀ متوسـط در‬ ‫‪ »The Street‬همـراه ایجـی بـود‪ .‬ایـن فیل ‌مهـا جوایـزی از‬ ‫زدن در میـان مـردم نیویـورک ‪-‬ب ‌هخصـوص مـردم‬
‫خانهتبدیلم ‌یکند؛نوعیزندگیخانوادگیوخان ‌همحور‬ ‫فقیرنشـین هارلـم – تصاویـری صادقانـه و ب ‌یتکلـف از‬
‫جشـنوار ‌ههای ونیـز و ادینبـوروگ دریافـت کردنـد‪.‬‬ ‫زندگیآ ‌نهابهثبترساند‪.‬عک ‌سهایاودرلحظ ‌ههای‬
‫کـه فضـای آن ماننـد صحنۀ تئاتر محدود اسـت‪.‬‬ ‫لویـت در سـا ‌لهای‪ 1959‬و‪ 1960‬دو سـال پیاپـی برنـدۀ‬ ‫خـاصوطنزآمیـز‪،‬حضـور هنرمنـدی هوشـمندراپشـت‬
‫او زندگـی و فعالیـت حرفـ ‌ها ‌یاش در عکاسـی را شـصت‬ ‫بـورسعکاسـی گوگنهایـمشـدوبـاایـنبـورس‪،‬در زمینۀ‬ ‫دوربینآشکار م ‌یکرد‪.‬دقتلویتبرجزئیاتوتوجهش‬
‫سالادامهداد‪.‬آثار لویتبه گفتۀجیمزایجیب ‌یتکلف‬ ‫عکاسـیرنگی کار وپژوهش کردوجسـتارهایشـاعرانۀ‬ ‫بـهروزمرگ ‌یهـاواتفا ‌قهایپی ‌شپاافتـادهوتبدیلآ ‌نها‬
‫خـود را از زندگـی کـودکان و مـردم در خیابا ‌نهـا بـه ثبـت‬ ‫بـه واقعـ ‌های درخـور ‌تأمـل‪ ،‬مثا ‌لزدنـی اسـت‪ .‬حضـور‬
‫و شـاعرانه هستند‪.‬‬

‫‪11. Helen Levitt‬‬ ‫‪77. Andre maurios‬‬ ‫‪1313 James Rufus Agee‬‬
‫‪22. Harper's Bazaar‬‬ ‫‪88. Alexey Brodovitch‬‬ ‫‪1414 Andy Grundberg‬‬
‫‪33. Vogue‬‬ ‫‪99. Robert Frank‬‬ ‫‪1515 Martin Hellman‬‬
‫‪44. Fortune‬‬ ‫‪1010 William Klein‬‬ ‫‪1616 Marvin Hoshino‬‬
‫‪55. Henri Cartier-Bresson‬‬ ‫‪1111 Diane Arbus‬‬
‫‪66. Robert Doisneau‬‬ ‫‪1212 Walker Evans‬‬

‫‪93‬‬

‫‪..........................................................................‬‬
‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬

‫‪ {.............................................................................‬عکاســـــی ݡ }‬
‫‪PHOTOGRAPHY‬‬

‫‪ 94‬شمار ٔهنوزدهم | آبانماه‪1396‬‬

‫‪ {....................................................................................................‬عکاسـ ـ ـی ݡ }‬
‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬

‫‪PHOTOGRAPHY‬‬

‫‪95‬‬

‫‪..........................................................................‬‬
‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬

‫‪ {.............................................................................‬عکاســـــی ݡ }‬
‫‪PHOTOGRAPHY‬‬

‫‪ 96‬شمار ٔهنوزدهم | آبانماه‪1396‬‬

‫‪ {....................................................................................................‬گردشگری }‬
‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬

‫‪TOURISM‬‬

‫جش ‌نهایایرانیان‬
‫در ماهایزدبانوآناهیتا‬

‫م ‌یکردنـدوچـوننگهبـانآبورودبودپ ‌لهایعظیم‬ ‫آناهیتا ایزدبانوی‬
‫کـه هنـوز بقایـای‬ ‫آبـ ‌هننهـاامـبـهنشابـمرقرـلوع ٔی‌هردوخدــهتـراومپ ‌ی ‌لسـداخختترنددر‬
‫تمـامایرا ‌نزمین‬ ‫آ ‌بها‬
‫در ایـران کهـن ماننـد سـایر‬
‫بـزرگ بـرپاست‪.‬‬ ‫تمد ‌نهـای عصـر باسـتان‪،‬‬
‫در کــتیب ‌ههای هـخامنشی اناهیتـا ه ‌مپایـۀ مهـر و‬
‫اهورامـزدا آورده شـده اسـت‪ .‬در پیکرتراشـ ‌یهای‬ ‫ایـزدان و ایزدبانـوان از عناصـر‬
‫شـاهان ساسـانی‪ ،‬حلقـۀ اقتـدار و قـدرت را او بـه دسـت‬ ‫طبیعـت حمایـت م ‌یکردنـد‪.‬‬ ‫شادیفروغی‬

‫شاهنشـاهان ساسـانی م ‌یدهـد‪ .‬فـر ایـزدی و قـدرت‬ ‫کارشناس ارشد حمایـت از عنصـر آب ب ‌هدلیـل‬
‫خاصیـت زایندگـی و بـاروری آن‬ ‫فرهنگ و زبا ‌نهای‬
‫شـاهیومظهـرآن‪‌،‬کـهب ‌هصـورتحلقـۀوحدتـینمودار‬ ‫بـه ایزدبانویـی بـا نـام آناهیتـا‬ ‫باستانی‬
‫پیمان و عهد خداوند با شاهنشاه است‪ ،‬به دست این‬
‫فرشـته بـه شاهنشـاهان ساسـانی داده م ‌یشـود‪.‬‬ ‫بـا نـام «َاْردوی سـوره َانساـپهریتدـاه» (شـ‪ta‬د‪h.i‬ا‪a‬ز‪n‬آن‪a‬ا‪a‬ه‪r‬ی‪u‬تـ‪s‬ا‪vi‬در‪rd‬ا‪a‬و) یســاتدا‬

‫جش ‌نهایآبا ‌نماه‬ ‫شـده اسـت‪ .‬اردوی (‪ )ardvi‬بـه معنـی بالنـده و فزاینـده‬
‫اسـتوسـور یـاسـورا(‪)sura‬بـهمعنـینیرومنـدواناهیتـا‬
‫اینماهمانندبسیاریاز ما ‌ههایایرانیدر نزدایرانیان‬ ‫مرکـب اسـت از پیشـوند نفـی ‪ an‬و واژۀ ‪ âhita‬بـه معنـی‬
‫مزیـن بـه جشـ ‌نهای خـاص خـود بـوده اسـت‪ .‬ایـن‬
‫جشـ ‌نهاهنـوز ک ‌موبیـشدر بینمـردمبرگزار م ‌یشـود‪.‬‬ ‫پلیـدوناپـا ک‪،‬واناهیتـابـهمعنـینیالـودهوب ‌یآلایشو‬
‫پـا کاسـتوایـنصفـتآ ‌بهـاورودهاسـت کـهپـا کو‬
‫ایـن جشـ ‌نها عبار ‌تانـد از‪:‬‬ ‫فزاینـدهوزورمنـدهسـتند‪.‬پسدر کلم ‌یتـوانناماورا‬
‫جشن آبانگان‬
‫َتدیهرمواا ُههنسیینزا یهاشعیود‬ ‫جشن‬ ‫«رود نیرومنـد پـا ک» معنـا کـرد‪.‬‬
‫جشن‬ ‫در اوسـتا‪ ،‬یشـت پنجـم بـه سـتایش ایـن ایزدبانـو‬
‫در این روز حاجت از خدای تعالی و سلاطین و بــزرگان‬ ‫کوچک‬ ‫اختصـاص دارد‪ .‬آناهیتـا ایزدبانویـی اسـت کـه در‬
‫خــواستن و سـلاح ساختن‪».‬‬
‫جشن آبانگان‬ ‫آبا ‌نیشـت ب ‌هشـکل دوشـیز ‌های زیبـا ظاهـر م ‌یشـود‬
‫و نیـز در جـای دیگـر در زیـر کلمـه آبـا ‌نگاه آورده اســت‪:‬‬ ‫و بارهـا انـدام برازنـده و نیرومنـد و آرای ‌ههـای زیبـای او‬
‫«نـامفرشـت ‌هایاسـت کـهموکلبـرآباسـت‪ .‬گویندا گر‬ ‫آب در ایـران از عناصـر مقـدس بـود و آلودنـش گناهـی‬ ‫ب ‌هگونـ ‌های د ‌لنشـین توصیـف م ‌یشـود‪:‬‬
‫در ایـنروز بـارانببـاردآبـا ‌نگاهمـرداناسـتومردانبه‬ ‫بـزرگ مـحسوب م ‌یشـد‪ .‬ایرانیـان در روزهایـی‬ ‫«ای زرتشـت‪ ،‬آنـگاه کـه آناهیتـا از سـوی آفریـدگار مـزدا‬
‫آبدرآیندوا گرنـباردآبا ‌نگاهزنـانباشدوایشانبهآب‬ ‫مخصـوص کـه یکـی از آ ‌نهـا آبـا ‌نروز (دهـم آبا ‌نمـاه)‬ ‫برخاسـت‪ ،‬ب ‌هراسـتی بـازوان زیبـا‪ ،‬سـپید و نیرومنـدش‬
‫درآینـد و ایـن عمـل را بـر خـود مبـارک و خـوش شــگون‬ ‫است‪ ،‬برای تقدیس آب به کنار رودها‪ ،‬چشم ‌هسارها و‬ ‫هماننـد شـانۀ اسـبی اسـت کـه بـه آرای ‌ههـای باشـکوه‬
‫دریاهـام ‌یرفتنـدونیایـشم ‌یخواندنـد‪.‬در ایرانقدیم‬ ‫آراسـته اسـت‪ .‬و آن سب ‌کسـیر‪ ،‬زیبـا و پرتـوان فـرا دیـده‬
‫دانند‪».‬‬ ‫رسم چنین بوده که هنگامی که نـام روز بـا نام ماه برابر‬ ‫آیـد‪ ،‬اندیشـ ‌هکنان‪( ».‬بنـد ‪)7‬‬
‫ابوریحـان بیرونـی در آثار‌الباقیـه آورده اسـت‪« :‬آبا ‌نمـاه‪،‬‬ ‫م ‌یافتاد‪،‬آنروز رابهنامفرشتۀموکلبرآنروز وآنماه‬ ‫«آنـگاه اردوی سـور اناهیتـا ب ‌هشـکل دوشـیز ‌های زیبـا‪،‬‬
‫روز دهـم آن روز آبـان اسـت و آن عیـدی اسـت کـه بـرای‬ ‫نیرومند‪،‬خو ‌شاندام‪ ،‬کمربندبهمیانبسته‪،‬بالابلند‪،‬‬
‫توافـق دو نـام‪ ،‬آبــانگان گــویند و در ایـن روز زو‪ ،‬پسـر‬ ‫جشـن م ‌یگرفتنـد و شـادی م ‌یکردنـد‪.‬‬ ‫آزاد ‌هنـژاد و توانمنـد بـا موز ‌ههـای زیبـای درخشـان‪ ،‬کـه‬
‫تهماسپ‪،‬بهشاهیرسیدومردمانرابهحفرجو ‌یها‬ ‫آبـا ‌نروز در آبا ‌نمـاه زمـان برگـزاری جشـن آبانـگان بـود‪.‬‬ ‫آ ‌نهـا را بـا بندهـای زریـن بـه پـا بسـته بـود‪ ،‬روان شـد‪».‬‬
‫و تعمیـر آ ‌نهـا امـر کـرد‪ .‬در ایـن روز بـه هفـت کشـور‬ ‫در برهـان قاطـع دربـارۀ ایـن روز آمـده اسـت‪« :‬آبـان نـام‬ ‫(بنـد ‪)64‬‬
‫خبـر رسـید کـه فریـدون‪ ،‬بیوراسـپ را در بنـد کـرده و بـه‬ ‫روز دهـم باشـد از هـرماه شـمسی و پارسـیان آن روز را‬ ‫در بنـد ‪ 120‬آبا ‌نیشـت آمـده اسـت‪« :‬اهورامـزدا بـرای او‬
‫سـلطنترسـیدهومـردمراامـر کـرده کــهدوبـارهخانهو‬ ‫مبـارک داننـد‪ .‬در ایـن روز عیـد کننـد و جشـن سـازند و‬ ‫چهـار اسـب از بـاد و بـاران و ابـر و تگـرگ فراهـم سـاخت‪.‬‬
‫اهل خود را مالک شوند و خود را کدخدا بنامند‪ ،‬یعنی‬ ‫نیزبهسـببآنکهزوافراسـیابراشکسـتدادواز ملک‬ ‫از ایـن چهـار اسـب‪ ،‬پیوسـته بـاران و بـرف و ژالـه و‬
‫صاح ‌بخانـه و خـود او نیـز بـه خانـه و خانـوادۀ خـود‬ ‫خویشبیرون کرد‪،‬پارسیاناینروز راعید کنندودیگر‬ ‫تگـرگ‪،‬ب ‌هماننـدن ‌هصـدهـزار تیـرفروم ‌یریزدوبخشـیده‬
‫آنکـهچـونمـدتهشـتسـالدر ایـرانبــاراننــباریدو‬ ‫می‌شـود‪».‬‬
‫فرمانـروا شـد‪».‬‬ ‫قحطـی شـد و مـردم بسـیار تـلف گـردیدند‪ ،‬عــاقبت در‬ ‫ایــن فرشـته در ایـران کهـن ب ‌هانـداز ‌های مـحبوب بــود‬
‫در ایـران‪،‬چـهدر گذشـتهچـهدر زمانحال‪،‬زرتشـتیان‬ ‫همیـنروز بـارانشـروعبباریـدن کرد؛بنابرآنفارسـیان‬ ‫کـه در هم ‌هجـا پرستشـگا ‌ههای باشـکوه بـرای او برپـا‬
‫جشـنآبانـگانرادر کنـار طبیعـتو کنـار دریـا‪،‬دریاچه‪،‬‬ ‫این روز را مبارک دانند و عید کنند و گویند نیک اسـت‬
‫اسـتخر یـا نهـر برگـزار م ‌یکننـد‪ .‬در چنیـن روزی کـه پـر از‬
‫شادیوشادمانیاست‪،‬پارسیانبامراسمویژ ‌های که‬

‫‪97‬‬

‫‪..........................................................................‬‬

‫‪ {..........................................................................‬گردشگری }‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪TOURISM‬‬

‫صاح ‌بخانـهنیـزخورا ک ‌یهایـیمانند گردو‪ ،‬کشـمش‪،‬‬ ‫برشـته‪ ،‬تخمه‪ ،‬کشـمش و گردو کهجزء خارچیاست‪.‬‬
‫انار و سکه داخل کیسه یا دستمال م ‌یگذاشت یا توی‬ ‫در فیروزکـوه‪ ،‬بعـد از شـام‪ ،‬گنـدم و شـاهدانه و گـردو‬
‫حیـاط م ‌یگذاشـت تـا لا ‌لهـا بردارنـد و بعـد م ‌یگفـت تـا‬ ‫و سـنجد و شـیرینی و میـوه و چـای را روی کرسـی‬
‫لا ‌لها به هم ‌هجای خانه و اهلش ترکه یا شیش بزنند؛‬ ‫م ‌یگذارنـد و افـراد خانـواده دور آن جمـع م ‌یشـوند‪.‬‬
‫چـونترکـهمتبـرکبودوباعثخیروبرکتم ‌یشـد‪.‬‬ ‫در دارابـکلا‪،‬طبـقسـننقدیـمپـساز شـامسـیزدهجور‬
‫در روسـتایمهرکتـییـامارکتـیآمـل‪،‬بعض ‌یهـابااسـب‬ ‫تنقلات ماننـد انگـور‪ ،‬خربزه‪ ،‬هندوانه‪ ،‬سـیب‪ ،‬نیشـکر‪،‬‬
‫یـاخـربـهدمدر خان ‌ههـام ‌یرفتنـدوبـاترکـهبـهدر خانـه‬ ‫ازگیل‪،‬مرکبات‪ ،‬کنجد‪،‬حلوا‪،‬نخودچی‪ ،‬گندمبرشته‪،‬‬
‫م ‌یزدندوشعرم ‌یخواندند‪.‬صاح ‌بخانهنیزخورجین‬
‫اسب یا خرشان را با چیزهایی مثل برنج‪ ،‬توت خشک‪،‬‬ ‫گـردو‪ ،‬حلوا‪ ،‬کشـمش و تخمـه م ‌یخورند‪.‬‬
‫پارچـهو‪...‬پـرم ‌یکردنـد‪.‬مردماینروسـتابـراینباورند‬ ‫در سنگسـر‪ ،‬علاو ‌هبر شـ ‌بچره که شـامل خورا ک ‌یهایی‬
‫کهاینشبتنهاشبیاست کهاس ‌بهاچش ‌مهایشان‬ ‫چـون انـار‪ ،‬انگـور‪ ،‬سـنجد‪ ،‬بـادام و تخمه اسـت‪ ،‬غذایی‬
‫رام ‌یبندنـدوب ‌هاصطلاحم ‌یخوابند‪.‬‬ ‫پختـه م ‌یشـود کـه بـه سـیزده چـی معـروف اسـت و در‬
‫برخـی از مـردم مازنـدران اعتقـاد دارنـد حضـرت علـی در‬ ‫آن از سـیزده مـادۀ خورا کـی ماننـد آب‪ ،‬گوشـت‪ ،‬برنـج‪،‬‬
‫ایـنشـببـهدنیـاآمـدهاسـتومعتقدنـددر ایـنشـب‬
‫بـه مناسـبت تولـد وی‪ ،‬آ ‌بهـای روان یـک لحظـه از‬ ‫عـدس‪ ،‬سـبزی‪ ،‬نخـود و نمـک اسـتفاده م ‌یشـود‪.‬‬
‫حرکتبازم ‌یایستند‪.‬همچنینباوردارندا گردر همان‬
‫لحظ ‌های کهحضرتعلیبهدنیاآمدهاستاز رودخانه‬ ‫ لال شیش یا ابا ابا شو‬
‫آببردارنـد‪،‬آبتبدیـلبـهشـمشطلام ‌یشـود‪.‬‬
‫(ش تیبرمسایزسدیهزتهیرشموالهعیلبهیبدنهیاد ِنبیماآومد)‬ ‫یکـیاز مه ‌متریـنرسـوماینجشـنمراسـملالشـیش‬
‫پیامبرم(بققارررآآننکبمما ِبججیمیودد(ااپززیععاررمبرشبشااراععللاای ِبآتمبمروید)کآمد)‬ ‫اسـت کـهبـهلالشـوشیـاابااباشـوهممعروفاسـت‪.‬‬
‫ِآبممدو)‬ ‫دین و برکت به مازندرون‬ ‫در غـروبروز دوازدهـمچنـدنفرب ‌هصـورت گروهیبهدر‬
‫(دین و برکت به مازندران‬ ‫خانۀ مردم م ‌یروند و در حالی که شیش (ترکه) بلندی‬
‫شـب سـیزدهم آبـان را بایـد یـک مقطـع تاریخـی مهـم‬ ‫در دسـت دارنـد‪ ،‬ماننـد لا ‌لهـا ابـا ابـا کـرده‪ ،‬وارد خانـه‬
‫بـرایمردمـاناینمنطقهبهشـمار آورد؛زیـرامردماین‬ ‫م ‌یشـوندوبـاترکـۀخـودبهسـتورانوچهارپایـانواهل‬
‫منطقـهدر طـولتاریـخ کارهـایمهمـیمانندعروسـی‪،‬‬ ‫خانـهوحتـیدرختانم ‌یزنندوسـپساز صاح ‌بخانه‬
‫سـفر‪ ،‬خواسـتگاری و نظایر ای ‌نها را در این شـب انجام‬ ‫هدیـهدریافـتم ‌یکننـد‪.‬ایـنشـبدر نزدمردمـاناین‬
‫م ‌یدادنـد‪.‬‬ ‫دیـار از تقـدسخاصـیبرخـوردار اسـتوافـرادیهم که‬
‫در سـوادکوه‪ ،‬در گذشـته‪ ،‬مرد میا ‌نسـال و خو ‌شنامی‬ ‫لماح‌لتبـراز‌مانـیدد‪.‬رلما ‌یلآورشـنـید و‌شتهرکاـمهعممـ ‌یوزلنًانـهد‪،‬منرـازهدانـمـریددامرنبـسدـیکاره‬
‫در غـروب دوازدهـم تیرمـاه بـه حمـام م ‌یرفـت‪ ،‬غسـل‬ ‫هنـگام اجـرای مراسـم اشـعاری م ‌یخواننـد‪ .‬ازجملـه‬
‫م ‌یکـرد و سـکوت م ‌ینمـود‪ .‬ایـن سـکوت کـه نشـانۀ‬ ‫اشـعار رایجـی کـه در مازنـدران‪ ،‬در مراسـم لال شـیش‬ ‫باتفریحاتمخصوصیاز قبیلپاشیدنآببررویهم‬
‫خویشـت ‌نداری و مقاومـت در برابـر هواهـای نفسـانی‬ ‫همـراه اسـت‪ ،‬بـرای یکدیگـر آرزوی سلامتی و برکنـاری‬
‫بـود‪ ،‬تـا صبـح روز سـیزدهم ادامـه داشـت‪ .‬وی بهتریـن‬ ‫خوانـده م ‌یشـود شـعر زیر اسـت‪:‬‬ ‫بلایاوامراضم ‌یکنندوموبدشیرو گلابوبرگآویشن‬
‫لبـاس خـود را م ‌یپوشـید‪ ،‬صورتـش را اصلاح م ‌یکـرد‪،‬‬ ‫ِا َهسلِلََاپکهمه َلنِلُناَدَننونکووبهاَِولللهاب(لِل[اِلکمکاِبَاننکاِکاِودناهانو(]ه(بهزپا((ملربتادیانگبلادنالهمسنسۀب‌یکآاس‌تیوشهدچات‪،‬دل‪،‬دایرمککملوحویتعااسزلیهفنفزیمنربموداا‌یفآم‌ییتآشیا‌یدآد)ددی))دن)‬
‫کلاه نمـدی م ‌یگذاشـت و بعـد از نمـاز و صـرف شـام‪ ،‬بـا‬ ‫یـابـرگ گلخشـکرادر سـهنوبتنثـار آبم ‌یکند‪.‬‬
‫دوتـناز ه ‌متـرازانخودب ‌هعنوانشـی ‌شدار و کیسـ ‌هدار‬ ‫نباشد)‬
‫در آبـادی بـه راه م ‌یافتـاد‪ .‬جلـوی هـر خانـه‪ ،‬همراهـان‬ ‫مه لا ل لینگ لیکا نوو (پای لا ل من زخمی نشود)‬ ‫جشن تیرماه سیزه شو‬
‫او اشـعاری م ‌یخواندنـد و مـردم را از آمـدن لال باخبـر‬
‫م ‌یکردنـد‪ .‬صاح ‌بخانـه بـا شـنیدن صـدای آ ‌نهـا از‬ ‫مه لا ل لینگ رها نوو (پای لا ل من رها نشود)‬ ‫تیرمـاه سـیزه شـو جشـنی اسـت مختـص مردمـان دیـار‬
‫خانـه بیـرون م ‌یآمـد و بـا خو ‌شرویـی لال را بـه داخـل‬ ‫مه خجالت پیدا نوو (شرمندگی من پیدا نشود)‬ ‫مازنـدران کهـن کـه در آن‪ ،‬در شـب سـیزدهم آبا ‌نمـاه‪،‬‬
‫خانـه دعـوت م ‌یکـرد‪ .‬شـی ‌شدار و کیسـ ‌هدار اغلـب در‬ ‫ِد ِترهبزنمشیدار بوو(دختررابا(ترکه)م ‌یزنمتا‬ ‫افـرادخانـوادهوخویشـاننزدیـکدر خانـۀبزرگفامیل‬
‫بیـرون خانـه م ‌یماندنـد‪ .‬لال ترکـ ‌های را برم ‌یداشـت و‬ ‫بـاتـدارکقبلیجمعم ‌یشـوندواین گرده ‌مآییمانند‬
‫ب ‌همحـض ورود بـه خانـه‪ ،‬بـزرگ و کوچـک را بـا ترکـ ‌هاش‬ ‫شوهردار شود)‬ ‫شـب یلـدا بـا پذیرایـی و اجـرای مراسـمی کـه مختـص‬
‫م ‌ینواخـت‪ .‬بعـد از ایـن کار‪ ،‬لال ترکـه را هما ‌نجـا‬ ‫زنرهبزنموچهمار بوو(بهزنخانهم ‌یزنمتاصاحب‬ ‫ایـن شـب اسـت تـا دیروقـت ادامـه م ‌ییابـد‪ .‬در ایـن‬
‫م ‌یگذاشـت و آرام م ‌ینشسـت‪ .‬سـپس کدبانـوی خانـه‬ ‫وشـمعبمـعوللاًاو ‌ههبـررکغسـذاییـبی‌هانکــدهازمۀناوسـسـعب یـخویـک مشهمدارنـتهییاـۀسـآتن‬
‫مجمعـیرا کـهاز قبـلتهیـه کردهبـودبـرایلالم ‌یآورد‬ ‫فرزندومادر بچهشود)‬ ‫م ‌یکوشـد‪،‬بنابـررسـمواقتضـایفصـل‪،‬آجیـلومیوهو‬
‫ومحتویـاتآنرادر کیسـۀ کیسـ ‌هدار م ‌یریخـت‪.‬برخی‬ ‫کرکرهبزنم کرچهمار بوو(مرغرام ‌یزنمتاجوجه‬ ‫تنقلات و شـ ‌بچره تدارک م ‌یبینند‪ .‬ب ‌هطـور نمونه‪ ،‬در‬
‫از افـراد شـو ‌خطبع خانـواده سـعی م ‌یکردنـد لال را‬ ‫آمـل خورا ک ‌یهایـی تهیـه م ‌یکننـد کـه در لهجـۀ محلـی‬
‫بخندانندیاسخنیبگویندتالالمجبور بهپاس ‌خگویی‬ ‫بیاورد)‬ ‫بـهآنخارچـیم ‌یگوینـد‪.‬ایـنخورا ک ‌یهـاعبار ‌تانـداز‪:‬‬
‫اهگـردایـماوفمـحـقربـوهم مشک‌یسـشـتد؛نامـسـاکموعمتـ لوال ًالکممتـ‌یرشـکدنسـدی‪،‬‬ ‫شـود‪.‬‬ ‫گورهبزنمشیردار بوو‪(...‬به گاوم ‌یزنم کهپرشیرشود)‬ ‫انواع شـیرین ‌یهای خانگی مانند شـام ‌ینون و شـیرینی‬
‫لال از‬ ‫در بعضـی از روسـتاهای مازنـدران‪ ،‬لال و همراهانـش‬ ‫دیگریبهنامبشتیزیگ(‪)beshtizig‬ومیو ‌ههاییچون‬
‫موفق به این کار م ‌یشـد‪ .‬در پایان مراسـم لال شـیش‪،‬‬ ‫بـهسـرشـیشیـاترکـۀبلندخودیک کیسـهیادسـتمال‬ ‫انـار‪ ،‬پرتقـال‪ ،‬خربـزه‪ ،‬هندوانـه‪ ،‬ازگیـل‪ ،‬پسـته‪ ،‬گنـدم‬
‫م ‌یبسـتند و آن را از دریچۀ اتاق یا سـوراخ بام وارد خانه‬
‫افـراد م ‌یکننـد و همراهـان لال ایـن شـعر را م ‌یخواننـد‪:‬‬

‫لال بمو لال مار بمو (لال آمد مادر لال آمد)‬
‫پار بوردهامسالبمو(پارسالرفتامسالآمد)‬
‫وچه گهرهمشتبوو(بچهدر گهوارهبزرگشود)‬
‫سنخدونهمشتبوو(صندوقپراز برنجشود)‬

‫‪ 98‬شمار ٔهنوزدهم | آبانماه‪1396‬‬

‫‪ {....................................................................................................‬گردشگری }‬
‫‪.....................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................‬‬

‫‪TOURISM‬‬

‫در جشـنتیرماسـی ّزهشـوهـمایـزدآبوهـمایـزد گیـاه‪،‬‬ ‫لالوهمراهانـشهدایـارابیـنخودتقسـیمم ‌یکردند‪.‬‬
‫خویشـکاری آیینـی دارنـد‪ .‬ب ‌هویـژه اینکـه بنابـر اسـطورۀ‬ ‫گاهـیهدایـاآ ‌نقـدر زیـادبـود کهبهدوسـتانواقوامهم‬
‫بـارا ‌نآوریتیشـتر‪،‬افـزونبراپوش(دیوخش ‌کسـالی)‪،‬‬ ‫می‌دادنـد‪.‬‬
‫دیـو دیگـری بـه نام سـپنچگر (‪ ،)Spenjaghra‬همدسـت‬ ‫برخـی اعتقـاد دارنـد تیرمـاه سـیزه شـو همـان جشـن‬
‫نمابـ‌یوجدنگیـ ادیـو آنتـدیـشوواا ِزسـشـت‪.‬ت‬ ‫دیـو خشـکی‪ ،‬بـر ضـد تیشـتر‬ ‫مازندران کنونی در‬ ‫کمه‌یب ‌شهـوجاد‪.‬یدتربیارر ٔمهاهعل‪ ،‬درت‬ ‫تیرگان اسـت‬
‫(‪ )vazisht‬یار ‌یگـر تیشـتر در‬ ‫تغییر زمان برگزاری‬ ‫آبا ‌نماه برگزار‬
‫گیاهـی اسـت‪ ،‬بـا رپیهوین‬ ‫مفهـوم آتـش‬ ‫یوا ِکـزشـی دتانکـسـهتبـهه‬ ‫ایـن جشـن دو دلیـل ذکر شـده اسـت‪ .‬بنا به دلیـل اول‪،‬‬
‫بنابرایـن رپیهـون همـکار‬ ‫شـده اسـت؛‬ ‫سـا ‌لهای کبیسـه در گـردش سـال و فصـول محاسـبه‬
‫سـودمندایـزدتیشـتروایـزدنگهبانآ ‌بهـایزیرزمینی‬ ‫انتعغشتیـقیـدراهزدامااوسنـ‪،‬یجت‪.‬ذکشـدرلیمـن ت‌یلیکرندمیادگ‪،‬رسـیط ّلیزهوکعهشـاوسـسـتدامررأواهعقتـییع‌لشبپــتروارر ابـیرسانـیاییتـا‪.‬یبنشه‬
‫اسـت و خویشـکاری او در زیـر زمیـن از جهتـی قرینـۀ کار‬
‫ایـزدتیشـتردر آسـماناسـت‪.‬‬
‫نکت ‌های که به این فرضیه قوت م ‌یبخشد مراسم ویژۀ‬ ‫تیشتر بوده است؛ چرا که این ستاره در آغاز تابستان در‬
‫لال شـیش در میـان اهالـی مازنـدران اسـت کـه پیـش‬ ‫مصر طلوع م ‌یکند و با طلوع این سـتاره‪ ،‬سـیلا ‌بهای‬
‫تهیـرممابـسـهی ّزشـهکشـلوآیبیرگنــزایر‬ ‫هنـوز‬ ‫از ایـن بـه آن اشـاره شـد و‬ ‫آغاز تابستاندر رودنیلآغاز م ‌یشود‪.‬اینکهچراجشن‬
‫شـب‬ ‫فولکلوریـک و نمادیـن در‬ ‫تیرماه در مازندران به پاییز م ‌یافتد‪ ،‬بدان سـبب اسـت‬
‫م ‌یشـود و آن مراسـم لال شـیش زدن اسـت‪ .‬در اجرای‬ ‫کـهدر شـمالایـران‪،‬ایـنسـتارهدر پاییـزطلـوعم ‌یکنـد‬
‫ایـن آییـن‪ ،‬هما ‌نطـور کـه ذکـر شـد‪ ،‬شـخصی بـا لبـاس‬ ‫و فصـل بـاران آغـاز م ‌یشـود‪ .‬امـا مسـئله اینجاسـت کـه‬
‫مبدلدسـتمالیبهسـربسته‪،‬صورتشراسیاهم ‌یکند‬ ‫بـارش‬ ‫فصـل سرماسـت و‬ ‫آغـاز‬ ‫طبیعـی‬ ‫بمـارااه آ‌نبـهاـان بی ‌همطـکـ ّوررر‬
‫وماننـدلا ‌لهـابـا کسـیحـرفنم ‌یزنـد‪.‬ایـنشـخصرا‬ ‫سـوی‬ ‫متـداول اسـت‪ .‬از‬ ‫مـاه‬ ‫در ایـن‬
‫لالولالمار (در کوچ ‌کسـرایقائ ‌مشـهر)‪،‬لالشیش‬ ‫دیگـر‪ ،‬ا گـر بـه مراحـل کشـاورزی در مازنـدران توجـه‬
‫(در بابـلودارابـکلا)ولالشـوش(در تنکابن)م ‌یگویند‬ ‫کنیـم‪ ،‬اواخـر شـهریور و مهـر‪ ،‬محصـولات کشـاورزی از‬
‫و چنـد نفـر او را همراهـی م ‌یکننـد‪ .‬او وارد خان ‌ههـا‬ ‫زمیـن برداشـت م ‌یشـود و در مـاه آبـان زمی ‌نهـا بایـر‬
‫م ‌یشـود و بـا چـوب و ترکـ ‌های کـه بـه آن شـیش گوینـد‪،‬‬ ‫اسـت و مـردم در ایـن مـاه بـه آب و بـاران فـراوان بـرای‬
‫ضربـ ‌هایبـهسـا کنانخانـهم ‌یزند‪.‬مـردمایندیـار باور‬ ‫کشـتمحصـولنیـاز ندارنـد‪.‬بـاایـنمقدمـاتم ‌یتـوان‬
‫ندامرن ‌یدشـکوه اد؛گرماوخ کصوسصیـ ًارابـبزهنسدـ‪،‬رآاغنزفناردنتنـاازسا‪،‬الحیدیوانگـرامرتینازا‪،‬ض‬ ‫مجسمه آناهیتا‬ ‫ای ‌نگونـه برداشـت کـرد کـه گرچـه بـاران موهبتـی الهـی‬

‫بـرای کشـاورزان اسـت‪ ،‬برپایـی جشـنی ویـژه بـرای‬
‫دختـران شـوهرنکرده و درختـان ب ‌یمیـوه مـ ‌یرود و بـا‬ ‫گرامیداشـت و طلـب آن در مـاه آبـان ضرورتـی نـدارد؛‬
‫تکررکـدهه‪،‬بـهضآما‌ننهـاتمم ‌ی‌یزکنـندد‪.‬کیـه مکثنل ًافـاری ازن زحان‪،‬ضـآرانندرپاخدرمتییاانـآنی‬ ‫چرا کـه ضـرورت درخواسـت‪ ،‬همـواره بـا یـک احسـاس‬
‫نیاز شدید توأم است‪ ،‬درصورت ‌یکه این نیاز در ماه آبان‬
‫دختر را نزن؛ من ضمانت م ‌یکنم که باردار شـود‪ ،‬میوه‬ ‫احسـاس نم ‌یشـود‪ .‬بنـا بـر روایـت اوسـتا‪ ،‬تیـر آرش بـه‬
‫بدهـد یـا بـه خانۀ شـوهر بـرود‪.‬‬ ‫یـاری توأمـان ایـزد آب و ایـزد گیـاه مسـیرش را م ‌ییابـد؛‬
‫برخـیمعتقدنـددر گذشـتهایـنبـاوروجـودداشـته کـه‬ ‫تبنناهبـراابیـهنخدرویجشـسـکار ‌توی اجیـوزدیآخبا(بســاتراگانه)ایکـهنهجمـشاـنن‪ ،‬نسـبتاایر ٔده‬
‫ارواح شـریر موجـب اخلال در زندگـی آنـان م ‌یشـده و‬
‫آمفثب ‌تهتایوـسیابزـنهدآٔنهـاخندامون‌یردرساـانخندث‌هانیدومو بعیدیـشنتتروتکیـشابوترأثزیـری‬ ‫تیشـتراسـت‪،‬ا کتفا کرد‪.‬بهنظرم ‌یرسـدایزدی گیاهی‬
‫کـههمیـار تیشـتردر رسـیدنبههدفاسـت‪،‬ایـزدیبه‬
‫رادر تابستانوزمستانبهخطرم ‌یانداختند‪.‬ازای ‌نرو‪،‬‬ ‫نـام«رپیهویـن»یـا«رپیثویـن»باشـد کهپژوهشـگراناز‬
‫بااجرایاینمراسـم‪،‬ارواحشـریرطبیعترام ‌یراندند‪،‬‬ ‫مراسم لال شو‪ -‬مازندران‬ ‫آن غفلـت کرد ‌هانـد‪.‬‬

‫بردشمنانپیروزم ‌یشدندوضعفوسستیوبیماری‬ ‫در بهـار نیـزنمـادیاز پیـروزینهایینیک ‌یهابربد ‌یها‬ ‫ایـزدرپیتـون(پهلوی‪):rapihwin‬سـرور گرماینیمروزو‬
‫را از زندگی خویش دور م ‌یکردند‪ .‬اعتقاد به کارکردهای‬ ‫ما ‌ههـای تابسـتان اسـت و یکـی از وظایـف او ایـن اسـت‬
‫لال شـیش در زندگـی مـردم مازنـدران بسـیار اهمیـت‬ ‫وبهارهـابـرزمسـتا ‌نهابـهشـمار م ‌یآمـد‪.‬فصـلبهار که‬ ‫کـههـروقـتدیـوزمسـتانبـهجهـانیـورشمـ ‌یآورد‪،‬او‬
‫داشته است؛ ب ‌هگون ‌های که در برخی نقاط پس از رفتن‬ ‫طلیعـۀ پیـروزی رپیهویـن اسـت‪ ،‬جشـن ویـژ ‌های بـه‬ ‫در زیـر زمیـن جـای م ‌یگیـرد و آ ‌بهـای زیرزمینـی را گـرم‬
‫لال‪ ،‬صاح ‌بخانـه ترکـ ‌های را کـه لال در همـۀ خان ‌ههـا‬ ‫همـراه داشـت کـه بخشـی از مراسـم نـوروزی را تشـکیل‬ ‫نگـهمـ ‌یداردتا گیاهـانودرختاننمیرندوب ‌هخصوص‬
‫م ‌یگذاشـت در بین چو ‌بهای سـقف خانه قرار م ‌یداد‬ ‫امیــاهنفرجورشـد ِیـننو)یـبـژاهنـادرمنرـووزروزشبـشزـرمگفبرروپرادمیـ ‌ینشـ(ردوهز‬ ‫مـ ‌یداد‪.‬‬ ‫ریشـ ‌ههای درختان را در برابر یورش سـرمای زمسـتانی‬
‫ومعتقدبود کهبرکتبامرازیادوحیواناتموذیمثل‬ ‫خـرداد از‬ ‫پـاس مـ ‌یدارد‪ .‬ایـن ایـزد کـه در اوسـتا‪ ،‬نـام چهارمیـن‬
‫مـوش و سوسـک و‪ ...‬را دفـع م ‌یکند‪.‬‬ ‫اسـت‪.‬بنابـررسـالۀپهلوی«مـاهفرودیـنروز خـرداد»در‬ ‫آفرینگانمهمومشهور است‪،‬در آغاز زمستان کهبنابر‬
‫بـا ویژگ ‌یهایـی کـه بـرای لال شـیش برشـمرده شـد و بـا‬ ‫ایـنروز وقایـعبسـیاریرخدادهاسـت؛ازجملـهرویـش‬ ‫گا ‌هشـماری باسـتانی در اول آبا ‌نماه قرار دارد‪ ،‬به درون‬
‫توجهبهاینکهاینترکهاز جنسچوبونمادی گیاهی‬ ‫مشـی و مشـیانه چون دو سـاقۀ ریواس از زمین‪ ،‬بیرون‬ ‫زمیـن مـ ‌یرود و موجـب رویـش گیاهـان در فصـل گـرم‬
‫است‪ ،‬م ‌یتوان گفت لال شیش نیز همانند رپیهوین‪،‬‬ ‫رانده شدن افراسیاب از ایران ب ‌ه دست منوچهر و آرش‬ ‫سـال و رسـیدن میو ‌ههـا م ‌یشـود‪ .‬بنابرایـن‪ ،‬رپیهویـن‬
‫تجسـم ایـزدی گیاهـی اسـت کـه وظیفـۀ حفاظـت‬ ‫شـیواتیر‪ ،‬و کشـته شـدن افراسـیاب ب ‌ه دسـت کیخسـرو‬ ‫بر هفت ماه تابستان فرمانروایی م ‌یکند و در پایان ماه‬
‫از گیاهـان و محصـولات کشـاورزی را بـر عهـده دارد‪.‬‬ ‫و‪. ...‬‬ ‫مهریعنیدر پایانتابستانبزرگ‪،‬بهزیرزمینم ‌یرودو‬
‫خویشـکاری ویـژة آن در بـاروری انسـا ‌نها و درختـان بـا‬ ‫ازخمانساـبـتگعاکههـجن اشـزنخوتییرشـماکاسرـی ّزیهایـزشـدورپیسـهوخیـنین‬ ‫هی ‌چیـک‬ ‫دوبـارهاز اولفروردیـناز زمیـنسـربرمـ ‌یآورد‪.‬‬
‫کارکردرپیهویندر رویش گیاهوثمربخشیومیو ‌هدهی‬ ‫ب ‌هعنـوان‬ ‫به باور برخی‪ ،‬داستان رپیهوین درواقع صورت برگرفته‬
‫آنان سنجیدنی است‪ .‬از سوی دیگر‪ ،‬نقش لال شیش‬ ‫نگفت ‌هانـد‪،‬امـابـهنظـرم ‌یرسـدبرپاییاینجشـنبرای‬ ‫و زردشت ‌یشـدۀ اسـطورۀ بسـیار کهن رفت و بازگشـت یا‬
‫در مبـارزه بـا ارواح شـریر و دفـع آف ‌تهـای آنـان‪ ،‬بـا نبـرد‬ ‫گرامیداشـترپیهویـنونیروبخشـیبـهآندسـ ‌تکمدر‬ ‫مـرگ و رسـتاخیز محصـولات گیاهـی اسـت کـه در آن‪،‬‬
‫رپیهویـنبـادیـوسـرمادر زیـرزمیـنهماننـدیدارد‪.‬‬ ‫مازنـدران پذیرفتن ‌یتـر از جشـن بارا ‌نخواهـی باشـد‪.‬‬ ‫یـک ایـزد نگهبـان محصـول‪ ،‬هـر پاییـز بـه زیـر زمیـن فـرو‬
‫بـا ایـن توضیحـات‪ ،‬م ‌یتـوان بـر ایـن گمـان بـود کـه‬ ‫م ‌یتوان گفتباتوجهبهروایتاوستاازتیراندازیآرش‪،‬‬ ‫مـ ‌یرودودر بهـار دوبـارهبـرم ‌یدهد‪.‬بازگشـتسـالانۀاو‬

‫‪99‬‬

‫‪ {..........................................................................‬گردشگری }‬
‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪TOURISM‬‬

‫زمـاناصلـیبرگـزاریجشـنتیرماسـی ّزهشـودر مـاهآبان‬
‫بـوده اسـت؛ همچنـان کـه هنـوز هـم در ایـن مـاه برگـزار‬
‫ومتی‌یرشماودسـ؛یب ّزناهبراشـیو‪،‬نازگیرچکهاخسـاطسوترگهاوهباهصلهیممجربشونطتایسرگات‪،‬ن‬
‫ایندوجشندر یکزمانبرگزار نم ‌یشدهاست‪.‬رفتن‬
‫ایـزدنباتـیبـهزیـرزمیـنویـاریرسـاندنبـهاودر انجام‬
‫او در فصـل‬ ‫آبخاوین رشاـمکار‌یتو‌یاانشخاوسهتمگاچهنیـجنش گنراتمییرمدااسشـی ّزته‬
‫شو دانست‬
‫و پیروزی ایزد تیشتر بر اپوش را خاستگاه جشن تیرگان‬
‫کـه در تیرمـاه برگزار م ‌یشـود‪.‬‬
‫از سـویی دیگـر‪ ،‬بـا توجـه بـه اینکـه تیـر آرش بـر پیکـر‬
‫ندیـرزخبــا زتا گد ُرمـدرودیـگییافـهـرویداومد‌یرآیـپیدو‪،‬نـمـدراسگـو قت‪.‬ربلاانـلیشـشـیدنشاروا‬
‫م ‌یتـوانحیـاتآرشبـهشـکلنمادی گیاهیدانسـت‬
‫کـه هسـتی و باززایـی و حیـات را بـرای مـردم بـه ارمغـان‬
‫م ‌یآورد‪.‬خویشـکاریآرشدر بیرونراندنافراسـیاباز‬
‫و همچنین‬ ‫نمای ‌شگر مبارزه با دیو خش ‌کسالی‬ ‫اتیرجاّلـن‪،‬ی‬
‫گیاهـان نیـز‬ ‫نبـرد بـا دیـو دشـمن ایـزدان نباتـی و‬
‫هسـت‪ .‬بایـد توجـه داشـت کـه شـخصیت افراسـیاب‬
‫ن ‌هتنهـادشـمنیبـاآب‪ ،‬کهدشـمنیبـاایـزدان گیاهیرا‬
‫نیـز م ‌ینمایانـد‪.‬‬
‫ازجمله گیاهانی که با آیین لال شـیش در پیوند اسـت‬
‫گیـاههـوماسـت‪.‬نکتـ ‌های کهشـباهت کارکردهایهوم‬
‫را بـا لال شـیش نشـان م ‌یدهـد‪ ،‬ایـن اسـت کـه چهـار‬
‫صائبین مندایی ایران‬ ‫مـردی کـه بـرای نخسـتین بـار ایـن گیـاه را فشـردند و از‬

‫آن نوشـابه برگرفتنـد‪ ،‬از موهبـت داشـتن فرزنـد نیـک‬
‫برخوردار شدند‪.‬ویوهونت(‪)V-vahvant‬پدر جمشید‪،‬‬
‫نخسـتین کسـیاسـت کـهاز گیـاهمقـدسهومنوشـابه‬
‫اایـو َاثنویعـمهـ (ل‪e‬ن‪y‬یـ‪thw‬ک ا‪)A‬سـ‪ ،‬ثرتیتکــهه‬ ‫م ‌یسـازد و جمشـید پـاداش‬
‫بـه او داده‌م ‌یشـود‪ .‬پـس از‬
‫گ(ی‪a‬ـ‪t‬ا‪ri‬ه‪h‬را‪T‬ف)شوـرپدونرودشوسـشـپیهر ٔه(آ‪pa‬ن‪s‬ر‪a‬ا‪h‬گ‪s‬ر‪u‬ف‪r‬ت‪u‬نـ‪o‬د‪)P‬وبفورزدننــددا کـن آهنـاایـنن‪،‬‬
‫فریدون‪ ،‬گرشاسپوزردشت‪،‬ب ‌هپاساینعملبدانان‬
‫داده شـد‪ .‬این خویشـکاری هوم با نقش لا ل شـیش در‬
‫باروری زنان نازا و درختان ب ‌یبر و حیوانات سـنجیدنی‬
‫اسـت‪ .‬ب ‌هویژه اینکه هوم را خدای باروری و شـیرۀ آن را‬
‫مراسم دعای زرتشتیان ایرانی‬ ‫مراسم دعای زرتشتیان ایرانی‬ ‫انزیـکزانرکمـراددبهــاارویروییـژرٔمهـلۀامـلادشـ‌هیگاواشنومه ‌یمتداانیـاسـتن ا‌هانسـدط‪.‬ور ‌های‬
‫کتابنامه‬
‫بـا پانزدهـم آبا ‌نمـاه‪،‬‬ ‫یـماـا«هَد«هـتـواوراُه»نیبنرـاباـ»ر‬ ‫روز هجدهـم‬ ‫آن‪ ،‬رپیهویـن و هـوم‪ ،‬نقشـی اسـت کـه آنـان در بـاروری‬
‫‪1 .1‬بنونیست‪ ،‬امیل‪ .)1383( .‬دین ایرانی‪ .‬ترجمۀ بهمن‬ ‫را بـر پـا م ‌یکننـد‪ .‬بنابـر‬ ‫عیـد کوچـک‬ ‫انسان‪ ،‬حیوان و گیاهان ایفا م ‌یکنند‪ .‬اعتقاد به اینکه‬
‫سرکاراتی‪ .‬تهران‪ :‬نشر قطره‬ ‫یـک گیـاهیـایـکنمـاد گیاهی(ترکـه=شـیش)م ‌یتواند‬
‫بـاورمنداییـانایـنروز بـهمناسـبتآغـاز بهر ‌هبـرداریاز‬ ‫موجـب بـاروری و باززایـی حیـات شـود‪ ،‬متأثـر از ایـن‬
‫‪2 .2‬بهار‪ ،‬مهرداد‪ .)1376( .‬پژوهشی در اساطیر ایران‬ ‫محصـولات نباتـی زمیـن جشـن گرفتـه م ‌یشـود‪ .‬در روز‬ ‫انگاره است که بشر از گیاه به وجود آمده و به آن نسب‬
‫(پارة نخست و پارۀ دویم)‪ .‬تهران‪ :‬نشر آگه‬ ‫اول تـورا‪ ،‬یکـی از فرشـتگان بـزرگ بـه نـام «هیبـل زیـوا»‬ ‫م ‌یبـرد‪ .‬ایـن بـاور اسـطور ‌های در بسـیاری از مناطـق‬
‫زمیـن را از حالـت ذوب و گداختگـی خـارج و سـرد کـرد‬ ‫جهـان‪ ،‬ازجملـه در ایـران وجـود دارد و یـادآور اسـطورۀ‬
‫‪3 .3‬پاینده‪ ،‬محمود‪ .)1375( .‬فرهنگ گیل و دیلم‪.‬‬ ‫و در روز هیجدهـم مـاه تـورا اولیـن محصـولات نباتـی از‬ ‫مشـی و مشـیانه اسـت‪ .‬مشـی و مشـیانه نخسـتین‬
‫تهران‪ :‬نشر امیرکبیر‬ ‫زمیـن برداشـت شـد‪.‬‬ ‫زوج بشـر ‌یاند کـه بنـا بـر اسـاطیر ایـران از یـک ریـواس‬
‫ایـنروز جـزءاعیـاداصلـیمنداییانبهحسـابم ‌یآید‪.‬‬ ‫ب ‌هه ‌مپیوسـته بـه وجـود آمد ‌هانـد‪.‬‬
‫‪4 .4‬حسن دوست‪ ،‬محمد‪ .)1383( .‬فرهنگ‬ ‫بهتریـن‬ ‫بـمهحبـاصـوورلامنتدزایمییــانن‪،،‬چدرو انیـبرنن رجو‪،‬زکنهی ِجـبـدل‪ ،‬زخیـرومااازو‬
‫ریشه‌شناختی زبان فارسی‪ ،‬جلد اول‪ .‬تهران‪ :‬نشر آثار‬ ‫لبنیات‪،‬‬ ‫جشن َدهوا ُهنیناجشنپایانخلقت‬
‫غذاییتهیهم ‌یکندوبههمینمناسبتمنداییاننیز‬
‫فرهنگستان زبان و ادب فارسی‬ ‫از آردبرنجو کنجد‬ ‫رموز‌یغسـذاازینـدیوبـدهرناصمب« ِحهاِنـوهخآسـنارا»‬ ‫در ایـن‬ ‫ایـن جشـن متعلـق بـه صابئیـن مندایـی اسـت؛ قومـی‬
‫‪5 .5‬رسولی‪ ،‬آرزو‪« .)1383( .‬نیایش‪ :‬سرود آ ‌بها (نیایش‬ ‫همـراه بـا ماسـت و‬ ‫و خرمـا‬ ‫ایرانـی کـه در اسـتان خوزسـتان زندگـی م ‌یکننـد و بـه‬
‫برنـجم ‌یخورنـد‪.‬همچنیندر ایـنروز منداییانبهیاد‬ ‫دلیـل اسـتفادۀ زیـاد از آب در آیی ‌نهـای مذهب ‌یشـان‬
‫پاک‌دینان در جشن آبانگان)»‪ ،‬در مجلۀ اخبار ادیان‪،‬‬ ‫درفشـی کـههیبـلزیوام ‌یبافد‪،‬درفشـیم ‌یبافنـدوبه‬ ‫بـه مغتسـله نیـز مشـهورند‪ .‬اینـان از پیـروان یحیـای‬
‫شمارۀ ‪ ،11‬ص‪71-70‬‬ ‫هنـگام اجـرای مناسـک همـراه بـا اجـرای اورادی خاص‬ ‫تعمیددهند ‌هانـد‪ .‬ایـن قـوم به مناسـبت پایـان تکمیل‬
‫در کنـار آب نصـب م ‌یکنند‪.‬‬ ‫خلقـت زمیـن و پدیـد آمـدن محصـولات زمینـی‪ ،‬در‬
‫‪6 .6‬ستاری‪ ،‬رضا؛ حقیقی‪ ،‬مرضیه‪« .)1391( .‬بررسی‬
‫کارکردهای لال شیش در جشن تیرماه سیزه شو»‪،‬‬

‫در مجلۀ ادبیات عرفانی و اسطور‌هشناختی‪ ،‬شمارۀ ‪،26‬‬
‫ص ‪95-65‬‬

‫‪7 .7‬فلاح‪ ،‬نادعلی‪« .)1386( .‬تیرماه سیزه شو»‪ ،‬در‬
‫مجلۀ فرهنگ مردم‪ ،‬شمارۀ ‪ ،23‬ص ‪140-130‬‬

‫‪8 .8‬مقدم‪ ،‬محمد‪ .)1380( .‬جستار دربارۀ ناهید و مهر‪،‬‬
‫چـاپ دوم‪ .‬تـهران‪ :‬نشر هیرمند‪.‬‬

‫یارمحمدخان شادلو ملقب به سردار مفخم بجنوردی‪ ،‬برادرزادۀ‬ ‫محمد‬ ‫شمار ٔهنوزدهم | آبانماه‪1001396‬‬
‫حیدرقل ‌یخانسـها ‌مالدوله‪،‬در سـال‪1388‬ق‪،‬جانشـینعمویخویش‬ ‫سجادیتبار‬
‫شـد و سـها ‌مالدوله لقـب گرفـت و ‪ 32‬سـال بـا نهایـت اقتـدار‪ ،‬در بجنـورد‬ ‫‪....................................................................................................‬‬
‫اسـترآباد گـرگانو گاهـیحوالـیبهشـهرونیشـابورحکومـت کـرد‪.‬اویکـی‬ ‫راهنمای تور‬ ‫‪.....................................................................................................‬‬
‫از رجـالمعاصـرخراسـانشـمالیاسـتوبایـداز اودر ردیـفمشـاهیرایـن‬
‫دیـاریـاد کرد‪.‬شـخصیتبارزیارمحمدخـانوآثاروابنیۀتاریخیب ‌هجای‬ ‫‪ {.....................................................................................................‬گردشگری }‬
‫مانده از او و ب ‌هویژه سفرنامه و خاطراتش در سفر به تهران و اروپا گویای‬ ‫‪TOURISM‬‬

‫رفتـار اجتماعـی و درک واقعـی او از زمـان خویش اسـت‪.‬‬ ‫بناهای‬
‫یارمحمدخـان و اجـدادش ب ‌هدلیـل موقعیـت حسـاس منطقـه‪ ،‬پـس از‬ ‫سردار مفخم‬
‫اسـتقرار دولـت صفویـه بـر ایـن منطقـه حکومـت کرد ‌هانـد‪ .‬صنی ‌عالدولـه‬ ‫دربجنورد‬
‫م ‌ینویسـد‪ :‬جـد اعالی طایفـۀ شـادلو‪ ،‬قورچـی یوسـف نـام داشـت کـه‬
‫شـا ‌هعباس او را حاکـم اکـراد‪ 1‬طایفـۀ شـادلو کـرد‪ .‬در فتنـۀ حسـ ‌نخان‬
‫سـالاربهسـال‪1263‬ق‪،‬بجنوردویرانشـدوفرزندانتول ‌یخان‪،‬ازجمله‬
‫یارمحمدخـان بـر بنـا و آبـادی ایـن شـهر افزودنـد و به مرمت و عمـارت آن‬

‫پرداختنـد‪.‬‬
‫درحـوادثسیاسـیمهـم‪،‬یارمحمدخـانبـارایزن ‌یهایـی کـهدرپایتخت‬
‫م ‌یکـرده‪ ،‬گاه منطقـۀ خـود را از زدوبندهـای سیاسـی دول ‌تهـای روس‬
‫و انگلیـس نجـات مـ ‌یداده اسـت‪ .‬گفتـه م ‌یشـود سـردار سـها ‌مالدوله‬
‫شخصیتیاست کهن ‌هتنهابرمنطقۀتحتحاکمیتشمؤثربوده‪،‬بلکه‬
‫ازطریقارائۀراهکار بهناصرالدی ‌نشاه‪،‬هنگام ‌یکهدر سفراولبهتهران‬
‫احضار شده بود‪ ،‬ایران را از یک فاجعۀ احتمالی نجات داد‪ .‬دیدگا ‌ههای‬
‫سازندۀاوموجبشد کهشاهقانعشودوپیشنهادهمکاریباانگلستان‬
‫را جهـت حملـه بـه روسـیه از راه شـمال خراسـان نپذیـرد و انگلسـتان را از‬

‫یـکنقشـۀمزدورانـۀدیگـربـرایبهفلاکت کشـاندنایـرانبـازدارد‪.‬‬
‫یارمحمدخانفردینوگرابودودر سفرهایمتعددشبهتهرانوخارج‬
‫از کشـور‪،‬بـهپیشـرف ‌تهایآنـانتوجـهداشـت‪.‬ر ‌هآوردسـفراوبـهخـارج‪،‬‬
‫سال ‌حهایجدیـدواولیـن کارخانـۀبـرقبجنـوردبـود‪.‬این کارخانـه کهبا‬
‫هیـزمونیـروی بخـارآب کار م ‌یکـرد‪ ،‬در سـال‪1320‬ق شـروع بـه کار کـرد‪.‬‬
‫ویهمچنیندرسفرنامۀخودازسیستمتلگراف‪،‬تئاتر‪،‬بیمارستا ‌نهاو‬

‫را ‌ههاسـخن گفتهاسـت‪.‬‬
‫دربـارۀ تحصیالت او اطالع دقیقـی در دسـت نیسـت‪ .‬او شـرح سـفرهای‬
‫خـودرابـهیـادگار گذاشـتهوبـهمطالعـۀ کتا ‌بهـایتاریخـیب ‌هخصـوص‬
‫تاریخهندوسـتانعلاقۀوافرداشـتهاست‪.‬زبانفرانسهم ‌‪‎‬یدانسته‪،‬شم‬

‫شـاعری داشـته و اشـعاری نیـز از وی باقـی مانـده اسـت‪.‬‬
‫ازجملـه رجالـی کـه درزمـان وی بـه بجنـورد سـفر کرد ‌هانـد م ‌یتـوان بـه‬
‫ناصرالدی ‌نشـاه قاجـار‪ ،‬محمدحسـ ‌نخان اعتمادالسـلطنه و رضـا ارفـع و‬
‫از میـاناروپاییـانبـه کلنـلمـک گرگـور‪،‬هنـریمـوزرو کلنـلچارلـزبیـت‬
‫اشاره کرد‪ .‬همۀ آ ‌نها آ گاهی‪ ،‬هوش و خصایص نیکوی سردار مفخم و‬
‫آبادانـیرا کـهازایـنرهگـذرنصیببجنوردشـدهبودسـتود ‌هاند‪.‬بناهای‬
‫عمـارتمفخـم‪.‬آیین ‌هخانـهمفخـموبـاغمـزاربـشقـارداشنمون ‌ههـای‬
‫ب ‌هجـا مانـده از ابنیـ ‌های هسـتند کـه وی در بجنـورد مرکـز حکومـت خـود‬

‫بنـا نهاد‪.‬‬
‫ازخانـدانشـادلوم ‌یتـوانازنصـراللهشـادلووعزیزالل‌هخانشـادلو(سـردار‬
‫معزز) نام برد‪ .‬نصرالله شـادلو نقاش و هنرمند بوده و نقاشـی را در صنایع‬
‫مسـتظرفۀتهـران‪،‬نـزداسـتاد کما ‌لالملـکفـرا گرفتهاسـت‪.‬ویدررسـم‬
‫کاریکاتـور ومینیاتـور نیـزتوانـابـودهاسـت‪.‬تابلوهـایآیین ‌هخانـهومقبـرۀ‬

‫یارمحمدخـان در بـش قـارداش از یادگارهـای اوسـت‪.‬‬
‫حکمرانان شـادلو توانسـتند در طول‪ 330‬سـال حکومت‪ ،‬یعنی تا قبل از‬
‫تشـکیلارتـشمنظـممرکـزی‪،‬نگهبانانمرزهای کشـوردرشـمالشـرق‬
‫ایران باشـند و به حفظ ثغور خراسـان و امنیت منطقه کمک کنند‪ .‬پس‬
‫از معرفـی یارمحمدخـان شـادلو‪ ،‬ابنیـۀ تاریخـی ب ‌هجـای مانـده از وی را‬

‫معرفـی م ‌یکنیم‪:‬‬

‫‪1 .1‬کردها‬


Click to View FlipBook Version