طرحــی نــــو شماره ششم سال شانزدهم نشریه ریحــــــــــــــانه تیر1402
بـسـم اهلل الـرحمن الرحیـم «إِنََّمَا جَزَاء الََّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي األَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتََّلُواْ أَوْ يُصَلََّبُواْ أَوْ تُقَطََّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مَِّنْ خِالفٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ األَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدَُّنْیَا وَلَهُمْ فِي اآلخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ»مائده آيه۳۳ خداوند در کالم آسماني اش، آنان که به مبارزه با او و پیامبرش بر ميخیزند را محکوم ميکند و مرگ را اليق آنان ميداند و عذاب و رسوايي را در دنیا و آخرت برايشان رقم میزند. تاريخ هر لحظه در حال تکرار است و تکرار آن به بهانهي آزاديِ خصمانهُ بیان، ننگ دولت هاي استکبار است. کاش خاکستر شود اين آزادي پوشالي که به نام آزادي بیان اهانت ميکنند و چه مضحك است که روحهايي در قفس، دم از آزادي بیان ميزنند. آري، آن آزادي پوشالي و انسان سوز که انتهايش رهايي در زندان است؛ زندان جاهلیت مدرن! در جغرافیايي که ادعاي آزادي و حقوق بشر داشته و سالیان درازي است که گلوي شان را ميدرند تا آزاده بودن را فرياد بزنند، اين گونه به کالم الهي هتك حرمت ميشود. انگار باري ديگر بايد به عالمیان يادآور شويم که ما از نسل روح اهلل هستیم. ما بندگان مجذوب شدهي “هیهات منا الذله” هستیم و شما که هیچ گاه دست از «يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا» نمي کشید، بايد بدانید که ما مريد انسان هايي هستیم که اگر سر هايشان بر روي نیزه هم برود، باز قرآن ميخوانند. شعار هر روز ما «بأبي انت و امي و نفسي لك الوقاء و الحمي » است. پس چگونه به خودتان اجازه ميدهید اين گونه به ارزش هايمان تعرض کنید. ارزش هايي که نه تنها جان خودمان، بلکه جان پدر و مادر مان را هم براي حفظ کردنش فدا خواهیم کرد. هیچ گاه اين وعدهي الهي «إِنََّا نَحْنُ نَزََّلْنَا الذَِّکْرَ وَإِنََّا لَهُ لَحَافِظُونَ» را از ياد نبريد و لحظه اي از ذهن هاي متعفن تان نگذرد که با اين کار هاي پست، ميتوانید خدشه اي به اسالم وارد کنید. ما با اعالم برائت از مشرکین، تصمیم بر آزاديِ انرژي متراکم جهان اسالم داشته و به ياري خداوند بزرگ و با دست فرزندان قرآن، روزي اين کار صورت خواهد گرفت و همۀ مسلمانان و دردمندان، دست ابرقدرتها و نوکران و جیره خوارانشان، که از منفورترين موجودات جهان هستند را قطع مي کنند. آن روز نزديك است که نه تنها همه مسلمانان بلکه مسیحیان نیز صداي حق مي شَوند و استکبار را به ذلت و مرگ نهايي ميکِشند. بیانیه بسیج دانشجويي دانشگاه سمنان در پاسخ به اهانت به قرآن کريم-تیرماه2041
طرحــی نــــو گاهنامه کانون مطالعات زنان و خانواده بسیج دانشجویی دانشگاه سمنان شماره ششم سال شانزدهم-تیرماه2041 صاحب امتیاز: ب سیج دان شجویی دان شگاه سمنان مدیر مسئول و سردبیر: ستایش جندقیان تیم تحریریه: ستایش جنددقدیدان-تدااند عبدی-راضی موسوی-نگار جمشیدی-فاطم جمشیدی-سوداب صفای-اله خیداخدواندان- مهدی یداللهی-الهام نظای ویراستار: سوداب صفای صفحه آرا: کوثا شمسیان فهرست سخن سردبیر ..........................................................................................................4 مطالعات زینبی ............................................................................................................................5 دوبار بخوانید ...................................................................................................................................................7 دو کلمه حرف حساب 9.................................................................................................................................................. زن خانه زن کارخانه به صرف چای با بانوان دانشگاه Re yhane-dot چی بخونیم؟ فرهنگ سازان بی فرهنگ در راه پیشرفت حرفی نو،طرحی نو توییت نگار 12........................................................................................................................................................... 13............................................................................................................................................ 24....................................................................................................................................................................................................... 19.................................................................................................................................................................. 21............................................................................................................................................................................................ 22................................................................................................................................................................................ 16..........................................................................................................................................................................................
سخن سردبیر بسم اهلل الاحمن الاحیم در روزگاری زندگی میکنیم ک پا است از روایت نای متفاوت در تمام عاص نا نظای نای گوناگونی وجدود دارد ک اگا تأمل نکنیم قطعا تشخیص حق از باطل امکان پذیا نخواند بود. در جهانی ک نویت زن حلق ی مفقودهی آن است و فهم از زن و زنانگی با ادبیات مادان در نم آمیدخدتد شدده است. ادبیاتی ک زن را یا در غاب میبیند یا در شاق و نیچ تعایف دیگای ندارد ک مناسب با کاامت و شدأن او باشد. غاب ک او را نیاویی باای بهاه کشی و سوءاستفاده نای گوناگون میداند و شاق ک اوج کدمدالدش را در خدمت ب نمسا معنا میکند. اما ما میخوانیم طاحی نو را در این تعاریف بکار ببایم. این روزنا ک میخوانند زن ایاانی را از میدان ب در کنند روایت دیگای از بانوی متمدن ارائ می دنند در نسدخد ی دوم ریحان الزم دیدیم از چهاه نای شاخص ایاانی ک با حفظ شأن و کاامت انسانی شان ب ندقدش آفدایدندی میپادازند، قلم بزنیم. و بگوییم ک میتوان مادر بود و در دل جامع ، مادر بود و مؤثا، ن غابی بود و ن متحجا لباس نایی ک یک بانو در نا موقعیت ب تن میکند تزاحم و تناقضی با نقش نایش ندارد. مانع حاکت رو ب جلوی او نم نیست. بانوی انسان سازی ک در بستا خانواده آغوشش گام تاین نقط ی دنیاست و میتواند با دقت و ظاافت اش معدمدار جامع ای باشد ک خود و فازندانش در آن زیست میکنند. آری این است قدرت زن در تعایف ما...
5 نم سال درجایان گفتمان نا و مسائل مداتدبدا بدا حوزهی زنان، چ در بستانای موجود اجتماعی، چد در دیدارناو تایبون نای مختلفی ک باگزار می شدود، عمدتا تجسس و تماکز فعالین و دغدغ منددان ایدن حوزه را، در شعاع مباحث و مسائل موجود جامع مان و رانبادنای پیاو آن میبینیم. ک طبیعتا در درج ی اول، بسیارقابل توج و مدورد نیازجامع است. اما در ابعادی فااتا، ب نظا می رسدد جای پاداخت و موضع گیای نسبت ب مسائدل زندان ملت نای جهان، نمین طور زنان ملت ندای جدهدان اسالم، ب عنوان تکلیف دینی نمچنان محل غدفدلدت خصوصا محل غفلت مسئل محوری واقع شده است. ب گون ای ک می توان گفت حق مطلب آن ادا نشده است. گویی در پاداخت ب مسائل خواناانمان در ملت نای جهان، علی الخصوص ملت ندای مدظدلدوم و مسلمان فقا ب یک تیتا و اخبار نقل شده از مدندابدع مختلف اکتفا می کنیم. ب نظا می رسد اماوزه، ظافیت پژونشی، تبدیدیدندی، گفتمانی، اندیش ورزی و رانبادی مسلمانان جهان، نم باحسب ادای تکلیف دینی، نم درفقدان و نارسایی ظافیت نای درونی باخی ملت نا، ب تأسی از قهامان جهاد تبیین جایان عاشورا، بایستی ب یاریشان بشتابد. خانواده ی ریحان در نظا دارد، ب تاسی و الگو گیدای ازبانوان بینظیا و تاریخ ساز تاریخ اسالم، ک در عقدبد ی گفتمانی نمین نشای از آن مشق نا گافت ایم، در صفحات ارائ شده ی نشای با عدندوان «مدطدالدعدات زینبی » ب این مهم بپادازد. الهام نظری کارشناسی فیزیک مطالعات زینبی طرحــــی نـــــــــو
در پاداخت اول، از میدان مسدائدل خواناانمان در جهان، ب محاومیت نای زنان در افغانستان می پادازیم. در دو سال گذشت با خاوج استعمارگاان امایکایی و فاار دولت ماکزی افغانستان، تغییا نظام حاکمدیدتدی افغانستان با حکماانی طالبان ب وقوع پیوست. ک یکی از مواجهات غم انگیز، عجیب و تاریخدی آن، نوع باور حلق نا و بدن نا ی مدادمدی در ندقدا مختلف این کشور، نسبت ب نقش آفاینی تداریدخدی خود مبنی با اتخاذ تصمیمی پا قدرت و مادمدی در تعیین سانوشت ملتشان بود. یقینا ناگداه تدبدیدیدن تکلیف دینی و ملی و روحی انسدجدام بدخدشدی و وحدت از خواستگاه فکای ماجعیت نای بد حدق مادمی ک تعلق فکایشان پیوندنای بنیادین صحیحی با دین و اعتقادات، فاننگ، ملیت و آرمان آن مدادم دارد، ضعیف بوده و یا وجود نداشت و ازبین رفت باشد و خصوصا در عصا اماوز، خواستدگداه فدکدای را از ماجعیت رسان نا وشبک نای اجدتدمداعدی تدحدت خدمت اربابان استعمارگا دریافدت کدندد، چدندیدن روندنایی در تاریخ ملت نا مشانده میشود. طالدبدان، یک ساختار مدعی اسالم، ننگام استقاار خود، نسبت ب نم پاسی مادمی در این کشور نیچ ارزشی قائدل نبوده است.مبانی اندیش ای و گفتدارندای آندان در منابعی ک صحبت و منتشا داشتند و رفتدارندای در پیش گدافدتد ، تدحدایدف آشدکدار انددیشد ی حقیقی اسالم بوده و الدتدقدا خدودسداخدتد ی متحجاان در کارنام ی ایدئولوژیک آنان دیده میشود. از جمل این مسائل پا بازتاب، مدحداومدیدت ندای اجتماعی زنان خصوصا محاومدیدت از تدحدصدیدل، تدریس و کسب علم در زیاساخت ندای آمدوزشدی نمچون مدارس و دانشگاه نا بود. در دین مبین اسالم، زنان از حقوق نای اقدتدصدادی، اجتماعی، سیاسی، فاننگی و علمی و... باخوردار مدی باشند و ب بیان صحیح دیگا، مکلف با حضور و نقش آفاینی نسبت ب این ساحت نای حقوقی می باشند. بسیاری از پیشافت نای بشا، در بخش قابل توجهدی از این ساحت نا، مدیون و مانون ادای تکلیف ومنت نهادن زنان مسلمان مبنی با نقش آفاینی و پیشافدت در این زمین نای متعدد است. ب عدندوان ندمدوند فعالیت سیاسی و اقتصادی حضات فاطمد الدزنداا )س(، فعالیت تابیتی، تبیینی و سدیداسدی حضدات زینب)س(، فعالیت علمی و تبیینی حضات فاطم ی معصوم )س( نمگی نشان دننده ی حقوق و حضور زنان در نگاه اسالم ناب و واکاوی تاریخ اسدالم بدوده است. در کنار نگاه متحجاان و ناصحیح طدالدبدان نسبت ب سامای نای مهم اجتماعی یدعدندی زندان، عوامل دیگای نمچون، درجایان بدودن مدحددودیدت نای فاننگی و عافی نسبت ب زنان در باخی ندقدا جغاافیایی این کشور از گذشت تا کنون؛ کیفیت نظام آموزشی، عدم تقویت و نقش آفاینی فعال ماجعدیدت تقلید شیع در این کشور و در مدواردی سداکدوب مذانب، مهاجات نخبگان و سطح انگدیدزه ی آندان، ساکوب کنشگاان مسلمان، تاثیا پذیای تعداد قدابدل توجهی از کنشگاان جایان ساز از مدعیدان حدقدوق بشای ک دارای مبنای فکای نظام سامای و غداب گاایی بوده اند. عدم شبک سازی قابل توج مادمدی و انقالبی در بستانای اجتماعات مادمی بد جدهدت جایان سازی، تبیین، اندیشد ورزی فداندندگدی- اجتماعی و مطالب گای نسبت ب حقدوق زندان، در جایان محاومیت نای زنان نقش ب سزایی داشت اند. 6 طرحــــی نـــــــــو
7 دوبار بخوانید! ترانه عبدی کارشناسی ریاضی محض در عجبم ک چگون در عصا فناوری و اطالعات کد اولویت و توانایی انسان با قدر علم و تفکاش محاسب میشود، ننوز عده ای نستند ک قدرت را در عدا شان میبینند و زور بازو. اینگون است ک بانوان ما نمیش بد دلدیدل ندوع خلقتشان ک خداوند بلند ماتب ظاافت را بد کدار گافت است، رتب دوم از آن شان میشود. البت ناگفت نماند ک خداوند را شداکدام کد بدا پیشافت فاننگ و باز شدن ذنن نای کدوچدک و بست ، این تفکاات کم و کمتا میشود. نا چند زمان یکبار مطالع درباره زندگی زنان موفق ایاان زمین را ب خودم ندی میدنم. چندی پیش درباره خانومی خواندم ک مدیدتدواندم بگویم تک تک سلول نای بدنم ایستاده و پشتدکدار، تالش و قدرت این بانو را تشویق میکادند. خانومی متفاوت تا از نا آنچ ک االن ب ذندندتدان خطور کاده است؛ نمیدانم این صفت الیق وصف این بانو را دارد یا ن اما من این بانو را بدا ندام بداندوی فوالدی ب یاد می آورم بل سید فاطم مقیمی، قدرتمند تاین زن ایاانی. در حوزه اقتصاد ایشان اولین زن ایاانی بودند ک مجدوز شاکت حمل و نقل بین المللی را دریافت نمدوده و اولین زن ایاانی بودند ک پس از اندقدالب اسدالمدی گوانی نام رانندگی پای یک گافتند. کاغذ و قلم ب دست بگیاید ک باید بشمارید سمدت نای واالی شغلی ایشان را؛ استداد دانشدگداه،عضدو نیئت رئیس اتاق بازرگانی تهاان،رئیس نیئت مدیاه کانون زنان بازرگان ایاان،مدیا نمون بد اندتدخداب سازمان پایان نای کل کشور، پیشکسوت نمون بد انتخاب راه و تاابای شاکت ، کار آفاین باتا جدهدان اسالم ب انتخاب بانک توسع اسالمی، عضدو شداای حزب کارگزاران سازندگی. طرحــــی نـــــــــو
نمانقدر ک نشایات پدا شدده از عکس و مصاحب ایشان، اتاقشان نیز پا اسدت از لوح تقدیا و مدارک مختلف. بانو مقیمی خودرا راننده کامدیدون ندمدیدداندندد و میفامایند رانندگی بیشتا باایم راه گشا بوده است. سال ۸۵۳۱ ،خانم مقیمی ۱۸ سال پس از تحصدیدل در رشت راه و ساختمان ب ایاان بازگشتند و امیدوار بودند در رشت خودشان کار کنند ک اوضداع بدازار ایشان را ب سمت متاجمی در یک شاکت کشداندد. تازه پس از شاوع کار متوج شدند ک آن شداکدت حمل و نقل است کارشان در آن شاکت زیاد طدول نکشید اما نمان مدت کوتاه کافی بود ک ایشان بد این کار عالق مند شوند. و در سال ۸۵۳۵ شاکت خودشان را ثبت کادند و کارشان را از یک اتاق در دفتا نمسداشدان آغداز کادند. راننده نایی ک ایشان را میشناختند ب ایدن دفتا ساازیا شدند. شاکدتدشدان امداوز یدکدی از بزرگتاین شاکت نای حوزه حمل و نقل است. عالوه با مدیایت شاکت، بانو مقیمی ۸۵ سدال ریداسدت بخش رسیدگی ب شکایات و حل اختالفات انجدمدن شاکت نای حمل و نقل بین و المللی را نیز با عهده داشتند. درکشوری ک زنان کمتا با مسدندد قضدا مینشینند؛ بانو مقیمی در یکی از پا تدندش تدایدن محیا نا مشغول قضاوت بودند. ایشان تعایف میکادند ک : یکبار بست این ب دستدم رسید و با تاس و لاز بازش کادم یدک شدمدشدیدا صنایع دستی بود ک شبی ب ذوالفقار حضات علدی )ع( ساخت شده بود در بست نوشت بود. نیچکس با عدل تو نمیتوانست ب پاونده من رسیدگی کند بد نمین دلیل این شمشیا را ک نماد عدل عدلدی)ع( است ب تو تقدیم میکنم. عزیزان، دوستان و یاران جان نا متن و مطلبی ک در باب تالش و موفقیت زندان ایاانی است را دوبار بخوانید؛ زیداا در ندوبدت اول خوانش، نمگی فقا مجذوب این میدزان قددرت و تالش و پشتکار میشویم ک در زنان ما نهفت است. 8 طرحــــی نـــــــــو
داشتم فکا میکادم ک راجع ب عفاف و حدجداب چد چیزی میتوانم بنویسم ک نم تکااری نباشد ، نم غیا ملموس ؛ اول چیزنای جالبی ک در رابط با عفاف و حجاب شنیده یا خوانده ام را در ذننم ماور میکنم : دکتا عزیزی میگفت: نا کسی با توج ب شأن خودش لباس می پوشد ، میگفت منی ک آمدم اینجا مدقدابدل شما ایستادم در کسوت استادی ، ازم توقع میاود کد کت پوشیده باشم و میگفت حتی رنگ شلوار و پیاانن و کت من نم مهم است ک چ رنگی باشند و با ندم ست باشند ، از من توقع نمیاود ک سدا کدالس بدا پیاانن زرد و شلوار قامز ظانا شوم . اگا اشتباه نکنم مخلص کالم نویسنده کتاب «راز یدک فایب »این بود ک خانم نایی ک با پوشش آزاد دنبال آزادی خودشان میگادند ، از این نکت غافل اند ک بدا اختیار خود ولی با غفلتشان ، زمین اسارتشدان را در مقابل مادان نوساان فاانم میکنند. نویسنده میگفت: چاا بیشتا طافداران آزادی پوشش زنان در جنبش ندا ، مادان نستند؟ سودابه صفری حرفی نو، طرحی نو دکتری دامپزشکی 9 طرحــــی نـــــــــو
نیازی ب توضیح نمی بیدندم؛ ایدن نوعی نگاه ب مسئل حجاب است ک باای بحدث کادن در اولویت نای بعدی قاار میگیاد . مسئل اصلی ک باید ب آن پاداخت شدود ، بدحدث کاامت و احتاام ب زن است و استقاللی ک در راستای این موضوع ب زن داده میشود . آیت اهلل خامن ای می گوید: «باالتاین حدقدوق زن، عبارت است از کاامت الهی زن؛ اکاام و احتاام ب زن یعنی ایجاد فاصت رشد زن. ) و باوز نیاونا و استعداد نای عظیم او در سطوح مختلف اجتمداعدی( وقدتدی فاصت فکا و رشد از زن گافت می شود ، این ظدلدم بزرگ ب زن است.» ظلمی ک با شدیدوه ندای مختلف تبلیغات و اغدوا و الگوسازی و تاویج مدگاایی ، صورت میگاد . آنها بدا ایدن شیوه نا در حال سلب اراده از مدا زندان نسدتدندد. میخوانند ما را ب مسائلی دم دستدی و کدم ارزش ساگام کنند تا در مسائل مهم دیگا ورود نکنیم و آنها نا طور ک دوست داشتند ، جامع ای کد مدا ندم سهمی از آن داریم را بسازند . وقتی اراده نا در دست گافت شد ، دیدگدا اداره آن جامع کار سختی نیست چون زنان ک نیمی از جامع نستند دیگا قاار نیست با طبق میل و فطات خدود تصمیم بگیاند و باید مطابق الگویی ک تعایف شدده است، حاکت کنند. من میدانم، شما نم خوب می دانید ک حجاب مداندع پیشافت نیست ، مانع استقالل نم نیست؛ اما میماندد بحث آزادی ک اساساً خارج از گود است . نیچ انسانی نیست ک با وجود زندگی اجتدمداعدی، دارای آزادی مطلق باشد ۰ نمان طوری ک قوانین رانندمدایدی و رانندگی باای جلوگیای از ناج و ماج الزم است، در مسائل دیگا نم نمین طور است. اگا مدیدخدواندیدم آزادی مطلق داشت باشیم احتماال باید بد زنددگدی فادی در جزیاه ای، غاری، جایی پناننده شویم . کم زنان محجب موفق و خوشبخت دیده ایم ؟ کدم اسم آنها را شنیده ایم ؟ )اگا بدلد ، کدم کداری از خودمان بوده ک ب جای تماشای یک سایال ک نیچ تطابق و سنخیتی با مدل زندگی ما ندارد، زمداندی را راجب تحقیق و مطالدعد در این رابط نگذاشت ایم و بدا این افااد آشنا نشده ایم.( اگا بخوانم ب یدک ندمدوند متفاوت اشاره کدندم، خداندم طاناه دباغ را نام می بام، ایشان پدس از پدیداوزی انقالب اسالمی، از سوی امدام خدمدیدندی )ره( بد فاماندنی سپاه نمدان منصوب شد. فامانده نظدامدی شدن، آن نم در آن زمان، کار کمی است ؟ )االن منظورم اصال این نیست ک پیشافت باای زندان یعنی شبی مادان بودن و کارنای این چنینی اندجدام دادن ...( فقا خواستم مصداق احتاام ب زن را مدادال بزنم؛ وقتی خانم دباغ، راه پیشافت خود را اندتدخداب کاده بود و تشخیصش این بود، امام با ایشان نماانی کاد و زمین را باای ایشان فاانم کاد. غیات باای مدا خوب جا نیفتاده است؛ چون ذننیت ما از غیات، شده است رفتار مادانی ک تا مانعی با سا راه خدواسدت و اراده بانوانشان می بینند، ب جای اینک او را حمایت 10 باالتاین حقوق زن، عبارت است از کاامت الهی زن؛ اکاام و احتاام ب زن یعنی ایجاد فاصت رشد زن. طرحــــی نـــــــــو
11 کنند و کمکش کنند تا با باداشتدن مانع پیشافت کند، جلوی حاکت او را می گیاند. توقعی ک اماوز از زن ایاانی ب وجود آورده اندد، ایدن است ک تلفیقی از زن غابی و زن شاقی باشد؛ بدایدد مال زن غابی، جذاب و شیک و از نم مهمتا، وسیلد بهاه مندی نا چ بیشتا مادان باشدد و مدادل زن شاقی، بل قابان گوی ماد و در تمام وقت حضورش در خان ، در حال رسیدگی ب پخت و پز و نظافت خداند باشد. آیا واقعا با شبی شدن ب ایندهدا، خدوشدبدخدت میشویم؟! اگا بل ، ۸ .چاا آمار خودکشی زنان در ژاپن در حال افدزایدش است؟ مگا پیشافت و رشد فقا ب معنای پیدشدافدت علمی و کاری است؟ مدعدلدوم اسدت کد ایدندطدور نیست؛ اگا اینگون بود در ظاف یک سال، ۸۰ نفدا از رزیدنت نای پزشکی دانشگاه تهاان خودکشی ندمدی کادند. خود شما تا چند روز می توانید فقا ب درس و کارتان فکا کنید؟ نیچ نیاز دیگای ندارید؟ تا چند روز می توانید فقا ب این فکا کنید ک در نظا دیدگداان چگون اید؟! باالخاه تمام میشود؛ ما مجمدوعد ای از نیازنا و استعدادنای مختلف نستیم ک نمی تدواندیدم آنها را باای نمیش نادیده بگیایم. ۱ .تا چند سال، دوست دختا رونالدو بایدد خدون دل بخورد و بچ نایش را بزرگ کند ولی نداند باالخاه در جایگاه نمسای قاار میگیاد یا مهمان موقتی است ک احتمال طاد شدنش نست؟! ب خودمان بیاییم! ارزش خودمان، زندگیمان، دوست داشدتدندی ندایدمدان را بدانیم ... چ طور راضی میشویم کسانی ک از لحاظ ارزشدی ، فکای،مدل زندگی و... با ما تفاوت دارندد، بداای مدا تصمیم بگیاند ک ما چگون رفتار کنیم، چ بپوشدیدم، چگون باشیم؟ وقتی پیامبا دین اسالم را باای جهانیان آورد، سعی در فایب کسی باای افزایش پیاوانش نداشت؛ حدتدی آن موقعی ک از معجزه باای اثبات حقانیتش اسدتدفداده میکاد، از ساحاان دعوت میکاد تا آنها کد کداربدلدد بودند، نظاشان را ب مادم بگویند و مادم با عقدلدشدان تصمیم بگیاند؛ در حالی ک ما با نمچین چدیدزی در تفکاات دیگا، رو ب رو نیستیم؛ آنها تمام زور و قوتشان را ب کار می بندند تا ما را آنقدر محو جدذابدیدتدهدای ظانای بی پشتوان کنند ک فاصت فکا و تصدمدیدم نداشت باشیم. طرحــــی نـــــــــو
نا چ زمان می گذرد و روزگار نو می شود، تغییااتدی در زندگی اجتماعی مان رخ می دند؛ تغییدااتدی گداه مابت و گاه منفی. بسیاری از ننجار نا و عاف نای گذشت رنگ می بازند و از بین می روند چاا ک انسان اماوز محدودیت ندای بی پشتوان ی دیاوز را نمی پذیاد. اگا روزگاری میگفتند زن تنها باید در خان بداشدد و مادری کند باای فازندانش و نمسای کند باای مداد خان اماوز حاف تازه ای می زنند. اماوز زن نم مدادر است نم نمسا و نم نیاویی ک در اجتماع پا قددرت باوز و ظهور دارد. یکی از مهمتاین نقش نایدی کد یک زن ایفا میکند آن چیزی است کد در خداند و کاشان ی خود ب آن مشغول است چاا ک زن با رقدت قلب و لطافت خاصی ک دارد می تواند ب روح اعضدای خانواده اش نفوذ کند و انسان ساز باشدد. مدیدتدواندد نمانند فاطم )س( حسین )ع( را در دامدان خدود پاورش دند تا حماس ای انسانی را رقم زند. میتواند نمانند نانسی الیوت پس از اخااج پسداش از مدرس مختاعی را تابیت کند ک یک دندیدا بد او مدیون باشد! یا باعکس تمام این مصداق نا انسداندی تابیت کند ک پست تا از حیوان باشد و دستش آلوده ب خون میلیون نا بی گناه باشد. توانمندی و مهارت و استعداد زن بیش از این نا باایش مسئولیت ب نمدااه دارد مسئولیتی ک او را ب جامع می کشداندد و بد دانشگاه می باد و گاه در جایگاه استاد ایفدای ندقدش میکند وگاه در جایگاه یک مدیا و کار آفاین. گاه قلدم در دست می گیاد و رسالتش را با خلق کتاب ندایدش ب انجام می رساند و گاه دوربین را با می دارد و قداب نای خاطاه انگیز را باایمان رقم می زند و خالص چ با زبان ننا و چ با زبان علم و ورزش حاف می زند بدا دنیای پیاامونش. اما این حضور در اجتما ع چالش نایی را نیز بدد نمااه دارد باای ماال جمع دو نقش مادری و اجتماعی باای خانم نا ممکن است سخت وچالش زا باشد. و یدا انجام کار خان و پیش بادن کارنای بیاون از خداند سخت و طاقت فاسا است ک نمااندی و ندمددلدی اعضای خان را می طلبد. موارد ذکا شده تنها موانع و دغدغ نای کوچک خانم نا است و قطعا چالش ندای دیگای نم وجود دارد. ستایش جندقیان کارشناسی حقوق زن خانه، زن کارخانه 12 طرحــــی نـــــــــو
در دومین نسخ از نشای ریحان ، در خدمت خداندم دکتا سحا غفاری خلیق، استادیار گاوه پاتوبیولدوژی ، از دانشکده دامپزشکی دانشگاه سمنان بودیم و بدا فااز و نشیب نای مسیا درخشش ایشدان ندمدااه شدیم: - ممنون میشیم یک بیوگاافی از خودتون بگید: + من متولد ۸۳ دی ۳۱ شها تهاان نسدتدم. تدک فازند می باشم و در یک سدیدسدتدم خداندوادگدی کارمندی بزرگ شدم یعنی پدر و مدادرم ندا دو کارشناس حسابداری و کارمند بانک بودند، در نتیج با نمان مشغل نایی ک یک بچ در فضای این کد پدر و مادر شاغل دارد بزرگ شدم و نمیش انگدیدزه درس خواندن باای من قدوی بدود. تدمدام دوران تحصیلم را تا دکتای تخصصی تهاان بودم. دیدپدلدم تجابی دارم و رتب کنکورم، 1۸۸ کنکدور تدجدابدی نست. ورودی مها سال 77 دامپزشکی تهاان نستم و در ۳ سال تحصیل در دانشکده دامپزشکی جزء ۵ نفا اول رشت خودم بودم. یکسال ب اتدمدام پدایدان دوران عمومی یعنی سال پنجم، با یکی از نمکالسی نای خودم، آقای دکتا جبلی ازدواج کدادم و بد دالیلی از اینک بخوانم ب صورت مستقیم دکدتداای تخصصی بخوانم، فاصل گافتم وبدمددت ۳ سدال مسئول فنی یک شاکت واردات دارویی دامی بودم و در سال آخا این ۳ سال، تنها فازند پسام را بداردار بودم ک تصمیم گافتم تخصص نیز بخوانم زیداا در آن زمان وضع آقای دکتا مشخص شده بود و جدزء نیئت علمی دانشگاه سمنان شدند و ب نمین دلیل من بهتا میتوانستم الین تخصصم را انتخاب کنم . خب سخت بود؛ این گون بود ک من دوران بارداریم را میگذارندم و در عین حال باید باای تخصص ندم میخواندم و از آنجایی ک خدا با من یار بود و ندوای من را داشت، موفق شدم امتحان تدخدصدص را در بخش تئوری و مصاحب قبول بشوم . 13 به صرف چای با بانوان دانشگاه مصاحبه کنندگان نگار جمشیدی فاطمه جمشیدی طرحــــی نـــــــــو
پسا من در تیا ماه ۸۵3۰ ب دندیدا آمد و من از مها نمان سال ب سا کالس رفتم؛ یعنی وقتی پسام ۵ مانش بود . و ب این تاتیب دوران تخصصم را شاوع کادم و یکی از سخت تدایدن دوران زندگی من زمان تخصصم بود. پسا من ۵ ماه داشدت، نمیتوانستم او را مهد کودک بگذارم و باید پیش مدادر نمسام یا مادر خودم میماند. ساعت نای ندبدود مدن طوالنی بود؛ از ساعت ۱ صبح تا ساعت ۳ الی ۳ عصدا طول میکشید و عالوه با این، آقای دکتا سمنان بودند و من تهاان بودم پس عمال پدر نم نبود و تنها ۵ روز آخا نفت بودند و از طافدی مدن بدایدد درس ندم میخواندم . نیچ وقت یادم نمیاود؛ تمام این 1 سال تدا زمدان ۵ سالگی پسام، زمانی ک میخواستم درس بخوانم... زمان نابی بود ک پسام را روی پانایم تکان میدادم. و وقت نایی ک من استاس داشتم نیکان کدامدال مدتدوجد میشد. ماال نا شب ساعت 7 یا ۵۰:7میخوابید اما شب نایی ک من امتحان داشتم تا ۸۰ شب بدیددار بدود. اگاچ سخت گذشت اما گذشت و شاید باعث شد مدن با انگیزه تا بخوانم و ب خاطا پسام سایع تدا تدمدام کنم . از نمان مها۸۵3۰ در دانشگاه سمنان تددریدس میکادم یعنی س شنب نا ک آقای دکتا شب ساعدت ۸۸ یا ۸۱ ب تهاان میاسیدند من 1 صبح ب سمدندان میاسیدم. البت من ۱ صبح تا 7 شب در شدهدمدیدازاد تدریس میکادم و شب با اتوبوس ب تهاان بامیگشتم . تقایبا تا ۵ سال ب این طایق گدذشدت تدا ایدندکد میخواستم باای امتحان بورد و پایان نام آماده بشدوم. کشیک نایم سبک تا شدند و نیکان ۵ سال بود ک ما ساکن سمنان شدیم. حاال یک مشکل دیگ پیش آماده بود، من نفت ای یکبار باید با بچ باای کشیک ندا و پایان نام ام ب تهاان میافتم و بامیگشتم. یکسال نم این طور گذشت . اگاچ ک خیلی سخت بود اما باعث شد دقیقا در طی 1 سال و ۱ تام تخصصم را تمام کنم و امتحان بورد را یک ضاب قبول بشوم و یک وضعیدت پایدارتا پیدا کنم تا کارنایم را باای دانشگاه سمنان یا تهاان انجام بدنم . طرحــــی 14 نـــــــــو
شاایا نیچ وقت آسان نمیشدود و آدم باید باای نا موفقیتی ، تالشش را بکند. بعد از اینک آمدیم سمنان چالش بعدی این بدود کد من اینجا درس میدادم و میخواستم استخدام بشدوم و نمزمان یکی از اساتید ما در تهاان بازنشست شد و بد من گفتند ک میخوانند من در دانشگاه تهداان درس بدنم و باای مصاحب من را خواستند. آقدای دکدتدا )نمساشان(گفتند: ک تو تهاان باو حاال من مال قبل میاوم و بامیگادم و یا اینک شاایطی مهیا میکدندم و تهاان میمانم. در نهایت، من در ۱۱ مها ۸۵3۳ بدا ندمداه بداال در مصاحب قبول شدم طوری ک وقتی از سالن مصاحبد خارج شدم دکتا ساسانی، استاد بنده، گفتند: نمدکدار بیا بایم پایین با نم چایی بخوریم. یعنی قبدول شدده بودم و قاار بود از دانشگاه تهاان ب من زنگ بدزندندد. دقیقا ۸1 شهایور) یا آبان ( 3۳ پسام دیابت گافدت و بیمارستان بستای شد و من حتی مدرس نیکان را نم ک کنار دانشگاه بود دیده بودم اما دکتا پسام ب مدن گفتند ک چون وابستگی ب پدرش زیاد نست شدمدا جاب جایش نکنید چون ممکن است قدنددش، قدندد عصبی بشود . از طافی از دانشگاه تهاان زنگ زده بودند و من بدایدد مدارک می بادم و مانده بودم باید چ کار کنم. آقدای دکتا ماجان مها، خدا رحمت شان کند، ک ب خاطدا کاونا فوت کادند استاد بنده در بخش پاتولوژی بودندد ب آقای دکتا زنگ زدم و ایشان ۱ ساعت و نیم با مدن صحبت کادند؛ گفتند ک اگا قاار است مادر خان دار باشی و اصال فااموش کنی تخصص گافتی وجدانت در مورد پسات راحت باشد ک نم کار کادی باید ایدن موضوع را تاجیح بدنی ب اینک ب دانشدگداه تدهداان بیایی. من دیگا میخواستم انصاافم را بداای دانشدگداه تهاان بنویسم و ایشان آنقدر من را در مورد رسدالدت مادر بودن محکم کاد ک من نمان روز انصداافدم را باای دانشگاه تهاان نوشتم و پست کادم. اگا قاار بدود رانی باای من باز شود، باای دانشگاه سمنان باز میشد ک پاوس خودش را داشت و نزدیک ب دو سال و نیم طول کشید و من 7 سال اینجا حق تدریس کار کادم. اگا باگادید عقب باز نم انصااف میدنید ؟ + بل . من نیچ وقت پشیمان نشدم. کال یک سیسدتدم فکای دارم ک خیلی سال روی آن کار میکنم. ماال یک اتفاقاتی ک باای من افدتداد ایدن بدود کد دبیاستان بودم، آن موقع خود مدرس انتخاب رشدتد میکاد، از والدین و بچ نا می پاسیدند ولی در نهایدت خودشان انتخاب رشت میکدادندد. مدن را ریداضدی گذاشتند و من یکماه تمام، سا کالس ریاضی حاضا و غایب میشدم و میگفتم نمیخوانم! و میخوام تدجدابدی باشم. مدیامان می گفت بعد از سال آخا باو تجابی . من ی سیستمی در ذننم دارم ک خودم را ۱۰ درصدد از آن چ ک ب نظام سقف خودم نست پایین بیداورم ولی بهتاین آن باشم. من نمیتوانم در ریاضی بهتدایدن باشم اما قول میدنم در تجابی بهتاین شوم... 15 برای خواندن ادامه گفتگو، اسکن کنید. طرحــــی نـــــــــو
16 ننگامی ک از حدال و نوای دن ی شدصدت میگویند در حال حاضا باای ما دور از دستداس است؛ اما اگا پدای صدحدبدت افاادی ک روایتگا فضای آن زمدان نسدتدندد ، بنشینیم ؛ با آنها نمدااه میشویم. کتاب آبنبات نل دار ، نوشت ی مهااد صدقی گویا ما را وادار ب سدفدا در زمان میکند ... خدود را در کددنددار محسن، پسدا ندوجدوان بجنوردی ک کتاب از زاوی دید او بیان میشود میبینیم؛ و نمااه شیطنت نا و شادی ندایدش میشویم... از بار اولی ک ب سینما می رود و یا میوه ی موزی ک سوغات سفا حج مادر بزرگ )بی بی( اوست و بداای محسنی ک اولین بار است ک موز مدیدبدیدندد چد داستان نایی ک درست نمیکند... تو آن جایی؛ نمان جا ک محسن با تافند نایی خاص، زن و ماد نمسای را جای پدر و مادر خود ب مدرسد میباد تا اخااج نشدود ؛ نمان لحدظد ای کد مادرش را در مددرسد میبیند و ب جای تحدول و تغییا ب فکا تدالفدی نسبت ب حمید میدشدود ک احتماال او را لو داده است. خاید عدیددی کد در معمولی تاین حالت ، نمااه محسن و داستان نایش عجیب میشود ؛ تا آن جایی ک آقا بداات را در شیاینی فداوشدی میبیند و زیدا چشدمدی حدواسدش نسدت چد شیاینی نایی را انتدخداب میکند تا متفاوت بادارد و با خود میگوید وقتی بداای عدیدد دیدنی ب آنجا رفتایال میتواند امتحدان کند. این طور می شود ک ، شیاینی ندای جددیددی را خورده است. در آبنبات نل دار نمااه جمع ب تماشای تلویزیون رنگی مینشینی و حس شادی را در مدوارد بسیار کوچک پیدا میکنی ... از مواردی میبینی و میشنوی ک باایت دور است امدا نمان قدر جدید ... چی بخونیم؟ راضیه موسوی کارشناسی مهندسی شیمی طرحــــی نـــــــــو
سهم تو میشود یک روزنام ک بدایدد سایع دنبال نام مد نظا باشی و تحویل نفا بعدی دنی! نگاانی خانواده ی محسن وقتی پسا بزرگشان محدمدد ب جبه رفت را میبینی... .وقتی بین زندده بدودن و ماگ او خبا قطعی وجود نداشت ... . آن جایی ک خبا رسید اسیا شده است... و ننگامی ک ب وطن بازگشت و گویا نم ی مدحدلد خانواده ی واحدی بودند... و شادی دست جدمدعدی را تجاب میکادند! نم ی دوره نا باای افاادی کد در آن دوره زیست دارند ؛ خاص و خارق العاده است. اما نمیشود سادگی ، صداقت و روز ما گی نای عجیدب آن زمان را کتمان کاد. روزماّگی نایی ک شاید بعضی از آن نا اماوزه تبدیل ب روز مُاْد گی شده اند ... مهاداد صدقی با قلمی طنز و پاکشش، محتوا کتاب را جلو میباد. نمان طور ک در پشت جلد کتاب آمده: «ننگام مطالع با صدای آنست بخندید، نمسای ندا خوابیده اند ... » در طی خوانش کتاب گانی واژه نا و اصدطدالحدات مخصوص گویش بجنوردی را میبینیم ک شدیدایدندی خاصی ب محتوا داده است. ) توضیحات ندا واژه در پاورقی کتاب قید شده است.( از نمین مجموع س کتاب دیگا منتشا شده است: آبنبات پست ای ک روایتگا دن ی نفتاد و آبندبدات دارچینی و نارگیلی ک ب تاتیب روایتگا دوران جوانی و ورود ب دانشگاه راوی داستان یعنی محسن است. سای کتاب نای آبنبات ، ک توسا انتشارات سدوره مها منتشا شده است، باای مطالع در تدعدطدیدالت تابستان گزین مطلوبی است. فضای شاد ، طنز گون و قلم روان ندویسدندده کد محیطی دوستان در گذشت را باایت شاح میددندد و گام ب گام در این سفا زمانی نمااه تو است میتدواندد تابستان نمااه با مطالع ی زیبایی را خلق کند ... برشی از کتاب از طاف مدرس قاار شد ما را باای تمداشدای فدیدلدم «عقاب نا» ب سینما بباند . تبلیغ فیلم را از تلویزیدون دیده بودم و خیلی دوست داشتم آن را در سدیدندمدا ببینم . بی بی باایم قاه قاوت و تخمد گدذاشدت و مامان نم ساندویچ تخم ماغ آب پز. نم ی دانش آموزان در یک صف ایستاده بودند تا بدا رعایت انضبا ب سمت سینما قدس باویم و قد بلندنا و بی انضبا نا خودشان شده بودند مأمور انتظدامدات مدرس تا موقع عبور از خیابان مواظب بچ نا باشند . فکا میکنم بیشتا ب دلیل اینک مااقب رفتار خودشان باشند . من نم بیشتا از اینک بخوانم مواظب ماشیدن نا باشم ، باید مواظب حمید مدی بدودم کد جدزء انتظامات شده بود و بدش نمی آمدد تدالفدی گدوش کشیدن را سام در بیاورد . خوشبختان نم چدیدز بدا دادن کمی تخم و قاه قاوت موقتا حل شد! من تا آن روز سینما نافت بودم ؛ ولی حمید یکدی دو بار یواشکی رفت بود . سعید نم بدتا از من بود ؛ چون حتی تلویزیون نداشتند . فاناد ن تنها کلی فیلم دیده بود ، بلک توی خان شان تلویزیون رنگی نم داشتند . تازه ، می گفت سا کوچ شان چند تا سینما نست ؛ اما من و سعید و حمید مطمئن بودیم ک دارد شارت طرحــــی 17 نـــــــــو
) ۸ )می زند ! مگا می شود بجنورد بد آن بزرگی فقا یک سینما داشت باشد ولی سا کوچد ی آن نا چند تا سینما ؟! البت امین نم با اینک فقا یک بار سینما رفت بود ، خیلی فیلم دیده بود . مدادل اینک دایی اش باایشان پاوژکتور ب خان می آورده و ب قول خودش فیلم آپاراتی زیاد دیده بود. وارد راناوی سینما ک شدیم صدای بلند تبلیدغ یدک فیلم می آمد . قلبم گاومب و گاومب می زد . رندگ سعید نم پایده بود ؛ ولی حمیدد و فدانداد عدیدن خیالشان نبود . وارد سالن ک شدیم ، نم جا تداریدک بود. عین کورنا قدم با می داشتیم . من و حمدیدد فدوری روی اولین ردیف صندلی نشستیم . صفح ی تلویزیون سینما خیلی بزرگ بود . تبلیغ فیلم دیگای پخش می شد . آدم نا عین غول شده بودند و یک نفا ،ک کدلد اش را با تیغ تااشیده بود ، وقتی داشت قهقه می زد ، سوراخ نای دماغش از کل ی من و حمید کد ندیدچ حتی از تونل بابایمان نم بزرگ تا ب نظا می رسیدد. چشم نایم ک ب تاریکی عادت کاد ، با حمیدد بداای بقی ی بچ نایی ک تازه وارد سالن می شدند و عیدن کورنا راه می رفتند پا انداختیم و خندیدیم! نمین ک فیلم اصلی شاوع شد ، تخم نا و قاه قاوت و ساندویچ تخم ماغ را در آوردم ؛ بقی نم نمین طور. کل سالن بوی تخم ماغ گافت بود . ب فاناد تدعدارف کادم ؛ اما چیزی نخورد. می گفت آدم ندبدایدد تدوی سینما چیزی بخورد. دیگا مطمئن شددم راجدع بد سینما شارت می زده. آدم اگا توی سیندمدا چدیدزی نخورد ، پس چ کار کند؟ سعید، ک مال نمیش ب بهان ی اینک یادش رفت ، چیزی نیاورده بود ، ملتمسان ب من نگانی انداخت و گفت : «باز تنها مُخوری ؟ » البت من پوست کلفت تدا از این حاف نا بودم ک تحت تاثیا یک آدم نفسوک ) ۱ )قاار بگیام . ب نمین علت چیزی از ساندویچم ندادم . حمید ، ب شا ایدندکد سعید کیفش را تا خان حمل کند، ک ات ک اتی )۵ )ساندویچ ماغش را ب او داد. امدیدن لحظ ای را ک در باابا التماس سعید بی اعتنا بودم و از ساندویچم ب او ندادم دید . باای اینک خدودش و اعضای خانواده اش یک وقت ذننیت بدی پیدا نکنندد، مجبور شدم ساندویچم را ب خود امین تعارف کنم تدا بفهمد ساندویچ ندادنم ب سعیدد از روی خسداسدت نیست . ناچ امین گفت : اوال تخم ماغ دوست نددارد و ثانیا توی سینما دوست ندارد چیزی بدخدورد چدون حالش بد می شود ، توجهی نکادم . با گفتن اینک اوال تخم ماغش دوزرده است و ثانیا دست پدخدت مدادرم است و ثالاا نم از دست پخت مادرم تعایف می کنند ، مجبورش کادم ک بخورد ! )۸ )شارت : خالی بندی ، دروغ / )۱)نفسوک : شکمو / )۵ )کات کاتی: غضاوف جناغ طرحــــی 18 نـــــــــو
دوست داری اینفولوئنسا بشوی ؟ احتماال این سوال را خیلی نا از خودشان پاسیده اند و خیلی تصمیم با اندجدام آن دارندد. اول از ندمد اینفولوئنسا (influencer(در زبان انگلیسی ب معنای فاد اثا گذار است ک شامل سلبایتی نا ، واینا نا یدا نمان کمدین نای مجازی و بالگا نا می شود. تا ب حال واژه home sweetب گوشتدان خدورده است؟ خیلی از ما جمل «نیچ جا خدوند خدود آدم نمیش »را ب کار میبایم . با نمین جملد مدا یدک اینفولوئنسا از دست بالگا نا محسوب می شویم. شاید متوج شده باشید ک روی ذره بین ما ب سمت کددوم دست از افااد اثا گذار است. بل ، بالگانا ! یک شخص وقتی تصمیم می گیاد بالگا شود، یعدندی زندگی و شغلش را در نم آمیخت است. زندگی اش را می کند ، روزماگی اش را می گذراند ، در کنارش بدا جذب مخاطب و دنبال کننده در آمد کسب می کند. اما این داستان از کجا شاوع شد؟ اوایل ، این جایان در دنیای وبالگ نا بود. نا شخدص یک وبالگ می ساخت و در آن روی چیزی تماکز می کاد. یکی وبالگ بازی داشت و دیگای وبالگ آشپزی، یکی وبالگ محصوالت آرایشی. وقتی بازی جددیددی روان بازار می شد صاحب وبالگ گیم، اول از نم آن را تهی می کاد و آنقدر باایش وقتی می گذاشدت تدا زیا و بمش را در آورد و بتواند نقا ضعف و قوتاش را ب نمایش بگذارد. تا اینجای ماجاا؛ نم چیز خدوب و درست پیش می رفت تا اینک فضای مجازی پیشافدت کاد و سا و کل اینستاگاام پیدا شد و محتوای وبدالگ جای خودش را ب پست نای این بانام داد. کم کدم تلفن نمااه در دستان نم جا خوش کاد فرهنگ سازان بی فرهنگ الهه خیرخواهان کارشناسی حقوق 19 طرحــــی نـــــــــو
و تعداد دنبال کننده نا باال و باال تا رفت. اینجا بود ک مخاطب در زندگی بالگداندا نقش پارنگی ایفا کاد. بالگانا روز ب روز قوی تدا و محبوب تا شدند چون زبان مخاطب رو ب روی شان را ب خوبی میشناختند. نا کدام از آنها ک تخصصی تا با روی حوزه خود کدار می کاد، محتوای جذاب تا و بامزه تای تولید می کاد، مخاطب بیشتای داشت و نمچنین حاف بیشتای نم باای ارائ کادن داشت. ب ماور پای باند نای تجاری نم ب میدان بالگای باز شد. نا کدام ک فالوئا بیشتای داشت، پول بیشدتدای ب جیب میزد. این افااد اثا گذار، از زنددگدی و روز ماگیهایشان ک نمااه با چاشنی انواع و اقسام تبلیغات بود تولید محتوا میکادند و از نمین محتوا دیده مدی شدند، خوانده می شدند و شنیده می شدند امدا ایدن تبلیغات در جهت عالق و ذائق ی تغدیدیدا یدافدتد ی مخاطب نا است. تا کامال زیا پوستی بدون آنک دنبال کنندگان شان کم بشود ب چیزی کد مدیخدواندندد باسند. ماجاا ب نمین جا ختم نمی شود؛ عده ای دیگا ظهور می کنند ک از سوپاایز نا و جشن نایشان، از کادو نا و غذانایشان، از بیدارشدن و خوابیدنشان، از لباس نا و وسایل نایشان با مخاطب عکس و فیلم ب اشدتدااک می گذارند و اینگون مخاطب را تحت تاثیا تجدمدل و مصاف گاایی قاار میدنند و این نیاز کاذب را در آنها ایجاد میکند ک اگا فالن لباس از فالن نشان تجداری را نداشت باشد زندگی اش مختل میشود. زندگی ب سود این بازیگاان اینستاگاامی تازه ب دوران رسیده است ک بدون نیچ تخصصی و بدون کدوچدک تاین تالشی در جهت پیشافت جامع ای کد در آن زندگی میکنند، پول ننگفتی را ب دست مدیآورندد و آسیب نای فااوانی را نم ب روح و جسدم آدم ندای جامع وارد میکنند. از مصافی شدن دین و حجاب گافت تا از دست دادن اعتماد ب نفس دختاان مان ک کوچک تاین آسدیدب نای این فضا است. 20 طرحــــی نـــــــــو
در راه پیشرفت 21 مهدیه یداللهی کارشناسی اقتصاد صدای این همدانشگاهیِ از جنس خودتان را از پشت قلم و کاغذ هایش میشنوید. شاید اگر از ابتدا بدانید که میخواهم از جهاد یا کاار جهادی بگویم، دسته ای دانشجوی جوگیر باا رار گیر و شلوار شش جیب خاکی، در ذهنتاان نا اش ببندد که در روستایی دور افتااده بارای سااخات سرویس بهداشتی کلنگ میزنند و قوت غالاباشاان شربت آبلیمو میباشد. البته میتوان گفت حق هم دارید؛ شاید تنها چیازی که از اردو های جهادی منعکس میشاود، چانایان نمایش بدهد. بهتر است به اصل ماجرا رجوع کنیم که کار جهاادی چیست؟ چرا؟ و چگونه؟! در ح ی ت دامنه ای که ما به رنوان دانشاجاو وارد معادالت جهاد میکنیم، پیشبرد کاارهاا فارای از منفعت های شخصی و مادی است. هدف از انجام کار نه دریافت درآمد است و نه پسات و م ام و جایگاهی که نگران دست یابی به آن یاا از دست دادن آن باشیم. پس کاری که از آن میگویم به بازرگایِ هادف و انگیزهی پشت آن است و ارزش آن باالتر از ارقاام درآمدی و میز و صندلی های منصبدار است؛ چنیان کاری نتیجه داده و ثمر میبخشد، چرا که فارلین آن از ذی نفعان نتیجه نیستند و نتایج را به نفع خود در نمیآورند. جریانی متفاوت و فراتر از پست و م ام و منفعت و درآمد در آن سیالن دارد. جریانی از جنس هویت، با تمام ابعادش... هویتی که امروزه تمام ابعادش در پایاو و تااب روزمرِّگی، زیر نمره و درآمد و م ام و اهداف و منفعت های حیوانی دفن شده و مارا گارفاتاار رکاود در محدودهی مرداب های دنیایی میکند. ماایای کاه وسعت فضلمان به قدر آسمان ها و زمیان اسات و چون رایحه ای دلنشین جریان دارد. به جان کالم بپردازیم: کار جهادی برآمده از روحیهی جهادیست. روحیهی جهادی یعنی کار را برای خادا انجام دادن، کار را وظیفهی خاود دانساتان، کاار تخصصی و رمیق انجام دادن، همهی نیروها را در راهِ کار درست به میدان آوردن. این ها روحیهی جهاادی است که پیش نیاز یا شاید مکمل آن شناخت اسات، در ابتدا شناخت درست و دقیق نیاز ها و مساالال و بعد از آن شناخت رمیق ظرفیت های بلفعل و بل اوه در خودمان و در آخر تطابق این دو شناخت و ورود به مرحلهی رمل. بسم اهلل... طرحــــی نـــــــــو
داشتیم در باب گم شده و پیدا کادنش میگفتیم، اما از آنجایی ک حاف یک عما زندگی است طبیعتدا در یک نسخ جا نمیشود. پس باویم سااغ ادام داستان: یعنی این ازدواج و روابا شب عاطفی اماوزه ک البتد با واژگان متفاوتی مال جاست فاند و رل و نمدیداندم چی چی نامیده شده، اما بخش عظیدمدی از غدایدت تمامی آنها استخااج و بهاه جنسی است! حاال ممکن است با خودتان بگویید ک آقا این حداف نا چیست ک میگویید ما اینها را پشدت پداده ندم نمیگوییم! مسائل جنسی کجا بود! ب زعم من شناخت رابط ی جنسی و حدود و رویکداد آن لزوما سبب انحااف افکار نمیشود. از جنسیت میآید آن بخش از روابا ک بداآمدده از تفاوت نای جنسیتی صورت میگیاد و منتهی ب پدا کادن خألنا و تفاوت نای جنسیتی میشود ولو یدک سالم!! آن سالمی ک متفاوت از سالم کادن ب استداد و نمکالسی و خانواده و بقال سا کوچ است!! ندمدان سالمی ک وقتی روی صفح ی چتمان نقش میبنند، چشم نایمان قلب قلبی میشود یا حتی قبل آن مدام تلفنمان را چک میکنیم تا اشاره ای از طداف بدا نوتیفیکیشن از چشممان جا نماند یا نمانی کد بد محض پیام دادنش با لبخند محو کنج لبمان، خودمان را لو مینیم!! میگیاید ک چ میگویم؟ نگویید ند ! ک نم ختم روزگاریم. خب حاال اینجا ممکن است مچم را بگیاید و بگویدیدد ای منحاف، ایننا نمد اش عشدق اسدت؛ رفدتدار جنسیتی کدام است؟ ما عاشق و شیدای یارمدان کد شونامان نیست گشت ایم! شونامان نیسدت!؟ خدب نباشد!؟ میشود اینجا ب من بگویید آن سوژهی محتام دقیقدا چ بهای مادی یا معنوی ای باای داشتن و تسدخدیدا فکا و دلتان پاداخت است؟ زیا بار کدام مسدئدولدیدت رفت است؟ با کدام ضمانت شما دلتان را دو دسدتدی تقدیمش میکنید؟! در این فضای غیا رسمی ک ورود و خاوج ب آن ب راحتی آب خوردن است چد بسدا راحت تا از آن، دقیقا دنبال چ چدیدز واقدعدی ای نستید؟ 22 مهدیه یداللهی کارشناسی اقتصاد دو کلمه حرف حساب طرحــــی نـــــــــو
فاای از این کارنای بزرگان و اداری و فالن و بیسار، نا انسانی خأل نا و نیاز ندایدی دارد؛ اصال حق دارید ک بخوانید عاشق شوید،حتما عاشق شوید. اصالشیخ ازل میفامایند: نا آن کسی ک در این حلق نیست زنده ب عشق/ با او نَمُاده ب فتوای من نماز کنید بل آقای حافظ درست میفامایید... چشدم، عداشدق میشویم. اما تکلیف آن باک خالی عاطفیمان را بایدد مشخص کنیم! ب کسی باید بسپاریم ک لدیداقدت و توانایی اش را ثابت کند. ن آنی ک بیاید تنها درصدی از آن را با اسید پا کند و ما از پا شدنش در پوست خودمان نگنجیدم و در تصوراتمان، لباس دامادی تن آن شخص بپوشاندیدم! این اسید مانند خوره، خأل نای عاطفیمان را سوزانده و عمیق تا میکند. اصال ماال عینی اش را دیده ایم دیگا؛ ک می آیدندد چند روزی تنهاییمان را پا میکنند و قول ابد و یک روز میدنند؛ ما نم در ونم ملک ی الیزابدت بدودن فاو میرویم و تونم میزنیم ک یارو اصدل جدندس است. بعدش آنست آنست کمانگ میشوند و میروندد و ما تنها تا از قبل میشویم؛ ما میمانیم و قلب لدگدد مال شدهمان با پای کسانی ک خودمان نشنداخدتد ، رانشان داده ایم!! حاال ما اینطور میگوییم فکا نکندیدد کد آقدایدان بدجنسان عالمند و مدام ما دختاکان ساده و معصوم را گول میزنند! خیا بحث ایننا نیسدت؛ مسدئدلد مانیت فضا نای غیا رسمی است ک امکان خدالف رفتار غیا اصولی را باایمان فاانم میکنند! روابا غیا رسمی نیز اینگون اند ک بدون پداداخدت نزین ی مادی یا معنوی و شناخت کافی میتواندیدم آن را تشکیل بدنیم. بعد از مدتی ک طی شناخدتدی نسبی تفاوت نایمان عیان شد انگیزه ای باای سازش و تطبیق آنها ب دلیل نپاداختن نزین وجود ندارد یا بهتا است بگوییم سازش و تطبیق و بهبود تفاوت نا نمیصافد. از طافی نزین ای باای خاوج از رابط ام پاداخت نمیشود؛نمین و تمام. تا اینجای ماجاا را داشت باشید تا در نسدخد بدعدد سااغ باقی ماجاا از زاوی ای دیگا باویم. طرحــــی 23 نـــــــــو
توییت نگـــــار 24
@ R e y h a n e- d o t @ R e y h a n e- d o t @ R e y h a n e- d o t